ضرورت امامت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۰۸:۳۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث امامت است. "ضرورت امامت" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ضرورت امامت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

ضرورت امامت به معنای واجب بودن نظام امامت برای جامعه و نصب امام از طرف خداست. این ضرورت نیازمند بیان دلایل اثبات ضرورت امامت است.

مقدمه

  • وجوب امامت مورد اجماع مسلمانان است و دیدگاه مخالف در این باره شاذّ بوده و قابل اعتنا نیست.

امام(ع) ادامه دهندۀ راه پیامبر

  • پیامبر گرامی اسلام، وظایفی بر عهده داشتند:
  • الف) تفسیر آیات قرآن.
  • ب) بیان احکام فردی و اجتماعی.
  • ج) پاسخگویی شبهات.
  • د) جلوگیری از وقوع تحریف.
  • واقعیت‌های تاریخی حاکی از تداوم این نیازها در جامعه اسلامی بود:
    1. اختلاف شدید در تفسیر قرآن و در احکام عملی؛
    2. هجوم شبهات و شیوع احادیث مجعول.
  • حال، احتمال نخست آن است که خداوند امر مسلمانان را با علم به ناتوانی‌شان به خودشان واگذار کرده باشد که چنین نقض غرضی از سوی حکیم، ممتنع است.
  • احتمال دوم آن که خداوند، شخص شایسته‌ای را به عنوان جانشین پیامبر تعیین کند. که اقتضای حکمت الهی احتمال دوم است[۱].

فوائد وجود امام برای جامعه

  • نقش امامان شیعه در توسعه معارف دینی و اعتلای فضایل اخلاقی در جامعه اسلامی را نمی‌توان نادیده گرفت. پاره‌ای از این فواید:
    1. در هیچ عصری، حتی دانشمندان احساس بی‌نیازی از امامان نکرده‌اند. همچنین در بخش شریعت اسلامی و فروعات احکام نیز نقش امامان آشکار است و برخی از سر سلسلۀ مذاهب فقهی اهل سنت، خود از شاگردان امامان شیعه‌اند.
    2. امامان به عنوان اسوه‌های معنوی و اخلاقی، نقش بسزایی در تربیت اخلاقی مؤمنان داشته‌اند.
    3. به برکت حضور امامان، مکتب فکری و سیاسی شیعه شکل گرفته، شکوفا شد. در دوران امام باقر(ع) و امام صادق(ع) در جامعه شیعی برای سازماندهی امور شیعیان، وکیلان و سفیرانی تعیین شد که دستورات اجتماعی را هم به مردم می‌رساندند. البته امام بر مبنای "تقیه" بیشتر در پی حفظ این گروه و تقویت بنیان‌های فکری این مکتب بودند. وجود تشکیلاتی که در این دوران میان امام و امت نقش نایبان را ایفا می‎نمود، حکومت وقت را نگران می‌کرد. بعد از امام هشتم، "امامت در سن کودکی" به عنوان امتحان سختی مطرح می‌گردد و ارتباط ظاهری امام با مردم کمتر می‌شود و مردم فقط با نایبان مورد اعتماد ایشان ارتباط داشتند[۲].

دلایل وجوب و ضرورت وجود امام

    1. ادله نقلی محض که به صورت مستقیم و روشن، از ظواهر دینی استفاده می‌شود.
    2. ادله عقلی محض که همه مقدمات آنها، از اصول عقلی تشکیل می‌شود.
    3. ادله عقلی – نقلی.
  • الف) آیه اولی الامر:[۳] وجوب اطاعت از اولی الامر در این آیه مقتضی وجوب تحقق آن است. شاید اشکال شود که وجوب اطاعت از اولی الامر، مسئله‌ای است که مشروط شده به وجود ایشان؛ مانند وجوب زکات دادن که دال بر وجوب کسب مال نیست. پاسخ: از قرینه سیاق، که ﴿﴿وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ بر رسول، عطف شده است و نبوت، امری است قطعی، وجوب اولی الامر به دست می آید. همانگونه که نصب و تعیین پیامبر، فعل خداوند است، نصب و تعیین امام نیز، "علی الله" است. کلمه ﴿﴿مِنكُمْ بعد از ﴿﴿وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ نمی‌تواند به معنای وجوب "علی الناس" باشد، زیرا درباره نبوت نیز کلمۀ "مِنْ‏ أَنْفُسِهِمْ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏" آمده است. مقصود از این‌گونه تعابیر، این است که پیامبر و امام، از جنس بشرند.
  • ب) حدیث " مَنْ‏ مَاتَ‏ وَ لَمْ‏ يَعْرِفْ‏ إِمَامَ‏ زَمَانِهِ‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏": در این حدیث، معرفت امام، به عنوان یک تکلیف دینی، بر هر مسلمانی واجب شده تا آنجا که نشناختن او، اصل ایمان را خدشه‌دار می‌سازد و چنین حکم قطعی، مستلزم آن است که زمان، هیچ گاه از امام خالی نباشد.
  • ج) سیره مسلمانان: مسلمانان صدر اسلام، وجوب امامت را امری مسلم می‌دانستند. از این رو، پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)، بی‌درنگ، به این مسئله پرداختند. و آنان که شرکت نکرده بودند، دلایل دیگری داشتند. اختلاف میان صحابه درباره امامت، مربوط به مصداق آن بود نه وجوب آن. متکلمان معتزلی نیز به اجماع صحابه، بر وجوب امامت استدلال کرده‌اند اما سیره مسلمانان یا اجماع صحابه بر وجوب امامت، دلیل شرعی مستقلی به شمار نمی‌رود.
  • د) اجرای حدود و حفظ نظام اسلامی: اجرای حدود و حفظ اسلام و مسلمین، بدون وجود امام با کفایت امکان پذیر نیست پس نصب امام واجب خواهد بود. اگر کسی مثال بزند: وجوب حج، مشروط به استطاعت است ولی تحصیل استطاعت، بر مکلف واجب نیست، بلکه هرگاه "شرط" یعنی اجرای حدود تحقق یافت، مشروط "امامت" هم واجب خواهد بود. پاسخ می‌گوییم: نماز بر مکلف واجب است، ولی انجام دادن آن، مشروط به داشتن طهارت است، وجوب اجرای حدود و حفظ ثغور اسلام و دفاع از کیان اسلام و امت اسلامی، نسبت به وجود امام، از این قبیل است، یعنی شارع مقدس، امور یاد شده را از مسلمانان خواسته است "مانند نماز" ولی تحقق این خواست شارع، مشروط به وجود امام با کفایت است "مانند وضو" اموری که تحقق آنها منوط به وجود امام است:
    1. جمع آراء بر امور اجتماعی مانند جهاد.
    2. جلوگیری از هرج و مرج اجتماعی.
    3. اجرای حدود الهی.
    4. قضاوت[۴].
  • ل) وجوب دفع ضررهای عظیم: امامت در بردارنده منافع عظیم اجتماعی است که نادیده گرفتن آنها، زیان‌های بزرگی در پی دارد؛ اگر در جامعه رهبری دانا و توانا وجود داشته باشد زمینه‌های رشد و صلاح مردم فراهم خواهد بود و اگر وجود نداشته باشد، عکس آن رخ خواهد داد، و در نتیجه، از نبود امام زیان بزرگی به جامعه وارد می‌شود، و دفع چنین زیان‌هایی در شریعت واجب است. بنابراین، وجود امام واجب خواهد بود [۵].
  • م) قاعده لطف و وجوب امامت: "لطف" عبارت است از: فعلی که مکلفان را به سوی اطاعت برمی‌انگیزد اما به سرحّد اجبار نمی‌رسد. هرگاه در جامعه‌ای رهبری با کفایت و تدبیر وجود داشته باشد که از ظلم و تباهی جلوگیری می‌کند و از فضلیت و عدالت دفاع می‌نماید، شرایط اجتماعی برای بسط فضائل و ارزش‌ها فراهم تر خواهد بود و مردم از ستمگری و پلیدی می‌گزینند و این مطلب چیزی جز لطف نیست.
  • نتیجه؛ امامت و رهبری، لطف خداوند در حق مکلفان است و مقتضای حکمت الاهی این است که مکلفان را از آن محروم نسازد[۶].

بیان مصادیق امامت

  • وجود امام(ع) در هر عصر و زمان و در هر جامعه‌ای برای هدایت انسانها به سوی کمال و برقراری نظم در جامعه ضرورت دارد[۷]: ﴿﴿ إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ [۸] روایات تفسیری آیه نیز این حقیقت را تأیید می‌کند که امامی زنده تا روز قیامت در میان انسانها حضور دارد[۹]؛ همچنین براساس روایاتی درباره سوره قدر، در شب قدر هر سال تا روز قیامت، فرشتگان بر امام(ع) آن زمان نازل می‌شوند و این سوره دلیل روشنی بر وجود امام(ع) در همه زمانهاست [۱۰][۱۱].
  • افزون بر آیات از روایات فراوانی نیز استفاده می‌شود زمین هیچ‌گاه از حجت الهی تهی نخواهد بود و هرگاه از حجت الهی تهی باشد اهلش را فرو خواهد بُرد[۱۲]، به‌گونه‌ای که حتی اگر دو نفر بر روی زمین زندگی کنند یکی از آنان حجت و امام خواهد بود[۱۳]. در برخی از روایات نیز بر ضرورت وجود امام(ع) استدلال شده است، چنان‌که در مناظره‌ای تأیید شده از سوی امام صادق(ع)امام قلب عالم دانسته شده که وجود وی برای عالم مانند وجود قلب برای انسان ضروری است [۱۴] و نیز براساس مناظره‌ای دیگر که آن هم از سوی امام صادق(ع) تأیید شده بهره‌وری صحیح و کامل از قرآن، بدون امام(ع) معصومی که به تمام قرآن عالم بوده و با توجه به احاطه بر سراسر قرآن بتواند آن را برای امت تفسیر کند میسور نیست[۱۵][۱۶].
  • افزون بر استدلال عقلی و نقلی بر ضرورت وجود امام(ع) در همه اعصار، آیات فراوانی با توجه به روایاتی که در تفسیر آنها وارد شده به مصادیق امام(ع) در زمانهای گوناگون اشاره دارد که براساس آنها امام(ع) پس از پیامبر اسلام(ص) حضرت علی بن ابی‌طالب(ع):﴿﴿ يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ [۱۷][۱۸]، ﴿﴿ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ [۱۹] [۲۰] و پس از وی فرزندان ایشان هستند: ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ [۲۱][۲۲] در این آیه عنوان ﴿﴿أُولِي الأَمْرِ بر حسب معنای لغوی عام است؛ ولی مصادیق آن افراد خاصی هستند [۲۳] که براساس روایات متواتر عبارت‌اند از: حسن بن علی(ع)، حسین بن علی(ع)، علی بن الحسین(ع)، محمد بن علی(ع) که در تورات به باقر(ع) معروف است، جعفر بن محمد(ع)، موسی بن جعفر(ع)، علی بن موسی(ع)، محمد بن علی(ع)، علی بن محمد(ع)، حسن بن علی(ع) و حضرت مهدی(ع) که تا روز قیامت مؤمنان موظف‌اند از آنان به عنوان اولواالامر و اولیای خدا [۲۴] اطاعت کنند. گفتنی است که در میان این معصومان حضرت مهدی(ع) که همنام و هم‌کنیه پیامبر اکرم(ص)است هم‌اکنون زنده است و روزی که دنیا پر از ستم و جور شده باشد ظهور می‌کند و با ظهورش حق پیروز و دنیا پر از قسط و عدل می‌گردد:﴿﴿ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ [۲۵] و این وعده پیروزی با خروج آن حضرت تحقق پیدا خواهد کرد[۲۶]، چنان که از آیات ﴿﴿ يُرِيدُونَ أَن يُطْفِؤُواْ نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ [۲۷] و ﴿﴿ يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ [۲۸] نیز می‌توان استفاده کرد که با خروج قائم آل‌محمد(ع) پیروزی نهایی حق تحقق خواهد یافت [۲۹] آیه ﴿﴿ وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ [۳۰] در شأنحضرت مهدی(ع) نازل شده است که خدای متعال او و اصحابش را در زمین وارث قرار می‌دهد: ﴿﴿ وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ [۳۱] و دولت او تا قیامت تداوم خواهد یافت [۳۲] در آیه‌ای نیز به وراثت ائمه(ع) در زمین اشاره شده است: ﴿﴿ وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ [۳۳] [۳۴] گفتنی است که در زمان غیبت امام مهدی(ع) که مردم به آن حضرت دسترسی مستقیم ندارند، نایبان خاص و عام آن حضرت به امور دینی مسلمانان رسیدگی می‌کنند. برخی گفته‌اند: به لحاظ اینکه پیامبر افزون بر هدایت باطنی، مؤسس احکام سیاسی و عبادات است خلیفه‌ای که دارد یا از هر دو جهت خلیفه اوست و آن علی(ع)و فرزندان او هستند یا از جهت سیاسی و آنها فقها و علمای شریعت‌اند که متصدی احکام و آداب سیاسی جامعه هستند [۳۵] و برخی پس از آنکه مصادیق اولواالامر را در زمان حضور، منحصر در ائمه(ع) دانسته‌اند با استدلال به ادله‌ای فقیهان دارای شرایط لازم را در عصر غیبت از مصادیق اولواالامر به حساب آورده‌اند [۳۶][۳۷].


منابع

جستارهای وابسته

منبع‌شناسی جامع امامت

پانویس

  1. ر.ک. سعیدی مهر، محمد؛ دیوانی، امیر، معارف اسلامی، ج۲، ص:۱۳۷ - ۱۳۸.
  2. ر.ک. [[[محمد سعیدی مهر|سعیدی مهر، محمد]]؛ دیوانی، امیر، معارف اسلامی، ج۲، ص:۱۲۳ - ۱۲۶.
  3. ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ؛ ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.
  4. ر.ک. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص:۱۹۷ - ۲۰۳.
  5. ر.ک. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص:۲۰۶.
  6. ر.ک. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص:۲۰۶ - ۲۰۸.
  7. المیزان، ج ۱۳، ص ۱۶۵ ـ ۱۶۶.
  8. تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد؛ سوره رعد، آیه: ۷.
  9. الكافى، ج ۱، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۲.
  10. نورالثقلين، ج ۵ ، ص ۶۱۹ ـ ۶۴۲ .
  11. دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۵.
  12. الكافى، ج ۱، ص ۱۷۸ ـ ۱۷۹.
  13. الكافى، ج ۱، ص ۱۷۹ ـ ۱۸۰.
  14. كمال الدين، ص ۲۰۰ ـ ۲۰۳.
  15. الكافى، ج ۱، ص ۱۸۸ ـ ۱۸۹.
  16. دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۵.
  17. ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان؛ سوره مائده، آیه: ۶۷.
  18. الميزان، ج ۶ ،ص ۵۳ ـ ۵۵ .
  19. امروز دینتان را کامل کردم؛ سوره مائده، آیه: ۳.
  20. الغدير، ج۱، ص۲۳۰ـ ۲۳۸؛ الكاشف، ج۳، ص۱۳؛ نمونه، ج ۴، ص ۲۶۴.
  21. ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره مائده، آیه: ۵۹.
  22. كتاب سليم بن قيس، ص ۱۷۷ ـ ۱۷۸، ۲۰۶ ـ ۲۰۹؛ الاحتجاج، ج ۱، ص ۱۶۲ ـ ۱۷۰، ۵۹۳ ـ ۵۹۴ ؛ بحارالانوار، ج ۲۳، ص ۲۸۴ ـ ۳۰۴.
  23. الميزان، ج ۴، ص ۴۰۱، ۴۰۹ ، ۴۱۲.
  24. نورالثقلين، ج ۱، ص ۴۹۹ ـ ۵۰۸ .
  25. خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین می‌گرداند- چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بی‌گمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار می‌دارد و (حال) آنان را از پس هراس به آرامش بر می‌گرداند ؛ (آنان) مرا می‌پرستند و چیزی را شریک من نمی‌گردانند و کسانی که پس از این کفر ورزند نافرمانند؛ سوره نور، آیه: ۵۵.
  26. مجمع‌البيان، ج۷،ص۲۳۹ـ۲۴۰؛ روض‌الجنان، ج۱۴، ص ۱۷۰ ـ ۱۷۴؛ نورالثقلين، ج ۳، ص ۶۱۸ ـ ۶۲۰ .
  27. برآنند که نور خداوند را با دهان‌هاشان خاموش گردانند و خداوند جز این نمی‌خواهد که نورش را کمال بخشد هر چند کافران نپسندند؛ سوره توبه، آیه: ۳۲.
  28. بر آنند که نور خداوند را با دهانهاشان خاموش کنند و خداوند کامل‌کننده نور خویش است هر چند کافران نپسندند؛ سوره صف، آیه: ۸.
  29. مجمع‌البيان، ج ۵ ، ص ۳۸؛ نورالثقلين، ج ۵، ص ۳۱۶ ـ ۳۱۷؛ روض‌الجنان، ج ۹، ص ۲۲۶.
  30. و در زبور پس از تورات نگاشته‌ایم که بی‌گمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد؛ سوره انبیاء، آیه: ۱۰۵.
  31. و در زبور پس از تورات نگاشته‌ایم که بی‌گمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد؛ سوره انبیاء، آیه: ۱۰۵.
  32. روض الجنان، ج ۱۵، ص ۹۴ ـ ۹۵.
  33. و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شده‌اند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم؛ سوره قصص، آیه: ۵۷.
  34. روض الجنان، ج۲، ص۹۴؛ نورالثقلين، ج۴، ص۱۱۰ ـ ۱۱۱؛ الميزان، ج ۱۶، ص ۱۴ ـ ۱۵.
  35. بيان السعاده، ج‌۲، ص‌۳۱.
  36. كتاب‌البيع، ج۲، ص۶۲۰ـ ۶۲۲ ، ۶۳۹ ؛ ولايت فقيه، ص ۲۴ ـ ۲۵ ، ۹۶ـ ۹۹.
  37. دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۶.