زندگی در قرآن

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط HeydariBot (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۰۰:۲۲ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

حیات طیب

مراد حیاتی است که جهت‌گیری در سمت و سوی خدا دارد و نوعی تعلیم به زندگی معنادار است که پیامبر خواهان آن است و چنین دعا و درخواستی دارد؛ زیرا در قرآن سخن از دو نوع حیات است، حیات طبیعی و حیات معنوی و الهی. آنچه مذمت می‌شود، وابستگی به حیات دنیا و کنار گذاشتن حیات آخرت در این عالم و بی‌توجهی به ارزش‌های معنوی است. لذا آنچه به آن تشویق و یا وعده آن داده می‌شود، حیات طیبه است.

  1. ﴿قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ[۱]
  2. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ[۲]
  3. ﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[۳]
  • نتیجه: در این دو آیه موضوعات زیر مطرح شده است:
  1. پیامبر مأمور به داشتن اخلاص در طول حیات و زندگانی خود: ﴿قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ[۴].
  2. پذیرش دعوت و رهنمودهای پیامبر مایه نیل جامعه به حیات معنوی: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ[۵].

حیات دنیا: پیامبر و حیات دنیا

در باره حیات دنیا بیش از ۶۰ آیه آمده و مسائل مثبت و منفی آن شرح داده شده و قلمرو استفاده از دنیا بیان گردیده است، اما در این مدخل به مواردی اشاره می‌شود که ناظر به موضع و مسئولیت پیامبر است، از دلایل مخالفت با آن حضرت گرفته تا هشدار به زنان پیامبر که اگر از ازدواج با پیامبر هدف دنیایی دارید، تکلیف خود را معین کنید و بدانید که از این راه چیزی نصیب شما نمی‌شود و یا هشدارهایی که به پیامبر داده شده که در جهت مصون‌سازی آن حضرت است.

  1. ﴿قَالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا[۶]
  2. ﴿وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا[۷]
  3. ﴿وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى[۸]
  4. ﴿وَقَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِلِقَاءِ الْآخِرَةِ وَأَتْرَفْنَاهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يَأْكُلُ مِمَّا تَأْكُلُونَ مِنْهُ وَيَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ[۹]
  5. ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا[۱۰]
  6. ﴿اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا وَفِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ[۱۱]
  7. ﴿إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ[۱۲]
  8. ﴿ذَلِكُمْ بِأَنَّكُمُ اتَّخَذْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ هُزُوًا وَغَرَّتْكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فَالْيَوْمَ لَا يُخْرَجُونَ مِنْهَا وَلَا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ[۱۳]
  9. ﴿فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنَا وَلَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا[۱۴]

نکات: از این دسته از آیات فراوان که موارد دیگر آن ناظر به علل مخالفت با پیامبر است، شرح داده شده و در مقابل وضع مردمی‌را حکایت می‌کند که تا یک ساعت قبل دل‌هایی آکنده از هیبت و ابهت فرعون داشتند، و نفوس خود را از زینت و زخارف دنیوی که با او بود - و جز خیال‌های کاذب و موهوماتی باطل نبود - خیره و پست نموده و او را رب اعلی می‌پنداشتند، و به او سوگند می‌خوردند، هم چنان که هنگام انداختن طناب‌ها و چوبه‌دستی‌ها گفتند: ﴿بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ[۱۵]" و بعد از یک ساعت که حق برایشان روشن گشت، دیدگانشان باز گردید ناگهان آنچه از فرعون در دل داشتند، و آن عزت و سلطنت و آن زینت و زخرفی که برایش قائل بودند یکباره فراموش گشت، ایمان به خدا در عرض یک ساعت آن چنان تحولی در دل‌ها به وجود آورد که رذیله ترس و تملق پیروی هوی و شیفتگی در برابر سراب زینت زندگی دنیا را بکلی نابود کرده، در همین مدت کوتاه عشق به حق و قدم نهادن در تحت ولایت خدا، و اعتزاز به عزت او را جایگزین آن رذایل نمود، دیگر جز آنچه خدا اراده کند اراده‌ای ندارند و دیگر جز از خدا امیدی نداشته و جز از او نمی‌ترسند، از این موارد می‌توان در سوره‌های مکی الاوائل، مشاهده کرد که قرآن شرح حال گذشتگان می‌دهد و یا علل مخالفت حاضران را بیان می‌کند، مانند: ﴿وَآثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا[۱۶] دلیل مخالفت برگزیدن دنیا در برابر عقبی است: ﴿بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا[۱۷] یا در همین آیاتی که به آنها اشاره شد، و مراتب حیات دنیا و مراحل سه گانه حیات دنیایی بازی، تفاخر و تکاثر اموال و دوره پیری را شرح و هشدار می‌دهد که از کسانی نباشید که این دنیا را در برابر آن دنیا و حیات جاویدان برگزینید.

اهمیت حیات از نظر پیامبر

منظور اهمیت حیات انسان‌ها در تعالیم نبوی و تأکید بر استمرار آن است. این معنا هرچند از زبان دیگر ادیان بیان شده اما به این اصل توجه دارد که حق حیات امری عقلایی است که باید آن را پاسداشت.

  1. ﴿وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ[۱۸]
  2. ﴿لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَا بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ[۱۹]
  3. ﴿مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ[۲۰]

نکات: دو نکته مهم این پیام برای پیامبر توجه به این تعبیر اخلاقی همه انبیا و حق انسانی است: ﴿وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ[۲۱] و نیز به پیامبر این دستور می‌رسد: ﴿وَاتْلُ عَلَيْهِمْ[۲۲] که بداند حیات انسان دارای چه ارزشی است که حتی با مبادرت فرد نه ظالم که خاطی است مجوز او برای قتل نمی‌شود: ﴿لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَا بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ[۲۳] «اگر دست خود را به سوی من دراز کنی تا مرا بکشی، من دستم را به سوی تو دراز نمی‌کنم تا تو را بکشم». بدین گونه تصریح می‌کند که در برابر تهدید یک طرف، طرف دیگر وجهی برای مبادرت بر جرم نکند.[۲۴].

حیات در دایره المعارف قرآن کریم

مقدمه

حیات را در لغت به زندگی، زیست، عمر و ضد مرگ معنا [۲۵] و در اصطلاح به قوّه احساس یا مبدأ آن در حیوان تفسیر کرده و راز نامگذاری حیوان به این نام را وجود قوّه یادشده دانسته‌اند.[۲۶] در دانش زیست‌شناسی برای موجود زنده ویژگی‌هایی برشمرده‌اند: داشتن پیکر معین؛ دارای واحد ساختمانی (یاخته)؛ واکنش‌های شیمیایی در بدن؛ رشد؛ حرکت؛ حساسیت؛ تحرک پذیری و تولید مثل.[۲۷]

حیات در قرآن

حیات در قرآن ۷۶ بار و مشتقات آن ۷۲ مرتبه به کار رفته‌اند. افزون بر آن، واژه معاش نیز در موضوع حیات شایسته بررسی است، زیرا عیش در مواردی ﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى[۲۸] به معنای زندگی است، گرچه عیش اخصّ مطلق از حیات است، چون عیش ویژه حیوان است؛ ولی حیات درباره فرشته و خدا نیز به کار می‌رود.[۲۹] از آیاتی نیز که در آنها واژه دابه آمده است، موضوع حیات برداشت می‌شود؛ مانند ﴿وَفِي خَلْقِكُمْ وَمَا يَبُثُّ مِنْ دَابَّةٍ آيَاتٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ[۳۰] حیات در قرآن به زندگی دنیایی اختصاص ندارد و حیات برزخی: ﴿قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ[۳۱].[۳۲] و آخرتی: ﴿وَمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ[۳۳].[۳۴] و به گفته‌ای حیات در عالم ذر [۳۵] را نیز دربرمی‌گیرد. موضوع مقاله، حیات دنیایی است، چنان که به زندگی حیوان و انسان ـ از آن جهت که حیوان است ـ و گیاه اختصاص یافته است و تحقیق پیرامون دیگر محورهای یاد شده به مدخل‌های مرتبط با آنها واگذار می‌شود.[۳۶]

حقیقت حیات

مشهور آن است که معنای حقیقی حیات، همان نیروی حساس در حیوان یا مبدأ آن است و نیروی نامی در گیاه به صورت مجاز مصداق حیات است، زیرا طلیعه و مقدمه آن است، چنان‌که فضائل ویژه انسان ـ مانند عقل، علم و ایمان ـ از آن رو که غایت و کمال حیات‌اند، مجازگونه حیات نامیده می‌شوند،[۳۷]بنابراین تنها حیوان حیات دارد و گیاه گرچه رشد و نموّ می‌کند، حیات ندارد، وگرنه باید به تغذیه و رشد و آثار حیات خودش آگاهی و درباره آن اختیار می‌داشت،[۳۸] چنان‌که حیوان با اختیار به زندگی خود ادامه می‌دهد.

برخلاف مشهور، ملاصدرا معتقد است که حیات فقط در قوّه حساس یا مبدأ آن حقیقت نیست، بلکه هر شیئی حیاتی ویژه خود دارد که خدا را تسبیح می‌کند: ﴿تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا[۳۹]، زیرا هر چیزی با وجود ویژه خود از بالاترش متأثر و در پایین‌تر از خود اثرگذار است؛ این فعل و انفعال در حیوانات احساس و تحریک، در انسان تعقل و تروّی (عقل نظری و عقل عملی) و در گیاهان تغذیه و تولید مثل است.[۴۰] علامه طباطبایی نیز در عبارتی نزدیک به آن می‌گوید که حیات در انسان، خاستگاه علم و قدرت و در حیوان سبب رفتار گوناگون می‌شود؛ مانند حرکت به جهات گوناگون و همین حالت در گیاه نیز هست.[۴۱] به گفته برخی نموّ در گیاه و نموّ همراه حرکت ارادی در حیوان، نشانه‌های حیات‌اند.[۴۲] قرآن کریم گیاهان را زنده و زندگی زمین را پس از مرگش به حیات آنها وابسته می‌داند: ﴿وَآيَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْنَاهَا وَأَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبًّا فَمِنْهُ يَأْكُلُونَ[۴۳].[۴۴]

پدید آورنده حیات

قرآن کریم ایجاد حیات و مرگ را از غیر خدا نفی کرده: ﴿وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَا يَخْلُقُونَ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ وَلَا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا وَلَا يَمْلِكُونَ مَوْتًا وَلَا حَيَاةً وَلَا نُشُورًا[۴۵] و آن را خاص خدا می‌داند: ﴿وَأَنَّهُ هُوَ أَمَاتَ وَأَحْيَا[۴۶] و خدا را حیاتبخش مردگان: ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ أَنَّكَ تَرَى الْأَرْضَ خَاشِعَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ إِنَّ الَّذِي أَحْيَاهَا لَمُحْيِي الْمَوْتَى إِنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۴۷] و بیرون آورنده زنده از دل مرده و مرده از دل زنده می‌شناساند: ﴿يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَيُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَكَذَلِكَ تُخْرَجُونَ[۴۸]، چنان‌که از دل دانه و هسته مرده، گیاه و درخت زنده و از همان گیاه و درخت زنده، دانه و هسته مرده؛ یا از نطفه مرده موجود زنده و از موجود زنده نطفه مرده را بیرون می‌آورد.[۴۹] گفتنی است که اگر چیزی از همانند خود تولید و پدیدار شود، شگفت نیست؛ ولی پیدایی ضد از ضدّ خود (مرده از زنده و زنده از مرده) بسیار تعجب‌آور است.[۵۰] برخی گمان می‌کنند خود به خود زنده شده و می‌میرند و روزگار را عامل مرگ خود می‌دانند: ﴿وَقَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُمْ بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ[۵۱]. قرآن بر این پندار مهر بطلان می‌زند و زنده ساختن و میراندن را به خدا اسناد می‌دهد: ﴿كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنْتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ[۵۲] و آن را خاص وی می‌داند: ﴿وَأَنَّهُ هُوَ أَمَاتَ وَأَحْيَا[۵۳].[۵۴]

بر پایه گزارش قرآن، آفرینش پرنده به دست عیسی (ع) و دمیدن در آن و زنده شدنش نیز حیاتبخشی خدا و آن حضرت تنها مجرا و مظهر احیاء الهی بوده است، از این رو وی هنگام بازگویی معجزه خویش پرنده گشتن ساخته خود را به اذن خدا می‌داند: ﴿وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۵۵].[۵۶] ادعای نمرود که می‌تواند حیات ببخشد و بمیراند، به این صورت که کسی را بکشد یا زنده نگه دارد: ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۵۷] مغالطه‌ای بیش نیست، زیرا بسیار روشن است که میراندن، بیرون آوردن روح از بدن زنده، بی وارد ساختن هیچ جراحت یا نقصی به آن است و این در توانبشر نیست، چنان که احیاء نیز هرگز در قدرت انسان نیست.[۵۸].[۵۹]

پیشینه حیات

برپایه قرآن، مراحلی بر آفرینش گذشته است و پیدایی حیات همزمان با خلقت آسمان‌ها و زمین نبوده است. (آسمان) از نگاهی به مراحل تکامل آفرینش، نیز برخی آیات مانند ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ[۶۰] و ﴿وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْبَتْنَا فِيهَا مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ[۶۱] برداشت می‌شود که نخست آب و پس از آن گیاهان و حیوانات آفریده شده‌اند. از سویی، قرآن کریم در آیه ﴿وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا وَكَانَ رَبُّكَ قَدِيرًا[۶۲] آغاز آفرینش انسان را از آب، بلکه در آیه ﴿وَاللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِنْ مَاءٍ فَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلَى بَطْنِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلَى رِجْلَيْنِ وَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلَى أَرْبَعٍ يَخْلُقُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۶۳] مبدأ آفرینش همه جنبندگان را آب و بالاتر، در آیه ﴿أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ[۶۴] به صورت عام و کلی‌تر هر چیز زنده را از آب می‌داند. از آیات پیش گفته به شکل قطعی به دست می‌آید که حیات بی‌آب شدنی نیست.[۶۵] بر اساس برخی فرضیه‌های علمی نیز نخستین نمونه‌های حیات در دریاها و کنار اقیانوس‌ها پدید آمده‌اند،[۶۶] چنان‌که امام صادق (ع) فرمود که طعم آب، طعم حیات است.[۶۷] از برخی آیات قرآن فهمیده می‌شود که خدا پیش از خلقت آسمان و زمین، آب را آفریده است: ﴿وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَلَئِنْ قُلْتَ إِنَّكُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ[۶۸] از این آیه به اجمال (و به کمک دانش کیهان‌شناسی) می‌توان فهمید که آسمان و زمین پیش از مرحله دخان ﴿ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ[۶۹] به صورت گازهای فشرده‌ای بوده که شکل مواد مذاب (ماء) داشته‌اند.

دانشمندان نیز ماده نخستین آفرینش جهان مادی را که قرآن از آن به "ماء" تعبیر کرده، مواد مذاب بسیار بسیار گرم می‌دانند نه آب معمولی، زیرا آب در حرارت بیش از ۱۰۰ درجه کاملاً به بخار تبدیل می‌شود. افزون بر آن، آب در حالت غلیان مشتعل نمی‌شود؛ چه رسد به اینکه دود (دخان) ایجاد کند.[۷۰] (آب) برپایه برخی نظریه‌ها پیدایی حیات و زیست به نزدیک هزار میلیون سال پیش برمی‌گردد.[۷۱] درباره چگونگی پیدایی حیات در کره زمین زیست شناسان گفته‌اند: پس از تحولات و تغییراتی در روی کره زمین، حرارت و رطوبتی مناسب برای پیدایی حیات پدید آمد. از عناصر شیمیایی، ترکیبات پیچیده‌تری تشکیل یافتند و سپس از اینهامواد ساده‌تری (اجسام زنده) هست شدند. پروتئین‌ها که از تجمع اسیدهای آمینه پدید می‌آیند، بخشی از محتویات موجود زنده را تشکیل دادند، از این رو ممکن است از عناصری مانند کربن، هیدروژن و آزت نخست اسید آمینه و سپس پلی پپتیدها تولید گردیده باشند. پروتئین‌ها نیز در شرایط معینی از پلی پپتید به وجود آمدند. پس از پیدایی ترکیبات پروتئینی و ملکول‌های بزرگ دیگر بر اثر واکنش‌های شیمیایی میان این ملکول‌ها پروتوپلاسم یا ماده اصلی حیات ساخته و سپس سلول نخستین هست شد. در مرحله دیگر، جانوران تک سلولی یا آغازیان پدید آمدند و در مرحله نهایی از تجمع جانوران تک‌سلولی، اجتماع و سپس جانوران پر سلول پست و سرانجام، جانوران عالی‌تر پدید آمدند. این نظریه تئوری طبیعی نام گرفته است. در این زمینه نظریه‌های دیگری نیز هست:

  1. خلق الساعه:قرن‌ها در زیست‌شناسی عقیده داشتند که موجودات زنده از غیر زنده به صورت دفعی پدید آمده‌اند. بطلان این نظریه با تجربیات زیست‌شناسی در قرن ۱۷ و ۱۹ ثابت و تجربه پیدایی موجود زنده از موجود زنده از راه تولید مثل، بارها انجام و تأیید شد.
  2. نظریه کیهانی:موجود زنده به شکل نوعی پروتوپلاسم مقاوم و به احتمال، به شکل هاگ از کرات دیگر به زمین راه یافته است؛ ولی اختلاف حرارت‌های شدید و اشعه کشنده در فضا این نظریه را رد می‌کند.[۷۲].[۷۳]

زمین، جایگاه حیات دنیایی

بر اساس قرآن، همه امکانات زندگی در کره زمین پدید آمدند: ﴿وَلَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الْأَرْضِ وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايِشَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ[۷۴]؛ ﴿أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهَادًا[۷۵]، ﴿الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَسَلَكَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلًا وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّن نَّبَاتٍ شَتَّى [۷۶]، ﴿أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِيَ وَجَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حَاجِزًا أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ[۷۷] و شب پوشش و روز برای زندگی در زمین نهاده شدند: ﴿وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ لِبَاسًا وَجَعَلْنَا النَّهَارَ مَعَاشًا[۷۸] و ابرهای بارانزا آفریده و باران برای زنده کردن زمین و باروری حیات در آن نازل شدند: ﴿وَأَنزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَاتِ مَاء ثَجَّاجًا لِنُخْرِجَ بِهِ حَبًّا وَنَبَاتًا[۷۹] درباره وجود حیات در کرات و منظومه‌های دیگر، بشر هنوز به قطع نتوانسته است آن را ثابت کند، جز آنکه احتمال داده‌اند شاید در کره مریخ حیات باشد، زیرا برپایه تحقیقات اکسیژن، گاز کربنیک و حرارت مناسب و برخی از عوامل دیگر در کره مذکور هست که شرایط مناسبی را برای زیست ایجاد می‌کنند؛[۸۰] ولی قرآن درباره حیات در کرات دیگر اشاره دارد، چنان که برخی آیات به وجود دابّه (موجود زنده) در آسمان‌ها و زمین تصریح می‌کنند: ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَثَّ فِيهِمَا مِنْ دَابَّةٍ وَهُوَ عَلَى جَمْعِهِمْ إِذَا يَشَاءُ قَدِيرٌ[۸۱] می‌شود دابّه همان ملائکه باشد؛ ولی اطلاق دابه بر فرشتگان معهود و مرسوم نیست، از این رو به نظر می‌رسد مراد از دابه موجودات زنده جز ملائکه باشد.[۸۲] افزون بر آن، در آیه ﴿وَلِلَّهِ يَسْجُدُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مِنْ دَابَّةٍ وَالْمَلَائِكَةُ وَهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ[۸۳] از دابّه کنار فرشتگان جدا یاد شده است[۸۴].[۸۵]

ارزش حیات

آیات ﴿تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ[۸۶] آفرینش مرگ و حیات را جلوه فرمانروایی و قدرت الهی می‌دانند. کتاب مقدس نیز با واژه‌های درخت حیات، آب حیات و نان حیات از ارزش حیات و اهمیت آن یاد کرده است؛[۸۷] نیز تأکید بر حق حیات و حرمت آدمکشی تا جایی که کشتن ناروای یک انسان در حکم کشتار همه مردم است و نجات شخصی از مرگ که سبب حیات او شود، در حکم حیاتبخشی به همه مردم است: ﴿مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ[۸۸] ارزش حیات را می‌فهمانند؛ البته خدا قصاص را ـ با آنکه قتل است ـ سبب حیات جامعه می‌داند، زیرا یادآوری قصاص می‌تواند از قتل باز دارد، بنابراین قصاص مانع قتل‌های دیگر و مایه ادامه حیات جامعه می‌شود: ﴿وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ[۸۹].[۹۰]

ارزش حیات، همیشگی نیست و جایز است مخلّ به امنیت یا مرتکب قتل عمدی را کشت: ﴿إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۹۱]، از این رو حق حیات از برخی اقوام پیشین به سبب کفر و سرکشی و مقابله‌شان با انبیاء از راه فرستادن عذاب‌های فراگیر گرفته می‌شد: ﴿قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِنْدِي أَوَلَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَكْثَرُ جَمْعًا وَلَا يُسْأَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ[۹۲] نوح (ع) نیز به همین جهت از خدا خواست تا از کافران روزگار خود یکی را هم زنده نگذارد: ﴿وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا[۹۳].[۹۴]

منابع

پانویس

  1. «بگو: بی‌گمان نمازم و نیایشم و زندگیم و مرگم از آن خداوند پروردگار جهانیان است» سوره انعام، آیه ۱۶۲.
  2. «ای مؤمنان! (ندای) خداوند و پیامبر را هر گاه شما را به چیزی فرا خوانند که به شما زندگی می‌بخشد پاسخ دهید و بدانید که خداوند میان آدمی‌و دل او میانجی می‌شود و (بدانید که) به نزد وی گرد آورده می‌شوید» سوره انفال، آیه ۲۴.
  3. «کسانی از مرد و زن که کار شایسته‌ای کنند؛ و مؤمن باشند، بی‌گمان آنان را با زندگانی پاکیزه‌ای زنده می‌داریم و به یقین نیکوتر از آنچه انجام می‌دادند پاداششان را خواهیم داد» سوره نحل، آیه ۹۷.
  4. «بگو: بی‌گمان نمازم و نیایشم و زندگیم و مرگم از آن خداوند پروردگار جهانیان است» سوره انعام، آیه ۱۶۲.
  5. «ای مؤمنان! (ندای) خداوند و پیامبر را هر گاه شما را به چیزی فرا خوانند که به شما زندگی می‌بخشد پاسخ دهید و بدانید که خداوند میان آدمی‌و دل او میانجی می‌شود و (بدانید که) به نزد وی گرد آورده می‌شوید» سوره انفال، آیه ۲۴.
  6. «گفتند هرگز تو را بر برهان‌هایی که فرا راهمان (پدید) آمده و بر آن کس که ما را آفریده است برنخواهیم گزید؛ هر چه از دستت بر می‌آید بکن! تو تنها در زندگی این جهان کاری می‌توانی کرد» سوره طه، آیه ۷۲.
  7. «و با آنان که پروردگار خویش را سپیده‌دمان و در پایان روز به شوق لقای وی می‌خوانند خویشتنداری کن و دیدگانت از آنان به دیگران دوخته نشود که زیور زندگی این جهان را بجویی و از آن کس که دلش را از یاد خویش غافل کرده‌ایم و از هوای (نفس) خود پیروی کرده و کارش ت» سوره کهف، آیه ۲۸.
  8. «و به آنچه با آن دسته‌هایی از آنان را بهره‌مند گردانده‌ایم چشم مدوز، آراستگی زندگی این جهان را (به آنان داده‌ایم) تا آنان را در آن بیازماییم و روزی پروردگارت بهتر و پایاتر است» سوره طه، آیه ۱۳۱.
  9. «و سرکردگان از قوم او که کفر ورزیده و لقای جهان واپسین را دروغ شمرده بودند و ما در زندگانی این جهان به آنها رفاه بخشیده بودیم گفتند: این (پیامبر) جز بشری مانند شما نیست، از آنچه می‌خورید می‌خورد و از آنچه می‌آشامید می‌آشامد» سوره مؤمنون، آیه ۳۳.
  10. «ای پیامبر! به همسرانت بگو: اگر خواستار زندگی این جهان و آرایه‌های آن هستید بیایید شما را برخوردار سازم و با شیوه‌ای نیکو رهایتان کنم» سوره احزاب، آیه ۲۸.
  11. «بدانید که زندگانی این جهان بازیچه و سرگرمی‌و زیور و نازشی است میان شما و افزون خواهی در دارایی‌ها و فرزندان است؛ چون بارانی که رستنی آن شگفتی کشتکاران را برانگیزد سپس خشک گردد و آن را زرد بینی، آن‌گاه ریز و خرد شود و در جهان واپسین، عذابی سخت و (نیز) آ» سوره حدید، آیه ۲۰.
  12. «ما پیامبران خویش و مؤمنان را در زندگی این جهان و در روزی که گواهان (به گواهی) برخیزند یاری می‌کنیم» سوره غافر، آیه ۵۱.
  13. «این از آن روست که شما آیات خداوند را به ریشخند گرفتید و زندگانی این جهان، شما را فریفت پس امروز، نه از آن (دوزخ) بیرون آورده می‌شوند و نه آشتی‌جویی آنان را می‌پذیرند» سوره جاثیه، آیه ۳۵.
  14. «پس، از آن کس که از یاد ما دل گردانده و جز زندگی این جهان را نخواسته است روی بگردان» سوره نجم، آیه ۲۹.
  15. «آنگاه آنان رسن‌ها و چوبه‌دست‌های خود را فرو افکندند و گفتند: سوگند به شکوه فرعون بی‌گمان ماییم که پیروزیم» سوره شعراء، آیه ۴۴.
  16. «و زندگی این جهان را برگزیده باشد،» سوره نازعات، آیه ۳۸.
  17. «بلکه، شما زندگی این جهان را برمی‌گزینید» سوره اعلی، آیه ۱۶.
  18. «و برای آنان داستان دو پسر آدم (هابیل و قابیل) را به درستی بخوان! که قربانی‌یی پیش آوردند اما از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد، (قابیل) گفت:» سوره مائده، آیه ۲۷.
  19. «اگر به سوی من دست دراز کنی تا مرا بکشی، من به سوی تو دست دراز نمی‌کنم تا تو را بکشم؛ که من از خداوند، پروردگار جهانیان می‌هراسم» سوره مائده، آیه ۲۸.
  20. «به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را- جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است؛ و بی‌گمان پیامبران ما برای آنان برهان‌ها (ی روشن)» سوره مائده، آیه ۳۲.
  21. «به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را- جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است؛ و بی‌گمان پیامبران ما برای آنان برهان‌ها (ی روشن)» سوره مائده، آیه ۳۲.
  22. «و برای آنان داستان دو پسر آدم (هابیل و قابیل) را به درستی بخوان! که قربانی‌یی پیش آوردند اما از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد، (قابیل) گفت:» سوره مائده، آیه ۲۷.
  23. «اگر به سوی من دست دراز کنی تا مرا بکشی، من به سوی تو دست دراز نمی‌کنم تا تو را بکشم؛ که من از خداوند، پروردگار جهانیان می‌هراسم» سوره مائده، آیه ۲۸.
  24. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۴۶۸-۴۷۲.
  25. لسان العرب، ج ۳، ص ۴۲۴ «حیا»؛ لغت نامه، ج ۶، ص ۸۱۱۹ «حیات»؛ کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۱، ص ۷۲۱ «حیوة».
  26. تفسیر صدرالمتألهین، ج ۲، ص ۲۵۵.
  27. زیست‌شناسی جانوری، ص ۳ ـ ۶.
  28. «و هر که از یادکرد من روی برتابد بی‌گمان او را زیستنی تنگ خواهد بود و روز رستخیز وی را نابینا بر خواهیم انگیخت» سوره طه، آیه ۱۲۴.
  29. نثر طوبی، ج ۲، ص ۲۰۴؛ مفردات، ص ۵۹۶، «عیش».
  30. «و در آفرینش شما و جنبندگانی که (خداوند روی زمین) می‌پراکند نشانه‌هایی است برای گروهی که یقین دارند» سوره جاثیه، آیه ۴.
  31. «می‌گویند: پروردگارا! ما را دو بار میراندی و دو بار زنده گرداندی، اینک ما به گناهان خویش اعتراف کرده‌ایم، آیا راه بیرون شدی از اینجا هست؟» سوره غافر، آیه ۱۱.
  32. المیزان، ج ۲، ص ۳۲۹؛ ج ۱۷، ص ۳۱۳.
  33. «و اگر می‌دانستند زندگانی این جهان جز سرگرمی و بازیچه‌ای نیست و بی‌گمان زندگی سرای واپسین است که زندگی (راستین) است» سوره عنکبوت، آیه ۶۴.
  34. المیزان، ج ۹، ص ۴۵.
  35. المیزان، ج ۱، ص ۹۲.
  36. اورعی، مرتضی، مقاله «حیات»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  37. تفسیر صدرالمتألهین، ج ۲، ص ۲۵۵.
  38. المنار، ج ۳، ص ۲۷.
  39. «آسمان‌های هفتگانه و زمین و آنچه در آنهاست او را به پاکی می‌ستایند و هیچ چیز نیست مگر اینکه او را به پاکی می‌ستاید اما شما ستایش آنان را در نمی‌یابید؛ بی‌گمان او بردباری آمرزنده است» سوره اسراء، آیه ۴۴.
  40. تفسیر صدرالمتألهین، ج ۲، ص ۲۵۶.
  41. المیزان، ج ۱۰، ص ۵۱.
  42. المنیر، ج ۱۱، ص ۱۶۴.
  43. «و زمین مرده برای (پندگیری) آنان نشانه‌ای است که آن را زنده گرداندیم و از آن دانه‌ای برآوردیم که از آن می‌خورند» سوره یس، آیه ۳۳.
  44. اورعی، مرتضی، مقاله «حیات»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  45. «و به جای او خدایانی را برگزیدند که چیزی نمی‌آفرینند و خود آفریده می‌شوند و اختیار هیچ سود و زیانی برای خویش و اختیار مرگ و زندگی و برانگیختنی را ندارند» سوره فرقان، آیه ۳.
  46. «و اینکه اوست که می‌میراند و زنده می‌گرداند» سوره نجم، آیه ۴۴.
  47. «و از نشانه‌های او این است که زمین را پژمرده می‌بینی و چون بر آن آب فرو باریم می‌جنبد و می‌بالد، به راستی آن کس که آن را زنده کرد زندگی‌بخش مردگان است که او بر هر کاری تواناست» سوره فصلت، آیه ۳۹.
  48. «زنده را از مرده و مرده را از زنده برمی‌آورد و زمین را پس از مردن آن زنده می‌گرداند و (شما نیز از گورها) بدین گونه بیرون آورده خواهید شد» سوره روم، آیه ۱۹.
  49. التبیان، ج ۸، ص ۲۳۸؛ تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص ۲۰۴؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۳۶۴.
  50. التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص ۹۲؛ الکاشف، ج ۳، ص ۲۳۲؛ تفسیر مراغی، ج ۲۱، ص ۳۶.
  51. «و گفتند: آن (حقیقت زندگی) جز زندگانی ما در این جهان نیست: (دسته‌ای) می‌میریم و (دسته‌ای) زنده می‌شویم و جز روزگار ما را نابود نمی‌کند؛ و آنان را بدان دانشی نیست، آنها جز به پندار نمی‌گرایند» سوره جاثیه، آیه ۲۴.
  52. «چگونه به خداوند کفر می‌ورزید با آنکه مرده بودید، شما را زنده گردانید؛ آنگاه شما را می‌میراند، دگرباره زنده می‌گرداند و سپس به سوی او بازگردانده می‌شوید» سوره بقره، آیه ۲۸.
  53. «و اینکه اوست که می‌میراند و زنده می‌گرداند» سوره نجم، آیه ۴۴.
  54. التفسیر الکبیر، ج ۲، ص ۱۵۲.
  55. «و به پیامبری به سوی بنی اسرائیل (می‌فرستد، تا بگوید) که من برای شما نشانه‌ای از پروردگارتان آورده‌ام؛ من برای شما از گل، (اندامواره‌ای) به گونه پرنده می‌سازم و در آن می‌دمم، به اذن خداوند پرنده‌ای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانه‌ای برای شماست اگر مؤمن باشید» سوره آل عمران، آیه ۴۹.
  56. مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۷۵۲؛ المیزان، ج ۳، ص ۲۰۰؛ تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص ۴۲.
  57. «آیا در (کار) آن کس ننگریسته‌ای که از (غرور) اینکه خداوند به او پادشاهی داده بود با ابراهیم درباره پروردگارش چون و چرا کرد آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من آن است که زنده می‌کند و می‌میراند، او گفت: من (نیز) زنده می‌دارم و می‌میرانم، ابراهیم گفت: خداوند آفتاب را از خاور فرا می‌آورد، تو آن را از باختر برآور؛ و آن کافر درماند؛ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمون نمی‌گردد» سوره بقره، آیه ۲۵۸.
  58. مجمع البیان، ج ۲، ص ۶۳۵.
  59. اورعی، مرتضی، مقاله «حیات»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  60. «بی‌گمان در آفرینش آسمان‌ها و زمین و در پیاپی آمدن شب و روز و در آن کشتی که برای سود رساندن به مردم در دریا روان است و در آبی که خداوند از آسمان فرو می‌بارد و زمین را پس از مردن، بدان زنده می‌دارد و بر آن هرگونه جنبنده‌ای را می‌پراکند و در گرداندن بادها و ابر فرمانبردار میان آسمان و زمین، برای گروهی که خرد می‌ورزند نشانه‌هاست» سوره بقره، آیه ۱۶۴.
  61. «و زمین را گستردیم و در آن کوهسارهایی گماردیم و در آن از هر گونه زیبا گیاهی رویاندیم» سوره ق، آیه ۷.
  62. «و اوست که از آب بشری آفرید و او را نسبی و سببی نهاد و پروردگار تو تواناست» سوره فرقان، آیه ۵۴.
  63. «و خداوند هر جنبده‌ای را از آبی آفریده است، برخی از آنان بر شکم می‌خزند و برخی بر دو پا گام برمی‌دارند و برخی بر چهارپا راه می‌روند؛ خداوند هر چه بخواهد می‌آفریند؛ بی‌گمان خداوند بر هر کاری تواناست» سوره نور، آیه ۴۵.
  64. «آیا کافران درنیافته‌اند که آسمان‌ها و زمین فرو بسته بود ما آنها را برگشودیم و هر چیز زنده‌ای را از آب پدید آوردیم، آیا ایمان نمی‌آورند؟» سوره انبیاء، آیه ۳۰.
  65. منهج الصادقین، ج ۶، ص ۵۸؛ الکشاف، ج ۳، ص ۱۱۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص ۲۸۴.
  66. نمونه، ج ۱۴، ص ۵۰۹.
  67. الکافی، ج ۶، ص ۳۸۱؛ مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۷۲.
  68. «و اوست که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید و اورنگ (فرمانفرمایی) وی بر آب قرار داشت تا شما را بیازماید که کدام نکوکردار ترید و اگر بگویی که شما پس از مرگ برانگیخته خواهید شد بی‌گمان کافران می‌گویند این جز جادویی آشکار نیست» سوره هود، آیه ۷.
  69. «سپس به آسمان رو آورد که (چون) دودی بود و به آن و به زمین فرمود: خواه یا ناخواه بیایید! گفتند: فرمانبردارانه آمدیم» سوره فصلت، آیه ۱۱.
  70. الفرقان، ج ۱۴، ص۲۰۹ـ۲۱۰؛ نمونه، ج۹، ص ۲۶.
  71. زیست‌شناسی جانوری، ص ۱۹۲.
  72. زیست‌شناسی جانوری، ص ۱۹۰ ـ ۱۹۲.
  73. اورعی، مرتضی، مقاله «حیات»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  74. «و بی‌گمان شما را در زمین توانمند گرداندیم و در آن برایتان توشه‌ها نهادیم؛ اندک سپاس می‌گزارید» سوره اعراف، آیه ۱۰.
  75. «آیا زمین را (برای شما) بستری نکردیم؟» سوره نبأ، آیه ۶.
  76. «همان که زمین را برای شما گاهواره‌ای گردانید و در آن برایتان راه‌هایی گشود و از آسمان آبی فرو فرستاد که با آن از گیاهان رنگ‌رنگ گونه‌ها برآوردیم» سوره طه، آیه ۵۳.
  77. «یا آن کسی که زمین را آسایشگاهی کرد و در میان آن رودهایی پدید آورد و برای آن کوهپایه‌هایی آفرید و میان دو دریا پرده‌واره‌ای پدیدار ساخت؛ آیا با خداوند، خدایی (دیگر) هست؟ (نه) بلکه بیشتر اینان نادانند» سوره نمل، آیه ۶۱.
  78. «و شب را پوشش گرداندیم، و روز را زمان (تلاش برای) معاش نهادیم؛» سوره نبأ، آیه ۱۰-۱۱.
  79. «و از ابرهای فشرده آبی ریزان فرو فرستادیم تا بدان دانه و گیاهی برویانیم» سوره نبأ، آیه ۱۴-۱۵.
  80. التحریر والتنویر، ج ۲۵، ص ۹۷.
  81. «و از نشانه‌های او آفرینش آسمان‌ها و زمین است و آنچه در آنها از جنبندگان پراکنده است و او بر گرد آوردن آنها هرگاه که بخواهد تواناست» سوره شوری، آیه ۲۹.
  82. رک: روح البیان، ج ۸، ص ۳۲۱؛ المنیر، ج ۲۵، ص ۷۶؛ احسن الحدیث، ج ۹، ص ۴۸۹.
  83. «و هر جنبنده‌ای که در آسمان‌ها و در زمین است و (نیز) فرشتگان به خداوند سجده می‌برند و آنان سرکشی نمی‌ورزند» سوره نحل، آیه ۴۹.
  84. احسن الحدیث، ج ۹، ص ۴۸۹.
  85. اورعی، مرتضی، مقاله «حیات»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  86. «بزرگوار است آنکه پادشاهی در کف اوست و او بر هر کاری تواناست همان که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک نیکوکردارترید و او پیروز آمرزنده است» سوره ملک، آیه ۱-۲.
  87. قاموس کتاب مقدس، ص ۳۳۷.
  88. «به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را -جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است؛ و بی‌گمان پیامبران ما برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آوردند آنگاه بسیاری از ایشان از آن پس، در زمین گزافکارند» سوره مائده، آیه ۳۲.
  89. «و شما را ای خردمندان در قصاص، زندگانی (نهفته) است؛ باشد که شما پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۷۹.
  90. التحریر والتنویر، ج ۲، ص ۱۴۵.
  91. «کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمی‌خیزند و در زمین به تبهکاری می‌کوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دست‌ها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت» سوره مائده، آیه ۳۳.
  92. «(قارون می) گفت: تنها برای دانشی که خود داشتم آن را به من داده‌اند، آیا نمی‌دانست که خداوند پیش از او از نسل‌ها کسانی را نابود کرده است که از او توانمندتر و مال‌اندوزتر بوده‌اند؟ و از بزهکاران گناه آنان را نمی‌پرسند» سوره قصص، آیه ۷۸.
  93. «و نوح گفت: پروردگارا! از کافران هیچ کس را روی زمین بر جای مگذار» سوره نوح، آیه ۲۶. من وحی القرآن، ج ۲۳، ص ۱۳۷؛ روح البیان، ج ۱۰، ص ۱۸۴.
  94. اورعی، مرتضی، مقاله «حیات»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.

زندگی