آفرینش جهان

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مراد از هستی شناسی، علم به وجود است و جهان شناسی شامل شناخت عوالم هستی است. از آنجا که یکی از ادله اثبات ربوبیت خداوند بر بندگان، اثبات خالقیت اوست، این مسئله در آیات بسیاری آمده است. باید توجه داشت خداوند جهان هستی را به نحو احسن و اکمل ترسیم نموده است و لذا هدفی بر وجود آن محقق است.

جایگاه شناخت جهان

مراد از «هستی‌شناسی»، علم به وجود است به نحو کلی و از آن جهت که وجود است و امور عامه وجود، از جمله علت و معلول، حرکت و زمان و... را شامل می‌شود. جهان‌شناسی، شامل شناخت عوالم هستی از جمله جبروت، ملکوت، کیهان‌شناسی و عالم آخرت خواهد بود. جهان‌شناسی و شناخت عالم هستی دریچه‌ای به سوی شناخت ذات باری تعالی است. برای نمونه نظم و تدبیر به‌کار رفته در جهان و آثار افعال خداوند تبارک و تعالی حکایت از خالقی عالِم و مدبر می‌کند و او را به گونه شایسته می‌شناساند[۱].

شناخت جهان هستی

حقیقت آن است که وجود انسان، عصاره تمام عالَم و تمام موجودات است و وجودش به‌مثابه نقشه کوچکی است که از روی نقشه بزرگ عالم کبیر برداشته شده است و لذا «من عرف نفسه فقد عرف ربه». هرکس خود را خوب بشناسد علت هستی و عالم هستی را نیز خوب می‌شناسد[۲].[۳]

دیدگاه قرآنی

در قرآن آفرینش در قالب تعابیر "خَلْق" (آفریدن)، "فَطْر" (پدید آوردن)، "إنشاء" (احداث کردن)، "إبداء" و "بَدْء" (نخستین بار به عمل آوردن)، "جَعْل" (قرار دادن)، "تکوین" (به وجود آوردن) مطرح شده است. درباره آفرینش پدیده‌های خاص مانند آفرینش آسمان و زمین یا انسان نیز واژگان دیگری مانند "بَنی"، "صَوَّرَ"، یا "سَوّی" به کار رفته است[۴].

از آنجا که یکی از ادله اثبات ربوبیت خداوند بر بندگان، اثبات خالقیت اوست، این مسئله در آیات بسیاری به شکل اثبات خالقیت خدا[۵] یا نفی خالقیت غیر خدا[۶] آمده است. رابطه خداوند و جهان تنها به آفرینش نخستین محدود نمی‌شود، بلکه خداوند همچنان به تدبیر و تقدیر امور عالم و نگهداری آن می‌پردازد. تداوم آفرینش و نقش خداوند در آن در برخی آیات بسیار برجسته است: إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَنْ تَزُولَا وَلَئِنْ زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا[۷].

بر اساس برخی آیات، خداوند افزون بر اینکه آفریدگان خود را نگهداری می‌کند، آنها را راهنمایی نیز می‌کند: قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى[۸]، این راهنمایی درباره انسان نیز مورد توجه قرار گرفته، در آیات زیادی به آن اشاره شده است: الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ[۹].[۱۰]

هدف‌داری خلقت جهان

خداوند تبارک و تعالی جهان هستی را به نحو احسن و اکمل ترسیم نموده است و لذا هدفی بر وجود آن محقق است؛ زیرا خداوند به مقتضای حکمت و اصلح عمل می‌کند و نمی‌توان صفت حکمت را برای خداوند قائل بود و فعل او را بی‌هدف دانست. غالب فلاسفه معتقدند غایت و غرض فعل مطلق خداوند، تنها ذات الهی است و محال است خداوند تبارک و تعالی در ایجاد عالم هستی غیر از ذات خود و ظهور و تجلی آن هدفی داشته باشد[۱۱].

آفرینش مادیات

در احادیث امام علی(ع)، از جهان‌شناسی یا بازشناختن طبیعت و آفرینش عالم ماده سخن بسیار رفته است. اگر مراتب هستی را عبارت از خالق، عقول، نفوس، هیولی، طبیعت، جسم، فلک، عناصر و موجودات زمینی بدانیم، در میان مراتب هستی تنها بحث از خالق و عقول و نفوس مربوط به مجردات یا عالم غیب است و از دیگر مرتبه‌ها باید در عالم شهادت سخن گفت. در اینجا، ما طبیعت یا کیان و آفرینش موجوداتی را به پژوهش می‌نهیم که امیر مؤمنان(ع) در گفتار خویش آنها را به بررسی گذارده است. نخست باید دانست که امامان در مباحث مربوط به خلقت تنها آن‌چه را که مربوط به هدایت است باز می‌نمایند و وظیفه‌ای دیگر ندارند. البته ممکن است از باب لطف، دانش‌هایی را درباره مسائل مربوط به آفرینش در اختیارمان نهند. شاهد این حقیقت، حدیثی است که می‌فرماید زراره و هشام درباره هوا اختلاف داشتند که آیا مخلوق است یا خیر. برخی شیعیان این اختلاف را به گوش حضرت امام صادق(ع) رساندند. امام فرمود: «این اختلاف چون باعث گمراهی نمی‌شود، اختلافی مهم نیست». و بدین‌سان، پاسخی درباره اختلاف بر زبان نیاورد و در این باره که آیا هوا مخلوق است یا نه، هیچ نگفت[۱۲]: ابن میثم می‌گوید: علت آن‌که امام پاسخ مسئله را بازنگفتند، این است که اولیای الهی تنها موظفند راه خدا را آشکار کنند و باید مردم را بر صراط مستقیم نگاه دارند. آنان تنها به یکی از دو چیز می‌نگرند: اول آن‌چه آشکارا موجب هدایت می‌شود و دوم آن‌چه باعث بازگشت به راه خدا می‌گردد. اما اینکه هوا مخلوق است یا قدیم، سودی چندان به مباحث توحید یا معاد نمی‌رساند و از این‌رو جهل به آن زیانبار نیست[۱۳]. بنابراین، می‌توان گفت که نهج البلاغه، کتاب طبیعیات و کیهانشناسی نیست، بلکه کتاب هدایت است، هر چند از دانش‌های طبیعی و کیهانی نیز در آن سخن رفته است.[۱۴]

آفرینش آسمان

گاه مراد از واژه «سماء» مطلق جهت بالا است و گاه به معنای مجردات است، در برابر ارض که مراد از آن مادیات است. گاه نیز مقصود از «سماء» افلاک و کواکب و اجرامند که مادی‌اند، ولی جسم زمینی نیز نیستند و احکامی دیگر دارند. در خطبه نخست نهج البلاغه آمده است: خدای پاک، فضاهای شکافته و کرانه‌های کافته و هوای به آسمان و زمین راه یافته را پدید آورد و در آن آبی روان کرد؛ آبی که موج‌هایش یکدیگر را می‌شکست و هر یک بر دیگری می‌نشست. آب را بر پشت بادی نهاد سخت وزنده و هر پایداری را در هم شکننده.... سپس بادی نازا آفرید تا پیاپی و سخت بوزید و.... از آن هفت آسمان برآورد، فروزین آسمان موجی از سیلان بازداشته، زَبَرین سقفی محفوظ... میان آسمان‌های زبرین را بگشود و از گونه‌گون فرشتگانش پر نمود...[۱۵]. اگر کسی فرشتگان را موجوداتی مجرد از ماده و احکام آن بداند – چنان‌که عموم فلاسفه معتقدند - در این صورت معلوم است که مراد از آسمان‌ها نیز عوالم مجردات است؛ به ویژه آن‌که امام از بالای آسمان سخن گفته است. و اگر کسی فرشتگان را دارای جسم مثالی و لطیف بداند – چنان‌که محدثان معتقدند - در این صورت می‌توان آسمان‌ها را بر معنای مادی آن حمل کرد. در برخی روایات امام آمده است که آسمان‌ها از آب آفریده شده‌اند و در برخی دیگر آمده است که از دخان. نقل است که روزی امام علی(ع) سوگند می‌خورد به کسی که آسمان را از دود و آب آفریده است[۱۶] و در حدیثی دیگر آمده است که از آن حضرت پرسیدند: «آسمان‌ها از چه آفریده شده‌اند؟» فرمود: «از بخار آب»[۱۷]. بنابر روایاتی دیگر از آن حضرت این بخار همانند دود بوده و از این‌رو، هم تعبیر «دخان» صحیح است و هم تعبیر آب و بخار[۱۸]. در روایاتی پرشمار آمده است که خداوند همه چیز را از آب آفرید[۱۹]؛ اما روشن است که مقصود از آب در این روایات آب مادی نیست، بلکه باید این آب اشارت به چیزی دیگر باشد. ابن میثم بحرانی می‌گوید: «آب متلاطم اشارت است به کمالاتی که از خدای متعال بر اشیا فیضان می‌یابند و باد کنایه از قدرت الهی است». سپس می‌گوید: فیض الهی مانند آب است که سیلان دارد و بر هر چیزی که قابل باشد، جاری می‌شود و قوام هر چیز به آن فیض الهی است؛ همچنان‌که در عالم ماده قوام هر موجود زنده‌ای به آب است. از این رو، ابن عباس گفته است که مقصود از آب در آیه شریفه أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا[۲۰] علم است و مقصود از ظرف، دل‌های مردم است. احتمال دارد مراد از باد، عقل اول باشد که حامل فیض الهی است[۲۱].

در روایاتی که درباره آغاز خلقت در دست داریم، گونه‌ای ابهام و اجمال به چشم می‌آید و شاید بزرگان معصوم(ع) مصلحتی در این ابهام می‌دانسته‌اند و از این رو، موضوع را باز ننموده‌اند. نکته دیگر آن‌که از برخی روایات بر می‌آید که خلقت زمینی پیش از آسمان‌ها بوده است؛ مانند روایتی که امیرمؤمنان(ع) می‌فرماید: «‌إِنَّ اللَّهَ لَمَّا خَلَقَ الْأَرَضِينَ خَلَقَهَا قَبْلَ السَّمَاوَاتِ»[۲۲]. روایاتی دیگر نیز نقل شده‌اند که بنابر آنها خلقت آسمان‌ها پیش از خلقت زمین بوده است[۲۳]. احتمال دارد مراد روایاتی که خلقت زمین را مقدم دانسته‌اند، این باشد که خلقت به معنای تقدیر است؛ یعنی خدای متعال زمین را پیش از آسمان تقدیر کرد؛ زیرا علت غایی وجوداً متأخر است، اما تصوراً و ذهناً مقدم. احتمال دیگر آن است که از باب اهمیت باشد و نیز این احتمال هست که تنها ترتیب در ذکر باشد نه ترتیب در وقوع و واقعیت خارجی. نکته‌ای که شایسته است مذکور آید این است که در قرآن کریم و روایات، بارها عبارت «هفت آسمان به کار رفته است اما عبارت «هفت زمین» در قرآن نیست؛ هرچند در روایات هست؛ چنان‌که حضرت علی(ع) فرموده است: «سُبْحَانَ رَبَّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ مَا فِيهِنَّ وَ رَبَّ الْأَرَضِينَ السَّبْعِ وَ مَا فِيهِنَّ»[۲۴]. حقیقت هفت آسمان به صورت یقینی و قطعی برای ما روشن نیست و تنها چند احتمال درباره آن به ذهن می‌رسد. الف. مقصود از هفت آسمان کثرت آنها باشد؛ ب. هفت آسمان به معنای قمر، عطارد، زهره، شمس، مریخ، مشتری و زحل باشد؛ ج. تنها یک آسمان، آسمان دنیا است و شش آسمان دیگر مربوط به مجردات است؛ د. مراد فلک‌های مختلف است و شاید مقصود از عبارت «وَ مَا فِيهِنَّ‌» [آن‌چه در آسمان‌ها است] فرشتگانی است که ساکن آسمان‌هایند و خطبه نخست نهج البلاغه به آن تصریح دارد. مقصود از هفت زمین نیز محتمل است «هفت اقلیم» باشد؛ زیرا در علم هیئت، نیم‌کره شمالی را بر اساس عرض جغرافیایی از عرض صفر تا عرض ۹۰ درجه به هفت قسمت تقسیم کرده‌اند. آیت‌الله شعرانی هفت زمین را به هفت اقلیم تفسیر کرده است[۲۵].

احکام و اوصاف آسمان نیز موضوعی درخور اندیشه است. در قرآن کریم اوصافی برای آسمان آمده است که عبارتند از: دخان بودن، آراستن، استوا، چند لایه یا طباق بودن، رفیع بودن، بی‌ستون بودن، در حال گسترش بودن، سقف محفوظ بودن، بنا بودن و قرار داشتن کار هر آسمان در همان آسمان. اما امیرمؤمنان(ع) احکامی گوناگون برای آسمان بیان کرده است که به عنوان نمونه شایسته است این احکام را از خطبه ۹۱ نهج البلاغه بیرون کشیم: منظم بودن آسمان‌ها، نبود شکاف، آسان بودن صعود و نزول فرشتگان، دود متراکم، حفظ هر جزء به وسیله جزء دیگر، حفظ آسمان‌ها به وسیله شهاب‌ها، تسلیم فرمان خدا بودن، آیه بودن خورشید و ماه و منظم بودن حرکت آنها، پدید آمدن شب و روز بر اثر حرکت‌ها، وجود ستارگان پرشمار و اینکه فلک هر آسمانی در آن جای گرفته است[۲۶]. در اینجا از توضیح و تفسیر یکایک این ویژگی‌ها خودداری می‌کنیم و تنها به «فلک» می‌پردازیم. واژه «فلک» در قرآن کریم و روایات بسیار به کار رفته است. مقصود از فلک، مدار حرکت سیاره است. یکی از دلایل آن‌که مقصود از «فلک» مدار حرکت سیارات است و فلک عبارت از امر مجسم نیست، این است که حضرت علی(ع) می‌فرماید: «إنّ للشّمس ثلاثمأة و ستين برجا»[۲۷]؛ «خورشید را ۳۶۰ برج است». و این همان ۳۶۰ درجه مسیر خورشید در دایره منطقة البروج است که هر روز تقریباً - و نه تحقیقاً یک درجه سیر می‌کند.

درباره نجوم و ستارگان آسمان در حدیثی از امیرمؤمنان(ع) آمده است که هر یک شهری همانند شهرهای زمینی‌اند و عمودی از نور آنها را به هم پیوسته است[۲۸]. در اینجا امام اولاً از وجود شهرهایی دیگر در کرات آسمانی خبر داده و ثانیاً از نوری سخن گفته که آنها را احاطه کرده است و ثالثاً وجود حیات را در آنها مسلم شمرده است. البته از این حدیث می‌توان به وجود عالم‌هایی چندگانه نیز راه یافت. همچنین در جایی دیگر، از خسمه متحیره سخن گفته و آن را توضیح داده است[۲۹]. نیز در جایی دیگری به موضوع تنجیم پرداخته و تکفیر منجمان[۳۰]. ولی باید توجه داشت که میان علم «هیئت» و «تنجیم» تفاوتی بسیار است. مباحث ریاضی مربوط به مقدار حرکت ستارگان و سیارات و زمین را، «هیئت» گویند و نسبت دادن حوادث زمینی به حرکت اجرام سماوی و اینکه آنها علت تامه سعد و نحس حوادث زمینند، «تنجیم» است و شرع مقدس این دانش را به شدت نکوهش کرده و پذیرفتنش را در حد کفر دانسته است. مهم‌ترین نکته درباره آفرینش آسمان، که به گونه مستقیم با موضوع هدایت در ارتباط است، باطل نبودن خلقت آسمان و زمین است. آفرینش آسمان «آیه و نشانه»ای بر وجود خدای متعال و علم و حکمت و غرض الهی است. در جهان‌شناسی دینی باید به مبانی تفکر دینی درباره چگونگی خلقت و تلقی شرع از این موضوع توجه داشت.

جهان خلقت را هم می‌توان مستقلانه و تنها برای دانستن به پژوهش نهاد و هم می‌توان برای تسخیر و بهره جستن از آن مطالعه کرد و نیز می‌توان برای ترسیم نظام فکری و استدلالی بدان نگریست. در تفکر دینی باید خلقت را کتابی سرشار از رمز و راز الهی دانست و مطالعه آن را مرحله‌ای از مراحل سیر و سلوک برشمرد. خلقت آسمان‌ها را باید بدین‌گونه مطالعه کرد که وسیله‌ای برای رسیدن به ماورای طبیعت است و دستگاه معرفتی و نظام فکری خود را از دل طبیعت بیرون کشید و به موجودات غیر مادی رسید. پس این خلقت آسمان و زمین نردبان رسیدن به عالم معنویت و معقول است. حضرت علی(ع) می‌فرماید: «و لا خلق السموات و الأرض و ما نرى فيهما من عجائب آياتهما باطلا ذلك ظن الذين كفروا فويل للذين كفروا من النار»[۳۱]. و نیز فرموده است: «أشهد أن السموات و الارض و ما بينهما آيات تدل عليك»[۳۲]. و نیز می‌فرماید: «أشهد أن السموات و الأرض آيات دالات عليك، تشهد لك بما وصفت به نفسك، و تؤدي عنك حجتك، تقر لك بالربوبية آثار قدرتك و معالم تدبيرك الذي تجليت به لخلقك... فهي على اعترافها بك شاهدة على أنك لا تحيط بك الصفات و لا تدركك الأوهام و أن حظ الكفر منك الإعتراف بك و التوحيد لك»[۳۳]. در این خطبه‌ها و امثال آنها امام صادق(ع) خلقت آسمان‌ها را آیتی بر خداوند و صفات الهی می‌داند. نکته مهم آن است که امام آسمان و زمین را آیت و تجلی خداوند می‌داند. هر چند واژه‌های معلول و علت در برخی خطبه‌های نهج البلاغه دیده می‌شوند، روشن است که به معنای فلسفی و امروزی آنها نیست. بهترین تعبیر برای بیان رابطه خالق و مخلوق دو واژه «آیت» و «تجلی» است.[۳۴]

منابع

پانویس

  1. محمدی منفرد، بهروز، مقاله «جهان‌شناسی اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۲۰۵.
  2. امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۰۴.
  3. محمدی منفرد، بهروز، مقاله «جهان‌شناسی اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۲۰۶.
  4. برای توضیح بیشتر ر. ک: آفرینش و رستاخیز، ص ۱۴-۱۵.
  5. سوره انعام، آیه ۱۰۱.
  6. سوره رعد، آیه ۱۶.
  7. «خداوند، آسمان‌ها و زمین را از اینکه از جای بروند باز می‌دارد و اگر از جای بروند پس از وی هیچ کس آنها را نگاه نخواهد داشت؛ به راستی او بردباری آمرزنده است» سوره فاطر، آیه۴۱.
  8. «گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است» سوره طه، آیه۵۰.
  9. «همان که مرا آفرید و همو راهنمایی‌ام می‌کند و همان که به من می‌خوراند و می‌نوشاند و چون بیمار شوم اوست که بهبودی‌ام می‌بخشد» سوره شعراء، آیه ۷۸-۸۰.
  10. روحی، ابوالفضل، جهان، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۰.
  11. محمدی منفرد، بهروز، مقاله «جهان‌شناسی اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۲۰۷.
  12. بحار الانوار، ج۵۷، ص۱۸۲.
  13. ابن میثم بحرانی، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۴۱.
  14. عابدی، احمد، مقاله «خلقت»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۳۵۵.
  15. نهج البلاغه، خطبه ۱، ترجمه دکتر شهیدی، ص۳.
  16. بحارالانوار، ج۵۸، ص۸۸.
  17. بحارالانوار، ج۵۸، ص۸۸ و ص۱۰۴؛ میزان الحکمه، ج۳، ص۷۷۰.
  18. «عن علي(ع): فثار من الماء بخار كالدخان فخلق منه السموات...»؛ (جزایری، نعمت الله، الانوار النعمانیه) و «عن علي(ع): ان الله لما اراد خلق السماء و الارض خلق جوهرا اخضر، ثم ذابه فصار ماء مضطرباً ثم اخرج منه بخاراً كالدخان فخلق منه السماء». (کیدری، شرح نهج البلاغه) در تفسیر فرات کوفی، آمده است: «عن علي(ع): ان الله بدا له ان يخلق فضرب بامواج البحور فثار منها مثل الدخان».
  19. بحارالانوار، ج۴۰، ص۲۲۴: «سَأَلَهُ(ع) رَأْسُ الْجَالُوتِ بَعْدَ مَا سَأَلَ أَبَا بَكْرٍ فَلَمْ يَعْرِفْ مَا أَصْلُ الْأَشْيَاءِ فَقَالَ(ع): هُوَ الْمَاءُ»؛ نیز: بحار الانوار، ج۵۷، ص۹۲: قال علی(ع): كَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ «حين الارض و...»؛ نیز: بحار الانوار، ج۵۷، ص۹۶ و ۶۶.
  20. «از آسمان آبی فرو باراند آنگاه رودهایی -هر یک به گنجایی خویش- روان شد و سیلاب با خویش کفی انبوه فرا آورد و آنچه در آتش می‌گدازند تا زینتی یا کالایی به دست آورند، (نیز) کفی همانند آن (کف سیلاب) است؛ بدین‌گونه خداوند درست و نادرست را مثل می‌زند؛ باری، کف، کنار می‌رود اما آنچه مردم را سودمند افتد در زمین باز می‌ماند؛ بدین‌گونه خداوند مثل می‌زند» سوره رعد، آیه ۱۷.
  21. ابن میثم، بحرانی، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۴۳.
  22. بحار الانوار، ج۵۷، ص۸۵ و ص۸۹.
  23. بحار الانوار، ج۵۷، ص۲۲ و ص۱۶۹، ح۱۱۲. نیز ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۱.
  24. سماهیجی، عبدالله، الصحیفة العلویة المبارکه، ص۱۱۵.
  25. رازی، ابو الفتوح، تفسیر ابو الفتوح رازی، ج۳، ص۲۸۶.
  26. علاوه بر خطبه ۹۱ نهج البلاغه، ر.ک: نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، ج۲، ص۱۹۶، خطبه ۲۰۶.
  27. بحار الانوار، ح۵۸، ص۱۴۱ و ۱۴۸.
  28. سفینة البحار، ج۲، ص۵۷۴، ماده نجم.
  29. طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۴۶، ذیل آیه شریفه فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ [«نه، سوگند به اختران فراگرد» سوره تکویر، آیه ۱۵]. برای معنای آن رجوع شود به: درر الفوائد، تعلیقه مرحوم آملی بر شرح منظومه، ص۳۷۸.
  30. نهج البلاغه، خطبه ۷۹؛ طبرسی، ابو منصور احمد بن علی، الاحتجاج، ج۱، ص۳۵۷.
  31. نهج السعاده، ج۲، ص۳۰۷، خطبه ۲۴۰.
  32. نهج السعاده، ج۶، ص۴۲، دعای ۱۰ و ص۲۷۴، دعای ۶۲.
  33. نهج السعاده، ج۳، ص۵۸، خطبه ۱۴.
  34. عابدی، احمد، مقاله «خلقت»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۳۵۶.