ابوساسان رقاشی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Ali (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۹ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۲۳:۰۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

ابوساسان رقاشی
تصویر قدیمی از بصره
نام کاملحضین بن منذر بن حارث بن وعلة
جنسیتمرد
کنیهابو ساسان
لقبحضین بن منذر رقاشی
از قبیلهربیعه
پدرمنذر بن حارث بن وعلة
محل زندگیبصره
از اصحاب
حضور در جنگجنگ صفین
مشخصات حدیثی
مشایخ او
راویان از او

نسب

ابو ساسان یا ابو سنان، حضین بن منذر بن حارث بن وعلة بن مجالد بن یثربی بن زبان بن مالک بن شیبان بن ذهل بن ثعلبه سدوسی رقاشی بصری، مشهور به حضین بن منذر رقاشی او از روات حدیث است. در بین اهل سنت برخی او را ثقه می‌دانند. در بصره زندگی می‌کرد.[۱]

مقدمه

حضین و به قولی حصین، فرزند منذر معروف به کنیه‌اش ابو ساسان از قبیله ربیعه بصره و از انصار اصحاب رسول خدا (ص) و نیز بود از اصفیای اصحاب امیر مؤمنان (ع) و پرچم‌دار قبیله بکر بصری در جنگ صفین بود[۲] وی از راویان حدیث است و از امیرمؤمنان علی (ع) و نیز از، عثمان و از بعضی از مهاجرین، قنفذ و... نقل حدیث کرده است. و از شخصیت‌های مورد وثوق حضرت علی (ع) بود لذا پس از جنگ صفین از سوی آن حضرت والی اصطخر گردید[۳][۴]

ابو ساسان و بازگشت به ولایت علی (ع)

وی از جمله یاران حضرت علی (ع) بود که از نظر ایمان و اعتقاد به ولایت امیرالمؤمنین در مرتبه پس از سلمان، ابو ذر، مقداد و عمار به شمار آمده است.

حارث بن مغیره می‌گوید: عبدالملک بن اعین خدمت امام صادق (ع) آمد و سؤالاتی کرد و جواب شنید تا این که در بین سؤال‌ها شنیدم که گفت: بنابراین همه مردم، پس از رحلت پیامبر هلاک شدند؟ امام فرمود: "به خدا سوگند آری، ای پسر اعین! همه مردم هلاک شدند". عبدالملک گفت: هر که در شرق و غرب بود، هلاک شد؟ امام فرمود: "بله، همه هلاک شدند، مگر سه نفر سلمان، ابو ذر و مقداد. سپس چهار نفر دیگر هم به آنان ملحق شدند: ابو ساسان، عمار، شتیره و ابو عمره، بنابراین آنان هفت نفر بودند که هلاک نشدند"[۵].

البته در بعضی روایات به جای کلمه هلاکت، ارتداد آمده است که پس از رحلت پیامبر به غیر از پنج یا هفت نفر بقیه مردم مرتد شدند[۶].

توضیح هلاکت و یا ارتداد مردم بعد از رسول خدا (ص) در بعضی احادیث بیان شده است، که مراد از ارتداد و هلاکت کفر و شرکی که احکام خاص دارد و مهدورالدم است نمی‌باشد بلکه مراد از ارتداد این است که حق ولایت و خلافت بلافصل امیرالمؤمنین (ع) را انکار کردند و با این که از رسول خدا (ص) در غدیرخم شنیدند و در آیات و سخنان پیامبر (ص) در موارد دیگر متوجه شدند که خلافت بلافصل و ولایت امیر المؤمنین (ع) قطعی و حتمی است، اما همه پس از رحلت پیامبر (ص) یا سکوت کردند و یا حق ولایت آن حضرت را فدای مصالح خیالی و یا مطامع دنیایی خود کردند و خود را از حق، دور نگاه داشتند پس هلاک شدند و مرتد گشتند[۷].

اما ابو ساسان مانند برخی از موالیان راستین حضرت علی (ع) به زودی از اشتباه خود برگشتند و ولایت و امامت علی (ع) را از جان و دل پذیرا شدند.[۸]

دلاوری ابو ساسان در صفین

امیرالمؤمنین (ع) در جنگ صفین و نیز دیگر جنگ‌ها بر اساس رسم آن زمان برای قبیله و طایفه‌ای فرمانده تعیین میکرد و پرچم آن گروه را به فرمانده آنها میداد و در آغاز جنگ صفین که اول ماه صفر ۳۷ هجری قمری بود حضرت علی (ع) عمار یاسر را به فرماندهی کل سواران و عبدالله بن بدیل را به فرماندهی کل پیاده نظام منصوب نمود و پرچم سپاه را به دست هاشم بن مر قال سپرد و برای گروه‌های بصری و یمنی و کوفی فرماندهان خاص قرار داد از جمله پرچم ربیعه - چه بصری و چه از کوفی ربیعه ۔ را به خالد بن معمر داد، اما شقیق بن ثور که از ربیعه کوفه بود با خالد بن معمر بصره، رقابت داشت لذا بر سر حمل پرچم گروه در میان خود به گفت وگو و مجادله. وی پرداختند ولی پس از مذاکره بسیار اتفاق کردند که پرچم را ابو ساسان سرخ حمل رنگ کند. قبیله را در آن موقع جوانی رشید و دلاوری شرافتمند بود و چون پیشروی پرچم کرد، هنگامی که به دست گرفت آن را به اهتزاز در آورد و شروع به خوشش آمد.[۹].

در نقل دیگری نصر بن مزاحم می‌گوید: ابو ساسان گفت: هنگامی به خدا که پیش حضرت علی (ع) در صفین پرچمی را به من سپرد، فرمود: "ای حضین به نام خدا پیش برو، و بدان که بر سر تو پرچمی مثل این پرچم سایه نیفکنده است؛ زیرا این پرچم رسول الله (ص) است"[۱۰].

به نظر می‌رسد، ابو ساسان در دو نوبت پرچم‌دار قبیله ربیعه شده است: یکی از طرف سران قبیله ربیعه بصره و ربیعه کوفه، و مرتبه دوم از طرف امیرالمؤمنین (ع).[۱۱]

ابو ساسان تسلیم خواست علی (ع) در حکمیت

پس از آنکه معاویه و یارانش، در موقعی که شکست قطعی خود را در جنگ صفین احساس کرده و قرآنها را بر سر نیزه‌ها کردند و پیشنهاد حکمت دادند. سران قبیله‌های عراق هر کدام نظری دادند که حضرت علی (ع) به جنگ خاتمه داد و صلح کند و به حکمیت قرآن تن درهد و یا آن‌که به جنگ ادامه دهد، حضین (ابو ساسان) از جمله کسانی بود که در حمیات از نظر امیرالمؤمنین (ع) که ادامه جنگ بود، برخاست، درباره فضایل امام علی (ع) سخنانی بس شیوا بیان کرد[۱۲].

اما سخنان امیرمؤمنان (ع) و ابو ساسان و دیگر یاران با اخلاصش اثر نکرد و با اصرار اشعث بن قیس و قاریان قرآن و هیاهوی دو چهره‌ها و افراد نادان در سپاه حضرت علی (ع) کار به حکمیت کشید، و آنچه نباید بشود، شد.[۱۳]

ابو ساسان پس از شهادت امیرمؤمنان (ع)

وی پس از شهادت امیرالمؤمنین (ع) از امامت و پیشوایی سبط اکبر، امام حسن مجتبی (ع) حمایت کرد و او را چون حضرت امیر (ع) حمایت نمود و از رفتار ناپسند کج‌روی‌های معاویه شدیدا انتقاد می‌نمود[۱۴]. اما این که چرا ابو ساسان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) را یاری نکرد و با کاروان حسینی به کربلا نیامد با این که تا سال ۹۷ زنده بوده است؟ تاریخ از آن ساکت است و به نظر مؤلف، ابو ساسان چون در بصره ساکن بود لذا از حرکت کاروان حسینی یا بی‌خبر بوده و این بی‌خبری سبب شده که امام و حجت خدا را یاری ننماید و یا آن‌که شرایط حرکت به سوی آن حضرت برایش فراهم نبوده است، والله العالم.

او سرانجام به سال ۹۷ یا ۱۰۰ هجری با دلی پر از ایمان به امیرالمؤمنین (ع) و خاندان اهل بیت پیامبر (ع) درگذشت[۱۵][۱۶]

مشایخ در روایت

روایت‌کنندگان از او

منابع

پانویس

  1. موسوعة الحدیث
  2. رجال طوسی، ص۳۹، ش۳۱ و وقعة صفین، ص۲۰۵.
  3. تهذیب التهذیب، ج۲، ص۳۶۰.
  4. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۱۰۸.
  5. رجال کشی، ص۶، ح۱۶ شرح حال سلمان و معجم رجال الحدیث، ج۶، ص۱۲۶.
  6. رجال کشی، ص۶، ح۱۶ شرح حال سلمان و معجم رجال الحدیث، ج۶، ص۱۲۶ عن أبی بصیر قال قلت لأبی عبدالله: ارتد الناس إلا ثلاثة ابی ذر و سلمان و مقداد.
  7. توضیح ارتداد، در مقدمه همین اثر آمده است.
  8. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۱۰۸-۱۰۹.
  9. شرح ابن ابی الحدید، ج۵، ص۲۲۶ و وقعة صفین، ص۲۸۹ و ۲۹۰.
  10. وقعة صفین، ص۳۰۰.
  11. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۱۰۹-۱۱۰.
  12. وقعة صفین، ص۴۸۵.
  13. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۱۱۰-۱۱۱.
  14. شرح بن ابی الحدید، ج۱۶، ص۱۷.
  15. ر. ک: تهذیب التهذیب، ج۲، ص۳۶۰ و قاموس الرجال، ج۳، ص۵۶۹.
  16. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۱۱۱.
  17. موسوعة الحدیث
  18. موسوعة الحدیث