آفات مدیریت
موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد
مقدمه
منظور از تسویف کار امروز را به فردا واگذاردن است و از آن به تأخیر نیز تعبیر شده است. تسویف یکی از آفات مدیریت به شمار میآید که دیگر آفات مدیریت را چنین میتوان برشمرد: سوء مدیریت در جنگ و فرماندهی میتواند عامل زوال قدرت و فروپاشی دولت شود. اسلام شرایط و ضوابط مکتبی و تواناییهای تخصصی و علمی لازم را دارد که به تناسب کمبود یا ضعف این شرایط و تواناییها، آفتهایی دامنگیر مدیریت میشود که اگر شناخته و پیشگیری نشود، مدیریت دچار سردرگمی شده و نه تنها توان انجام مسئولیتهای خود را از دست میدهد بلکه به ضد خود تبدیل میشود و به جای گرهگشایی از جامعه، بر مشکلات آن میافزاید. مدیریت توانی است که همه انسانها آن را دارند، ولی وقتی تناسب مسئولیت با توانایی از نظر تعهد و علم با هم تطبیق نکند، ناگزیر زمینه رشد آفتهای مدیریت فراهم میشود. اهم آفات مدیریت را به طور اختصار بررسی میکنیم:
- سستی ایمان: ایمان دارای سلسله مراتب متفاوتی است. هرگاه آفت سستی ایمان در مدیریت ظاهر شود، نه تنها صلاحیت چنین مدیری مورد تردید قرار میگیرد اصولاً از آنجا که انگیزههای عمل انسان بیایمان یا سست ایمان با انگیزه عمل انسان با ایمان یا قویالایمان متفاوت است و از نظر کمّی و کیفی در نفس عمل اثرات متفاوتی دارند و نیز در میزان توانایی مدیر، اثر مستقیم دارد. ناگزیر مدیریت اسلامی باید با آن به عنوان یک آفت مبارزه کند و به همین دلیل است که اسلام بر جهاد اکبر، خودسازی، تربیت معنوی و ارتقای ایمان تأکید کرده است. داخل کردن برنامههای تربیتی در کل برنامهریزی ضروریتی است که مدیریت و زیر مجموعه آن را در برابر این آفت آسیبناپذیر میکند؛
- ضعف بینش علمی: مدیریت هر سازمان به تناسب گستردگی و پیچیدگی سازمان خود باید به میزان علم، تخصص و تجربه بیفزاید و غفلت از این معیار اسلامی در گزینش مدیران موجب خسارتهای جبرانناپذیر خواهد بود، ولی حتی اگر در ابتدا انتخاب مدیر بر اساس صلاحیت علمی در کنار تعهد ایمانی صورت گرفته باشد نباید از آفت ضعف بینش علمی غافل بود؛ زیرا ممکن است به دلیل تحولات بعدی و گستردهتر شدن سازمان و پیچیدهتر شدن مدیریت توان علمی و تخصصی مدیر با شرایط کنونی که پس از گزینش او به وجود آمده است، وفق ندهد و از این رو ضعف بیشتر موجب انحراف در تصمیمگیری در عملیات شود. بنابراین باید به تناسب پیشرفت سازمان، گستردگی و پیچیدگی آن بینش و معلومات فنی و تخصصی مدیران افزایش یابد. برنامههای آموزشی ضمن خدمت میتواند تواناییهای مورد نیاز سازمان را فراهم آورد و میزان کفایت مدیران را به سطح مطلوب ارتقا بخشد؛
- عدم برنامهریزی: علی(ع) فرمود: (در هر کاری نخست درنگ کن، فکر کن و ورود و خروج و برنامه کار را بشناس، آنگاه عمل را آغاز کن) تقدیر که در قرآن بارها به خداوند و آفرینش خدا نسبت داده شده به معنای اندازهگیری و برنامهریزی در آفرینش است که از معیارهای الهی آفرینش و حاکم بر خلقت جهان و انسان میباشد بیبرنامه بودن، مدیریت را از صلاحیت خارج میکند و سازمان را تباه، نیروها و امکانات را نابود میکند؛
- یکسونگری: یکسونگری، مدیر را از وسعتنظر و سعهنظر باز میدارد و او را در تصمیمگیری و عمل دچار اشتباه میکند. علی(ع) فرمود: «کسی که به آرا و اندیشههای گوناگون ناآشنا باشد و فقط به یک نظر تکیه کند و نتواند جوانب کار را خوب بشناسد، دچار حیلهها میگردد. راه حل این آفت بازنگری در آرای مخالف و نقطه نظرهای مختلف است»؛
- سستی اراده: اراده مدیر، کلید حرکت ماشین سازمان است و آفت شناخت سرانجام سستی اراده میآفریند. امام علی(ع) فرمود: «سستی اراده موجب تأخیر و سهلانگاری در انجام وظایف میشود و سرانجام به تضییع حقوق میانجامد». همچنین امام علی(ع) فرمود: «قاطعیت لازمه ایمان است و تقویت ایمان راه علاج آفت سستی اراده است»؛
- خود محوری: خود محوری آفت سهمگینی است که نه تنها اختلال در تصمیمگیری به وجود میآورد اصولاً پیآمدهای آن سازمان را به تباهی میکشاند. امام علی(ع) میفرمایند: «خودمحوری نوعی استکبار درونی است که آثار شوم آن در عملکرد سازمانی به مثابه استکبار در عمل سیاسی و اقتصادی جامعه است اصولاً خودمحوری به تباهی میانجامد»؛
- خشونت: آفت خشونت خنثیکننده نقش مدیریت است؛ زیرا نیروها را از انجام و یکپارچگی به دور و ارتباط آنها را با مدیریت قطع میکند و این درست برخلاف جهتی است که مدیریت باید در آن تلاشی مداوم داشته باشد. ﴿وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ﴾[۱].
- دخالت مستقیم در کارها: مراقبت، نظارت و اطلاع یافتن از مجاری امور در سازمان نباید مدیریت را به دخالت مستقیم در مسئولیتهای سازمان بکشاند؛ زیرا این عمل اعتماد نیروها را از میان میبرد و میزان کارایی آنها را کاهش میدهد و آنها را به سردی و بیتفاوتی و سرخوردگی وا میدارد؛
- استتار و حاجبگرفتن: جدایی مدیریت از ارباب حاجت و استتار نسبت به نیروهای سازمان تحت مدیریتی مدیر را از واقعیتها دور میکند و ارتباطات سازمان را مختل میکند و نظارت وی را ضعیف میگرداند «وَ اجْعَلْ لِذَوِي الْحَاجَاتِ مِنْكَ قِسْماً تُفَرِّغُ لَهُمْ فِيهِ شَخْصَكَ وَ تَجْلِسُ لَهُمْ مَجْلِساً عَامّاً»[۲]. در عهدنامه مالک اشتر، امام(ع)، حاجب و دربان گرفتن مدیران را مورد نکوهش قرار داده و آن را موجب بروز تنگناها شمرده است: «فَإِنَّ احْتِجَابَ الْوُلَاةِ عَنِ الرَّعِيَّةِ شُعْبَةٌ مِنَ الضِّيقِ»[۳]؛
- ناسپاسی: ناسپاسی و کفور بودن، خصلتی نکوهیده برای هر انسان است، ولی در مدیریت میتواند در حد یک آفتِ زیانبخش، مورد توجه قرار گیرد ﴿إِنَّ الْإِنْسَانَ لَكَفُورٌ﴾[۴].
- تکبر و طغیانگری: هر انسانی ممکن است به تکبر و طغیانگری دچار شود. ﴿كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى* أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى﴾[۵] ولی خطر وقتی صد چندان میشود که این آفت به مدیریت سرایت کند؛
- شتابزدگی: قرآن انسان را بالطبع عجول و شتابزده معرفی کرده است ﴿وَكَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولًا﴾[۶] ولی به عنوان یک خصلت نکوهیده و خطرناک در مدیریت خطر شتابزدگی بیش از میزان خطری است که انسان در کارهای فردی و عادی خود با شتابزدگی به استقبال آن میشتابد؛
- لجاجت و خشکسری: منطقی بودن و هیچ سخنی را بدون دلیل نپذیرفتن و در برابر باطل ایستادن، غیر از لجاجت و خشکسری است. این خصلت در انسان موجب تباهی مدیریت هم هست، مدیر شایسته باید با حسن نیت و اعتماد به منطق، استدلال و احترام به آراء دیگران این خصلت را در خود بمیراند؛ زیرا که ﴿وَكَانَ الْإِنْسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا﴾[۷].
- فخر فروشی و امتیازطلبی: از خود راضی بودن و به دیگران فخر فروختن و خود را از دیگران ممتاز شمردن آفتی است که میتواند تمامی تلاشهای یک مدیر کاردان و لایق را خنثی و موفقیت او را ناچیز گرداند. انسان اگر به حال خود رها شود دچار این آفت نکبتبار میشود ﴿إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ﴾[۸]تواضع در مدیران میتواند در متوقف کردن رشد این خصلت منفی در درون آدمی و ریشهکن کردن آن مؤثر باشد؛
- عدم پویایی: حرکت خصیصه هر موجود زنده است، سازمان و مدیریت آن وقتی زنده است که پویا و پیشرو باشد. ایستایی در مدیریت و ایجاد وقفه در روند سازمان به معنای مرگ مدیریت است؛
- تسویف: کار امروز به فردا واگذار کردن (تسویف) نمودار فرار مدیر از مشکلات روزمره است و اگر این کار تکرار شود، آفت خطرناکی مدیریت را به تباهی میکشاند. امام صادق(ع) آن را به دریایی تشبیه کرده که غریق را به کام خویش میگیرد «إِيَّاكَ وَ التَّسْوِيفَ فَإِنَّهُ بَحْرٌ يَغْرَقُ فِيهِ الْهَلْكَى»[۹].[۱۰]
منابع
پانویس
- ↑ «و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ «به راستی آدمی ناسپاس است» سوره حج، آیه ۶۶.
- ↑ «حاشا؛ انسان سرکشی میورزد،* چون خود را بینیاز بیند» سوره علق، آیه ۶-۷.
- ↑ «و آدمی بدی را چنان فرا میخواند که نیکی را و آدمی شتابگر است» سوره اسراء، آیه ۱۱.
- ↑ «و بیگمان در این قرآن برای مردم از هر مثلی گوناگون آوردهایم و آدمی از هر چیزی پرخاشگرتر است» سوره کهف، آیه ۵۴.
- ↑ «که او سخت شادمان و خویشتنستای است» سوره هود، آیه ۱۰.
- ↑ فقه سیاسی، ج۶، ص۱۴۲ – ۱۴۶.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۵۲۵.