اجرای آزادی سیاسی

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۰:۰۱ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

یکی از مباحث عملی و تأثیرگذار در آزادی سیاسی، کنشگران و عوامل آن است و مهم‌ترین کنشگران آزادی سیاسی افراد، جامعه و دولت است. انسان آزاد افریده شده است تا با اختیار خود راهش را انتخاب کند. شهروندان، یکی از کنشگران مؤثر در آزادی سیاسی به شمار می‌روند و تا افراد جامعه در قالب یک تشکل آزادی طلب اقدام نکنند، افراد به صورت تک تک نمی‌توانند به اهداف خویش دست یابند. دولت‌ها با پیروی از قانون، عقلانیت، احکام و دستورهای شریعت، می‌توانند و باید فضا و بستری معقول و آزادانه در جامعه به وجود آورند تا شهروندان بتوانند به آسودگی آزادی را تجربه کنند.

مقدمه

یکی از مباحث عملی و تأثیرگذار در آزادی سیاسی، کنشگران و عوامل آن است. هنگامی که آزادی وجود عینی و عملی به خود بگیرد و دچار امور صرف ذهنی نباشد، این موضوع قابل بحث خواهد بود. حضور عدالت همراه با کنشگران معنادار می‌شود و به عرصه عمل در می‌آید. برخی از کنشگران و عوامل اجرای آزادی عبارت‌اند از:

فرد

انسان در قرآن کریم، موجود مختار، با اراده و آزاد است که دارای حق انتخاب در عرصه سیاسی است. این از سنت‌های الهی است که انسان‌ها، به اختیار خویش ایمان آورند[۱]. در نگرش قرآنی، درست است که انسان، اختیار تکوینی دارد که حق یا باطل را انتخاب کند، مسیر خویش را به سوی راه یا چاه بپیماید، اما به واقع و به حکم تشریع الهی، نباید باطل را برگزیند و لذا اگر چنین کند در دادگاه الهی محاکمه می‌شود. درست است که خداوند انسان را تکویناً آزاد آفریده است؛ امّا هرگز نفرموده که نتیجه هر دو طریق (ایمان و کفر) واحد است و او را به یک مقصد رهنمون می‌سازند. انسان، تکویناً صاحب اراده، خلق شده و می‌تواند یکی از دو مسیر هدایت یا ضلالت را برگزیند[۲]، لکن پس از انتخاب مسیر و ادامه آن قادر به انتخاب نتیجه نخواهد بود؛ زیرا نتایج اعمال، اعتباری نیستند، بلکه حقیقی و تکوینی‌اند. نتیجه طریق ایمان، بهشت است و مقصد کفر، جهنم؛ اولی تنّعم است و دومی تألّم. پس انسان هرچند از حیث تکوینی می‌تواند هر نوع حکومتی را برگزیند، اما از حیث تشریعی و با توجه به دستور دین، نمی‌تواند حکومت استبدادی را بپذیرد و طبعاً آثاری که از هر حکومت به جامعه انسانی می‌رسد، متفاوت خواهد بود.

در این نگره، آزادی، نخست از درون آغاز می‌شود و با خلاصی از زنجیرهای اسارت درون، انسان آزاده می‌کوشد به آزادی برسد. انسانی که آزاده نباشد، آسان‌تر به حکم طاغوت سر فرو می‌آورد؛ بنابراین انسان به عنوان عامل آزادی که اختیار را در ذات و سرشت خویش دارد و خداوند او را آزاد آفریده است، بیشترین نقش برای به دست آوردن آزادی سیاسی دارد و تا زمانی که اقدام نکند، جامعه در آرامشی گورستانی فرو خواهد رفت و صدای احدی در اعتراض به ستم دیکتاتورها شنیده نخواهد شد[۳].

جامعه

یکی از کنشگران مهم و تأثیرگذار در رسیدن به آزادی سیاسی، جامعه است، آزادی، رهیدن از طاغوت است و این مهم، فردی انجام نمی‌شود، جمع افراد، مسئولند برای مقابله با طاغوت‌ها و رسیدن به آزادی. جامعه‌ای که در جهل غوطه‌ور باشد، در پراکندگی و تشتت به سر برد و با پیش‌فرضی جبرانگارانه همه امور را به نفع ستم، توجیه کند، آزادی سیاسی را تجربه نخواهد کرد.

خداوند در سوره نساء، به کسانی که توانایی رهایی از وضعیت استقرار یافته ستم را دارند، هشدار می‌دهد که چرا نمی‌رزمند: ﴿وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ[۴]. اما از دیگر سو، خداوند به صراحت از عدم پذیرش عذرخواهی و ادعای استضعاف کسانی که ظلم را پذیرفتند و از سرزمین ستم، هجرت نکردند، سخن می‌گوید، آنان را ستمکار به خویشتن می‌نامد و اینکه در نهایت، دچار عذابی سخت می‌شوند[۵].

با چنین روحیه‌ای است که جامعه بی‌خیال و پذیرنده وضعیت‌های ناشایست، به عذاب الهی، انذار می‌شود[۶]. همه داده‌های متون دینی به ما می‌گوید جامعه تشکیل شده از اجتماع سامان یافته شهروندان، یکی از کنشگران مؤثر در آزادی سیاسی به شمار می‌رود و تا افراد جامعه در قالب یک تشکل آزادی طلب اقدام نکنند، افراد، تک تک نمی‌توانند به اهداف خویش دست یابند، جامعه‌ای که گرفتار استبداد است، چاره‌ای ندارد[۷].

دولت‌ها

اغلب اوقات دولت‌ها، مانع آزادی سیاسی در جامعه بوده‌اند، اصلی‌ترین دلیل این امر هم آن بوده است که دولتمردان می‌پنداشتند آزادی، مانع حفظ قدرت آنان می‌شود و سیطره آنان را فرو می‌کاهد، هرچند این امر در گذشته فراگیر بوده است. واقعیت‌ها به ما می‌گوید در بسیاری از زمان‌ها، دولت‌ها و صاحبان قدرت‌ها هستند که می‌توانند جلوی آزادی را بگیرند و مردم را در زندان و بند اندازند؛ اما در مقابل، با توجه به قدرت تأثیرگذاری که دولت‌ها در اختیار دارند، قدرتمندان می‌توانند مؤثرترین کنشگر و عامل در اجرای آزادی سیاسی باشند. آن گونه که دولت‌ها با پیروی از قانون، عقلانیت، احکام و دستورهای شریعت، می‌توانند و باید فضا و بستری معقول و آزادانه در جامعه به وجود آورند تا شهروندان بتوانند به آسودگی آزادی را تجربه کنند و به سوی کمال راه جویند. در دولت نبوی که برگرفته از وحی الهی سامان یافت، مسلمانان آزاد بودند تا دیدگاه خویش را بیان کنند و حتی غیرمسلمانان در انجام مناسک دینی خود آزاد بودند. گفت‌وگوهای انجام شده میان مسلمانان و مشرکین و یهودیان مدینه، نشان از فضای آزاد در جامعه آن روز دارد. در حق الله، همگی در برابر خداوند یکسان بودند و در حق‌الناس و امور سیاسی ـ اجتماعی کسی به دلیل عقیده‌اش، از حقوقش محروم نمی‌شد. مردم در دولت نبوی، حق انتخاب داشتند که بر اساس آیات قرآن در دین، اجباری نبود[۸].

بر اساس سیره پیامبر(ص) غیرمسلمانان، مجبور به پذیرش اسلام نشدند، آنان در پناه اسلام بودند و برخوردار از حقوق عادلانه. بر اساس این تعالیم بود که پیغمبر رحمت(ص) حتی کنیز خود، ریحانه را که یک یهودی بود، وادار به پذیرش اسلام نکرد، او بر دین خود باقی ماند تا آنکه به دلخواه مسلمان شد[۹]. در سیره ایشان، روحیه مشاوره و رایزنی ترویج می‌شد که از سازوکارهای عمده در جلوگیری از استبداد و رفتار ناعادلانه است.

یکی از الگوهای برتری که دولت، خود عامل آزادی سیاسی می‌گردد و رفتارها و برخوردهای آزادانه را می‌توان در آن جست‌وجو کرد، حکومت علی(ع) است، دولتی که در نقشی کلیدی در بستر‌سازی آزادی سیاسی برای شهروندان جامعه اسلامی دارد.

دولت در نگرش اسلامی، نه تنها نباید جلوی آزادی را بگیرد، بلکه خود در قالب یک کنشگر اثرگذار باید نقش بازی کند تا بسترهای دستیابی شهروندان به حقوق سیاسی آنان فراهم آید[۱۰].

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

با توجه به ویژگی اختیار در وجود انسان است که او دارای نقش برجسته کنشگری و عاملیت در آزادی می‌شود و البته به همراه آن، مسئولیتی دو چندان می‌یابد تا در برابر ستم ظالمان ساکت ننشیند و برای به کف آوردن آزادی، بکوشد. مبنای اختیار انسان است که در این مرحله، معنایی تمام پیدا می‌کند و هموست که با این توان، راه خویش به سوی آزادی را هموار می‌سازد و طاغوت‌ها را به ورطه خاموشی و فراموشی می‌افکند[۱۱].

منابع

پانویس

  1. سوره روم، آیه ۴۱؛ سوره لیل، آیه ۴-۱۰.
  2. سوره انسان، آیه ۳.
  3. سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم ص ۲۲۵.
  4. «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‌کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.
  5. سوره نساء، آیه ۹۷.
  6. سوره هود، آیه ۹۸.
  7. سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم ص ۲۲۹.
  8. سوره بقره، آیه ۲۵۶؛ سوره یونس، آیه ۹۹.
  9. ر.ک: ابی محمد عبدالملک ابن هشام، السیره النبویه، ص۶۰۴.
  10. سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم ص ۲۳۳.
  11. سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم ص ۲۳۷.