حضرت اسماعیل علیه السلام

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۹ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۴۸ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

اسماعیل واژه‌ای غیر عربی و معرّبِ "اشمائیل" در سریانی است و از همین راه به عربی وارد شده[۱] و اصل آن واژه عبری "یشمَع" (به معنای یَسمَع) و "أیل" (به معنای اللّه) بوده و بر اساس لغت مصریان "اسماعین" خوانده شده است[۲]. در سبب این نامگذاری گفته‌اند: حضرت ابراهیم (ع) هنگام درخواست فرزند از خدا دو کلمه اشمع و ایل به معنای "خدایا دعایم را اجابت کن" را به کار برد و چون خداوند به او فرزند داد او را به همان جمله نامید[۳]. جدّ نهم اسماعیل حضرت نوح (ع)[۴]، مادرش هاجر، بانویی مصری[۵] و کنیز ساره همسر دیگر ابراهیم بود. چون ساره نازا بود هاجر را به همسری ابراهیم داد تا از او دارای فرزند شود[۶]. ابراهیم هنگام ولادت اسماعیل ۸۶، ۸۷، ۹۰، ۹۹ یا ۱۱۷ سال داشت[۷].[۸]

همسران و فرزندان

اسماعیل ابتدا با دختری از جُرْهُم ازدواج کرد و پس از مدتی وی را به سفارش ابراهیم که رفتار او را نپسندیده بود طلاق داد و دختر مضاضِ جُرهُمی را به ازدواج خود درآورد و از او دارای ۱۲ یا ۱۳ پسر شد[۹]. وی ۴ زن دیگر را به همسری گرفت و از هریک دارای ۴ پسر شد. فرزندان اسماعیل تا زمان عدنان بن داوود پیوسته از بزرگان و والیان امر و حافظان[۱۰] کعبه بودند، امور دینی و حجّ را برای مردم اقامه می‌کردند و هرگز بت نپرستیدند[۱۱]. به گزارش روایات و تاریخ، اسماعیل دارای شانه‌هایی پهن، قامتی بلند، انگشتانی نیرومند و بینی کشیده‌ای بود، با دشمنان خدا به شدّت می‌جنگید، در راه خدا از سرزنش دیگران هراسی نداشت و به وعده خود عمل می‌کرد[۱۲]، طبعی کریم و خلقی نیکو داشت[۱۳]، بر کعبه، پرده آویخت، عمامه بر سر نهاد و حاجیان را طعام داد[۱۴] و زبان عربی را از قبایل جُرْهُم آموخت؛ ولی اوّل کسی بود که به عربی فصیح سخن گفت[۱۵].[۱۶]

اسماعیل در قرآن

در قرآن، نام اسماعیل(ع) ۱۲ بار در ۱۲ آیه در ۸ سوره تکرار شده است. محتوای برخی از این آیات عبارت‌اند از: عهد خداوند با ابراهیم و اسماعیل مبنی بر پاک کردن خانه کعبه برای طواف و رکوع و سجده‌کنندگان: ﴿وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۱۷]. دعای ابراهیم و اسماعیل به درگاه خدا جهت قبولی اعمال‌شان: ﴿وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۱۸] و ...[۱۹].

از اسماعیل فرزند ابراهیم با وصف "صابر" یاد شده است که به نظر برخی مقصود صبر بر ذبح است[۲۰]. افزون بر این آیات، به نظر بیشتر مفسران، آیات ﴿فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلاء الْمُبِينُ وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيم[۲۱] که به داستان ذبح فرزند ابراهیم (ع) پرداخته نیز درباره اسماعیل (ع) است[۲۲].[۲۳]

هاجر و اسماعیل در مکه

با ولادت اسماعیل، ساره سخت اندوهگین شد[۲۴]. گفته‌اند: اسحاق در سه سالگی کنار پدر بود که اسماعیل نزد آنان آمد و ابراهیم او را به جای اسحاق نشاند[۲۵]/ نیز نقل شده است که اسماعیل در دویدن از اسحاق پیشی گرفت. ابراهیم او را در آغوش فشرد و اسحاق را در کنار خود جای داد. ساره ناراحت شد و گفت: هاجر و فرزندش را از من دور کن[۲۶]. ابراهیم، اسماعیل و مادرش را به فرمان خدا با راهنمایی جبرئیل در مکه ساکن ساخت[۲۷]. طبق برخی روایات انتقال اسماعیل به مکه در سن دو سالگی بوده است[۲۸]. هاجر و اسماعیل در آن سرزمین بی‌آب و کشت و وحشت‌زا ماندند. هاجر در پی آب متوجه کوه صفا و سپس کوه مروه شد. این آمد و شد ۷ بار تکرار شد و در هر بار در وادی صفا سرابی می‌دید[۲۹] و صدایی از سوی صفا و مروه می‌شنید[۳۰]. بار هفتم که به سوی فرزندش بازگشت در محل کنونی چاه زمزم آبی در زیر پا[۳۱] یا دست[۳۲] کودکش جاری دید و به نقلی در کنار اسماعیل پرنده‌ای با پایش زمین را کنکاش می‌کرد که ناگاه آب بیرون آمد[۳۳]. پس از مدتی به برکت جوشش آب گروهی جُرْهُمی که از نزدیکی آنجا می‌گذشتند پس از آگاهی از وجود چشمه، با اجازه از هاجر در آن مکان اقامت گزیدند[۳۴]. ابراهیم که برای دیدار همسر و فرزندش پیوسته به آنجا می‌رفت[۳۵]، در سومین بار با دیدن جمعیت انبوه در اطراف آنان بسیار شادمان شد[۳۶]. به نقلی هنگامی که ابراهیم آمد هاجر از دنیا رفته بود. عمر اسماعیل را هنگام وفات مادرش ۲۰ سال ذکر کرده‌اند[۳۷].[۳۸]

نقش اسماعیل در بنای کعبه

خداوند به ابراهیم فرمان داد تا کعبه را بنا کند و از اسماعیل یاری گیرد. به وسیله جبرئیل، سکینه[۳۹] که باد نیکویی است یا ابری که سایه افکنده بود، محدوده بیت را مشخص کرد[۴۰] و ابراهیم و اسماعیل به ساختن کعبه پرداختند. اسماعیل سنگ می‌آورد و ابراهیم بنا می‌کرد[۴۱]. هنگام بالا بردن پایه‌های خانه دست به دعا برداشته از خدا خواستند این عمل را از آنان بپذیرد و آنان را تسلیم خود سازد و از نسل آنها امتی فرمانبردار خدا پدید آورد؛ همچنین از میان آنها پیامبری برانگیزد تا آیات خدا را بر آنان بخواند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و پاکشان سازد[۴۲]. مقصود از بعثت پیامبری از فرزندان ابراهیم در آیه، پیامبر خاتم (ص) است و بر همین اساس، به نقلی رسول اکرم وجود خود را اجابت خواسته پدرش ابراهیم می‌دانست[۴۳].

خداوند افزون بر بنای کعبه، ابراهیم و اسماعیل را به تطهیر آن نیز فرمان داده است. مقصود از تطهیر ممکن است پاک کردن از بتان، شرک و نجاسات یا بنیاد نهادن آن بر طهارت و پاکی باشد[۴۴]. چون دیوار کعبه را تا جایگاه حَجَر بالا بردند، ابراهیم از اسماعیل خواست سنگ زیبایی پیدا کند تا در آنجا قرار دهد. پس از آنکه اسماعیل دو بار سنگی آورد و ابراهیم آن را نپسندید، جبرئیل سنگی سیاه فرود آورد و در جایگاهش قرار داد[۴۵].[۴۶]

ذبح اسماعیل

خداوند ابراهیم را به داشتن فرزندی بردبار مژده داد. پس از آنکه فرزند به حدّ کار و تلاش رسید، ابراهیم او را از رؤیای خود درباره ذبح وی خبر داد و نظرش را جویا شد. فرزند بی‌درنگ پدر را به امتثال فرمان ذبح فراخواند. هنگامی که هر دو برای امتثال آن آماده شدند و فرزند را برای ذبح بر پیشانی افکند از سوی خدا ندا آمد: ای ابراهیم به رؤیای خود حقیقت دادی و آن آزمایشی روشن برای تو بود و فرزند تو را به ذبحی بزرگ باز خریدیم: ﴿فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلاء الْمُبِينُ وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيم[۴۷].[۴۸]

رحلت و محل دفن

درباره مدت عمر اسماعیل در هنگام مرگ و مدفن آن حضرت در روایات اختلاف است. اکثر اهل سنت عمر آن حضرت را ۱۳۷ سال[۴۹] ذکر کرده‌اند، چنان که در تورات نیز این گونه نقل شده است و نیز نقل شده که محل وفات آن حضرت در فلسطین است، ولی مورخان عرب، محل وفات آن حضرت را مکه ذکر کرده و محل دفن او را نیز در حجر اسماعیل ذکر نموده‌اند[۵۰].

ابن اثیر گفته که عمر اسماعیل چنان‌که گفته‌اند، ۱۳۷ سال بود و خداوند عرب را از دو فرزند اسماعیل «قیدار» و «نابت» پدید آورد. وقتی مرگ اسماعیل فرا رسید، به برادرش اسحاق وصیت کرد که دخترش را به عیصو فرزند اسحاق بدهد. وصیت دیگرش آن بود که گفت: مرا در کنار قبر مادرم هاجر در حِجر به خاک بسپار[۵۱].

عمر آن حضرت در برخی از روایات شیعه ۱۳۷ سال[۵۲] و در برخی دیگر ۱۳۰ سال[۵۳] و در روایتی که صدوق از رسول خدا روایت کرده، ۱۲۰ سال[۵۴] ذکر شده است و مسعودی نیز در اثبات الوصیه همین را نقل کرده است. مدفن آن حضرت را عموماً همان حجر اسماعیل ذکر فرموده‌اند[۵۵].[۵۶]

اسماعیل(ع)

«اسماعیل» فرزند پیامبر الهی، حضرت ابراهیم خلیل(ع) است که در میان مسلمانان به عنوان ذبیح شناخته می‌شود و نسب پیامبر اکرم(ص) به او می‌رسد. نام وی در منابع اسلامی غالباً عجمی و مرکب از دو واژه «اسمع» و «عیل» به معنای «خدایا بشنو» دانسته شده است. گفته‌اند که ابراهیم به هنگام درخواست فرزند از خدا با این کلمات سخن خود را آغاز کرد. نام حضرت اسماعیل یازده بار در قرآن مطرح و بر پاکی او تأکید شده است. از جمله مواردی که به رسالت او تصریح گردیده دو آیه ذیل می‌باشد:

  1. ﴿قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ[۵۷].
  2. ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا[۵۸].

اسماعیل فرزند بزرگ‌تر ابراهیم خلیل بود که از هاجر (کنیز ساره) همسر ابراهیم در زمانی که ابراهیم در سن ۹۹ سالگی - و به نقل از «ابن مسعود» ۱۱۷ سالگی – بود در فلسطین به دنیا آمد و پس از پس از چندی ابراهیم او را با مادرش به امر خداوند به سرزمین مکه برد[۵۹] و در آنجا سکونت داد و به حرمت اسماعیل، آب زمزم به وجود آمد و پس از آن، قبیله جرهم در آنجا سکنی گزیدند و چون اسماعیل چهار ساله شد، امر قربانی رسید و چون پدر و پسر تسلیم امر قربانی شدند، خداوند نیت آنان را پذیرفت و گوسفندی را توسط جبرئیل به جای اسماعیل فرستاد و چون به سن بلوغ رسید، با دختری از قبیله جرهم ازدواج کرد و از او فرزندانی آورد و خداوند او را به «عمالقه» یمن و جرهم و حضرموت به پیغمبری مبعوث نمود؛ «كَانَ رَسُولًا نَبِيّاً» و پنجاه سال آنان را به دین ابراهیم دعوت کرد و ایمان آوردند و چون عمرش به ۱۳۰ سال رسید، درگذشت[۶۰] و در کنار مادرش در حجر اسماعیل به خاک سپرده شد. به روایت منابع اسلامی چون ساره از ابراهیم خواست هاجر و فرزندش را از او دور کند، وی اسماعیل(ع) و مادرش را به مکه برد و ایشان را در میان بیابان رها کرد. با رفتن ابراهیم تشنگی بر ایشان غلبه کرد، اما جبرئیل آب زمزم را برای ایشان از زمین بیرون آورد، اسماعیل پای بر زمین کوبید و از آن محل آب بیرون جوشید. ابراهیم(ع) دوبار به دیدن هاجر و اسماعیل رفت، و هر دو بار به علت اینکه فرزندش به شکار رفته بود موفق به دیدار او نشد. چون ساره از هاجر و فرزندش خشنود نبود، هاجر با ابراهیم به مکه رفت، و زمانی که ابراهیم(ع) به بنای کعبه پرداخت، اسماعیل(ع) پدر را در این کار یاری داد. اعراب خود را از ذریه اسماعیل(ع) و عبران را از اخلاف اسحاق می‌دانند. و نیز می‌گویند که حضرت محمد(ص) از اخلاف قیدار بنی اسماعیل بوده است. احتمالاً اعرابی که ساکن جزیره سینا، تا کرانه خلیج فارس بودند، از بنی اسماعیل به شمار می‌آمدند[۶۱].[۶۲]

ذبیح الله

در این که کدام یک از فرزندان ابراهیم (اسماعیل یا اسحاق) به قربانگاه برده شده و لقب «ذبیح الله» یافت، در میان مفسران اختلاف نظر است، گروهی اسحاق را ذبیح می‌دانند، و جمعی اسماعیل را نظر اول را بسیاری از مفسران اهل سنت و نظر دوم را مفسران شیعه برگزیده‌اند. آن چه با ظواهر آیات مختلف قرآن هماهنگ است این است که ذبیح، «اسماعیل» بوده است؛ زیرا: اولاً در یک جا می‌خوانیم ﴿وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ[۶۳][۶۴]. این تعبیر به خوبی نشان می‌دهد که خداوند بشارت به تولد اسحاق را بعد از این ماجرا و به خاطر فداکاری‌های ابراهیم به او داد. بنابراین ماجرای ذبح مربوط به او نبود. به علاوه هنگامی که خداوند نبوت کسی را بشارت می‌دهد، مفهومش این است که زنده می‌ماند و این با مسأله ذبح در کودکی سازگار نیست. ثانیاً در سوره هود می‌خوانیم ﴿فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ[۶۵]. این آیه نشان می‌دهد که ابراهیم مطمئن بود اسحاق می‌می‌ماند و فرزندی همچون یعقوب از او به وجود می‌آید، بنابراین نوبتی برای ذبح نخواهد ماند، کسانی که ذبیح را اسحاق می‌دانند، در واقع این حقیقت را نادیده گرفته‌اند.

ثالثاً در آیات بسیار و منابع اسلامی بی‌شماری آمده که نشان می‌دهد ذبیح، اسماعیل بوده است. به عنوان نمونه در حدیث معتبری از پیامبر گرامی(ص) خوانیم: «أنا بن الذبيحين»؛ «من فرزند دو ذبیحم». منظور از دو ذبیح یکی پدرش «عبدالله» است که عبدالمطلب، جد پیامبر(ص) نذر کرده بود او را برای خدا قربانی کند. سپس یکصد شتر به فرمان خدا، فداء او قرار داد و داستانش مشهور است و دیگر «اسماعیل» بود؛ زیرا مسلم است که پیامبر اسلام(ص) از فرزندان اسماعیل است، نه اسحاق. در دعایی که علی(ع) از پیامبر گرامی(ص) نقل کرده می‌خوانیم: «يَا مَنْ فَدَا إِسْمَاعِيلَ مِنَ الذَّبْحِ‌»[۶۶]؛ «ای کسی که فدایی برای ذبح اسماعیل قرار دادی». به هر حال آن چه برای ما از همه محکم‌تر است ظواهر آیات قرآن است که به خوبی نشان می‌دهد که ذبیح، اسماعیل بوده است. گر چه برای ما تفاوتی نمی‌کند که ذبیح، اسماعیل باشد یا اسحاق، هر دو فرزند ابراهیم و پیامبر بزرگ خدا بودند، هدف روشن شدن این ماجرای تاریخی است[۶۷].[۶۸]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. المزهر، ج ۱، ص ۱۳۸؛ واژه‌های دخیل، ص ۱۲۲.
  2. المعرب، ص ۱۰۵.
  3. المعرب، ص ۱۰۵.
  4. السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴.
  5. مجمع البیان، ج ۸، ص ۷۱۰؛ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۵.
  6. تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۵؛ قاموس کتاب مقدس، ص ۷۳.
  7. تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۵؛ مروج الذهب، ج ۱، ص ۴۲؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۴۹۱.
  8. خراسانی، محمد، مقاله «اسماعیل»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳؛ نوری‌ها، حسن علی، مقاله «اسماعیل»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص ۲۴۶-۲۴۹.
  9. تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۶؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۵۵.
  10. تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۲۲؛ مروج الذهب، ج ۱، ص ۵۸ ـ ۶۰.
  11. بحارالانوار، ج ۳، ص ۲۵۲؛ حیاة القلوب، ج ۱، ص ۱۳۹ ـ ۱۴۰.
  12. الدرالمنثور، ج ۵، ص ۵۱۶؛ المستدرک، ج ۲، ص ۵۵۳.
  13. کشف الاسرار، ج ۱، ص ۳۰۰.
  14. اثبات الوصیه، ص ۴۵.
  15. البدایة و النهایه، ج ۱، ص ۱۷۷؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۵۵؛ روض الجنان، ج ۲، ص ۱۶۸.
  16. خراسانی، محمد، مقاله «اسماعیل»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  17. «و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایه‌های خانه (کعبه) را فرا می‌بردند (گفتند): پروردگارا! از ما بپذیر، بی‌گمان تویی که شنوای دانایی» سوره بقره، آیه ۱۲۷.
  18. «و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایه‌های خانه (کعبه) را فرا می‌بردند (گفتند): پروردگارا! از ما بپذیر، بی‌گمان تویی که شنوای دانایی» سوره بقره، آیه ۱۲۷.
  19. نوری‌ها، حسن علی، مقاله «اسماعیل»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص ۲۴۶-۲۴۹.
  20. تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۶۸.
  21. «پس او را به پسری بردبار مژده دادیم و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب می‌بینم که تو را سر می‌برم پس بنگر که چه می‌بینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان می‌یابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت. و چون هر دو (بدین کار) تن دادند و (ابراهیم) او را به روی درافکند (او را از آن کار بازداشتیم)؛ و بدو ندا کردیم که: ای ابراهیم! تو خواب خود را راست شمردی؛ ما بدین‌گونه نکوکاران را پاداش می‌دهیم. بی‌گمان این همان آزمایش آشکار بود. و به قربانی سترگی او را بازخریدیم» سوره صافات، آیه ۱۰۱-۱۰۷.
  22. مجمع البیان، ج ۸، ص ۷۰۷؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۲۰.
  23. خراسانی، محمد، مقاله «اسماعیل»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  24. تفسیر قمی، ج۱، ص۸۷؛ تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۵.
  25. اثبات الوصیه، ص ۴۲.
  26. بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۱۳۶.
  27. تفسیر قمی، ج۱، ص۸۷؛ تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۵.
  28. الطبقات، ج ۱، ص ۴۲.
  29. تفسیر قمی، ج ۱، ص ۸۸.
  30. تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۵۴.
  31. تفسیر قمی، ج ۱، ص ۸۸.
  32. تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۵۴.
  33. تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۵.
  34. تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۵۴.
  35. تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۶.
  36. تفسیر قمی، ج۱، ص۸۸؛ مجمع‌البیان، ج۱، ص۳۹۱.
  37. الطبقات، ج۱، ص۴۴؛ تاریخ طبری، ج۱، ص ۱۵۵.
  38. خراسانی، محمد، مقاله «اسماعیل»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  39. جامع‌البیان، مج۱، ج۱، ص۷۶۴ ـ ۷۶۵؛ مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۳۹۱؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۵۳.
  40. سوره حج، آیه ۲۶.
  41. جامع البیان، مج۱، ج۱، ص ۷۶۵؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۸۹.
  42. سوره بقره، آیه ۱۲۷-۱۲۹.
  43. جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۷۷۳.
  44. تفسیر قمی، ج ۱، ص ۵۹؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۸۵؛ التفسیر الکبیر، ج ۴، ص ۵۷.
  45. جامع البیان، مج۱، ج۱، ص ۷۶۴؛ الدرالمنثور، ج ۱، ص ۳۰۷.
  46. خراسانی، محمد، مقاله «اسماعیل»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  47. «پس او را به پسری بردبار مژده دادیم و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب می‌بینم که تو را سر می‌برم پس بنگر که چه می‌بینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان می‌یابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت. و چون هر دو (بدین کار) تن دادند و (ابراهیم) او را به روی درافکند (او را از آن کار بازداشتیم)؛ و بدو ندا کردیم که: ای ابراهیم! تو خواب خود را راست شمردی؛ ما بدین‌گونه نکوکاران را پاداش می‌دهیم. بی‌گمان این همان آزمایش آشکار بود. و به قربانی سترگی او را بازخریدیم» سوره صافات، آیه ۱۰۱-۱۰۷.
  48. خراسانی، محمد، مقاله «اسماعیل»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳؛ نوری‌ها، حسن علی، مقاله «اسماعیل»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص ۲۴۶-۲۴۹.
  49. بحار الانوار، ج۱۲، ص۱۱۳ به نقل از ثعلبی، عرائس الفنون.
  50. فروع کافی، ج۱، ص۲۲۳.
  51. کامل التواریخ، ج۱، ص۱۲۵.
  52. بحارالانوار، ج۱۲، ص۱۱۳ به نقل از راوندی، قصص الانبیاء.
  53. بحارالانوار، ج۱۲، ص۱۱۳ به نقل از راوندی، قصص الانبیاء.
  54. روضه کافی، ص۲۸۹.
  55. فروع کافی، ج۱، ص۲۳.
  56. رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص ۱۸۲.
  57. «بگویید: ما به خداوند و به آنچه به سوی ما و به سوی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نبیرگان فرو فرستاده شده ایمان آورده‌ایم» سوره بقره، آیه ۱۳۶.
  58. «و در این کتاب، اسماعیل را یاد کن که او درست‌پیمان و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۴.
  59. شفاء الغرام باخبار البلد الحرام، ج۲، ص۵.
  60. سیره ابن هشام، ج۲، ص۵.
  61. آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، ص۴۲.
  62. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۰۵.
  63. «و بدو اسحاق را نوید دادیم که پیامبری از شایستگان بود» سوره صافات، آیه ۱۱۲.
  64. عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۱۰.
  65. «آنگاه ما به او مژده اسحاق و از پی اسحاق، یعقوب را دادیم» سوره هود، آیه ۷۱.
  66. تفسیر نورالثقلین ج۴، ص۴۲۲.
  67. تفسیر نمونه، ج۱۹، ص۱۱۹. (به نقل از گلواژه‌های حج و عمره، بصیری، ص۲۹۲).
  68. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۵۰۰.