اسماعیل در معارف و سیره رضوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

یکی از پیامبران الهی و جد بزرگ پیامبر اکرم (ص) اصل نام اسماعیل عبری است. نام ایشان به صورت‌های مختلفی از جمله اسمعیل، اسمعین، اشمائیل، اشمعیل و اشمویل نیز ضبط شده است[۱]. پدر ایشان حضرت ابراهیم (ع) و مادرشان هاجر، کنیز ساره همسر حضرت ابراهیم (ع) است. بنابر گزارش منابع تاریخی همسر حضرت ابراهیم (ع)، ساره، نازا بود و چون نازایی وی تا سنین کهولت نیز ادامه یافت؛ موجب آن شد که ساره، هاجر را - که کنیزی بود که حاکم مصر به وی بخشیده بود[۲]- به حضرت ابراهیم (ع) هدیه کند، تا از طریق وی صاحب فرزندی شود[۳]. ولادت اسماعیل (ع) از ناحیه خداوند هم در قرآن[۴] و هم در عهد عتیق[۵]بشارت داده شده است. ابراهیم خواستار فرزند بود و از خداوند داشتن آن را طلب می‌کرد. منابع نام فرزند وی را با این میل وافر و گفت‌و‌گوی او با خداوند در ارتباط می‌دانند. گفته شده که اسماعیل مرکب از دو بخش «اسمع» و «ئیل» است به معنای «خدایا بشنو» و این از آن روست که ابراهیم (ع) درخواست فرزند خود را با این عبارت آغاز کرد[۶].

تولد اسماعیل در سنین سالخوردگی حضرت ابراهیم (ع) واقع شده[۷] و چنان که عهد عتیق خبر می‌دهد ده سال از حضور ایشان در کنعان می‌گذشته است که خداوند این فرزند را به ایشان عنایت می‌کند[۸]. تعیین زمان دقیق تولد وی ممکن نیست، اما بر اساس آنچه از زمان تولد و حیات حضرت ابراهیم (ع) بر می‌آید، حدود ۱۹ قرن قبل از میلاد مسیح بوده است[۹]. ساره از اینکه کنیزی توانسته برای همسرش، فرزندی بیاورد، بسیار ناراحت شده بود و به همین دلیل ابراهیم را آزار می‌داد تا جایی که ابراهیم به پیشگاه الهی گلایه برد[۱۰]. گزارش عهد عتیق و منابع اسلامی حاکی از آن است که ساره حتی پیش از تولد اسماعیل، هاجر را نیز آزار می‌داد و حتی هاجر از این آزارها به بیابان گریخت و تنها با امر الهی به خانه بازگشت[۱۱]. پس از اینکه حضرت اسحاق (ع) نیز از ساره متولد شد، وی باز هم با هاجر و اسماعیل مهربان نبود. حتی ساره حضرت ابراهیم (ع) را به این متهم می‌کرده که میان فرزندانش مساوات را رعایت نمی‌کند و به اسماعیل بیش از اسحاق توجه می‌کند[۱۲]. ساره خواستار این بوده که هاجر و فرزندش از وی دور شوند تا بتواند محبت ابراهیم را به خود و اسحاق معطوف دارد[۱۳]. حضرت ابراهیم (ع) از این کشمکش دائم ناراحت و نگران بوده و از این رو به فرمان الهی همسر و فرزند خود را به سرزمین خشک و بی‌آب و علفی[۱۴] می‌برد که همان سرزمین حجاز و مکه بوده است[۱۵]. عهد عتیق نیز محل اسکان اسماعیل و هاجر را «فاران» می‌داند که چنان که منابع اسلامی یاد کرده‌اند، همان مکه است[۱۶].

امام رضا (ع) در مناظره با علمای یهودی، صراحتاً اظهار می‌کنند که «فاران» محلی در مکه است و آنان نیز در مقابل سخن امام تسلیم می‌شوند[۱۷]. اینکه اسماعیل در چند سالگی به مکه آمده است، محل اختلاف است. برخی وی را در زمان مهاجرت دو ساله[۱۸] و برخی هشت ساله[۱۹] دانسته‌اند. برخی روایت‌ها حاکی از آن است که در مسیر حرکت ابراهیم و خانواده‌اش به مکه جبرئیل نیز ایشان را همراهی می‌کرده است و راه را به ایشان می‌نموده است[۲۰]. ابراهیم از هر محل خوش آب و هوایی که گذر می‌کردند از جبرئیل می‌پرسید آیا سرزمین مورد نظر اینجاست و پاسخ منفی می‌شنید. آنان فاصله کنعان و شام را تا مکه طی کردند و در آنجا بود که جبرئیل اجازه اسکان به اسماعیل و مادرش داد[۲۱]. هاجر در محلی که امروزه چاه زمزم وجود دارد، با پارچه‌ای بر روی درختی که آنجا بود، سایبانی درست کرد و فرزندش را در سایه آن قرار داد. ابراهیم چون به ساره قول داده بود که از اسب پیاده نشود، آنان را رها کرده و عزم شام نمود. هاجر که دید ابراهیم قصد دارد آنان را در این بیابان بی‌آب و علف رها کند به وی گفت آیا ما را در سر زمینی رها می‌کنی و می‌روی که نه انیسی و نه آبی و نه دانه‌ای در آن است؟ ابراهیم به وی گفت خدایی که ما را به این عمل فرمان داده، از هر چیز دیگری شما را کفایت می‌کند. این سخن را گفت و راهی شام شد. چون به کوه کداء- که کوهی در ذی طوی است - رسید، نگاهی به پشت سر انداخت و گفت: پروردگارا! من یکی از فرزندانم را در وادی‌ای غیر قابل کشت و زرع، نزد خانه محرم تو، سکونت دادم. پروردگارا! تا نماز را به پا دارند، پس دل‌های برخی از مردم را به سوی آنان گرایش ده و آنان را از محصولات مورد نیازشان روزی ده، باشد که سپاسگزاری کنند[۲۲]. این سخن را گفت و رفت[۲۳]. پس از آنکه ابراهیم از آنجا رفت خانواده وی برای تهیه نیازمندی‌های خود، به ویژه آب، دچار مشکل شدند. منابع بیانگر آن‌اند که چون تشنگی اسماعیل بالا گرفت، هاجر برخاست و در محلی که امروز حاجیان سعی می‌کنند، بر بلندی صفا قرار گرفت و دید که در آن بلندی دیگر، چیزی چون آب برق می‌زند. خیال کرد آب است. از صفا پایین آمد و دوان دوان بدان جانب رفت تا به مروه رسید. همین که به بالای مروه رسید، اسماعیل از نظرش ناپدید شد. ناگزیر به جانب صفا آمد و این عمل را هفت بار تکرار کرد و آبی نیافت. در نوبت هفتم که به مروه رسید، از دور اسماعیل را دید که نهری از زیر پایش روان است[۲۴]. در باب اینکه چگونه آب از زیر پای اسماعیل جوشیدن گرفت اقوال مختلفی وجود دارد. برخی معتقدند جبرئیل پای خود بر این موضع کشید و آب را از آن جوشان کرد. در این باب از صفیه بنت عبدالمطلب شعری نقل شده که مقدسی آن را ذکر کرده است[۲۵]. برخی این مطلب را منکر شده‌اند و اظهار داشته‌اند که اسماعیل با کوشش و یاری گرفتن از آلت حفر چاه زمزم را ایجاد کرده است، به ویژه که دره محل حضور آنها ژرف بوده و آبرفت‌های بسیاری از زیر آن عبور می‌کرده است[۲۶]. آنچه از آیات قرآن[۲۷] و روایت‌های پیشین به دست می‌آید این است که هدف اصلی خداوند از آوردن حضرت اسماعیل (ع) به این منطقه، ایجاد پایگاهی برای توحید و نشر آن در قرون متمادی بوده است. پدیدار شدن آب زمزم بنای نخست آبادانی مکه شد و پس از آن انسان‌ها و حیوان‌ها به این منطقه روی آوردند و این بیابان خشک را طراوت و رونق بخشیدند[۲۸]. پس از مدت کوتاهی سوارانی از قبیله جرهم که قصد سفر به یمن داشتند، در آن موضع آب و درخت دیدند و از هاجر پرسیدند که اینجا از آن کیست؟ هاجر پاسخ داد از آن من و فرزند من و فرزندان فرزند من. جرهمیان از وی اجازه سکونت خواستند و او نیز از حضرت ابراهیم (ع) در این زمینه نظر خواست و ایشان نیز موافقت خود را اعلام داشتند[۲۹]. اسماعیل در میان قبیله جرهم پرورش یافت و به زبان ایشان که عربی بود، سخن می‌گفت. آنان اسماعیل را گرامی می‌داشتند و از دارایی‌های خود به وی می‌دادند، به گونه‌ای که نقل شده که از هر هشتصد بز، یک بز به وی می‌دادند[۳۰].

همچنین نقل شده که برخی از آنان یک یا دو گوسفند به اسماعیل دادند و او توانست با این گوسفندها برای خود گله‌ای تشکیل دهد و با آنها روزگار بگذراند[۳۱]. اسماعیل اندک اندک با فضای مکه و بیابان‌های پیرامون آن انس گرفت و توانست از منابع طبیعی این منطقه به نحو مطلوبی استفاده کند و فنون شکار و رام کردن حیوانات را بیاموزد. او توانست اسب‌های وحشی موجود در این منطقه را رام کند و از آنها سواری بگیرد. این مطلبی است که امام رضا (ع) ضمن روایتی بدان تصریح نموده است. ایشان می‌فرماید نخستین کسی که بر اسب نشست حضرت اسماعیل (ع) بود. اسب حیوان وحشی بود که سواری نمی‌داد و کسی نمی‌توانست بر پشتش سوار شود، خداوند متعال این حیوان را از کوه منی آورد و برای اسماعیل رام نمود و به خاطر این اسب‌ها را عراب (منسوب به عرب) نامیده‌اند که اولین کسی که آنها را سوار شد اسماعیل بود که از عرب به شمار می‌آید[۳۲]. در برخی منابع ذکر شده که اسماعیل در سیزده سالگی ختنه شده است[۳۳]. این در حالی است که روایت‌های معصومان حاکی از آن است که حضرت اسماعیل (ع) مانند همه پیامبران پیش از خود به صورت مختون به دنیا آمده بود[۳۴] حضرت اسماعیل (ع) پس از بلوغ یافتن از جرهمیان همسری برگزید[۳۵] که برخی منابع نام وی را سامه دانسته‌اند[۳۶]. پس از مدتی مادر اسماعیل در سنی نزدیک به نود سالگی از دنیا رفت و اسماعیل او را در حجر به خاک سپرد[۳۷]. حضرت ابراهیم (ع) مدتی پس از این وقایع به مکه آمد تا زن و فرزندش را دیدار کند، البته ساره شرط کرده بود که او اجازه ندارد که از مرکب پیاده شود و همین که ایشان را دید، باید بلافاصله به شام باز گردد. وقتی وی به مکه رسید به خانه اسماعیل آمد و او را در خانه نیافت و از مرگ هاجر با خبر شد. همسر اسماعیل با حضرت ابراهیم (ع) به گونه‌ای غیر مؤدبانه برخورد نمود و چنان که شایسته مهمان بود با او رفتار نکرد و حتی حاضر نشد غذایی به او بدهد. حضرت ابراهیم (ع) نیز هنگام وداع به همسر اسماعیل گفت وقتی که شوهرت آمد، سلام مرا به او برسان و بگو باید آستانه در خانه خود را تغییر دهد. اسماعیل که از شکار بازگشت، از آمدن پدر مطلع شد و پیغام وی را دریافت کرد و همسر خود را طلاق داد و همسری دیگر از قبیله جرهم برگزید[۳۸] که نام وی را برخی منابع رعله بنت مضاض بن عمرو جرهمی گفته‌اند[۳۹]. پس از مدتی دوباره حضرت ابراهیم (ع) به مکه آمد و طبق قرار پیشین وارد خانه فرزندش شد. اما این بار همسر تازه وی طریق ادب و مهمانداری را رعایت نمود و مورد تأیید پدر اسماعیل قرار گرفت[۴۰]. پس از مدتی حضرت ابراهیم (ع) از ناحیه خداوند دستور یافت تا خانه کعبه را در مکه بازسازی کند[۴۱]. آیات قرآن فرمان بنای کعبه به ابراهیم را تصریحاً ذکر نکرده‌اند، اما در احادیث آمده که چنین مأموریتی برای حضرت ابراهیم و اسماعیل (ع) تعیین شده بود و چون اسماعیل به سن بلوغ رسید، به ابراهیم ابلاغ شد[۴۲]. اغلب مفسران بر اساس آیه ﴿وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۴۳] معتقدند که حضرت ابراهیم و اسماعیل (ع) هر دو در این کار با یکدیگر همکاری کرده‌اند[۴۴] و چنان که برخی پنداشته‌اند[۴۵] این مأموریت خاص حضرت ابراهیم (ع) نبوده است. برخی از روایت‌های معصومان تصریح در این دارد که مأموریت خاص حضرت ابراهیم (ع) نبوده و حضرت اسماعیل (ع) نیز بدین کار مأمور شده بود[۴۶]. در این مأموریت الهی، جبرئیل نیز ابراهیم و اسماعیل را همراهی می‌کرده است و در تعیین جایگاه خانه و نحوه چینش برخی از اجزای آنان را راهنمایی می‌کرده است[۴۷].

امام رضا (ع) در این باب مطلب مهمی را متذکر شده‌اند. امام می‌فرماید خداوند به ابراهیم، سکینه‌ای داد که جایگاه اساس کعبه را با آن تعیین نمود و ایشان بنا را بر آن اساس قرار داد. امام در توضیح مرادشان از «سکینه» آن را چنین تعریف می‌کنند: سکینه بادی ملایم و مساعد است که از بهشت خارج می‌شود و صورت انسانی دارد که با انبیا همراه است[۴۸]. محققان مسلمان نیز در قرون بعد به این مطلب اشاره کردند و به جایگاه مهم این موهبت الهی اشاره نمودند[۴۹]. مأموریت دیگری که حضرت اسماعیل (ع) همراه با پدرشان در ارتباط با کعبه داشته‌اند، پاکیزه داشتن آن است. این مطلب از آیه ﴿وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ[۵۰] دانسته می‌شود. این طهارت می‌تواند اعم از پاکیزگی ظاهری و باطنی باشد و اینکه آنجا را از بتان و پلیدی‌ها و طواف کردن افراد جنب و حائض و همه نا پاکیزگی‌ها نگاه دارید[۵۱]. و این البته شامل فرزندان و وارثان معنوی ایشان نیز می‌شود. حضرت ابراهیم (ع) پس از آنکه به همراه فرزندش چنین توفیق عظیمی را نصیب برد، از خداوند متعال خواست که این سرزمین را شهری امن گرداند و مردمانش را - هر کس از آنان که به خدا و روز باز پسین ایمان بیاورد- از فرآورده‌های آن روزی بخشد[۵۲]. امام رضا (ع) می‌فرماید خداوند این دعای ابراهیم را در حق فرزندانش مستجاب کرد و قطعه زمینی را از اردن جدا نمود و آن زمین جلو آمد، تا به خانه خدا رسید و دور آن هفت بار طواف کرد؛ سپس خداوند آن را در جایش استقرار بخشید و از این جهت که دور بیت طواف کرده به آن طائف گفته شد[۵۳]. و مراد از این سخن آن است که از این شهر خوش آب و هوا بهره‌های بسیاری به اهالی مکه رسید و دعای ابراهیم مستجاب شد. پس از ساخته شدن بنای کعبه اسماعیل به همراه پدرش از خداوند خواستند که آنان را تسلیم فرمان خود قرار دهد و مناسک را به آنان بیاموزد[۵۴]. بیشتر مفسران مراد از مناسک را مناسک حج دانسته‌اند، هر چند وجوه دیگری را نیز بر شمرده‌اند[۵۵]. چنان که از روایت‌ها به دست می‌آید خداوند مناسک حج را از طریق جبرئیل به ابراهیم و اسماعیل آموزش می‌دهد[۵۶]. برخی از منابع آیه ﴿فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ[۵۷] را ناظر بدان می‌دانند که امر به ذبح در ایام انجام مناسک حج و در موضع «سعی» توسط حضرت ابراهیم و اسماعیل (ع) صورت گرفته است[۵۸] هر چند برخی دیگر از منابع آن را مطلق طاعت و مجاهدت در راه حق متعال[۵۹] و رسیدن به حد بلوغ[۶۰] دانسته‌اند. از برخی روایت‌های امام رضا (ع) نیز استفاده می‌شود که امر به ذبح، در ایام انجام مناسک حج صورت پذیرفته است. بر اساس این روایت‌ها گویی در ضمیر حضرت ابراهیم (ع) این مطلب گذر می‌کرده که چه خوب است که خداوند به جای اسماعیل قربانی دیگری از وی بپذیرد. محلی که این مطلب از ضمیر ابراهیم گذشته را «مِنا» نام نهادند، چون در این محل ابراهیم چنین آرزویی کرد[۶۱]. جایی که آن را «مِنا» نامیده‌اند، جایی بوده که خداوند امر به قربانی فرزند ابراهیم در آن مکان کرده است و این می‌تواند معنای «السعی» آیة ۱۰۲ سوره صافات/۳۷ را همان موضع سعی در مناسک حج، قرار دهد، چنان که مسعودی در اثبات الوصیة اظهار داشته است[۶۲]. با این توضیحات و دلایلی که در ادامه خواهد آمد، معلوم می‌شود که به چه دلیل امام رضا (ع) «ذبیح» را حضرت اسماعیل (ع) دانسته‌اند و نه حضرت اسحاق (ع)[۶۳]. اختلاف غریبی در منابع مختلف در باب کیستی «ذبیح» صورت پذیرفته است. در قرآن صراحتاً به نام ذبیح تصریح نشده، ولی در عهد عتیق اسحاق، مصداق «ذبیح» دانسته شده است[۶۴]. در میان مسلمانان هم قول به ذبیح بودن اسحاق و هم قول به ذبیح بودن اسماعیل دیده می‌شود، هر چند ذبیح خواندن اسماعیل شهرت بیشتری دارد[۶۵]. در روایت‌هایی که از امام رضا (ع) منقول است، «ذبیح» صفت حضرت اسماعیل (ع) دانسته شده و نه حضرت اسحاق (ع)[۶۶] گرچه در روایت‌هایی دیگر از آن حضرت ذبیح صفتی برای اسحاق ذکر شده است[۶۷]. علامه مجلسی این روایت را حمل بر تقیه کرده است و در توجیه آن آورده است که در صورت صحت این روایت می‌توان چنین گفت که اولاً امر، به ذبح اسحاق بوده سپس خدای متعال امر اول را نسخ و امر به ذبح اسماعیل کرده است[۶۸]. غیر از بستر تاریخی و جغرافیایی[۶۹] واقعه مزبور که از منظر امام هماهنگ با ذبح اسماعیل در منا است، دلایل دیگری در سخن ایشان دیده می‌شود. ایشان معتقدند که اگر ذبیح حضرت اسحاق (ع) بود، معنایی نداشت که بلافاصله پس از آیات مربوط بدان واقعه، خداوند بشارت تولد وی را به حضرت ابراهیم (ع)[۷۰] بدهد[۷۱]. این نکته ای است که بسیاری از محققان نیز بدان توجه کرده‌اند و آن را در آثار خود ذکر نموده‌اند[۷۲].

دلیل دیگری که در سخنان امام رضا (ع) وجود دارد، دلیلی است که ابتنا بر کلامی از پیامبر (ص) دارد. امام با نقل روایتی که مطابق آن پیامبر اسلام خود را فرزند دو ذبیح دانسته، ذبیح را حضرت اسماعیل (ع) می‌دانند[۷۳]. مراد از دو ذبیح چنان که امام در این روایت تصریح کرده‌اند، حضرت اسماعیل (ع) و پدر پیامبر، عبدالله بن عبدالمطلب است. البته برخی روایت‌ها نیز در جمع میان ذبیح بودن اسماعیل و اسحاق وجود دارد که منابع شیعی آن را ذکر کرده‌اند[۷۴]. یکی از مطالبی که امام رضا (ع) در باب ذبح حضرت اسماعیل (ع) بیان فرموده، بحث از این است که مراد از «ذبح عظیم» در قرآن[۷۵] چیست. ایشان ذبح عظیم را شهادت امام حسین (ع) به دست ستمکاران به ظاهر مسلمان می‌دانند و اظهار می‌دارند که اسماعیل به واسطه این شخص بزرگ از قربانی شدن معاف شد و ابراهیم به جهت مویه و گریه بر این مصیبت و صبر بر آن، به پاداش قربانی اسماعیل رسید[۷۶]. در ماجرای ذبح چنان که قرآن بیان داشته، فرزند حضرت ابراهیم (ع) ادب بسیار در مقابل امر الهی نشان می‌دهد و خاضعانه امر وی را گردن می‌نهد و به خواست خداوند خود را از صابران می‌داند[۷۷]. حضرت اسماعیل (ع) به پدر می‌گوید که بدان چه مأمور شده‌ای، عمل کن و در این امر دشوار ان شاء الله مرا شکیبا خواهی یافت. این تعابیر بیانگر ایمان و اخلاص و ادب اسماعیل است. به بیان برخی مفسران اسماعیل به جای آنکه بگوید «مرا ذبح کن» از این سخن می‌گوید که آنچه بدان مأمور شده‌ای، انجام ده تا نشان دهد که می‌داند پدرش مامور به این امر است و جز اطاعت و انجام آن ماموریت چاره‌ای ندارد. همچنین نه تنها از ترس خود و تردید در آن رؤیا سخنی نمی‌گوید، بلکه پدر را دلداری می‌دهد و می‌گوید مرا به خواست خدا از صابران خواهی یافت و از این بابت نگران مباش[۷۸]. خلاصه سخن اینکه آنچه از شواهد و قرائن به دست می‌آید این است که «ذبیح» حضرت اسماعیل (ع) بوده است و نه چنان که عهد عتیق بیان کرده، حضرت اسحاق. محققان قول به ذبیح بودن اسحاق را از مجموعه اسرائیلیاتی دانسته‌اند از که از طریق یهودیان نو مسلمان و کتب ایشان در جهان اسلام ورود یافته است[۷۹]. منابع حاکی آن است پس از آنکه اسماعیل از آزمون ذبح سربلند بیرون آمد و میزان اخلاص و ایمان خویش را نشان داد، از ناحیه خداوند به عنوان وصی حضرت ابراهیم (ع) انتخاب شد و به دعوت خلق به یکتاپرستی مشغول شد. او به هدایت جرهمیان و قبایل یمانی و عمالیق رسالت یافت و بیش از پنجاه سال آنان را به ایمان و عمل صالح فرا خواند و ایشان را از بت‌پرستی منع کرد، اما جز اندکی از ایشان به دعوت وی ایمان نیاوردند[۸۰]. روایتی از پیامبر اکرم (ص) نقل شده که فرمود ابراهیم در حالی از این جهان رخت بر بست که از پیروان خویش پیمان گرفته بود که به وصی او اسماعیل وفادار باشند، ولی امتش به این عهد وفا نکردند و فرمان اسماعیل را گردن ننهادند[۸۱]. اسماعیل دوازده فرزند داشت که ضبط‌های مختلفی از آنها شده است و در برخی منابع این گونه آماده است: نابت، قیدار، ادبیل، مبشام، مسمع، دوما، مسا، حداد، تیما، یطور، نافس و قیدما داشت[۸۲]. منابع حاکی از آن است اسماعیل هنگام مرگ به برادرش اسحاق و به روایتی به پسر خود قیدار وصیت کرد. عمر اسماعیل در زمان وفات بیش از ۱۳۰ سال بود و در حجر نزدیک مقبره مادرش به خاک سپرده شد[۸۳]. پس از وی نابت امور کعبه را به شیوه پدر و سنت وی سامان داد و به قولی هم او وصی اسماعیل بود[۸۴]. مدین به سرزمینی در شمال رفت و یکی از فرزندان وی به نام شعیب که هم عصر حضرت موسی (ع) بود، در سرزمینی به همین نام (مدین) به پیامبری رسید[۸۵].

فرزندان اسماعیل را عرب شادگان و عربان غیر اصیل به شمار آورده‌اند، چون اصالتی غیر عربی داشتند و تنها زمانی که در میان عرب‌ها قرار گرفتند، به زبان ایشان سخن گفتند[۸۶]. این امر مایه برخی از تقسیم‌بندی‌ها در قرون بعد در میان عرب‌ها شد[۸۷]. نام اسماعیل دوازده بار در قرآن ذکر شده است. در اغلب این آیات نام ایشان همراه با برخی دیگر از پیامبران ذکر شده است[۸۸]. یکی از صفاتی که در قرآن برای حضرت اسماعیل (ع) بیان شده ﴿صَادِقَ الْوَعْدِ[۸۹] است. البته برخی در اینکه مراد از اسماعیل در این آیه همان اسماعیل فرزند ابراهیم باشد، تردید کرده‌اند و مراد از اسماعیل را در این آیه اسماعیل بن حزقیل دانسته‌اند[۹۰]. امام رضا (ع) می‌فرماید اسماعیل را بدان جهت ﴿صَادِقَ الْوَعْدِ گفته‌اند که با شخصی قراری گذاشت و در انتظار وی یکسال صبر کرد[۹۱].[۹۲]

منابع

پانویس

  1. الطبقات الکبری، ج۱، ص۴۱؛ واژه‌های دخیل در قرآن مجید ص۱۲۲.
  2. الکافی، ج۸، ص۳۷۲؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۴۲.
  3. الکشاف، ج۲، ص۵۶۱؛ البدایة و النهایة، ج۱، ص۱۵۳؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۴۰؛ تاریخ الطبری، ج۱، ص۲۴۷.
  4. ﴿قَالُوا لَا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ «گفتند: مهراس! ما تو را به پسری دانا نوید می‌دهیم» سوره حجر، آیه ۵۳؛ ﴿فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ «پس او را به پسری بردبار مژده دادیم» سوره صافات، آیه ۱۰۱.
  5. عهد عتیق، سفر پیدایش، فصل ۱۶.
  6. تفسیر الخازن، ج۱، ص۷۹؛ روح المعانی، ج۱، ص۳۷۹.
  7. الکشاف، ج۲، ص۵۶۱؛ تفسیر البغوی، ج۳، ص۳۸۶.
  8. عهد عتیق، سفر پیدایش: ۱۶، ۳.
  9. العرب و الیهود فی التاریخ، ص۲۵۰، ۲۵۱؛ إبراهیم أبو الأنبیاء، ص۶۹.
  10. تفسیر القمی، ج۱، ص۶۰.
  11. عهد عتیق، سفر پیدایش، ۱۶: ۶-۱۱؛ البدایة و النهایة. ج۱. ص۱۵۳.
  12. قصص الأنبیاء، راوندی، ص۱۱۰.
  13. تفسیر القمی، ج۱، ص۶۰؛ قصص الأنبیاء، راوندی، ص۱۱۰؛ تاریخ الطبری، ج۱، ص۲۵۳، ۲۵۴؛ الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۱۰۲-۱۰۳.
  14. ﴿رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ «پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّه‌ای کشت‌ناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دل‌هایی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از میوه‌ها روزی فرما باشد که سپاس گزارند» سوره ابراهیم، آیه ۳۷.
  15. أخبار مکة، ازرقی، ج۲، ص۳۹؛ البدء و التاریخ، ج۳، ص۵۳.
  16. البدایة و النهایة، ج۱، ص۱۵۵؛ معجم البلدان، ج۴، ص۲۲۵.
  17. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۱۶۵؛ التوحید، ص۴۲۷، ۴۲۸.
  18. الطبقات الکبری، ج۱، ص۴۲.
  19. إثبات الوصیة، ص۴۱.
  20. الکافی، ج۴، ص۲۰۱.
  21. تفسیر القمی، ج۱، ص۶۰.
  22. ﴿رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ «پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّه‌ای کشت‌ناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دل‌هایی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از میوه‌ها روزی فرما باشد که سپاس گزارند» سوره ابراهیم، آیه ۳۷.
  23. تفسیر القمی، ج۱، ص۶۰.
  24. تفسیر القمی، ج۱، ص۶۰.
  25. البدء و التاریخ، ج۳، ص۶۲.
  26. البدء و التاریخ، ج۳، ص۶۲.
  27. ﴿رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ «پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّه‌ای کشت‌ناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دل‌هایی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از میوه‌ها روزی فرما باشد که سپاس گزارند» سوره ابراهیم، آیه ۳۷؛ ﴿وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ «و (یاد کن) آنگاه را که خانه (کعبه) را برای مردم جای بازگشت و امن کردیم و (گفتیم) از «مقام ابراهیم» نمازگاه گزینید و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که خانه مرا برای طواف‌کنندگان (مسافر) و مجاوران (حرم) و رکوع‌کنندگان سجده‌گزار، پاکیزه بدارید» سوره بقره، آیه ۱۲۵.
  28. تفسیر القمی، ج۱، ص۶۱.
  29. البدء و التاریخ، ج۳، ص۶۰.
  30. البدء و التاریخ، ج۳، ص۶۰.
  31. حیات القلوب، ج۱، ص۳۸۴.
  32. علل الشرایع، ج۲، ص۳۹۳.
  33. الطبقات الکبری، ج۱، ص۴۳.
  34. المحاسن، ج۱، ص۳۰۰، ۳۰۱؛ علل الشرایع، ج۲، ص۵۰۵، ۵۰۶.
  35. البدء و التاریخ، ج۳، ص۶۰؛ تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۶.
  36. مروج الذهب، ج۲، ص۲۰؛ حبات القلوب، ج۱، ص۳۹۶.
  37. البدء و التاریخ، ج۳، ص۶۱.
  38. الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۱۰۴.
  39. سبل الهدی والرشاد، ج۱، ص۱۵۳.
  40. الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۱۰۴، ۱۰۵.
  41. الکشاف، ج۱، ص۲۰۳.
  42. تفسیر القمی، ج۱، ص۶۱.
  43. «و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایه‌های خانه (کعبه) را فرا می‌بردند (گفتند):» سوره بقره، آیه ۱۲۷.
  44. مجمع البیان، ج۱، ص۳۸۹؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۶۲؛ ۴۶۳؛ التفسیر الکبیر، ج۴، ص۵۱.
  45. کشف الأسرار، ج۱، ص۳۵۸.
  46. علل الشرایع، ج۲، ص۴۱۹.
  47. تفسیر القمی، ج۱، ص۶۲.
  48. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۳۱۲؛ الکافی، ج۳، ص۴۷۱، ۴۷۲.
  49. تاریخ الطبری، ج۱، ص۲۵۱؛ الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۱۰۶؛ سبل الهدی و الرشاد، ج۱، ص۱۵۵.
  50. «و (یاد کن) آنگاه را که خانه (کعبه) را برای مردم جای بازگشت و امن کردیم و (گفتیم) از «مقام ابراهیم» نمازگاه گزینید و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که خانه مرا برای طواف‌کنندگان (مسافر) و مجاوران (حرم) و رکوع‌کنندگان سجده‌گزار، پاکیزه بدارید» سوره بقره، آیه ۱۲۵.
  51. الکشاف، ج۱، ص۱۸۵؛ تفسیر الصافی، ج۱، ص۱۸۸.
  52. ﴿وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ قَالَ وَمَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ «و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! اینجا را شهری امن کن و از اهل آن هر کس را که به خداوند و روز واپسین ایمان دارد، از میوه‌ها روزی رسان؛ (خداوند) فرمود: آن را که کفر ورزد، اندکی برخورداری خواهم داد سپس او را به (چشیدن) عذاب دوزخ ناگزیر خواهم کرد و این پایانه، بد است» سوره بقره، آیه ۱۲۶.
  53. الکافی، ج۴، ص۴۲۸؛ قرب الإسناد، ص۳۶۱؛ المحاسن، ج۲، ص۳۴۰.
  54. ﴿رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ «پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوه‌های پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر بی‌گمان تویی که توبه‌پذیر مهربانی» سوره بقره، آیه ۱۲۸.
  55. التفسیر الکبیر، ج۴، ص۵۵؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۶۴.
  56. الکافی، ج۴، ص۲۰۲، ۲۰۳.
  57. «و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب می‌بینم که تو را سر می‌برم» سوره صافات، آیه ۱۰۲.
  58. إثبات الوصیة، ص۴۲.
  59. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۵۱۶.
  60. المیزان، ج۱۷، ص۱۵۲.
  61. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۹۱؛ علل الشرایع، ج۲، ص۴۳۵، ۴۳۶.
  62. إثبات الوصیة، ص۴۲.
  63. قرب الإسناد، ص۳۸۹.
  64. عهد عتیق، سفر پیدایش. ۲۲: ۲.
  65. البدء و التاریخ، ج۳، ص۶۳-۶۵؛ مروج الذهب، ج۱، ص۵۸؛ الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۱۰۹.
  66. قرب الإسناد، ص۳۸۹، ۳۹۰؛ الخصال، ص۵۶؛ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۲۱۰.
  67. الکافی، ج۱، ص۳۶۹؛ کتاب الوافی، ج۱۹، ص۲۹۰.
  68. مراة العقول، ج۲، ص۱۶۲.
  69. مروج الذهب، ج۱، ص۵۸.
  70. ﴿وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ «و بدو اسحاق را نوید دادیم که پیامبری از شایستگان بود» سوره صافات، آیه ۱۱۲.
  71. قرب الإسناد، ص۳۸۹، ۳۹۰؛ متشابه القرآن، ج۱، ص۲۲۶، ۲۲۷؛ حیات القلوب، ج۱، ص۴۰۸.
  72. جامع البیان، ج۲۳، ص۵۵؛ الکشاف، ج۴، ص۵۶، ۵۷؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۵۱۷-۵۱۸.
  73. الخصال، ج۱، ص۵۶؛ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۲۱۰.
  74. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۲۰۹.
  75. ﴿وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ «و به قربانی سترگی او را بازخریدیم» سوره صافات، آیه ۱۰۷.
  76. الخصال، ج۱، ص۵۸.
  77. ﴿فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ «و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب می‌بینم که تو را سر می‌برم پس بنگر که چه می‌بینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان می‌یابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت» سوره صافات، آیه ۱۰۲.
  78. المیزان، ج۱۷، ص۱۵۲.
  79. تفسیر ابن کثیر، ج۷، ص۲۸، ۲۹.
  80. مروج الذهب، ج۱، ص۷۴.
  81. معانی الأخبار، ص۳۷۲.
  82. تاریخ الطبری، ج۱، ص۳۱۴؛ تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۲۲؛ مروج الذهب، ج۱، ص۷۴.
  83. تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۲۲؛ مروج الذهب، ج۱، ص۷۴، ۷۵؛ عهد عتیق، سفر پیدایش، ۲۵: ۱۲-۱۷.
  84. تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۲۲؛ مروج الذهب، ج۱، ص۷۴، ۷۵.
  85. الأخبار الطوال، ص۹.
  86. تاریخ الطبری، ج۱، ص۲۰۴.
  87. البدء و التاریخ، ج۴، ص۱۰۵.
  88. ﴿أَمْ كُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قَالُوا نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَإِلَهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِلَهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ «مگر هنگامی که مرگ یعقوب فرا رسید گواه بودید، آنگاه که از پسران خود پرسید: پس از من چه می‌پرستید؟ گفتند: خدای تو و خدای پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را می‌پرستیم که خدایی یگانه است و ما فرمانبردار اوییم» سوره بقره، آیه ۱۳۳؛ ﴿قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ «بگویید: ما به خداوند و به آنچه به سوی ما و به سوی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نبیرگان فرو فرستاده شده و به آنچه به موسی و عیسی و آنچه به (دیگر) پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است ایمان آورده‌ایم؛ میان هیچ‌یک از آنان فرق نمی‌نهیم و ما فرما» سوره بقره، آیه ۱۳۶؛ ﴿أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطَ كَانُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى قُلْ أَأَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهَادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ «یا می‌گویید که ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط، یهودی یا مسیحی بودند؛ بگو: شما داناترید یا خداوند؟ و کیست ستمکارتر از کسی که گواهی‌یی را که از خداوند نزد اوست پنهان می‌دارد؟ و خداوند از آنچه انجام می‌دهید غافل نیست» سوره بقره، آیه ۱۴۰؛ ﴿قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَالنَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ «بگو به خداوند و به آنچه بر ما و بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نبیرگان فرو فرستاده شده و به آنچه به موسی و عیسی و پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است ایمان داریم، میان هیچ‌یک از ایشان فرق نمی‌گذاریم و ما فرمانبردار اوییم» سوره آل عمران، آیه ۸۴؛ ﴿وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ «و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم» سوره انعام، آیه ۸۶.
  89. «و در این کتاب، اسماعیل را یاد کن که او درست‌پیمان و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۴.
  90. المیزان، ج۱۴، ص۶۳.
  91. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۷۹.
  92. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «اسماعیل»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۲۱۰-۲۱۸.