انتخاب همسر

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۲ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۴۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

زن و شوهر از ارکان خانواده به شمار می‌روند و خانواده مهم‌ترین نقش را در تربیت فرزند ایفا می‌کند؛ از این‌رو، اگر همسران از لحاظ جسمی، افرادی سالم و از لحاظ روحی و معنوی، صالح و تربیت یافته باشند به جدّ می‌توان گفت بخش مهمی از تربیت فرزند، سامان یافته و تضمین شده است. پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) هم، دیگران را به این امر خطیر سفارش کرده‌اند و هم خود در انتخاب همسر دقت نموده‌اند. پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «أَنْكِحُوا الْأَكْفَاءَ وَ انْكِحُوا فِيهِمْ وَ اخْتَارُوا لِنُطَفِكُمْ»[۱]؛ به هم‌شأن خود زن بدهید و از هم‌شأن خود زن بگیرید و برای نطفه‌های خود [جایگاهی مناسب] انتخاب کنید و نیز می‌فرماید: «اخْتَارُوا لِنُطَفِكُمْ‌، فَإِنَّ الْخَالَ أَحَدُ الضَّجِيعَيْنِ»[۲]؛ برای نطفه‌های خود، [جایگاهی مناسب] انتخاب کنید که [ویژگی‌های] دایی در [شکل‌گیری شخصیت] فرزند اثرگذار است.

پیامبر(ص) و ائمه(ع) در عمل، درباره خود و خانواده خود چنین کرده و در انتخاب همسر، دقت لازم را مبذول داشته‌اند. در داستان ازدواج حضرت فاطمه(س)، نقل شده است که افراد بسیار و به انگیزه‌های مختلف، تنها یادگار پیامبر گرامی اسلام را از وی خواستگاری کردند. پیامبر(ص) با روی‌گرداندن از آنها[۳] یا با بیان این جمله که «منتظر قضای الهی می‌مانم»[۴]، دست رد به سینه هر کدام می‌زد. اما همین که پسر عموی وی، امیرمؤمنان علی(ع)، برای خواستگاری نزد پیامبر(ص) آمد، حضرت با چهره‌ای گشاده با او برخورد کرد و فرمود: «مَا جَاءَ بِكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ‌؟ حَاجَتُكَ؟» چه نیازی تو را به اینجا آورده است؟ امیرمؤمنان علی(ع) در پاسخ خواسته خویش را مطرح کرد. پیامبر(ص) فرمود: «يَا عَلِيُّ، إِنَّهُ قَدْ ذَكَرَهَا قَبْلَكَ رِجَالٌ، فَذَكَرْتُ ذَلِكَ لَهَا، فَرَأَيْتُ الْكَرَاهَةَ فِي وَجْهِهَا، وَ لَكِنْ عَلَى رِسْلِكَ حَتَّى أَخْرُجَ إِلَيْكَ»؛ ای علی، پیش از تو کسان دیگری نیز فاطمه را از من خواستگاری کرده‌اند و من خواست آنها را به فاطمه(س) گفتم، اما کراهت را در چهره او یافتم، ولی صبر کن تا بازگردم. پیامبر(ص) پس از مطرح کردن خواسته علی(ع) با دخت گرامی خویش، همین که سکوت و عدم اعراض و کراهت او را دید، با خوشحالی بانگ «اللَّهُ أَكْبَرُ» برآورد و فرمود: «سُكُوتُهَا إِقْرَارُهَا»[۵]؛ سکوت زهرا، علامت رضایت و خواست اوست.

همچنین علی(ع) نقل می‌کند که: پیامبر(ص) در جستجوی من به ام ایمن فرمود: ام ایمن، برادرم کجاست؟ ام ایمن گفت: برادرت کیست؟ پیامبر(ص) فرمود: علی. ام ایمن گفت: ای رسول خدا، دخترت را به همسری کسی می‌دهی که برادر توست؟ رسول خدا(ص) فرمود: آری ام ایمن، به خدا قسم دخترم را به هم‌شأنش که مردی است شریف و آبرومند در دنیا و آخرت و کسی که در درگاه خدا مقرب است، به همسری دادم[۶].

همچنین، نقل شده است که: وقتی پیامبر(ص) فاطمه(س) را به همسری علی(ع) داد، نزد او آمد و دید که فاطمه(س) گریان است، فرمود: چرا گریه می‌کنی؟ به خدا قسم اگر در خاندان من کسی بهتر از علی(ع) بود، تو را به علی نمی‎دادم[۷]. البته ناراحتی حضرت فاطمه(س) به دلیل ازدواج با حضرت علی(ع) نبود، بلکه به این دلیل بود که زنان قریش او را سرزنش می‌کردند و می‌گفتند: پدرت تو را به مردی فقیر و... شوهر داده است.

در روایت دیگری حضرت فاطمه(س)، خود به سرزنش زنان قریش تصریح می‌کند و پیامبر(ص) نیز فضائل علی(ع) را برای او برمی‌شمرد[۸]. البته در این‌باره روایات دیگری نیز هست که حاکی از انجام این ازدواج به خواست پروردگار است؛ ولی در بعضی از همین روایات تصریح شده که این امر از آن جهت است که کسی جز علی(ع) هم‌شأن و کفو فاطمه(س) نیست[۹]، علی(ع) نقل می‌کند پیامبر(ص) به من فرمود: برخی مردان قریش مرا سرزنش کرده‌اند که چرا با وجود خواستگاری ما، فاطمه(س) را به همسری علی درآوردی؟ ولی من به آنها گفتم: به خدا قسم، من مانع ازدواج او با شما نشدم و من او را به همسری علی در نیاوردم. جبرئیل بر من نازل شد و گفت: «خدا می‌گوید: اگر علی را خلق نمی‌کردم، برای دخترت فاطمه(س) تا ابد هم‌شأنی نبود»[۱۰].

اشکالی که ممکن است در اینجا مطرح شود آن است که این سیره با روایات ائمه(ع) که می‌فرمایند: در ازدواج سختگیری نکنید و هرگاه خواستگاری آمد که از خُلق و دین او راضی هستید، او را رد نکنید، در تعارض است؛ مثلاً امام باقر(ع) از پیامبر(ص) نقل می‌کند که فرمود: «إِذَا جَاءَكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَ دِينَهُ فَزَوِّجُوهُ ﴿إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَفَسَادٌ كَبِيرٌ[۱۱]»[۱۲]؛ هرگاه کسی به خواستگاری نزد شما آمد که از دین و اخلاق او راضی هستید، او را رد نکنید و اگر چنین کنید، در زمین فتنه و فساد بزرگی ایجاد خواهد شد. در روایت دیگری دین و امانت نیز شرط شده است[۱۳].

در پاسخ، باید گفت: اولاً، این روایات می‌گوید که به دین و اخلاق و حتی امانت باید توجه شود و هرگاه در این چند مورد رضایت حاصل شد، دیگر سخت‌گیری نکنید؛ یعنی سخت‌گیری نکردن و سهل گرفتن نسبت به دین، اخلاق و امانت نیست، بلکه سهل‌گیری در امور مادی و فقر و غنا و طبقه اجتماعی فرد و مهریه و امثال اینهاست. ثانیاً، بر فرض که سهل‌گیری در امور دینی نیز مطرح باشد، منظور روایت برای وقتی است که انسان به اصل دین و ایمان فرد اطمینان دارد، ولی به دنبال سطح بالای ایمان و دین باشد. امام باقر(ع) در آن روایت این مورد را نهی کرده است. شاهد آن نیز این است که علی بن اسباط به امام باقر(ع) می‌نویسد: «برای دخترانم کسی را که مثل خودم باشد، نمی‌یابم. درباره آنها چه کنم؟» امام در پاسخ می‌فرماید: «به دنبال اینکه کسی مثل خودت را پیدا کنی، مباش. پیامبر(ص) فرمود: هرگاه کسی که از دین و خُلق او راضی بودید به خواستگاری آمد، دختر را به او تزویج کنید»[۱۴]؛ یعنی علی بن اسباط به دنبال کسی مثل خودش بوده نه‌کفو و هم‌شأن دخترانش؛ بنابراین امام فرموده است کسی که به دین و اخلاق او رضایت داری، او را رد نکن. ثالثاً، رضایت از دین و اخلاق امری ثابت نیست، بلکه امری نسبی است که درباره هر کس تفاوت می‌کند؛ شاید پیامبر(ص) از دین یا اخلاق یا دین و اخلاق دیگر خواستگاران دختر خویش راضی نبوده است. به علاوه، در تزویج، کفو و هم‌شأن بودن همسران شرط است، که هیچ‌یک از خواستگاران حضرت فاطمه(س)، جز علی(ع)، چنان نبودند. این مطلب در روایت دیگری از پیامبر(ص) نقل شده است که فرمود: «لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع) لِفَاطِمَةَ مَا كَانَ لَهَا كُفْوٌ عَلَى ظَهْرِ الْأَرْضِ مِنْ آدَمَ وَ مَنْ دُونَهُ»[۱۵]؛ اگر خدا علی(ع) را برای فاطمه(س) خلق نکرده بود، برای فاطمه(س) کفوی از آدم تا پایان خلقت یافت نمی‌شد.

بنابراین، به تصریح خود پیامبر(ص) در برخی روایات، آن حضرت به بهترین خواستگار زهرا(س) جواب مثبت داده است. دیگر اینکه، بر فرض که پذیرش پیامبر(ص) به امر خدا بوده، امر خدا نیز براساس هم‌شأن بودن امیرمؤمنان علی(ع) با حضرت زهرا(س) بوده است و سوم اینکه منافاتی ندارد که هم خدا امر کرده باشد و هم پیامبر(ص) و زهرا(س) قلباً بدین ازدواج تمایل داشته باشند و بر این اساس عمل کرده باشند. امیرمؤمنان علی(ع)، خود نیز پس از رحلت فاطمه(س)، هنگامی که قصد ازدواج می‌کند، به سراغ برادر خویش عقیل، که در علم انساب و شناخت قبائل عرب سرآمد بود می‌رود و از او می‌خواهد همسری را برایش بجوید که زاده شجاعان باشد و فرزندانی شجاع و دلیر برایش بیاورد. عقیل با بررسی و جستجو در قبائل عرب، فاطمه کلابیه را به علی(ع) پیشنهاد می‌کند و با این ازدواج شیرمردانی چون حضرت ابوالفضل(ع) و برادرانش متولد می‌شوند که دلیری و شجاعت آنها تا ابد بر صفحه تاریخ نقش بسته است[۱۶]. اگر امام سجاد(ع) نیز یکی از بهترین نوادگان امام مجتبی(ع) را به همسری برمی‌گزیند و از او باقر العلوم(ع) متولد می‌شود برای این است که انتخاب همسر، نقشی اساسی در تربیت دارد. امام صادق(ع) فرمود: «جدّه‌ام صدیقه‌ای بود که در خاندان امام حسن(ع) زنی به درجه و مرتبه او نرسیده است»[۱۷]. همچنین برای انتخاب همسر مناسب و هم‌شأن است که امام هادی(ع) که در سامرا زندگی می‌کرد، بشر بن مسلمان را به بغداد می‌فرستد تا کنیز پاک‌طینت رومی را خریداری کند تا او را به همسری فرزند خویش امام حسن عسکری(ع) درآورد و از او آخرین حجت، امام مهدی(ع) متولد شود[۱۸].

بنابراین اهمیت مسئله انتخاب همسر در سیره معصومان(ع) روشن است. اما باید توجه داشت که تمام اهمیت این مسئله برای تربیت فرزند نیست، بلکه چنان که در برخی از روایات آمده، برای ایجاد تفاهمِ زن و شوهر و ثبات و آسایش خانواده نیز می‌تواند باشد، که آن هم محیط امن و سالمی را برای تربیت فراهم می‌آورد. برای نمونه، یکی از ویژگی‌هایی که معصومان(ع) به رعایت آن در انتخاب همسر سفارش کرده‌اند و ازدواج امیرمؤمنان علی(ع) و حضرت زهرا(س) نیز با توجه به این ملاک بوده است، هم‌شأن بودن زن و شوهر است. این امر مهم‌ترین عامل تفاهم زن و شوهر و استحکام نظام خانواده است که این نیز مهم‌ترین عامل در پرورش درست فرزندان است. در مقابل، تفاهم نداشتن همسران و درگیری آنها که موجب ایجاد خدشه در کانون تربیت می‌شود، مهم‌ترین و بیشترین عامل انحراف فرزندان است.

از دیگر ویژگی‌هایی که برای انتخاب همسر در سیره معصومان(ع) به آن توجه شده، مسئله رفتار نیکو و ادب همسر است. حسین بشّار واسطی می‌گوید: به امام رضا(ع) نوشتم: یکی از نزدیکان من دخترم را از من خواستگاری کرده است، ولی بداخلاق است. امام در پاسخ نامه فرمود: «اگر بداخلاق است، دخترت را به همسری او مده»[۱۹].

بنابراین خوش‌اخلاقی از ویژگی‌های مهمی است که در انتخاب همسر باید بدان توجه داشت. البته شاید اهمیت بسیار آن به این علت باشد که این صفت، علاوه بر اینکه از طریق برخورد و معاشرت در فرزند تأثیر می‌گذارد، خود حاکی از اصالت خانوادگی فرد نیز هست؛ زیرا امیر مؤمنان علی(ع) فرمود: «حُسْنُ الْأَخْلَاقِ بُرْهَانُ كَرَمِ الْأَعْرَاقِ‌»[۲۰]؛ اخلاق نیک، نشانه سرشت نیک خانوادگی است.

در پایان این بحث باید گفت که در اسلام، اهمیت انتخاب زن، از نظر تربیتی بیش از اهمیت انتخاب شوهر است (محیط و وراثت و به ویژه وراثت)؛ زیرا تأثیر زن در فرزند بیش از مرد است. این مطلب را از روایات معصومان(ع) به خوبی می‌توان برداشت کرد. پیامبر اکرم(ص) در مورد انتخاب زن می‌فرماید: «وَ انْظُرْ فِي أَيِّ نِصابٍ تَضَعُ وَلَدَكَ، فإِنَّ العِرْقَ دَسَّاسٌ»[۲۱]؛ بنگر که فرزندت را در چه نسل و نژادی قرار می‌دهی؛ زیرا رگ و ریشه خانوادگی در فرزند اثر می‌گذارد.

در روایتی دیگر می‌فرماید: «تَزَوَّجُوا فِي الْحُجْزِ الصَّالِحِ فَإِنَّ الْعِرْقَ دَسَّاسٌ»[۲۲]؛ با خانواده صالح ازدواج کنید که رگ و ریشه در فرزند اثر می‌گذارد. همچنین می‌فرماید: «تَخَيَّرُوا لِنُطَفِكُمْ وَ انْتَخِبُوا الْمَنَاكِحُ»[۲۳]. برای نطفه‌های خود [جایگاهی مناسب] برگزینید و زنان [[[نیک]]] را انتخاب کنید.

اما درباره ازدواج دختر و پذیرش خواستگار می‌فرماید: هرگاه از دین و اخلاق خواستگار رضایت داشتید دختر را به او تزویج کنید[۲۴]. در روایتی دیگر امانت را نیز بیان می‌کند[۲۵].

بنابراین، درباره انتخاب شوهر تنها سه صفت دیانت، اخلاق و امانت را شرط کرده است و به احتمال قوی شرط کردن این سه صفت هم بیشتر در ارتباط با خود همسر است تا تأثیر آن در فرزند. تأثیر این سه صفت در فرزند نیز بیشتر از حیث تأثیرات محیطی است، نه تأثیر وراثتی؛ زیرا در روایتی دیگر پیامبر(ص) می‌فرماید: «النِّكَاحُ رِقٌ فَإِذَا أَنْكَحَ أَحَدُكُمْ وَلِيدَةً فَقَدْ أَرَقَّهَا فَلْيَنْظُرْ أَحَدُكُمْ لِمَنْ يُرِقُّ كَرِيمَتَهُ»[۲۶]؛ ازدواج بردگی است. پس هرگاه یکی از شما خواست، دخترش را همسر دهد، باید دقت کند او را به بردگی چه کسی درمی‌آورد.

همچنین در روایت دیگری آمده است: شخصی از امام حسن(ع) درباره ازدواج دخترش سؤال کرد. امام فرمود: «زَوِّجْهَا مِنْ رَجُلٍ تَقِيٍّ فَإِنَّهُ إِنْ أَحَبَّهَا أَكْرَمَهَا وَ إِنْ أَبْغَضَهَا لَمْ يَظْلِمْهَا»[۲۷]؛ او را به ازدواج مردی متقی درآور؛ زیرا اگر او را دوست بدارد احترامش خواهد کرد و اگر او را دوست ندارد به او ظلم نخواهد کرد.

بنابراین، شرایطی که در روایات برای مرد بیان شده برای فراهم آوردن آسایش همسر است؛ اما شرایطی که برای زن بیان شده، بیشتر یا همه، مربوط به تأثیر آن شرایط بر فرزند است. روایت امام صادق(ع) نیز شاهد دیگری بر این مدعاست. در این روایت امام(ع) می‌فرماید: «زَوِّجُوا الْأَحْمَقَ‌، وَ لَا تُزَوِّجُوا الْحَمْقَاءَ؛ فَإِنَّ الْأَحْمَقَ يَنْجُبُ، وَ الْحَمْقَاءَ لَاتَنْجُبُ»[۲۸]؛ با مرد احمق ازدواج کنید، ولی با زن احمق ازدواج نکنید؛ زیرا مرد احمق فرزند نجیب می‌آورد، ولی زن احمق فرزند نجیب نمی‌آورد.

در روایتی دیگر آمده است که یکی از اصحاب امام باقر(ع) در مورد ازدواج مردی با زن دیوانه زیبایی که از او خوشش آمده بود، سؤال کرد. امام فرمود: «لَا، وَ لكِنْ إِنْ كَانَتْ عِنْدَهُ أَمَةٌ مَجْنُونَةٌ، فَلَا بَأْسَ بِأَنْ يَطَأَهَا، وَ لَا يَطْلُبَ وَلَدَهَا»[۲۹]؛ با او ازدواج نکند ولی اگر کسی کنیز دیوانه‌ای دارد اشکال ندارد که با او نزدیکی کند، ولی از او بچه‌دار نشود.

در روایت دیگری نیز می‌فرماید: همنشینی با زن احمق بلا و فرزند او تباه است[۳۰]. در جمع بین این روایات باید: گفت: به طور کلی در مورد این روایات سه احتمال را می‌توان مطرح کرد:

  1. همه این تأکیدها به علت تأثیرات محیطی مادر بر فرزند است؛
  2. همه این تأکیدها به لحاظ تأثیرات وراثتی مادر بر فرزند است؛
  3. همه این تأکیدها به سبب تأثیرات محیطی و وراثتی مادر بر فرزند است.

از میان این سه احتمال، احتمال دوم با این روایات سازگارتر است؛ زیرا روایات دسته اول که بر انتخاب و گزینش زن تأکید می‌کرد بر نقش رگ و ریشه تأکید داشت و این حاکی از تأثیرات وراثتی مادر بر فرزند است. به علاوه، روایت اخیر نیز که در آن امام باقر(ع) فرمود با کنیز دیوانه هم‌بستر شو ولی از انعقاد نطفه جلوگیری کن، حاکی از این است که زن دیوانه از نظر وراثت تأثیر می‌گذارد؛ زیرا اگر مراد، تأثیر تربیتی و محیطی بود، باید می‌فرمود تربیت او را به دیگری بسپار، نه اینکه از او طلب فرزند نکن. البته نمی‌توان گفت که این روایات در صدد نفی نقش محیطی مادر است؛ بلکه چون این نقش معمولاً بر همگان روشن است، روایات نسبت به آن ساکت‌اند، ولی چون نقش وراثت بر بسیاری از افراد پوشیده است و ممکن است مورد غفلت واقع شود، در روایات به آن اشاره شده است.

یک احتمال دیگر را نیز می‌توان در اینجا مطرح کرد و آن اینکه ممکن است مراد، تأثیر حال مادر از طریق شیر باشد؛ زیرا در روایات بر تأثیر شیر نیز تأکید شده است. در عین حال، چون در روایات دسته اول بحث از تأثیر رگ و ریشه است نمی‌توان آنها را از نقش وراثتی مادر منصرف دانست. دست‌کم می‌توان گفت مراد روایات، احتمال سوم با تأکید بر نقش وراثت است.

بنابراین، معلوم می‌شود از نظر تربیتی تأثیر زن در فرزند، اعم از محیط و وراثت (دست‌کم در مواردی که مادر دارای کمبود عقلی است) بیش از مرد است. از این‌رو در اسلام بر دقت در انتخاب زن تأکید بیشتری شده است، ولی در پذیرش خواستگاری مرد، تنها سه ویژگی دین، اخلاق و امانت شرط شده است[۳۱].

منابع

پانویس

  1. حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۲۹.
  2. حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۲۸، ش۲.
  3. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۴۰.
  4. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۹.
  5. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۹۳.
  6. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۰۵.
  7. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ص۳۷۸، ش۶.
  8. خوارزمی، الموفق بن احمد بن محمد المکی، المناقب، ص۳۵۴.
  9. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۵، ص۳۷۸.
  10. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۵، ص۳۷۸؛ ج۱، ص۴۶۱.
  11. «و کافران (نیز) دوستان یکدیگرند و اگر آن (دستور) را انجام ندهید در زمین، آشوب و تباهی بزرگی رخ خواهد داد» سوره انفال، آیه ۷۳.
  12. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۵، ص۳۴۷.
  13. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۵، ص۳۴۷.
  14. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۵، ص۳۴۷.
  15. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۴۶۱.
  16. مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، ج۱، ص۵۹.
  17. قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج۲، ص۱۷۳.
  18. قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج۲، ص۷۴۵.
  19. نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۱۹۲.
  20. خوانساری، محمد، شرح غررالحکم و دررالکلم، ج۳، ص۳۹۲.
  21. متقی هندی، کنز العمال، ج۱۵، ص۸۵۵.
  22. متقی هندی، کنز العمال، ج۱۶، ص۲۹۶.
  23. متقی هندی، کنز العمال، ج۱۶، ص۳۰۲.
  24. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۵، ص۳۴۷.
  25. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۵، ص۳۴۷.
  26. حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۵۲.
  27. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص۲۱۴.
  28. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۵، ص۳۵۴.
  29. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۵، ص۳۵۴.
  30. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۵، ص۳۵۳.
  31. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص ۳۶.