کعبه در تاریخ اسلامی

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۴ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۳۸ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

کمک به بنای کعبه و توسعه مسجدالحرام

ازآنجاکه کعبه و مسجدالحرام جزو بناهای مهم اسلامی است، معصومان به ساخت، تعمیر و حل مشکل توسعه آن کمک می‌کردند. آنان با حاکمانی که دست به چنین کارهایی می‌زدند مخالف بودند؛ اما این کمک و حمایت برای دفاع از ارزش‌های اسلامی بوده، نه حمایت از فردی خاص. معصومان(ع) در این مسیر مشکلات آنان را برطرف می‌کردند و آنان را از سرگردانی و تحیّر خارج می‌ساختند. پیامبر(ص) قبل از اسلام، در بنای کعبه[۱] و در نصب حجرالاسود نقش داشت[۲].

کمک امام سجاد(ع) در بنای کعبه

هنگامی که حجاج بن یوسف ثقفی خانه خدا را خراب کرد، مردم خاک کعبه را پراکنده کردند. وقتی خواستند آن را بسازند، ماری خارج شد و مردم را از ساخت خانه بازداشت؛ به گونه‌ای که مردم ترسیدند و فرار کردند. خبر را به حجاج دادند؛ او نیز ترسید که نتواند خانه را بسازد. بالای منبر رفت و مردم را سوگند داد که بنده خدایی که دراین‌باره اطلاعی دارد، او را یاری نماید. پیرمردی حرکت کرد و گفت: اگر نزد کسی دانشی باشد، نزد شخصی است که من او را در کنار کعبه دیدم که مقداری از آن را گرفت و رفت. حجاج گفت: او کیست؟ پاسخ داد: او علی بن الحسین(ع) است؛ او پاسخ این پرسش را می‌داند. حجاج فردی را نزد علی بن الحسین(ع) فرستاد و ایشان را آورد و به حضرت خبر داد از ممانعت خداوند از بنای کعبه. حضرت فرمود: ای حجاج، تو به دیواره‌های زمان ابراهیم و اسماعیل(ع) رسیده‌ای و خاک آن را در راه ریخته‌ای و آن را غارت کرده‌ای! گویا تصور می‌کنی این ارث پدرت است. بالای منبر برو و به مردم بگوی هیچ‌کس نباید خاکی که برداشته نزد وی باشد، جز اینکه آن را برگرداند. مردم اعلام کردند چیزی نزد آنها نیست، جز اینکه آن را برگردانده‌ا‌ند. زمانی که تمام خاک‌ها جمع شد، علی بن الحسین(ع) آمد و جای پایه‌های بنا را مشخص کرد و دستور داد گود کنند. در این زمان مار غایب شد تا اینکه به جای پایه‌های اصلی رسیدند. امام سجاد(ع) فرمود: کنار بروید: آنها کنار رفتند. حضرت نزدیک شد و آن را با جامه‌اش پوشاند؛ سپس گریه کرد و با خاک با دست خود پوشاند؛ سپس کارگران را خواست و گفت: حال بنا را بگذارید. وقتی بنا را نهادند و دیوارها بلند شد، دستور داد آن خاک‌ها در آنجا ریخته شود؛ به همین جهت خانه خدا بلند است که با نردبان باید به داخل آن رفت[۳].[۴]

نصب حجر توسط امام سجاد(ع)

بعد از اینکه کعبه ساخته شد. حجاج ثقفی از علی بن الحسین(ع) خواست حجرالاسود را در جای خود قرار دهد. حضرت نیز پذیرفت و آن را در جای خود قرار داد[۵]. عبدالملک در هنگام تسلط حجاج بر مدینه به وی توصیه کرد با علی بن الحسین(ع) به نیکی رفتار نماید و مشکلی را که برای وی رخ داد، از طریق حجاج از حضرت پرسید[۶].[۷]

حمایت فقهی امام کاظم(ع) از توسعه مسجدالحرام

وقتی مهدی عباسی مسجدالحرام را توسعه می‌داد، خانه‌ای در گوشه مسجد باقی مانده بود. از صاحب آن خواست که خانه‌اش را برای توسعه مسجدالحرام بفروشد؛ وی نپذیرفت. این مسئله را از فقها پرسید؛ تمام آنها گفتند: روا نیست به صورت غصب چیزی را جزو مسجدالحرام قرار دهی. به پیشنهاد علی بن یقطین نامه‌ای به والی مدینه نوشت که از موسی بن جعفر(ع) بپرسد. حاکم مدینه سؤال را از حضرت پرسید. امام کاظم(ع) سؤال کرد: حتماً باید پاسخ داده شود؟ گفت: این دستور است. حضرت فرمود: این‌گونه بنویس: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ إِنْ كَانَتِ الْكَعْبَةُ هِيَ النَّازِلَةَ بِالنَّاسِ فَالنَّاسُ أَوْلَى بِبُنْيَانِهَا وَ إِنْ كَانَ النَّاسُ هُمُ النَّازِلُونَ بِفِنَاءِ الْكَعْبَةِ فَالْكَعْبَةُ أَوْلَى بِفِنَائِهَا»[۸]: به نام خداوند بخشنده مهربان؛ اگر کعبه در کنار خانه‌های مردم ساخته شده، پس مردم سزاوارتر به ایجاد آن هستند و اگر مردم در کنار کعبه فرود آمده‌اند، پس کعبه سزاوارتر به اطراف آن است». مهدی نامه را گرفت و بوسید و دستور داد آن خانه را خراب کردند. صاحب خانه از حضرت خواست نامه‌ای به مهدی بنویسد تا بهای آن را بدهد. امام نوشت: برای آنان چیزی قرار ده. خلیفه نیز آنان را راضی کرد[۹]. در اینجا موسی بن جعفر(ع) به حل مشکل توسعه مسجدالحرام پرداخت و با بیان زیبای خود مشکل را به‌خوبی حل کرد و به داد صاحب خانه هم رسید و حق او را از خلیفه خواست[۱۰].

منابع

پانویس

  1. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۲۱۷.
  2. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۲۱۷.
  3. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۲۲۲؛ شیخ صدوق، من‎ لایحضره ‎الفقیه، ج‌۲، ص۱۹۳؛ همو، علل الشرائع، ص۴۴۸.
  4. ذاکری، علی اکبر، سیره عبادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۸۴.
  5. شیخ صدوق، من‎ لایحضره ‎الفقیه، ج‌۲، ص۲۴۷، ح۲۳۲۱: «وَ رُوِيَ أَنَّ الْحَجَّاجَ لَمَّا فَرَغَ مِنْ بِنَاءِ الْكَعْبَةِ سَأَلَ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(ع) أَنْ يَضَعَ الْحَجَرَ فِي مَوْضِعِهِ فَأَخَذَهُ وَ وَضَعَهُ فِي مَوْضِعِهِ».
  6. شیخ صدوق، من‎ لایحضره ‎الفقیه، ج‌۲، ص۲۴۷، ح۲۳۲۱: «وَ رُوِيَ أَنَّ الْحَجَّاجَ لَمَّا فَرَغَ مِنْ بِنَاءِ الْكَعْبَةِ سَأَلَ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(ع) أَنْ يَضَعَ الْحَجَرَ فِي مَوْضِعِهِ فَأَخَذَهُ وَ وَضَعَهُ فِي مَوْضِعِهِ».
  7. ذاکری، علی اکبر، سیره عبادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۸۴
  8. ابونضر محمد بن مسعود عیاشی سمرقندی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۸۵؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۲۱۷؛ محمدمحسن فیض کاشانی، الوافی، ج۱۸، ص۱۰۶۲.
  9. ابونضر محمد بن مسعود عیاشی سمرقندی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۸۵؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۲۱۷؛ محمدمحسن فیض کاشانی، الوافی، ج۱۸، ص۱۰۶۲.
  10. ذاکری، علی اکبر، سیره عبادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۸۶.