ناکثین در نهج البلاغه

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۹:۵۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث قناعت است. "قناعت" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل قناعت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • واژه ناکثین برگرفته از ریشه "نَکْث" در لغت به‌معنای شکستن پیمان، قسم، بیعت و بازکردن گره‌های طناب آمده است. ناکثین در اصطلاح به کسانی گفته می‌شود که در جنگ با امام علی (ع) در جمل شرکت کردند، رهبران آن‌ها طلحة به عبدالله و زبیر بن عوام، دو صحابی نام‌دار پیامبر و در زمره نخستین کسانی بودند که با امام (ع) بیعت کردند، ولی حب دنیا و چشم‌داشت‌های دنیوی موجب شد پیمانشان را بشکنند و به جنگ با امام برخیزند. امام علی (ع) درباره آنان می‌فرماید: چون به‌کار برخاستم گروهی پیمان شکستند (ناکثین)، گروهی از جمع دین‌داران بیرون جستند (قاسطین) و گروهی دیگر با ستم‌کاری دلم را خستند (مارقین)[۱][۲].
  • علت و انگیزه مخالفت و پیمان‌شکنی ناکثین، تحمل نکردن عدالت و حق‌ورزی امام است. امام (ع) در اِعمال حق و عدل فردی با صلابت و قاطع بود. خود می‌فرماید: فرمان خدا را بر پا ندارد جز کسی که (در حق) مدارا نکند و خود را خوار نسازد و در پی طمع‌ها نتازد[۳][۴].
  • طلحه و زبیر که سودای امارت در سر می‌پروراندند، آن‌گاه که با قطعیت و روش عدالت‌محور امام روبه‌رو شدند، کینه ورزیدند و نسبت به امام خشم گرفتند. آن‌ها از دشمنی عایشه با خاندان امام علی (ع) بهره جستند و برای مشروعیت بخشیدن با اعمال خویش، او را نیز با خود همراه ساختند. امام (ع) در مورد آن‌ها می‌فرماید: همانا اینان فراهم‌اند و از من و حکومت من ناخرسند. من شکیبایی می‌ورزم چندان که از پراکندگی جمعیت شما نترسم، چه، اگر آنان این رأی سست را پیش برند، رشته (کار) مسلمانان از هم بگسلد[۵][۶].
  • امام (ع) برمبنای مشی خردمندانه و اعتقاد عمیق به عرصه‌های مختلف آزادی، تا آن‌جا که ممکن بود با آن‌ها مماشات کرد، اما آن‌ها دست به فتنه زدند و در عمل علیه حکومت حق قیام کردند. امام (ع) چون از فتنه آن‌ها با خبر شد، فرمود: به خدا چون کفتار نباشم که با آهنگ به خوابش کنند و فریبش دهند و شکارش کنند. من تا زنده‌ام به یاری جوینده حق، روی‌گردان از آن را می‌زنم و با فرمان‌بر یک‌دل، نافرمان بددل را؛ که به خدا سوگند، پس از رحلت رسول (ص) تا امروز پیوسته حق مرا از من بازداشته و دیگری را برمن مقدم داشته‌اند[۷][۸].
  • آن‌ها، گرچه خود در قتل خلیفه سوم، نقشی برجسته داشتند، اما با تغییر موضع، به‌یک‌باره خون‌خواه عثمان شدند و علیه حکومت نوپای امام برخاستند: به‌خدا که گناهی را به من نسبت دادن، نتوانستند و میان من و خود انصاف را کار نبستند. آنان حقی را می‌خواهند که خود رها کردند (و از آن گریختند) و خونی را می‌جویند که خود ریختند. اگر با آنان در این کار انباز بودم، آنان نیز از آن بهری دارند و اگر خود به تنهایی بدان پرداختند، از من چه می‌خواهند که خود بدان گرفتارند. نخستین گام که باید در راه عدالت بردارند، آن است که خود را محکوم شمارند. همانا حقیقت‌بینی من با من همراه است، نه حق را از خود پوشیده داشته‌ام و نه بر من پوشیده بوده است. اینان گروهی هستند ستم‌کار (تیره‌درون زیان‌بار) چون لای تیره و عقرب جرار، در شبهتی چون شب تیره گرفتار، حالی که حقیقت پدیدار است و باطل از حریم آن رانده و زبانش از فریاد بریده و در کام مانده. به خدا به‌دست خود برای آنان آب‌گیری پر از آن سیراب بیرون نروند و پس از آن از هیچ گودالی جرعه‌ای نچشند[۹][۱۰].
  • امام در فرازی دیگر در کلامی به رمزگشایی از فتنه طلحه می‌پردازد: به خدا طلحه بدین کار نپرداخت و خون‌خواهی عثمان را بهانه نساخت جز از بین آن‌که خون عثمان را از خواهند، که در این‌باره متهم می‌نمود و در میان مردم آزمندتر از او به کشتن عثمان کس نبود. پس خواست تا در آنچه خود در آن دست داشت مردمان را به خطا دراندازد و کار را به‌هم آمیزد و شک پدید آرد و حقیقت را مشتبه سازد[۱۱][۱۲].
  • هم‌چنین امام (ع) در نخستین نامه نهج البلاغه این موضوع را به مردمان شهرها گزارش می‌دهد.

نقش عایشه نیز در تحریک مردمان و همراه کردن افرادی چند با قافله جمل نقشی برجسته است. امام (ع) در مورد نقش عایشه در قتل عثمان این چنین می‌نویسد: عایشه نیز سر برآورد و خشمی را که از او داشت، آشکار کرد و مردمی فرصت یافتند و کار او را ساختند[۱۳][۱۴].

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. نهج البلاغه، خطبه ۲
  2. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 754.
  3. نهج البلاغه، حکمت ۱۰۷
  4. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 754.
  5. نهج البلاغه، خطبه ۱۶۹
  6. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 754.
  7. نهج البلاغه، خطبه ۶
  8. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 754.
  9. نهج البلاغه، خطبه ۱۳۷
  10. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 754.
  11. نهج البلاغه، خطبه ۱۷۳
  12. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 755.
  13. نهج البلاغه، نامه ۱
  14. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 755.
  15. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 755.
  16. نهج البلاغه، نامه ۵۴
  17. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص755-756.
  18. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 756.