مردم

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۸ نوامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۶:۲۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مدخل‌های وابسته به این بحث:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل مردم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • مردم یا ملت، جمعیتی انسانی است که در یک سرزمین معین سکونت گزیده‌اند و در اثر زندگی کردن در آن سرزمین مشترک با هم متحد شده‌اند. اگرچه این گروه انسانی از نژاد‌ها و ریشه‌های خونی مختلف‌اند، ولی مصحلت مشترک اجتماعی، آنان را گردهم آورده و در طول زمان دارای علایق، احساسات و فرهنگ مشترک شده‌اند. از این‌رو، با توجه به مفروضات می‌توان ملت را این‌گونه تعریف کرد: "مجموعه افراد انسانی که در یک سرزمین زندگی می‌کنند و از حیث اصالت، تاریخ، آداب و عادات و در بیشتر موارد، زبان، اشتراک دارند"[۱].
  • باید توجه کرد که مفهوم ملت گاه از مفهوم مردم گسترده‌تر و گاه از آن محدودتر است. وقتی می‌گوییم "مردم فارس"، مسلماً به یک واقعیت اجتماعی یعنی مجموعه‌ای از انسان‌ها چشم داریم که در یکی از استان‌های ایران زندگی می‌کنند و جزئی از ملت ایران هستند و آن‌گاه که می‌گوییم "مردم آسیا" یا "مردم دنیا" به یک واقعیت دیگر نظر داریم که متشکل از چندین ملت‌اند و البته زمانی هم این دو مفهوم با هم برابر و یکی است[۲].

مردم‌شناسی

  • مردم‌شناسی از اساسی‌ترین و بنیادی‌ترین عناصر رهبری است. در حکومت‌هایی که اتکا به آرای مردم اهمیت بسیار دارد، انسان‌ها نقش کلیدی و محوری ایفا می‌کنند و رهبر برای ادامه حکومت خویش، لازم است به خواست‌ها و نیازهای مادی و معنوی آن‌ها توجه کند. بدیهی است که این امر در پرتو شناخت و اطلاع از نقاط قوت و ضعف جامعه میسر است. از این‌رو اگر رهبری بتواند مردم زمانه خویش را به درستی بشناسد، در مدیریت جامعه و تأمین اهداف خود موفق‌تر عمل خواهد کرد[۳].

مردم‌شناسی امام علی (ع)

  • یکی از افرادی که در عرصه مردم‌شناسی تبحری خاص دارد، امیرالمؤمنین علی (ع) است. او نیز مانند پیامبر (ص) سرآمد مردم خود در زمینه مردم‌شناسی است و بر اساس این شناخت، هیچ‌گاه نسنجیده عمل نکرد[۴].
  • روزی امیرالمؤمنین (ص) در مسجد نشسته بود و اصحاب اطرافش را گرفته بودند. مردی از پیروان وارد شد و اظهار ارادت کرد که خدا می‌داند من در ظاهر و باطن از ارادتمندان شمایم. علی (ع) ضمن تأیید، او او را به استقامت در مشکلات این راه توصیه کرد. آن مرد در حالی که اشک شوق بر گونه‌هایش می‌غلتید، از مسجد خارج شد. یکی از خوارج که نزدیک امام نشسته بود به دوستش گفت: "حادثه عجیبی است که تاکنون ندیده بودم." او گفت: "تعجبی ندارد، وقتی آن مردم آمد و گفت تو را دوست دارم، علی (ع) چاره ندارد جز این‌که او را تصدیق کند. حالا من برای امتحان می‌روم، آیا من علی را دوست دارم؟" رفیقش گفت: "نه، تو علاقه‌ای به علی نداری." او گفت: "من الآن بلند می‌شوم و گفته آن مرد را تکرار می‌کنم، علی هم همان جواب را خواهد داد." آن مرد از جا برخاست و مانند شخص اول نسبت به امام اظهار ارادت کرد.امام قدری در چهره او نگریست، سپس فرمود: "دروغ می‌گویی، نه و الله تو مرا دوست نداری، من هم تو را دوست ندارم." آن مرد گریست و گفت: "یا امیرالمؤمنین شما با من این‌طور برخورد می‌کنی در حالی که خدا خلاف آنچه را گفتید می‌داند."[۵] طولی نکشید که ماجرای جنگ نهروان پیش آمد و او در صف دشمنان امام جنگید و کشته شد. یادآور می‌شود که مردم‌شناسی حضرت باعث می‌شود هنگام هجوم مردم به سوی او برای بیعت، خطاب به مردم بگوید: «مرا واگذارید و دیگری را انتخاب کنید، زیرا ما به سوی امری حرکت می‌کنیم که رنگارنگ است»[۶][۷].

حقوق رهبر بر مردم

روش برخورد با مردم

تحلیل سبک رهبری اسلامی در برخورد با مردم

  • درباره شیوه رهبری اسلامی گزاره‌های متعددی وجود دارد که برای نیل به شیوه‌ای اسلامی، تحلیل آن‌ها ضروری است. در این خصوص دو دسته از گزاره‌ها وجود دارد که در زیر به آن‌ها می‌پردازیم[۱۸].

گزاره‌های نرمش و شدت عمل

  1. گزاره‌هایی که به‌صورت مطلق توصیه به نرمش و مدارا می‌کنند:
    1. به واسطه رحمت الهی است که با مردم نرم‌خو شدی و اگر تندخو و سخت‌دل بودی از اطرافت پراکنده می‌شدند. پس آنان را ببخش و برایشان استغفار کن[۱۹].
    2. بال‌هایت را برای پیروان مؤمن بگستران[۲۰].
    3. حضرت علی (ع): هرکس نسبت به زیردستان نرمش نداشته باشد به هدف نخواهد رسید.
    4. حضرت علی (ع)، موفق‌ترین افراد را در رسیدن به خواسته‌هایشان، خردمندان مداراکننده می‌داند.
    5. در منظر امام هر کس در کار خویش نرم و ملایم باشد به هر چه از مردم بخواهد می‌رسد.
    6. هر که با ملایمت عمل کند، موفق خواهد شد[۲۱].
    7. با چهره‌ای باز با مردم برخورد کن و از خشم بپرهیز که نشانه سبک‌سری و انگیزه شیطان است[۲۲].
  1. گزاره‌هایی که همراه با تأکید بر نرمش به شدت عمل نیز توصیه می‌کنند:
    1. شدت عمل را با نرمش مخلوط کن؛ آن‌جا که رفق کارساز است مدارا کن و آن‌جا که هیچ چاره‌ای جز شدت عمل نداری، تصمیم به شدت عمل بگیر[۲۴].
    2. پس لباسی از نرمش همراه کمی شدت برای آنان بپوش، با رفتاری میان شدت و نرمش با آن‌ها معامله کن، اعتدال را در رفتار با آنان در پیش‌گیر، نه زیاد آن‌ها را نزدیک کن و نه زیاد دور![۲۵].
    3. امام صادق (ع) خطاب به کارگزار اهواز: مدارا و ملایمت با مردم و خوش‌برخوردی با آنان همراه با نرمش در غیرموضع ضعف و شدت عمل در غیرموضع زور داشته باش.
    4. کسی که مدارا کردن اصلاحش نکند مکافات کردن اصلاحش کند[۲۶].
  • از این گزاره‌ها استفاده می‌شود که اصل اولی مدارا کردن است، اما در مواردی نیز باید مکافات و تنبیه به‌کار برد[۲۷].

جمع و تحلیل گزاره‌های اسلامی

هم‌چنین که گذشت، گزاره‌های دسته اول، شیوه رهبری را مدارا و نرمش محض معرفی می‌کردند، ولی گزاره‌های دسته دوم شیوه رهبری را در اختلاط میان نرمش و شدت عمل مطرح می‌کند. در نتیجه با تحلیل اجتهادی و با استفاده از قواعد می‌توان استنباط کرد که در سبک رهبری هم نرمش و هم شدت عمل لازم است، ولی سهم نرمش بیشتر از شدت عمل خواهد بود[۲۸].

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 679.
  2. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 680.
  3. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 680.
  4. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 680.
  5. الاختصاص، ص ۳۱۲: «"ثم قال له : كذبت لا والله ما تحبني ولا أحبك، قال: فبكى الخارجي، ثم قال : يا أمير المؤمنين تستقبلني بهذا وقد علم الله خلافه"»
  6. نهج البلاغه، خطبه ۹۲: «"دَعُونِي وَ الْتَمِسُوا غَيْرِي فَإِنَّا مُسْتَقْبِلُونَ أَمْراً لَهُ وُجُوهٌ وَ أَلْوَانٌ"»
  7. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 680-681.
  8. نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶: «"امَّا بَعْدُ، فَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً بِوِلَايَةِ أَمْرِكُمْ وَ لَكُمْ عَلَيَّ مِنَ الْحَقِّ مِثْلُ الَّذِي لِي عَلَيْكُمْ؛...لَكِنْ مِنْ وَاجِبِ حُقُوقِ اللَّهِ [سُبْحَانَهُ] عَلَى عِبَادِهِ النَّصِيحَةُ بِمَبْلَغِ جُهْدِهِمْ وَ التَّعَاوُنُ عَلَى إِقَامَةِ الْحَقِّ بَيْنَهُمْ"»
  9. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 681.
  10. نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶: «"فَعَلَيْكُمْ بِالتَّنَاصُحِ فِي ذَلِكَ ... فَلَا تُثْنُوا عَلَيَّ بِجَمِيلِ ثَنَاءٍ"»
  11. نهج البلاغه، خطبه ۲۰۰: «"وَ اللَّهِ مَا مُعَاوِيَةُ بِأَدْهَى مِنِّي وَ لَكِنَّهُ يَغْدِرُ وَ يَفْجُرُ وَ لَوْ لَا كَرَاهِيَةُ الْغَدْرِ لَكُنْتُ مِنْ أَدْهَى النَّاسِ"»
  12. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 681.
  13. نهج البلاغه، خطبه ۲۰۰: «"وَ لَكِنْ كُلُّ غُدَرَةٍ فُجَرَةٌ وَ كُلُّ فُجَرَةٍ كُفَرَةٌ وَ لِكُلِّ غَادِرٍ لِوَاءٌ يُعْرَفُ بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ"»
  14. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 681.
  15. نهج البلاغه، نامه ۵: «"لَيْسَ لَكَ أَنْ تَفْتَاتَ فِي رَعِيَّةٍ"»
  16. نهج البلاغه، نامه ۱۹: «"فَالْبَسْ لَهُمْ جِلْبَاباً مِنَ اللِّينِ تَشُوبُهُ بِطَرَفٍ مِنَ الشِّدَّةِ وَ دَاوِلْ لَهُمْ بَيْنَ الْقَسْوَةِ وَ الرَّأْفَةِ، وَ امْزُجْ لَهُمْ بَيْنَ التَّقْرِيبِ وَ الْإِدْنَاءِ وَ الْإِبْعَادِ وَ الْإِقْصَاءِ، إِنْ شَاءَ اللَّهُ"»
  17. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 682.
  18. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 682.
  19. ﴿ فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ ؛سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  20. ﴿وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ؛ سوره شعراء، آیه ۲۱۵
  21. غررالحکم، ۲ / ۱۵۸
  22. نهج البلاغه، نامه ۷۶: «"سَعِ النَّاسَ بِوَجْهِكَ وَ مَجْلِسِكَ وَ حُكْمِكَ؛ وَ إِيَّاكَ وَ الْغَضَبَ، فَإِنَّهُ طَيْرَةٌ مِنَ الشَّيْطَانِ"»
  23. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 682.
  24. نهج البلاغه، نامه ۴۶: «"وَ اخْلِطِ الشِّدَّةَ بِضِغْثٍ مِنَ اللِّينِ، وَ ارْفُقْ مَا كَانَ الرِّفْقُ أَرْفَقَ وَ اعْتَزِمْ بِالشِّدَّةِ حِينَ لَا تُغْنِي عَنْكَ إِلَّا الشِّدَّةُ"»
  25. نهج البلاغه، نامه ۱۹: «"فَالْبَسْ لَهُمْ جِلْبَاباً مِنَ اللِّينِ تَشُوبُهُ بِطَرَفٍ مِنَ الشِّدَّةِ وَ دَاوِلْ لَهُمْ بَيْنَ الْقَسْوَةِ وَ الرَّأْفَةِ، وَ امْزُجْ لَهُمْ بَيْنَ التَّقْرِيبِ وَ الْإِدْنَاءِ وَ الْإِبْعَادِ وَ الْإِقْصَاءِ، إِنْ شَاءَ اللَّهُ"»
  26. غررالحکم، ح ۱۰۱۷
  27. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 683.
  28. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 683.