شجاعت در اخلاق اسلامی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۹ دسامبر ۲۰۱۹، ساعت ۲۱:۲۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث شجاعت است. "شجاعت" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل شجاعت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • شجاعت، فضیلتی سخت بزرگ است. اهمیّت این فضیلت، به گونه‌ای است که قرآن کریم آن را در شمار پایه‌های لازم برای حکمرانی إلهی ذکر می‌‌کند: ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ[۱]؛ و باز در همین زمینه می‌‌فرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ[۲]. و آن را در شمار صفات مؤمنان یاد می‌‌کند: ﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ[۳].
  • نیز شجاعان را مورد محبّت و عنایت خاصّ الهی قرار می‌‌دهد: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ[۴][۵].

تعریف شجاعت

  • شجاعت را به معنی قوت قلب دانسته‌اند.
  • این صفت نیز دارای مراتبی است، و - همانگونه که پیش از این اشاره کردیم -، تمامی مراتب آن نیکو بوده نمی‌توان در آن دوسویه ناپسند افراط و تفریط را تصوّر نمود.
  • از این‌رو، سخن برخی از اخلاقیان که کندروی در آن را جُبن / ترس، و تندروی در آن را تَهَوُّر /بی‌با کی خوانده به مذمّت آن دو پرداخته‌اند را، نادرست می‌دانیم؛ چرا که نه ترس در مراتب شجاعت است، و نه بی‌باکی در عنوان شجاعت جای می‌‌گیرد[۶].
  • توضیح آنکه تهوّر بمعنی سقوط و ریزش آمده است؛ نمونه را گر کسی ساختمانی بلند را بر زمینی سست استوار کند، او را بی‌باک، و ساختمان را متهوَّر -: بنای بی‌اساس – می‌خوانند؛ پرواضح است که این عملِ بی‌اساس، هیچ ارتباطی با شجاعت و قوّت قلب نخواهد داشت. حضرت حق در این زمینه می‌‌فرماید: ﴿أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۷][۸].
  • از این‌رو، هرکس قوّت قلبش را در محلّی ناشایست- که عاقلان روزگار آن را تأیید نمی‌کنند- به کار برد، او را متهوَّر وکارش را متهوِّرانه می‌‌خوانند؛ چونان کسی که بدون سلاح به شیری خشمگین نزدیک شود، و یا بدون آنکه علتّی شرعی و یا عقلانی در میان باشد، با دست خالی به میدان دشمن بشتابد؛ پرواضح است که این گونه عمل را، نه شرع تأیید می‌‌نماید و نه عقل صحیح می‌‌شمارد: ﴿وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ[۹]. از این‌رو، تهوّر فعلی ناپسند بوده در شمار صفات حسنه قرار نمی‌گیرد تا مرتبه‌ای از مراتب شجاعت برشمرده شود. آری! آنکس که از شجاعت بی‌بهره است، از بسیاری از نعمت‌های دیگر - همچون امکان امر به معروف و نهی از منکر، و جهاد در راه خدا - باز می‌‌ماند؛ و بسیاری از ننگها و آنچه در نتیجه بی شخصیّتی و سست شخصیّتی حاصل می‌‌شود را می‌‌پذیرد؛ از این‌رو می‌‌توان این صفت را در شمار برترین فضائل قرار داد؛ و محرومیّت از آن را در شمار بدترین رذائل دانست[۱۰].
  • متهوّر امّا، نه تنها نعمت ثبات را در غیر محلّ آن به کار برده است- و از این‌رو به کفران نعمت پرداخته -، که خود و دیگران را در مهلکه نهاده مفاسد بسیاری پدید می‌‌آورد[۱۱].
  • امروزه اخبار بسیاری درباره برخی از یاران اهل بیت(ع) بدست داریم، که تهوّر ورزیده اسرار آنان را افشا می‌‌نموده‌اند؛ و می‌‌دانیم که اینان بسختی در روایات مذمّت شده حتّی به لعن ائمه هدی(ع) نیز دچار شده‌اند. آنچه آنان انجام می‌‌دادند، در شمار نمونه‌های روشن تهوّر - ونه شجاعت - بوده است[۱۲].

مراتب شجاعت

  • شجاعت را به دو مرتبة اصلی ضعیف و شدید تقسیم کرده، هریک از این دو مرتبه را به مراتب دیگری تقسیم نموده‌اند.
  1. پیشی گرفتن و غلبه کردن بر طرف مقابل، در جنگ، میدان مباحثه علمی، میدان‌های ورزشی و از اینگونه امور دانسته‌اند. در این مرتبه، انسان شجاع در مقابل موردی مادّی قرار می‌‌گیرد، که با ثبات قلب و بکارگیری امکانات خود، می‌‌تواند از میدان منازعه سرافراز بیرون آید: ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ[۱۳][۱۴].
  2. مرتبه غلبه بر نفس اماره دانسته‌اند. پیامبر اکرم(ص) در این زمینه می‌‌فرمایند: "شجاعترین مردمان، کسی است که بر هوای نفس خود غالب آید" [۱۵]؛ و هم ایشان فرموده‌اند: "آفرین و درود بر کسانی که از جهاد کوچک فارغ شده‌اند و اکنون جهاد بزرگ بر آنان باقی مانده است. سؤال شد: ای پیامبر خدا! جهاد بزرگ کدام است؟ فرمودند: جهاد با نفس" [۱۶]. در این مرتبه، آنچه در مقابل انسان شجاع قرار دارد، نه یک موجود مادّی که حقیقت و واقعیّت خود انسان است. از این‌رو، غلبه بر این دشمن بسیار دشوار بوده می‌‌توان گفت که بدون فضل و رحمت حضرت حق امکان پذیر نمی‌باشد: ﴿إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي[۱۷]؛ و باز می‌فرماید: ﴿وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ[۱۸][۱۹].
  3. مرتبه پیروزی و غلبه بر مشکلات، در جذر و مدهای روزگار؛ و امتحاناتی است که خداوند در روزگار پدید می‌‌آورد. او - جلّ وعلا !- خود در این زمینه فرموده است: ﴿أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ[۲۰]. قرآن، سنّت معصومین(ع) و تاریخ بشری برجای مانده، بخوبی شهادت می‌‌دهند که انسان اگر مورد رحمت حضرت حق قرار نگیرد، در این میدانها به سختی شکست خورده گه گاه ماهیّت انسانی خویش را از دست می‌‌دهد.
  4. برترین مراتب است، که هیچ رتبه‌ای فراتر از آن متصوّر نیست؛ و آن مرتبه غلبه بر صفات رذیله و اخلاق ناپسند است؛ بویژه آنکه سالک مسیر کمال بتواند ریشه درخت پست رذائل را از نفس خویش برکنده بوستان خوش عطر فضائل را در آن جایگزین نماید. این امر در هر روزگاری تنها برای شماری معدود از آنان که در دایره رحمت خاصّ حضرت حق قرار می‌‌گیرند، ممکن می‌‌شود و بس: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۲۱][۲۲].
  • برخی از اساتید اخلاق، چه نیکو گفته‌اند: "پیروزی بر صفات ناپسند و محو آن از نفس، همچون آن است که کسی به کمک سوزنی، چاهی حفر نماید!"؛ آیا دشواری‌ای سخت‌تر از دشواریِ این عمل هست؟.
  • با این‌حال امّا این جهاد سخت لازم است، و - همانگونه که پیش از این دیدیم -، هیچ امری نزد عقل و شرع به اینسان واجب و لازم شمرده نمی‌شود.
  • حضرت حق، خود پس از آنکه با چندین تأکید، اهمیّت این مسأله را نشان داده یازده مرتبه بر آن قسم یاد می‌‌کند، می‌‌فرماید: ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا[۲۳][۲۴].

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. «و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند:» سوره بقره، آیه ۲۴۷.
  2. «بی‌گمان خداوند کسانی را دوست می‌دارد که در راه او صف زده کارزار می‌کنند چنان که گویی بنیادی به هم پیوسته (و استوار) اند» سوره صف، آیه ۴.
  3. «محمد، پیامبر خداوند است و آنان که با وی‌اند، بر کافران سختگیر، میان خویش مهربانند» سوره فتح، آیه ۲۹.
  4. «ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را می‌آورد که دوستشان می‌دارد و دوستش می‌دارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد می‌کنند و از سرزنش سرزنشگری نمی‌هراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزا» سوره مائده، آیه ۵۴.
  5. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۴۰۱-۴۰۲.
  6. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۴۰۲.
  7. «آیا کسی که بنیان خود را بر پروا از خداوند و خشنودی (او) نهاده بهتر است یا آنکه بنیان خود را بر لب پرتگاهی در حال ریزش گذارده است که او را به درون آتش دوزخ فرو می‌لغزاند ؟ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمایی نمی‌کند» سوره توبه، آیه ۱۰۹.
  8. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۴۰۲.
  9. «و در راه خداوند هزینه کنید و با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید و نیکوکار باشید که خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد» سوره بقره، آیه ۱۹۵.
  10. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۴۰۳.
  11. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۴۰۳.
  12. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۴۰۳.
  13. «و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند:» سوره بقره، آیه ۲۴۷.
  14. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۴۰۴.
  15. « أَشْجَعُ النَّاسِ مَنْ غَلَبَ هَوَاهُ»نهج الفصاحة، حدیث ۲۹۹.
  16. « مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِيَ عَلَيْهِمُ الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفْسِ»؛ بحار الأنوار، ج ۷۰، ص ۶۴.
  17. « که نفس به بدی بسیار فرمان می‌دهد مگر پروردگارم بخشایش آورد» سوره یوسف، آیه ۵۳.
  18. « و اگر فریبشان را از من نگردانی به آنان می‌گرایم و از نادانان خواهم بود» سوره یوسف، آیه ۳۳.
  19. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۴۰۴-۴۰۵.
  20. «آیا مردم پنداشته‌اند همان بگویند ایمان آورده‌ایم وانهاده می‌شوند و آنان را نمی‌آزمایند؟ * و بی‌گمان پیشینیان آنان را (نیز) آزموده‌ایم، و همانا خداوند راستگویان را خوب می‌شناسد و دروغگویان را (نیز) نیک می‌شناسد» سوره عنکبوت، آیه ۲-۳.
  21. «ای مؤمنان! گام‌های شیطان را پی نگیرید و هر کس گام‌های شیطان را پی بگیرد (بداند که) بی‌گمان او به کار زشت و ناپسند فرمان می‌دهد و اگر بخشش خداوند و بخشایش وی بر شما نبود هرگز هیچ یک از شما پاک نمی‌ماند اما خداوند هر که را بخواهد پاک می‌دارد و خداوند شنو» سوره نور، آیه ۲۱.
  22. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۴۰۵-۴۰۶.
  23. «بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد * و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۹-۱۰.
  24. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۴۰۶.