ضرورت عصمت امام

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۰:۵۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

پیامبران از جهت واسطه بودن بین خدا و خلق، برای تضمین درستی پیام الهی باید معصوم باشند: ﴿وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ. ارتباط تنگاتنگ بین هدایت و عصمت باعث شده است تا عصمت برای هادی لازم و واجب باشد تا جایی که هادی اگر معصوم نباشد امر هدایت او مختل خواهد شد. هدایت، امری است که در امام و نبی مشترک است یعنی همان وظیفه هدایت پیامبر به همان دقت و ظرافت و اهمیت، برای جانشین او (امام) هم متعین است.

معناشناسی

معنای عصمت امام

«عصمت» نیروی درونی حفاظت از گناه و مصونیت از اشتباه است که مایۀ اعتماد و اطمینان پیروان به درستی گفته‌ها و اعمال پیامبر و امام و انطباق آنها با حق و دین خداست" و دلیل چنین عصمتی برای معصومین، به خاطر قابلیت قوه عاقله[۱] و لطف الهی است[۲].

معنای ضرورت عصمت امام

ضرورت عقلی

ضرورت نقلی

آیات دال بر هدایت امام

پیامبران از جهت واسطه بودن بین خدا و خلق، برای تضمین درستی پیام الهی باید معصوم باشند: ﴿وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ[۳]. ارتباط تنگاتنگ بین هدایت و عصمت باعث شده است تا عصمت برای هادی لازم و واجب باشد تا جایی که هادی اگر معصوم نباشد امر هدایت او مختل خواهد شد[۴].

دقت دراین آیه ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۵]. این مهم را روشن‌تر می‌کند. نمونه‌هایی از ابتذال راهبان مسیحی در تاریخ مسیحیت و بازخورد آنها در نگاه عامه مردم نسبت به دین و تنفر آنها از این رفتارهای مستهجن، گویای این واقعیت است که اگر رهبر و هادی خود از گناه مصون نبوده و مرتکب آن شود، اثر مستقیمی در اعتماد و نزدیک و دور شدن مردم به دین دارد: ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ[۶] این هدایت، امری است که در امام و نبی مشترک است یعنی همان وظیفه هدایت پیامبر به همان دقت و ظرافت و اهمیت، برای جانشین او (امام) هم متعین است: ﴿إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ[۷]؛ به بیان روشن‌تر شاید بتوان گفت یکی از فلسفه‌های عصمت در امام هم همان ایجاد اعتماد مردم به الگو و هادی است و اگر امام و هادی معصوم نباشد تضمین عمل به معارف دین از بین می‌رود[۸].

دلیل متکلمان

برخی از متکلمین همان ادله‌ای را که درباره عصمت پیامبران الهی(ص) وجود دارد، برای ضرورت عصمت امام نیز بیان می‌کنند به این بیان: "اگر بنا باشد جانشین رسول خدا(ص) که جایگزین او در هدایت امت بر صراط مستقیم است، معصوم نباشد، سه محذور پیش می‌آید: اوّل آنکه امّت محتاج امامی دیگر برای اصلاح خطای امام می‌شود تا درست از نادرست تفکیک گردد؛ دوم، ضرورت برخورد امّت با امام از باب امر به معروف و نهی از منکر است که در این صورت، او دیگر جایگاهی برای ارشاد و اصلاح در میان مردم ندارد و سوم، از بین رفتن اصل قاعده لطف در ضرورت امامت است؛ از آن جهت که امام باید حافظ شریعت الهی باشد و با عدم عصمت، وی قادر نیست این مسئولیت را انجام دهد"[۹].

صاحب "تجرید الاعتقاد" پنج دلیل پیرامون ضرورت عصمت امام بیان می‌دارد که برخی از آنها همان دلایل اثبات عصمت است که به تفصیل آنها را بررسی می‌کنیم، ایشان تصریح داشته است: "معصوم نبودن امام موجب تسلسل است، تسلسل باطل است، پس امام باید معصوم باشد، امام حافظ شریعت است، اقدام به معصیت توسط امام متضاد با امر به طاعت الهی است توسط امام، معصوم نبودن امام باعث انکار امامت است، گناه کردن امام نقض غرض انتخاب او است به امامت، و..."[۱۰].

وی در ادامه بیان خود در مورد ضرورت عصمت امام، حریم عصمت را نیز چنین بیان می‌کند: "بدان که عصمت امام باید از جمیع اموری باشد که در عصمت انبیاء(ع) نیز معتبر بوده است؛ یعنی گناهان کبیره و صغیره و کفر و سهو و خطا و اخلاق ذمیمه و عیوب و امراض مزمنه منفّره و دنائت آبا و امّهات و رذالت قبیله و مانند اینها؛ زیرا همه اینها موجب نفرت و عدم رغبت طبایع است که منافی وجوب اطاعت و انقیاد است و نقض غرض لازم آید"[۱۱].[۱۲]

نتیجه آنکه: به طریق قیاس استثنایی می‌توان گفت: اگر امام معصوم نباشد، نقض غرض از لطف الهی رخ می‌دهد و مخالفت با امام واجب است و خلافت از رسول(ص) از او نشاید. لکن نقض غرض و لزوم مخالفت و عدم حصول کار خلافت، باطل است. نتیجه آن است که امام واجب است معصوم باشد و هو المطلوب"[۱۳].

منابع

پانویس

  1. قوه عاقله هر انسان با توجه به سعه وجودی او دارای درجات در درک است که معصوم بالاترین‌ترین سعه وجودی را به نسبت دیگر انسان‌ها برخودار است.
  2. خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص۳۵۹ - ۳۶۲.
  3. «و از آفریدگان ما دسته‌ای هستند که به حقّ رهنمون می‌شوند و به حقّ داد می‌ورزند» سوره اعراف، آیه ۱۸۱؛ بدون تردید این آیه بر عصمت تمام هدایت کنندگان به سوی حق دلالت می‌کند؛ زیرا کسی که می‌خواهد دیگران را به حق هدایت و بر اساس آن داوری کند، لزوماً باید دو خصوصیت داشته باشد. نخست این که حق را کاملاً بشناسد تا هیچ گاه در تشخیص آن از باطل به اشتباه نیفتد، و دوم این که همواره بر محور حق حرکت کند و هرگز از آن دور نگردد تا برای دادگری بر اساس حق صلاحیت داشته باشد. روشن است که اگر کسی از حق جدا شود، صلاحیت هدایت مردم به سوی حق و دادگری بر اساس آن را نخواهد داشت و کسی که حق را بشناسد و از آن عدول نکند به یقین معصوم است. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲، ص۸۶.
  4. امام پیشوا و مقتدا و برای هدایت مردم است اگر معصوم نباشد. خطا و گناه می‌کند پس خود وی هم محتاج امام دیگری است که بی‌خطا باشد و «معصوم» و اگر او هم معصوم نباشد نیازمند به معصوم دیگری است که خطا نکند، همچنان این (تسلسل) ادامه خواهد داشت تا بامام (معصوم) برسیم. نصیر الدین طوسی، محمد بن محمد. شارح علی‌اکبر واعظ موسوی، علی(ع) میزان حق، ص۱۰۱.
  5. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  6. «آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵. سبحانی تبریزی، جعفر، دانشنامه کلام اسلامی، ص۳۵۲. در این آیه دربارۀ هدایت دو گزینه با یکدیگر مقایسه شده‌اند: گزینۀ اوّل مربوط به کسی است که خود از هدایت ویژه الهی برخوردار است و دیگران را به حق هدایت می‌کند. دیگری کسی است که هدایت‌گر به حق نیست مگر آن‌که دیگران او را هدایت کنند. از این دو گزینه، گزینۀ نخست بر دوم برتری دارد و وجدان انسانی آن را می‌پسندد. چنان که جملۀ ﴿فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ در آیه بیانگر این مطلب است، یعنی اگر جز این داوری شود، بر خلاف حکم خرد و وجدان است». ارشاد الطالبین فی شرح نهج المسترشدین، ص۳۳۶؛ نهج الحق و کشف الصدق، ص۱۶۸ و کشف المراد، ص۴۹۵.
  7. «تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.
  8. البته توجه به پیامدهای منفی نبود عصمت اوصیاء در عقیده اهل سنت می‌تواند در این مسئله راه گشا باشد. از باب نمونه می‌توان به قاعده و باور غلط عدالت صحابه در عقاید اهل سنت اشاره کرد. در صورت دقت به منشأ اعتقاد به چنین عقیده ای در اهل سنت، می‌توان پی‌برد که آنها از سویی عصمت را برای خلفای خود قبول ندارند؛ زیرا در واقع از آنها بارها بارها گناه سر زده است. این از طرفی است که نداشتن عصمت خلفا لطمه ای‌ است به اعتماد مردم در مورد دین، پس به ناچار برای تعدیل بی‌اعتمادی مردم به دین، دست به اختراع و بدعت عدالت صحابه زدند تا خطاها و اشتباهات برخی از سران خود را توجیه کرده و از روزنۀ این توجیه سخیف، اعتماد مردم را به دین جلب نمایند. بنابر این امام و جانشین انبیا هم همانند آنان باید معصوم باشد. ر ک: جمعی از نویسندگان. نویسنده محمود یزدی مطلق، امامت پژوهی، ص۳۲۵.
  9. یشترط العصمة فی الإمام کما تشترط فی النبی. فإن قیل: ما الدلیل علی ان الإمام یجب ان یکون معصوماً؟ فالجواب: الدلیل علی ذلک من وجوه: الأول: انه لو جاز علیه الخطأ لافتقر إلی امام آخر یسدده وننقل الکلام إلیه ویتسلسل أو یثبت المطلوب. الثانی: انه لو فعل الخطیئة فاما ان یجب الانکار علیه أو لا فان وجب الانکار علیه سقط محله من القلوب ولم یتبع والغرض من نصبه اتباعه. وان لم یجب الانکار علیه سقط وجوب النهی عن المنکر وهو باطل. الثالث: انه حافظ للشرع فلو لم یکن معصوما لم یؤمن علیه الزیادة فیه والنقصان منه؛ شیخ مفید، النکت الاعتقادیه، ص۴۰.
  10. امتناع التسلسل یوجب عصمته، ولأنه حافظ للشرع، و لوجوب الإنکار علیه، لو أقدم علی المعصیه فیضاد أمر الطاعة، و یفوت الغرض من نصبه، و لا نحطاط رتبته عن أقلّ العوام؛ شیخ طوسی، تجرید الاعتقاد، ص۲۲۲.
  11. لاهیجی سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۱۵.
  12. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱، ص۱۹۲-۲۰۳.
  13. سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۱۵.