بنیسهیم
مقدمه
بنیسهیم از طوایف بنیرهاء و از شاخههای قبیله بزرگ مذحج هستند که نسب از بنیسهیم بن عبدالله بن رهاء بن منبه میبرند[۱]. از مالک بن مراره (مره)[۲] و یزید بن شجره رهاوی[۳] به عنوان دو تن از رجال برجسته این قوم نام برده شده است. مالک بن مراره رهاوی، قاصد جمعی از شاهان حمیری به سوی پیامبر(ص) در سال نهم هجرت بود تا ایشان را از اسلامشان با خبر کند. پیامبر(ص) نیز در پاسخ، نامهای به سران حمیر نوشتند و آن را همراه با معاذ بن جبل و مالک بن مراره رهاوی به سمت ملوک حمیر فرستادند. در این نامه، ضمن بیان نکاتی درباره چگونگی و میزان پرداخت زکات، دستور به جمعآوری صدقات و جزیه و پرداخت آن به معاذ بن جبل و مالک بن مراره داده، به برخورد شایسته با فرستادگان خود از جمله مالک بن مراره رهاوی تأکید شده بود[۴]. یزید بن شجره رهاوی هم، از سادات ساکنان شام[۵] و به نقلی از اصحاب پیامبر(ص) بود[۶]. او مسلک عثمانی داشت[۷] و به جهت همین تمایلات و به منظور خونخواهی عثمان از کوفه به شام رفت[۸]. او در شام، علاوه بر هواداری از عثمان، سهم به سزایی در تثبیت موقعیت امویان داشت[۹]. یزید بن شجره از یاران و همراهان معاویه در صفین بود[۱۰]. او همچنین، در سال ۳۹ هجری، همراه با ۳۰۰۰ نفر از جنگاوران شامی، به عنوان امیر الحاج شامیان و نماینده معاویه به مکه فرستاده شد[۱۱]. این مأموریت که با عنوان غارت مکه شناخته میشود[۱۲]؛ از مهمترین حوادث اواخر خلافت امام علی(ع) به شمار میرود. این اقدام که به منظور به چالش کشیدن مشروعیت علی(ع) به عنوان خلیفه مسلمانان و ایجاد زمینه تقابل و جدایی مردم و حاکمیت امام علی(ع) در مکه و نیز کسب مشروعیت برای معاویه صورت گرفت، با ناکارآمدی و ضعف قثم بن عباس –عامل امام علی(ع) در مکه - از یک سو و عدم حمایت مکیها از فرماندار علی(ع) در مواجهه با متخاصمین از سوی دیگر، و البته با هوشمندی یزید بن شجره، با موفقیت نسبی شامیان همراه شد.
پس از شهادت امام علی(ع) و سلطه معاویه بر ممالک اسلامی، یزید بیش از پیش مورد توجه معاویه قرار گرفت. چندان که معاویه او را بر فرماندهی جنگهایش گماشت[۱۳] و طی سالهای ۴۹[۱۴]، ۵۱[۱۵]، ۵۶[۱۶] و ۵۷ هجری[۱۷] چندین بار فرماندهی قوای شام را بر عهده او نهاد. وی همچنان در خدمت معاویه بود تا این که سرانجام در سال ۵۸ هـجری در نبردهای دریایی با رومیان کشته شد[۱۸].
بنیرهاء از شاخههای قبیله بزرگ مذحج[۱۹] و در شمار قحطانیانی هستند[۲۰] که نسب از رهاء بن منبّه بن حرب بن علة بن جلد بن مالک (مذحج) بن أدد میبرند[۲۱]. رهاء، فرزندانی به نامهای سلیم و عبدالله داشت. از سلیم بن رهاء، ثوبان، عوف، جشم، صعب و جذیمه متولد شدند[۲۲] و از جشم بن سلیم بن رهاء، ثعلبه و قریع، از عبدالله بن رهاء هم، حریث، سعد و طابخه پدید آمدند و از سعد بن عبدالله، کنانه، واهب و سهم تولد یافتند[۲۳]. از کنانة بن سعد بن عبدالله هم عامر به دنیا آمد و از طابخة بن عبدالله، فزاره و مالک[۲۴]؛ و بدین ترتیب، نسل غطیف در زمین انتشار یافت. از مهمترین شاخهها و طوایف بنیرهاء بن منبه میتوان به بنیسلیم بن رهاء و بنیسهیم بن عبداللّه بن رهاء اشاره کرد[۲۵]. ضمن این که تجیب بنت ثوبان بن سلیم بن رهاء بن منبه هم، از بانوان بزرگ این قوم است که به جهت جایگاه بلند اجتماعیاش، فرزندان بنیاشرس بن شبیب بن سکون – از شاخههای قبیله کنده - به جای انتساب به پدر، بدو منتسب شده، «تجیبی» خوانده شدهاند[۲۶].[۲۷]
مواطن و منازل بنیرهاء
فرزندان رهاء در سرو مذحج در درّههای حمر، اسیل، قصص[۲۸] و روستای بهرور در جنوب شرقی رداع[۲۹]سکونت داشتند. پس از اسلام و در پی انجام فتوحات اسلامی، بسیاری از آنان به سرزمینهای مفتوحه در عراق و شام مهاجرت کردند[۳۰] و در مناطقی چون کوفه[۳۱]، اردن[۳۲] و نیز مصر[۳۳] رحل اقامت گزیدند.
از دیگر حوادث عمده پس از رحلت پیامبر(ص)، میتوان به حضور برخی از چهرههای شاخص بنیرهاء، از جمله عمرو بن سبیع[۳۴] و یزید بن شجره رهاوی[۳۵] در نبرد صفین و همراهی با معاویة بن ابوسفیان در سال ۳۶ هجری اشاره کرد. در این جنگ، عمرو بن سبیع با پرچمی که پس از وفد او به مدینه، رسول خدا(ص) برای او بسته بود، در سپاه معاویه حضور یافت[۳۶].[۳۷]
اسلام بنیرهاء
در سال نهم هجرت جمعی از شاهان حمیر به اسامی حارث بن عبد کلال، نعیم بن عبدکلال و نعمان شاه ذی رعین و همدان و مغافر پس از بازگشت حضرت از جنگ تبوک، قاصدی به نام مالک بن مراره رهاوی را روانه مدینه کردند و ایشان را از اسلامشان با خبر ساختند. پیامبر(ص) نیز در پاسخ، نامهای به سران حمیر نوشتند و آن را همراه با معاذ بن جبل و مالک بن مراره رهاوی به سمت ملوک حمیر فرستاد. در این نامه، ضمن بیان نکاتی درباره چگونگی و میزان پرداخت زکات، دستور به جمعآوری صدقات و جزیه و پرداخت آن به معاذ بن جبل و مالک بن مراره داده، به برخورد شایسته با فرستادگان خود از جمله مالک بن مراره رهاوی تأکید شده بود[۳۸].[۳۹]
بنیرهاء و تعامل با دولت بنیامیه
پس از قتل عثمان و به خلافت رسیدن امام علی(ع)، برخی از رهاویها همچون یزید بن شجره رهاوی که مسلک عثمانی داشتند[۴۰] به جهت تمایلات عثمانی و به منظور خونخواهی عثمان از کوفه به شام رفتند و تا آخر عمرشان همان جا ماندگار شوند[۴۱]. یزید در شام مقامی همسان با سعید بن عاص، شرحبیل بن سمط کندی و مسلم بن عقبه پیدا کرد[۴۲] و طرف مشورت معاویه قرار گرفت[۴۳]. او در شام، علاوه بر هواداری از عثمان، سهم به سزایی در تثبیت موقعیت امویان داشت[۴۴]. معاویه هم در عوض، یزید را بیش از دیگران مورد توجه قرار داد و صلههای بسیار به او عطا کرد[۴۵]. یزید بن شجره، همسو با معاویه در نبرد صفین شرکت کرد[۴۶]. او همچنین از سوی معاویه، همراه با ۳۰۰۰ نفر از جنگاوران شامی در سال ۳۹ به عنوان امیر الحاج شامیان و نماینده معاویه به مکه فرستاده شد. این مأموریت که با عنوان غارت مکه شناخته میشود[۴۷]؛ از مهمترین حوادث اواخر خلافت امام علی(ع) به شمار میرود. در سال ۳۹ هجری و در ایام امارت قثم بن عباس بر مکه، معاویه، یزید بن شجره رهاوی را برای ادای مراسم حج و گرفتن بیعت به مکه فرستاد و به او فرمان داد که والی مکه و امیرالحاج علی(ع) (عبیدالله بن عباس و به نقلی قثم بن عباس) را برکنار کند. اما امام از این توطئۀ معاویه آگاه شد و سپاهی به فرماندهی معقل بن قیس به سرزمین حجاز گسیل داشت و با فرستادن نامهای، فرماندارش را در مکه به صبر و استقامت فرمان داد. قُثم مردم مکه را به مقابله با یزید بن شجره فرا خواند، اما کسی یاریگر وی نشد و او، برای حفظ بیت المال و جان خویش، تصمیم به ترک مکه گرفت تا اینکه سپاه امام علی(ع) برسد، اما با پیشنهاد ابوسعید خدری، - از اصحاب پیامبر(ص) - در شهر ماند و با توافق طرفین (یزید بن شجره، مردم مکه و قثم بن عباس – فرماندار علی(ع) در مکه شیبة بن عثمان عبدری به عنوان امیر الحاج انتخاب گردید و مردم همه به ریاست عبدری، مراسم حج سال ۳۹ هجری را به پایان رساندند[۴۸]. این اقدام یزید که به منظور به چالش کشیدن مشروعیت علی(ع) به عنوان خلیفه مسلمانان و ایجاد زمینه تقابل و جدایی مردم و حاکمیت امام علی(ع) در مکه و نیز کسب مشروعیت برای معاویه صورت گرفت، با ناکارآمدی و ضعف قثم بن عباس از یک سو و عدم همراهی مکیها از فرماندار علی(ع) در مواجهه با متخاصمین از سوی دیگر، و البته با هوشمندی یزید بن شجره، با موفقیت نسبی شامیان همراه شد. براین اساس، یزید، پس از انجام مأموریت خود در مکه در دو مرحله:
- اجرای طرح براندازی حکومت علی(ع).
- بهرهمندی از موقعیت مکه و قریش برای انتقال قدرت به معاویه، به شام بازگشت[۴۹]. سپاه عراق هم که به فرماندهی معقل بن قیس ریاحی، بعد از پایان مراسم حج، به مکه رسیده بود، به تعقیب یزید بن شجره پرداخت و سرانجام در وادی القری به عقبه سپاه یزید دست یافت. آنان پس از به اسارت گرفتن چند تن از سپاهیان شامی، به کوفه نزد امیرالمؤمنین(ع) بازگشتند[۵۰].
پس از شهادت امام علی(ع) و سلطه معاویه بر ممالک اسلامی، یزید بیش از پیش مورد توجه معاویه قرار گرفت. چندان که معاویه او را بر فرماندهی جنگهایش گماشت[۵۱] و طی سالهای ۴۹[۵۲]، ۵۱[۵۳]، ۵۶[۵۴] و ۵۷ هجری[۵۵] چندین بار فرماندهی قوای شام را بر عهده او نهاد. وی همچنان در خدمت معاویه بود تا این که سرانجام در سال ۵۸ هـجری در نبردهای دریایی با رومیان کشته شد[۵۶]. علاوه بر یزید بن شجره، عمرو بن سبیع رهاوی از اصحاب و از شرکتکنندگان در جنگ صفین[۵۷] و مالک بن مروان رهاوی - فرمانده جنگهای تابستانه دریایی معاویه - [۵۸]، هم از دیگر رجال بنیرهاء بن منبه بودند که بنیامیه را در اجرای منویات خود یاری نمودند. لازم به ذکر است که علاوه بر این یزید بن شجره رهاوی، برخی منابع از یزید بن شجره دومی هم به عنوان یکی از رجال شام نام بردهاند که همزمان با خلافت هشام بن عبدالملک به خراسان رفت و در تثبیت موقعیت امویان نقش مهمی ایفا کرد[۵۹][۶۰].[۶۱]
مشاهیر و رجال بنیرهاء
از بنیرهاء هم بمانند دیگر طوایف و قبایل مذحج شخصیتهای بنام و مشهوری ظهور کردند که از جمله آنان میتوان از مالک بن مراره (مره) رهاوی - از اصحاب و راویان - [۶۲]، یزید بن شجره رهاوی - از سادات ساکنان شام[۶۳] و به نقلی از اصحاب - [۶۴]، عمرو بن سبیع از اصحاب و از وفود کنندگان نزد پیامبر(ص)[۶۵]، زهدان بن سعید بن قیس بن شریح بن ربیعة بن عدیّ بن مالک بن عوف بن سلیم - از أشراف شام - [۶۶]، عمارة بن عبد المؤمن رهاوی[۶۷]، سعید بن مروان رهاوی[۶۸]، أبو هزان یزید بن سمره مذحجی رهاوی – از محدثان اهل سنت - [۶۹]، مالک بن مروان رهاوی - فرمانده جنگهای تابستانه دریایی معاویه - [۷۰] و مسلمة بن عامر بن رهاء بن حارث بن علة بن جلد بن مذحج[۷۱] یاد کرد.[۷۲]
منابع
- حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
پانویس
- ↑ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۳. ابن کلبی از نام و نسب وی با عنوان «سهم بن سعد بن عبدالله بن رهاء بن منبه» یاد کرده است. (ر.ک: ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۹۹)
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۹۹؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۳.
- ↑ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۳.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۲۰ - ۱۲۲. نیز ر.ک: ابن هشام، ج۲، ص۵۸۸ - ۵۹۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۳ و ۲۶۷ و ج۶، ص۶۱.
- ↑ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۴، ص۲۲۰.
- ↑ بخاری، التاریخ الکبیر، ج۸، ص۳۱۶؛ ابن ابیحاتم، الجرح و التعدیل، ج۹، ص۲۷۰؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۵۷۶.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۶۲. شواهد متعددی وجود دارد که گرایشهای عثمانی یزید را مورد تائید قرار میدهد. به عنوان مثال وقتی معاویه او را به حجاز فرستاد تا انتقام خون قاتلان عثمان را بگیرد از تعبیر شفاء لنا و لك و قربة إلي اللّه و زلفي استفاده کرد (ثقفی، الغارات، ج۲، ص۵۰۵). علاوه بر آن، این فراز از خطبه یزید در شام در شام که: «خدایا! تومیدانی که من بزرگترین مجاهد برای خلیفه تو عثمان بن عفان و از کسانی نیستم که حرمت او را زیر پا گذاشتند»(ابناعثم، الفتوح، ج۴، ص۲۲۱) از دیگر شواهدی است که از گرایشهای شدید او به مذهب عثمانی خبر میدهد.
- ↑ جاحظ، التاج فی اخلاق الملوک، ص۱۱۳ - ۱۱۵.
- ↑ ر.ک: ابن اثیر، الکامل، ج۳، ص۳۷۸؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۴، ص۲۲۱ - ۲۲۴.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۶۲؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۳.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۶۱ - ۴۶۴؛ ثقفی کوفی، الغارات، ج۲، ص۵۰۴ - ۵۱۲؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۴، ص۲۲۰ - ۲۲۴؛ ابن اثیر، الکامل، ج۳، ص۳۷۷ - ۳۷۸.
- ↑ ثقفی کوفی، الغارات، ج۲، ص۵۰۵؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۲۰.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۵۷۶؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۴، ص۷۱۹.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۲۳۲؛ ابن اثیر، الکامل، ج۳؛ ص۴۵۸.
- ↑ ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۵، ص۲۲۹.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۰۱؛ ابن اثیر، الکامل، ج۳؛ ص۵۰۳..
- ↑ ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۵، ص۲۲۹.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۰۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۳۱۰.
- ↑ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۲؛ ابن درید، الاشتقاق، ج۱، ص۴۰۵.
- ↑ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفه انساب العرب، ج۱، ص۲۶۶؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۲، ص۴۴۸.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۹۸؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۲؛ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفه انساب العرب، ج۱، ص۲۶۶.
- ↑ ر.ک: ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۹۸.
- ↑ ر.ک: ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۹۹.
- ↑ ر.ک: ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۹۹.
- ↑ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۲ - ۴۱۳. «سهم» یا «سهیم» در کتاب ابن کلبی، فرزند سعد بن عبدالله معرفی شده است. (ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۹۸.)
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۸۱؛ صحاری، الانساب، ج۱ ص۳۸۵؛ زبیدی، تاج العروس، ج۱، ص۳۱۹؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۲۹.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
- ↑ حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۹۵.
- ↑ حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۹۳.
- ↑ محمد عبد القادر بامطرف، الجامع(جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۲، ص۴۶۳. نیز ر.ک: ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۹۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۵۷۶؛ ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۵۵۵ و ج۳، ص۱۷۳.
- ↑ ر.ک: ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۵، ص۲۲۴.
- ↑ ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۵، ص۲۲۵؛ ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۱۷۳.
- ↑ ر.ک: ابن یونس، تاریخ مصر، ج۲، ص۲۵۶. نیز سمعانی، الانساب، ج۶، ص۲۰۳؛ ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۵، ص۲۰۷.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۵۹؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۳، ص۷۲۳ - ۷۲۴.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۶۲؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۳.
- ↑ همانگونه که در بحث اسلام بنیرهاء گفته شد، عمرو بن سبیع در این جنگ، با پرچمی که پس از وفد او به مدینه، رسول خدا(ص) برای او بسته بود، در سپاه معاویه حضور یافت. (ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۵۹؛ ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۶، ص۱۶.)
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۲۰ - ۱۲۲. نیز ر.ک: ابن هشام، ج۲، ص۵۸۸ - ۵۹۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۳ و ۲۶۷ و ج۶، ص۶۱.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۶۲. شواهد متعددی وجود دارد که گرایشهای عثمانی یزید را مورد تائید قرار میدهد. به عنوان مثال وقتی معاویه او را به حجاز فرستاد تا انتقام خون قاتلان عثمان را بگیرد از تعبیر «شفاء لنا و لک و قربة إلی اللّه و زلفی» استفاده کرد (ثقفی، الغارات، ج۲، ص۵۰۵). علاوه بر آن، این فراز از خطبه یزید در شام در شام که: «خدایا! تومیدانی که من بزرگترین مجاهد برای خلیفه تو عثمان بن عفان و از کسانی نیستم که حرمت او را زیر پا گذاشتند»(ابناعثم، الفتوح، ج۴، ص۲۲۱) از دیگر شواهدی است که از گرایشهای شدید او به مذهب عثمانی خبر میدهد.
- ↑ جاحظ، التاج فی اخلاق الملوک، ص۱۱۳ - ۱۱۵.
- ↑ ابنعبدربه، العقد الفرید، ج۱، ص۲۵۰.
- ↑ ثقفی، الغارات، ج۲، ص۵۱۲ - ۵۰۴؛ ابناعثم، الفتوح، ج۴، ص۲۲۱ - ۲۲۳
- ↑ ر.ک: ابن اثیر، الکامل، ج۳، ص۳۷۸؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۴، ص۲۲۱ - ۲۲۴.
- ↑ ر.ک: جاحظ، التاج فی اخلاق الملوک، ص۵۵؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۲۶۸.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۶۲؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۳.
- ↑ ثقفی کوفی، الغارات، ج۲، ص۵۰۵؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۴، ص۲۱۹ - ۲۲۰.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۶۱ - ۴۶۴؛ ثقفی کوفی، الغارات، ج۲، ص۵۰۴ - ۵۱۲؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۴، ص۲۲۰ - ۲۲۴؛ ابن اثیر، الکامل، ج۳، ص۳۷۷ - ۳۷۸.
- ↑ برای مطالعه بیشتر نتایج و پیامدهای غارت یزید بن شجره ر.ک: به پژوهش نامه علوی، دوره ۱۳، شماره ۲۶، دی ۱۴۰۱، نقش یزید بن شجره رهاوی در ناپایداری موقعیت امام علی(ع) و پایداری معاویه در مکه، تألیف مریم سعیدیان جزی.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۶۴؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۴، ص۲۲۳؛ ثقفی کوفی، الغارات، ج۲، ص۵۱۱.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۵۷۶؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۴، ص۷۱۹.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۲۳۲؛ ابن اثیر، الکامل، ج۳؛ ص۴۵۸.
- ↑ ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۵، ص۲۲۹.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۰۱؛ ابن اثیر، الکامل، ج۳؛ ص۵۰۳..
- ↑ ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۵، ص۲۲۹.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۰۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۳۱۰.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۵۹؛ ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۶، ص۱۶. نیز ر.ک: ابن اثیر، اسد الغابه، ج۳، ص۷۲۳ - ۷۲۴.
- ↑ صحاری، الانساب، ج۱ ص۳۸۵.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۹۳.
- ↑ با نگاهی به پژوهش نامه علوی، دوره ۱۳، شماره ۲۶، دی ۱۴۰۱، نقش یزید بن شجره رهاوی در ناپایداری موقعیت امام علی(ع) و پایداری معاویه در مکه، تألیف مریم سعیدیان جزی.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
- ↑ سمعانی، الانساب، ج۶، ص۲۰۳؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۴، ص۲۷۲ - ۲۷۳؛ ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۵۵۴ - ۵۵۵.
- ↑ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۴، ص۲۲۰.
- ↑ بخاری، التاریخ الکبیر، ج۸، ص۳۱۶؛ ابن ابیحاتم، الجرح و التعدیل، ج۹، ص۲۷۰؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۵۷۶.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۹۸؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۳، ص۷۲۳؛ ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۶، ص۱۶.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۹۸.
- ↑ سمعانی، الانساب، ج۶، ص۲۰۳. برخی دیگر از منابع از او با نام «عمیرة بن عبدالمؤمن رهاوی» یاد کردند. (المزی، تهذیب الکمال، ج۲۶، ص۴۴۶؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۹، ص۲۲۱.)
- ↑ المزی، تهذیب الکمال، ج۲۶، ص۴۴۶؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۹، ص۲۲۱.
- ↑ سمعانی، الانساب، ج۶، ص۲۰۳؛ المزی، تهذیب الکمال، ج۱۵، ص۹۹؛ ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۵، ص۲۰۷.
- ↑ صحاری، الانساب، ج۱ ص۳۸۵.
- ↑ صحاری، الانساب، ج۱ ص۳۸۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.