مقدمه

خودشناسی یا شناخت نفس و یافتن ویژگی‌ها و استعدادهای ذاتی، نخستین گام در پیمودن مسیر تکامل در زندگی است. انسان تا از استعدادهای خود باخبر نباشد، نمی‌تواند در راه شکوفایی آن‌ها گام بردارد. شناخت، دریچه ورود انسان به همه امور انسانی است. نوع شناخت انسان تعیین کننده گرایش‌ها، ارزش‌ها و روش‌های زندگی بشری و معیار تشخیص دانا از نادان است: دانا کسی است که قدر خود را بشناسد و در نادانی انسان همین بس که قدر خویش را نشناسد[۱]. امام علی (ع) سودمندترین شناخت‌ها را آگاهی فرد نسبت به خویشتن برمی‌شمرد[۲].[۳]

خودشناسی یعنی "شناخت انسان از آن نظر که دارای استعدادها و نیروهایی برای تکامل انسانی است"[۴]. توجه و پرداختن به انسان و خودشناسی پیشینه‌ای دیرپا دارد و در طول تاریخ بشریت همواره انسان‌ها اهتمام وافری به انسان‌شناسی و بررسی مسائل اجتماعی انسانی داشته است. از جمله تاریخ‌نویسان باستان مملو از آثار شکوفایی زندگی انسان‌ها و شناخت نفس و روح بوده است، تا آنجا که بر سردر معبد "آپولو" در یکی از شهرهای قدیمی یونان به نام "دلفی"، بانیان معبد برای تشویق و تحریص دیگران به پی بردن به رموز خلقت و پیچیدگی‌های وجود انسان نوشته بودند "خود را بشناس"، که این کلام بعداً مبنای فلسفه فلاسفه یونان مانند سقراط و فیثاغورث گردید[۵]. همه انبیاء و اولیاء و ائمه معصومین (ع) و حکما توصیه به خودشناسی کرده‌اند. امّا مکاتب آسمانی به ویژه اسلام که ریشه در وحی دارد و در سطحی فراتر از عقل و دانش بشری هستند شناختی را از انسان ارائه می‌دهند که واقع‌بینانه‌تر و در برگیرنده همه ابعاد وجودی اوست.

اگر انسان خود را بشناسد و به موقعیت عالی خود پی ببرد و بداند که کیست و در کجاست و به کجا می‌‌رود، به بسیاری از حقایق زندگی پی برده و در ساختن شخصیت خود، نهایت کوشش و فعالیت را خواهد نمود. انسان با شناخت خویش به این نتیجه می‌رسد که باید دارای چه آراستگی‌هایی باشد و از چه برنامه‌هایی دوری نماید و نیز به این معنا پی خواهد برد که کمالش در چیست و سقوطش بسته به چه عواملی است. انسان با خودشناسی می‌تواند به کمبودهای خویش آگاه شده و به امراض روحی و فکری خود علم پیدا کند، و می‌فهمد که دارای چه خلأهایی است، بنابراین به دنبال جبران کمبودها، علاج امراض و پر کردن خلأهای درونی خود برخواهد آمد. مسأله خودشناسی در اسلام آن‌قدر مهم است که امیرمؤمنان (ع) آنان که در مقام خودشناسی هستند را ستوده و می‌‌فرماید: «رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً عَرَفَ قَدْرَهُ وَ لَمْ يَتَعَدَّ طَوْرَهُ»[۶]؛ خدا مشمول رحمت قرار دهد کسی را که اندازه و قدرش را بشناسد و قدم از مرزش فراتر ننهد.

خودشناسی یعنی شناختن استعدادها، گرایش‌ها، بینش‌ها، سرمایه‌ها، امانت‌ها و ودیعه‌هایی که خداوند متعال در اختیار انسان گذاشته است. خودشناسی به این مقوله می‌پردازد که چه بوده‌ایم، چه شده‌ایم و چه باید بشویم. حضرت علی (ع) فرمودند: «رَحِمَ اللَّه اِمْرءً أَعَدَّ لِنَفْسِهِ وَ اِسْتَعَدَّ لِرَمْسِهِ وَ عَلِمَ مِنْ أَيْنَ وَ فِي أَيْنَ وَ إِلَى أَيْنَ»[۷]؛ رحمت کند خداوند کسی را که مقدمات تعالی نفس خود را آماده سازد و خود را برای عالم قبر آماده کند و بداند که از کجا آمده است و در کجاست و به کجا می‌رود.

در اسلام خودشناسی از آن جهت معتبر و دارای ارزش است که به خداشناسی منجر شود. همان‌طور که امام علی (ع) فرمود: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ عَرَفَ رَبَّهُ»[۸]؛ هر که خود را شناخت، پروردگارش را شناخت. زیرا، از دیدگاه اسلام، خودشناسی معتبر، مبتنی بر شناخت‌های حقیقی است، که انسان را با خویشتنش به شکل واقعی ربط و پیوند می‌دهد و "خود" حقیقی او را که جلوه الوهی و صبغه ربوبی دارد برایش باز می‌گشاید[۹]، از این طریق انسان با آفریدگار خویش نیز آشنایی، ارتباط، و پیوند پیدا می‌کند، و نیک در می‌یابد که او و همه هستی مخلوق خالق یگانه است و روح خداوندی در کالبد خاکی‌اش جای دارد[۱۰]، لذا با مجاهدت و کوشش پیگیر سعی خواهد کرد که خود را از این خاکدان بر کشد و به خداوند در پیوندد[۱۱]. در نتیجه چنین خودشناسی، جنبه‌های معنوی انسان تقویت شده و شخصیت الهی و خداشناس و خودباور و دارای اعتماد به نفس در او شکل خواهد گرفت که از ناهنجاری‌های تردید و تزلزل و خود کم‌بینی سالم است[۱۲].

انسان، زیباترین سروده هستی

انسان جایگاه و منزلت والایی در میان مخلوقات دارد. آگاهی از قدر و منزلت والای انسان در مکتب نهج البلاغه مبیّن ارزش وجودی اوست و او ارزش و کمال خویش را به هیچ‌چیز جابه‌جا نمی‌کند و همواره در حفظ آن می‌کوشد. در حفظ گوهر وجودی، کرامت انسانی نزد امام از اهمیت بسیار برخوردار است. از این‌رو فرمود: خود را از هر پستی دور نگاه دار، هر چند تو را به خواسته‌ات برساند، زیرا در برابر آنچه از خود می‌دهی، هرگز معادلی به‌دست نخواهی آورد[۱۳].[۱۴]

شناخت، عامل پیشرفت و سعادت انسان

آنچه از شناخت گفته آمد و شناخت از توانایی‌ها و مراتب نفس و نیز شناخت آفات و عیوب خویشتن، بهترین بستر برای اصلاح و تربیت است. شناخت آفات نفس، گام اول در راه خودسازی انسان است. تا این معرفت حاصل نشود، سیر آدمی در مسیر کمال فراهم نمی‌شود و این معرفتی نیکوست.[۱۵] امام (ع) می‌فرماید: سودمندترین شناخت آن است که آدمی عیوب خود را بشناسد[۱۶]. هم‌چنین شناخت فضایل انسانی و مکارم اخلاقی، آدمی را به آن وامی‌دارد تا برای کسب فضایل تلاش کند و نفس خود را از پایگاه حیوانی و ویژگی‌های آن، به پایگاه انسانی و ویژگی‌های آن برساند. شناختی این‌چنین، برترین شناخت را برای آدمی به‌دست می‌دهد، تا راه کمال را، که از وجود خویشتن نشئت می‌گیرد به‌درستی تشخیص دهد و این راه را به نیکویی بپیماید و استعدادهای خود را در جهت رسیدن به کمال مطلق شکوفا سازد. از این روست که معرفت نفس و شناخت خود، برترین معرفت و والاترین حکمت است: برترین معرفت، شناخت آدمی است خویشتن را[۱۷].[۱۸]

شناخت، عامل کشف استعدادهای انسان

حصول شناخت باعث کشف توانایی‌ها و امکانات نفس می‌شود. اهمیت این شناخت‌ در قضایای شخصی و اجتماعی امری آشکار و نادانی نسبت به نفس و نیروها و قابلیت‌های آن، موجب زیان بسیاری از مردمان شده است، زیرا مردمان از مایه و پایه خویش و حدود کارایی خود ناآگاه‌اند، پا از گلیم خویش درازتر می‌کنند و برای خود و دیگران دردسر فراهم می‌آورند، یا برای رسیدن به کمال و مرتبه‌ای که می‌توانند رسید، نمی‌کوشند[۱۹].

رابطه خودشناسی و خداشناسی

امام (ع) برترین حکمت را شناخت آدمی نسبت به خویش برمی‌شمرد. این شناخت والا و گران‌قدر، خود، بهترین راه به‌سوی شناخت حق است. به بیان امام علی (ع): هر که خود را بشناسد، پروردگار خود را شناخته است. پس به‌حق، این شناخت را باید نهایت حکمت و معرفت دانست، زیرا همه شناخت‌ها در گرو آن است و راه والاترین معرفت‌ها از آن می‌گذرد. امیر بیان، علی (ع) می‌فرماید: هدف نهایی معرفت، آن است که آدمی خود را بشناسد. هر که خود را بشناسد، به نتیجه و غایت هر شناخت و دانشی دست یافته است[۲۰].

بنابراین، جایگاه شناخت انسان در مسیر کمال، جایگاهی کلیدی و ارزش آن در ساختن فرد و جامعه و پیمودن مسیر الهی از هر شناخت دیگر بالاتر است[۲۱].

رابطه خودشناسی با شناخت دیگران

هرکس حقیقت نفس انسانی را بشناسد، به شناخت دیگران نیز آگاه خواهد شد. از این‌رو آدمی به دیگران ارزش‌های انسانی احترام می‌گذارد، در راه هم‌نوعان خود می‌کوشد، از کمال و سجایای اخلاقی دیگران بهره می‌گیرد و در زدودن عیب دیگران تلاش و مشارکت می‌کند. در این صورت است که انسان نسبت به دیگران ایثار و از خودگذشتگی نشان می‌دهد. برعکس، اگر آدمی ارزش نفس خود را –از آن جهت که انسان است- نداند، ارزش دیگران و بنابر آن، ارزش انسان و انسانیت را نخواهد دانست. هرچیزی در چشم او بی‌ارزش و بی‌اهمیت جلوه می‌کند. زندگی را بدون هدف می‌بیند و ارزش هستی و موهبت‌های هستی را در نظر او ناچیز می‌نماید. امام علی (ع) می‌فرماید: هر که قدر خود نداند، هیچ قدری را نخواهد دانست[۲۲].[۲۳]

پیوند شناخت با ایمان و عمل

شناخت و معرفت، پیوندی ناگستنی با ایمان و عمل برقرار می‌کند و در نتیجه آن، ایمان استوار و عمل صالح به‌وجود می‌آید. امام (ع) می‌فرماید: باغ دانش از چشمه‌سار ایمان سرسبز و شاداب شود[۲۴]. در فرازی دیگر نیز می‌فرماید: (انسان آگاه و با شناخت) از کوردلی و هم‌سویی بُلهَوسان رسته، گنج هدایت و قفل مهلکه گشته، آگاهانه راه خود را یافته و سپس قاطعانه آن را پیموده، خطّ روشن خود را از میان گژراهه‌ها شناخته و از غوغای امواج خروشناک لغزش‌ها سلامت به ساحل رسیده. آری، او از میان همه دستاویزها به محکم‌ترین و مطئمن‌ترینِ آن‌ها که راه خدا و اطاعت اوست دست یازیده و آن را فراچنگ آورده است. پس او به راستی خود را وقف اهداف الهی کرده و در خطیرترین موقعیّت‌ها قرار گرفته که پاسخ‌گویی و دستور الهی را اعلام کند. او چراغ تاریکی‌ها، آشکار کننده راه از چاه، کلید درهای بسته و مشکل‌گشا و راهنمای گم‌گشتگان در بیابان‌های سرگردانی است. سخن که گوید آگاهی افزاید و سکوت او سلامت و امنیّت آرد. او به راستی برای خدا خالصانه قدم بردارد و بی‌ریا عبادت و اطاعت کند و خدا نیز او را از ویژگان خود سازد[۲۵].

در این صورت، اعمال انسان در جهت منافع حقیقی او به جریان می‌افتد. آدمی می‌تواند بر اساس دانشی که از یقین نشئت گرفته است، عملکردی درست و صحیح در قبال مسائل گوناگون داشته باشد. او می‌تواند به‌درستی تشخیص خیر یا شر بودن افعال را بدهد و عملکرد خود را بر این اساس تنظیم کند. در این‌صورت آدمی موفق به حصول خیر و دفع شر خواهد شد. امام علی (ع) در این زمینه می‌فرماید: پس آن‌که با چراغ دل (شناخت قلبی) نِگَرد و با بینشعمل کند، قبل از هرچیز باید بداند کاری که انجام می‌دهد به ضرر اوست یا به سود او. پس اگر به سود اوست ادامه دهد و اگر به ضرر، از آن دست بردارد، زیرا کارگزار نابخرد چونان مسافر گم‌گشته‌ای است که هرچه پیش‌تر رود، از هدفش دورتر شود، امّا آن‌که آگاهانه عمل کند، رهروی است که در راه روشن و دقیق حرکت کرده است[۲۶]. این عملکرد که برخاسته از شناخت و حکمت و محصول دانش است، به حیات طیبه می‌انجامد[۲۷].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. نهج البلاغه، خطبه ۱۰۳: «الْعَالِمُ مَنْ عَرَفَ قَدْرَهُ وَ كَفَى بِالْمَرْءِ جَهْلًا أَلَّا يَعْرِفَ قَدْرَهُ».
  2. غررالحکم، ح ۷۰۳۶: «مَعْرِفَهُ النَّفْسِ أنْفَعُ الْمَعَارِفَ».
  3. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص 380.
  4. مطهری، مرتضی، انسان کامل، ص۱۹۵.
  5. مصباح یزدی، محمدتقی، به سوی خودسازی، ص۱۹-۲۰.
  6. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم، حدیث ۴۶۶۶.
  7. فیض کاشانی، محسن، الوافی، ج۱، ص۱۱۶.
  8. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم، حدیث ۴۶۳۷.
  9. ﴿صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً «رنگ (و نگار) خداوند را (بگزینید) و خوش‌رنگ (و نگار)‌تر از خداوند کیست؟» سوره بقره، آیه ۱۳۸.
  10. ﴿وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي «و در او از روان خویش دمیدم» سوره حجر، آیه 29.
  11. ﴿وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا «و راه‌های خویش را به آنان که در (راه) ما بکوشند می‌نماییم» سوره عنکبوت، آیه ۶۹.
  12. نظری شاری، عبدالله، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  13. نهج البلاغه، نامه ۳۱: «وَ أَكْرِمْ نَفْسَكَ عَنْ كُلِّ دَنِيَّةٍ وَ إِنْ سَاقَتْكَ إِلَى الرَّغَائِبِ فَإِنَّكَ لَنْ تَعْتَاضَ بِمَا تَبْذُلُ مِنْ نَفْسِكَ عِوَضاً».
  14. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص 380.
  15. باید توجه داشت که این چنین شناختی در برنامه‌ریزی‌های آدمی در تمام مراحل زندگی و اهداف مادی و معنوی امری لازم و ضروری است و در اثر حصول آن، آدمی بهتر و دقیق‌تر می‌تواند به سیر تکاملی خود ادامه دهد.
  16. غررالحکم، ص ۷۱۱: «"معرفة المرء بعیوبه أنفع المعارف"».
  17. غررالحکم، ص ۱۱۸: «"أفضل المعرفة، معرفة الانسان نفسه"».
  18. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص 380- 381.
  19. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص 381.
  20. عیون الحکم، ص ۴۳۴، «"من عرف نفسه فقد انتهی الی غایه کل معرفة و علم"».
  21. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص 381.
  22. غررالحکم، ص ۶۴۴«"من جهل قدره، جهل کل قدر"».
  23. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص 381- 382.
  24. نهج البلاغه پارسی، خطبه ۱۵۵: «"وَ بِالْإِيمَانِ يُعْمَرُ الْعِلْمُ"».
  25. نهج البلاغه، خطبه ۸۶: «مِصْبَاحُ الْهُدَى فِي قَلْبِهِ وَ أَعَدَّ الْقِرَى لِيَوْمِهِ النَّازِلِ بِهِ فَقَرَّبَ عَلَى نَفْسِهِ الْبَعِيدَ وَ هَوَّنَ الشَّدِيدَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ ذَكَرَ فَاسْتَكْثَرَ وَ ارْتَوَى مِنْ عَذْبٍ فُرَاتٍ سُهِّلَتْ لَهُ مَوَارِدُهُ فَشَرِبَ نَهَلًا وَ سَلَكَ سَبِيلًا جَدَداً قَدْ خَلَعَ سَرَابِيلَ الشَّهَوَاتِ وَ تَخَلَّى مِنَ الْهُمُومِ إِلَّا هَمّاً وَاحِداً انْفَرَدَ بِهِ فَخَرَجَ مِنْ صِفَةِ الْعَمَى وَ مُشَارَكَةِ أَهْلِ الْهَوَى وَ صَارَ مِنْ مَفَاتِيحِ أَبْوَابِ الْهُدَى وَ مَغَالِيقِ أَبْوَابِ الرَّدَى قَدْ أَبْصَرَ طَرِيقَهُ وَ سَلَكَ سَبِيلَهُ وَ عَرَفَ مَنَارَهُ وَ قَطَعَ غِمَارَهُ وَ اسْتَمْسَكَ مِنَ الْعُرَى بِأَوْثَقِهَا وَ مِنَ الْحِبَالِ بِأَمْتَنِهَا فَهُوَ مِنَ الْيَقِينِ عَلَى مِثْلِ ضَوْءِ الشَّمْسِ قَدْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلَّهِ سُبْحَانَهُ فِي أَرْفَعِ الْأُمُورِ مِنْ إِصْدَارِ كُلِّ وَارِدٍ عَلَيْهِ وَ تَصْيِيرِ كُلِّ فَرْعٍ إِلَى أَصْلِهِ مِصْبَاحُ ظُلُمَاتٍ كَشَّافُ‏ عَشَوَاتٍ مِفْتَاحُ مُبْهَمَاتٍ دَفَّاعُ مُعْضِلَاتٍ دَلِيلُ فَلَوَاتٍ يَقُولُ فَيُفْهِمُ وَ يَسْكُتُ فَيَسْلَمُ قَدْ أَخْلَصَ لِلَّهِ فَاسْتَخْلَصَهُ فَهُوَ مِنْ مَعَادِنِ دِينِهِ وَ أَوْتَادِ أَرْضِهِ».
  26. نهج البلاغه، خطبه ۱۵۳: «فَالنَّاظِرُ بِالْقَلْبِ الْعَامِلُ بِالْبَصَرِ يَكُونُ مُبْتَدَأُ عَمَلِهِ أَنْ يَعْلَمَ أَعَمَلُهُ عَلَيْهِ أَمْ لَهُ؟ فَإِنْ كَانَ لَهُ مَضَى فِيهِ وَ إِنْ كَانَ عَلَيْهِ وَقَفَ عَنْهُ. فَإِنَّ الْعَامِلَ بِغَيْرِ عِلْمٍ كَالسَّائِرِ عَلَى غَيْرِ طَرِيقٍ، فَلَا يَزِيدُهُ بُعْدُهُ عَنِ الطَّرِيقِ الْوَاضِحِ إِلَّا بُعْداً مِنْ حَاجَتِهِ، وَ الْعَامِلُ بِالْعِلْمِ كَالسَّائِرِ عَلَى الطَّرِيقِ الْوَاضِحِ؛ فَلْيَنْظُرْ نَاظِرٌ أَسَائِرٌ هُوَ أَمْ رَاجِعٌ».
  27. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص 382- 383.