دیدگاه‌های گوناگون کلامی درباره عصمت چیست؟ (پرسش)

دیدگاه‌های گوناگون کلامی درباره عصمت چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث عصمت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.

دیدگاه‌های گوناگون کلامی درباره عصمت چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ عصمت
مدخل بالاترعصمت
مدخل اصلیعصمت در کلام اسلامی
تعداد پاسخ۳ پاسخ

پاسخ جامع اجمالی

ماهیت عصمت

دیدگاه متکلمان اسلامی

«می‌توان در تبیین ماهیت عصمت و کیفیت حصول آن سه دیدگاه عمده را در میان متکلمان مسلمان برشمرد که هر یک می‌تواند تقریرهای مختلفی داشته باشند:

  1. دیدگاه اشاعره: خداوند معصوم را به گونه‌ای می‌آفریند که قدرت بر انجام گناه ندارد. حال یا در نفس و بدن وی خلقت ویژه‌ای را رعایت می‌کند که معصوم، معصوم می‌شود یا از نظر نفس و بدن مانند سایر افراد است، اما قدرت بر انجام گناه ندارد.
  2. دیدگاه معتزله: همان نظریه «لطف مطلق» است؛ یعنی عصمت «لطفی» است از طرف خداوند که به کمک آن، آدمی به اختیار خود گناه نمی‌کند و هیچ وابسته به این نیست که از طرف خود معصوم مقدماتی فراهم شده و قابلیتی برای پذیرش این لطف باشد. خداوند به هر وسیله‌ای اسبابی را فراهم می‌سازد که شخص به اختیار خود از گناه اجتناب ورزد. دو دیدگاه فوق هرگز نمی‌توانند تبیین عقلانی موجّهی از عصمت ارائه کنند و دچار اشکال، ابهام بوده، سؤال‌های متعددی را بدون پاسخ می‌گذارند؛ اما در مقام مقایسه این دو دیدگاه، می‌توان گفت دیدگاه اشاعره عقلانی‌تر است؛ چون مبتنی بر مبنای اشاعره در جبری بودن افعال و حالات انسان است؛ اما دیدگاه معتزله هیچ مبنای روشنی برای نزول چنین لطفی بر معصومان ذکر نکرده است.
  3. دیدگاه امامیه: عصمت یک حالت، صفت، نیرو یا ملکه نفسانی و روحی یا یک علم و شناخت ویژه‌ای است که انسان را از ارتکاب گناه باز می‌دارد یا از خطا و سهو مصون می‌دارد. این مصونیت درونی که از آن به عصمت تعبیر می‌شود، طی دوره‌های طولانی، تقریرهای گوناگونی از آن عرضه شده است. بیشتر تقریرها در اینکه این حالت، لطف و موهبت الهی و توفیقی است از سوی حق، با هم مشترک‌اند؛ اما در کیفیت علیت قابلی که موجب می‌شود معصوم مشمول این لطف و موهبت قرار گیرد، اختلافاتی با هم دارند.

برخی مانند شیخ مفید و سید مرتضی، اعتصام به حبل و عصمت الهی را ملاک پذیرش این لطف قرار داده‌اند و بعضی مانند شیخ طوسی، تهذیب و ترویض نفسانی را علیت قابلی دانسته‌اند؛ بعضی مقدمات چهارگانه یعنی ملکه عفت و تقوا، علم به عواقب گناه، تأکید این علم به وسیله وحی و الهام و تنبیه بر خطا و ترک اولی را زمینه پذیرش لطف و موهبت عصمت می‌دانند؛ عده‌ای نقش بیشتری برای ملکه قایل شده‌اند و بعضی دیگر بر علم و حالت کشف الغطایی آن تأکید ورزیده‌اند؛ بعضی عصمت را اعلا مراتب تقوا دانستند و بعضی دیگر عشق و محبت شدید معصوم به خداوند و تحت جذبه عرفانی حق واقع شدن را نکته عصمت انبیا و اولیا برشمردند؛ بعضی به وصف غریزی و فطری بودن آن و استعداد ویژه معصوم برای تأییدات ویژه الهی عنایت داشتند و دیدگاه‌های ترکیبی مختلفی نیز از نظرگاه‌های دیگر به عنوان تبیین حقیقت عصمت ارائه شده است. علت عرضه این ترکیب‌ها عدم تنافی و تخالف این نظرگاه‌ها با یکدیگر بوده است»[۱].

اقوال متکلمان امامیه

متکلمان امامیه در این باره چند قول دارند که در ادامه آنها را بیان و بررسی می‌نماییم.

ملکه نفسانی و عقل بالا

اولین تفسیر این است که ماهیت عصمت را دو چیز تشکیل می‌دهد: یکی ملکه نفسانی و دوم عقل بالا.چنانچه برخی متکلمین معتقدند: "شاید صحیح‌ترین تعبیر از عصمت این است که عصمت از ملکه نفسانی و عقل بسیار بالا تشکیل شده است که این عقل و ملکه از اسباب و زمینه‌های اختیاری و غیر اختیاری در معصوم می‌باشد"[۲]. تقریر شیخ طوسی بسیار متین و دارای امتیازها و اشکال‌های احتمالی است، که آنها را یادآور می‌شویم.

نقد

  1. معلوم نیست کدام یک از دو چیز (ملکه نفسانی و عقل بالا) از ریشه‌های اختیاری است و کدام یک از اسباب غیر اختیاری است.
  2. منظور ایشان از عقل بالا مشخص نیست که آیا عقل عملی در اجتناب از معاصی است یا منظور علم به احکام شریعت و حوادث اجتماع است، لذا به دلیل ابهام در مراد گوینده، اشکال احتمالی وارد است[۳].
غریزه مانع از حدوث انگیزه گناه

این تعریف، ماهیت عصمت را غریزه‌ای می‌داند که از حدوث انگیزه گناه در معصوم جلوگیری می‌کند و با نبود انگیزه گناه، با اختیار خود، از معاصی دوری می‌کند. چنانچه گفته‌اند: "مراد از عصمت، غریزه‌ای است که ممتنع باشد، با آن غریزه، صدور داعیه گناه و به سبب امتناع داعیه گناه ممتنع باشد، صدور گناه با فرض قدرت بر گناه"[۴].

نقد

  1. این گروه مرادشان را از غریزه، بیان نکردند که آیا از مقوله تقواست یا علم به اسمای الهی یا علم به عواقب گناه و پاداش الهی در طاعت است و یا مراد از غریزه، عقل است؟
  2. از ظاهر کلام ایشان در "گوهر مراد" فهمیده می‌شود که مرادشان از غریزه، همان عقل غالب است که انگیزه گناه را از معصوم ممتنع می‌کند[۵].
  3. این بیان فقط عصمت از گناه را شامل است، ولی عصمت از نسیان و اشتباه را شامل نمی‌گردد.
  4. عقل بالا به تنهایی موجب عصمت نمی‌شود و چه بسا نقض اجتماعی زیادی دارد، چون افرادی که صاحب عقل بالا بودند در طول تاریخ کم نیستند و این عقل بالا موجب عصمت آنها نگردیده است.
  5. بیان فوق، عصمت علمی را دربرنمی‌گیرد، بلکه فقط عصمت را در دایره گناهان عملی محدود می‌کند.[۶].
ملکه نفسانی

این تفسیر در بیان ماهیت عصمت به این معناست که عصمت، ملکه‌ای نفسانی است که از علم به عواقب گناه و مناقب طاعات حاصل می‌گردد و با پیاپی آمدن وحی تأیید و تأکید می‌گردد. بنابراین اگر ترک اولی از معصوم سر زده؛ یعنی اگر مستحبی مثل نماز شب ترک شد یا مکروهی از معصوم سر زد یا اگر گناه صغیره‌ای مرتکب گردید مورد عتاب و مؤاخذه الهی قرار می‌گیرد تا منجر به ابتلا به گناهان کبیره و ترک واجب نگردد.

اکثر حکمای قدیم و بعضی از معاصرین همین بیان را در تفسیر حقیقت عصمت گفته‌اند؛ از جمله تفتازانی و عضدالدین ایجی و فاضل مقداد این قول را به حکما نسبت داده‌اند و گفته‌اند: عصمت در نزد حکما ملکه‌ای است که از فجور و معاصی منع می‌کند و به وسیله علم به عواقب گناه و مناقب طاعات، حاصل می‌شود و با پیاپی آمدن وحی تأکید می‌شود و در موارد ترک اولی و صغایر، مورد اعتراض قرار می‌گیرد[۷].

نقد

این تفسیر از معتزله و شیعه یک نقطه امتیاز و چند اشکال اساسی دارد. اینکه عصمت را به ملکه علمی اجتناب از معاصی تفسیر کردند، امتیاز آن است و پشتوانه قرآنی و روایی دارد، ولی اشکال‌های متعددی به این تفسیر وارد است:

  1. این تفسیر در باب عصمت انبیا پاسخگوست، ولی درباره عصمت امامان با اشکال مواجه است، چون وحی مختص انبیاست (وحی تشریعی).
  2. این بیان، عصمت از معاصی را پاسخ می‌دهد، ولی عصمت از نسیان و اشتباه و عصمت علمی را شامل نیست.
  3. در این تفسیر، نوعی ابهام در خصوص وصف اختیار معصوم وجود دارد و بیان نگردیده که این ملکه نفسانی آیا اختیاری و کسبی است یا غیر اختیاری و موهوبی و بر فرض موهوبی بودن، آیا سلب اختیار می‌کند یا خیر؟
  4. اشکال دیگر این است که با گفتن تتأكد بتتابع الوحي بالأوامر و النواحي[۸] عصمت را به زمان نبوت منحصر می‌کند، ولی قبل از نبوت و از حین تولد را شامل نمی‌شود[۹].
علم غالب

برخی با اشاره به آیه ﴿وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ[۱۰] گفته‌اند: علم پیامبر اکرم (ص) دو نوع است؛ یکی تعلیم به وسیله وحی و نزول ملک، و دیگری الهام خفی و القای در قلب بدون نزول ملک و فرشته. لذا قوه عصمت نوعی از علم غالب است که با علوم کسبی به دست نمی‌آید، بلکه وابسته به موهبت الهی است که تمام قوا را تحت اختیار دارد و صاحب عصمت را از گمراهی و خطای مطلق بازمی‌دارد. البته در روایات هم به این مطلب اشاره شده است که برای پیامبر و امام روحی به نام روح القدس وجود دارد که آنها را از معصیت و خطا بازمی‌دارد. قرآن کریم نیز به دو نوع علم و شیوه تعلیم انبیا اشاره دارد: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَ...[۱۱].

و در جایی دیگر می‌فرماید: ﴿وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا...[۱۲].

مراد این است که در آیه اول روح معلمه، کلمه هادیه را به سوی نبی مکرم اسلام القا می‌کند و در آیه دوم روح القدس پیامبر اکرم را به انجام خیرات و عبادت خدای سبحان تسدید می‌کند. در نهایت می‌توان عصمت را اینطور معنا کرد[۱۳]: "عصمت، وجود امری است در معصوم که او را از خطا و معصیت بازمی‌دارد"[۱۴].

این بیان در باب حقیقت عصمت دارای نکاتی برجسته است و پشتوانه قرآنی و روایی دارد و در نهایت متانت و دقت بیان گردیده است و در میان پنج تفسیر گذشته، بهترین بیان است.

امتیازهای این تفسیر را می‌توان در چند مورد بیان کرد:

  1. این تفسیر، عصمت را علم موهوب الهی بیان کرده است که این علم موهوب به صورت الهام قلبی به پیامبر و امام می‌رسد و شاخصه این علم موهوب، عصمت امام (ع) از خطا و نسیان در حوادث و وقایع و قضاوت‌های خارجی و گناه، همین‌طور عصمت علمی امام در شریعت و احکام است.
  2. این تبیین، محدودیت زمانی ندارد و از ابتدای تولد را شامل می‌شود.
  3. عصمت را به طور مطلق بیان کرده‌اند نه نسبی، لذا عصمت از جمیع خطاها و گناهان عمدی و سهوی را شامل می‌شود.
  4. با بیان علمی عصمت، اختیار را از معصوم سلب نکرده، بلکه معصوم را صاحب اختیار می‌داند.

نقد

این تفسیر با همه دقت و علمی بودن و پشتوانه قرآنی و روایی داشتن، این اشکال احتمالی در آن دیده می‌شود که ایشان عصمت امام (ع) را با توجه به قرآن و روایات، نوعی علم غالب موهوب الهی معرفی کرده است. البته این کلام در تبیین عصمت امام در حوادث خارجی و قضاوت‌ها و علوم و احکام شریعت بسیار عالی است، چرا که این علم، موجب مصونیت امام از اشتباه می‌گردد، ولی در عصمت عملی امام این علم موهوب کافی نیست، بلکه محتاج به انتخاب و عشق و تقوای الهی است که زمینه علم موهوب الهی است، مگر اینکه علم موهوب، خود زمینه تقوا باشد که در این صورت به کلام علامه اشکالی وارد نیست[۱۵].

ملکه علمی و عملی

آخرین تفسیر در ماهیت عصمت، عصمت را دارای دو بخش می‌داند؛ یکی عصمت عملی و دیگری عصمت علمی. معصوم در بخش عصمت عملی، صاحب ملکه اجتناب است که با تلاش و مجاهدت و تقوا و مبارزه با نفس و محبت و عشق‌ورزی به ساحت قدس ربوبی و توجه تام به اسما و صفات الهی و انجام فرمان‌های پروردگار و تسلیم رضای حق بودن در تمام مراحل زندگی، زمینه را برای الهام‌های خفی ایجاد می‌کند تا با اختیار و انتخاب خود هر آنچه را که مورد رضای حق باشد در زندگی پیاده کند و از هر آنچه که مورد غضب الهی است دوری ورزد و با این زمینه‌سازی، عصمت را برای خود فراهم آورد؛ به گونه‌ای که وقوع معصیت به مرحله امتناع عادی برسد. از طرفی معصوم، عصمت علمی را با اعطای وهبه پروردگار کسب می‌کند تا موجب عصمت امام از خطا و نسیان در اندیشه گردد. بر اساس این تفسیر، "عصمت، ملکه علمی و عملی است که افراد معصوم را از هر گونه گناه عمدی و سهوی، جهل، خطا، سهو، نسیان و مغالطه در اندیشه باز می‌دارد"[۱۶].

به نظر می‌رسد که این بیان در میان تفاسیر متکلمان و شش تفسیر گذشته عقل گرایان، از جهاتی بهترین بیان باشد، چرا که دارای دو بعد است؛ یعنی هم عصمت عملی معصومین و هم عصمت علمی ایشان را بیان کرده است. از طرفی عصمت را نتیجه تلاش و مجاهدت معصومین دانسته است. با این وصف، عصمت، اختیاری و ریشه آن، ارادی است. همچنین عصمت را موهوبی دانسته تا در زمینه علمی و سهو و نسیان دچار اشکال نباشد[۱۷].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. احمد حسین شریفی؛
آقایان دکتر یوسفیان و شریفی در «پژوهشی در عصمت معصومان» در این‌باره گفته‌‌اند:

«لطف الهی: عده‌ای، این مقام معنوی را به لطف خاص الهی در حق معصومین تفسیر کرده‌اند. ابن ابی الحدید در شرح نهج‌البلاغه می‌گوید: قال أصحابنا العصمة لطف يمتنع المكلف عند فعله من القبيح اختياراً[۱۸]؛ معتزله این‌گونه عصمت را تعریف کرده‌اند: لطف الهی است که وقتی در حق کسی انجام گیرد، با اختیار خویش از انجام کارهای ناپسند دوری می‌گزیند. همچنین فاضل مقداد، از متکلمین امامیّه، در تعریف عصمت می‌گوید: الحق أن العصمة عبارة عن لطف يفعله اللّه بالمكلف، بحيث لا يكون له داع الى ترك الطاعة و لا الى فعل المعصية، مع قدرته على ذلك[۱۹]؛ حق این است که عصمت، لطفی است که خداوند نسبت به مکلف انجام می‌دهد؛ به نحوی که دیگر، انگیزه‌ای برای ترک اطاعت و یا انجام معصیت در او نیست؛ هر چند توان انجام آنها را دارد.

سپس برای توضیح چگونگی تحقق این لطف در حق ایشان، به ذکر اسبابی بدین قرار می‌پردازد:

  1. برخورداری از ملکه‌ای که از اقدام بر معاصی جلوگیری می‌نماید؛
  2. علم به عاقبت نیکوی کارهای خوب و سرانجام بد اعمال ناپسند؛
  3. ترس از مؤاخذه بر ترک اولین.

برخی دیگر از متکلمین، اسباب چهارگانه‌ای را برای تحقق این لطف خاص الهی ذکر نموده‌اند، که در بحث‌های آینده مورد بررسی قرار خواهند گرفت.

عدم آفرینش گناه: از آنجایی که اشاعره آفرینش تمامی افعال را بدون واسطه به خداوند نسبت می‌دهند[۲۰]، پاره‌ای از آنها عصمت را به پرهیز خداوند از آفرینش افعال قبیح و زشت در معصومین تفسیر کرده‌اند[۲۱]. صاحب مواقف در این مورد می‌گوید: و هي [حقيقة العصمة] عندنا ان لا يخلق الله فيهم ذنباً[۲۲]. آشکار است که این گونه تفسیری از عصمت، به جبری بودن آن می‌انجامد؛ از این روی، بعضی دیگر از اشاعره قید مع بقاء قدرته و اختياره[۲۳] را به این تعریف افزوده‌اند، تا خود را از مفاسدی که جبری بودن عصمت در پی دارد، برهانند.

توانایی بر اطاعت: پاره‌ای دیگر از اشاعره، عصمت را به خلق قدرة الطاعة[۲۴] تفسیر کرده‌اند؛ یعنی اینکه خداوند در معصومین فقط قدرت طاعت را قرار داده است؛ اما توان بر انجام معاصی ندارند؛ بر خلاف غیر ایشان که هم قدرت بر معصیت دارند و هم توانایی بر طاعت. البته این تعریف مبتنی بر آن است که بتوانیم "توانایی بر انجام کار و ناتوانی ترک آن" را قادرت بنامیم که بر خلاف معنای مشهور و اصطلاحی قدرت است؛ زیرا قدرت در اصطلاح، همانند معنای عرفی آن، به معنای توانایی در انجام و ترک می‌باشد.

ملکه نفسانی: مشهور فلاسفه و پاره‌ای از متکلمان در توضیح معنای عصمت گفته‌اند:

ملکه[۲۵] و صفت راسخه‌ای است نفسانی که انسان دارای آن را از گناهان باز می‌دارد؛ هر چند که قدرت بر انجام گناه را از او سلب نمی‌کند[۲۶]. پیداست که تعاریف پیش‌گفته، تنها متوجه عصمت از گناهان است. در حالی که حوزه و قلمرو عصمت - چنان که در آینده خواهد آمد - بسی گسترده‌تر از این می‌باشد. بنابراین لازم است بر اساس مبانی پذیرفته امامیه تعریفی از عصمت ارائه گردد که علاوه بر عصمت در عمل، عصمت در فهم و دریافت و عصمت از خطا را نیز شامل شود. بدیهی است که ارائه تعریفی جامع در این زمینه که مورد اتفاق همه دانشمندان باشد، چندان ساده نیست؛ زیرا مبانی متفاوت مکاتب مختلف، تعریف متناسب با خود را می‌طلبد.

نکته دیگر اینکه، با توجه به پیامدهای منفی جبری انگاشتن عصمت –که در فصل سوم بدان اشاره خواهد شد- هرگونه تفسیر و تبیینی از آن، که منشأ این مقام معنوی را در امور غیر اختیاری جست‌و‌جو کند، باطل است. از این روی بطلان تعاریف اشاعره از عصمت انبیا، روشن می‌گردد؛ زیرا که نسبت دادن آفرینش افعال انسان‌ها به خداوند و سلب هر گونه فاعلیتی از انسان ولو در پرتو فاعلیت الهی، معنایی جز جبر ندارد[۲۷]. به علاوه، افزودن قیودی همچون مع بقاء قدرته و اختياره وصله‌ای ناهمگون است، که نه تنها مشکلی را حل نمی‌کند، بلکه بر ابهام آن می‌افزاید. به عبارت دیگر، لازمه آن، تناقض میان صدر و ذیل تعریف خواهد بود»[۲۸].
۲. بهروز مینایی؛
آقای دکتر بهروز مینایی در کتاب «اندیشه کلامی عصمت» در این‌باره گفته‌ است:

دیدگاه متکلمان اسلامی

«می‌توان در تبیین ماهیت عصمت و کیفیت حصول آن سه دیدگاه عمده را در میان متکلمان مسلمان برشمرد که هر یک می‌تواند تقریرهای مختلفی داشته باشند:

  1. دیدگاه اشاعره: خداوند معصوم را به گونه‌ای می‌آفریند که قدرت بر انجام گناه ندارد. حال یا در نفس و بدن وی خلقت ویژه‌ای را رعایت می‌کند که معصوم، معصوم می‌شود یا از نظر نفس و بدن مانند سایر افراد است، اما قدرت بر انجام گناه ندارد.
  2. دیدگاه معتزله: همان نظریه «لطف مطلق» است؛ یعنی عصمت «لطفی» است از طرف خداوند که به کمک آن، آدمی به اختیار خود گناه نمی‌کند و هیچ وابسته به این نیست که از طرف خود معصوم مقدماتی فراهم شده و قابلیتی برای پذیرش این لطف باشد. خداوند به هر وسیله‌ای اسبابی را فراهم می‌سازد که شخص به اختیار خود از گناه اجتناب ورزد. دو دیدگاه فوق هرگز نمی‌توانند تبیین عقلانی موجّهی از عصمت ارائه کنند و دچار اشکال، ابهام بوده، سؤال‌های متعددی را بدون پاسخ می‌گذارند؛ اما در مقام مقایسه این دو دیدگاه، می‌توان گفت دیدگاه اشاعره عقلانی‌تر است؛ چون مبتنی بر مبنای اشاعره در جبری بودن افعال و حالات انسان است؛ اما دیدگاه معتزله هیچ مبنای روشنی برای نزول چنین لطفی بر معصومان ذکر نکرده است.
  3. دیدگاه امامیه: عصمت یک حالت، صفت، نیرو یا ملکه نفسانی و روحی یا یک علم و شناخت ویژه‌ای است که انسان را از ارتکاب گناه باز می‌دارد یا از خطا و سهو مصون می‌دارد. این مصونیت درونی که از آن به عصمت تعبیر می‌شود، طی دوره‌های طولانی، تقریرهای گوناگونی از آن عرضه شده است. بیشتر تقریرها در اینکه این حالت، لطف و موهبت الهی و توفیقی است از سوی حق، با هم مشترک‌اند؛ اما در کیفیت علیت قابلی که موجب می‌شود معصوم مشمول این لطف و موهبت قرار گیرد، اختلافاتی با هم دارند.
برخی مانند شیخ مفید و سید مرتضی، اعتصام به حبل و عصمت الهی را ملاک پذیرش این لطف قرار داده‌اند و بعضی مانند شیخ طوسی، تهذیب و ترویض نفسانی را علیت قابلی دانسته‌اند؛ بعضی مقدمات چهارگانه یعنی ملکه عفت و تقوا، علم به عواقب گناه، تأکید این علم به وسیله وحی و الهام و تنبیه بر خطا و ترک اولی را زمینه پذیرش لطف و موهبت عصمت می‌دانند؛ عده‌ای نقش بیشتری برای ملکه قایل شده‌اند و بعضی دیگر بر علم و حالت کشف الغطایی آن تأکید ورزیده‌اند؛ بعضی عصمت را اعلا مراتب تقوا دانستند و بعضی دیگر عشق و محبت شدید معصوم به خداوند و تحت جذبه عرفانی حق واقع شدن را نکته عصمت انبیا و اولیا برشمردند؛ بعضی به وصف غریزی و فطری بودن آن و استعداد ویژه معصوم برای تأییدات ویژه الهی عنایت داشتند و دیدگاه‌های ترکیبی مختلفی نیز از نظرگاه‌های دیگر به عنوان تبیین حقیقت عصمت ارائه شده است. علت عرضه این ترکیب‌ها عدم تنافی و تخالف این نظرگاه‌ها با یکدیگر بوده است»[۲۹].
۳. آقای صفرزاده؛
آقای صفرزاده در کتاب «عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی» در این‌باره گفته است:

«متکلمان امامیه در ماهیت عصمت چند قول دارند که در ادامه آنها را بیان و بررسی می‌نماییم.

ملکه نفسانی و عقل بالا

اولین تفسیر این است که ماهیت عصمت را دو چیز تشکیل می‌دهد: یکی ملکه نفسانی و دوم عقل بالا.چنانچه برخی متکلمین معتقدند: "شاید صحیح‌ترین تعبیر از عصمت این است که عصمت از ملکه نفسانی و عقل بسیار بالا تشکیل شده است که این عقل و ملکه از اسباب و زمینه‌های اختیاری و غیر اختیاری در معصوم می‌باشد"[۳۰]. تقریر شیخ طوسی بسیار متین و دارای امتیازها و اشکال‌های احتمالی است، که آنها را یادآور می‌شویم.

نقد

  1. معلوم نیست کدام یک از دو چیز (ملکه نفسانی و عقل بالا) از ریشه‌های اختیاری است و کدام یک از اسباب غیر اختیاری است.
  2. منظور ایشان از عقل بالا مشخص نیست که آیا عقل عملی در اجتناب از معاصی است یا منظور علم به احکام شریعت و حوادث اجتماع است، لذا به دلیل ابهام در مراد گوینده، اشکال احتمالی وارد است[۳۱].

غریزه مانع از حدوث انگیزه گناه

این تعریف، ماهیت عصمت را غریزه‌ای می‌داند که از حدوث انگیزه گناه در معصوم جلوگیری می‌کند و با نبود انگیزه گناه، با اختیار خود، از معاصی دوری می‌کند. چنانچه گفته‌اند: "مراد از عصمت، غریزه‌ای است که ممتنع باشد، با آن غریزه، صدور داعیه گناه و به سبب امتناع داعیه گناه ممتنع باشد، صدور گناه با فرض قدرت بر گناه"[۳۲].

نقد

  1. این گروه مرادشان را از غریزه، بیان نکردند که آیا از مقوله تقواست یا علم به اسمای الهی یا علم به عواقب گناه و پاداش الهی در طاعت است و یا مراد از غریزه، عقل است؟
  2. از ظاهر کلام ایشان در "گوهر مراد" فهمیده می‌شود که مرادشان از غریزه، همان عقل غالب است که انگیزه گناه را از معصوم ممتنع می‌کند[۳۳].
  3. این بیان فقط عصمت از گناه را شامل است، ولی عصمت از نسیان و اشتباه را شامل نمی‌گردد.
  4. عقل بالا به تنهایی موجب عصمت نمی‌شود و چه بسا نقض اجتماعی زیادی دارد، چون افرادی که صاحب عقل بالا بودند در طول تاریخ کم نیستند و این عقل بالا موجب عصمت آنها نگردیده است.
  5. بیان فوق، عصمت علمی را دربرنمی‌گیرد، بلکه فقط عصمت را در دایره گناهان عملی محدود می‌کند.[۳۴].

ملکه نفسانی

این تفسیر در بیان ماهیت عصمت به این معناست که عصمت، ملکه‌ای نفسانی است که از علم به عواقب گناه و مناقب طاعات حاصل می‌گردد و با پیاپی آمدن وحی تأیید و تأکید می‌گردد. بنابراین اگر ترک اولی از معصوم سر زده؛ یعنی اگر مستحبی مثل نماز شب ترک شد یا مکروهی از معصوم سر زد یا اگر گناه صغیره‌ای مرتکب گردید مورد عتاب و مؤاخذه الهی قرار می‌گیرد تا منجر به ابتلا به گناهان کبیره و ترک واجب نگردد.

اکثر حکمای قدیم و بعضی از معاصرین همین بیان را در تفسیر حقیقت عصمت گفته‌اند؛ از جمله تفتازانی و عضدالدین ایجی و فاضل مقداد این قول را به حکما نسبت داده‌اند و گفته‌اند: عصمت در نزد حکما ملکه‌ای است که از فجور و معاصی منع می‌کند و به وسیله علم به عواقب گناه و مناقب طاعات، حاصل می‌شود و با پیاپی آمدن وحی تأکید می‌شود و در موارد ترک اولی و صغایر، مورد اعتراض قرار می‌گیرد[۳۵].

نقد

این تفسیر از معتزله و شیعه یک نقطه امتیاز و چند اشکال اساسی دارد. اینکه عصمت را به ملکه علمی اجتناب از معاصی تفسیر کردند، امتیاز آن است و پشتوانه قرآنی و روایی دارد، ولی اشکال‌های متعددی به این تفسیر وارد است:

  1. این تفسیر در باب عصمت انبیا پاسخگوست، ولی درباره عصمت امامان با اشکال مواجه است، چون وحی مختص انبیاست (وحی تشریعی).
  2. این بیان، عصمت از معاصی را پاسخ می‌دهد، ولی عصمت از نسیان و اشتباه و عصمت علمی را شامل نیست.
  3. در این تفسیر، نوعی ابهام در خصوص وصف اختیار معصوم وجود دارد و بیان نگردیده که این ملکه نفسانی آیا اختیاری و کسبی است یا غیر اختیاری و موهوبی و بر فرض موهوبی بودن، آیا سلب اختیار می‌کند یا خیر؟
  4. اشکال دیگر این است که با گفتن تتأكد بتتابع الوحي بالأوامر و النواحي[۳۶] عصمت را به زمان نبوت منحصر می‌کند، ولی قبل از نبوت و از حین تولد را شامل نمی‌شود[۳۷].

علم غالب

برخی با اشاره به آیه ﴿وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ[۳۸] گفته‌اند: علم پیامبر اکرم (ص) دو نوع است؛ یکی تعلیم به وسیله وحی و نزول ملک، و دیگری الهام خفی و القای در قلب بدون نزول ملک و فرشته. لذا قوه عصمت نوعی از علم غالب است که با علوم کسبی به دست نمی‌آید، بلکه وابسته به موهبت الهی است که تمام قوا را تحت اختیار دارد و صاحب عصمت را از گمراهی و خطای مطلق بازمی‌دارد. البته در روایات هم به این مطلب اشاره شده است که برای پیامبر و امام روحی به نام روح القدس وجود دارد که آنها را از معصیت و خطا بازمی‌دارد. قرآن کریم نیز به دو نوع علم و شیوه تعلیم انبیا اشاره دارد: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَ...[۳۹].

و در جایی دیگر می‌فرماید: ﴿وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا...[۴۰].

مراد این است که در آیه اول روح معلمه، کلمه هادیه را به سوی نبی مکرم اسلام القا می‌کند و در آیه دوم روح القدس پیامبر اکرم را به انجام خیرات و عبادت خدای سبحان تسدید می‌کند. در نهایت می‌توان عصمت را اینطور معنا کرد[۴۱]: "عصمت، وجود امری است در معصوم که او را از خطا و معصیت بازمی‌دارد"[۴۲].

این بیان در باب حقیقت عصمت دارای نکاتی برجسته است و پشتوانه قرآنی و روایی دارد و در نهایت متانت و دقت بیان گردیده است و در میان پنج تفسیر گذشته، بهترین بیان است.

امتیازهای این تفسیر را می‌توان در چند مورد بیان کرد:

  1. این تفسیر، عصمت را علم موهوب الهی بیان کرده است که این علم موهوب به صورت الهام قلبی به پیامبر و امام می‌رسد و شاخصه این علم موهوب، عصمت امام (ع) از خطا و نسیان در حوادث و وقایع و قضاوت‌های خارجی و گناه، همین‌طور عصمت علمی امام در شریعت و احکام است.
  2. این تبیین، محدودیت زمانی ندارد و از ابتدای تولد را شامل می‌شود.
  3. عصمت را به طور مطلق بیان کرده‌اند نه نسبی، لذا عصمت از جمیع خطاها و گناهان عمدی و سهوی را شامل می‌شود.
  4. با بیان علمی عصمت، اختیار را از معصوم سلب نکرده، بلکه معصوم را صاحب اختیار می‌داند.

نقد

این تفسیر با همه دقت و علمی بودن و پشتوانه قرآنی و روایی داشتن، این اشکال احتمالی در آن دیده می‌شود که ایشان عصمت امام (ع) را با توجه به قرآن و روایات، نوعی علم غالب موهوب الهی معرفی کرده است. البته این کلام در تبیین عصمت امام در حوادث خارجی و قضاوت‌ها و علوم و احکام شریعت بسیار عالی است، چرا که این علم، موجب مصونیت امام از اشتباه می‌گردد، ولی در عصمت عملی امام این علم موهوب کافی نیست، بلکه محتاج به انتخاب و عشق و تقوای الهی است که زمینه علم موهوب الهی است، مگر اینکه علم موهوب، خود زمینه تقوا باشد که در این صورت به کلام علامه اشکالی وارد نیست[۴۳].

ملکه علمی و عملی

آخرین تفسیر در ماهیت عصمت، عصمت را دارای دو بخش می‌داند؛ یکی عصمت عملی و دیگری عصمت علمی. معصوم در بخش عصمت عملی، صاحب ملکه اجتناب است که با تلاش و مجاهدت و تقوا و مبارزه با نفس و محبت و عشق‌ورزی به ساحت قدس ربوبی و توجه تام به اسما و صفات الهی و انجام فرمان‌های پروردگار و تسلیم رضای حق بودن در تمام مراحل زندگی، زمینه را برای الهام‌های خفی ایجاد می‌کند تا با اختیار و انتخاب خود هر آنچه را که مورد رضای حق باشد در زندگی پیاده کند و از هر آنچه که مورد غضب الهی است دوری ورزد و با این زمینه‌سازی، عصمت را برای خود فراهم آورد؛ به گونه‌ای که وقوع معصیت به مرحله امتناع عادی برسد. از طرفی معصوم، عصمت علمی را با اعطای وهبه پروردگار کسب می‌کند تا موجب عصمت امام از خطا و نسیان در اندیشه گردد. بر اساس این تفسیر، "عصمت، ملکه علمی و عملی است که افراد معصوم را از هر گونه گناه عمدی و سهوی، جهل، خطا، سهو، نسیان و مغالطه در اندیشه باز می‌دارد"[۴۴].

به نظر می‌رسد که این بیان در میان تفاسیر متکلمان و شش تفسیر گذشته عقل گرایان، از جهاتی بهترین بیان باشد، چرا که دارای دو بعد است؛ یعنی هم عصمت عملی معصومین و هم عصمت علمی ایشان را بیان کرده است. از طرفی عصمت را نتیجه تلاش و مجاهدت معصومین دانسته است. با این وصف، عصمت، اختیاری و ریشه آن، ارادی است. همچنین عصمت را موهوبی دانسته تا در زمینه علمی و سهو و نسیان دچار اشکال نباشد»[۴۵].

منبع‌شناسی جامع عصمت

پانویس

  1. مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت، ص ۱۳۴.
  2. تلخیص الشافی، ج۱، ص۶۱.
  3. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص ۳۸-۴۷.
  4. عبدالرزاق لاهیجی، سرمایه ایمان، ص۹۰ و ۱۱۶.
  5. عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۳۷۹.
  6. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص ۳۸-۴۷.
  7. المواقف فی علم الکلام، ص۳۶۶؛ شرح مقاصد، ج۴ ص۳۱۲؛ اللوامع الاهیه، ص۲۴۴؛ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۶۵؛ تلخیص المحصل، ص۳۶۹؛ محمدتقی مصباح یزدی، راه و راهنما‌شناسی، ج۴، ص۱۹۹؛ میر سیدشریف جرجانی، التعریفات، ص۶۵.
  8. المواقف فی علم الکلام، ص۳۶۶؛ شرح مقاصد، ج۴، ص۳۱۲؛ اللوامع الاهیه، ص۲۴۴.
  9. شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان ص ۲۲-۲۶؛ صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص ۳۸-۴۷.
  10. «و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
  11. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  12. «و بدین‌گونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم» سوره شوری، آیه ۵۲.
  13. المیزان، ج۵، ص۷۹–۸۱.
  14. المیزان، ج۲، ص۱۳۴.
  15. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص ۳۸-۴۷.
  16. عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۹، ص۱۵.
  17. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی، ص ۳۸-۴۷.
  18. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۹. همچنین ر.ک: ارشاد الطالبین، ص۳۰۱؛ بحارالانوار، ج۱۷، ص۹۴، به نقل از: الغرر و الدرر؛ شرح المقاصد، ج۴، ص۳۱۳؛ شرح العقائد النسفیه، ص۹۹؛ کشف المراد، ص۳۶۵؛ مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۳۰۰.
  19. ارشاد الطالبین، ص۳۰۱-۳۰۲.
  20. درباره نظر اشاعره در زمینه خلق افعال، ر.ک: بحوث فی الملل و النحل، ج۲، ص۱۱۳-۱۶۷؛ دلائل الصدق، ج۱، ص۴۳۲-۵۵۲۴۳۲.
  21. شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰.
  22. المواقف، ص۳۶۶؛ همچنین ر.ک: شرح المقاصد، ج۴، ص۳۱۲.
  23. شرح العقائد النسفیه، ص۹۹.
  24. شرح المقاصد، ج۴، ص۳۱۲، همچنین ر.ک: رسالة التقریب، ش۲، ص۱۴۰.
  25. ملکه: «صفت راسخ نفسانی که قابل زوال و تغییر نباشد. و مقابل آن را «حال» می‌گویند که ثابت و همیشگی نیست»، فرهنگ معین.
  26. ر.ک: شرح المقاصد، ج۴، ص۳۱۲؛ الالهیات، ج۳، ص۱۶۱؛ سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص۱۹؛ گوهر مراد، ص۳۷۹؛ المواقف، ص۳۶۶؛ شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰-۲۸۱؛ انیس الموحدین، ب ۳، ف ۲.
  27. ر.ک: دلائل الصادق، ج۱، ص۴۳۲-۵۵۲؛ بحوث فی الملل و النحل، ج۲، ص۱۱۳-۱۶۷.
  28. شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان ص ۲۲-۲۶.
  29. مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت، ص ۱۳۴.
  30. تلخیص الشافی، ج۱، ص۶۱.
  31. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص ۳۸-۴۷.
  32. عبدالرزاق لاهیجی، سرمایه ایمان، ص۹۰ و ۱۱۶.
  33. عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۳۷۹.
  34. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص ۳۸-۴۷.
  35. المواقف فی علم الکلام، ص۳۶۶؛ شرح مقاصد، ج۴ ص۳۱۲؛ اللوامع الاهیه، ص۲۴۴؛ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۶۵؛ تلخیص المحصل، ص۳۶۹؛ محمدتقی مصباح یزدی، راه و راهنما‌شناسی، ج۴، ص۱۹۹؛ میر سیدشریف جرجانی، التعریفات، ص۶۵.
  36. المواقف فی علم الکلام، ص۳۶۶؛ شرح مقاصد، ج۴، ص۳۱۲؛ اللوامع الاهیه، ص۲۴۴.
  37. شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان ص ۲۲-۲۶؛ صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص ۳۸-۴۷.
  38. «و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
  39. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  40. «و بدین‌گونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم» سوره شوری، آیه ۵۲.
  41. المیزان، ج۵، ص۷۹–۸۱.
  42. المیزان، ج۲، ص۱۳۴.
  43. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص ۳۸-۴۷.
  44. عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۹، ص۱۵.
  45. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی، ص ۳۸-۴۷.