سنت در کلام اسلامی

معناشناسی

«سنت» که یکی از چهار منبع احکام است، در لغت به معنای راه و سیرهرفتار) آمده است[۱] و در برابر آن بدعت است[۲]. برخی سنت را به معنای سیره[۳] و عادت دانسته‌اند[۴]. سنت رسول خدا (ص) یعنی سیره ایشان[۵]. سیره را به رفتار پسندیده یا ناپسند هم معنا کرده‌اند[۶]. در حدیث نبوی سنت به معنای عام آمده است: «هر کس سنت حسنه ایجاد کند، برای او اجر آن و پاداش کسی است که به آن عمل کند و از پاداش هیچ یک کاسته نمی‌شود[۷] و هر کس سنت زشت و بدی ایجاد کند، برای او بار گناه آن و بار گناه کسی است که به آن عمل کند»[۸]. در این صورت گفته می‌شود او کسی است که آن سنت را ایجاد کرده است[۹]؛ بنابراین تعاریف، سنت و سیره یکی است و ممکن است نیک یا بد باشد که دیگران از آن پیروی کنند[۱۰].[۱۱]

سنت در اصطلاح در سه مورد به کار رفته است:

دستورهای پیامبر

سنت به معنای قانونی است که رسول خدا (ص) وضع کرده و برخاسته از دستور و خواست و عمل اوست: السُّنة ما سنَّهُ رسولُ الله (ص)[۱۲]: سنت چیزی است که رسول خدا (ص) ایجاد کرده باشد؛ اعم از اینکه واجب باشد یا مستحب. امیرالمؤمنین می‌فرماید: «السُّنَّةُ مَا سَنَّ رَسُولُ اللَّهِ (ص)»[۱۳] و با تعبیر «مَا سَنَّهُ النَّبِيُّ (ص)» در إستبصار آمده است[۱۴]. ایشان در خبری می‌فرماید: «قول، عمل و نیت باید مطابق با سنت یعنی سنت پیامبر (ص) باشد»[۱۵].

این تعریفی است که می‌توان آن را برگرفته از روایات متعدد و آن را تعریف سنت طبق نظر اهل حدیث دانست[۱۶]. وقتی گفته می‌شود «کتاب و سنت» یعنی دستوری که در کتاب خدا یا فرمایش‌ها و عمل پیامبر (ص) و به اعتقاد شیعه، ائمه آمده است. در کتب لغت پس از بیان معنای لغوی سنت، این معنا را ذکر کرده و در تعریف آن گفته‌اند: «چیزی که پیامبر (ص) به آن دستور داده و از آن نهی کرده و به آن با سخن و عمل تشویق کرده است که آن در کتاب عزیز نیست»[۱۷].

شاطبی درباره سنت می‌نویسد: «بر آنچه از پیامبر (ص) نقل شده، به ویژه آنچه در قرآن نیامده، بلکه فقط پیامبر (ص) بر آن تصریح کرده است، حال در شرح آیات باشد یا جدای از آنها، سنت گفته می‌شود»[۱۸]؛ برای مثال ختنه را سنت دانسته‌اند؛ چون سنت پیامبر (ص) است[۱۹]. وقتی سنت در برابر بدعت قرار می‌گیرد، به همین معناست؛ برای نمونه امیر مؤمنان تلاش لشکر معاویه را در صفین، خاموش کردن سنت پیامبر (ص) و زنده کردن بدعت می‌شمارد[۲۰] و زمانی که مردی از ایشان از سنت و بدعت می‌پرسد، می‌فرماید: سنت چیزی است که رسول خدا (ص) بنیان نهاده و بدعت چیزی است که مخالف آن باشد[۲۱]. امام حسین (ع) نیز می‌فرماید در زمان خلافت امویان سنت نابود و بدعت زنده شده است[۲۲].[۲۳]

سنت به معنای استحباب

سنت در بسیاری از موارد بر امور مستحبی اطلاق می‌شود، به اعتبار اینکه واجب چیزی است که خداوند آن را واجب کرده و مستحب چیزی است که پیامبر (ص) آن را انجام داده که بازگشت همه به راه و روش است[۲۴]. این تعریف اصطلاح فقهی سنت است. در اینجا سنت یکی از احکام پنج‌گانه تکلیفیه است، در برابر چهار حکم دیگر که عبارت‌اند از واجب، حرام، مکروه و مباح. در ریاض السالکین بعد از ذکر معنای لغوی آن به گونه‌ای که گذشت، می‌نویسد: در عرف شرع سنت بر کار مستحبی اطلاق می‌شود؛ بر کارهایی که پیامبر (ص) بر انجام آن مواظبت می‌کرده و گاهی هم ترک می‌نموده است و این دو گونه است:

  1. سنن هُدی: منظور کارهایی است که پیامبر (ص) بر انجام آن توجه و عنایت داشت و این در امور عبادی بوده است. در توضیح آن می‌افزاید: سنت‌های هدایتی دستورها و کارهایی است که انجام آن سبب کامل شدن دین می‌گردد و ترک آن کراهت و زشتی به دنبال دارد؛ مانند نماز جماعت، اذان و اقامه و نافله‌های روزانه که در روایات از عمل پیامبر (ص) تعبیر به سنت شده است[۲۵].
  2. سنت‌های زاید: کارهایی که پیامبر (ص) به گونه معمول و عادی انجام می‌داده است. اینها سنت‌هایی است که عمل به آنها نیکوست و در ترک آنها کراهت و زشتی نیست؛ مانند سنت لباس پوشیدن، خوردن و آشامیدن، ایستادن و نشستن پپامبر (ص)[۲۶].

سنت در اینجا همان روش و عمل غیرواجب است. گویا علامه طباطبایی کتاب خویش را به نام سنن النبی بر این معنا بنیان نهاده؛ زیرا بیشترین مواردی که در آن آورده، رفتارهای عملی و دستورهایی از پیامبر (ص) است که گونه‌ای استمرار در آن گزارش شده که برخی از سنت‌های هُدی و تعدادی از سنت‌های زاید هستند[۲۷]. عبدالله بن مسعود از سنن هدی، نماز به جماعت در مسجد را ذکر کرده و مردم را از ترک مسجد نهی می‌کرد[۲۸]. مؤلف کتاب دستور العلماء بعد از تعریف سنت آن را به دو دسته سنن هدی و سنن زواید تقسیم کرده است، برابر تعریفی که ذکر شد. او نمونه‌های متعددی برای هر یک از دو قسم سنت آورده است. وی نماز تراویح را از سنت‌های صحابه می‌داند نه سنت پیامبر (ص)؛ اما بر مواظبت بر آن تأکید دارد[۲۹].[۳۰]

قول، فعل و تقریر معصوم

اصولیان سنت را عبارت از قول (سخن)، فعل (عمل) و تقریر (تأیید) پیامبر دانسته‌اند[۳۱]. علمای شیعه آن را به قول یا فعل و تقریر معصوم[۳۲] یا حجت[۳۳] تعریف کرده‌اند. گروهی این سه را مقید به غیرعادی کرده‌اند[۳۴]؛ یعنی سخنان و کارهای معمولی معصوم سنت نام نمی‌گیرد. صاحب قوانین سنت را مقید به کارهای غیرعادی کرده[۳۵] و شیخ بهایی آن را مقیّد به غیر قرآن[۳۶] و غیرعادی دانسته است[۳۷]؛ یعنی آنچه در قرآن آمده، گرچه مربوط به رسول خدا (ص) باشد، سنت نیست؛ اما اصولیان معاصر چنین قیدی را در تعریف سنت بیان نکرده‌اند[۳۸]. برخی به این نکته توجه کرده‌اند که سنت نفس و اصل سخن، عمل و تأیید معصوم است[۳۹] و آنچه از این سه حکایت می‌کند، حدیث نامیده می‌شود. حدیث یعنی خبر و روایتی که از قول، عمل و تقریر معصوم حکایت می‌کند. به همین جهت حدیث را کلامی می‌دانند که از قول، فعل و تقریر معصوم حکایت دارد[۴۰]. از دیدگاه علمای شیعه سنت تنها گفته، عمل و امضای پیامبر (ص) و امام معصوم را در بر می‌گیرد؛ البته در روایاتی امامان به عملکرد افرادی مانند سلمان و ابوذر استناد کرده‌اند؛ زیرا آنان بدون دستور امیر مؤمنان (ع) کاری انجام نمی‌دادند[۴۱].

سنت از منظر اصولیان اهل سنت

اصولیان عامه سنت را همانند علمای شیعه به قول و فعل و تقریر[۴۲] یا سکوت پیامبر (ص)[۴۳] یا چیزی که دیده و دانسته[۴۴] و پذیرفته و انکار نکرده، معنا کرده‌اند. ابو الولید باجی مالکی (م۴۷۴ق) افعال پیامبر را دو قسم می‌داند: قسم اول: افعالی که پیامبر (ص) انجام می‌دهد و بیان برای احکام مجمل کتاب یا سنت است. قسم دوم: اعمالی که ابتدائاً انجام می‌دهد که دو نوع می‌باشد: یکی کارهای عادی مانند خوردن و آشامیدن، راه رفتن و پوشیدن لباس است. اینها دلالت بر اباحه دارد. برخی گفته‌اند دلالت بر استحباب دارد؛ مانند راه رفتن با نعلین یا خوردن با دست راست و مانند آن. نوع دوم مواردی است که در آن قصد قربت لازم و عبادت است که درباره دلالت آنها اختلاف شده است؛ اکثر مالکیه گفته‌اند بر وجوب و برخی گفته‌اند بر استحباب دلالت دارد و برخی توقف کرده‌اند[۴۵]. فخر رازی نیز چهار قول را درباره افعال پیامبر نقل کرده است: وجوب، استحباب، اباحه و توقف و دراین باره بحث کرده است[۴۶].

اهل سنت به مرور اجتهاد و علم اصول را رها کرده و سنت را تعمیم دادند. برخی افزون بر سنت پیامبر (ص)، سنت خلفای راشدین را جزو سنت معرفی کرده[۴۷] و جمعی گفته‌ها و رفتار تمام صحابه را در کتاب‌های روایی و سنن خویش نقل کرده و آن را سنت دانسته و به آنها استناد کرده‌اند[۴۸].[۴۹]

اقسام سنت

بر اساس تعریفی که از سنت ارائه شد، آن را به سه قسم تقسیم کرده‌اند: سنت قولی؛ سنت فعلی و عملی و سنت تقریری.

  1. سنت قولی همان سخنان و دستورهای آنان است. در گذشته از کتاب‌های اصولی اقسام سنت نقل شد و حجیت آن به عنوان منبع احکام شرعی به اثبات رسیده است. بخش قابل توجهی از سنت‌های پیامبر (ص) سنت قولی و بیان فرمان‌های الهی است که فقط مربوط به دیگران است؛ برای مثال امام صادق (ع) بیان می‌کند که پیامبر (ص) درباره حیض سه سنت ایجاد کرد[۵۰].
  2. سنت فعلی همان سیره عملی است و بازگشت بخش عمده سنت تقریری نیز به سیره و عملی است که معصوم آن را پذیرفته است. آنچه از سنت حکایت می‌کند، حدیث یا خبر نامیده می‌شود؛ بنابراین سیره، سنت عملی پیامبر (ص) و امام و تقریرات عملی آنان را در بر می‌گیرد. گویا کسانی که سنت را مقید به قید غیر قرآن نکرده‌اند، به این نکته توجه داشته‌اند که بخشی از سیره پیامبر (ص) در قرآن آمده است؛ همان گونه که قرآن نکاتی را از سیره پیامبران گذشته نقل کرده است؛ بنابراین سیره نبوی در قرآن هم آمده و می‌توان گفت سیره پیامبر در قرآن متفاوت با معنای مصطلح سنت است.

طبیعی است آنچه قرآن از پیامبران پیشین یا انسان‌های وارسته نقل کرده و رد نکرده، برای ما حجت و درخور استناد است؛ گرچه در اینجا مورد بحث ما نیست، مگر مواردی که ائمه استناد کرده باشند.

گاهی سنت به معنای قوانین تکوینی و طبیعی است که بر جوامع حاکم است و از آن به سنت‌های الهی یا تاریخی و اجتماعی تعبیر می‌شود که اینها مورد بحث ما نیست[۵۱].

سیره بخشی از سنت

فقیهان و دانشمندان اسلامی منابع احکام دینی را چهار چیز می‌دانند: کتاب (قرآنسنت، عقل و اجماع. شیعه و سنی با تفاوت‌هایی در جزئیات؛ در اصل این موضوع که منابع احکام چهار چیز است، اتفاق‌نظر دارند. سنت بیشترین نقش را در بیان جزئیات احکام دارد. سنت شامل قول، فعل و تقریر است. شیعه افزون بر سنت رسول خدا (ص) معتقد به لزوم پیروی از سنت دوازده امام و سنت فاطمه زهرا (س) است. اهل سنت گرچه بر سنت پیامبر تأکید دارند، در عمل روش و سیره صحابه را به کار می‌گیرند و همین باعث بخشی از تفاوت‌های اعمال عبادی، فردی، اجتماعی و سیاسی مسلمانان گردیده است. به طورکلی سیره را می‌توان بخش عمده سنت دانست؛ زیرا شامل عمل معصوم و تقریر وی می‌شود.

علمای شیعه متقدم در کتب اصولی خود از سیرۀ عملی پیامبر (ص) به “افعال النبی” تعبیر می‌کردند. شیخ طوسی در عدة الأصول می‌نویسد: افعال پیامبر به سه قسم تقسیم می‌شود: فعل و عمل، ترک و اقرار دربارۀ فعلی که فاعلی انجام داده است و هر یک از اینها سه قسم است: واجب، مستحب و مباح[۵۲]. ایشان در ادامه بیان می‌کند وجه عمل پیامبر (ص) باید مشخص شود که به عنوان واجب یا مستحب و... انجام گرفته است؛ وی سپس راه‌هایی برای شناخت آنها آورده و مثال‌هایی ذکر کرده است[۵۳]. با این توضیح در کتاب بعد وارد معنای سیره می‌شویم[۵۴].

منابع

پانویس

  1. ابن منظور، لسان العرب، ج۱۳، ص۲۲۵: الأَصل فيه الطريقة و السِّيرَة.
  2. «أَمَّا السُّنَّةُ فَسُنَّةُ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ أَمَّا الْبِدْعَةُ فَمَا خَالَفَهَا»؛ ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ص۲۱۱؛ شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص۱۵۵.
  3. اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، ج۵، ص۲۱۳۹.
  4. صاحب بن عباد، المحیط فی اللغه، ج۸، ص۲۴۸: السُّنَّةُ: العادَةُ أيضاً.
  5. ابن فارس، معجم مقائیس اللغه، ج۳، ص۶۱: السُّنَّة، و هى السِّيرة. و سُنَّة رسول اللَّه (ص): سِيرته.
  6. ابن منظور، لسان العرب، ج۱۳، ص۲۲۶؛ سیدعلی خان مدنی شیرازی، ریاض السالکین، ج۶، ص۴۰۳.
  7. در کتاب الکافی (ج ۵، ص۹) و تهذیب الأحکام (ج ۶، ص۱۲۴) این قسمت از خبر آمده است: «مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً، فَلَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلى‏ يَوْمِ الْقِيَامَةِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يُنْقَصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَيْ‏ءٌ».
  8. احمد بن حنبل، مسند احمد حنبل، ج۴، ص۳۶۱: «من سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً كان له اجرها وَ مِثْلُ أَجْرِ من عَمِلَ بها من غَيْرِ ان يُنْتَقَص من أُجُورِهِمْ شيء وَ مَنْ سَنَّ سُنَّةً سَيِّئَةً كان عليه وِزْرُهَا وَ مِثْلُ وِزْرِ من عَمِلَ بها».
  9. ابن منظور، لسان العرب، ج۱۳، ص۲۲۵.
  10. احمد بن محمد فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۲۹۲.
  11. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۴۷؛ ذاکری، علی اکبر، سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۴.
  12. سید مرتضی، الذریعة إلی أصول الشریعه، ج۲، ص۷۳۷؛ شیخ طوسی، العدة فی أصول الفقه، ج۲، ص۶۹۰؛ ابوعبدالله محمد بن عمر فخر رازی، المحصول فی علم الاصول، ج۵، ص۷۸ (دارالکتب العلمیه)؛ سیف الدین ابوالحسن علی بن محمد آمدی، الإحکام فی أصول الأحکام، ج۴، ص۴۸ و ۵۴؛ علی متقی هندی، کنزل العمال، ج۱۰، ص۲۹۲. در همه کتب اصولی از عبدالله بن عمر این عبارت نقل شده و در ادامه می‌گوید: و لا تجعلوا الرّأي سنة للمسلمين: «و رأی خود را سنتی برای مسلمانان قرار ندهید»؛ ولی در کنز العمال این جمله از عمر نقل شده و بعد از آن آمده است: و لا تجعلوا خطأ الرأي سنة للأمة.
  13. شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص۱۵۵.
  14. شیخ طوسی، الإستبصار، ج۳، ص۲۹۰؛ علامه حلی، مختلف الشیعه، ج۴، ص۴۳۶؛ محمدحسن نجفی، جواهر الکلام، ج۳۱، ص۵۴؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۳۱، ص۲۴۲. در این کتب با تعبیر «ما سنّه رسول الله» آمده است.
  15. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۷۰.
  16. عبدالرحمان بن ابراهیم خمیسی، معجم علوم الحدیث النبوی، ص۱۲۸.
  17. ابن اثیر جزری (مبارک)، النهایه، ج۲، ص۴۰۹؛ سیدمحمد مرتضی حسینی زبیدی، تاج العروس، ج۱۸، ص۳۰۰: ما أَمَرَ به النَّبي (ص) و نَهَى عنه و نَدَبَ إليه قوْلاً و فِعلاً ممَّا لم ينْطِق بِه الكتابُ العَزيزُ.
  18. ابو اسحاق ابراهیم لخمی شاطبی، الموافقات فی اصول الاحکام، ج۴، ص۲: يُطلَقُ لفظُ السُّنّةِ علَى ما جاء مَنقولاً عنِ النَّبي (ص) على الخصوصِ مِمّا لم يُنصَّ عليهِ فِي الكتابِ العزيزِ؛ بل إنّما نُصَّ عَليهِ مِن جَهتِهِ عليه الصلاة والسلام كانَ بَياناً لِما فِي الكتابِ أو لا.
  19. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۳۶؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۷، ص۴۴۵.
  20. نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۲۵۱: «لِيُطْفِئُوا السُّنَّةَ وَ يُحْيُوا الْبِدْعَةَ». مشابه آن در: نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، ص۲۶۴.
  21. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۲۱۱؛ شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص۱۵۵. در کتاب اول آمده: «فَقَالَ (ع): أَمَّا السُّنَّةُ فَسُنَّةُ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ أَمَّا الْبِدْعَةُ فَمَا خَالَفَهَا».
  22. احمد بن یحیی بلاذری، جمل من أنساب الاشراف، ج۲، ص۳۳۵: «إنَّ السُّنةَ قد أميتَت، و إنَّ البِدعَةَ قد أُحيِيَت و نعشت».
  23. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۴۷.
  24. علی‌اکبر غفاری، تلخیص مقباس الهدایه، ص۱۲؛ مصطفی سباعی، السنة و مکانتها فی التشریع الإسلامی، ص۴۸.
  25. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۴۴۳؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۲، ص۴.
  26. سیدعلی خان مدنی شیرازی، ریاض السالکین، ج۷، ص۲۰۴ و مشابه آن در: ج۶، ص۴۰۳.
  27. علامه محمدحسین طباطبائی، سنن النبی، ص۱۵، مقدمه.
  28. ابو داود سلیمان بن اشعث سجستانی ازدی، سنن ابی داوود، ج۱، ص۱۵۰؛ سلیمان بن احمد طبرانی، معجم الکبیر، ج۹، ص۱۱۷؛ ابن حبان، الصحیح، ج۵، ص۴۵۶.
  29. احمد نگری، جامع العلوم فی اصطلاحات الفنون، ج۲، ص۱۸۵-۱۸۶.
  30. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۴۹.
  31. شیخ بهائی، زبدة الأصول، ص۱۸۰؛ مولا احمد محقق اردبیلی، مجمع الفائده و البرهان، ج۳، ص۲۱۶: تعریف زبده: السنّة هي قول النبيّ (ص)، أو فعله، أو تقريره‏.
  32. میرزا ابوالقاسم بن محمد قمی، قوانین المحکمة فی الأصول، ج۲، ص۳۳۸؛ علی‌اکبر غفاری، تلخیص مقباس الهدایة العلامه المامقانی، ج۳، ص۲۶.
  33. شیخ مرتضی انصاری، فرائد الأصول، ج۱، ص۱۷۳: المراد بالسنة هو قول الحجة أو فعله أو تقريره.
  34. علی‌اکبر غفاری، تلخیص مقباس الهدایة العلامه المامقانی، ج۳، ص۲۶.
  35. میرزا ابوالقاسم بن محمد قمی، قوانین المحکمة فی الأصول، ج۲، ص۳۳۸: السّنة و هو قول المعصوم (ع) أو فعله أو تقريره الغير العاديات.
  36. این تعبیر در کتب اصول عامه هم آمده است. عبدالعلی محمد بن نظام الدین انصاری، فوات الرحموت بشرح مسلم الثبوت فی أصول الفقه، ج۲، ص۹۷: ما صدر و ظهر عن الرسول (ص) غير القرآن من قول و فعل و تقرير.
  37. شیخ بهائی، زبدة الأصول، ص۱۷۹: السنّة: و هي قول النبي (ص) أو فعله، او تقريره غير قرآن و لا عاديّ.
  38. محمدکاظم خراسانی، کفایة الأصول، ص۸؛ شیخ مرتضی انصاری، فرائد الأصول، ج۱، ص۱۷۳.
  39. محمدکاظم خراسانی، کفایة الأصول، ص۸: المراد بالسنة منها هو نفس قول المعصوم أو فعله أو تقريره.
  40. شیخ بهائی، زبدة الأصول، ص۱۷۹؛ میرزا ابوالقاسم بن محمد قمی، قوانین المحکمة فی الأصول، ج۲، ص۳۳۸: كلام يحكي قول المعصوم او فعله او تقريره.
  41. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۵۱.
  42. ابوالولید سلیمان بن خلف قرطبی باجی، إحکام الفصول فی أحکام الأصول، ص۲۲۲: باب أحكام أفعال النبي (ص): السنة الواردة عن النبي على ثلاثة أضرب أقوال و أفعال و إقرار.
  43. ابوبکر محمد بن احمد سمرقندی، میزان الأصول، ص۴۱۹: السنة انواع ثلاثة؛ من حيث القول و من حيث الفعل و من حيث السكوت.
  44. ابن حزم، الإحکام فی أصول الأحکام، ج۱، ص۱۴۶: السنن تنقسم ثلاثة أقسام؛ قول النبي (ص) أو فعل منه أو شيء رآه و علمه فأقّر عليه و لم ينكره.
  45. ابوالولید سلیمان بن خلف قرطبی باجی، إحکام فی أحکام الأصول، ص۲۲۳.
  46. ابوعبدالله محمد بن عمر فخر رازی، المحصول فی علم الأصول، ج۱، ص۴۱۴ (دارالکتب العلمیه).
  47. شمس الدین محمد بن احمد ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج۷، ص۱۱۶: بل السنة ما سنّه النبي (ص) و الخلفاء الراشدون من بعده.
  48. احمد نگری، جامع العلوم فی اصطلاحات العلوم، ج۲، ص۱۸۴: السنة في الشرع هي الطريقة المسلوكة الجارية في الدين من غير افتراض و لا وجوب سواء سلكها الرسول (ص) أو غيره ممن هو عَلَم في الدين: «سنت در شرع، راهِ رفته در دین است بدون اینکه واجب باشد، چه پیامبر (ص) آن را رفته باشد یا غیر او از کسانی که در دین بزرگ هستند».
  49. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۵۲.
  50. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۸۳؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۱، ص۳۸۱: «سَأَلُوا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الْحَائِضِ وَ السُّنَّةِ فِي وَقْتِهِ فَقَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) سَنَّ فِي الْحَائِضِ ثَلَاثَ سُنَنٍ».
  51. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۵۳.
  52. شیخ طوسی، العدة فی أصول الفقه، ج۲، ص۵۸۲: أفعال النّبي (ص) على ثلاثة أقسام: فعل و ترك و إقرار للفاعل على فعله و هي أجمع على ثلاثة أقسام: واجب و ندب و مباح.
  53. شیخ طوسی، العدة فی أصول الفقه، ج۲، ص۵۸۲-۵۸۴.
  54. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۵۴.