مشارکت سیاسی چگونه سبب تحقق آزادی سیاسی می‌شود؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Saqi (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۲ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۲۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مشارکت سیاسی چگونه سبب تحقق آزادی سیاسی می‌شود؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی
مدخل اصلیمشارکت سیاسی در فقه سیاسی

مشارکت سیاسی چگونه سبب تحقق آزادی سیاسی می‌شود؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث فقه سیاسی است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.

پاسخ نخست

سید کاظم سیدباقری

حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید کاظم سیدباقری در کتاب «آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم» در این‌باره گفته‌ است:

«آزادی با مشارکت و حق تعیین سرنوشت معنادار می‌شود. اگر در جامعه‌ای شهروندان نتوانند بر اساس دیدگاه خویش، فردی را به عنوان کارگزار نظام سیاسی انتخاب کنند یا دیگرانی بر اساس منافع گروهی و شخصی خودشان برای آنان تصمیم بگیرند، این جامعه از آزادی سیاسی برخوردار نیست. با توجه به همین امر است که مشارکت سیاسی و آزادی، همراه و همگام‌اند. در بیان مشارکت سیاسی و نظام مردم‌سالاری، همه بحث از انتخاب آزادانه است و اگر این عنصر از آن گرفته شود، نظام سیاسی به سمت استبداد در حرکت خواهد بود؛ لذا مشارکت سیاسی را این گونه تعریف کرده‌اند که فعالیت شهروندان به منظور تأثیر نهادن بر فرایند تصمیم‌گیری سیاسی دولت است[۱]؛ پس شهروندان هستند که نقش دارند و چنین نیست که قدرت‌ورزان هرگونه که می‌خواهند تصمیم بگیرند. در “فرهنگ جامعه‌شناسی”، مشارکت سیاسی را شرکت در فراگردهای سیاسی که به گزینش رهبران سیاسی می‌انجامد و سیاست عمومی را تعیین می‌کند یا بر آن اثر می‌گذارد، تعریف شده است[۲]. در تعریفی دیگر از مشارکت سیاسی نیز بر رفتار اثرگذار بر نتایج حکومت، تأکید شده است[۳]. از دیگر سو، جایگاه و نقش مشارکت سیاسی تا اندازه‌ای مهم است که برخی این عنصر و نقش مردم در امور جامعه را عنصری جدی در تعریف آزادی سیاسی لحاظ می‌کنند و بر این باورند که آزادی‌های سیاسی مجموعه امتیازهایی است که اهالی کشور برای مشارکت در حیات سیاسی به آن نیاز دارند و در قالب حقوق مدنی مانند: “حق رأی، حق داوطلبی و حق عضویت در احزاب سیاسی” و در قالب حقوق سیاسی مثل: “آزادی رقابت اندیشه‌ها، آزادی انتخابات و آزادی تعیین زمامداران” ظاهر می‌شود[۴]. به نوشته مایکل راش، “مشارکت سیاسی یعنی درگیر شدن فرد در سطوح مختلف فعالیت در نظام سیاسی، از عدم درگیری با داشتن مقام رسمی سیاسی، است”[۵] اهمیت این امر و پذیرش حق مشارکت سیاسی تا آنجاست که برخی آن را در تعریف آزادی سیاسی نیز جای داده‌اند[۶].

اگر حکومتی باشد که برای شهروندان خود حق مشارکت قائل نباشد و اجازه ندهد و بسترهای سنجیده مشارکت و حضور فعالانه شهروندانش را فراهم نسازد، آن جامعه، گرفتار انحطاط و فروبستگی سیاسی شده است. به هنگام مشارکت سیاسی، شهروندان حضوری فعالانه و آزادانه دارند برای انتخاب کارگزاران، نفوذ و تأثیرگذاری بر ساختار سیاسی به گونه‌ای که فرایند تصمیم‌سازی سیاسی را می‌توانند، دگرگون سازند. تعاون و مشارکت سیاسی، درگیر شدن فرد در سطوح مختلف فعالیت در نظام سیاسی است، لذا این عنوان، همه عرصه‌های حضور در گستره قانون‌گذاری، داوری، مدیریت، تصمیم‌سازی، انتخابات و همه‌پرسی به عنوان راهکاری برای اعمال حق مشارکت، نظارت بر قدرت و نقد آن، اصلاح‌جویی برنامه‌های حکومت و شرکت در احزاب و گروه‌های سیاسی را در بر می‌گیرد.

حاکمیت و حکومت در نگرش قرآنی، جلوه آرمان سیاسی مردمی است هم‌کیش و همفکر که با همکاری و همیاری خود، سامانه‌ای می‌سازند تا در فرایندی آزادانه، راه به سوی اهداف جامعه اسلامی بگشایند. پویش جامعه به سمت این اهداف، بسترساز شکوفایی استعدادهای جامعه است، امری که اجرای آن در گرو مشارکت فعال و گسترده همه افراد در روند تحول جامعه است تا در سراسر مراحل اجرایی، تصمیم‌گیری‌ها و برنامه‌ریزی‌ها نقش سرنوشت‌ساز داشته باشند. “با در نظر گرفتن همین مهم است که در اندیشه اسلامی با توجه به قاعده «النَّاسُ‏ مُسَلَّطُونَ‏ عَلَى‏ أَنْفُسِهِمْ»، حق حاکمیت برای غیر، به دلیل نیاز دارد و با توجه به مفاد این قاعده کسی نمی‌تواند بر آنان سلطه داشته باشد، مگر آنکه فرد از جانب آنان در امر حکومت، وکیل باشد و فرد، نماینده آنان[۷].

با توجه به توانمندی‌های این راهبرد، هر مقدار که گستره مشارکت و انتخاب مردم بازتر باشد، آزادی دستیاب‌تر است، در چنین جامعه‌ای افراد می‌توانند آزادانه تکاپوی سیاسی داشته باشند، رفتار و گفتار حاکمان را نقد کنند و در برابر این فعالیت‌ها، احساس آرامش و امنیت داشته باشند. برایند مشارکت آگاهانه و فعالانه سیاسی، آزادی است که در مقابل استبداد، صف‌آرایی می‌کند. با توجه به این توانش است که از منظر اندیشه اسلامی، مردم، دارای حق دخالت در تشکیل حکومت هستند و حکومت نباید به تحمیل نظر و زورگویی روی آورد.

بر اساس منطق قرآن کریم، همه مردم مورد خطاب آیات الهی قرار دارند و بر اصل تعاون و همکاری در امر نیک و مشارکت عمومی تأکید شده است و به ضرورت می‌دانیم که گذرکردن از نظام استبدادی و از میان بردن آثار آن، امری نیک است که با برانداختن آن، زمینه اجتماع برای بسیاری از امور نیک دیگر فراهم می‌شود، به نص قرآن کریم، مسلمانان امر شده‌اند تا در نیکی و پرهیزکاری همکاری کنند و در گناه و دشمنی ناهمکاری: ﴿وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ[۸].

و در کلامی علی(ع) تأکید دارد که درخواست تعاون، برای برپایی حق، دیانت و امانت‌داری است: «طَلَبُ‏ التَّعَاوُنِ‏ عَلَى‏ إِقَامَةِ الْحَقِّ‏ دِيَانَةٌ وَ أَمَانَةٌ»[۹].

در “در المنثور” آمده است شخصی به نام “وابصه”، از حضرت محمد(ص) درباره “بر” و “ائم” پرسید، ایشان سه بار به سینه راوی زد و فرمودند از قلبت بپرس![۱۰] اینکه پیامبر گرامی اسلام(ص)، تشخیص نیکی و گناه را به انسان واگذار می‌کند، نشان از آن دارد که جان و عقل انسان می‌تواند برخی مسائل را درک کند و به نظر می‌رسد بیشترین توان در این حوزه مرتبط با عرصه سیاسی- اجتماعی است که غالباً عقل جمعی بهتر می‌تواند تجاوز یا عدم تجاوز به حقوق شهروندان را دریابد. شهروندان رفتارهای مستبدانه و اسارت‌آور، حاکمان مستبد و ستمگر را به سادگی در می‌یابند و با توجه به آموزه‌های گوناگونی که در قرآن و روایات بر آن تأکید شده است، همه حکایت از آن دارد که باید برای رویارویی با حاکمان که بزرگ‌ترین “اثم” و “عدوان” در جامعه اسلامی به شمار می‌رود، دست در دست هم نهاد و با آن مقابله کرد.

در تفسیر من وحی القرآن آمده است که همیاری برای نیکی و پرهیزکاری، شعار اسلامی برای زندگی و مردم است، آنچه اول بار از “بِرّ”، به ذهن می‌آید، نشان از خیر در باور و عمل دارد و این نکته همان است که آیه‌ای دیگر به آن اشاره می‌کند و مصادیق خیر را یادآور می‌شود؛ آنجا که خداوند می‌فرماید: ﴿لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ[۱۱].

زیرا که انحراف از خط راستین و دوری از قواعد استوار فکری، به پستی زندگی و رویگردانی آن از اهداف سالم می‌انجامد و به دنبال آن، زندگی در قبضه باطل و بدی گرفتار می‌شود، زیرا آغاز شر و بدی، از اندیشه است. نیکی تنها در حوزه اندیشه و فکر باقی نمانده است، بلکه بحث از عمل نیز وجود دارد آن سان که آیه بالا از بخشش مال به گروه‌های محروم، برپایی نمازی که به پاکی روح و قلب و بدن می‌انجامد و زکات دادن و... اشاره کرده است و سپس از تقوا سخن به میان آمده است که راه به سوی آن با مراقبت دقیق، گشوده می‌شود؛ امری که خود، گشاینده نیکی به روی افق‌های زندگی انسان در عرصه داخلی و خارجی است. سیدمحمدحسین فضل‌الله، سپس به طرح تعاون در اسلام اشاره می‌کند که آن را پایه‌ای برای عملی شدن نیکی و پرهیزکاری در زندگی انسان، تلقی کرده است؛ زیراکه بسیاری از حالات این دو امر با کوشش فردی به انجام نمی‌رسد، بلکه برای اجرای آن، به هم‌افزایی تلاش‌های مختلف نیاز است؛به ویژه در گستره‌هایی که از آنها رسیدن به نتایج بزرگ مد نظر است، همانند عرصه‌های فکری که پیچیدگی‌های خاص خود را دارد، زیرا که برخی اندیشه‌ها تنها می‌تواند یک بخش از افکار را آشکار سازد و بعضی دیگر، جوانب دیگر را؛ این امر برای آن است تا ساختمان اندیشه، بر قاعده و پایه‌ای محکم و استوار بنا گردد، گاه نیاز داریم تا این امر را مسجل کنیم که انسانیت به سطح بالای فکری نمی‌رسد مگر با همراهی تلاش‌های گوناگونی که انسان در حلقه‌های معرفت و دانش، با یکدیگر همکاری می‌کند که در آنها تبادل فکری و تفاوت وجود دارد و در پرتو این تلاش‌ها، باید روح حاکم، تکاپو برای رسیدن به حقیقت باشد، ایشان سپس به همکاری اجتماعی می‌پردازد و بر این امر تأکید دارد که راه‌های گوناگونی برای حل مشکل فقر و سختی گروه‌های محروم وجود دارد که همه به تعاون همگانی نیاز دارد و به تلاش‌های متنوعی که در تاب و توان فردی نیست، لذا این امور بدون همکاری و همیاری، شکل نمی‌گیرد[۱۲].

در راستای همان همکاری، باید رویارویی با ستم انجام شود، زیرا گاه تجمعاتی بر پایه دشمنی وجود دارد که هدف آنها ستم به مردم و به زنجیرکشاندن آنان است؛ مثل همدستی بازرگانان برای احتکار کالا ضد مصرف کنندگان یا همکاری سازمان‌های ستمگر علیه ملت‌های ستم کشیده که امری ناخجسته و سیاه است؛ اما گاه نیز همدستی‌هایی برای گسترش خیر است، گسترش خیر که همان نیکی است، به معنای بهره‌کشی از دیگری نیست، بلکه نیکی آن است که هم خود و هم دیگران بهره‌مند شوند. هدف از تعاون، باید گسترش نیکی و رویارویی با بدی باشد، حال هر جا که سرچشمه آن باشد. قرآن کریم، در مقابل، “بر”، “اثم” را قرار می‌دهد و در برابر “تقوا”، “عدوان”، پس اثم، چنگ انداختن به اموال مردم است با فریب، کلک، دزدی، احتکار، همکاری با قدرت‌های ستمگر و قسم دروغ. در حالی که “عدوان”، با قدرت، چیره شدن بر حقوق مردم است بدون آنکه فرد، مجوزی داشته باشد[۱۳]، چنین است که حق آزادی، لگدمال می‌شود.

خداوند در سوره آل عمران بحث از نه تنها “صبر”، بلکه “مصابره” را طرح می‌کند، گویی جامعه با همکاری، دست در دست هم و در کنار هم، باید صبر داشته باشد: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ[۱۴].

علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می‌نویسد: منظور از صبر، صبر تک‌تک افراد است، اما “مصابره”، عبارت است از اینکه جمعیتی با هم، اذیت و آزارها را تحمل کنند و هر کس با تکیه و اعتماد صبر خود بر صبر دیگری، استواری ورزد، در نتیجه، برکاتی که در صبر وجود دارد، دست به دست هم می‌دهد، احوال افراد، تقویت می‌شود، تأثیر آن بیشتر می‌گردد و این انرژی مثبت، هم، در حال شخصی فرد، محسوس، خواهد بود و هم در اجتماع، زیرا صبر در جمع نیز باعث می‌شود که نیروی تک‌تک افراد، به هم وصل شود.

سپس ایشان درباره کلمه ﴿وَرَابِطُوا، می‌فرماید: “مرابطه” از نظر معنا، اعم و فراتر از “مصابره” است، چون در رابطوا منظور، به وجود آوردن جامعه‌ای است که با پیوند میان نیروهای جامعه به یکدیگر، تشکیل می‌شود[۱۵].

این همیاری و مشارکت به نحوی است که همه شهروندان جامعه اسلامی در آن درگیر هستند و حقوق اقلیت نیز در کنار حقوق أکثریت باید حفظ و نگهداری شود، و این متفاوت از نگرشی است که در دموکراسی وجود دارد، شهید صدر می‌نویسد: با روش دموکراسی سرمایه‌داری، اکثریت بر اقلیت و مصالح و مسائل حیاتی آن، حکمرانی می‌کند، زیرا که آزادی سیاسی به معنای ایجاد نظام، قانون‌گذاری و اجرای آن بر اساس حق اکثریت است. تصور کنیم که گروه اکثریت، مهار حکومت و قانون‌گذاری را به دست گرفته است، امری که حکم عقلی دموکراسی سرمایه‌داری است، عقلی که در رویکردها، گرایش‌ها، اهداف و خواسته‌هایش کاملاً مادی است، پس سرنوشت اقلیت چه می‌شود، چه می‌توان برای این گروه تصور کرد و انتظار داشت، آن هم در پرتو قوانینی که اکثریت وضع کرده و برای حفظ مصالح آنان است، آیا امری غریب نیست که اکثریت، قوانین را بر اساس مصالح خاص خود وضع می‌کند، رویکرد آن برای تحقق خواسته‌های اکثریت است، درحالی که به حقوق دیگران اجحاف می‌شود؟ تا آن زمان که مصلحت شخصی، برای هر فردی مهم باشد و تا آن زمان که اکثریت، ارزش‌های روحی و معنوی را در عقلانیت اجتماعی نمی‌شناسد، چه کسی می‌خواهد کیان زندگی اقلیت را حفظ کند و از آن دفاع کند، طبیعی است که مظاهر بهره‌کشی و بی‌مبالاتی به حقوق دیگران در این گونه جامعه‌ای حفظ می‌شود[۱۶]. اما در نگره قرآنی، حقوق اقلیت، در کنار حقوق اکثریت باید حفظ شود.

با مشارکت آزادانه و با دخالت همگانی در امور جامعه و سرنوشت کشور اسلامی، افراد از خودرأیی دور می‌شوند، اما اگر مردم از مسائل جامعه، بر کنار باشند، حاکمان در امنیتی دروغین فرو رفته و هرگونه که دلخواه آنان است، عمل کرده، پیوند میان مردم و حاکمان گسسته شده و تعاملی سازنده میان آنان برقرار نخواهد شد، امری که در نهایت، قربانی آن آزادی خواهد بود؛ اما با مشارکت و همیاری سیاسی- اجتماعی، شهروندان می‌توانند سرنوشت جامعه را به دست خویش بنگارند و با بهره از عقل جمعی، حرکت جامعه به سوی عدالت را پی گیرند، البته این همیاری به ویژه در عرصه سیاسی، آن‌گاه فراهم می‌شود که آزادی انتخاب، آزادی بیان و آزادی تجمعات در جامعه وجود داشته باشد، لذا در این آموزه میان عدالت و آزادی نوعی تعامل و همیاری به وجود می‌آید که می‌تواند جامعه را به سوی توازن و سعادت واقعی سوق دهد[۱۷].

همه این آموزه‌ها در آیات و روایات به انسان مسلمان گوشزد می‌کند که شهروندان هم حق دارند و هم وظیفه تا در برابر مسائل و امور جامعه خویش ساکت نباشند و برای تغییر و اصلاح آنها، مشارکت پویا داشته باشند. لازمه اجرایی کردن بسیاری از این فرمان‌ها و دیگر دستورهای مشارکت‌جویانه اجتماعی قرآن مانند مشورت، امربه‌معروف، نهی‌از‌منکر، بیعت، نصیحت، و... که به برخی اشاره شد و در قرآن کریم بر انجام آنها سفارش شده است، جامعه آزاد و حضور حکومتی است که اجازه اظهارنظر، انتقاد و اعتراض خیرخواهانه را به شهروندان داده باشد یا موقعیت و بسترهایی وجود داشته باشد تا افراد بتوانند دیدگاه‌ها و انتقادهای خود را بی‌واهمه بیان کنند و در جریان امور مشارکت فعالانه داشته باشند. بر خلاف جوامع استبدادی که حاکمان از مردم، مشارکت پیرو و منفعل و چاکرانی حلقه به گوش می‌خواهند، در جامعه اسلامی مردم، دارای حق مشارکت فعال و پویا هستند»[۱۸]

منبع‌شناسی جامع فقه سیاسی

پانویس

  1. ساموئل هانتینگتون، موج سوم دموکراسی در پایان سده بیستم، ص۷۷.
  2. نیکلاس آبرکراسی و استفن هیل و برایان. اس. ترنر، فرهنگ جامعه‌شناسی، ص۲۸۶.
  3. نسرین مصفا، مشارکت سیاسی زنان در ایران، ص۲۱.
  4. سید محمد هاشمی، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج۱، ص۱۶۹.
  5. مایکل راش، جامعه و سیاست: مقدمه‌ای بر جامعه‌شناسی سیاسی، ص۱۲۳.
  6. سید محمد هاشمی، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج۱، ص۱۶۹؛ همچنین ر.ک: منوچهر طباطبایی موتمنی، آزادی‌های عمومی و حقوق بشر، ص۹۶.
  7. ر.ک: ابوطالب تجلیل، التعلیقة الاستدلالیة علی تحریر الوسیلة، ص۳۸۹.
  8. «و یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید و در گناه و تجاوز یاری نکنید» سوره مائده، آیه ۲.
  9. علی بن محمد اللیثی الواسطی، عیون الحکم والمواعظ، می‌۲۸۴.
  10. جلال‌الدین سیوطی، الدرالمنشور فی تفسیر المأثور، ج۲، ص۲۵۴.
  11. «نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
  12. ر.ک: سیدمحمدحسین فضل الله، تفسیر من وحی القرآن، ج۸، ص۲۶.
  13. محمدتقی مدرسی، من هدی القرآن، ج۲، ص۲۹۳.
  14. «ای مؤمنان! شکیبایی ورزید و یکدیگر را به شکیب فرا خوانید و از مرزها نگهبانی کنید و از خداوند پروا بدارید باشد که رستگار شوید» سوره آل عمران، آیه ۲۰۰.
  15. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۹۲.
  16. ر.ک: سیدمحمدباقر صدر، فلسفتنا (موسوعة الشهید الصدر)، ج۱، ص۳۰.
  17. برای تفصیل این بحث، ر.ک: سیدکاظم سیدباقری، عدالت سیاسی از منظر قرآن کریم، ص۲۴۱.
  18. سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم، ص ۳۳۴.