چالشهای آزادی
مقدمه
آزادی نیز همچون دیگر مقولههای اساسی با آسیبها و چالشهایی روبهروست که ناشی از عدم رعایت حدود آزادی در عرصه اجتماعی است. مهمترین این آسیبها و چالشها عبارتاند از:
نخست: هرج و مرج
از آنجا که آزادی و امنیت ارتباط تنگاتنگی با هم دارند، تحقق آزادی بدون توجه به امنیت، میتواند چالشهای امنیتی در جامعه بهوجود آورد. به همین دلیل، ضمن تأکید بر ضرورت آزادی و عقاید، بر این نکته نیز تأکید میگردد که آزادی آنان نباید با شورش همراه باشد و باعث تغییر مسیر ملت گردد[۱]. در واقع هرجومرج و ناامنی بزرگترین خطر در برابر آزادی است[۲]. افزون بر این، ناامنی در جامعه مهمترین عامل از بین رفتن منافع عمومی مردم میگردد و به همین دلیل، بر طبق این دیدگاه وقتی کسی علیه منافع کشور و علیه سود کشور اقدامی کند، آزادیاش محدود میشود[۳]. ازاین رو، آزادی در جامعه نباید به هرجومرج بیانجامد و نباید از این آزادی که وجود دارد، کسانی برای متشنج کردن فضا استفاده کنند[۴]. بر این اساس، در این اندیشه بر ضرورت آشنایی مردم با فرهنگ آزادی تأکید میشود[۵].[۶]
دوم: تفرقه
یکی دیگر از آسیبهای آزادی، مخدوش شدن وحدت جامعه و پیدایش تفرقه در آن جامعه است. به همین دلیل، آزادی در حکومت اسلامی نباید به وحدت جامعه آسیب برساند چرا که رمز پیروزی ملت ما، اتکال به خدا و وحدت کلمه بود[۷]. در این اندیشه، وجود آزادی ممکن است سوء استفادههایی نیز به همراه داشته باشد[۸]. یکی از این سوء استفادهها، "دنبال کردن خط ایجاد اختلاف و تفرقه" در جامعه است[۹] و به همین دلیل، ممکن است به نام آزادی بین مردم اختلاف انداخته شود[۱۰]؛ چرا که در صورت ایجاد تفرقه و اختلاف در بین مردم، اعتماد ملت به عنوان بزرگترین سرمایه جمهوری اسلامی شکسته میشود[۱۱].[۱۲]
سوم: توطئه
چنانچه از فضای آزاد جامعه، در جهت توطئه علیه مصالح جامعه استفاده شود، آزادی با آسیب جدی روبهرو میگردد. به همین دلیل، از این دیدگاه، آزادی بیان و قلم و عقیده برای همگان وجود دارد؛ ولی مردم توطئه را هرگز اجازه نمیدهند[۱۳]. چنین عملی خیانت به ملت تلقی شده و قابل پذیرش نخواهد بود[۱۴]. از اینرو، در اندیشه انقلاب اسلامی، "آزادی غیر از توطئه است"[۱۵]، و در صورت سوء استفاده از آزادی و توطئه، بیتردید، منافع مردم از بین میرود و به همین دلیل ایراد و اشاعه سخنانی که علیه ملت و بر عکس خواستههای آن باشد آزادی نیست[۱۶]. بنابراین، میان آزادی انتقاد و توطئه علیه منافع مردم تفکیک میشود و به همین دلیل، در انقلاب اسلامی میان بیان نظر مخالف و توطئه و دشمنی زیر نقاب اعلام نظر مخالف، تفاوت وجود دارد[۱۷].[۱۸]
چهارم: قانونشکنی
در اندیشه اسلام، آزادی در حدود قانون است[۱۹]. یکی از آسیبهایی که در خصوص استفاده از آزادی در جامعه قابل طرح است، سوء استفاده از آن و عدم رعایت قوانین و مقررات در جامعه به بهانه آزادی است[۲۰]. به همین دلیل در اندیشه انقلاب اسلامی، ضرورت استفاده صحیح از آزادی مورد توجه قرار گرفته است. از این دیدگاه، باید از آزادی استفاده صحیح صورت گرفته و بر طبق مقررات شرع و عقل عمل نمایند[۲۱].
عدم استفاده صحیح از آزادی و نادیده گرفتن قوانین و مقررات در پرتو آزادی، ضربات زیادی به جامعه وارد میسازد و در این صورت آزادی، ضرر زننده به منافع جامعه تلقی میگردد[۲۲]. از این دیدگاه، آزادی اجتماعی که در اسلام ارزش زیادی دارد، اگر در خدمت ضایع کردن فرآوردههای ارزشمند معنوی یا مادی یک ملت به کار گرفته شود، مضر است[۲۳]. از اینرو، آزادی نباید وسیله قانون شکنی در جامعه باشد[۲۴]. در اندیشه انقلاب اسلامی استفاده از آزادی ادبی دارد[۲۵] و ادب آن رعایت قانون و مقررات و استفاده صحیح از آن است.[۲۶].
در بدنه اجتماع نیز اگر همگان به آزادی در چارچوب قانون باور داشته باشند، سوء استفاده از آزادی به مثابه یک ناهنجاری اجتماعی نکوهش میشود. در این زمینه، مهمترین نقش را قانون اساسی ایفا میکند[۲۷]. امام خمینی معتقد است قانون اساسی به مثابه یک بیانیه قانونی[۲۸]، حقوق اساسی، عمومی و طبیعی مردم را تبیین میکند و حافظ این حقوق و ضامن آزادیهای مرتبط با آنهاست[۲۹]. مجری آن نیز حکومتی است که اقتدار خود را از قانون کسب کرده است[۳۰]. ایشان با تأکید بر نقش قانون[۳۱]، آن را یک آموزه سارگار با اسلام میداند و مفهوم حکومت را به «تبعیت از قانون» پیوند میزند[۳۲]. ایشان پس از بیان مصادیق آزادی غیرقانونی مانند مخالفت با اسلام، مخالفت با مصالح کشور و مخالفت با عفت عمومی، درباره پیامدهای زیانبار آن، به ویژه هرج و مرج اجتماعی هشدار میدهد[۳۳] و از مطبوعات، رسانهها و احزاب میخواهد مراقب باشند تا مصالح کلی، شئون اسلام و جامعه مسلمان را به خطر نیندازند[۳۴].[۳۵]
پنجم: فساد و انحرافات اجتماعی
بروز فساد و انحرافات اجتماعی یکی از آسیبهای فراروی آزادی به شمار میآید. از اینرو، فساد و انحرافات، مرز بهرهبرداری از آزادی در جامعه دانسته میشود. از این دیدگاه، اگرچه اسلام بیش از هر چیزی به آزادی عنایت دارد ولی هر چیزی که مخالف با عفت عمومی باشد را مخالف آزادی میداند[۳۶]. اسلام آزادی را به رسمیت میشناسد، اما آزادی بیبندوباری را خیر[۳۷]. به دیگر سخن، اسلام مخالف فساد است و همه آزادیهایی را که به فساد منجر نشود پذیرفته است[۳۸]. و در نتیجه، آن آزادی که به فساد و تباهی ملت و کشور منتهی بشود، مردود است[۳۹].
بدین ترتیب، اندیشه انقلاب اسلامی مرز خود از فرهنگ غربی را در بحث آزادی مشخص میکند. درحالی که در فرهنگ غربی، آزادی شهوات جنسی یک امر مباح و مجاز و بیقید و شرط دانسته میشود[۴۰]، در اسلام، خویشتنداری در مقابل چیزی که به آن آزادی جنسی گفته میشود، مورد تأکید قرار میگیرد[۴۱]. افزون بر این، در غرب، آزادی به معنای نادرست و مضرآن، یعنی آزادی از قیدوبندهای خانوادگی، آزادی از نفوذ مطلق مرد و آزادی از حتی قید ازدواج و تشکیل خانواده و پرورش فرزندان مطرح میشود[۴۲]، درحالی که، در اسلام، آزادی علاوه بر آن حدود مادی، مرزهای معنوی هم دارد[۴۳].[۴۴]
مهمترین آسیبی که در بعد فردی متوجه، نعمت آزادی است، فساد درونی و نفسانی است که به ویژه صاحبان قدرت را گرفتار میکند. بر این اساس، امام خمینی تأکید میکند قدرت اگرچه خودش کمال است، اگر در دست افراد فاسد قرار بگیرد، همین کمال را به فساد میکشانند[۴۵]، در برابر، پرهیزگاری که همان آزادی معنوی است، به مثابه یک ابزار نظارتی درونی میتواند انسان آزاده و آزاداندیش را به ثمر بنشاند[۴۶]، تا در جایگاه زمامدار، حافظ حقوق و آزادیهای عمومی و اجتماعی باشد، شخصی که در این جایگاه قرار میگیرد، چنان که امام خمینی خاطرنشان ساخته، مانند هر انسان غیرمعصوم دیگری، مصون از اشتباه نیست و در معرض خطاست[۴۷]؛ بنابراین بر رفتار و کردار او نیز باید نظارت شود. در حکومتی که زمامدار را نه صاحب قدرت، بلکه تنها عامل قدرت میداند[۴۸]، قدرت سیاسی جامعه به وسیله چند نهاد که در عرض یکدیگر قرار دارند اعمال میشود[۴۹]، تا از این طریق، قدرت مهار و کنترل شود. امام خمینی نیز با هدف کنترل قدرت، با تکیه بر بنیان معرفت دینی، اشراف فقیه عادل و منتخب مردم را بر نهادهای قانونی، ضامن رعایت آزادیهای مردم و مانع شکلگیری استبداد در جامعه میدانست[۵۰]؛ البته چنین فقیه عادلی، تنها زمانی در این جایگاه قرار میگیرد که آگاهی و عمل او در ابعاد گوناگون اخلاقی، دینی و ملی مورد شناخت و تأیید جامعه قرار گرفته باشد و مردم آن را برگزیده باشند[۵۱].[۵۲]
ششم: ترویج باطل و تحریف عقاید
آزادی در نزد سلطهگران و بیگانگان، ایجاد خفقان، وحشت و قلدری و دستاندازی بر جوامع دیگر است[۵۳]. قیود و عقاید باطل و انحرافی، عامل اسارت اجتماعی است. تعهدات و قراردادهای تحمیلی برای هر ملتی نشان از وجود سلطهگری و سلطهپذیری در آن جامعه است. بدین ترتیب سران سلطه به اسم آزادی در دستاندازی و استیلای بر جوامع با تحریف عقاید و رواج اندیشههای باطل و خرافی و تحمیل آن بر مردم، و به زنجیر کشیدن آنها در غل و زنجیر اسارت و وابستگی، سعی نمودهاند[۵۴]. در اندیشه انقلاب اسلامی، تحریف حقایق و تحمیل آراء و عقاید و نشر اکاذیب به اسم آزادی بیان، ممنوع میباشد[۵۵].[۵۶]
هفتم: فتنهگری
آزادی به غیر از فتنه است و چه بسا کسانی که به اسم استفاده از آزادی، جهت تخریب نظام و ضرر به ملت و مصالح آن، به فتنهگری و توطئهپردازی پرداختهاند؛ چنین عملی برخلاف اصول آزادی است[۵۷]. فتنهگری پدیده رایج در ایران قبل و بعد از انقلاب میباشد که به همت مردم انقلابی به نتیجهای نرسیده است[۵۸]. به عنوان مثال، فتنه سال ۱۳۸۸، یکی از ترفندهای عمال بیگانه در تخریب نظام و گمراهی مردم بود که با امواج توفنده اعتراضات مردم در حماسه ۹ دی، نقشههای بیگانگان، نقش بر آب شد[۵۹].[۶۰]
هشتم: بیبندوباری اخلاقی
آزادی مطلوب در پرتو اسلام و ارزشهای اسلامی شکل میپذیرد. بدین ترتیب بیبندوباری، فرهنگ برهنگی، فحشا و آزادیهای نامشروع جنسی و فساد اخلاقی مصادیق آزادی غربی است که عامل آن دورماندن از دست مایههای دین و معنویت است[۶۱]. آزادی مطلق در اسلام راه ندارد و آزادی بیان به عنوان یکی از اقسام آزادی، از حقوق انسان است[۶۲]، اما اسلام برای آن حد و مرز ترسیم نموده و مقید به موازین اخلاقی است[۶۳]. در جایی که گستردگی آزادی بیان، موجب ضرر جامعه و حقوق و آبروی افراد و اخلال در اصول اخلاقی و انسانیت انسان شود، این عمل، مورد پذیرش اسلام نیست[۶۴]؛ از اینرو، غیبت، تهمت، دروغ، عیبجویی و سایر رذائل اخلاقی که مورد عقاب و عتاب اسلام و برخلاف موازین اخلاقی است و منجر به آزار مردم میشود، جائز نیست و مخالف با آزادی بیان به نحو مطلوب میباشد[۶۵].[۶۶]
نهم: نفوذ بیگانگان
آزادی نقطه مقابل سلطه است و ملتی که آزاد است دست اجانب را از استیلای بر جامعه خود، کوتاه خواهد ساخت و چنانچه جامعهای نتواند آزادی خود را حفظ کند، راه را برای نفوذ بیگانگان باز خواهد ساخت. در منطق انقلاب اسلامی ایران نیز، یکی از ابعاد آزادی، عدم دخالت و نفوذ بیگانگان در جامعه اسلامی است[۶۷]. انقلاب اسلامی همواره آماج توطئههای داخلی و خارجی در پیش و پس از انقلاب بوده است. بعد از پیروزی انقلاب نیز تلاشهای دشمن به منظور بازنمودن و نفوذ ایادی استعمار و استبداد در کشور، با استفاده از فضای باز سیاسی و تشکیل و سازماندهی احزاب و جناحهای مخالف انقلاب صورت گرفت که مانند همیشه مردم هشیار و غیور ایران، آن را خنثی نمودهاند[۶۸]. نفوذ عمال بیگانه، عامل مخدوش ساختن انقلاب میباشد و احزاب تا زمانی آزادند که مضر اقدامات ملت و مملکت واقع نشوند[۶۹].[۷۰]
دهم: استحاله نظام
براندازی و سقوط و در مرحله بعد، تحول در اندیشهها و ارزشهای انقلاب اسلامی، همواره مورد هدف دشمنان انقلاب ایران بوده است[۷۱]. آزادی یکی از ارزشهای نهادینه انقلاب ایران است.
انقلاب ایران، تحولی عظیم در نظام جمهوری اسلامی ایران بود که ملت ایران توانست با عزم و اراده بر سلطه قهرآمیز دشمنان غلبه یابد که به واسطه این غلبه؛ دشمنان این مرز و بوم، همواره در متحول کردن و برگرداندن این نظام به حالت سلطهپذیری تلاش میکنند[۷۲]. دشمنان انقلاب با استحاله نظام سعی بر این داشتند که سیرت و باطن و روح انقلاب را از بین ببرند و آن را از داخل، مخدوش و فاسد سازند و کوشش نموده که با تغییرات ژرفایی در عمق انقلاب و از ریشه زدن روح ایمان، مسلمات این نظام را به چالش کشیده و آن را متحول کنند[۷۳]. به همین دلیل است که حمایت از ملل محروم و مستضعف و مقابله با ظلم که از بایستهها و اصول اساسی انقلاب اسلامی است، مورد مخالفت دشمنان انقلاب واقع شده است و همیشه سعی بر این داشتهاند، که این بایستهها را محو نموده تا فقط اسم و ظاهری از این نظام برجا بماند و بدین وسیله به مطامع و منافع خود، که همان برقراری سلطه است، دست یازند[۷۴].[۷۵]
یازدهم: نبود نظارت بر دولتمردان
نظارت عمومی بر عملکرد و رفتار دولتمردان، با تکیه بر آگاهی مردم از حقوق خود و حدود آزادیهای فردی و اجتماعی نیز نقش مهمی در حفظ آزادی و مقابله با استبداد دارد. امام خمینی با تأکید بر این نقش مردمی، نظارت عمومی را «نعمت بزرگ» و وظیفه افراد جامعه در برابر حکومت و زمامدار میدانست[۷۶]. دیدگاه ایشان بر این بنیان معرفتی بنا شده است که تنها از «حق تعالی به واسطه غایت کمال فعلش» پرسش نمیشود؛ اما موجودات دیگر و از جمله انسان، به دلیل ضعف و نقصانی که ذاتاً و عملاً دارند، بازخواست میشوند[۷۷]. ایشان معتقد است ولی فقیه در جایگاه رهبر جامعه اسلامی نیز از این قاعده بیرون نیست و باید پاسخگوی اعمال خود باشد. در صورتی که این شرایط مراعات نشود، میتوان از نصیحت و خیرخواهی تا دادخواهی[۷۸] و سپس تا اعتراض[۷۹] و قیام عمومی[۸۰] پیش رفت؛ زیرا چنان که برخی فلاسفه سیاسی گفتهاند، فلسفه واگذاری قدرت اجتماعی، تأمین منافع مدنی و حفظ آزادی افراد است و اگر زمامدار به این امانت اجتماعی خیانت کند، جامعه حق دارد که خود را ار حکمرانی او برهاند[۸۱].[۸۲]
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۵۳۴؛ ج۱۱، ص۱۴۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۱۴۵.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۱۲/۶/۱۳۷۷.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۴/۱/۱۳۷۷.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۹/۱۲/۱۳۷۹.
- ↑ میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۲۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۳۳۷؛ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۳۶-۳۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۳۴۱، ۳۴۳.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۲۷/۱/۱۳۷۷.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۱/۱/۱۳۷۸.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۲۹/۳/۱۳۸۸.
- ↑ میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۲۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۲۶۲؛ ج۱۲، ص۳۲۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۳۶۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۱۳۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۰، ص۳۵۰-۳۵۱، حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۲/۸/۱۳۶۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۷، ص۴۶۲؛ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۱۵/۷/۱۳۷۷.
- ↑ میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۲۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۳۳۹.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۱۱/۵/۱۳۸۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۳۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۴۱۵.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۱۳/۶/۱۳۷۷.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۹/۱۲/۱۳۷۹.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۷/۱۱/۱۳۸۹.
- ↑ میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۲۶.
- ↑ رقیه تمیمی، بررسی مفهوم آزادی و قانون در اندیشههای امام خمینی، جان لاک و منتسکیو، ص۳۰۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۱، ص۳۶۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۹، ص۳۱۰؛ ج۱۴، ص۴۱۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۱، ص۲۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۴۰۶-۴۰۷.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، ص۴۴ – ۴۵؛ کشف اسرار، ص۲۹۴ – ۲۹۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۴۱۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۴۹۴؛ ج۱۰، ص۲۱۳-۲۱۴؛ ج۱۲، ص۲۹۰-۲۹۳.
- ↑ فاضل قانع، حمید، مقاله «آزادی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۱۳۹؛ ج۱۱، ص۱۳۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۶۵؛ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۲۳/۲/۱۳۷۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۳۳۹، ۳۵۴، ۵۱۵-۵۱۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۹، ص۳۴۴؛ ج۱۰، ص۱۸۸.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۱۰/۱/۱۳۶۹؛ امام خمینی، صحیفه امام، ج۹، ص۸۲.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۴/۱۰/۱۳۷۰؛ ۲۱/۴/۱۳۹۱.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۳۰/۷/۱۳۷۶.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۱۲/۶/۱۳۷۷.
- ↑ میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۲۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۸، ص۲۰۶.
- ↑ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲۳، ص۴۴۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۳۷؛ ج۱۴، ص۳۶۸-۳۶۹.
- ↑ ژرژ بوردو، لیبرالیسم، ترجمه عبدالوهاب احمدی، ص۶۳ – ۶۴.
- ↑ منتسکیو، روح القوانین، ترجمه علیاکبر مهتدی، ج۱، ص۳۹۸-۴۱۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۰، ص۵۲۵-۵۲۶ و ج۱۱، ص۲۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۰، ص۵۲۵-۵۲۶.
- ↑ فاضل قانع، حمید، مقاله «آزادی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱، ص۱۲۳، ۱۲۵.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۱۲/۶/۱۳۷۷.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۱۰/۶/۱۳۷۸.
- ↑ میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۲۳ ـ ۲۷.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۴/۱۲/۱۳۷۰؛ ۲۴/۶/۱۳۷۷.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۲۸/۱۱/۱۳۸۱.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۲۷/۷/۱۳۸۹؛ ۸/۱۰/۱۳۸۹؛ ۲۰/۷/۱۳۹۰.
- ↑ میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۲۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۹۷، ۳۳۹، ۳۵۴، ۵۱۵-۵۱۷؛ ج۹، ص۸۲؛ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۱۵/۹/۱۳۶۸؛ ۱۰/۱/۱۳۶۹؛ ۲۳/۲/۱۳۷۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۱۳۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۹۷.
- ↑ ر. ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۵۲۰؛ ج۶، ص۲۷۷؛ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۳۰/۶/۱۳۸۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۵۳۶؛ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۷/۱۰/۱۳۸۹.
- ↑ میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۲۸.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۲۱/۳/۱۳۷۷؛ ۱۱/۸/۱۳۷۹؛ ۲۴/۱/۱۳۸۲؛ ۱۴/۲/۱۳۸۷.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۳۱/۶/۱۳۶۶؛ ۱۴/۱/۱۳۷۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۲۲۳، ۴۸۴، ۵۴۰.
- ↑ میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۲۸.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۱۵/۱۱/۱۳۸۹.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۱۹/۱۱/۱۳۸۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۱، ص۴۳۴؛ ج۱۴، ص۴۴۰-۴۴۱؛ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۲۳/۸/۱۳۸۲؛ ۱۵/۱۱/۱۳۸۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۸/۳۲۱؛ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۲۰/۶/۱۳۸۸.
- ↑ میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۲۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۴۸۷-۴۸۸؛ ج۱۲، ص۲۱۴.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۶۰۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۴۶۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱، ص۲۱-۲۲.
- ↑ جان لاک، جستاری در حکومت مدنی، ترجمه بهادر نامدارپور، ص۱۷۱.
- ↑ فاضل قانع، حمید، مقاله «آزادی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص.