امت در معارف و سیره رضوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۳ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۴۸ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

گروهی با داشتن وجه مشترکی مثل دین، زمان یا مکان. این واژه بیش از شصت‌بار در قرآن کریم به کار رفته است که البته در همه موارد کاربرد آن به معنای مصطلح و مورد نظر این نوشته نیست. تثبیت معنای مصطلح این واژه در سنّت نبوی و روایت‌های معصومان (ع) ریشه دارد و پس از آن به نحو گسترده‌ای در جامعه اسلامی مورد استفاده قرار گرفته است. روایت‌های متعددی از پیامبر اکرم (ص) منقول است که ایشان از تعبیر «امّتی» در آن استفاده کرده‌اند و به بیان مقام و مختصات جامعه منسوب به خود پرداخته‌اند. در روایت‌های ائمه معصوم (ع) از جمله امام رضا (ع) نیز عمدتاً همین مضمون بیان شده‌اند و مسلمانان به عمل به مقتضای این روایت‌ها دعوت شده‌اند. در اینکه اصل و ریشه این واژه از چه زبانی به عربی راه یافته است، میان محققان اختلاف‌نظر وجود دارد. هر چند بیشتر منابع اسلامی به عربی‌بودن این کلمه باور دارند، برخی از مستشرقان بر این اعتقادند که این کلمه، واژه‌ای دخیل است که از برخی از زبان‌های دیگر گرفته شده است. برخی معتقدند که «امّت» از زبان عبری و از جماعت یهودیان گرفته شده و برخی نیز بر این اعتقادند که این کلمه اساساً واژه‌ای سامی نیست و از زبان اکدی به زبان عربی راه یافته است و احتمالاً چه زبان آرامی و چه سریانی و عبری این واژه را از منشائی سومری دریافت کرده‌اند[۱]. راغب اصفهانی معتقد است به تمام گروه‌ها و جماعاتی که به جهت امر مشترکی مجتمع می‌شوند، «امّت» اطلاق می‌گردد. حال این امر مشترک می‌تواند دین، زمان و مکان و اموری از این دست باشد و نیز اختیاری یا غیر اختیاری باشد[۲]. در قرآن در بیشتر موارد «امّت» به معنای اجتماع متدیّنان از هر دین و مذهب الهی است که ادیان توحیدی را نیز در بر می‌گیرد[۳]. این تنها معنای این واژه نیست و «امّت» معانی دیگری نیز دارد که به این قرار است: نظام باور با ارزشی که از گذشتگان به یادگار مانده است و مورد توجه و احترام طایفه‌ای قرار می‌گیرد[۴]، الگو و اسوه خلق که در قرآن یک‌بار و آن نیز برای حضرت ابراهیم (ع) به کار رفته است[۵]، گروهی از افراد[۶] و زمانی و دورانی مشخص[۷]. آنچه در میان مسلمانان اطلاق «امّت» یافت، همان معنای نخست است که عبارت است از اجتماع متدیّنان. اما این اجتماع، متدینان خاصی را دربر می‌گرفت و آنان کسانی بودند که تحت لوای اسلام در آمده بودند. این مفهوم از امّت نزد مسلمانان هویتی تازه برای جماعاتی به ظاهر پراکنده به وجود می‌آورد و آنان را در برابر هویت‌های دیگری چون «اهل کتاب» و «کفّار» می‌نشاند و به ایشان وحدتی بنیادین می‌داد.

شکل‌گیری مفهوم امّت بسیاری از مفاهیم اجتماعی موجود در جامعه عرب را تحت تأثیر قرار می‌داد و آنها را تضعیف می‌نمود. بسیاری از واکنش‌های سران ثروتمند قبائل به جهت چنین موضع‌گیری‌هایی بود. مهم‌ترین این مفاهیم که هویت اجتماعی عرب پیش از اسلام عمیقاً مرهون آن بود، عبارت است از روابط قبیله‌ای. عرب‌ها پیش از اسلام خود را در تحت هویت‌های جمعی‌ای چون قبیله، عشیره، تیره، قوم و... تعریف می‌کردند و بدین امور فخر و مباهات می‌کردند. اسلام کوشید تا با مطرح‌کردن هویتی مبتنی بر تدیّن این امور را تضعیف کند و با بیان باورها و ارزش‌های اسلامی حقیقت این جامعه تازه را نشان دهد. هرچند اسلام ظاهراً نظریه‌های مدوّن و مشخصی برای تغییر بنیادهای اجتماعی اقوام و ملل ارائه نمی‌کرد، اما نظام باورها و ارزش‌های اسلامی در غایت خود، نوع خاصی از جامعه را اقتضا داشت که در ژرفناهایش هیچ شباهتی به جامعه جاهلی نداشت. اینکه انسان بنده خداست و باید به اوامر و نواهی وی گردن نهد و مطیع شرع او باشد، لازم می‌آورد که در همه شئون فردی و اجتماعی ادب مقام عبودیت رعایت شود. از این‌رو به جای ارزش خون و قبیله، ارزش‌هایی چون تقوا و ایمان مطرح شد و برتری انسان‌ها بدین امور دانسته شد و اساس جامعه پیشین که مبتنی بر حمیت و عصبیت بود، از هم فروپاشید. جامعه تازه مبتنی بر قوانین اقتصادی، اجتماعی و دینی تازه‌ای بود که در اغلب مواقع در تضاد و تعارض با قوانین پیشین بود. اگر جامعه جاهلی به رذایلی چون تفاخر، شرب خمر، انواع ارتباطات ناپسند با زنان، ربا، قمار و... نه تنها بی‌تفاوت، بلکه علاقه‌مند بود، اسلام طالب تصحیح همه روابط میان انسان‌ها با خدا و خویش و هم‌نوعان بود.

ایزوتسو معتقد است برخلاف اغلب کلمات کلیدی قرآن که به روابط میان خدا و انسان مربوط می‌شود، کلمه‌های کلیدی این حوزه در درجه اول بیان‌کننده روابط میان انسان و انسان در زندگی اجتماعی این جهانی است و هفت دسته از احکام و قوانین را در این زمینه برمی‌شمرد[۸]. واقعیت این است که برجستگی چنین احکامی صرفاً به جهت اهمیت بعد اجتماعی مفهوم امّت است و زیربنای چنین مواجهه‌ای در اسلام در سطح اجتماع، نسبتی است که بنده با خداوند دارد و باید آن را در همه مناسبات رعایت کند. چنین جامعه‌ای مصداق دعای حضرت ابراهیم (ع) است که مهم‌ترین خصیصه آن تسلیم در برابر امر الهی است و از این‌رو از ناحیه قرآن به «امّت مسلمه» تعبیر می‌شود[۹]. پیامبر اسلام (ص) که آورنده این حقیقت و هویت تازه بود، شاخص این جامعه تازه بود و از این‌رو در روایت‌های متعدّد از آن به «امّتی» تعبیر می‌فرماید[۱۰]. چنان‌که از روایت‌های پیامبر (ص) به دست می‌آید همه مسلمانان در شمار امّت وی به شمار می‌آیند و هرچند بیان ایشان نسبت به برخی از اهل امّت مشتمل بر مدح است[۱۱] و نسبت به برخی مشتمل بر ذم[۱۲]، با این‌همه، تفاوتی میان صالح و ناصالح قائل نشده‌اند و همه مسلمانان را به خود منتسب داشته‌اند، حتی اگر مرتکب گناه کبیره بوده‌اند[۱۳]. برای نمونه امام رضا (ع) به نقل از پیامبر (ص) می‌‌فرماید که دو گروه از امّت من بهره‌ای از مسلمانی ندارند: مرجئه و قدریه[۱۴]. بر اساس این حدیث و نظائر آن معلوم می‌شود که امّت پیامبر (ص) همه کسانی را شامل می‌شوند که خود را مسلمان می‌دانند، خواه از حیث باور و عمل مطابق موازین اسلامی مشی کنند و خواه طریقی دیگر پیشه نمایند. مفهوم امّت مصادیق وسیعی دارد و از این‌روی نمی‌توان آن را حامل معنایی صرفاً مثبت یا منفی دانست. آنچه امّت پیامبر (ص) نامیده می‌شود هویت جمعی تازه‌ای است که عزم آن دارد که همه هویت‌های پیشین را در خود هضم و جذب کند و ارزش‌های متعالی نوینی را بر بنیان نظام ارزشی جامعه بگذارد. چنان‌که از روایت‌ها به دست می‌آید، این جامعه در صورتی به صلاح و فلاح می‌رسد که توصیه‌های شاخص‌های امّت یعنی پیامبر (ص) و اهل بیت معصوم (ع) وی را معیار اندیشه و عمل خود قرار دهد و به رأی و هوس فرد یا جماعتی اتکا نیابد. پس از پیامبر (ص) این مهم به دست معصومان (ع) سپرده شده و از این‌روست که در روایت‌ها منقول از پیامبر (ص) از ائمه به عنوان «سروران و رهبران امّت من» یاد می‌شود. امام رضا (ع) به نقل از پیامبر (ص) می‌فرماید: هرکس دوست دارد به کشتی نجات سوار شود و به دستاویز استوار چنگ بزند و با ریسمان قوی الهی خود را حفظ کند، باید بعد از من علی (ع) را دوست بدارد و دشمنان علی (ع) را دشمن خود برگزیند و از امامان هدایت‌گر، که از فرزندان اویند، تبعیت نماید و آنان را امام خود برگزیند؛ زیرا آنان خلفا و اوصیا من، و بعد از من حجت‌های خدا بر خلق بوده و سرور امّت و رهبر اهل تقوا به سوی بهشت‌اند. حزب ایشان حزب من و حزب من حزب خداست و حزب دشمنان ایشان حزب شیطان است[۱۵]. امام رضا (ع) در مناظره‌ای که در باب تفاوت عترت و امّت با برخی از علمای عراق و خراسان انجام می‌دهند، به عظمت عترت در قیاس با امّت تصریح می‌کنند و ایشان را در میان امّت، واجد مقام والایی می‌دانند و دانش و درک عمیق ایشان از دین الهی را تبیین می‌کنند و آنان را شاخص دین خدا و امّت پیامبر (ص) به شمار می‌آورند[۱۶]. در مقابل این رویکرد، اهل تسنن بر این باورند از آنجا که به فرموده پیامبر (ص) امّت وی بر خطا و گمراهی اجماع نمی‌کنند، می‌توان برای حل مسائل امّت اسلام به اجماع امّت اتکا کرد[۱۷]. شیعیان هر چند اجمالاً حجیت اجماع را می‌پذیرند، اما بر این باورند که اجماعی می‌تواند مبنای عمل قرار گیرد که کاشفیت از قول امام معصوم داشته باشد[۱۸] یا معصوم در زمرۀ اهل اجماع باشد[۱۹]. در تلقی شیعی امام معصوم در رأس امّت قرار می‌گیرد و اگر اجماع صحیحی نیز واقع می‌شود، برگرفته از وی با بیان اوست، در حالی‌که در میان اهل سنت اجماع امّت نیازی به چنین پشتوانه‌ای ندارد. علمای شیعی مبنای اجماع اهل سنت را بر برخی از اخبار آحاد و غیرقابل پذیرش می‌دانند و بر آن‌اند آنچه از عقل ونقل دانسته می‌شود، لزوم حضور امام معصوم برای رسیدن به حقیقت برای امّت است[۲۰]. امام رضا (ع) عمل به توصیه‌های پیامبر (ص) و جانشینان حقیقی ایشان را عامل رستگاری امّت و زیستن ایشان در خیر و خوبی می‌دانند. ایشان به نقل از رسول خدا (ص) می‌فرماید: «امّت من پیوسته در خیر و نیکی به سر می‌برند، مادامی که با هم دوستی کرده، به یکدیگر هدیه دهند، امانت‌داری نموده، از حرام اجتناب کنند، مهمان را گرامی داشته، نماز را برپا دارند و زکات دهند و اگر چنین نکنند به قحطی و گرانی مبتلا می‌گردند»[۲۱]. نظیر این روایت از طرق دیگر با اختلاف اندکی نقل شده است[۲۲]. در روایت‌های منقول از امام به برخی از اموری اشاره شده که امّت پیامبر (ص) به واسطه آنها دچار ضعف و خطر می‌شوند. امام به نقل از حضرت محمد (ص) می‌فرماید: «از سه چیز بر امّت خود بیم دارم؛ گمراهی پس از آگاهی، آشوب‌های گمراه‌کننده و شهوت فرج و شکم»[۲۳]. از این روایت‌ها و نظائر آن استفاده می‌شود که امّت اسلام بیش و پیش از آن‌که از ناحیه دیگران مورد آسیب قرار گیرد، به جهت عدم رعایت موازین شرع و اختلافات درونی دچار اشکال می‌شود. یکی از اموری که امّت اسلام بیش از همه به رعایت آن فرمان یافته‌اند، امر به معروف و نهی از منکر است. امام رضا (ع) با استفاده از آموزه‌های پیامبر اسلام (ص) می‌فرماید: «هرگاه امت من امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنند بایستی آماده عذاب الهی باشند»[۲۴]. امر به معروف و نهی از منکر و انتقاد دلسوزانه بر اساس موازین الهی، همه شئون جامعه اسلامی را به سامان می‌کند و علاوه بر استحکام داخلی، آن را از گزند خارجی مصون می‌دارد. در قرآن کریم نیز به اهمیت این مطلب در حیات جامعه دینی تأکید شده است. خداوند پس از اینکه امت پیامبر (ص) را به این دعوت می‌کند که به ریسمان استوار الهی چنگ زنید و وحدت خود را بدین وسیله حفظ کنید به آنان متذکر می‌شود که برای ماندن در طریق الهی و بقای هدایت همدیگر را به نیکی بخوانید و از زشتی منع کنید و مانند کسانی نباشید که پس از دریافت دلایل روشن، پراکنده شدند و اختلاف ورزیدند[۲۵]. در ادامه این آیات خداوند امّت پیامبر (ص) را امّت برگزیده می‌نامد و وجه چنین نسبتی را توجه به امر به معروف و نهی از منکر و ایمان به خدا معرفی می‌کند[۲۶]. مهم‌ترین ویژگی‌ای که امّت پیامبر (ص) به آن وصف شده، وصف اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط در امور است. قرآن، مسلمانان را «امّت وسط» خوانده و فرموده که این امّت بر دیگر امم شاهد خواهند بود[۲۷]. و این، به نحوی نشان دادن جایگاه این جماعت با دیگر جماعات از جمله اهل کتاب و کفّار است و بیانگر این مطلب که این قوم در حوزه باورها، ارزش‌ها و اعمال در چه مسیری قرار گرفته‌اند[۲۸]. قرآن کریم ارائه صراط مستقیم از ناحیه خداوند را همان راه میانه و عاری از افراط و تفریط می‌داند[۲۹] و می‌فرماید که برای اهل کتاب نیز چنین طریقی گشوده است، اما بیشتر آنان بدعمل‌اند و از طریق اعتدال پیروی نمی‌کنند و تنها جماعتی از ایشان‌اند که اهل اعتدال: ﴿أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ[۳۰] به شمار می‌آیند. با این توضیح معلوم می‌شود که امّت راستین پیامبر اسلام (ص) نیز کسانی هستند که از تعالیم وی پیروی می‌کنند و بدانها عمل می‌نمایند و چنین کسانی‌اند که از طریق اعتدال به سرمنزل رستگاری می‌رسند. از امام رضا (ع) نقل شده که حضرت موسی (ع) از خداوند درخواست نموده که وی را از امّت حضرت محمد (ص) قرار دهد و خداوند فرموده که تو به آن نخواهی رسید[۳۱]. چنین درخواستی از ناحیه حضرت موسی (ع) بیانگر آشنایی ایشان به جایگاه رفیع خواص امّت پیامبر اسلام (ص) است، و گرنه امّت به معنای عام آن نمی‌توانسته موردنظر چنین پیامبری باشد[۳۲]. عرفای مسلمان در تشریح این سخن حضرت موسی (ع) و مراد ایشان مطالب مهمی را بیان کرده‌اند[۳۳]. میبدی به نقل از قتاده می‌گوید حضرت موسی (ع) از بس که از خداوند متعال، فضائل امّت محمد (ص) را شنید، الواح بیافکند و گفت: «خداوندا مرا از امّت محمد (ص) کن»[۳۴]. عین القضات همدانی به خاص‌بودن جایگاه خواص امّت حضرت محمد (ص) نسبت به دیگر مقربان بارگاه الهی اشاره کرده است و مقام ایشان را از بسیاری اولیای امّت‌های پیشین برتر دانسته است[۳۵]. شمس تبریزی نیز بر این باور است که این تنها خواسته حضرت موسی (ع) نیست و بسیاری از مقرّبان و اولیای الهی از جمله، حضرت خضر (ع) خواستار آن‌اند که در شمار امّت محمد (ص) گردند[۳۶][۳۷]

منابع

پانویس

  1. واژه‌های دخیل در قرآن مجید، ص۱۲۹- ۱۳۰.
  2. المفردات، ص۸۶.
  3. ﴿رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ «پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوه‌های پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر بی‌گمان تویی که توبه‌پذیر مهربانی» سوره بقره، آیه ۱۲۸؛ ﴿تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ «آن، امّتی بود که از میان برخاست؛ آنان راست آنچه کرده‌اند و شما راست آنچه کرده‌اید و بر آنچه آنان می‌کرده‌اند از شما پرسشی نخواهد شد» سوره بقره، آیه ۱۳۴؛ ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ «شما بهترین گروهی بوده‌اید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شده‌اید؛ به کار پسندیده فرمان می‌دهید و از (کار) ناپسند باز می‌دارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان می‌آوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن امّا بسیاری از آنان نافرمانند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰؛ ﴿لَيْسُوا سَوَاءً مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ يَتْلُونَ آيَاتِ اللَّهِ آنَاءَ اللَّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ «آنان برابر نیستند؛ از اهل کتاب گروهی برخاستگانند که در طول شب آیات خداوند را تلاوت می‌کنند در حالی که سر به سجده دارند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۳؛ ﴿وَمِنْ قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ «و از قوم موسی گروهی هستند که به حق راهنمایی می‌کنند و به حق دادگری می‌ورزند» سوره اعراف، آیه ۱۵۹.
  4. ﴿بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُهْتَدُونَ * وَكَذَلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُقْتَدُونَ «(نه،) بلکه گفتند: ما به راستی پدرانمان را بر آیینی یافته‌ایم و ما نیز در پی آنان رهجوییم * و بدین‌گونه ما پیش از تو در هیچ شهری بیم‌دهنده‌ای نفرستادیم مگر که کامروایان آن (شهر) گفتند: ما پدران خویش را بر آیینی یافته‌ایم و آثار آنان را پی می‌گیریم» سوره زخرف، آیه ۲۲-۲۳.
  5. ﴿إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ «به راستی ابراهیم (به تنهایی) امتی فروتن برای خداوند و درست‌آیین بود و از مشرکان نبود» سوره نحل، آیه ۱۲۰.
  6. ﴿وَإِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا قَالُوا مَعْذِرَةً إِلَى رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ «و (یاد کن) آنگاه را که گروهی از ایشان گفتند: چرا قومی را پند می‌دهید که خداوند یا آنان را نابود یا به سختی عذاب خواهد کرد؟ گفتند: تا عذری نزد پروردگارتان گردد و باشد که آنان پرهیزگاری ورزند» سوره اعراف، آیه ۱۶۴؛ ﴿وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ «و هیچ جنبنده‌ای در زمین نیست و نیز هیچ پرنده‌ای که با دو بال خود می‌پرد، جز اینکه گروه‌هایی همچون شما هستند؛ ما در این کتاب، هیچ چیز را فرو نگذاشته‌ایم، سپس (همه) به سوی پروردگارشان گرد آورده می‌شوند» سوره انعام، آیه ۳۸.
  7. ﴿وَلَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَيَقُولُنَّ مَا يَحْبِسُهُ أَلَا يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفًا عَنْهُمْ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ «و اگر عذاب را از آنان چندگاهی پس افکنیم به یقین می‌گویند: چه آن را باز داشت؟ آگاه باشید روزی که به آنان برسد از ایشان بازگردانده نمی‌شود و آنچه به ریشخند می‌گرفتند آنها را فرا می‌گیرد» سوره هود، آیه ۸؛ ﴿وَقَالَ الَّذِي نَجَا مِنْهُمَا وَادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَا أُنَبِّئُكُمْ بِتَأْوِيلِهِ فَأَرْسِلُونِ «و از آن دو (زندانی) کسی که رهایی یافته و پس از مدّتی (یوسف را) به یاد آورده بود گفت: من شما را از تعبیر آن آگاه می‌کنم، مرا (به زندان یوسف) بفرستید!» سوره یوسف، آیه ۴۵.
  8. خدا و انسان در قرآن، ص۱۰۱.
  9. ﴿رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ «پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوه‌های پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر بی‌گمان تویی که توبه‌پذیر مهربانی» سوره بقره، آیه ۱۲۸.
  10. تفسیر القمی، ج۲، ص۳۰۵-۳۰۶؛ الکافی، ج۲، ص۷۹، ۱۰۰، ۴۶۲، ۴۶۳؛ التوحید، ص۳۵۳، ۴۰۷؛ الخصال، ج۱، ص۷، ۱۲.
  11. الکافی، ج۴، ص۱۲۷؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۸۶.
  12. الکافی، ج۱، ص۲۰۹؛ من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۵۷۴.
  13. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۱۳۶؛ الأمالی، صدوق، ص۷.
  14. ثواب الأعمال، ص۲۱۲؛ جامع الأخبار، شعیری، ص۱۶۱.
  15. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۲۹۲؛ الأمالی، صدوق، ص۱۹.
  16. تحف العقول، ص۴۳۵، ۴۳۶؛ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۲۲۰-۲۳۰.
  17. التنبیه و الرد علی أهل الأهواء و البدع، ص۱۲؛ المغنی فی أبواب التوحید و العدل، ج۱۷، ص۱۸۰، ۱۹۵، ۲۲۸؛ التبصیر فی الدین، ص۱۵۲-۱۵۳.
  18. العدة فی أصول الفقه، ج۲، ص۶۶۶.
  19. الذخیرة فی علم الکلام، ص۲۳۵.
  20. الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۲۷-۴۲۸؛ الشافی فی الإمامة، ج۱، ص۲۳۶؛ تلخیص الشافی، ج۱، ص۱۸۰- ۱۸۲؛ کامل بهائی، ص۴۰۷.
  21. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۲۹.
  22. الأمالی، طوسی، ص۶۴۷.
  23. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۲۹؛ الأمالی، مفید، ص۱۱۱.
  24. ثواب الأعمال، ص۲۵۵-۲۵۶.
  25. ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ * وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَأُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید و نعمت‌های خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دل‌های شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید؛ بدین‌گونه خداوند آیات خود را برای شما روشن می‌گوید باشد که شما راهیاب گردید * و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا می‌خوانند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند و اینانند که رستگارند * و مانند کسانی نباشید که پراکندند و پس از آنکه برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آمد، اختلاف کردند و آنان را عذابی سترگ خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳-۱۰۵.
  26. ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ «شما بهترین گروهی بوده‌اید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شده‌اید؛ به کار پسندیده فرمان می‌دهید و از (کار) ناپسند باز می‌دارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان می‌آوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن امّا بسیاری از آنان نافرمانند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.
  27. ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ «و بدین گونه شما را امّتی میانه کرده‌ایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد؛ و قبله‌ای که بر سوی آن بودی بر نگرداندیم مگر بدین روی که معلوم داریم چه کسی از پیامبر پیروی می‌کند و چه کسی واپس می‌گراید، و بی‌گمان آن جز بر آنان که خداوند رهنمونشان شد، گران بود و خداوند بر آن نیست که ایمانتان را تباه گرداند که خداوند با مردم، به راستی مهربانی است بخشاینده» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
  28. المیزان، ج۱، ص۳۱۹-۳۲۰.
  29. ؟؟ ؟ ؟؟ ؟ ؟؟ ؟ ؟؟ ؟ ؟؟ ؟ ؟؟ ؟ ؟؟
  30. ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَا يَعْمَلُونَ «و اگر آنان تورات و انجیل و آنچه را از پروردگارشان به سوی آنها فرو فرستاده شده است، بر پا می‌داشتند از نعمت‌های آسمانی و زمینی برخوردار می‌شدند؛ برخی از ایشان امتی میانه‌رو هستند و بسیاری از آنان آنچه انجام می‌دهند زشت است» سوره مائده، آیه ۶۶.
  31. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۳۱-۳۲.
  32. مجموعه آثار فارسی احمد غزالی، ص۵۹.
  33. روح الأرواح، ص۲۴۹؛ الفتوحات المکیة، ج۲، ص۱۲۵.
  34. کشف الأسرار، میبدی، ج۳، ص۷۴۵.
  35. تمهیدات، ص۴۶-۴۷.
  36. مقالات شمس تبریزی، ج۱، ص۲۸۴.
  37. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امت»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۵۵۵.