یاسر بن عامر عنسی

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۹:۴۹ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

مسلمان شدن خاندان یاسر

خاندان یاسر تحت سختترین شکنجه‌ها

یاسر و سمیه دو شهید نخستین اسلام

شکنجه خانواده یاسر

پس از آنکه عمار و یاسر و سمیه اسلام آوردند، مشرکین قریش مخصوصاً بنی‌مخزوم ایشان را شکنجه فراوان می‌دادند. تا اینکه آنها پیشنهاد کردند از محمد برگردید و به خدای او کافر شوید و از بتان ستایش نمایید تا شما را رها کنیم؛ در غیر این صورت شما را زیر شکنجه هلاک خواهیم کرد. بنی‌مخزوم که هم‌پیمان خاندان یاسر و به اضافه مالک سمیه بودند، پس از آزادی او روی هم در محیط حجاز نزدیک ظهر هنگامی که ریگ‌های زمین مکه کاملاً داغ شده بود، ایشان را برهنه روی زمین می‌خوابانیدند و کتک می‌زدند و گاهی که مقارن این حال، پیامبر (ص) بر ایشان عبور می‌کرد و ایشان را تحت شکنجه می‌دید می‌فرمود: «صبرا یا آل یاسر فان موعدکم الجنه» یعنی ای خاندان یاسر شکیبایی کنید که وعده شما بهشت است.

هر چند مشرکین با دیدن پیامبر (ص) بر آزار ایشان می‌افزودند؛ ولی سخنان پیامبر (ص) نیز روح تازه‌ای در کالبدشان می‌دمید و بر بردباری و پایداریشان می‌افزود و گاهی اوقات تنها به گرمی آفتاب و داغی ریگ‌ها اکتفا نمی‌کردند بلکه زره فولادین بر عمار می‌پوشانیدند و زیر آفتاب حجاز نگه می‌داشتند تا آنکه آهن تفتیده روغن بدنش را می‌مکید.

رجال کشی ضمن روایتی نقل کرده که عمار و پدرش یاسر و مادرش سمیه را در آتش افکندند، تصادفاً پیامبر (ص) بر ایشان عبور کرد و فرمود: ﴿يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى[۲۱] «ال یاسر» ای آتش بر آل یاسر سرد و سالم باش. در اثر برکت گفته پیامبر (ص) آتش ایشان را صدمه نزد.

در کتاب طبقات الکبری این موضوع را تنها درباره عمار نقل کرده است. از انساب بلاذری نقل شده: شخصی عمار را دید که در بدنش فرورفتگی و گودی‌هایی است پرسید: اینها چیست؟ عمار فرمود: اینها جای ریگ‌هایی است که مرا روی آنها می‌خوابانیدند و در اثر داغی و حرارت، بدن مرا خورده است[۲۲].

ابوجهل تصمیم گرفت خاندان یاسر را که از بی‌پناه‌ترین افراد بودند شکنجه کند، از این رو دستور داد که آتش و تازیانه آماده نمایند، آنگاه یاسر و سمیه و عمار را کشان کشان به آنجا بردند و با نیش خنجر و آتش برافروخته و نواختن تازیانه آنها را زجر دادند. عمار در ظاهر با ایشان موافقت کرد و رهایی یافت؛ ولی یاسر و سمیه مقاومت کردند. مشرکین چون دیدند که ایشان به هیچ قیمتی حاضر نیستند از دین و آیین جدید خود دست بردارند یاسر را آن‌قدر زدند که زیر شکنجه جان داد و پاهای سمیه را به دو شتر بستند و شتران را از یکدیگر جدا کردند و سپس با شمشیر سمیه را شقه نمودند. یاسر و سمیه اولین کسانی بودند که از مسلمین شهید شدند[۲۳]. اما عمار! ناگزیر بر خلاف منویات قلبی خود و برای رهایی از چنگال قساوت و بی‌رحمی مشرکین، کلامی بنا به خواسته آنان بر زبان راند و به پیامبر ناسزا گفت و در نتیجه کفار از او دست برداشتند.

رسول خدا (ص) را خبر دادند که عمار کافر شد! و از راه حق منحرف گردید. آن حضرت فرمود: هرگز! ایمان وجود عمار را در خود فرو گرفته و از سر تا قدم در آن مستغرق گشته و در تار و پود وجودش ریشه دوانیده است. در این حال، عمار که از شدت غم بر خود می‌پیچید و اشک از دیدگان فرو می‌بارید بر پیغمبر خدا وارد شد. رسول خدا با یک دنیا عطوفت و مهر، در حالی که اشک از دیدگان عمار پاک می‌کرد فرمود: اگر باز هم مزاحم تو شدند؛ آنچه را گفتی، تکرار کن و شر آنان را بدان وسیله از خود دور گردان! این آیه در همین مورد در حق عمار نازل گردیده است ﴿مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ[۲۴][۲۵].[۲۶].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۵۸۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۰۱.
  2. احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۱۵۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۰۱.
  3. احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۱۵۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۰۱.
  4. احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۱۵۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۰۱؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۵۸۸.
  5. ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۵۸۹؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۱۵۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۰۱.
  6. احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۱۷۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۹۶.
  7. ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، جا ص۱۹۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۰۷.
  8. تاج‌الدین، علی محمد، یاسر و سمیه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۹۹-۴۰۰.
  9. عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۶۷.
  10. سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج۸، ص۲۷۲.
  11. عز الدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۶، ص۱۵۲.
  12. تاج‌الدین، علی محمد، یاسر و سمیه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۴۰۰.
  13. مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۰۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۰۱؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۶۷.
  14. احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۱۵۸.
  15. ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۶، ص۵۰۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۰۲.
  16. شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۳، ص۵۷۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۰۴.
  17. محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، ص۳۰.
  18. تاج‌الدین، علی محمد، یاسر و سمیه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۴۰۰-۴۰۱.
  19. عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۶، ص۱۵۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، جاه ص۲۰۷؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۶۷.
  20. تاج‌الدین، علی محمد، یاسر و سمیه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۴۰۱.
  21. «گفتیم: ای آتش! سرد و بی‌گزند باش بر» سوره انبیاء، آیه ۶۹.
  22. قاموس الرجال، ج۷، ص۱۱۵؛ رجال کشی، ص۳۲.
  23. اعیان شیعه، ج۴۳، ص۲۱۰؛ اسدالغابه، ج۴، ص۴۳؛ استیعاب، ج۲، ص۴۶۹.
  24. «بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.
  25. نقش عایشه در تاریخ اسلام، ص۱۹۵.
  26. راجی، علی، مظلومیت پیامبر ص ۵۹.