محبت و عشق در فقه سیاسی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۸ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۲۲:۰۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

در نظام‌های سیاسی دیکتاتوری مبنای نفوذ و اعمال قدرت هیبت حاکمان در دل محکومان، و ترس محکومان از عقاب و کیفر حاکمان است، و در نظام‌های سیاسی لیبرال دموکرات از آنجا که قدرت سیاسی - به صورت ظاهر- مبتنی بر اراده و انتخاب مردم است سعی می‌شود تا با ایجاد محبوبیت برای حاکمان اگرچه از طریق تبلیغات دروغین و فریب افکار عمومی زمینۀ نفوذ و اعمال قدرت سیاسی برای رهبران فراهم شود. در نظام سیاسی اسلام اساس شکل‌گیری و اعمال قدرت سیاسی محبوبیت رهبران سیاسی بر مبنای کمالات واقعی آنان است، و به همین دلیل نخست محبت خدا و سپس محبت رسول خدا(ص) و اهل بیت او اساس دین به‌شمار آمده و شرط و نشان و علامت بارز ایمان و پای‌بندی به حاکمیت الهی دانسته شده است.

در نظام سیاسی اسلام رابطۀ حاکمان با محکومان براساس محبّت پایه‌گذاری شده؛ لذا در روایات وارده از معصومین(ع) محبّت و عشق مساوی با «دین»[۱] و «ایمان» بلکه جوهر و اساس دین و ایمان به شمار آمده است: ‌احمد بن محمد بن خالد برقی به سند صحیح و نیز کلینی به سند صحیح روایت کرده‌اند: «عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنِ الْحُبِّ وَ الْبُغْضِ أَ مِنَ الْإِيمَانِ هُوَ؟ فَقَالَ: وَ هَلِ الْإِيمَانُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْضُ؟ ثُمَّ تَأَوَّلَ هَذِهِ الْآيَةَ: ﴿حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ[۲]»[۳]. فضیل بن یسار گفت: پرسیدم از امام صادق(ع) دربارۀ حُب و بغض، آیا از ایمان است؟ پس فرمود: آیا ایمان چیزی جز حب و بغض است؟ سپس این آیه را شاهد آورد: «خداوند ایمان را برای شما محبوب ساخت و در دل‌هایتان زیبایش نمود، و کفر و زشت کاری و معصیت را برای شما منفور و زشت نمود، آنانند درستکاران».

همچنین برقی به سند صحیح از امام باقر(ع) روایت کرده است که به ابوعبیده زیاد الحذّاء فرمود: «يَا زِيَادُ وَيْحَكَ وَ هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ؟ أَ لَا تَرَى إِلَى قَوْلِهِ: ﴿قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ[۴] أَ وَ لَا تَرَى قَوْلَ اللَّهِ لِمُحَمَّدٍ(ص): ﴿حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ[۵] وَ قَالَ: ﴿يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ[۶] فَقَالَ: الدِّينُ هُوَ الْحُبُّ وَ الْحُبُّ هُوَ الدِّينُ»[۷].

این مطلب در قرآن کریم مورد تأکید قرار گرفته است: خدای متعال می‌فرماید: ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ * إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَرَأَوُا الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَابُ[۸]. این دو آیه رابطۀ حاکمان و محکومان را تبیین می‌کند. از یک سو رابطۀ حاکمان الهی را با محکومان بیان نموده و آن را بر اساس محبّت مبتنی دانسته و محبّت مؤمنان نسبت به خدای متعال را که حاکم اصلی است بیش از محبّت پیروان حاکمان غیر الهی از رهبران خویش می‌داند، و از سوی دیگر بر این مطلب تأکید می‌فرماید که رابطۀ محبّت پیروان حاکمان غیر الهی با رهبرانشان مبتنی بر ملاک‌های حقیقی و واقعی نیست؛ لذا رابطه‌ای متزلزل و ناپایدار است و سرانجام این محبت ناپایدار در روز قیامت که روز آشکار شدن حقایق است به نفرت و بغض تبدیل می‌شود و حاکمان غیر الهی و پیروانشان از یکدیگر اعلام نفرت و برائت خواهند نمود.

در آیات دیگر اجر رسول خدا عین اتخّاذ سبیل الله دانسته شده است: ﴿قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شَاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا[۹]. و در جای دیگر سبیل خدا همان سبیل رسول معرفی شده است: ﴿وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا * يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا * لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا[۱۰]. بنابراین سبیل خدا و رسول که همان اطاعت خدا و رسول است با مودت قربای رسول(ص) تلازم دارد، و در نتیجه مودت و محبّت قربای رسول با محبت خدا و رسول تلازمی انفکاک ناپذیر دارد. در اینجا اشاره‌ای کوتاه به این نکته لازم است که «ذی القربی یا قربای رسول(ص)» عنوان خاصی بر افراد معینی از بستگان رسول خداست که غالباً از آنان به اهل بیت رسول خدا تعبیر می‌شود و در آیۀ تطهیر به آنان اشاره شده و آنان علی و فاطمه و حسنین‌اند، که در روایات وارده از رسول خدا(ص) امامان نه‌گانه از اولاد حسین(ع) نیز مشمول آن دانسته شده‌اند. این عنوان (ذی القربی و یا قربای رسول) عنوانی سیاسی است و نشانۀ جایگاه ولایت امر است و جدا از عنوانی دیگر است که مشابه این عنوان است لکن در حکم با آن تفاوت دارد و آن عنوان «عشیرة الرسول الاقربین» است که در آیۀ ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ به آنان اشاره شده و افزون بر فرزندان رسول شامل اعمام و بنی‌اعمام رسول اکرم(ص) نیز می‌شود. در آیۀ خمس آنجا که می‌فرماید ﴿فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى[۱۱] بنابر آنچه در روایات متعدّد آمده است مقصود از ذی القربی همان عنوان اول است، و مقصود از ﴿فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى[۱۲] عنوان دوّم است.

عنوان اول که عنوان ذی القربی است، عنوانی است برای افراد خاصی از بستگان رسول خدا که در وجوب اطاعت همشأن خدا و رسول‌اند و در آیه ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ به آنان اشاره شده است، لکن عنوان عشیره و اقارب رسول آنانند که زکات بر آنها حرام است و برای یتامی و مساکین و ابناء سبیل آنان خمس تشریع شده است تفصیل این مطلب در روایات واردۀ از ائمۀ معصومین(ع) به ویژه مرسلۀ حماد از امام کاظم(ع) آمده است[۱۳]. حاصل آنکه راز وجوب مودّت ذی القربی همین رابطه محبت و مودتی است که در نظام سیاسی اسلام اساس رابطۀ بین حاکمیت و مردم است؛ زیرا جایگاه ذی‌القربی همان‌گونه که اشاره شد جایگاه ولایت امر و خلافت از خدا و رسول در حاکمیت است. حاصل آنکه می‌توان اصل مهم «محبّت اساس رابطۀ حاکم و محکوم در نظام سیاسی اسلام است» را در چند بند اساسی خلاصه نمود:

  1. اطاعت رسول و جانشینان او نشانۀ صدق محبت خداست؛
  2. محبّت خدا با محبّت رسول و ذی‌القربای او که جانشینان او در امر ولایت عامه هستند، تلازم دارد؛
  3. شرط و نشانۀ ایمان، مقدم داشتن محبت خدا و رسول و ذی‌القربای او بر هر محبّت دیگری است؛
  4. محبّت رسول و ذی‌القربای او نشانۀ اصلی ایمان است و بغض رسول و ذی‌القربای او نشانۀ کفر و نفاق و عدم ایمان است؛
  5. بنیاد قدرت و نفوذ حاکم در نظام سیاسی اسلام محبّت و عشق متقابل مردم و رهبری سیاسی است.

افزون بر این آیات، روایات فراوانی در تأکید و تأیید موارد پنجگانه فوق وارد شده است که در ذیل به چند دسته از آنها اشاره می‌کنیم: دستۀ اول: روایاتی که دربارۀ محبت رسول خدا وارد شده و اینکه شرط ایمان مقدم داشتن محبت رسول خدا بر محبت هر چیز دیگر است. بخاری در کتاب الجامع الصحیح روایت می‌کند: «عَنْ أَنَسٍ، قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ(ص): لاَ يؤْمِنُ أَحَدُكمْ حَتَّى أَكونَ أَحَبَّ إِلَيهِ مِنْ وَالِدِهِ وَ وَلَدِهِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ»[۱۴]. انس گفت: پیامبر(ص) فرمود: کسی از شما ایمان نمی‌آورد مگر آنکه من نزد او محبوب‌‌‌تر از پدر و فرزند و همۀ مردم باشم. و نیز بخاری روایت می‌کند: «عن عَبْدَ اللهِ بْنَ هِشَامٍ قَالَ: كُنَّا مَعَ النَّبِيّ(ص) وَ هْوَ آخِذٌ بِيدِ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ، فَقَالَ لَهُ عُمَرُ؛ يَا رَسُولَ اللهِ! لأَنْتَ أَحَبُّ إِلَى مِنْ كُلِّ شَيءٍ إِلاَّ مِنْ نَفْسي فَقَالَ النَّبِيّ(ص)؛ لاَ وَ الَّذِي نَفْسِي بِيدِهِ حَتَّى أَكونَ أَحَبَّ إِلَيْكَ مِنْ نَفْسِكَ، فَقَالَ لَهُ عُمَرُ: فَإِنَّهُ الآنَ وَ اللهِ لأَنْتَ أَحَبُّ إِلَيَ مِنْ نَفْسِي. فَقَالَ النَّبِيّ(ص): الآنَ يا عُمَرُ؟»[۱۵]. عبدالله بن هشام گفت: با پیامبر(ص) بودیم در حالی که دست عمر بن الخطاب را در دست گرفته بود، پس عمر به حضرت عرض کرد: یا رسول الله همانا تو از هر چیز نزد من محبوب‌تری جز خودم، پس پیامبر فرمود: نه، سوگند به آنکه جان من در دست اوست ایمان نیاورده‌ای مگر آنکه من نزد تو محبوب‌تر از خودت باشم، پس عمر به پیامبر گفت: پس اکنون به خدا سوگند تو از جان من نزد من محبوب‌تری، پس پیامبر فرمود: «اکنون ای عمر؟»

روایات وارده در وجوب محبّت رسول خدا(ص) و اهل بیت او - که در روایات متواتر شخص امیرالمؤمنین و فاطمۀ زهرا و اولاد آنها(ع) به عنوان مصداق متعین آن شناخته شده‌اند - فراوان است و مورد اتفاق تمام فرق مسلمین اعم از شیعه و سنّی است، و آنچه در اینجا نقل کردیم تنها نمونه اندکی از روایات بسیاری بود که در این زمینه از رسول اکرم(ص) نقل شده است. این تأکید فراوان در قرآن کریم و روایات رسول اکرم(ص) بر وجوب محبّت رسول و اهل بیتش به دلیل جایگاه حاکمیتی آنها در شریعت اسلام است. جایگاه حاکمیتی رسول اکرم(ص) و اهل بیت گرامی‌اش وجوب مودت و محبّت آنها را نتیجه می‌دهد؛ زیرا رابطۀ دستگاه حاکمیت در اسلام با تودۀ مردم رابطه محبت و مودت است، و همین محبت و مودت است که به امر و نهی حاکمان الهی قوۀ نفوذ و تأثیر می‌بخشد، و مردم را به اطاعت و فرمانبری از آنان وادار می‌کند.[۱۶]

منابع

پانویس

  1. در گذشته توضیح دادیم كه كاربری دین در منابع اسلامی به معنای نظام زندگی است.
  2. «خداوند ایمان را برای شما محبوب ساخت و در دل‌هایتان زیبایش نمود، و کفر و زشت‌کاری و معصیت را برای شما منفور و زشت نمود، آنانند درستکاران» سوره حجرات، آیه ۷.
  3. وسائل الشیعة، ج۱۶‌، ابواب الامر والنهی، باب ۱۵، ص۱۷۰‌، ح۱۶.
  4. «بگو، اگر دوست دار خدائید پس از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد، و گناهان شما را ببخشاید» سوره آل عمران، آیه ۳۱.
  5. «ایمان را برای شما محبوب ساخت و در دل‌هایتان زیبایش نمود» سوره حجرات، آیه ۷.
  6. «دوست دارند آنان را که به سویشان هجرت کرده‌اند» سوره حشر، آیه ۹.
  7. وسائل الشیعة، ج۱۶‌، ابواب الامر والنهی، باب ۱۵، ص۱۷۰‌، ح۱۷.
  8. «بعضی از مردم، غیر از خداوند همتایانی (برای پرستش) انتخاب می‌کنند؛ و آنها را همچون خدا دوست دارند؛ امّا کسانی که ایمان آورده‌اند، محبتشان به خدا، شدیدتر است. و کسانی که ستم کردند، (و معبودی غیر خدا برگزیدند) هرگاه عذاب الهی را مشاهده کنند، خواهند دانست که تمامِ قدرت، از آنِ خداست؛ و خداوند، سخت کیفر است * در آن هنگام، پیشوایان (گمراه کننده) از پیروان خود، بیزاری می‌جویند؛ و عذاب الهی را مشاهده می‌کنند؛ و دستشان از همه جا کوتاه می‌شود» سوره بقره، آیه ۱۶۵-۱۶۶.
  9. «بگو: من در برابر آن رسالت از شما هیچ‌گونه پاداشی نمی‌طلبم؛ مگر کسی که بخواهد راهی به سوی پروردگارش برگزیند (و این پاداش من است)» سوره فرقان، آیه ۵۷.
  10. «روزی که ستمکار دستان خود را (از شدّت حسرت) به دندان می‌گزد و می‌گوید: «ای کاش با رسول (خدا) راهی برگزیده بودم! * ای وای بر من، کاش فلان (شخص گمراه) را به دوستی انتخاب نکرده بودم! * او مرا از یاد (حق) گمراه ساخت بعد از آنکه (یاد حق) به سراغ من آمده بود» و شیطان همیشه انسان را تنها و بی‌یاور می‌گذارد» سوره فرقان، آیه ۲۷-۲۹.
  11. «یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) است» سوره انفال، آیه ۴۱.
  12. «و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است» سوره انفال، آیه ۴۱.
  13. وسائل الشیعة، ابواب قسمة الخمس، باب ۱، ح۸ و ۹.
  14. الجامع الصحیح، ج۱، باب حبّ الرسول من الایمان، ص۱۲.
  15. الجامع الصحیح، ج۱، باب کیفَ كَانَتْ یمینُ النَّبِی، ح۶.
  16. اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۲، ص ۱۹۷-۲۱۲.