محبت و عشق در تربیت اسلامی
محبت به عنوان روش تربیتی
از نیکوترین و اساسیترین روشهای تربیت روش محبت است که بیشترین تناسب را با فطرت آدمی و سرشت انسانی دارد. نیروی محبت در تربیت نیرویی برانگیزاننده و تحولآفرین است و اگر درست و با اعتدال به کار گرفته شود تأثیری شگفت در نزاهت آدمی و تحقق تربیت کمالی دارد.
انسان به هرچه محبت پیدا کند بدو متمایل میشود و رنگ و بو، و حال و هوای او را میگیرد و همسانی صورت میپذیرد؛ به بیان علی (ع): «مَنْ أَحَبَّ شَيْئاً لَهِجَ بِذِكْرِهِ»[۱].
محبت عاملی مهم در سلامت روحی و اعتدال روانی انسان است. استواری شخصیت و سلامت رفتار آدمی تا اندازهای زیاد به محبتی بستگی دارد که در زندگی میبیند. محیط خانوادگی آکنده از محبت، سبب تلطیف عواطف و رشد فضایل در افراد میشود؛ و کسانی که در محیطی با محبت پرورش مییابند، به ارجمندی میرسند و میآموزند دیگران را دوست بدارند و در اجتماع رفتاری انسانی داشته باشند. ازاینروست که پیامبر اکرم (ص) به محبت ورزیدن به فرزندان تأکید داشت و میآموخت: «أَحِبُّوا الصِّبْيَانَ وَ ارْحَمُوهُمْ»[۲]. محبتی که جان و تن انسان را شکوفا میکند، محبتی است معتدل و راستین و به دور از تکلف و تصنع و متناسب با سن و سال، و وضع و حال فرزند.
اهمیت روش محبت در تربیت ازاینروست که محبت اطاعتآور است و سبب همسانی و همراهی میشود. رسول خدا (ص) فرموده است: «الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ»[۳].
محبت هرکه در دل آدمی نشیند، انسان مطیع و پیرو او میشود، و از خواست او سرپیچی نمیکند. روایت شده است که امام صادق (ع) فرمود: «مَا أَحَبَّ اللَّهَ مَنْ عَصَاهُ»[۴].
همین اطاعت است که مشابهت و مشاکلت میآورد و محب تلاش میکند که به صفات محبوب متصف شود. بنابراین خردمندترین مربیان راه محبت حقیقی را میگشاید و از این راه به سوی حق رهنمون میشود که پیامبر اکرم (ص) فرموده است: «رَأْسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الْإِيمَانِ بِاللَّهِ التَّحَبُّبُ إِلَى النَّاسِ»[۵].[۶]
روش محبت
بیشک یکی از اساسیترین نیازهای انسان پس از نیازهای زیستی (آب و غذا و...) نیاز به محبت است؛ به گونهای که اگر این نیاز انسان برآورده شود، تا حد بسیاری نسبت به نیازهای زیستی نیز مقاومت کرده، آن را تحت تأثیر خود قرار خواهد داد. نیاز به محبت حتی در برخی حیوانات نیز مشاهده میشود؛ هر چند این نیاز در انسان شدید و در کودک شدیدتر است.
از آنجا که نخستین سرپرست کودک خانواده است، لازم است خانواده، به ویژه والدین، به این نیاز کودک توجه ویژه داشته باشند و بدانند پاسخگویی صحیح به این نیاز کودک، اساس و پایه تربیت او را تشکیل میدهد؛ زیرا ارضای این نیاز در کودک موجب آرامش روانی، امنیت خاطر، اعتماد به نفس، اعتماد به والدین و حتی سلامت جسمی میشود، و ارضا نشدن آن نیز باعث فروپاشی آرامش روحی و روانی، بیاعتمادی به خود و دیگران، احساس عجز و حقارت، بیماریهای جسمی و روانی متعدد و انحرافات اجتماعی بسیاری خواهد شد. بر این اساس، این نیاز تربیتی را باید در طول دوران تربیت در نظر داشت و آن را به عنوان راهنمای عمل، سرلوحه عمل تربیتی قرار داد.
سیره عملی و احادیث پیشوایان معصوم(ع) نشان دهنده توجه ویژه مکتب تربیتی اسلام به این نیاز اساسی است. پیامبر اکرم(ص) به فرزندان خویش فاطمه(س) و ابراهیم، نوادهها، کودکان اصحاب و مسلمانان و حتی کودکان غیر مسلمان محبت میکرد و دیگران را نیز به محبت فرزندان سفارش مینمود. ابن عباس میگوید: عایشه نزد رسول خدا(ص) رفت در حالی که پیامبر(ص) فاطمه(س) را میبوسید. عایشه گفت: ای رسول خدا، آیا او را دوست میدارید؟ پیامبر(ص) فرمود: آگاه باش! به خدا سوگند اگر تو به مقدار دوستی من نسبت به او آگاه بودی بر محبت خود به او میافزودی[۷].
امام باقر(ع) از امام حسین(ع) نقل میکند که فرمود: من و برادرم نزد جدم رسول خدا(ص) رفتیم. پیامبر(ص) مرا بر زانوی چپ و برادرم حسن را بر زانوی راست خویش نشاند. سپس ما را بوسید و فرمود: پدرم به فدای دو فرزندی باد که اماماند[۸].
ابوهریره میگوید: "رَأَيْتُ النَّبِيَّ(ص) يَمَصُّ لُعَابَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ(ع) وَ هُوَ عَلَى الْمِنْبَرِ كَمَا يَمَصُ الرَّجُلُ الثَّمَرَةَ"[۹]؛ پیامبر(ص) را بر منبر دیدم مانند کسی که میوه را میمکد، لبهای حسن و حسین(ع) را میمکید.
همچنین روزی پیامبر(ص) حسن و حسین(ع) را میبوسید. أقرع بن حابس گفت: من ده فرزند دارم که هیچ کدام را نبوسیدهام، پیامبر(ص) فرمود: چه کنم که خدا رحمت را از قلب تو برده است[۱۰].
سیره و روش فاطمه زهرا(س) و ائمه اطهار(ع) در برخورد با فرزندان نیز حاکی از اهمیت محبت به فرزندان است. حضرت فاطمه(س) با شعر خواندن برای فرزندان خود و رقصاندن آنان به آنان مهر میورزید. در نقلی آمده است: «و كانت فاطمة ترقص إبنها حسنا(ع) و تقول: أشبه أباك يا حسن *** و اخلع عن الحق رسن و اعبد الها ذامنن *** ولا توال ذا الاحن و قالت للحسين(ع): أنت شبيه بأبي *** لست شبيها بعلي»[۱۱]. حضرت فاطمه(س) فرزندش حسن(ع) را میرقصاند و میخواند: ای حسن، مانند پدرت باش. حق را صریح بیان کن و خدای منان را عبادت کن و با کینهتوز دوستی مکن. و برای امام حسین(ع) میخواند: تو شبیه پدرم هستی و شبیه به علی نیستی.
علی(ع) نیز به فرزندان خویش محبت میکرد. در مکارم الاخلاق آمده است که علی(ع) در حضور یکی از دخترانش یکی از پسران خویش را بوسید. دختر پرسید: پدرجان آیا او را دوست میداری؟ حضرت فرمود: آری. دختر عرض کرد: گمان میکردم که کسی جز خدا را دوست نمیداری. حضرت گریست و سپس فرمود: محبت، مخصوص خداست و شفقت برای فرزندان است[۱۲].
البته باید توجه داشت که حُبّ، هم به معنای دوست داشتن است و هم به معنای دلدادگی. حب به معنای دوم، در واقع پیروی و تبعیت محض را نیز به دنبال خواهد داشت. شاید مراد امام، در این روایت، از محبتی که مخصوص خداست، دلدادگی باشد نه دوست داشتن؛ ولی شفقت به معنای دلسوزی و مهربانی است. پس دلسوزی و مهربانی -که در مقایسه با دلدادگی نوع ضعیفی از محبت است- برای کودک است و دلدادگی که مرتبه عالی محبت و به دنبال آن اطاعت محض است، مخصوص خداست.
از مجموع سیرههای تربیتی یاد شده به وضوح اصل محبت و مهر ورزیدن به کودکان استنباط میشود. درباره ابراز دوستی رسول گرامی اسلام به حضرت فاطمه(س) و امام حسن و امام حسین(ع) ممکن است این سؤال مطرح شود که آیا اینگونه رفتار پیامبر(ص)، ناظر به اصل تربیتی «محبتورزی به کودک به طور عام» است یا این سیرهها و اظهار محبتها در مقام هدایت مردم به امامت آنها و فرا خواندن مردم به اصل محبت اهل بیت(ع) بوده است؟ در پاسخ میتوان گفت در این سیرهها سه احتمال وجود دارد: احتمال اول اینکه، این سیرهها، ناظر به همان اصل تربیتی عام و وظیفه کلی پدر و مربی است و چیزی بیش از این را نمیرساند.
احتمال دوم اینکه، این سیرهها، تنها در صدد هدایت امت است و بر شأن و منزلت الهی ائمه و اهل بیت(ع) تأکید میکند.
احتمال سوم، که به نظر متقنتر میرسد، آن است که با ملاحظه سیرههای دیگری از پیامبر(ص) و ائمه(ع) و روایات آنها بین دو احتمال پیشین تعارض و تنافی وجود ندارد. اصل اینگونه رفتارها از رسول خدا(ص) به نوعی ادای وظیفه عمومی به کودک، فرزند و نواده بوده است، اما تکرار و تأکید بر اظهار محبت به فاطمه(س)، حسن و حسین(ع) نزد دیگران برای نشان دادن راه هدایت است و راهنمایی مردم به محبت و علاقه به اهل بیت(ع) بوده است. در اینجا برای اثبات احتمال سوم، بخش دیگری از سیرههای پیامبر اکرم(ص) را که نشانه محبت آن حضرت به دیگر فرزندان خود و فرزندان اصحاب و گویای وظیفه عمومی والدین در محبت به فرزند است، بررسی میکنیم. همچنین برای تأکید بر عمومی بودن این وظیفه و مختص نبودن آن به ارشاد و هدایت امت، بخشی از احادیث و سفارشهای پیامبر(ص) و ائمه(ع) را که در آنها بر اهمیت محبت به فرزندان تأکید شده است و حتی محبت به آنها را عبادت میداند، بیان میکنیم.
اسامه میگوید: پیامبر خدا(ص) مرا بر زانوی خود مینشاند و حسن را بر زانوی دیگر خود، و ما را به هم میفشرد و میفرمود: خدایا بر این دو رحم کن که من آنها را مورد ترحم قرار دادم[۱۳]. مالک نیز میگوید: پیامبر اکرم(ص) به دیدار انصار میرفت و بر کودکان آنها سلام میکرد و دست بر سر آنها میکشید و برای آنها دعا میکرد[۱۴].
همچنین روایت است که پیامبر(ص) هر روز صبح بر سر فرزندان و نوادههای خویش دست محبت میکشید[۱۵]. بنابراین، محبت پیامبر(ص) تنها اختصاص به فرزندان معصوم خود، فاطمه(س) و حسنین(ع) نداشته، تا بگوییم تنها برای هدایت امت و بیان شأن و منزلت آنها بوده است، بلکه این محبت عام و دیگر فرزندان و نوادههای خود و کودکان اصحاب را نیز دربر میگرفته است؛ گرچه بخشی از این محبتها یا کیفیت و شدت ابراز آنها در انظار مردم، ممکن است برای هدایت و ارشاد امت بوده باشد.
روایاتی از معصومان(ع) که به محبت به کودکان و فرزندان دستور میدهد نیز شاهد دیگری بر این مدعاست. پیامبر اکرم(ص) میفرمود: فرزندان خود را دوست بدارید و به آنها ترحم کنید[۱۶]. همچنین میفرمود: فرزندان خود را ببوسید که برای هر بوسه درجهای در بهشت به شما خواهند داد که فاصله هر درجه پانصد سال خواهد بود[۱۷].
و نیز فرمود: نگاه محبتآمیز پدر به صورت فرزند عبادت است[۱۸]. بنابراین، با در نظر گرفتن مجموع سیرهها و روایات معصومان(ع) همچنین برمیآید که محبت به کودکان و فرزندان سیره آنان بوده و این محبت اختصاص به فرزندان معصوم آنها نیز نداشته است. اما چرا پیامبر(ص) و ائمه(ع) تا این اندازه به فرزندان محبت میکردند و دیگران را نیز به محبت به فرزندان سفارش مینمودند؟ آیا این محبتها، تنها به دلیل عشقی است که پدر و مادر به فرزندان دارند یا دلیل دیگری نیز در کار است؟ اگر تنها عشق والدینی بود، چگونه امر کردن به آن معنا داشت؟
در پاسخ میتوان گفت نیاز به محبت یکی از نیازهای اساسی انسان است. انسان موجودی اجتماعی است و به صورت فردی نه تنها با توجه به نیازهای زیستی، بلکه با توجه به نیازهای روانی مثل نیاز به محبت کردن و مورد محبت واقع شدن نیز، قادر به ادامه حیات -دست کم به گونهای نسبتاً مطلوب- نخواهد بود؛ زیرا فقدان محبت و حتی کمبود محبت، علاوه بر اینکه مانع رشد و پیشرفت انسان میشود، عوارض زیانبار روحی، روانی و حتی جسمی نیز به دنبال خواهد داشت. از سوی دیگر محبت کافی به کودک موجب رشد سالم جسمی، روحی و روانی فرزند شده و قابلیتهای بسیاری را در کودک ایجاد خواهد کرد. آثاری که محبت کافی به کودک میتواند در بر داشته باشد، بدین شرح است:
- رفع و ارضای نیاز طبیعی کودک: محبت به کودک علاوه بر اینکه او را از عوارض ناشی از ارضا نشدن آن مصون میدارد او را در حالت اعتدال روحی ـ روانی قرار خواهد داد.
- اعتماد به نفس: از دیگر آثار محبت به کودک، و از عوامل موفقیت فرد در زندگی فردی و اجتماعی اعتماد به نفس است؛ زیرا با محبت به کودک، وی احساس ارزشمند بودن میکند. در مقابل، اگر به او محبت نشود، گرچه در زندگی موفق هم باشد، احساس بیارزشی میکند و به خود و دیگران بیاعتماد خواهد شد.
- اعتماد به دیگران: با محبت به کودک میتوان علاقه او را به محبت کننده جلب کرد. در نتیجه، کودک به محبت کننده به خود، اعتماد و اطمینان مییابد و از او حرفشنوی دارد و از این طریق زمینه تربیتهای بعدی فراهم خواهد شد؛ زیرا اصولاً انسانها، به ویژه کودکان، سر در گرو محبت دارند و محبت کننده به خود را دوست دارند و مطیع فرمان او هستند. امیرمؤمنان علی(ع) در این زمینه میفرماید: «قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِيَّةٌ فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَيْهِ»[۱۹]؛ قلبهای انسانها وحشی است؛ هر کس به آنها محبت کند به او روی خواهند آورد.
- یادگیری محبت به دیگران: کودک، از این طریق شیوه محبت به دیگران را یاد میگیرد. کودکی که مورد محبت واقع نشود، علاوه بر اینکه دچار اختلالات جسمی، روحی و روانی خواهد شد، در یادگیری محبت نیز دچار مشکل میشود و در آینده در محبت به فرزندان خود و دیگران نیز ناتوان خواهد بود.
- با محبت به کودک، میتوان جلوی بسیاری از انحرافات او را گرفت؛ زیرا کمبود محبت غالباً یکی از عوامل بسیار قویای است که اطفال و نوجوانان را به سوی بزهکاری سوق میدهد.
- علاوه بر اینها، اصولاً نقش محبت در تربیت، نقشی کلیدی است. از مهمترین امور در تربیت، ایجاد ارتباط بین مربی و متربّی است و بهترین نوع رابطه، رابطهای است که براساس محبت باشد؛ زیرا چنین رابطهای، رابطه طبیعی است و رابطه براساس زور، خشونت و هر رابطه دیگری غیر طبیعی خواهد بود.
بنابراین، زبان ارتباط با انسانها، به ویژه با کودکان، زبان محبت است و با خشونت یا حتی بیمحبتی نمیتوان کسی را تربیت کرد؛ زیرا برای تربیتپذیری، متربی باید از مربی حرفشنوی داشته باشد و این حرفشنوی با محبت ایجاد میشود. امیرمؤمنان علی(ع) در این باره در وصیت به فرزندش میفرماید: «و اعلم اي بني أنه من لانت كلمته وجبت محبته و طبيعي أن نجد كل محبوب مسموع الكلام»[۲۰]. فرزندم بدان کسی که سخنش نرم است، باید او را دوست داشت و طبیعی است که هر محبوبی کلامش گوشکردنی است.
سیره معصومان(ع) در محبت به کودکان یتیم و سفارش مؤکد آنها به این امر نیز میتواند گواه دیگری بر نقش تربیتی محبت به کودک باشد. در اینجا برای روشن شدن مطلب تنها به یک داستان از پیامبر(ص) اکتفا میکنیم:
ابی اوفی میگوید: روزی نزد پیامبر(ص) نشسته بودیم که نوجوانی یتیم نزد آن حضرت آمد و گفت: نوجوانی یتیم هستم؛ خواهری یتیم دارم و مادرم تنگدست و فقیر است؛ از چیزهایی که خدا به تو عنایت کرده مرا اطعام کن؛ خدای تعالی از آنچه نزد اوست به تو عطا کند تا خشنود گردی. پیامبر(ص) فرمود: چه نیکو سخن گفتی. سپس به بلال فرمود: از آنچه داریم مقداری بیاور. بلال نیز ۲۱ دانه خرما آورد و به او داد و گفت: هفت دانه برای خودت، هفت دانه برای خواهرت و هفت دانه هم برای مادرت. نوجوان با خوشحالی به طرف منزل حرکت کرد. در این هنگام معاذ از جا برخاست و دست نوازش و محبت بر سر نوجوان یتیم کشید و با سخنانی محبتآمیز وی را تسلّی داد. پیامبر(ص) که این رفتار معاذ را دید، به او فرمود: معاذ کار تو را دیدم. معاذ گفت: به او ترحم کردم. پیامبر(ص) فرمود: بدان که هر کس یتیمی را خوب سرپرستی کند و دست نوازش بر سر او بکشد، خداوند برای هر تار مویی که از زیر دستش میگذرد پاداش نیکویی به او میدهد و گناهی از گناهان او را محو میکند و بر درجه و مقام او میافزاید[۲۱].
روشن است که مراد پیامبر(ص) بیش از رسیدن به وضع معیشتی یتیمان، رسیدگی به وضع روحی ـ روانی و محبت کردن به آنهاست و بدینگونه است که معاذ را به سبب محبت به این یتیم تشویق کرد و از ثواب این کار نزد خدا برای او سخن گفت. اینها همه بدین سبب است که یتیم، پدر یا مادری ندارد که به او محبت کند؛ از اینرو اسلام به سایر مسلمانان دستور میدهد علاوه بر اینکه حاجت و نیاز یتیمان را برآورده کنند، محبت به آنها را نیز فراموش نکنند؛ زیرا آنها به محبت هم نیازمندند. علی(ع) در وصیت خود به فرزندانش میفرماید: درباره یتیمان، خدا را در نظر بگیرید و مواظب باشید گرسنه نمانند و روحیه آنها در برابر شما تضعیف نگردد[۲۲].[۲۳].
نکاتی درباره محبت به کودک
ابراز محبت
یکی از نکات مهم در مسئله محبت به کودکان این است که تنها به محبت درونی اکتفا نکنیم؛ زیرا محبت وقتی مؤثر و مفید خواهد بود که آن را ابراز و کودک را از محبت خود به او آگاه سازیم وگرنه اصل محبت داشتن تنها برای محبت کننده میتواند مفید باشد، نه برای محبتشونده. ابراز محبت، نکتهای است که ائمه(ع) اصحاب خود را به آن توجه دادهاند. یحیی بن ابراهیم از پدرانش نقل میکند: مردی از مسجد میگذشت و امام باقر(ع) نیز نشسته بود. یکی از اصحاب عرض کرد: به خدا من این مرد را دوست میدارم. امام باقر(ع) فرمود: برخیز و او را از این محبت خود آگاه کن؛ زیرا این کار موجب بقای دوستی میشود و برای سازگاری، بهتر است[۲۴].
همچنین امام کاظم(ع) از پیامبر(ص) روایت میکند که فرمود: «إِذَا أَحَبَّ أَحَدُكُمْ أَخَاهُ فَلْيُعْلِمْهُ فَإِنَّهُ أَصْلَحُ لِذَاتِ الْبَيْنِ»[۲۵]؛ هرگاه یکی از شما برادرش را دوست داشت، این دوستی را به اطلاع او برساند که این کار برای دوستی و رابطه بین شما بهتر است.
گرچه این سیره در مورد ابراز محبت به بزرگسال است، ولی روایت عام است و خردسال را نیز دربر میگیرد. علاوه بر این، وقتی به بزرگسال محبت کردن و آگاه کردن وی از این محبت، لازم و در پایداری و دوام محبت مؤثر است، ابراز آن به کودک به طریق اولی لازم خواهد بود؛ زیرا بزرگسال ممکن است بتواند با شواهد و قرائنی این محبت را درک کند، ولی کودکان جز از طریق ابراز محبت، قادر به درک وجود محبت در بزرگسالان نسبت به خود نخواهند بود. از اینرو معصومان(ع) به شیوههای مختلف، محبت خویش را به کودکان ابراز میکردند[۲۶].
اعتدال در محبت
اصولاً خروج از حالت اعتدال در هر کاری ناپسند است. ضرر افراط و تفریط در هر کاری از نفع آن - اگر نفعی داشته باشد- بیشتر خواهد بود. در اسلام نیز افراط و تفریط در کارهای ناپسند و از ویژگیهای جاهل دانسته شده است. علی(ع) میفرماید: «لَا تَرَى الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً»[۲۷]؛ جاهل را همچنین نمیبینی مگر اینکه در کارش زیادهروی میکند یا از کارش کم میگذارد.
همچنین است محبت به کودک، که آثار منفی محبتِ بیش از حد به او، شاید از آثار منفی کمبود محبت بیشتر باشد. سلطهجویی و پرتوقّعی کودک، نازپروردگی، ضعف روحی، زودرنجی و خودپسندی را میتوان از آثار محبت بیش از حد به کودک دانست. امام صادق(ع) در این باره میفرماید: «شَرُّ الآباءِ مَن دَعاهُ البِرُّ إلَى الإِفراطِ»[۲۸]؛ بدترین پدران، کسانیاند که نیکی به فرزندان آنان را به ورطه افراط کشاند.
توجه به این نکته لازم است که صِرف دوستی زیاد مشکلی ایجاد نمیکند، آنچه ناپسند و مضر است این است که دوستی و محبت زیاد به فرزندان باعث شود والدین آنچه به مصلحت خود و فرزندانشان نیست، انجام دهند و در واقع خود یا فرزندان خود را به ورطه گناه و خلاف اندازند. این مطلب، هم از کلام پیامبر(ص) فهمیده میشود و هم از کلام امیرمؤمنان علی(ع). پیامبر اکرم(ص) به ابن مسعود میفرماید: «يَا ابْنَ مَسْعُودٍ لَا تَحْمِلَنَّكَ الشَّفَقَةُ عَلَى أَهْلِكَ وَ وُلْدِكَ عَلَى الدُّخُولِ فِي الْمَعَاصِي وَ الْحَرَامِ»[۲۹].
بنابراین، باید به این نکته توجه داشت که دوستی زیاد، به خودی خود ضرری ندارد، ولی چون معمولاً دوستی زیاد باعث چشمپوشی از حقایق و افتادن در وادی باطل میشود، مطلوب نیست و پرهیز از آن توصیه میشود. از اینروست که امام علی(ع) میفرماید: «حُبُّ الشَّيءِ يُعْمِي وَ يُصِمُّ»[۳۰]؛ دوستی هر چیزی انسان را نسبت به آن کور و کر میکند.
این زیانها همه متوجه خود محب و دوستدار بود، اما افراط در محبت به کودک، علاوه بر زبانهایی که برای دوستدار دارد، آسیبهایی را نیز متوجه کودک میکند که بسا جبرانناپذیر خواهد بود. به برخی از این آسیبها در صفحه قبل اشاره کردیم[۳۱].
روشهای ابراز محبت
چنانکه از برخی سیرههای پیشگفته برمیآید، معصومان(ع) روشهای متفاوتی را در ابراز محبت به کودکان و فرزندان خود به کار میبردند که برخی از آنها عبارتاند از: بیان محبت خود به آنها، بوسیدن، در بغل گرفتن و روی زانو نشاندن، سواری دادن، هدیه دادن به آنان، شوخی و بازی کردن با آنها، دست بر سر آنها کشیدن و حتی میوه تازه و نوبر را به آنها دادن و در کنار آنها خوابیدن[۳۲].[۳۳]
منابع
پانویس
- ↑ «هر که چیزی را دوست بدارد، به یاد آن حریص میشود». شرح غررالحکم، ج۵، ص۱۷۷؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۴۵۳.
- ↑ «کودکان را دوست بدارید و به ایشان مهر ورزید». الکافی، ج۶، ص۴۹؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۴۸۳؛ مکارم الاخلاق، ۱۱۹؛ عدة الداعی، ص۷۸؛ وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۲۰۱؛ بحار الانوار، ج۱۰۴، ص۹۲.
- ↑ «انسان با کسی است که او را دوست میدارد». مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة، المنسوب الی الامام أبی عبد الله جعفر بن محمد الصادق (ع)، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۴۰۰ ق. ص۱۴۸؛ مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۳۹۲، ج۳، ص۱۰۴، ج۴، ص۲۳۹؛ صحیح مسلم، ج۱۶، ص۱۸۶؛ سنن ابن ماجة، ج۲، ص۱۱۱۸؛ علل الشرایع، ج۱، ص۱۴۰؛ امالی المفید، ص۱۵۲؛ مسند الشهاب، ج۱، ص۱۴۲؛ امالی الطوسی، ج۲، ص۲۳۴، ۲۴۵؛ مکارم الاخلاق، ص۴۵۶.
- ↑ .خدا را دوست ندارد کسی که او را نافرمانی کند.
- ↑ «سرآمد عقل پس از ایمان به خدا، جلب کردن محبت مردم است». المعجم الصغیر، ج۱، ص۲۵۱؛ الخصال، ج۱، ص۱۵؛ مشکاة الانوار، ص۲۵۴؛ مجمع الزوائد، ج۸، ص۲۴؛ الجامع الصغیر، ج۱، ص۶۷۰؛ کنز العمال، ج۳، ص۹.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی ج۴، ص ۱۶۲.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۵.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۳۶، ص۲۵۵.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۸۴.
- ↑ طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص۲۳۱.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۸۶.
- ↑ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۷۱.
- ↑ بخاری، محمد بن اسماعیل، الصحیح، ج۷، ص۷۶.
- ↑ صالحی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد، ج۹، ص۳۷۰.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱۰۴، ص۹۹.
- ↑ طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص۲۳۱.
- ↑ طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص۲۳۱.
- ↑ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۷۰.
- ↑ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۸، ص۵۱۰.
- ↑ ادیب، علی محمد حسین، راه و روش تربیت از دیدگاه امام علی(ع)، ترجمه محمد رادمنش، ص۲۹۰.
- ↑ طبرسی، حسن بن فضل، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۷۶۷.
- ↑ نهج البلاغه، محمد عبده، ج۳، ص۷۷.
- ↑ حسینیزاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص ۶۷.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۸۱.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۸۲.
- ↑ حسینیزاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص ۷۳.
- ↑ نهج البلاغه، محمد عبده، ج۴، ص۱۵.
- ↑ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۲۰.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۷۷، ص۱۰۸؛ ابن مسعود [مواظب باش] محبت و دلسوزی به خانواده و فرزندت تو را به ورطه گناه و حرام نیندازد.
- ↑ صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۸۰.
- ↑ حسینیزاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص ۷۴.
- ↑ ر.ک: حسینیزاده، سید علی، سیره تربیتی پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)، ج۱: تربیت فرزند، ج۱، ص۹۳ – ۹۴.
- ↑ حسینیزاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص ۷۵.