سعد بن حارث خزاعی در معارف و سیره علوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳۱ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۳۸ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

از نامه‌هایی که بین زیاد بن ابیه و امیرالمؤمنین رد و بدل شده، استفاده می‌شود که حضرت «سعد» نامی را به بازرسیِ فارس، - منطقه مأموریت زیاد- فرستاده است. حضرت در نامه‌ای به وی چنین می‌نویسد:به درستی که سعد به من خبر داد که او را بی‌جهت شماتت و تهدید کرده‌ای و از روی خودخواهی و تکبر مانع انجام وظیفه‌اش شده‌ای.[۱]

ابن ابی الحدید، سعد را غلامِ امام علی(ع) خوانده که برای دریافت خراج بصره نزد زیاد رفته است؛ اما باید گفت زیاد در فارس بوده و سعد از زیاد بن ابیه به علی شکایت کرد و حضرت به زیاد نامه نوشت.

در تاریخ یعقوبی دو نامه آمده است؛ در آغازِ یکی می‌خوانیم «تو فرستاده‌ام را دشنام داده و از خویش رانده‌ای»[۲]. در نامه دیگر که تصریح دارد به زیاد در فارس نوشت، می‌خوانیم:اما بعد، فرستاده‌ام مرا به مسئله عجیبی خبر داد. او چنین تصور می‌‌کند که در مذاکرات به وی گفته‌ای کردها برضدّ تو آتش فتنه به پا کردند و مقدار زیادی از خراج کم شده است[۳].[۴]

شرح حال سعد

ابن شهرآشوب در معرفی خادمان امیرالمؤمنین می‌نویسد: ابو‌نیزر از خادمان حضرت بود؛ همچنین: قنبر، میثم، غزوان، ثبیت، میمون، احمر، نصر و سعد که این دو در کربلا همراه امام حسین(ع) به شهادت رسیدند[۵]. مامقانی وی را سعد بن حارث خزاعی مولی علی بن ابی طالب(ع) دانسته که مدتی حاکم آذربایجان و بر شرطةالخمیس حضرت، فرمانده بوده است[۶]. که دلیلی بر آن نیست؛ زیرا برگماری غلامی بر آذربایجان، یا بر نیروی انتظامی بسیار بعید است و در منبعی از منابع گذشته و قدیم نیامده است، گرچه در حاشیه الغارات نقل؛ ولی مورد تردید واقع شده است[۷] و ما در جلد اوّل در این باره نوشته‌ایم[۸]. به همین دلیل قبلاً در زمره اعضای نیروی انتظامی معرفی شده است. شیخ طوسی از او با تعبیرِ «سعد مولاه؛ سعد غلامش» یاد می‌‌کند[۹].[۱۰]

دیگر مسئولیت‌های سعد

سعد مسئولیت‌های دیگری نیز به عهده داشته است:

۱. وقتی یزید بن حجیه به جهت کسر خراج و اختلاس از منطقه ری به کوفه فرا خوانده شد علی(ع) او را زندانی کرد و سعد را بر او گمارد که مواظبش باشد. یزید از غفلت و خواب سعد استفاده کرد و از کوفه گریخت و به «رقه» رفته و خود را به شام رساند. خود در شعری گفت:

وَ خَادَعْتُ سَعْداً وَ ارْتَمَتْ بِي رَكَائِبِيإِلَى الشَّامِ وَ اخْتَرْتُ الَّذِي هُوَ أَفْضَلُ
وَ غَادَرْتُ سَعْداً نَائِماً فِي غَيَابَةٍوَ سَعْدٌ غُلَامٌ مُسْتَهِلٌّ مُضَلَّلٌ
سعد را فریب دادم و اشترانم مرا * به شام بردند و کسی را برگزیدم که برتر بود!
سعد را در خوابِ گران (سنگین) رها کردم * و سعد، غلامی است زبون و گمراه[۱۱].

در نتیجه می‌توان گفت: سعد زندان‌بان حضرت بوده است. باید توجه کرد که در آن زمان مجازات زندان برای جرائمی خاص بوده و این‌گونه زندان در حدّ بازداشتِ موقت بوده تا تکلیف اتهام شخص مشخص گردد.

۲. سعد به جهت این که صوتی بلند و رسا داشت، از همین رو علی(ع) او را منادی خود قرار داد و در مواردی پیام‌های حضرت را برای مردم اعلام می‌کرد. از جمله وی هنگام حرکت مالک بن کعب به طرف مصر، به دستور حضرت، مردمان را برای همراهی مالک تا مصر، دعوت کرد[۱۲].

۳. زمانی که سفیان بن عوف به شهر انبار حمله کرد و جمع زیادی از مسلمانان و اهل ذمّه را کشت. علی(ع) چون مریض بود برابر نقلی نامه‌ای تهیه کرد و از سعد خواست آن را در جمع مردم با صدای بلند بخواند او نیز برابر دستور امام علی(ع) عمل کرد و چنان بلند خواند که هم علی میشنید و هم کسانی که از آنجا می‌گذشتند[۱۳].

به هرحال سعد جزو مخلصان اصحاب امام علی(ع) و اهل بیت بوده که در کربلا به شهادت رسید. رحمت خدا بر او باد.[۱۴]

منابع

پانویس

  1. «فَإِنَّ سَعْداً ذكَرَ أَنَّكَ شَتَمتَهُ ظُلماً، وَ هدَّدْتَهُ وَ جَبَهتَهُ تَجَبُّراً وتَكَبُّراً»؛ ابن أبی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۱۹۶؛ حبیب‌الله خوئی، منهاج البراعه، ج۱۸، ص۳۳۷؛ سیمای کارگزاران...، ج۱، ص۴۴۸.
  2. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۰۲؛ حبیب الله خوئی، منهاج البراعه، ج۱۸، ص۳۳۰: «فإنَّكَ شَتَمْتَ رَسُولِي وزَجَرْتَهُ».
  3. «أمَّا بَعدُ، فإنَّ رَسُولی أخبَرنِی بِعَجَبٍ، زَعَمَ أنَّکَ قُلتَ لَهُ فیما بینَکَ و بَینَهُ: أنَّ الأکرادَ هاجَت بِکَ، فکَسَرت عَلیکَ کَثِیراً مِنَ الخَراج»؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۰۴.
  4. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج۴، ص 617 - 618.
  5. مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۳۰۶؛ بحارالانوار، ج۴۲، ص۱۸۰.
  6. مامقانی، تنقیح المقال، ج۲، ص۱۲.
  7. الغارات، ص۱۹۳.
  8. سیمای کارگزاران...، ج۱، ص۵۷۸.
  9. شیخ طوسی، رجال، ص۴۳، چ نجف.
  10. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج۴، ص 618 - 619.
  11. الغارات، ج۲، ص۵۲۶؛ عبدالمجید آیتی، ترجمه الغارات، ص۱۹۸؛ بحارالانوار، ج۳۴، ص۲۹۰؛ ابنابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۸۳.
  12. الغارات، ج۲، ص۱۹۳: «فَأَمَرَ عَلِيٌّ مُنَادِيَهُ سَعْداً مَوْلَاهُ».
  13. الغارات، ج۲، ص۳۲۵.
  14. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج۴، ص 619 - 620.