بنی سلهم بن حکم

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۶ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۳۵ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

بنی سِلهِم بن نمره

این طایفه از اقوام قحطانی[۱] و شاخه‌های قبیله سعدالعشیره و از نسل سِلهِم بن حکم بن سعدالعشیرة بن مالک (مذحج) بن ادد به شمار رفته‌اند[۲]. سلهم فرزندانی به نام سفیان و مظّه داشت. مظّه - که نام اصلی‌اش را «سفیان» گفته‌اند -[۳]، فرزندانی به اسامی محرب[۴]، حکم[۵]، قدح، فروه، صدقه و بندقه داشت[۶]. این فرزندان و دیگر فرزندانی که از نسل سلهم متولد شدند، به مرور، طایفه بزرگ سِلهِم بن حکم را شکل دادند. از این تیره، طوایف و شاخه‌های متعددی انشعاب یافتند که از مشهورترین آنها می‌توان از بنی مظّة بن سلهم[۷]، بنی حرب بن مظّه[۸]، بنی بندقة بن مظه[۹] و بنی دوه[۱۰] یاد کرد.

خاستگاه اولیه این قوم یمن بود[۱۱] اما در دوران اسلامی، برخی از آنان به مناطقی از حجاز از جمله شهرهای مکه[۱۲] و مدینه[۱۳] و نیز بصره[۱۴] و مصر رفتند. آنان در مصر در شرق فسطاط و نزدیک حصن [بابلیون][۱۵] و صعید[۱۶]سکونت گزیدند. گفته شده برخی از طوایف آن در مصر، خطّه‌ای خاص خود داشتند[۱۷]. این خطه بین محدوده اختصاصی بنی عامر و بنی غطیف و قبایل مراد و بین صحرا واقع بود[۱۸]. ابن کلبی (م.۲۰۴) از اختصاص مسجدی در مصر به بنی سلهم خبر داده است[۱۹]. همچنین در شماری از منابع، از سکونت برخی از آنان، - در دوره‌های متأخرتر - در وادی «آش» - در غرناطه اندلس - خبر داده شده است[۲۰]. ضمن این که به نظر می‌رسد برخی از آنان نیز همچنان حضور خود را پس از اسلام در یمن ادامه دادند[۲۱].

از معدود اخبار جاهلی بنی سلهم و طوایف آن می‌توان به غارت بنی حدأ بن نمرة بن سعدالعشیره بر بنی بُندقه و کشتار جمعی از آنان اشاره کرد. این حمله، بلافاصله یورش تلافی‌جویانه بنی بندقه به بنی حدأ و نابودی آنها را در پی داشت[۲۲]. عکس‌العمل سریع بنی بندقه در قبال این عمل و نابودی طایفه بنی حدأ، در عرب مثل شد چندان که گفتند: حدأ حدأ وراءک بندقة[۲۳]. از دیگر اخبار جاهلی این قوم را باید برقراری احلاف و پیمان‌هایی با برخی از قبایل و طوایف عرب جاهلی دانست که پیمان با بنی تیم بن مره قریش از جمله این احلاف است[۲۴]. علاوه بر این حلف‌ها، برقراری پیوندهای سببی با دیگر تیره‌ها و قبایل هم می‌توانست زمینه‌های امنیت و آسایش خاطر آنان را، در دستیابی به اهداف مورد نظر فراهم سازد. ازدواج عبدالله بن سعد بن جابر بن عمیر با خواهر عثمان از طایفه بنی امیه قریش[۲۵] را می‌توان در همین راستا و در جهت استوارسازی جایگاه خود در میان قبایل منطقه از جمله قریش برشمرد. از وقایع دوران اسلامی بنی سلهم هم می‌توان از حضور برخی از بزرگان این قوم همچون عبدالجد بن ربیعة بن حجر[۲۶] و قدامة بن مالک بن خارجه[۲۷] در جمع هیأت اعزامی قبایل مذحج به مدینه نزد پیامبرa یاد کرد. فرزندان بنی سلهم نقش مؤثری در فتوحات اسلامی بخصوص در فتوحات مصر داشتند[۲۸]. آنان پس از فتح این سرزمین، در مناطقی از آن، از جمله در شرق فسطاط و نزدیک حصن بابلیون[۲۹] و صعید[۳۰]سکونت گزیدند. همراهی برخی از آنان با عایشه در سفرها و عهده‌داری امام جماعت او در این سفرها[۳۱] و نیز حکمرانی جراح بن عبدالله بن جعاده حکمی بر خراسان[۳۲] از دیگر اخباری است که به نقش افراد این طایفه در دوران اسلامی پرداخته است. جراح بن عبدالله از امراء معروف دولت بنی امیه بود که سالیان متمادی به این دولت خدمت کرد. او در نبرد دیر الجماجم (سال ۸۲ هجری) به عنوان یکی از فرماندهان ارشد سپاه حجاج بن یوسف ثقفی در دفع شورش عبدالرحمن بن محمد بن اشعث کوشید[۳۳]. پس از آن، وی در امر امارت و کارپردازی‌های دولت بنی امیه، خدمات ارزنده‌ای به آنان ارائه داد و در دوران خلافت پنج تن از خلفای اموی بعد از عبدالملک بن مروان اموی[۳۴] همواره حکمرانی مناطقی چون بصره[۳۵]، خراسان[۳۶] و ارمنیه[۳۷] را بر عهده داشت و فتوحاتی را برای آنان در منطقه ارمنیه و آذربایجان انجام داد[۳۸] که فتح بلنجر در سال ۱۰۴ هجری از مهم‌ترین آنهاست[۳۹]. او همچنان بر سمت کارگزاری ولایت ارمنیه باقی ماند تا این که در سال ۱۱۲ هجری در بلنجر به دست ترکان کشته شد[۴۰]. از رجال و معاریف شهیر این قوم علاوه بر جرّاح بن عبداللّه، می‌توان از عمیر بن بشیر بن عمیر بن بشیر بن عویمر بن حارث بن کثیر بن ردی السّبل بن حدقة بن مظّه[۴۱]، قدامة بن مالک بن خارجه - از اصحاب و وفود کنندگان به مدینه -[۴۲]، مالک بن قدامة بن مالک بن خارجه - از فاتحین مصر -[۴۳]، عبداللّه بن سعد بن جابر بن عمیر همسر آمنه بنت عفان، خواهر عثمان بن عفان[۴۴]، خَلِج (عبدالله) شاعر[۴۵]، عبدالجد بن ربیعة بن حجر از رؤسای یمن و از اصحاب و وفود کنندگان[۴۶] و ابویحیی عمیر بن عامر بن عویمر بن عبداللّه از موثقین و همراهان عایشه و امام جماعت وی در سفرها[۴۷] یاد کرد.[۴۸].

منابع

پانویس

  1. عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۲، ص۵۳۸.
  2. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۰۱؛ صحاری، الانساب، ج۱، ص۳۳۸؛ ابن درید، الاشتقاق، ج۱، ص۴۰۵.
  3. ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۰۸؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۶، ص۱۵۳. اما ابن کلبی، سفیان را شخصیتی جدا از مظه برشمرده، از سفیان و مظه به عنوان فرزندان سلهم بن سعدالعشیره یاد کرده است. (ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۰۱).
  4. حموی در المقتضب از او با نام «حرب» یاد کرده است. (حموی، المقتضب من کتاب جمهرة النّسب، ص۱۱۲).
  5. حموی در المقتضب نام او را «حکره» عنوان کرده است. (حموی، المقتضب من کتاب جمهرة النّسب، ص۱۱۲).
  6. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۰۱.
  7. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۰۰؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۰۸.
  8. ابن حبیب بغدادی، مختلف القبائل و مؤتلفها، ج۱، ص۱۰۱؛ دار قطنی، المؤتلف و المختلف، ج۲، ص۷۱۳؛ سمعانی، الانساب، ج۴، ص۱۱۷.
  9. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۰۱؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۰۸.
  10. صحاری، الانساب، ج۱، ص۳۳۸.
  11. ر.ک: ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۰۲.
  12. ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج۴، ص۹۳.
  13. بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۳؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۶، ص۱۵۳.
  14. ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج۴، ص۹۳.
  15. ابن ابی الحکم، فتوح مصر و اخبارها، ص۲۲۷-۲۲۸.
  16. ابن یونس، تاریخ ابن یونس، ج۱، ص۴۲۶؛ ابن حجر، الاصابه، ج۶، ص۲۱۶.
  17. محمد عبد القادر بامطرف، الجامع (جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۲، ص۵۳۳.
  18. ابن ابی الحکم، فتوح مصر و اخبارها، ص۲۲۴ و۲۲۷-۲۲۸.
  19. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۳۴.
  20. ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۰۸.
  21. ر.ک: ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۰۲.
  22. ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۵۵؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۱۰۸.
  23. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۰۱؛ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ج۱، ص۱۸۱؛ فیروزآبادی، قاموس المحیط، ج۱، ص۱۱.
  24. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۰۲. نیز ر.ک: ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج۴، ص۹۳.
  25. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۰۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۳؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۶، ص۱۵۳.
  26. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۰۲.
  27. ابن اثیر، اسد الغابه، ج۴، ص۹۴.
  28. ر.ک: ابن یونس، تاریخ ابن یونس، ج۱، ص۴۲۶؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۴، ص۹۴؛ ابن حجر، الاصابه، ج۶، ص۲۱۶.
  29. ابن ابی الحکم، فتوح مصر و اخبارها، ص۲۲۷-۲۲۸.
  30. ابن یونس، تاریخ ابن یونس، ج۱، ص۴۲۶؛ ابن حجر، الاصابه، ج۶، ص۲۱۶.
  31. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۰۲.
  32. ابن درید، الاشتقاق، ص۴۰۶؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۰۸.
  33. طبری، تاریخ الطبری، ج۶، ص۳۵۰؛ ابن مسکویه، تجارب الامم، ج۲، ص۳۴۶.
  34. این خلفا به ترتیب عبارتند از: ولید بن عبدالملک (حک. ۸۶-۹۶)، سلیمان بن عبدالملک (حک. ۹۶-۹۹)، عمر بن عبدالعزیز (حک. ۹۹-۱۰۱)، یزید بن عبدالملک (حک. ۱۰۱-۱۰۵) و هشام بن عبدالملک (حک. ۱۰۵-۱۲۵).
  35. خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۱۹۸. نیز ر.ک: ابن ابی‌حاتم، الجرح و التعدیل، ج۲، ص۵۲۳؛ سمعانی، الانساب، ج۴، ص۲۰۳.
  36. خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۲۰۵؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۶، ص۵۶۲. نیز ر.ک: ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۷۲، ص۵۶؛ ابن ابی‌حاتم، الجرح و التعدیل، ج۲، ص۵۲۳.
  37. خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۲۱۱-۲۱۷؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۸، ص۳۶۹؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۶۷.
  38. خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۲۱۱-۲۱۷.
  39. طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۱۴.
  40. خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۲۲۱؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۷۰.
  41. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۰۱.
  42. ابن اثیر، اسد الغابه، ج۴، ص۹۴.
  43. ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج۶، ص۲۱۶.
  44. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۰۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۳؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۰۹.
  45. ابن درید، الاشتقاق، ص۴۰۹.
  46. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۰۲. نیز ر.ک: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۰۵؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۳، ص۳۱۶.
  47. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۰۲.
  48. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.