جزیره خضرا
محل زندگی حضرت مهدی(ع) در دوران غیبت کبری از بحثهای مهم و قابل توجه است. در این زمینه داستانسراییهای فراوانی صورت گرفته که داستان جزیره خضرا از جمله این موارد است. این داستان چه از لحاظ سند و چه از لحاظ دلالت مورد نقدهای فراوانی صورت گرفته است.
مقدمه
محل زندگی حضرت مهدی(ع) در دوران غیبت که یکی از بحثهای مهم و قابل توجه است، از عرصههایی بوده که از خیالپردازیها مصون نبوده است. داستان "جزیره خضرا" از داستانهایی است که در زمینه محل زندگی آن حضرت در پارهای متون اسلامی وجود دارد و لازم است درباره آن بحث شود[۱].
به نظر میرسد بین منابع موجود، نخستین اثری که به گونهای گسترده به نقل داستان "جزیره خضرا" پرداخته، بحارالانوار[۲] است. پس از آن، مرحوم محدث نوری در کتابهای خود[۳] در کنار نقل حکایاتی از این دست، به نقل این داستان و مانند آن مبادرت کرده است[۴].
داستان جزیره خضرا
نخست لازم است به چکیده این داستان که به دو داستان برمیگردد اشاره کنیم:
علامه مجلسی در بحارالانوار در بابی با عنوان "نادر في ذكر من رآه(ع) في الغيبة الكبرى قريبا من زماننا" ـ فقط به دلیل اینکه مشتمل بر دیدار با آن حضرت و نیز رخدادهای عجیب و غریب است ـ به نقل آن پرداخته، مینویسد: "رسالهای یافتم مشهور به داستان جزیره خضراء ... و چون آن را در کتابهای روایی معتبری ندیدم، آن را در فصل جداگانهای آوردم". چکیده رسالهای که این عالم بزرگوار یافته چنین است:
بسم اللّه الرحمن الرحیم؛ نوشتهای یافتم به خط شیخ فاضل عالم عامل "فضل بن یحیی بن علی طیبی کوفی" که متن آن چنین است: من در سال ۶۹۹ ق در کربلا از دو نفر، داستانی شنیدم. آنها داستان را از "زین الدین علی بن فاضل مازندرانی، نقل میکردند. داستان مربوط به "جزیره خضرا" در دریای سفید بود. مشتاق شدم داستان را از خود علی بن فاضل بشنوم؛ به همین دلیل به شهر حلّه رفتم و در خانه سید فخرالدین، با علی بن فاضل ملاقات کردم و اصل داستان را پرسیدم.
او، داستان را در حضور عدهای از دانشمندان حله و نواحی آن چنین بازگو کرد: سالها در دمشق نزد شیخ عبدالرحیم حنفی و شیخ زین الدین علی مغربی اندلسی دانش آموختم. روزی شیخ مغربی عزم سفر به مصر کرد. من و عدهای از شاگردان با او همراه شدیم. به قاهره رسیدیم. استاد مدتی در الازهر به تدریس پرداخت، تا اینکه نامهای از اندلس آمد که خبر از بیماری پدر استاد میداد. استاد عزم اندلس کرد. من و برخی از شاگردان با او همراه شدیم. به نخستین روستای اندلس که رسیدیم، من بیمار شدم. به ناچار، استاد مرا به خطیب آن قریه سپرد و خود به سفر ادامه داد. سه روز بیمار بودم، پس از آن، روزی در اطراف ده قدم میزدم که کاروانی از طرف کوههای ساحل دریای غربی وارد شدند. پرسیدم: از کجا میآیند؟ گفتند: از دهی از سرزمین بربرها میآیند که نزدیک جزایر رافضیان است. هنگامی که نام جزیره رافضیان را شنیدم، مشتاق زیارت آنان شدم. تا محل آنان، بیست و پنج روز راه بود که دو روز بیآب و آبادی و بقیه آباد بودند. حرکت کردم و به سرزمین آباد رسیدم. به جزیرهای رسیدم با دیوارهای بلند و برجهای مستحکم که بر ساحل دریا قرار داشت. مردم آن جزیره، شیعه بودند و اذان و نماز آنها بر هیئت شیعیان بود. آنان از من پذیرایی کردند. پرسیدم: غذای شما از کجا تأمین میشود؟ گفتند: از "جزیره خضرا" در دریای سفید که جزایر فرزندان امام زمان(ع) است که سالی دو مرتبه، برای ما غذا میآورند. چهل روز منتظر ماندم تا کاروان کشتیها از "جزیره خضرا" رسید. فرمانده آن، پیرمردی بود که مرا میشناخت و اسم من و پدرم را نیز میدانست. او مرا با خود به "جزیره خضرا" برد. شانزده روز که گذشت، آب سفیدی در اطراف کشتی دیدم و علت آن را پرسیدم. شیخ گفت: این دریای سفید است و آن "جزیره خضرا". این آبهای سفید، اطراف جزیره را گرفته است و هرگاه کشتی دشمنان ما وارد آن شود، غرق میگردد. وارد جزیره شدیم. شهر دارای قلعهها و برجهای زیاد و هفت حصار بود. خانههای آن از سنگ مرمر شفاف بود.... در مسجد جزیره، سید شمس الدین محمد را که عالم آن جزیره بود، ملاقات کردم. او مرا در مسجد جای داد. آنان نماز جمعه میخواندند. از سید شمس الدین پرسیدم: آیا امام حاضر است؟ گفت: نه؛ ولی من نایب خاص او هستم. به او گفتم: امام را دیدهای؟ گفت: نه؛ ولی پدرم، صدای او را شنیده و جدم، او را دیده است. سید مرا به اطراف برد. آنجا کوهی مرتفع بود که قبّهای در آن وجود داشت و دو خادم آنجا بودند. سید گفت: من هر صبح جمعه آنجا میروم و امام زمان را زیارت میکنم و آنجا ورقهای مییابم که مسایل مورد نیاز در آن نوشته شده است. من نیز به آن کوه رفتم و خادمان قبه از من پذیرایی کردند... درباره دیدن امام زمان(ع) از آنان پرسیدم، گفتند: غیرممکن است. درباره سید شمس الدین از شیخ محمد "که با او به خضرا آمدم" پرسیدم. گفت: او از فرزندان فرزندان امام است و بین او و امام، پنج واسطه است.
با سید شمس الدین، گفتوگوی بسیار کردم و قرآن را نزد او خواندم. از او درباره ارتباط آیات و اینکه برخی آیات، با پیش بیارتباط هستند، پرسیدم. پاسخ داد: مسلمانان پس از رسول خدا و به دستور خلفا، قرآن را جمعآوری کردند؛ از همینرو، آیاتی که در قدح و مذمت خلفا بود، از آن ساقط کردند؛ لذا آیات را نامربوط میبینی؛ ولی قرآن علی(ع) که نزد صاحب الامر(ع) است، از هر نقصی مبرّاست و همه چیز در آن آمده است. در جمعه دومی که آنجا بودم، پس از نماز، سروصدای فراوانی از بیرون مسجد شنیده شد. پرسیدم: این صداها چیست؟ سید پاسخ داد: فرماندهان ارتش ما هردو جمعه میانی ماه سوار میشوند و منتظر فرج هستند. پس از اینکه آنان را در بیرون مسجد دیدم، سید گفت: آیا آنان را شمارش کردی؟ گفتم: نه. گفت: آنان، سیصد نفرند و سیزده نفر باقی ماندهاند. از سید پرسیدم: عالمان ما احادیثی نقل میکنند که هرکس پس از غیبت ادعا کند مرا دیده است، دروغ میگوید. حال چگونه است که برخی از شما او را میبینید؟ سید گفت: درست میگویی؛ ولی این حدیث به زمانی مربوط است که دشمنان آن حضرت و فرعونهای بنی العباس فراوان بودند؛ امّا اکنون که اینچنین نیست و سرزمین ما از آنان دور است، دیدار آن حضرت ممکن است. سید شمس الدین ادعا کرد: تو نیز امام زمان(ع) را دو مرتبه دیدهای، ولی نشناختهای. همچنین گفت: آن حضرت، خمس را بر شیعیان خود مباح کرده است. سپس جناب سید شمس الدین به من دستور داد در بازگشت درنگ نکنم و در سرزمینهای مغرب توقف نکنم. پس از آن با همان کشتی که آمده بودم بازگشتم.
واپسین مطلبی که از علی بن فاضل شنیدم این بود که: در "جزیره خضرا" فقط نام پنج تن از دانشمندان شیعه مطرح بود: سید مرتضی، شیخ طوسی، شیخ کلینی، شیخ صدوق، شیخ ابوالقاسم جعفر بن اسماعیل حلی"[۵].
بررسی داستان
از نظر سند
- ناقل داستان، نامعلوم است.
- این مرد"ناشناخته" چگونه فهمید آنچه پیدا کرده است همان خط طیبی است؟
- معاصران او از قبیل علامه حلی و ابن داود که کتابش را در سال ۷۰۷ قمری به پایان رسانده، هیچ اشارهای به وی نکردهاند.
- علی بن فاضل در روایت یاد شده تصریح میکند از اوّل تا آخر روایت خویش را در حضور طیبی و گروهی از عالمان حله و اطراف آن که برای دیدار این شیخ آمده بودند، نقل کرده است. امّا ـ با این وجود ـ هیچ یک از عالمان را نمیشناسیم که به طور مستقیم یا با واسطه روایت یاد شده را نقل کرده باشند[۶].[۷]
از نظر محتوا
اما آنچه مهمتر است بررسی داستان از نگاه متن و محتواست. برخی از مهمترین ایرادهای متنی داستان از این قرار است: ۱. دلالت قصه بر تحریف قرآن: از مطالبی که در ضمن گفتوگوی علی بن فاضل (مجهول) با شمس الدین (مجهول) آمده است، تصریح به تحریف قرآن است[۸]. حال آنکه نص قرآن به حفظ آن از هرگونه تحریف، تصریح دارد: ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾[۹]. شاید اعتماد به این حکایت و روایاتی مانند آن بوده که برخی به تحریف قرآن قائل شدهاند. البته در پاسخ به این پندار، بزرگان شیعه مطالب ارزندهای بیان کردهاند. امام خمینی در مبحث اصولی "حجیت ظواهر کتاب" و هنگام بحث "عدم تحریف قرآن" میفرماید: "... غالب کتابهای روایی صاحب فصل الخطاب مانند مستدرک الوسایل نه فایده علمی دارد و نه فایده عملی و مملو از احادیث ضعیفی است که عالمان شیعه از آنها رویگردانند و صاحبنظران از بزرگان شیعه، مانند کلینی و صدوق و طوسی به آنها وقعی نمینهند و از کتابهای غیر روایی او نپرس که پر است از داستانها و حکایات عجیب که اکثر آنها به شوخی شبیهتر است. البته او ـ که خدا رحمتش کند ـ فرد صالح و محققی بود، لکن علاقهاش به جمعآوری منقولات ضعیف و عجیب و غریب و چیزهایی که عقل سلیم و نظر صائب آنها را نمیپذیرد بیشتر بود، تا گردآوری مطالب نافع"[۱۰].
آیت الله حسن زاده آملی، در کتاب هشت رساله عربی بحث مفصلی را درباره عدم تحریف قرآن در رسالهای مستقل با عنوان "فصل الخطاب فی عدم تحریف کتاب رب الارباب" آورده است. وی در خاتمه رساله مینویسد: محدث نوری به داستانها و حکایتهای سست و روایتهای بیاساس تمسک جسته است، تا با ربط بعضی از آنها به بعضی دیگر، استدلال کند قرآنی که فرود آوردندهاش فرموده: ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾[۱۱] تحریف شده است... کتابهای دیگر محدث نوری هم بهترین گواه است که ایشان گرچه محدث بوده؛ ولی محقق و پژوهشگر نبوده است؛ پس بهتر آن بود که پای از گلیم خویش، بیرون ننهد و به قدر خویش سخن بگوید... استاد حسن زاده آملی سپس مطالبی را از یک نسخه خطی متعلق به استاد خود، مرحوم آیت الله شعرانی میآورد که در آن، کتاب فصل الخطاب محدث نوری نقد شده است. در یک فراز از آن نسخه، مرحوم آیتالله شعرانی به مناسبت اینکه محدث نوری برای اثبات مدعای خود به داستان جزیره خضراء استناد میکند، به این داستان اشاره کرده و میفرماید: حکایت جزیره خضراء، جعلی است و در جعلی بودن آن، هیچ شکی نیست[۱۲]. شیخ جعفر کاشف الغطا از فقیهان نامدار شیعه و از شاگردان سید بهبهانی و سید بحر العلوم و به زهد و تقوا مشهور بود. وی درباره "جزیره خضرا" میگوید: و از اخبار شگفتانگیز اخباریان، اعتماد آنان بر هر روایتی است. حتی برخی از فضلای آنان از کتابهای مهجور و ساختگی، حکایتی را میآورند که افسانه سرایان نقل کردهاند: جزیرهای است در دریا به نام "جزیره خضرا" و در آن، خانههای صاحب الزمان و خانواده و اولادش قرار دارد. او نیز به آنجا میرود و میبیند که در آن جزیره، گروهی از نصارا وجود دارند. گویا او اخباری که بر عدم وقوع رؤیت در غیبت کبری، دلالت دارد ندیده و نه کلمات عالمان را که بر این مطلب دلالت میکند، تتبع کرده است[۱۳].
۲. در متن داستان آمده است: "این آبهای سفید، اطراف جزیره را گرفته است و هرگاه کشتی دشمنان ما وارد آن شود، غرق میگردد". ولی علی بن فاضل هنگام گزارش از جزیره، آن را دارای هفت حصار میداند و از برجهای محکم دفاعی آن یاد میکند. حال اگر این جزیره به وسیله آبهای سفید و نیروی غیبی، محافظت میشده، به حصارهای محکم چه نیازی داشته است؟
۳. در ضمن داستان، به نقل از خادمان قبه مینویسد: "رؤیت امام غیرممکن است"... ولی در گفتوگوی با سید شمس الدین، او سخن دیگری بر زبان میراند و میگوید: "ای برادرم! هر مؤمن با اخلاصی میتواند امام را ببیند؛ ولی او را نمیشناسد". حال چگونه بین غیرممکن بودن رؤیت و دیدن مشروط میتوان جمع کرد؟
۴. در یکی از روزهای جمعه، وقتی علی بن فاضل، سر و صدای زیادی از بیرون مسجد میشنود و علت را از سید شمس الدین جویا میشود، وی اظهار میدارد سیصد نفر از فرماندهان، منتظر ظهور حضرت هستند و منتظر سیزده نفر دیگرند. برایناساس، این سیصد نفر که از خواص حضرت هستند، نیز باید دارای عمرهای طولانی باشند و پس از آن نیز به زندگی ادامه دهند، تا زمان ظهور فرا رسد. آیا ما بر چنین سخن گزافی دلیلی داریم؟ دلیلها فقط درباره امام زمان و برخی دیگر از انبیای الهی است؛ ولی درباره سیصد نفر که آنان نیز چنین عمرهایی داشته باشند، دلیلی در دست نداریم. افزون بر آن، چگونه ممکن است تا زمان داستان پیشین که حدود چهار قرن از غیبت امام گذشته بود، سیصد نفر آماده شده باشد و پس از آن تا زمان ما که نزدیک به دو برابر آن مقدار گذشته است، سیزده نفر آماده نشده باشد؟
۵. به مقتضای این خبر، خمس بر شیعیان حضرت، حلال است و ادای آن واجب نیست. این مطلب، خلاف نظر بیشتر فقهای اسلام از آغاز غیبت تا کنون است.
۶. علی بن فاضل از سید شمس الدین میپرسد: "آیا تو امام(ع) را دیدهای؟" گفت: "نه؛ ولی پدرم به من گفت که سخن امام را شنیده، ولی شخص او را ندیده و جدم سخنانش را شنیده و شخص او را دیده است"؛ ولی سید شمس الدین در جای دیگر همین داستان میگوید: "هر مؤمن با اخلاصی میتواند امام را ببیند؛ ولی او را نشناسد". گفتم: "من از جمله مخلصان هستم؛ ولی او را ندیدهام". گفت: "دو بار او را دیدهای؛ یکبار در راه سامرا و یکبار در سفر مصر...". حال پرسش این است: چگونه کسی که ادعای نیابت خاص دارد و از ملاقاتهای امام(ع) آگاه است، خود، آن حضرت را ندیده است و اظهار میدارد که پدرش، سخن آن حضرت را شنیده است؟
۷. در پایان داستان گفته شده است در "جزیره خضرا" فقط نام پنج تن از علمای شیعه مطرح بود: سید مرتضی، شیخ طوسی، شیخ کلینی، شیخ صدوق، شیخ ابو القاسم جعفر بن اسماعیل حلی. حال این پرسش پیش میآید: چرا فقط پنج نفر؟ چرا آنجا نامی از شیخ مفید ـ با آن همه عظمت و بزرگی او ـ نبوده است. آیا این توهم پیش نمیآید که آن بزرگوار و امثال ایشان، در ذهن سازنده داستان نبوده است. با توجه به اشکالات یاد شده و دو چندان اشکال دیگر، این داستان غیر قابل پذیرش است. علامه شیخ محمد تقی شوشتری در الاخبار الدخیلة پس از نقد عالمانه این داستان و داستان بعدی مینویسد: شاید ناقل این دو داستان، از دشمنان شیعه بوده که چنین داستانی را جعل کرده است تا حقایق را وارونه جلوه دهد. و نیز مینویسد: در داستان "جزیره خضرا" آمده است که: "تعداد فرماندههای لشکر امام زمان(ع) سیصد نفر بودند" و در داستان ابن انباری آمده است که "مسافت سرزمین فرزندان امام زمان(ع) به اندازه یک سال راه و جمعیت آنها بسیار زیاد است". اگر یاران حضرت حجت(ع) تا این اندازه زیاد است، چرا ظهور نمیکند تا مخالفان را سرکوب نماید؟ چرا چنین چیزی در خبر یا اثری از امامان(ع) با توصیف خصوصیات آنها نیامده است؟[۱۴]
اما متأسفانه با وجود تأکید فراوان دانشمندان شیعه بر افسانه بودن داستان یاد شده، باز عدهای به دلایلی به ترویج آن اقدام کرده و از آن، پا را فراتر نهاده، بین داستان "جزیره خضرا" و مثلث برمودا ارتباط برقرار کردهاند[۱۵]. غافل از اینکه گذشته از اشکالات متعدد، تطبیق آن بر "مثلث برمودا" که ترسیمی نادرست و غیر معتبر است، چهره امام زمان(ع) را نیز مخدوش میسازد[۱۶].
درباره "جزیره خضرا" و تطبیق نادرست آن بر "برمودا" باید گفت:
- اصل داستان، غیر قابل پذیرش است؛
- "جزیره خضرا" در دریای مدیترانه است، نه اقیانوس اطلس؛
- وقایع "مثلث برمودا" ساخته رسانههای غربی و افسانهسازان است؛
- بر فرض که افسانههای "برمودا" درست باشد، هیچ ربطی به امام زمان و مقام آن حضرت ندارد. اگرچه افرادی که به بررسی داستان پرداختهاند، هر دو داستان را بررسی کردهاند، به نظر میرسد نیازی به بررسی داستان دوم نیست و علاقهمندان به منابع یاد شده مراجعه مینمایند[۱۷].
نتیجه
- داستان، از نگاه سند، ضعیف و غیر قابل اعتنا است.
- داستان، از نگاه محتوا، دارای اشکالات و تناقضات فراوانی است.
- داستان، بازتاب حوادث زمان نقل آن است و با آنچه در عرصه تاریخ و جغرافیای آن زمان میگذشته، مرتبط است.
- حکومتهای متعددی در سرزمینهای مغرب و جزایر دریای مدیترانه و سواحل آن، در آن زمان وجود داشتهاند که خود را از اعقاب امامان(ع) میشمردند. برخی از آنان، خود را فرزندان صاحب الامر میدانستند. بعید نیست دستهای این گروه در ساختن این داستانها و مانند آن، نقش داشته باشند.
- افکار و آرمانهای سرکوب شدن شیعیان در دوران عباسی، زمینه بروز آنها را به صورت داستانها، فراهم آورد.
- فشارهای متعدد اجتماعی و سیاسی و عقیدتی که بر شیعه وارد میشد، آنان را وا میداشت به آواهایی که از حکومتهای شیعی، از نوع اسماعیلی و موحدان و...، دل ببندند و آرمانهای سرکوب شده خود را آنجا بیابند.
- در موضوع امام زمان(ع) که از عقاید حتمی و بینالمللی همه مسلمانان است، سزاوار نیست با اتکا به خبرهای غیر موثق و حدسیات ساخته اذهان، سخن گفته و قلم زده؛ زیرا از موارد افترای بر امامان(ع) است که از خطاهای بزرگ و گناهان کبیره به شمار میرود.
- در آرا و عقاید، مواردی یافت میشوند که علم آن را بایستی به خدا و رسول واگذار کرد و بدون علم و اطلاع و طی مقدمات لازم، در آن موارد سخن نگفت. موضوع فرزندان امام زمان(ع) و اینکه به طور اساسی آن حضرت ازدواج کرده است؟ آیا دارای فرزندانی هست یا نه؟ آنان چگونه زندگی میکنند؟ از همین موارد است. بهتر است علم آن را به خدا واگذار کنیم و بدون سبب، افکار و عقاید دیگران را با مطالب نامستند و نامعقول، آشفته نکنیم. افزون بر آنکه ادله فراوانی بر زن و فرزند نداشتن آن حضرت در کتابهای معتبر وجود دارد.
- این افسانه، ممکن است در زمان خود خریدار داشته است؛ اما امروزه که تمام نقاط کره زمین از دید دوربینهای ماهوارهها در امان نیستند و کوچکترین شئ و حرکتی، قابل نمایش و ردیابی است، نقل ۱۲۰۰ روستا با جمعیتی بیشمار، سخنی بس گزاف و غیر قابل پذیرش است[۱۸].
جزیره خضرا در ترازوی نقد
کتابی در نقد داستان جزیره خضرا: این کتاب، پژوهشی است انتقادی درباره پارهای از حکایتهای مربوط به مهدویت و نشانههای آخر الزمان که به قلم سید جعفر مرتضی تألیف و به دست محمد سپهری به فارسی برگردان شده است. نویسنده با هدف گزارش واقعیت مسایل آخر الزمان، نخست پیشگوییهای منسوب به امامان(ع) درباره نشانههای ظهور را به دو دسته محتوم و غیر محتوم تقسیم و بسیاری از روایات آن را ساختگی و جعلی معرفی کرده است. سپس به تفصیل، متن دو کتاب بیان الائمة و خطبة البیان را بررسی و مطالعات عنوان شده در آنها را بیاساس و موهوم ارزیابی کرده است. در پایان، به حکایت مربوط به جزیره خضرا پرداخته و آنها را مخدوش شمرده است.
از دیدگاه نویسنده، بسیاری از این سخنان، پس از وقوع حوادث مورد نظر، جعل شده و به طور یقین نمیتوان آنها را به معصوم استناد داد. این کتاب دارای یک پیشگفتار و سه بخش است. بخش نخست، با دو فصل به بحث از پیشگوییهای غیبی امامان(ع) از نشانههای ظهور و دیدگاه انتخاب شده و مکانی که باید انتخاب شود و سپس تقسیم نشانههای ظهور، به حتمی و غیر حتمی میپردازد. در بخش دوم، طی چهار فصل، به ارائه دو نمونه از روایات و اخبار و پیشگوییهایی پرداخته که در اخبار ساختگی و تحریف شده به صورت کاملا آشکاری نمایان است. این دو نمونه عبارتاند از:
- کتاب بیان الائمه(ع): این کتاب چند سال پیش با روایاتی منسوب به حضرت علی(ع) منتشر شد که هیچ اساسی ندارد. دانسته شد که یا این روایات پس از وقوع حوادث جعل شده یا آن موقع که علامات و نشانههای صریح و روشن آن نمایان شده است.
- خطبة البیان: نقد و بررسی خطبه معروف به خطبة البیان منسوب به حضرت علی(ع) و نیز مطالب کذب و نادرست و تحریف شدهای که در اینباره آمده است.
در بخش سوم با چهار فصل به بررسی روایت مربوط به جزیره خضرا پرداخته و مینویسد: ما این روایت را قابل قبول و معتبر ندیدیم؛ بلکه بر عکس در لابهلای آن، مطالب فراوانی است که باعث شک و تردید در صحت آن بوده و این احتمال قوی مینماید که از اساس ساختگی و جعلی باشد.
علامه سید جعفر مرتضی عاملی تلاش نموده است با ارائه ادله فراوانی، خط بطلان به هر سه موضوع بکشد و از اساس آنها را باطل کند[۱۹].
مثلث برمودا
"ناجی نجار" در کتاب خود مینویسد: مثلث برمودا در غربیترین نقطه اقیانوس اطلس، در دهانه دریای کارائیب و در مسیر جریان آبی "گلف استریم" قرار گرفته است. این منطقه را میتوانیم به صورت مثلثی فرض کنیم که رأس مثلث در جزایر برمودا و قاعده آن در جزایر پورتوریکو و شبه جزیره فلوریدا قرار بگیرد. سرگردانی دانشمندان در مورد رویدادهای مثلث برمودا، تنها به حوادث اسرارآمیزی که کشتیها و هواپیماها را در کام خود فرومیبرد، منحصر نیست. بلکه حوادث دیگری نیز در این منطقه روی میدهد که شگفتی آن کمتر از حوادث کشتیها و هواپیماها نمیباشد، که تاکنون بیش از هزار نفر از خلبانان و ملوانان و دیگر مسافران دریایی و هوایی، به هنگام عبور از این منطقه اسرارآمیز جان خود را از دست دادهاند. از حوادث شگفتانگیز مثلث برمودا، این است که مسافران به هنگام نزدیک شدن به این منطقه، یک مرتبه متوجه میشوند که ساعتهای آنها دچار اختلال شده، و عقربهها موازنه خود را از دست دادهاند. خلبانها و ملوانها نیز متوجه میشوند که همه بیسیمها و دیگر وسایل ارتباطی از کار افتادهاند[۲۰].
دانشمندان تصریح کردهاند که آنچه در این منطقه از اقیانوس اطلس میگذرد، در هالهای از ابهام پوشیده است و کسی نتوانسته توجیه علمی آن را پیدا کند[۲۱]. حوادثی که در ۱۵۰ سال اخیر در برمودا روی داده و دانشمندان را دچار سردرگمی کرده است، بسیار جالب و در عین حال پیچیده است. سرگذشت کشتی "ماری سیلست"، سرگذشت "اتلانتا" ناو جنگی انگلستان، سرگذشت پنج هواپیمای ناپدیدشده آمریکایی، سرگذشت ۲۴۰ کشتی اکتشافی، سرگذشت جتهای سوخترسان، سرگذشت ناو جنگی "اوچکرافت"، حوادث سال ۱۹۷۵ و ۱۹۷۶ از حوادث برمودا است.
بیش از یکصد حادثه مهم هوایی ـ دریایی در سی سال گذشته در آمار رسمی کشورها ثبت شده است که از ناپدید شدن بیش از یکصد هواپیما و کشتی در این منطقه اسرارآمیز حکایت میکند. همه این حوادث به صورت مرموزی در مثلث برمودا و در منطقهای بین جزیرههای برمودا و جزیرههای پاناما به وقوع پیوسته است و سرنخی از این حوادث به دست پژوهشگران نیفتاده است. رویدادهای مثلث برمودا بهعنوان یک سلسله حوادث پیچیده فضایی، به دانشمندان متخصص این فن عرضه شد که شاید بتوانند راهحلی برای تکرار نشدن این حوادث پیدا کنند؛ زیرا این حوادث یکی از زیانبارترین حوادث دریایی و هوایی است که از این رهگذر به زندگی هزاران خلبان، ملوان، خدمه و مسافر خاتمه داده شده و صدها کشتی، هواپیما، زیردریایی، ناوگان و ناوشکن در این حوادث ناپدید شدهاند. نتیجه پژوهش هزاران پژوهشگر این شد که تعدادی فرضیه یا تئوری غیرقابل اعتماد که احیانا با یکدیگر نیز تضاد داشتند، عرضه شد که این تئوریها هرگز مشکلی را حل نکرد. برخی از پژوهشگران میان حوادث مثلث برمودا و بشقابهای پرنده، ارتباطی قائل شدهاند.
بعضی دیگر شکل مثلث را در پدید آمدن این حوادث، مؤثر دانستهاند. برخی دیگر این حوادث را مربوط به اشعههایی میدانند که از شهر خیالی "اطلنطید"[۲۲] برمیخیزد و موجب بروز این حوادث میشود. و برخی دیگر، آنها را معلول هرمهایی میدانند که چون اهرام مصر در زیر آب وجود دارد و موجب این رویدادها میشوند. برخی ادعا کردهاند، مثلث برمودا همان "جزیره خضرا" است[۲۳].[۲۴]
پرسش مستقیم
پرسشهای وابسته
- محل زندگی حضرت مهدی در دوره غیبت کجا است؟ آیا داستان جزیره خضرا واقعیت دارد؟ (پرسش)
- ماجرای زندگی کردن امام مهدی در جزیره خضرا چیست؟ آیا صحت دارد؟ (پرسش)
- آیا امام مهدی در مثلث برمودا زندگی میکند؟ (پرسش)
- امام مهدی مانند دیگر انسانها نیاز به محل زندگی دارد؟ محل زندگی ایشان در دوران غیبت کجاست؟ (پرسش)
- دلایل جعلی و افسانهای بودن داستان جزیره خضرا چیست؟ (پرسش)
منابع
پانویس
- ↑ البته درباره نقد این داستان، در سالهای اخیر آثار ارزشمندی از طرف دانشوران شیعه در دسترس قرار گرفته که هریک در نوع خود قابل استفاده و ستایش است. از جمله این تلاشها میتوان به مقالههای استاد کلباسی اشاره کرد که مبنای تدوین این مدخل نیز بوده است. ر.ک: مجتبی کلباسی، «بررسی افسانه جزیره خضراء»، فصلنامه انتظار، ش ۱، ۲، ۳، ۴،
- ↑ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۲، ص۱۵۹
- ↑ میرزا حسین طبرسی نوری، نجم الثاقب، باب هفتم، حکایت ۳۷. با وجود اینکه وی حکایت را از بحارالانوار نقل کرده است، تفاوتهای فراوانی با نقل علامه مجلسی دارد.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۵۳ ـ ۱۶۴.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۵۳-۱۶۴؛ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص ۲۴۳؛ حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص۱۹۸.
- ↑ سیّد جعفر مرتضی، جزیره خضرا در ترازوی نقد، ترجمه: محمد سپهری، ص۱۸۶
- ↑ خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲ (کتاب)|درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۵۳-۱۶۴؛ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص ۲۴۳؛ حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص۱۹۸.
- ↑ ر.ک: سید جعفر مرتضی، جزیرة خضرا در ترازوی نقد، ترجمه: محمد سپهری، ص۲۰۹.
- ↑ «بیگمان ما خود قرآن را فرو فرستادهایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.
- ↑ «"... صَاحِبُ فَصْلِ الْخِطَابِ الذی کان کتبه لَا یفید عِلْماً وَ لَا عَمَلًا وَ أَنَّما هُوَ ایراد روایات ضِعَافُ اعْرِضْ عَنْهَا الاصحاب وَ تَنَزَّهَ عَنْهَا أُولُو الالباب مِنْ قَدَماً أَصْحَابِنَا کالمحمدین الثلاثه المتقدمین - رَحِمَهُمُ اللَّهُ - هَذَا حَالُ کتب روایته غَالِباً کالمستدرک وَ لَا تسال عَنْ سَائِرِ کتبه المشحونة بالقصص وَ الحکایات الغریبة التی غالبها بِالْهَزْلِ أَشْبَهَ مِنْهُ بِالْجَدِّ وَ هُوَ شَخْصُ صَالِحٍ مُتَتَبِّعُ الَّا انَّ اشتیاقه لِجُمَعِ الضعاف وَ الْغَرَائِبِ وَ الْعَجَائِبَ وَ مَا لَا یقبلها الْعَقْلِ السلیم وَ الرای المستقیم اکثر مِنْ الکلام النَّافِعُ..."»؛ موسوی خمینی، روح الله، انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایة، ج ۱، صص ۲۴۴- ۲۴۵.
- ↑ «بیگمان ما خود قرآن را فرو فرستادهایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.
- ↑ جزیره خضراء افسانه یا واقعیت؟، ص۲۲۷، به نقل از: آیتالله حسن زاده آملی، هشت رساله عربی، ص۲۸۸.
- ↑ جزیره خضراء افسانه یا واقعیت؟، ص۲۲۷، به نقل از: حق المبین فی تصویب المجتهدین، ص۸۷.
- ↑ جزیرة خضرا افسانه یا واقعیت؟، ص۲۲۲، به نقل از: محمد تقی شوشتری، الاخبار الدخیلة، ج ۲، ص۷۲.
- ↑ ر.ک: ناجی نجار، جزیرة خضرا و تحقیقی پیرامون مثلث برمودا، ترجمه: علی اکبر مهدیپور.
- ↑ ر.ک: نظری، غلامرضا، جزیرة خضرا تحریفی در تاریخ شیعه، بخش ۱۴ و ۱۵.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۱۴۳ ـ ۱۴۸؛ درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۵۳ ـ ۱۶۴؛ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص ۲۴۳؛ حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص۱۹۸.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۱۴۳ ـ ۱۴۸؛ درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۵۳ ـ ۱۶۴.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۱۴۳ - ۱۴۸.
- ↑ مجله الف باء، ۳۱ ماه مه ۱۹۷۸، شماره ۵۰۶.
- ↑ مجله هفتگی طب و علوم، ضمیمه روزنامه جمهوریت، ۳۰ مارس ۱۹۷۸، شماره ۵۰.
- ↑ از نظر میتولوژی، اطلنطید اسم جزیرهای بوده در دنیای باستان، در اقیانوس اطلس، در غرب جبل الطارق که در هزاران سال پیش به زیر آب رفته است.
- ↑ برگرفته از "جزیره خضراء، افسانه یا واقعیت"، طریقهدار، ص۶۸.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۶۱۱؛ حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص۵۳۷-۵۳۸.