ایمان در معارف و سیره فاطمی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۸ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۰۹ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

ایمان و خداشناسی

خداشناسی و ایمان به مبدأ هستی، نخستین گام حرکت انسان به سوی کمال و سازندگی است؛ چراکه همه فضائل و کمالات بشری به عرفان مبدأ و شناخت حق تعالی منتهی می‌گردد و در حقیقت شناخت خدا، هسته نخستین و زیر بنای همه فعالیت‌ها و کمالات بشری است. مادام که عنصر خداشناسی و ایمان به مبدأ در برنامه زندگی بشر وجود نداشته باشد، هر گونه اندیشه و حرکت عملی او بی‌ثمر خواهد بود.

ایمان به خدا تنها تکیه گاهی است که هیچ طوفانی توان لرزاندن و متزلزل کردن آویختگان به استوانه محکم آن را ندارد و آنان که در سطح جامعه، باد گرایشی و به تعبیر امیر مؤمنان(ع) «هَمَجٌ رَعَاعٌ‌» هستند، علت اساسی‌اش آن است که به استوانه محکم ایمان چنگ نزده‌اند[۱].

حقیقت ایمان، عشق است و نفرت، محبت است و خشم، تولی هست و تبری؛ عشق و محبت و تولی در راه خدا و نسبت به خدا و اولیای او، و نفرت و خشم و تبری به خاطر او و نسبت به طاغوت و همه حق‌ستیزان. بدین رو، وقتی فضیل بن یسار از امام صادق(ع) از حب و بغض می‌پرسد که آیا از ایمان است؟ حضرت می‌فرماید: «هَلِ الْإِيمَانُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْضُ‌»[۲]؛ مگر ایمان جز حب و بغض است؟

ایمان، خواستگاه حب و بغض و راهنما و جهت دهنده آن است؛ از این روی مؤمنان از بالاترین حد محبتها و کشش‌ها برای خدا برخوردار هستند: ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ[۳].

حضرت زهرا(س) در اوج قله ایمان و خداشناسی قرار داشت و با همه ذرات وجودش به او عشق می‌ورزید. بهترین گواه بر وجود سراسر ایمان فاطمه(س) یکی تأمل در زندگی و رفتار و گفتار و حالات خود او است و دیگری شهادت پدرش رسول الله(ص) و همسرش امیر مؤمنان(ع)[۴].

جلوه‌های خداشناسی در زندگی حضرت فاطمه(س)

دوران کودکی

حضرت فاطمه(س) پنج ساله بود که مادرش خدیجه(س) وفات کرد. روزی در حالی که بی‌تابی می‌کرد، از رسول خدا(ص) پرسید: «پدرجان، مادرم کجا است؟» رسول خدا(ص) در این اندیشه بود که چه پاسخی به دخترش بدهد، که جبرئیل نازل شد و گفت: «یا رسول الله! پروردگارت به فاطمه سلام می‌رساند و می‌فرماید به او اطلاع بده که مادرش خدیجه در خانه‌های بهشتی با آسیه و مریم زندگی می‌کند».

در پاسخ سلام و بشارت خداوند، حضرت زهرا(س) فرمود: «إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّلَامُ، وَ مِنْهُ السَّلَامُ‌، وَ إِلَيْهِ السَّلَامُ»؛ خدا حقیقت سلام است و از اوست سلام و سلام به سوی اوست[۵].[۶]

ترس از قیامت

مقام معنوی و عصمت حضرت زهرا(س) هرگز مایه غرور وی نشد و او را از یاد مرگ و بیم جهنم باز نداشت. یاد قبر و قیامت حتی در شب زفاف زهرا(س) او را به خود مشغول ساخته بود.

چون آیه شریفه: ﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ * لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِكُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ[۷] بر پیامبر(ص) نازل شد، رسول خدا(ص) به شدت گریست. اصحاب نیز با گریه او گریستند و کسی را یارای سخن گفتن با پیامبر(ص) نبود. تنها چیزی که قلب آن حضرت را خوشحال می‌کرد دیدار فاطمه(س) بود. از این رو، اصحاب چاره را در این دیدند که فاطمه(س) را به حضور رسول خدا(ص) بیاورند. فاطمه(س) گفت: «پدر جان، فدایت گردم، چرا گریه می‌کنی؟»

پیامبر(ص) آیه را برای دخترش خواند. او به محض شنیدن آیه با صورت نقش بر زمین شد و این جمله را تکرار می‌کرد: «الْوَيْلُ ثُمَّ الْوَيْلُ لِمَنْ دَخَلَ النَّارَ»؛ وای، وای بر کسی که در آتش جهنم وارد شود![۸].

یاد قیامت؛ روزی که همه دل‌ها را به وحشت می‌اندازد و مادر شیر ده، کودک شیر خوارش را فراموش می‌کند و هر بارداری، جنین خود را بر زمین می‌نهد[۹] و برادر از برادر، فرزند از مادر و پدر و همسر از همسر فرار می‌کند[۱۰]، همواره دغدغه خاطر فاطمه(س) بود. از این رو، از پیامبر(ص) پرسید: «پدر جان! در آن موقف بزرگ، روز وحشت‌ها و روز بزرگ‌ترین ترس‌ها، کجا تو را پیدا کنم؟» رسول خدا(ص) فرمود: «فاطمه جان! نزد دروازه بهشت، در حالی که پرچم حمد را به اهتزاز در آورده‌ام و امتم را شفاعت می‌کنم».

اگر آنجا تو را نیافتم؟ در کنار حوض کوثر، آنجا که مشغول سقایت امتم هستم.... اگر آنجا نیز تو را نیافتم؟ در کنار جهنم، در حالی که شعله‌های آتش را از امتم دور می‌کنم. اینجا فاطمه(س) آرام گرفت و غم از چهره‌اش زدوده شد[۱۱].

روزی رسول خدا(ص) بر فاطمه(س) وارد شد و او را نگران و اندوهگین یافت. از او پرسید: «دخترم! حزن و اندوهت برای چیست؟» فاطمه(س) گفت: «پدر جان یاد کردم روز محشر و توقف مردم را در آن روز در حالی که برهنه‌اند»[۱۲].

در روایتی دیگر آمده است: روزی رسول خدا(ص) نزد زهرا(س) آمد و او را گریان دید. پرسید: «ای نور چشم من! چه چیزی باعث گریه تو شده است؟» زهرا(س) گفت: آیه ﴿وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا[۱۳].[۱۴].[۱۵]

محو جمال حق

شب و روز فاطمه(س) در شناخت حق تعالی، بندگی او و تهذیب و تکامل نفس سپری می‌شد. او هر لحظه که در این وادی گام‌های تازه‌تری بر می‌داشت و از کوثر زلال «معرفة الله» جرعه‌های گواراتری می‌نوشید، بیش‌تر محو جمال یار می‌شد و سراسر وجودش در تاب و تب این عشق و معرفت می‌سوخت.

فاطمه(س) در همه چیز بی‌همتا و بی‌نظیر بود. در خداشناسی نیز مانندی نداشت. یکی از تفاسیر بتول همین است: «سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ بَتُولًا لِأَنَّهَا بُتِلَتْ عَنِ النَّظِيرِ»[۱۶]؛ فاطمه(س) بتول نامیده شده است؛ چون نظیر ندارد.

او سرآمد بکائین، توابین و خائفین بود[۱۷]. در محراب عبادت، چنان غرق عظمت خدا و محو جمال حق می‌گشت و از خود بی‌خود می‌شد که از اندیشه فرزندان و عزیزان خویش نیز با همه علاقه‌ای که به آنان داشت غافل می‌گشت. از این رو، هنگام عبادت، خداوند فرشته‌ای را مأمور می‌کرد تا گهواره فرزندان او را حرکت دهد[۱۸].

حضرت زهرا(س) با آنکه در زندگی مادی با کمبودها و مشکلات فراوانی مواجه بود، هیچ‌گاه این مسائل، او را به خود مشغول ساخت و به عنوان یک خواسته و آرزو برای وی مطرح نبود.

روزی رسول خدا(ص) از او پرسید: «دخترم چه درخواستی داری؟ اکنون جبرئیل امین کنار من است و از جانب خداوند پیام آورده است که هر چه بخواهی بر آورده می‌شود». گفت: «لذتی که از خدمت به خدا می‌برم، مرا از هر خواهشی باز داشته است. مرا حاجتی جز این نیست که پیوسته ناظر جمال زیبا و والای حضرت حق در آخرت باشم»[۱۹].[۲۰]

در کلام پدر و همسر

مقام معنوی و شخصیت عرفانی معصوم را جز معصوم(ع) نمی‌شناسد. از این رو، بهترین راه برای پی بردن به اوج قله ایمان و خداشناسی فاطمه(س) گوش جان سپردن به سخنان رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) است.

رسول خدا(ص)

پیامبر گرامی اسلام(ص) درباره دختر گرامی‌اش می‌فرماید: «إِنَّ ابْنَتِي فَاطِمَةَ مَلَأَ اللَّهُ قَلْبَهَا وَ جَوَارِحَهَا إِيمَاناً إِلَى مُشَاشِهَا تَفَرَّغَتْ لِطَاعَةِ اللَّهِ‌»[۲۱]؛ دخترم فاطمه(س) آن‌چنان خداوند، دل و تمامی وجودش را سرشار از ایمان کرده که برای طاعت خدا خود را از همه چیز فارغ ساخته است.

«إِنَّ ابْنَتِي فَاطِمَةَ مَلَأَ اللَّهُ قَلْبَهَا وَ جَوَارِحَهَا إِيمَاناً وَ يَقِيناً»[۲۲]؛ خداوند، دل و همه اعضا و جوارح دخترم فاطمه را از ایمان و یقین لبریز کرده است[۲۳].

امیرالمؤمنین(ع)

نقل است که حضرت زهرا(س) در آخرین لحظات عمر شریفش و هنگام وداع با همسرش، به وی گفت: «پسر عمو! در طول عمرم هرگز به تو دروغ نگفتم، خیانت نکردم و هیچ گاه با تو مخالفت ننمودم».

امیرالمؤمنین(ع) چون این سخنان را شنید، در بیان مقام عرفان، نیکوکاری، تقوا و خوف از خدای آن حضرت فرمود: «مَعَاذَ اللَّهِ أَنْتِ أَعْلَمُ بِاللَّهِ وَ أَبَرُّ وَ أَتْقَى وَ أَكْرَمُ وَ أَشَدُّ خَوْفاً مِنَ اللَّهِ أَنْ أُوَبِّخَكِ غَداً بِمُخَالَفَتِي فَقَدْ عَزَّ عَلَيَّ بِمُفَارَقَتِكِ وَ بِفَقْدِكِ إِلَّا أَنَّهُ أَمْرٌ لَا بُدَّ مِنْهُ»[۲۴]. پناه بر خدا! مرتبه خداشناسی و نیکوکاری و تقوا و خداترسی تو بالاتر از آن است که تو را بر مخالفت خویش سرزنش کنم. جدایی از تو و فقدانت برای من بسیار مشکل است؛ ولی چاره‌ای جز آن نیست!

این بخش را با وصیت نامه حضرت زهرا(س) - که نمایان‌گر ایمان و باور وی نسبت به یگانگی خدا، رسالت پیامبر(ص) و حقانیت بهشت و جهنم و قیامت و برانگیختن مردگان از قبر است - پایان می‌بریم: «‌هَذَا مَا أَوْصَتْ بِهِ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) أَوْصَتْ وَ هِيَ تَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ النَّارَ حَقٌّ ﴿وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لَا رَيْبَ فِيهَا وَأَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ»[۲۵].[۲۶].

این وصیت نامه فاطمه، دختر رسول الله(ص) است: او گواهی می‌دهد که معبودی جز الله نیست و گواهی می‌دهد که محمد، بنده و فرستاده اوست و اینکه بهشت حق است، دوزخ نیز حق است و گواهی می‌دهد که قیامت آمدنی است و در آن شکی وجود ندارد و خداوند همه مردگان را بر می‌انگیزد[۲۷].

منابع

پانویس

  1. «لَمْ يَلْجَئُوا إِلَى رُكْنٍ وَثِيقٍ»؛ (نهج البلاغه، کلمات قصار، ۱۴۷).
  2. کافی، ج۲، ص۱۲۵.
  3. «و برخی از مردم به جای خداوند همتایانی می‌گزینند و آنها را چنان دوست می‌دارند که خداوند را و مؤمنان، خداوند را دوستدارترند» سوره بقره، آیه ۱۶۵.
  4. رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص۳۵.
  5. بحارالانوار، ج۱۶، ص۱؛ ج۴۳، ص۲۷ - ۲۸.
  6. رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص۳۶.
  7. «و به یقین دوزخ وعده‌گاه همه آنان است * که هفت دروازه دارد و هر دروازه از آن را بخشی جداست» سوره حجر، آیه ۴۳-۴۵.
  8. بحارالانوار، ج۸، ص۳۰۳.
  9. ﴿يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُكَارَى وَمَا هُمْ بِسُكَارَى وَلَكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ «روزی که آن را می‌بینید، هر زنی که شیر می‌دهد، نوزاد شیری‌اش را از یاد می‌برد و هر آبستنی بار خود فرو می‌نهد و مردم را مست می‌بینی و مست نیستند اما عذاب خداوند سخت است» سوره حج، آیه ۲.
  10. ﴿يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ * وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ * وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ «روزی که آدمی از برادر خود بگریزد * و از مادر و پدر خویش * و از همسر و پسران خود» سوره عبس، آیه ۳۴-۳۶.
  11. امالی صدوق، مجلس ۴۶، ص۳۵۰، حدیث ۱۴.
  12. بحارالانوار، ج۸، ص۵۳.
  13. «و روزی (را یاد کن) که کوه‌ها را به جنبش آوریم و زمین را آشکار بینی و مردم را گرد آوریم و هیچ یک از ایشان را وا نمی‌نهیم» سوره کهف، آیه ۴۷.
  14. ملحقات احقاق الحق، ج۲۵، ص۵۲۷.
  15. رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص۳۷.
  16. بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۶؛ مناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۳، ص۳۳۰.
  17. بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۵.
  18. بحارالانوار، ج۴۳، ص۴۵.
  19. ریاحین الشریعة، ج۱، ص۱۰۵.
  20. رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص۳۹.
  21. بحارالانوار، ج۴۳، ص۴۶.
  22. بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۹.
  23. رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص۴۰.
  24. موسوعة المصطفی و العتره(ع)، فاطمه الزهرا(س)، ص۳۳۷.
  25. «و اینکه رستخیز بی‌هیچ تردیدی آمدنی است و اینکه خداوند آن کسان را که در گورند برمی‌انگیزد» سوره حج، آیه ۷.
  26. بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۱۴.
  27. رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص۴۰.