نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۸ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۴:۱۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۸ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۴:۱۲ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
نفس انسانی به طور طبیعی و برخلاف فطرت الاهی متمایل به تجاوز و تعدی و گذر از مرزهای حقوقیاجتماعی است. به همین دلیل ترک ستم، و اصلاح نفس محتاج جهادی پیگیر است. رسول خدا(ص) میفرماید: «أَفْضَلُ الْجِهَادِ مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهُمُّ بِظُلْمِ أَحَدٍ»[۱]؛ برترینجهاد این است که انسان به جایی برسد که تصمیم ظلم بر کسی را نداشته باشد.
تفکر در آثار ظلم: آثار ظلم را پیش از این برشمردیم. منظور از این راهکار این است که انسان به یاد داشته باشد که ظلم چه آثاری در پی دارد، توجه داشته باشد که ستم بر دیگران نعمتها را تغییر میدهد، انتقام الاهی را بر میانگیزد، پیوندها را میگسلد، عمرها را کوتاه و خانهها را ویران میکند، تباهی و ذلت را برای فرزندان و نسلهای آینده به ارمغان میآورد و مهمتر از همه در قیامتعذابابدی را نصیب ظالم میکند.
توجه به دست برتر: توجه به آثار، هرچند برای پیشگیری و درمان ظلم بسیار مؤثر است، ولی درمان قطعی نیست. به همین دلیل در روایات، توجه به دست برترخداوند به عنوان مجری و ضامن انتقام از ظالم به عنوان راهکاری مؤثر و قطعی پیشنهاد شده است. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «اذْكُرْ عِنْدَ الظُّلْمِ عَدْلَ اللَّهِ فِيكَ وَ عِنْدَ الْقُدْرَةِ قُدْرَةَ اللَّهِ عَلَيْكَ»[۲]؛ هنگامی که میخواهی دست به ستم بگشایی به یاد بیاور که خدا با عدالت با تو رفتار خواهد کرد و هنگامی که قدرتی داری به یاد آور که خداوند نیز بر تو قدرت دارد. این سخن شریف دو باب از تفکر را در پیش روی انسان باز میکند: نخست تفکر در عدالت الاهی که موجب میشود ستمِ هیچ ستمکاری بیپاسخ نماند. امیرالمؤمنین میفرماید: هر کس شمشیر ظلم برکشد، با همان شمشیر کشته میشود هر کس چاهی برای برادرش بکند، خود در آن میافتد، هرکس پرده اسرار برادرش را پاره کند، عیوب و زشتیهای خانهاش برملا میشود[۳]. این بازخوردها که حضرت نام میبرد همه بازتاب عدل الاهی است که در جهان آفرینش به صورت قانون قطعی اجرا میشود؛ بنابراین اگر کسی به این سنت تغییرناپذیر توجه داشته و بداند که چوب ظلمورزی بر سر خودش فرود میآید، دست از ستم بر میدارد. باب دوم، تفکر در قدرت خداست. انسان به طور طبیعی وقتی دست به ستم میگشاید که بداند کسی برتر از او نیست که پاسخ کردارش را بدهد. به همین دلیلامیرالمؤمنین(ع) میفرماید: در آن هنگام که با احساسقدرت و برتری به سوی ستم پیش میروی، به یاد بیاور که دست قدرت خدا بالای سرت قرار دارد[۴]. این توجه باعث میشود که پای انسان در مسیر ستم بلرزد و دست از ستمکاری بردارد.
راههای عملی درمان ظلم: راهها عملی درمان ستمکاری به دو شاهراه عمده بر میگردد: نخست تزکیه و تهذیب نفس و دیگر تحکیم پایههای ایمان. برای تزکیه نفس باید قوای نفسانی را به حالت اعتدال آوریم تا نه تنها بدیها از ساحت وجود ما رخت بربندد، بلکه میل به بدی هم در نفس نماند و برای تحکیم پایههای ایمان باید به راهکارهایی که شریعت پیش روی ما نهاده است، عمل کنیم.
تهذیب نفس: درباره راهکارهای تهذیب نفس و معتدل ساختن قوای نفسانی در جای مناسب خود به تفصیل سخن گفتهایم؛ در اینجا به ذکر یک نکته در این باره اکتفا میکنیم. قرآن کریم میفرماید: ﴿فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ﴾[۵]. در این آیه شریفه دو مفهوم به کار رفته است یکی فراغت و دیگری کوشیدن. در این باره که متعلق فراغت و کوشش چیست وجوه بسیاری گفته شده. مفاد برخی از آنها این است که چون از طاعتی فارغ شدی به طاعت دیگری روی آور[۶]. از این آیه کریمه استفاده میشود که در راه کمال سه چیز لازم است: فعالیت، پیگیری و استقامت و توجه. کسی که این سه عنصر را فراهم کند حتماً به هدف میرسد. اگر کسی در کاری پیروز نشد باید بدانیم فعالیت نداشته، اگر فعالیت و تلاش کرده، ممکن است استمرار و استقامت نداشته است و اگر این عنصر را نیز فراهم کرده بدون شک بیتوجهی کرده است. در غیر این صورت با هر استعداد و توانی و با وجود همه موانع، پیروزی حتمی است. از جمله کسانی که با وجود موانع در راه کمال به پیروی رسیدهاند، جناب میثم تمار نمونه خوبی است. پیرمردی که فقط چهار سال در خدمتامیرالمؤمنین(ع) بود، ولی به جایی رسید که از اصحاب سرّ حضرت شد. مردی که حتی سواد خواندن و نوشتن هم نداشت از نظر وجودی چنان وسعتی پیدا کرد و به چنان مرتبه رفیعی رسید که توانست سرّ ولایت را تحمل کند. هنگامی که ابن زیاد دستگیرش کرد، فرمود: مولایم علی به من فرموده است که تو مرا دار میزنی و زبانم را میبری. ابنزیاد گفت: من دارت میزنم، ولی زبانت را نمیبرم تا دروغ مولایت آشکار شود. او را بر درخت خرمایی به دار کشیدند. میثم بر سر دار چون خطیبی بر منبرسخن به فضایل امیرالمؤمنین گشود، فرمود: مردم من از تمام وقایع تاریخآفرینش با خبرم، این علم را مولایم علی به من آموخته است. مردم در اطراف درخت جمع میشدند و به سخنان میثم گوش میکردند کار به جایی رسید که ابن زیاد از ترسشورشمردمدستور داد زبانش را نیز بریدند. بعد از چند روز کسی به پای دار آمد، خطاب به جناب میثم گفت: من تو را میشناسم از همه عبادات و خدماتت باخبرم، ولی برای خوشآمد ابنزیاد تو را میکشم. آنگاه با حربهای که در دست داشت پهلوی او را شکافت و او را به شهادت رسانید. شما این دو نفر را مقایسه کنید یکی به خاطر فعالیت پیگیر و توجه به خویش به مقام سرّ ولایت میرسد، یکی به دلیلتنبلی و بیتوجهی قاتلمیثم میشود. حضرت موسی بن جعفر(ع) میفرماید: «إِيَّاكَ وَ الْكَسَلَ وَ الضَّجَرَ فَإِنَّهُمَا يَمْنَعَانِكَ مِنْ حَظِّكَ مِنَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»[۷]؛ از تنبلی و افسردگی بپرهیز که از بهره دنیا و آخرت محرومت میکنند. از نظر اسلامانساندرستکار موفق کسی است که هم برای اهداف دنیوی تلاش کند و هم برای اهداف اخروی. قرآن کریم میفرماید: ﴿وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا﴾[۸]. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «أَبْغَضُ الْخَلْقِ إِلَى اللَّهِ جِيفَةٌ بِاللَّيْلِ بَطَّالٌ بِالنَّهَارِ»[۹]؛ مبغوضترین آفریدگان نزد خدا کسانیاند که در شب چون مردار میخوابند و روز را به بطالت میگذرانند. بنابر آنچه گذشت، یکی از شرایط پیروزی و دستیابی به هدف، تلاش و فعالیت است. شرط دیگری که از آن یاد کردیم پیگیری و مداومت است. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «قَلِيلٌ مَدُومٌ عَلَيْهِ خَيْرٌ مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ»؛ کار اندکی که با مداومت صورت گیرد بهتر است از کار زیادی که انسان را خسته و ملول کند. و میفرماید: «قَلِيلٌ يَدُومُ خَيْرٌ مِنْ كَثِيرٍ مُنْقَطِعٍ»[۱۰]؛ کمی که ادامه یابد بهتر است از زیادی که بریده شود.
امام باقر(ع) میفرماید: «أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا دَاوَمَ عَلَيْهِ الْعَبْدُ وَ إِنْ قَلَّ»[۱۱]؛ محبوبترین عبادات نزد خدا عبادتی است که بنده آن را مستمر انجام دهد اگرچه کم باشد. فایده اصلی عبادت تأثیری است که بر نفس انسان میگذارد و میدانیم که اثرگذاری به پیوستگی و استمرار منوط است. قطرهای که پیوسته میچکد، سنگ را سوراخ میکند، ولی رودی که یکباره بریزد بیآنکه بر سنگ اثری کند، راه خود را در پیش میگیرد. شرط سوم پیروزی توجه است. مهمترین عامل سقوط، غفلت و بیتوجهی است. انسان پیوسته در خطر برخورد با مانع و لغزیدن به سرازیری است. با توجه است که میتوان راه خود را از میان موانع و در گردنههای سنگلاخی از بین ورطههای هولناک پیدا کرد و به سلامت در منزل نشست[۱۲]. خلاصه سخن آنکه برای درمان ستمکاری باید قوای نفسانی را به حالت اعتدال آورد و برای رسیدن به این هدف باید با توجه و پیگیری تلاش کرد[۱۳].
از نگاه آن حضرت، انسان باید همواره خود را ملاک و معیار سنجش قرار دهد: فرزندم، در روابط اجتماعی و حقوقی متقابل، "خویشتن خویش" را معیار سنجش قرار ده و با دیگران چنان باش که انتظار داری با تو باشند. پس آنچه را برای دیگران میپسندی برای دیگران بپسند و آنچه را برای خود ناپسند میبینی برای آنان نیز مپسند و همان گونه که ظلم را به خود روا نمیداری، هرگز دست ستم [بر دیگری] مگشا[۱۹][۲۰].
↑«پس چون (از کار) آسودی (به دعا) بکوش» سوره انشراح، آیه ۷.
↑ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱۰، ص۳۷۳؛ حسن بن فضل طبرسی، جوامع الجامع، ج۳، ص۸۰۵؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۸۲، ص۳۱۳ و ۳۳۵؛ سید علیخان کبیر مدنی شیرازی، ریاض السالکین، ج۴، ص۸۶.