حُجر بن عدی کندی
- این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل حجر بن عدی کندی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
حُجر بن عدی کندی از قبیلۀ کنده یمن بود و در کوفه میزیست و از اصحاب پاکباخته و فداکار امیر المؤمنین(ع) بود. پس از شهادت حضرت علی(ع) و صلح امام حسن مجتبی با معاویه، یکی از چهرههای سرشناس کوفه در مخالفت با معاویه و دفاع از امیر المؤمنین(ع) بود. سرانجام معاویه او و یارانش را دستگیر کرد و در مرج العذراء، در سال ۵۱ هجری به شهادت رساند. امام حسین(ع) در نامهای که به معاویه نوشت، از جمله انتقادهای تندش به او کشتن حجر بن عدی بود.[۱].
مقدمه
ابو عبد الرحمان، حجر بن عدی بن معاویه کندی، مشهور به "حجر الخیر" و "ابن ادبر" از کسانی است که جاهلیت و اسلام را درک کرده است. او بر پیامبر(ص) وارد شد و با ایشان مصاحبت داشت. حُجر، از چهرههای منور تاریخ اسلام و از قلهسانان پر فروغ تاریخ تشیع است. او هنوز در سنین جوانی بود که به محضر پیامبر خدا درآمد و اسلام آورد. دنیا گریزی، زهد، نمازگزاری و روزهداری بسیار، سلحشوری و رزمآوری، شرافت و کرامت و درستکاری و عبادت، از ویژگیهای اوست. او به زهد، معروف بود. روح پاک، نفْس سالم، مَنش والا و روش پیراسته حُجر بود که او را مستجاب الدعوه ساخته بود. او هرگز در برابر حقکشیها و باطلگراییها سکوت نمیکرد. چنین بود که همراه مؤمنان و مجاهدان، بر عثمان شورید و در عینیت بخشیدن به حاکمیت مولا(ع) از هیچ کوششی دریغ نکرد و بدینسان، از اصحاب ویژه و پیروان مطیع مولا به شمار رفت. او در نبردهای علی(ع) شرکت داشت. در جمل، فرمانده سواره نظام کندیان بود و در صفین، فرماندهی قبیله خود را به عهده داشت و در نهروان، جناح چپ و یا راست سپاه مولا(ع) را فرماندهی میکرد. او زبانی گویا و کلامی نافذ داشت. به بلاغتْ سخن میگفت و با فصاحت، حقایق را بیان مینمود. سخنان زیبا و بیدارگر او درباره جایگاه والای علی(ع) نشانی است از این حقیقت. او یار باوفای مولا(ع) و از مدافعان سختکوش آن حضرت بود. چون ضحاک بن قیس برای غارتگری روی به عراق نهاد، حجر بن عدی از علی(ع) برای رویارویی با او فرمان یافت و با دلاوری او را شکست داد و ضحاک، پا به فرار نهاد. حجر، لحظاتی قبل از ضربت خوردن علی(ع) از توطئه خبر یافت، با تمام توان کوشید تا ایشان را خبر کند؛ اما موفق نشد و غمِ به خون نشستن مولا(ع) بر جانش نشست.
او از یاران غیور و استوار گام امام حسن(ع) نیز بود. چون خبر صلح را شنید، خون غیرت در رگهایش به جوش آمد و بر این صلح، اعتراض کرد. امام حسن(ع) به او فرمود: "اگر دیگران نیز چون تو [[[عزت]] طلب] بودند، هرگز این قرارداد را امضا نمیکردم"[۲]. حجر، از معاویه دلی آکنده از درد داشت و هماره از چهره پلید "حزب الطلَقاء (گروه آزاد شدگان فتح مکه)" که حکومت یافته بودند، بیزاری میجست و همراه با جمع شیعیان، بِدو نفرین میکرد؛ چرا که آنها گروهی بودند که پیامبر خدا آنها را "ملعون" دانسته بود. هرگاه مُغَیره- که در پلیدی و زشتخویی و پَستی نظیر نداشت و با حاکمیت "حزب الطلقاء"، حکومت کوفه را یافته بود- بر علی(ع) و پیروان او طعن میزد، حجر، بیهیچ هراسی به دفاع میایستاد و او را ملامت میکرد. معاویه که از موضعگیریها، افشاگریها، سرسختیها و استواریهای حجر به ستوه آمده بود، دستور قتل او را صادر کرد و او را به همراه یارانش در "مَرْج عَذراء" به سال ۵۱ هجری به شهادت رساند.
حجر، چهرهای محبوب، شخصیتی نافذ و وجههای نیکو داشت. شهادت او بر مردم، گران آمد. بدینسان به معاویه اعتراض کردند و او را بر این کردار پلید، نکوهش کردند. از جمله، امام حسین(ع) در نامهای به معاویه، ضمن ستایش فراوان و یادکردِ نیکو از ستمستیزی حُجر، بدو اعتراض کرد و یادآوری کرد که معاویه، پیمان شکسته و ستمکارانه، خون پاک حُجر را بر زمین ریخته است. عایشه نیز با ذکر روایتی درباره شهیدان "مرج عذرا" به معاویه اعتراض کرد. معاویه با همه تیرهجانی، قتل حُجر را از اشتباهاتش میدانست و از آن، اظهار ندامت میکرد و در هنگام مرگ میگفت: اگر نصیحتگری میبود، ما را از قتل حجر، باز میداشت. مُصعَب بن زُبَیر، دو فرزند حُجْر (عبید الله و عبد الرحمان) را پس از به بند کشیدن، به قتل رساند. علی(ع) از شهادت او خبر داده بود و شهادت او و یارانش را به شهادت "اصحاب اخدود"، مانند کرده بود[۳].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۷۵.
- ↑ أنساب الأشراف، ج ۳، ص ۳۶۵.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۸۳۳.