جبر و اختیار در قرآن
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث جبر و اختیار است. "جبر و اختیار" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل جبر و اختیار (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
جبر و اختیار موضوعی است که در علم کلام به بحث و بررسی درباره آن میپردازند، اما به دلیل اهمیت آن همواره در بین عامه مردم نیز مطرح بوده است. جبر، اکراه و اجبار انسان از طرف قضا و قدر [است][۱]. یکی از فروع اصل عدل، اختیار است و از انکار آن جبر است[۲]. برخی مذاهب از جمله اشاعره بر مبنای برداشتهایی از مبحث توحید افعالی و آیاتی که بر فاعل مطلق بودن خداوند دلالت دارد، معتقد به جبرگرایی و سلب هرگونه اختیار از انسان شدهاند. برخی دیگر نیز با براهین عدل الهی معتقد به اختیار مطلق آدمی یا تفویض شدهاند. امامان شیعه (ع) و به تبعیّت از آنان، علمای شیعی راه سومی را برگزیدهاند که به "امر بین الامرین" معروف است[۳].
مشکل عمده فراراه هر یک از دو نظریه جبر و اختیار مطلق ناتوانی از جمع بین پذیرش اراده الهی در کنار استناد افعال به بندگان است و این در حالی است که نظریه امر بین الامرین از یک سو وجود انسان و دیگر معلولات را با تمامی ویژگیهایش مستند به علت اصلی "خدا" دانسته و از سویی دیگر اراده و اختیار انسان را متعلّق اراده تخلفناپذیر الهی میداند؛ بهگونهای که اگر انسان در اعمال خویش اختیار نداشته باشد خلاف اراده ذات خداوند است؛ زیرا اختیار انسان در سایه اراده حقیقی الهی است، در نتیجه اختیار انسان منافی با فرض قدرت و علم الهی نخواهد بود. چنانکه پذیرش قدرت الهی نافی اختیار انسان نیست[۴][۵].
معناشناسی جبر و اختیار
واژهشناسی لغوی
جبر
واژه جبر، مصدر متعدی[۶] از ریشه «ج ـ ب ـ ر»[۷] و در لغت به معنای ترمیم و اصلاح چیزی[۸] یا مصدر لازم بهمعنای بهبود شکستگی و رهایی از فقر است[۹]، «جبّار» نیز چوبی است که استخوان شکسته را با آن میبندند[۱۰].
ماده جبر در اصل برای اصلاح با قهر، زور و شدت وضع شده[۱۱] و سپس در معنای ظهور عظمت، نفوذ قدرت و تسلط بر امور[۱۲] به کار رفته است. «سلطان» را جبّار گویند، زیرا مردم را بر آنچه میخواهد مجبور میسازد یا امور آنها را اصلاح میکند. اطلاق این کلمه بر خداوند از آن روست که با نعمتهایش امور زندگی و نیازهای مردم را به سامان میآورد[۱۳]؛ اما هرگاه بر انسان اطلاق شود، ملازم با مذمت و به معنای کسی است که از حقیقت سر باز میزند[۱۴].
جبر شعبه ای از ریاضیات نیز هست که با روشی ویژه به کشف مجهولاتِ عددی و غیر عددی میپردازد[۱۵].[۱۶]
اختیار
اختیار نیز مصدر و از ریشه «خ ـ ی ـ ر» به معنای اصطفاء[۱۷] (برگزیدن بهترین چیز و شخص) و ترجیح یک چیز بر دیگر چیزهاست[۱۸].[۱۹] اختیار به این معناست که انسان دستکم برخی از امور خویش را از سر اراده و تصمیم انجام میدهد؛ بهگونهای که قدرت بر ترک آن را نیز داراست[۲۰].
معنای اصطلاحی
جبر
جبر در اصطلاح متکلّمان، به وادار کردن بر کار و عمل و ناچار شدن بر آن با قهر و غلبه گفته میشود و حقیقت آن ایجاد فعل در آفریدههاست بدون اینکه بتوانند آن را دفع کنند یا از به وجود آمدن آن در خودشان جلوگیری کنند[۲۱][۲۲]. به عبارت دیگر جبر، یعنی تأثیر مستقیم قضا و قدر بر روی اراده انسان به صورت یک عامل منفی برای رفع و جلوگیری، یا به صورت یک عامل مثبت برای الزام و اکراه[۲۳].[۲۴]
اختیار
اصطلاح اختیار در دانشهای گوناگون کاربرد دارد و در هریک از آنها، معنایی خاص از آن مراد است:
- در فقه در برابر اضطرار است[۲۵]، چنان که گفته میشود:خوردن مردار در حال اختیار جایز نیست؛ اما در حال اضطرار جایز است[۲۶]
- در حقوق معنایی در برابر اکراه دارد؛ مانند اینکه گفته میشود: خریدار و فروشنده باید بر اساس اراده و اختیار معامله کنند نه از روی اکراه؛ اکراه در صورتی است که شخص را به ضرری تهدید کنند و او با همین تهدید به کاری تن دهد.
- در فلسفه و کلام معنایی مقابل اجبار دارد[۲۷] که با قدرت ملازم است[۲۸].انسان در حال اختیار، اعمال خویش را بدون آنکه از سوی عامل دیگری تحت فشار قرار گیرد[۲۹]، از روی میل، علم و اراده انجام میدهد[۳۰] یا ترک میکند، چنان که جبر به این معناست که انسان کارهای خویش را تحت تأثیر عاملی دیگر انجام دهد[۳۱]. این بحث، از جنبه فلسفی، بیشتر با وجوب و امکان، اصل علیت و عدم تخلف معلول از علت تامهاش پیوند دارد و از این جنبه، حکما در پی آناند که رابطه میان افعال انسان با حوادث و الزامات طبیعی و عللی را که تابع اختیار او نیستند، تبیین و به دنبال آن، رابطه اختیار انسان و قانون علیت را روشن کنند[۳۲] از جنبه کلامی نیز این بحث از سویی درصدد پیبردن به رابطه میان اختیار انسان با قضا و قدر، لوح محفوظ، قدرت مطلق و علم بینهایت الهی و اراده و مشیت و از سوی دیگر، در پی یافتن رابطه میان مجبور بودن انسان با ارسال پیامبران، نازل کردن کتابهای آسمانی و برنامهها و احکام عبادی است[۳۳].[۳۴]
جبر و اختیار در قرآن
بحثهای جبر و اختیار را ذیل آیات بسیاری میتوان پیگرفت؛ مانند:
- آیه ۱۷ سوره انفال که به صراحت افعالی انسانی چون قتل و رَمی را به خداوند نسبت میدهد و آنها را از بندگان نفی میکند: ﴿فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى﴾[۳۵]؛
- آیه ۱۵۵ سوره اعراف که هدایت و اضلال بندگان را به خداوند نسبت میدهد: ﴿تُضِلُّ بِهَا مَن تَشَاء وَتَهْدِي مَن تَشَاء﴾[۳۶]؛
- آیه ۲۹ سوره کهف که تصریح میکند انسانها در ایمان آوردن یا کفر ورزیدن مختارند: ﴿وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَن شَاء فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْيَكْفُرْ﴾[۳۷]؛
- آیه ۱۹ سوره اسراء که میفرماید: مؤمنانی که خواهان آخرتاند و در این راه میکوشند،پاداش خود را میبینند: ﴿وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ كَانَ سَعْيُهُم مَّشْكُورًا﴾[۳۸]؛
- همچنین آیاتی که به قضا و قدر الهی اشاره دارند؛ مانند: ﴿وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلاً لاَّ مُبَدِّلِ لِكَلِمَاتِهِ﴾[۳۹] یا بر مشیت نافذ خداوند تأکید میکنند؛ نظیر ﴿وَلَوْ شَاء رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلاَ يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ﴾[۴۰] یا به علم مطلق خداوند به همه امور پیش از تحقق آنها تصریح دارند؛ مثل: ﴿مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فِي الأَرْضِ وَلا فِي أَنفُسِكُمْ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ﴾[۴۱].
- بحث توحید افعالی و ربوبی و نظر یهود درباره واگذاری تدبیر امور جهان به خود جهانیان از دیگر مباحث کلیدی مربوط به جبر و اختیار است[۴۲].
اثبات اختیار انسان
- آزادی و اختیار از اصول فطری است و اثبات آن، نیازمند تعالیم شرع نیست[۴۳]، از این رو حتی طرفداران جبر، در عمل اصل اختیار و آزادی اراده را به رسمیت میشناسند و به نظر میرسد، همه این مباحث و نزاع ها تنها جنبه علمیدارد[۴۴][۴۵].
- خداوند نفس انسان را به گونهای آفریده است که ذاتاً میتواند منشأ و فاعل افعال باشد. صفت «اراده»، از لوازم ذاتی نفس است و اراده و اختیار، در افعالی که اعضا و جوارح آنها را انجام میدهند، عین ذات و واقعیت نفس است[۴۶] و انسان با شعور خدادادی و تأمل و دقت و با اراده خویش، به فعلی تحقق میبخشد که برای بقای او سودمند است[۴۷][۴۸].
- این امر فطری به صورتهایی گوناگون در زندگی انسان تجلی میکند؛ ندامتی که پس از فعل یا ترک به انسان دست میدهد، سرزنش بدکاران، ستایش نیکوکاران[۴۹]، تلاش همگانی در تعلیم و تربیت فرزندان و... که در زندگی روزمره همه انسانها، حتی جبرگرایان دیده میشود، نشان دهنده این است که اصل آزادی اراده، فطری همه انسانها و موافق با وجدان عمومی بشر است، از این رو گفتهاند: الجبریون، اختیاریون من حیث لایعلمون[۵۰][۵۱].
- افزون بر وجدان و فطرت عمومی، ادله دیگر برای اثبات اختیار عبارتاند از[۵۲]:
۱. پاداش و کیفر[۵۳].
- قرآن کریم در آیاتی تأکید میکند که پاداش و عذاب اخروی به اعمال انسان نظر دارد: ﴿أَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوَى نُزُلا بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴾[۵۴]. حال اگر انسان در این اعمال مختار نباشد، تشویق و توبیخ یا پاداش و عذاب بیمعنا و بیدلیل است. در روایات، نیز به این دلیل اشاره شده است[۵۵][۵۶].
۲. ارسال پیامبران و انزال کتابهای آسمانی[۵۷].
- قرآن کریم ارسال پیامبران و نازل ساختن کتابهای آسمانی را به این سبب میداند که انسانها عذری نداشته باشند و نگویند اگر رسولی به سوی آنها میآمد، ایمان میآوردند و به گناه و خواری عذاب گرفتار نمیشدند: ﴿وَلَوْ أَنَّا أَهْلَكْنَاهُم بِعَذَابٍ مِّن قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِن قَبْلِ أَن نَّذِلَّ وَنَخْزَى ﴾[۵۸]. یا در جایی دیگر، انسانها را مسئول اعمال خود و بعثت پیامبران را مانع بهانه تراشی گناهکاران میشمارد: ﴿مَّنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً ﴾[۵۹] اگر انسان نتواند سرنوشت خود را تغییر دهد و در اعمال خویش مختار نباشد، ارسال پیامبران برای هدایت آنان لغو و بیاثر است[۶۰]. و چون کار لغو بر حکیم قبیح و صدور قبیح از وی محال است، لازم است انسان، مختار باشد[۶۱].
۳. اوامر و نواهی الهی[۶۲].
- قرآن کریم و روایات، سرشار از اوامر و نواهی خداوند به افعال و اعمالی خاص است. اگر انسان در فعل و ترک آنها مختار نباشد، امر و نهی الهی به آنها بیهوده است[۶۳][۶۴].
معنای امر بین امرین
- هرچند بنابر آیات، انسان، مختار، و نظریه جبر باطل است، ولی این بدان معنا نیست که او در اعمال خویش مستقل است و میتواند بدون تکیه بر حول و قوّه الهی کاری انجام دهد، از این رو در روایات صحیح و متعددی آمده است که خداوند، نه بندگان را به فعل مجبور میکند و نه آن ها را به خود وامینهد تا هرچه میخواهند انجام دهند [۶۵] و این، همان معنای امر بین امرین است[۶۶].
- دانشمندان شیعی در تبیین این نظریه گفتهاند: فعلی که از انسان صادر میشود، هم فعل اوست و هم فعل خداوند؛ بدین معنا که انسان از نظر وجودی ممکن است و همان طور که در وجود خویش به خداوند وابسته است، در افعال نیز به او وابسته است[۶۷]؛ به دیگر عبارت، همان گونه که فاعلیت اختیاری انسان انکارپذیر نیست، تأثیر عالی و استقلالی خداوند در افعال او که در مرتبه ای بالاتر از تأثیر انسان در کارهایش قرار دارد، انکارپذیر نیست[۶۸]، پس انسان از آن رو که مباشر فعل خویش است و اختیار او آخرین جزء علت تامه برای تحقق فعل اوست، فاعل مختار اعمال خود است؛ ولی از آن رو که وجود، قدرت، اراده و سایر اموری که میان انسان و فعل او واسطهاند، همگی آفریده آفریدگار توانا و یکتایند، نمیتوان انسان را موجد مستقل افعال دانست، بلکه جاعل و موجد کامل و تام پدیدهها، مالک بینیاز حقیقی یعنی خداوند متعال است، به همین علت، فعل واحد در همان حال که به انسان نسبت داده میشود، به خداوند نیز مستند است[۶۹]. و بدون اذن او، هیچ حادثهای در عالم محقق نمیشود؛ به دیگر بیان، هر فاعلی، در هر نوع فعل، تصرف و تأثیری وامدار نیروی الهی است و این لازم توحید در افعال است که بنابر آن، استقلال در اثرگذاری منحصر به خداست و تأثیر هر موجودی با قدرتی است که خدا به او داده است[۷۰][۷۱].
- بنابراین دیدگاه، قدرت و اراده خداوند به فعل انسان تعلق میگیرد؛ ولی به واسطه اسبابی که در میان جای میگیرند[۷۲] طولی بودن سلسله وجود در هرم هستی به همین معناست و طبق آن وجودهای مختلف در طول یکدیگر قرار دارند؛ وجودی در رأس هرم است و دیگر وجودها پس از او؛ ولی همگی به نحوی اثر میگذارند[۷۳] وساطت دیگر اسباب در طول سبب نخستین، با این ناسازگار نیست که او آفریدگار همه موجودات است[۷۴][۷۵].
- اهل عرفان، که بر اساس نظریه دقیق و عرفانی وحدت وجود، همه اسباب را در مسبّب الاسباب فانی میدانند و تمام موجودات را تجلیات و مظاهر خدا میبینند، از نظریه امربین الامرین تصویر دقیق تری ارائه میکنند[۷۶]، چنان که برخی از حکیمان عارف مشرب در تحلیل این نظریه از تمثیل به نفس و قوای نفس بهره برده و همان گونه که قوا و افعالشان در نفس و فعلش فانی است، بندگان و فعلشان را در حق و فعل وی فانی شمرده و از این رو فعل انسان را در عین حالی که فعل اوست قابل انتساب به خداوند دانستهاند، چنان که میتوان فعل قوا را در عین حالی که فعل آنهاست به نفس نسبت داد[۷۷][۷۸].
- از این روست که قرآن کریم به اشارت و صراحت میگوید که همه افعال انسان به خداوند مستندند و نشان میدهد که احدی نمیتواند چیزی را اختیار کند مگر به قدرت، مشیت و اختیار خداوند[۷۹].
﴿وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاء وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴾[۸۰][۸۱] همچنین تصریح میکند که شما مشرکان را نکشتید و تو آن گاه که تیرانداختی، تیر نینداختی، بلکه خدا بود که آنان را کشت و همو بود که تیر انداخت[۸۲] ﴿فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى ﴾[۸۳] مراد این است که این کار، هم فعل شما بود، و هم فعل خدا؛ فعل شما بود، زیرا به اراده شما انجام گرفت و کار خدا بود[۸۴]، زیرا اولاً قدرت جسمانی[۸۵] و روحانی و نیروی ایمان را خدا به شما بخشیده است و شما با نیروی خدادادی در راه او گام نهادید[۸۶]. ثانیاً در میدان بدر حوادثی معجزه آسا رخ داد که مایه تقویت مجاهدان اسلام و شکست دشمنان شد. این تأثیر فوق العاده نیز از پروردگار بود[۸۷]. این آیه درصدد انکار عادی بودن ماجرای بدر و درمانده شدن کافران در نبرد با مؤمنان و غلبه مسلمانان بر ایشان است[۸۸][۸۹].
- نظریه امر بین امرین را از آیات دیگری نیز میتوان استنباط کرد؛ از جمله آنجا که قرآن تأکید میکند خداوند بدون دلیل سرنوشت انسانها و اقوام بشری را تغییر نمیدهد و تا انسانها خود سرنوشت خویش را برنگزینند، خدا وضع آنها را دگرگون نمیکند. این فعل خداوند جبری نیست، بلکه بر اساس انتخاب خود انسانهاست. هنگامی که مردمی سرنوشت خود را برگزیدند و اراده الهی به آن تعلق گرفت، چیزی نمیتواند آن را تغییر دهد[۹۰]﴿إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ ﴾[۹۱][۹۲].
- قرآن کریم در عین اینکه میفرماید: انسانها میتوانند سعادت را بیابند و راه خود را برگزینند؛ خواست آنها را به خواست خداوند مشروط میکند: ﴿إِنَّ هَذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَن شَاء اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلا وَمَا تَشَاؤُونَ إِلاَّ أَن يَشَاء اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا ﴾[۹۳]. این آیات از سویی بیان میکنند که خداوند راه را به انسان نشان میدهد وانتخاب راه درست یا نادرست در اختیار انسان است و از سوی دیگر بیانگر آن اند که انتخاب شما به مشیت الهی منوط است و انسان در فعل و ترک استقلال کامل ندارد، بلکه قدرت، توان و آزادی اراده او به واسطه اراده خدا و از ناحیه اوست و هرگاه او اراده کند، قدرت و آزادی انسان را سلب میکند. به این ترتیب نه تفویض و واگذاری مطلق صحیح است و نه اجبار و سلب اختیار، بلکه نوعی آزادی وابسته به مشیت الهی در میان است[۹۴][۹۵].
انسان و سرنوشت
- بنابر آموزههای قرآنی، خداوند میتواند همه انسانها را مؤمن و بهشتی کند: ﴿وَلَوْ شِئْنَا لَآتَيْنَا كُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا ﴾[۹۶]، ﴿وَلَوْ شَاء رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلاَ يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ ﴾[۹۷]؛ اما ایمانی که با اجبار صورت بپذیرد، ارزشی ندارد، از این رو خدا انسان را تنها به راه راست هدایت میکند: ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ﴾[۹۸] و پیمودن راه را برایش میسر میسازد: ﴿ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ ﴾[۹۹]و خود انسان است که با اختیار خویش یا راه کفران در پیش میگیرد یا در برابر نعمت هدایت و قدرت شکر میگزارد و به وظیفه عمل میکند: ﴿إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا ﴾[۱۰۰][۱۰۱].
- از این رو در قرآن کریم، از اراده انسان یاد شده است: ﴿ذَلِكَ الْيَوْمُ الْحَقُّ فَمَن شَاء اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ مَآبًا ﴾[۱۰۲]، ﴿وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَن شَاء فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْيَكْفُرْ ﴾[۱۰۳] هرچند اختیار انسان بدون خواست و اذن خداوند کافی نیست[۱۰۴] و ایمان وی مانند سایر حوادث عالم بدون استناد تکوینی به خدا و توفیق او ممکن نیست[۱۰۵] ﴿وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَن تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ ﴾[۱۰۶]، با این حال، عامل سعادت و درجات اخروی و نیز شقاوت و عذاب آخرت انسان، کارهایی است که وی با اختیار و اراده انجام میدهد[۱۰۷]﴿وَلِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِّمَّا عَمِلُواْ ﴾[۱۰۸]، ﴿ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلاَّمٍ لِّلْعَبِيدِ ﴾[۱۰۹]، بنابراین انسان خود با اختیار، سرنوشت خویش را رقم میزند و کسی نمیتواند او را به کاری وادارد یا اختیارش را از بین ببرد: ﴿فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ ﴾[۱۱۰] و اگر خداوند قدرت تشخیص را از برخی انسانها گرفته است و بر دلها و گوشهای آنها مهر زده تا سخن حق را نفهمند: ﴿خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴾[۱۱۱]، منشأ آن، اصرار و لجاجت آنها در برابر حق و ادامه بیدادگری، کفر[۱۱۲] و ناسپاسی خودشان است ﴿بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلاَ يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِيلاً ﴾[۱۱۳] و شیطان، که زمینه انحراف و معصیت را در انسان میآفریند، تنها او را به سوی گناه و فجور فرا میخواند﴿الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاء ﴾[۱۱۴] و دنیا را در نظرش میآراید: ﴿ لأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الأَرْضِ﴾[۱۱۵] و اغوایش میکند: ﴿وَلأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ ﴾[۱۱۶] و به لحاظ تکوینی تسلطی بر او ندارد[۱۱۷] ﴿إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ ﴾[۱۱۸] و این خود انسان است که با پذیرش ولایت شیطان زمینه تسلط او را فراهم میکند: ﴿إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُم بِهِ مُشْرِكُونَ ﴾[۱۱۹]، بنابراین اغوای شیطان هیچگاه موجب جبر نیست، چنان که اغوایی که ابلیس به خداوند نسبت داده: ﴿قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي ﴾[۱۲۰] به رغم گمان برخی[۱۲۱]، باعث نشد او در عصیان خود مجبور باشد، بلکه خداوند، فقط به ابلیس امر کرد که بر حضرت آدم(ع)، سجده کند و این باعث شد که او عصیان خویش را آشکار کند[۱۲۲] و از بهشت و رحمت خدا محروم گردد[۱۲۳]. قرآن کریم آنجا که از یهودیان نقل میکند که آنان عامل کفر خویش را طبع (بسته شدن) قلب از سوی خداوند، میدانند[۱۲۴] ﴿وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ ﴾[۱۲۵] آن را معلول کفر و اعمال اختیاری خودشان میداند: ﴿بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلاَ يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِيلاً ﴾[۱۲۶] و نیز هنگامی که از مشرکان نقل میکند که آنان شرک خود و پدرانشان و نیز اعمالشان را معلول خواست خداوند و خود را مجبور میدانستند[۱۲۷] ﴿سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ لَوْ شَاء اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلاَ آبَاؤُنَا وَلاَ حَرَّمْنَا مِن شَيْءٍ ﴾[۱۲۸] این سخنان را مانند سخن تکذیب کنندگان پیشین از روی گمان و بدون دلیل میداند: ﴿كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم حَتَّى ذَاقُواْ بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِندَكُم مِّنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِن تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ أَنتُمْ إِلاَّ تَخْرُصُونَ ﴾[۱۲۹] افزون بر این، سخن یاد شده نه تنها مطلوب آنها را ثابت نمیکند، بلکه برخلاف مقصود آنان دلالت دارد، زیرا بر اساس آن خداوند ایشان را به ترک شرک مجبور نکرده است، نه اینکه ترک آن را هم از ایشان نخواسته است[۱۳۰][۱۳۱].
اختیار انسان و شبههها
- درباره اختیار انسان شبهههایی چند، مطرح شده است؛ از جمله[۱۳۲]:
۱. علم پیشین خدا به پدیدهها و ثبت آنها در لوح محفوظ (قضا و قدر):[۱۳۳]
- برخی آیات تصریح دارند که هر مصیبتی پیش از وقوع در کتابی لوح محفوظ[۱۳۴] ثبت است: ﴿مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فِي الأَرْضِ وَلا فِي أَنفُسِكُمْ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ ﴾[۱۳۵]. و خداوند آن را میداند. این سبب شده است که برخی گمان کنند انسان در افعال خویش مجبور است، زیرا اگر گناه کسی در علم الهی ثبت است، چنانچه او گناه نکند، علم خداوند به جهل تبدیل میشود[۱۳۶][۱۳۷].
- همچنین قرآن تأکید دارد که خداوند متعال برای هر انسانی، در وقتی معین و به حسب فعل معینی که از او سر میزند، درجهای قرار داده است: ﴿وَلِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِّمَّا عَمِلُواْ وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ ﴾[۱۳۸] و خدا به این درجه علم دارد و آن را در لوح محفوظ ثبت کرده است. حال اگر انسان به آن درجه نرسد، حکم خداوند در این مورد باطل و علم الهی مبدّل به جهل میشود و این محال است، در نتیجه، فعل مردمان تا قیامت مشخص و محتوم است[۱۳۹] و معنای " الشَّقِيُ مَنْ شَقِيَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ "[۱۴۰] همین است. خداوند در آیه ۱۷۹ سوره اعراف نیز خبر میدهد که گروه فراوانی از جن و انس، اهل آتش دوزخاند: ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ ﴾[۱۴۱] و خبر دادن متفرع بر علم است و اگر آنان دوزخی نشوند، علم خداوند جهل و خبر او دروغ میشود[۱۴۲] برخی نیز با توجّه به آیه ﴿وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلاً لاَّ مُبَدِّلِ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴾[۱۴۳] گفتهاند: احکام الهی مانند اسلام مسلمان و کفر کافر و... تبدیل پذیر و زایل شدنی نیست، زیرا احکام الهی، ازلی است و امر ازلی زوال نمیپذیرد[۱۴۴][۱۴۵].
- این شبهه با تبیین صحیح آموزه قضا و قدر و رابطه علم الهی با موجودات عالم پاسخ مییابد: اعتقاد به قضا و قدر الهی و علم خداوند به همه چیز پیش از تحقق آنها، مستلزم جبر نیست. جبر آن گاه لازم میآید که اراده بشر در کار دخیل نباشد. قضا و قدر الهی چیزی جز سرچشمه گرفتن نظام سببی و مسببی جهان از علم و اراده الهی نیست. اعتقاد به قضا و قدر به معنای اعتقاد به این است که همه کارها بر اساس قانون علیت انجام میشوند و انکار آن یعنی انکار علیت و قائل شدن به تصادف و هرج و مرج در هستی[۱۴۶]؛ توضیح اینکه گاه مراد از تقدیر، تقدیر علمی است؛ یعنی خداوند میداند که هر چیز در زمان و مکان به چه صورت تحقق مییابد. در این صورت، تقدیر، به علم باز میگردد و حل شبهه به این است که بدانیم در علم الهی مقدّر است هر فعلی از مجاری خاص خود و افعال انسانی نیز از مجاری ویژه خود از جمله اختیار آدمی صادر شود و گرنه آنچه را خداوند مقدر کرده است، تحقق نمییابد و این خلاف تقدیر علمی الهی است[۱۴۷]. گاه دیگر مراد از تقدیر، تقدیر عینی است؛ یعنی برای هر چیز، با توجه به شرایط و زمینههای مربوط، اندازه و حدّی معین شده است که در این صورت حلّ شبهه به این است که بدانیم انسان در مجموعه نظام سبب و مسببی عالم میتواند با استفاده از علم و قدرت و اراده خداداد در محدوده استعداد و لیاقت خود، کار کند. بنابراین، نه قضا و قدر علمیبا اختیار انسان منافات دارد و نه قضا و قدر عینی اختیار را از او سلب میکند، زیرا در هر دو گونه، اراده و اختیار انسان جایگاهی اصلی و اساسی دارد. علم الهی به گونه مستقیم به وقوع حادثه تعلق نمیگیرد، بلکه به صدور آن از علت خاص خود تعلق مییابد. علم ازلی الهی ایجاب میکند اثر فاعل طبیعی از فاعل طبیعی، اثر فاعل با شعور از فاعل دارای شعور، اثر فاعل مجبور از فاعل مجبور و اثر فاعل مختار از فاعل مختار صادر شود. علم الهی موجب نمیشود که اثر فاعل مختار از فاعل مجبور صادر شود، پس علم ازلی خداوند به این معناست که او از ازل میداند چه کسی با اختیار و آزادی اطاعت میکند و چه کسی معصیت و این علم اقتضا دارد که شخص مطیع یا گنهکار با اراده و اختیار خود اطاعت یا معصیت کند[۱۴۸].
۲. مشیت و قدرت نافذ نامتناهی خداوند:[۱۴۹]
- برخی آیات تصریح دارند که خداوند برای هر پیامبری دشمنانی از جنس انسان و جنّ قرار داده است که به فریب و دسیسه میپردازند؛ اما اگر او بخواهد میتواند مانع دشمنی و فریب آنان شود: ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الإِنسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاء رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ ﴾[۱۵۰]، با این حال، مشیت و اراده الهی به این تعلق گرفته است که آنان بر دشمنی خود بمانند[۱۵۱] بدینسان، همان گونه که ایمان بندگان بدون اراده الهی ممکن نیست، دشمنی شیاطین نیز بی اذن او ممکن نیست[۱۵۲] ظاهر آیه موجب گشته است برخی معنایی جبرگرایانه از آن بیرون کشند و به ویژه با توجه به تعبیر ﴿جَعَلْنَا﴾، دشمنی با پیامبران را گناهی بدانند که در این شیاطین به جبر الهی نهادینه شده است و بدین ترتیب، آنها در دشمنی خویش مختار نیستند[۱۵۳][۱۵۴].
- همچنین قرآن حال "ذکر خدا" را تنها نصیب کسانی میداند که خود به آنان توفیق دهد و تا او اراده نکند، این توفیق سهم کسی نمیشود[۱۵۵] ﴿وَمَا يَذْكُرُونَ إِلاَّ أَن يَشَاء اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ ﴾[۱۵۶]. برداشت نادرست از چنین آیاتی سبب شده است که برخی گمان کنند اراده الهی به معصیت انسانها تعلق گرفته است. اینان دلیل میآورند که اگر خداوند بخواهد کسی به بهشت رود و زمینه اش را برای او فراهم آورد و با این حال اختیار برگزیدن کفر را نیز به او ارزانی کند و در نتیجه او کافر شود، اراده و قدرت بنده بر خالق برتری یافته است و این با قدرتِ مطلقِ خداوند سازگار نیست[۱۵۷]. از سوی دیگر، هیچ انسان عاقلی، کفر و عصیان را برنمیگزیند که مایه دوزخ و عذاب است. بنابراین اگر کسی به کفر و معصیت میگراید، بر اساس اراده الهی است نه به اراده بنده ضعیف[۱۵۸][۱۵۹].
- در پاسخ باید گفت: اوّلاً ممکن نیست خداوند از عملی نهی کند و از آن بیزاری جوید: ﴿كُلُّ ذَلِكَ كَانَ سَيِّئُهُ عِندَ رَبِّكَ مَكْرُوهًا ﴾[۱۶۰]. ولی ارادهاش به آن تعلق گیرد؛ همچنین ممکن نیست به چیزی مانند کفر رضا ندهد: ﴿وَلا يَرْضَى لِعِبَادِهِ الْكُفْرَ ﴾[۱۶۱]. ولی بندگان را به سوی آن بکشاند. اراده کار قبیح مانند انجام دادن آن، بر حکیم قبیح و صدورش از او محال است[۱۶۲]. ثانیاً قدرت و اراده تام الهی زمانی مستلزم نفی اختیار انسان است که جانشین اختیار او شود و فعل، یا به اراده انسان صورت پذیرد یا به اراده خداوند؛ ولی اراده خداوند و اراده انسان یکدیگر را نفی نمیکنند و در طول یکدیگرند. فعلی که با اراده انسان صورت میپذیرد و نیز مبادی، مقدمات و نتایج آن، یکجا تحت اراده خداوند است. انسان برای فعل یا ترک، باید اراده کند؛ ولی همین علت و معلول و دیگر مبادی عمل، متعلق اراده الهی اند؛ به عبارت دیگر، علت مباشر و بی واسطه فعل، اراده انسان است و اراده خداوند در طول آن جای دارد[۱۶۳][۱۶۴].
۳. اضلال:[۱۶۵]
- برخی آیات با صراحت از اضلال انسان به دست خداوند سخن میگویند و تأکید میکنند که هرکس را خدا گمراه سازد، هیچ گاه به هدایت باز نمیآید: ﴿فَمَا لَكُمْ فِي الْمُنَافِقِينَ فِئَتَيْنِ وَاللَّهُ أَرْكَسَهُم بِمَا كَسَبُواْ أَتُرِيدُونَ أَن تَهْدُواْ مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِيلاً ﴾[۱۶۶] و خداوند هرکه را بخواهد، گمراه یا هدایت میکند: ﴿فَيُضِلُّ اللَّهُ مَن يَشَاء وَيَهْدِي مَن يَشَاء ﴾[۱۶۷]. «اضلال» به معنای ایجاد حالتی است در انسان، که باعث میشود او از قبول حق روی برتابد، چنان که کافران به رسالت حضرت محمد(ص) اقرار نکردند، هرچند صداقت او را باور داشتند[۱۶۸][۱۶۹].
- همچنین در قرآن کریم، از ختم قلوب، سمع و وجود پرده بر أبصار کافران سخن رفته است: ﴿خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴾[۱۷۰][۱۷۱] این آیه، به عقیده جبرگرایان، واضحترین دلیل است بر اینکه خالق کفر و ایمان و سبب هدایت و ضلالت بندگان، خداوند است و انسانها در این امور از خود اختیاری ندارند[۱۷۲]. اینان معتقدند که ﴿خَتَمَ﴾، یا به معنای آفریدن کفر در دلهای کافران است یا به این معنا که خداوند انگیزه کفر را در دل آنان قرار میدهد و این انگیزه، همراه قدرتی که آن نیز از خداوند است، آنان را به کفر میکشاند[۱۷۳][۱۷۴].
- "طبع" نیز مانند ختم است[۱۷۵] که درباره منافقان به کار رفته و بدین معناست که خداوند بر قلب آنان مهری زده است که بر کفر اصرار میورزند و از ایمان روی برمیتابند و به هیچ خیری نمیرسند[۱۷۶] ﴿فَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَفْقَهُونَ ﴾[۱۷۷] برخی آیات نیز هدایت بندگان را مانند گمراهی به اذن خداوند میدانند: ﴿وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَن تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ ﴾[۱۷۸]، پس میتوان به حکمی عام و حقیقی رسید که بر اساس آن باید پذیرفت ایمان محتاج اذن الهی است و خداوند به کافران اذن ایمان نمیدهد، چنان که[۱۷۹] به رسول اکرم(ص) میفرماید: ای پیامبر! تو نمیتوانی کسی را هدایت کنی، مگر خدا بخواهد: ﴿إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَن يَشَاء وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ ﴾[۱۸۰][۱۸۱].
- با این همه، بررسی آیاتی که بر اختیار انسان دلالت دارند، نشان میدهد که نمیتوان بر پایه آیات یاد شده جبر را پذیرفت، بلکه باید گفت خداوند هیچ کاری را بدون حکمت انجام نمیدهد؛ اگر به کسی اجازه ایمان یا کفر و نفاق میدهد، سزاوار بوده و طبع و ختم یا توفیق، بر اساس مجازات است و ابتدایی نیست[۱۸۲].
۴. جبر فلسفی:[۱۸۳]
- بر اساس قاعده " الشيء ما لم يجب لم يوجد "[۱۸۴] افعال انسان نیز از آن رو که ممکن الوجودند از این قاعده مستثنا نیستند. در این صورت این شبهه پیش میآید که دیگر نمیتوان آنها را اختیاری دانست، زیرا عمل اختیاری، آن است که فعل و ترکش برابر باشد نه ضروری. این شبهه نیز مردود است، زیرا تحقق هر معلولی به اقتضای علت تامّه خود ضروری است و علت تامّه در عمل اختیاری انسان، جز با اراده او محقق نمیشود و این خود مستلزم اختیار انسان است[۱۸۵][۱۸۶].
۵. جبر اجتماعی:[۱۸۷]
- امیل دورکهایم[۱۸۸] جامعهشناس معروف فرانسوی که طرفدار اصالت اجتماع است و ترکیب جامعه را حقیقی میداند و فرد را از نظر شخصیت انسانی به منزله ماده خام و ظرف خالی، و تمام شخصیت انسانی فرد را که مبنای اختیار اوست، پرتوی از تجلی عقل و اراده جمعی میداند، به جبر اجتماعی معتقد است. او بر این باور است که امور اجتماعی انسان که به جنبه حیوانی و زیستشناسی او مربوط میشوند، محصول جامعهاند نه محصول فکر و اراده فرد. این امور که از بیرون وجود فرد و از جامعه بر فرد تحمیل میشوند، جبریاند و عمومی[۱۸۹][۱۹۰].
- ریشه توهم جبر افراد در برابر جامعه و محیط این است که پنداشته شده لازمه ترکیب حقیقی، ادغام اجزا در یکدیگر و حل شدن کثرت آن ها در وحدت کل و پدید آمدن حقیقتی تازه است و گمان کرده اند پذیرفتن ترکیب حقیقی جامعه با شخصیت و استقلال فرد جمع نمیشود[۱۹۱] اما این مطلب درست نیست، زیرا اولاً جامعه حقیقتی اعتباری دارد و ترکیب آن ترکیب اعتباری است نه حقیقی، از این رو، قانونی نیز به عنوان قانون مستقل برای یک جامعه نمیتوان در نظر گرفت[۱۹۲]. ثانیاً بر فرض قبول حقیقی بودن ترکیب جامعه، از نظر فلسفی، همه ترکیبهای حقیقی به یک نحوه نیستند و هر اندازه ترکیب در سطح بالاتری قرار میگیرد، اجزاء نسبت به کل، استقلال نسبی بیشتری مییابند و نوعی کثرت در عین وحدت و وحدت در عین کثرت پدید میآید[۱۹۳]. ثالثاً تأثیر این جامعه که بر طبق فرض حقیقی، و دارای احکام و قوانین واقعی است، جبری و اجتناب ناپذیر نیست و حفظ سلامت اخلاقی در محیط فاسد و آلوده نیز ممکن است[۱۹۴] قرآن کریم در ماجرای قوم لوط اشاره دارد که لوط نبی(ع) از جامعه خود اثر نپذیرفت: ﴿وَلُوطًا آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَت تَّعْمَلُ الْخَبَائِثَ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَاسِقِينَ ﴾[۱۹۵][۱۹۶].
۶. جبر تاریخی:[۱۹۷]
- برخی فیلسوفان معتقدند که تاریخ، واقعیتی دارد، با احکامی ویژه و مردمی که در مقطعی تاریخی زندگی میکنند، محکوم به این احکاماند. در نظر این فیلسوفان، تاریخ کشتارگاه ارادههای فردی انسانهاست[۱۹۸] این شبهه نیز بیاساس است، زیرا اولاً تاریخ امری انتزاعی است و واقعیت خارجی ندارد و آنچه واقعیت ندارد، نمیتواند احکامی داشته باشد که بر جهان عینی اثر میگذارند[۱۹۹]. ثانیاً بر فرض قانونمند بودن تاریخ، حوادث تاریخی، بیعلت و تصادفی نیستند، بلکه معلول علتهاییاند که با آنها تحقق مییابند و تفسیر میشوند. در این حوادث انسانی، همواره یکی از اجزای علت تامه، اراده خود انسان است[۲۰۰][۲۰۱].
۷. جبر طبیعی:[۲۰۲]
- بنابر قانون وراثت، دست کم دستهای از صفات نسلهای گذشته به نسلهای بعدی میرسند. بر اساس برخی روایات نیز لقمه حرام بر نطفه اثر میگذارد[۲۰۳] برخی برپایه این قضایا پنداشتهاند که قوانین طبیعی ایجاب میکنند کاری خاص از انسان سر بزند و وی نیز توان مقابله ندارد. این شبهه نیز مردود است. بر فرض که این عوامل تأثیر قطعی و همیشگی داشته باشند، تنها به عنوان یکی از اجزای علت تامه تحقق فعل آدمی مقبولاند[۲۰۴] و انسان میتواند بر خلاف مقتضای این عوامل، رفتار دیگری در پیش گیرد. حضرت یوسف(ع) به رغم فراهم بودن شرایط و زمینههای طبیعی، فیزیکی، محیطی و روانی برای عمل نامشروع، با اختیار از آن روی برتافت[۲۰۵][۲۰۶].
اختیار در سایر موجودات
- از برخی آیات برمیآید که جن همانند انسان دارای شعور و اختیار است و از همین رو به او وعده پاداش و کیفر و بهشت و جهنم داده شده است: ﴿وَلَوْ شِئْنَا لَآتَيْنَا كُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَلَكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ ﴾[۲۰۷]. ابلیس نیز در قرآن موجودی مختار است که پس از فرمان سجده بر حضرت آدم(ع)، گفت: من از او برترم: ﴿قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَاْ خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ ﴾[۲۰۸]، زیرا اگر از خود اختیاری نداشت باید میگفت من مجبورم نافرمانی کنم. حیوانات نیز برخلاف نظر مشهور، که آنها را مانند گیاهان میداند، از نعمت اختیار برخوردارند و گاه کارهایی را که موجب آسیب رسیدن به آنهاست ترک میکنند، اگرچه اختیار موجود در آنها ضعیفتر از اختیار انسان است[۲۰۹][۲۱۰].
آثار اختیار
- اختیار و آزادی انسان، از عوامل اختلافهای عقیدتی و کشمکشهای اجتماعی: ﴿تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاء اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِن بَعْدِهِم مِّن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَلَكِنِ اخْتَلَفُواْ فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ وَمِنْهُم مَّن كَفَرَ وَلَوْ شَاء اللَّهُ مَا اقْتَتَلُواْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ﴾[۲۱۱]، ﴿وَلَوْ شَاء رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلاَ يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ﴾[۲۱۲][۲۱۳].
اختیار حضرت آدم(ع)
- اختیار و آزادی حضرت آدم(ع) در استفاده از خوراکیهای ممنوع در بهشت: ﴿وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلاَ مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ﴾[۲۱۴]، ﴿وَيَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلاَ مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ﴾[۲۱۵][۲۱۶].
اختیار ابلیس
- ابلیس موجودی دارای اختیار و اراده: ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ﴾[۲۱۷]، ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ لَمْ يَكُن مِّنَ السَّاجِدِينَ﴾[۲۱۸]، ﴿فَدَلاَّهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَن تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُل لَّكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُّبِينٌ﴾[۲۱۹]، ﴿فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى أَن يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا لَكَ أَلاَّ تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ قَالَ لَمْ أَكُن لِّأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ﴾[۲۲۰]، ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِينًا﴾[۲۲۱]، ﴿مَا أَشْهَدتُّهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلا خَلْقَ أَنفُسِهِمْ وَمَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا ﴾[۲۲۲]، ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى﴾[۲۲۳]، ﴿قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْعَالِينَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ﴾[۲۲۴][۲۲۵].
اختیار جنّیان
- جنّیان، مکلّف و مختار در عقیده: ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الإِنسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاء رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ﴾[۲۲۶]، ﴿وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُم مِّنَ الإِنسِ وَقَالَ أَوْلِيَاؤُهُم مِّنَ الإِنسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِيَ أَجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْوَاكُمْ خَالِدِينَ فِيهَا إِلاَّ مَا شَاء اللَّهُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ﴾[۲۲۷]، ﴿يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإِنسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَيُنذِرُونَكُمْ لِقَاء يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُواْ شَهِدْنَا عَلَى أَنفُسِنَا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَشَهِدُواْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُواْ كَافِرِينَ﴾[۲۲۸]، ﴿قَالَ ادْخُلُواْ فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِكُم مِّن الْجِنِّ وَالإِنسِ فِي النَّارِ كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَّعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّى إِذَا ادَّارَكُواْ فِيهَا جَمِيعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لأُولاهُمْ رَبَّنَا هَؤُلاء أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِّنَ النَّارِ قَالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَلَكِن لاَّ تَعْلَمُونَ وَقَالَتْ أُولاهُمْ لأُخْرَاهُمْ فَمَا كَانَ لَكُمْ عَلَيْنَا مِن فَضْلٍ فَذُوقُواْ الْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْسِبُونَ﴾[۲۲۹]، ﴿وَلَوْ شِئْنَا لَآتَيْنَا كُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَلَكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ فَذُوقُوا بِمَا نَسِيتُمْ لِقَاء يَوْمِكُمْ هَذَا إِنَّا نَسِينَاكُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْخُلْدِ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾[۲۳۰]، ﴿قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِّنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا﴾[۲۳۱]، ﴿وَأَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدَى آمَنَّا بِهِ فَمَن يُؤْمِن بِرَبِّهِ فَلا يَخَافُ بَخْسًا وَلا رَهَقًا وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا﴾[۲۳۲][۲۳۳].
اختیار در ایمان
- اختیار انسان در پذیرش و عدم پذیرش ایمان: ﴿تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاء اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِن بَعْدِهِم مِّن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَلَكِنِ اخْتَلَفُواْ فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ وَمِنْهُم مَّن كَفَرَ وَلَوْ شَاء اللَّهُ مَا اقْتَتَلُواْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ﴾[۲۳۴]، ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِن رَّبِّكُمْ فَآمِنُواْ خَيْرًا لَّكُمْ وَإِن تَكْفُرُواْ فَإِنَّ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا﴾[۲۳۵]، ﴿وَلَوْ شَاء رَبُّكَ لآمَنَ مَن فِي الأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُواْ مُؤْمِنِينَ﴾[۲۳۶]، ﴿قُلْ آمِنُواْ بِهِ أَوْ لاَ تُؤْمِنُواْ إِنَّ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ سُجَّدًا﴾[۲۳۷]، ﴿وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَن شَاء فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِن يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاء كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا﴾[۲۳۸][۲۳۹].
اختیار در تغییر سرنوشت
- اختیار و توانایی انسان برای تغییر سرنوشت خود: ﴿ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾[۲۴۰][۲۴۱]، ﴿لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ﴾[۲۴۲]، ﴿وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِن يُدْخِلُ مَن يَشَاء فِي رَحْمَتِهِ وَالظَّالِمُونَ مَا لَهُم مِّن وَلِيٍّ وَلا نَصِيرٍ﴾[۲۴۳][۲۴۴][۲۴۵].
- بدفرجامی انسانها، ناشی از سوء اختیار خود آنان: ﴿مَثَلُ مَا يُنفِقُونَ فِي هَذِهِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَثَلِ رِيحٍ فِيهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ فَأَهْلَكَتْهُ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَكِنْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾[۲۴۶]، ﴿أَوَلَمَّا أَصَابَتْكُم مُّصِيبَةٌ قَدْ أَصَبْتُم مِّثْلَيْهَا قُلْتُمْ أَنَّى هَذَا قُلْ هُوَ مِنْ عِندِ أَنفُسِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۲۴۷]، ﴿ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلاَّمٍ لِّلْعَبِيدِ﴾[۲۴۸][۲۴۹]. ﴿اتَّبِعْ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ وَلَوْ شَاء اللَّهُ مَا أَشْرَكُواْ وَمَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِوَكِيلٍ﴾[۲۵۰]، ﴿وَكَذَلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضًا بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ﴾[۲۵۱]، ﴿ذَلِكَ أَن لَّمْ يَكُن رَّبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا غَافِلُونَ﴾[۲۵۲]، ﴿وَكَذَلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٍ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ قَتْلَ أَوْلادِهِمْ شُرَكَاؤُهُمْ لِيُرْدُوهُمْ وَلِيَلْبِسُواْ عَلَيْهِمْ دِينَهُمْ وَلَوْ شَاء اللَّهُ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ﴾[۲۵۳][۲۵۴]، ﴿أَلَمْ يَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَقَوْمِ إِبْرَاهِيمَ وَأَصْحَابِ مَدْيَنَ وَالْمُؤْتَفِكَاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾[۲۵۵]، ﴿إِنَّ اللَّهَ لاَ يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَكِنَّ النَّاسَ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾[۲۵۶]، ﴿هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ أَن تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ كَذَلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ فَأَصَابَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا عَمِلُواْ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ﴾[۲۵۷]، ﴿إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي عَذَابِ جَهَنَّمَ خَالِدُونَ ﴾[۲۵۸]، ﴿وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَكِن كَانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ﴾[۲۵۹][۲۶۰].
اختیار در شرک
- شرک ورزیدن، برخاسته از اختیار و آزادی انسان: ﴿اتَّبِعْ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ وَلَوْ شَاء اللَّهُ مَا أَشْرَكُواْ وَمَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِوَكِيلٍ﴾[۲۶۱]، ﴿وَكَذَلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٍ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ قَتْلَ أَوْلادِهِمْ شُرَكَاؤُهُمْ لِيُرْدُوهُمْ وَلِيَلْبِسُواْ عَلَيْهِمْ دِينَهُمْ وَلَوْ شَاء اللَّهُ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ﴾[۲۶۲]، ﴿سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ لَوْ شَاء اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلاَ آبَاؤُنَا وَلاَ حَرَّمْنَا مِن شَيْءٍ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم حَتَّى ذَاقُواْ بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِندَكُم مِّنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِن تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ أَنتُمْ إِلاَّ تَخْرُصُونَ قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاء لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ﴾[۲۶۳]، ﴿وَقَالَ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ لَوْ شَاء اللَّهُ مَا عَبَدْنَا مِن دُونِهِ مِن شَيْءٍ نَّحْنُ وَلا آبَاؤُنَا وَلاَ حَرَّمْنَا مِن دُونِهِ مِن شَيْءٍ كَذَلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ﴾[۲۶۴][۲۶۵].
اختیار در شکرگزاری
- انسان، دارای اراده و اختیار برای سپاسگزاری به درگاه خدا: ﴿وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِّمَنْ أَرَادَ أَن يَذَّكَّرَ أَوْ أَرَادَ شُكُورًا﴾[۲۶۶]، ﴿قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ﴾[۲۶۷]، ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَن يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ﴾[۲۶۸]، ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا ﴾[۲۶۹][۲۷۰].
اختیار در عبادت
- اختیار داشتن انسان در عبادت و پرستش خدا و غیر آن: ﴿قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَّهُ دِينِي فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُم مِّن دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلا ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ﴾[۲۷۱]، ﴿وَقَالُوا لَوْ شَاء الرَّحْمَنُ مَا عَبَدْنَاهُم مَّا لَهُم بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ﴾[۲۷۲][۲۷۳].
اختیار در عبرتگیری
- اختیار و توانایی انسان بر پندگیری از قرآن: ﴿كَلاَّ إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ فَمَن شَاء ذَكَرَهُ﴾[۲۷۴]، ﴿كَلاَّ إِنَّهَا تَذْكِرَةٌ فَمَن شَاء ذَكَرَهُ﴾[۲۷۵][۲۷۶].
- اختیار انسان در عبرتگیری از نظام شب و روز و پی بردن به قدرت خدا: ﴿وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِّمَنْ أَرَادَ أَن يَذَّكَّرَ أَوْ أَرَادَ شُكُورًا﴾[۲۷۷][۲۷۸].
اختیار در عمل
- اختیار داشتن انسان در اعمال خوب یا بد: ﴿لاَ يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنتَ مَوْلانَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ ﴾[۲۷۹]، ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الإِنسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاء رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ﴾[۲۸۰]، ﴿مَن كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِأَنفُسِهِمْ يَمْهَدُونَ﴾[۲۸۱]، ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي آيَاتِنَا لا يَخْفَوْنَ عَلَيْنَا أَفَمَن يُلْقَى فِي النَّارِ خَيْرٌ أَم مَّن يَأْتِي آمِنًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾[۲۸۲]، ﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاء فَعَلَيْهَا ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ﴾[۲۸۳][۲۸۴].
اختیار در کفر
- اختیار و آزادی انسان در کفر ورزیدن: ﴿تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاء اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِن بَعْدِهِم مِّن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَلَكِنِ اخْتَلَفُواْ فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ وَمِنْهُم مَّن كَفَرَ وَلَوْ شَاء اللَّهُ مَا اقْتَتَلُواْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ﴾[۲۸۵]، ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِن رَّبِّكُمْ فَآمِنُواْ خَيْرًا لَّكُمْ وَإِن تَكْفُرُواْ فَإِنَّ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا﴾[۲۸۶]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ آبَاءَكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاء إِنِ اسْتَحَبُّواْ الْكُفْرَ عَلَى الإِيمَانِ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۲۸۷]، ﴿قُلْ آمِنُواْ بِهِ أَوْ لاَ تُؤْمِنُواْ إِنَّ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ سُجَّدًا﴾[۲۸۸]، ﴿وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَن شَاء فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِن يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاء كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا﴾[۲۸۹]، ﴿مَن كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِأَنفُسِهِمْ يَمْهَدُونَ﴾[۲۹۰][۲۹۱].
اختیار در گمراهی
- گمراهی و انحراف انسان، برخاسته از سوء اختیار وی: ﴿فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُل لِّلَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ وَالأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُواْ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَّإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ ﴾[۲۹۲]، ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُواْ نَصِيبًا مِّنَ الْكِتَابِ يَشْتَرُونَ الضَّلالَةَ وَيُرِيدُونَ أَن تَضِلُّواْ السَّبِيلَ﴾[۲۹۳]، ﴿قَدْ جَاءَكُم بَصَائِرُ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ ﴾[۲۹۴]، ﴿قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِوَكِيلٍ﴾[۲۹۵]، ﴿وَبَرَزُواْ لِلَّهِ جَمِيعًا فَقَالَ الضُّعَفَاء لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذَابِ اللَّهِ مِن شَيْءٍ قَالُواْ لَوْ هَدَانَا اللَّهُ لَهَدَيْنَاكُمْ سَوَاء عَلَيْنَا أَجَزِعْنَا أَمْ صَبَرْنَا مَا لَنَا مِن مَّحِيصٍ وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلاَ تَلُومُونِي وَلُومُواْ أَنفُسَكُم مَّا أَنَاْ بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[۲۹۶]، ﴿إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ ﴾[۲۹۷]، ﴿مَّنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً ﴾[۲۹۸]، ﴿وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَيَقُولُ أَأَنتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبَادِي هَؤُلاء أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبِيلَ قَالُوا سُبْحَانَكَ مَا كَانَ يَنبَغِي لَنَا أَن نَّتَّخِذَ مِن دُونِكَ مِنْ أَوْلِيَاء وَلَكِن مَّتَّعْتَهُمْ وَآبَاءَهُمْ حَتَّى نَسُوا الذِّكْرَ وَكَانُوا قَوْمًا بُورًا﴾[۲۹۹]، ﴿وَأَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَقُلْ إِنَّمَا أَنَا مِنَ الْمُنذِرِينَ﴾[۳۰۰]، ﴿وَلَوْ شِئْنَا لَآتَيْنَا كُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَلَكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ ﴾[۳۰۱]، ﴿قُلْ إِن ضَلَلْتُ فَإِنَّمَا أَضِلُّ عَلَى نَفْسِي وَإِنِ اهْتَدَيْتُ فَبِمَا يُوحِي إِلَيَّ رَبِّي إِنَّهُ سَمِيعٌ قَرِيبٌ﴾[۳۰۲]، ﴿إِنَّا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدَى فَلِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِوَكِيلٍ﴾[۳۰۳]، ﴿وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ﴾[۳۰۴]، ﴿ذَلِكَ مَبْلَغُهُم مِّنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَى﴾[۳۰۵]، ﴿إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ﴾[۳۰۶][۳۰۷].
اختیار در هدایت
- آزاد و مختار بودن انسان، در انتخاب راه درست: ﴿فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُل لِّلَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ وَالأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُواْ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَّإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ ﴾[۳۰۸]، ﴿قَدْ جَاءَكُم بَصَائِرُ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ ﴾[۳۰۹]، ﴿قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاء لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ﴾[۳۱۰]، ﴿قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِوَكِيلٍ﴾[۳۱۱]، ﴿وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى بَل لِّلَّهِ الأَمْرُ جَمِيعًا أَفَلَمْ يَيْأَسِ الَّذِينَ آمَنُواْ أَن لَّوْ يَشَاء اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِيعًا وَلاَ يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُواْ تُصِيبُهُم بِمَا صَنَعُواْ قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيبًا مِّن دَارِهِمْ حَتَّى يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ﴾[۳۱۲]، ﴿وَعَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَمِنْهَا جَائِرٌ وَلَوْ شَاء لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ﴾[۳۱۳]، ﴿مَّنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً ﴾[۳۱۴]، ﴿وَأَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَقُلْ إِنَّمَا أَنَا مِنَ الْمُنذِرِينَ﴾[۳۱۵]، ﴿وَلَوْ شِئْنَا لَآتَيْنَا كُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَلَكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ ﴾[۳۱۶]، ﴿قُلْ إِن ضَلَلْتُ فَإِنَّمَا أَضِلُّ عَلَى نَفْسِي وَإِنِ اهْتَدَيْتُ فَبِمَا يُوحِي إِلَيَّ رَبِّي إِنَّهُ سَمِيعٌ قَرِيبٌ﴾[۳۱۷]، ﴿إِنَّا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدَى فَلِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِوَكِيلٍ﴾[۳۱۸]، ﴿ذَلِكَ مَبْلَغُهُم مِّنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَى﴾[۳۱۹]، ﴿إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ﴾[۳۲۰]، ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا ﴾[۳۲۱]، ﴿إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ لِمَن شَاء مِنكُمْ أَن يَسْتَقِيمَ ﴾[۳۲۲][۳۲۳].
منشأ اختیار
- تعلّق مشیت خداوند به مختار بودن انسانها و جوامع، در نزاعها و جنگها: ﴿تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاء اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِن بَعْدِهِم مِّن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَلَكِنِ اخْتَلَفُواْ فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ وَمِنْهُم مَّن كَفَرَ وَلَوْ شَاء اللَّهُ مَا اقْتَتَلُواْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ﴾[۳۲۴][۳۲۵].
- تعلّق خواست خدا به آزاد بودن انسان در انتخاب راه هدایت و ایمان: ﴿وَإِن كَانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَن تَبْتَغِيَ نَفَقًا فِي الأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِي السَّمَاء فَتَأْتِيَهُم بِآيَةٍ وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ﴾[۳۲۶]، ﴿وَإِن كَانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَن تَبْتَغِيَ نَفَقًا فِي الأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِي السَّمَاء فَتَأْتِيَهُم بِآيَةٍ وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ﴾[۳۲۷]، ﴿قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاء لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ﴾[۳۲۸]، ﴿وَلَوْ شَاء رَبُّكَ لآمَنَ مَن فِي الأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُواْ مُؤْمِنِينَ﴾[۳۲۹]، ﴿وَلَوْ شَاء رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلاَ يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ﴾[۳۳۰]، ﴿وَعَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَمِنْهَا جَائِرٌ وَلَوْ شَاء لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ﴾[۳۳۱]، ﴿وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِن يُدْخِلُ مَن يَشَاء فِي رَحْمَتِهِ وَالظَّالِمُونَ مَا لَهُم مِّن وَلِيٍّ وَلا نَصِيرٍ﴾[۳۳۲][۳۳۳].
- تعلّق مشیت خدا به اختیار انسان در شرک ورزیدن: ﴿قُلْ آمِنُواْ بِهِ أَوْ لاَ تُؤْمِنُواْ إِنَّ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ سُجَّدًا﴾[۳۳۴][۳۳۵].
- تعلق خواست خداوند به مختار بودن انسان در عبادت: ﴿وَقَالُوا لَوْ شَاء الرَّحْمَنُ مَا عَبَدْنَاهُم مَّا لَهُم بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ﴾[۳۳۶][۳۳۷].
- مشیت خدا، محدودکننده اختیار انسان: ﴿ووَلا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا إِلاَّ أَن يَشَاء اللَّهُ وَاذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَن يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا ﴾[۳۳۸]، ﴿وَمَا تَشَاؤُونَ إِلاَّ أَن يَشَاء اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا﴾[۳۳۹]، ﴿وَمَا تَشَاؤُونَ إِلاَّ أَن يَشَاء اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ﴾[۳۴۰][۳۴۱].
- تعلّق مشیت خداوند به مختار بودن جنّیان: ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الإِنسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاء رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ﴾[۳۴۲][۳۴۳].
جبر بر ایمان
- جبری نبودن ایمان، برخاسته از مشیت خدا: ﴿وَلَوْ شَاء رَبُّكَ لآمَنَ مَن فِي الأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُواْ مُؤْمِنِينَ﴾[۳۴۴]، ﴿لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ أَلاَّ يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِّن السَّمَاء آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ﴾[۳۴۵][۳۴۶].
- بیتأثیری ایمان اجباری، به هنگام نزول عذاب استیصال: ﴿إِنَّ الَّذِينَ حَقَّتْ عَلَيْهِمْ كَلِمَتُ رَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ وَلَوْ جَاءَتْهُمْ كُلُّ آيَةٍ حَتَّى يَرَوُاْ الْعَذَابَ الأَلِيمَ فَلَوْلاَ كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلاَّ قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُواْ كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ ﴾[۳۴۷][۳۴۸].
جبر بر توحید
- جبری نبودن توحید و پرهیز از شرک، مقتضای خواست خدا: ﴿وَلَوْ شَاء اللَّهُ مَا أَشْرَكُواْ وَمَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِوَكِيلٍ﴾[۳۴۹]، ﴿سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ لَوْ شَاء اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلاَ آبَاؤُنَا وَلاَ حَرَّمْنَا مِن شَيْءٍ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم حَتَّى ذَاقُواْ بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِندَكُم مِّنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِن تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ أَنتُمْ إِلاَّ تَخْرُصُونَ﴾[۳۵۰]، ﴿وَقَالَ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ لَوْ شَاء اللَّهُ مَا عَبَدْنَا مِن دُونِهِ مِن شَيْءٍ نَّحْنُ وَلا آبَاؤُنَا وَلاَ حَرَّمْنَا مِن دُونِهِ مِن شَيْءٍ كَذَلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ﴾[۳۵۱]، ﴿وَقَالُوا لَوْ شَاء الرَّحْمَنُ مَا عَبَدْنَاهُم مَّا لَهُم بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ﴾[۳۵۲][۳۵۳].
جبر بر دین
- عقاید دین، غیر قابل جبر و تحمیل: ﴿لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾[۳۵۴][۳۵۵]، ﴿وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِن لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُم فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّه مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ﴾[۳۵۶]، ﴿وَلَوْ شَاء رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلاَ يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ﴾[۳۵۷]، ﴿وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِن يُضِلُّ مَن يَشَاء وَيَهْدِي مَن يَشَاء وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾[۳۵۸]، ﴿وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِن يُدْخِلُ مَن يَشَاء فِي رَحْمَتِهِ وَالظَّالِمُونَ مَا لَهُم مِّن وَلِيٍّ وَلا نَصِيرٍ﴾[۳۵۹][۳۶۰].
جبر بر اعمال
- مجبور بودن انسان در اعمال و افعال خود، افترایی به خداوند: ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الإِنسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاء رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ﴾[۳۶۱]، ﴿وَكَذَلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٍ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ قَتْلَ أَوْلادِهِمْ شُرَكَاؤُهُمْ لِيُرْدُوهُمْ وَلِيَلْبِسُواْ عَلَيْهِمْ دِينَهُمْ وَلَوْ شَاء اللَّهُ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ﴾[۳۶۲][۳۶۳].
- تعلّق نگرفتن مشیت خدا، به جبری بودن اعمال انسان: ﴿تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاء اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِن بَعْدِهِم مِّن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَلَكِنِ اخْتَلَفُواْ فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ وَمِنْهُم مَّن كَفَرَ وَلَوْ شَاء اللَّهُ مَا اقْتَتَلُواْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ﴾[۳۶۴]، ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الإِنسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاء رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ﴾[۳۶۵]، ﴿وَكَذَلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٍ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ قَتْلَ أَوْلادِهِمْ شُرَكَاؤُهُمْ لِيُرْدُوهُمْ وَلِيَلْبِسُواْ عَلَيْهِمْ دِينَهُمْ وَلَوْ شَاء اللَّهُ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ﴾[۳۶۶][۳۶۷].
- گمراهی، زمینه جبرگرایی کافران در کارهای خود: ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقَكُمْ اللَّهُ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ يَشَاء اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ فِي ضَلالٍ مُّبِينٍ﴾[۳۶۸][۳۶۹].
جبر بر هدایت
- جبری نبودن هدایت و ضلالت انسانها، مقتضای مشیت الهی: ﴿وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى ﴾[۳۷۰]، ﴿قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاء لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ﴾[۳۷۱]، ﴿وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى بَل لِّلَّهِ الأَمْرُ جَمِيعًا أَفَلَمْ يَيْأَسِ الَّذِينَ آمَنُواْ أَن لَّوْ يَشَاء اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِيعًا وَلاَ يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُواْ تُصِيبُهُم بِمَا صَنَعُواْ قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيبًا مِّن دَارِهِمْ حَتَّى يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ﴾[۳۷۲]، ﴿وَعَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَمِنْهَا جَائِرٌ وَلَوْ شَاء لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ﴾[۳۷۳]، ﴿وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِن يُضِلُّ مَن يَشَاء وَيَهْدِي مَن يَشَاء وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾[۳۷۴]، ﴿وَلَوْ شِئْنَا لَآتَيْنَا كُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَلَكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ﴾[۳۷۵][۳۷۶].
جبرگرایان
- جبرگرایی مشرکان، در امّتهای پیشین: ﴿سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ لَوْ شَاء اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلاَ آبَاؤُنَا وَلاَ حَرَّمْنَا مِن شَيْءٍ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم حَتَّى ذَاقُواْ بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِندَكُم مِّنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِن تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ أَنتُمْ إِلاَّ تَخْرُصُونَ﴾[۳۷۷]، ﴿وَقَالَ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ لَوْ شَاء اللَّهُ مَا عَبَدْنَا مِن دُونِهِ مِن شَيْءٍ نَّحْنُ وَلا آبَاؤُنَا وَلاَ حَرَّمْنَا مِن دُونِهِ مِن شَيْءٍ كَذَلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ﴾[۳۷۸][۳۷۹].
- اعتقاد مستکبران، بر جبری بودن گمراهی خویش: ﴿وَبَرَزُواْ لِلَّهِ جَمِيعًا فَقَالَ الضُّعَفَاء لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذَابِ اللَّهِ مِن شَيْءٍ قَالُواْ لَوْ هَدَانَا اللَّهُ لَهَدَيْنَاكُمْ سَوَاء عَلَيْنَا أَجَزِعْنَا أَمْ صَبَرْنَا مَا لَنَا مِن مَّحِيصٍ﴾[۳۸۰][۳۸۱][۳۸۲].
آثار جبرگرایی مشرکان
- تمسّک مشرکان صدر اسلام به جبر، برای توجیه بدعتها و عملکرد خویش: ﴿سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ لَوْ شَاء اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلاَ آبَاؤُنَا وَلاَ حَرَّمْنَا مِن شَيْءٍ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم حَتَّى ذَاقُواْ بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِندَكُم مِّنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِن تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ أَنتُمْ إِلاَّ تَخْرُصُونَ﴾[۳۸۳]، ﴿وَقَالَ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ لَوْ شَاء اللَّهُ مَا عَبَدْنَا مِن دُونِهِ مِن شَيْءٍ نَّحْنُ وَلا آبَاؤُنَا وَلاَ حَرَّمْنَا مِن دُونِهِ مِن شَيْءٍ كَذَلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ﴾[۳۸۴][۳۸۵].
- جبر، دستاویز مشرکان و کافران صدر اسلام برای توجیه شرک خویش و پدرانشان: ﴿سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ لَوْ شَاء اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلاَ آبَاؤُنَا وَلاَ حَرَّمْنَا مِن شَيْءٍ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم حَتَّى ذَاقُواْ بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِندَكُم مِّنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِن تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ أَنتُمْ إِلاَّ تَخْرُصُونَ﴾[۳۸۶]، ﴿وَقَالَ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ لَوْ شَاء اللَّهُ مَا عَبَدْنَا مِن دُونِهِ مِن شَيْءٍ نَّحْنُ وَلا آبَاؤُنَا وَلاَ حَرَّمْنَا مِن دُونِهِ مِن شَيْءٍ كَذَلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ﴾[۳۸۷]، ﴿وَقَالُوا لَوْ شَاء الرَّحْمَنُ مَا عَبَدْنَاهُم مَّا لَهُم بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ﴾[۳۸۸][۳۸۹].
زمینههای جبرگرایی مشرکان
- جهل و پندار، زمینهساز گرایش به جبر: ﴿وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى ﴾[۳۹۰]، ﴿سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ لَوْ شَاء اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلاَ آبَاؤُنَا وَلاَ حَرَّمْنَا مِن شَيْءٍ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم حَتَّى ذَاقُواْ بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِندَكُم مِّنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِن تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ أَنتُمْ إِلاَّ تَخْرُصُونَ﴾[۳۹۱]، ﴿وَقَالُوا لَوْ شَاء الرَّحْمَنُ مَا عَبَدْنَاهُم مَّا لَهُم بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ﴾[۳۹۲][۳۹۳].
- گمراهی، زمینه جبرگرایی مشرکان کافر: ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقَكُمْ اللَّهُ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ يَشَاء اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ فِي ضَلالٍ مُّبِينٍ﴾[۳۹۴][۳۹۵].
- یهود، مدّعی جبر و قدرت نداشتن بر ایمان: ﴿فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ وَكُفْرِهِم بِآيَاتِ اللَّهِ وَقَتْلِهِمُ الأَنبِيَاء بِغَيْرِ حَقٍّ وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلاَ يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِيلاً ﴾[۳۹۶][۳۹۷][۳۹۸].
جبر و اختیار در فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱
منظور آن دسته از آیاتی است که ناظر به این مسئله پیچیده و بحث انگیز اعتقادی است که معرکه آرا شده و در قرآن آیات بسیاری ناظر به این مسئله از دو سوی مفسران اشاعره و معتزله مورد توجه قرار گرفته و در عین حال این موضوع مورد توجه این مدخل نیست و تنها به مباحثی از آیات اشاره دارد، که ناظر به اندیشه و حیات و شیوه تبلیغ پیامبر و حق اراده مردم و پرسشهایی است که از ایشان شده و در این باره در قرآن بازتاب یافته است.
- ﴿وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ﴾[۳۹۹]
- ﴿لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ﴾[۴۰۰]
- ﴿وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكُوا وَمَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ﴾[۴۰۱]. پیامبر وکیل و نگهدارنده ایمان مردم نیست
- ﴿وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ﴾[۴۰۲]
- ﴿فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ﴾[۴۰۳] ﴿لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ﴾[۴۰۴]. پیامبر تنها تو یادآوری کننده هستی، تو چیره گر نیستی
- ﴿فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ﴾[۴۰۵]. پیامبر ارشاد و راهنمایی میکند، هر کس خواست ایمان میآورد و هر که نخواست، نمیآورد و اجبار نمیشود
- ﴿كَلَّا إِنَّهَا تَذْكِرَةٌ﴾[۴۰۶]﴿فَمَنْ شَاءَ ذَكَرَهُ﴾[۴۰۷] نزول قرآن برای اندرز دادن است تا هر که بخواهد
- ﴿إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ﴾[۴۰۸]کتاب الهی چیزی جز ذکر و یادآوری نیست:
- ﴿إِنَّ هَذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا﴾[۴۰۹]کتاب الهی تذکره و یادآوری است که هرکسی که میخواهد راه کمال به سوی خداوندرا انتخاب کند[۴۱۰].
جبر در فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱
منظور آن دسته از آیاتی است که با تعبیرهای مختلف از اجبار و اکراه کردن دیگران پرهیز میدهد و معنای آن این نیست که پیامبر چنین کاری انجام میدهد، بلکه در مقام گوشزد و پیشگیری است.
- ﴿نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ يَخَافُ وَعِيدِ﴾[۴۱۱]
- ﴿وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ﴾[۴۱۲]
- ﴿لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ * إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ﴾[۴۱۳]
- ﴿وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكُوا وَمَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ﴾[۴۱۴]
نتیجه: در این آیات:
- هر گونه جبر و اجبار و اکراه بر ایمان از طرف پیامبر نفی گردیده است: ﴿أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ﴾[۴۱۵]
- شیوه دعوت و رفتار پیامبر براساس حکمت و اقناع و تذکر است و پیامبر از رفتار جباران به دور است: ﴿وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ﴾[۴۱۶] مشیت الهی در دعوت پیامبران چنین است که باب اختیار و انتخاب باز باشد و عدهای ایمان بیاورند و عدهای نیاورند و گفتگو و جدل همیشه میان آنان در اشکال و مراتب مختلف رخ بدهد[۴۱۷].
منابع
- رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم
- فرهنگ قرآن
- فرهنگ قرآن
- سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم
پانویس
- ↑ مجموعه آثار، ج۱، ص۳۹۳.
- ↑ بیست گفتار، ص۶۵.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 241- 242؛ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۳۰۵.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۱۰۹.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۲.
- ↑ لغت نامه، ج ۴، ص ۷۴۸۷، «جبر».
- ↑ مقاییس اللغه، ج ۱، ص ۵۰۱، «جبر».
- ↑ العین، ج ۶، ص ۱۱۶، «جبر».
- ↑ العین، ج ۶، ص ۱۱۶، «جبر».
- ↑ مقاییس اللغه، ج ۱، ص ۵۰۱.
- ↑ تاج العروس، ج ۶، ص ۱۵۸، «جبر».
- ↑ التحقیق، ج ۲، ص ۴۵ - ۴۶، «جبر».
- ↑ مفردات، ص ۱۸۳، «جبر».
- ↑ مفردات، ص ۱۸۳، «جبر».
- ↑ لغت نامه، ج ۴، ص ۷۴۹۰.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ لسان العرب، ج ۴، ص ۲۶۶، «خیر».
- ↑ فرهنگ معارف اسلامی، ج ۱، ص ۱۰۵.
- ↑ حسن رضایی| رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۴.
- ↑ تصحیح الاعتقاد، مفید، ص۴۶، سلسلة مؤلّفات الشّیخ المفید، ج۵.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۹.
- ↑ مجموعه آثار، ج۱، ص۳۹۴.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۳۰۶.
- ↑ وسائل الشیعه، ج ۲۴، ص ۳۸۵.
- ↑ وسائل الشیعه، ج ۲۴، ص ۱۲.
- ↑ مصطلحات فلسفی، ص ۶۳.
- ↑ شرح مصطلحات کلامی، ص ۱۱.
- ↑ معارف قرآن، ص ۳۷۶.
- ↑ فرهنگ معارف اسلامی، ج ۱، ص ۱۰۵ - ۱۰۶؛ شرح مصطلاحات کلامی، ص ۱۱.
- ↑ مصطلحات فلسفی، ص ۶۹ - ۷۳.
- ↑ فرهنگ معارف اسلامی، ص ۶۲۸.
- ↑ فرهنگ معارف اسلامی، ص ۶۲۸.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ – ۴۹۶؛ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۳۰۵.
- ↑ پس شما آنان را نکشتید که خداوند آنان را کشت، و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند؛ سوره انفال، آیه: ۱۷.
- ↑ با آن هرکس را بخواهی گمراه میداری و هرکس را بخواهی راهنمایی میفرمایی؛ سوره اعراف، آیه: ۱۵۵.
- ↑ و بگو که این (قرآن) راستین و از سوی پروردگار شماست، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر پیشه کند؛ سوره کهف، آیه: ۲۹.
- ↑ و از کوشش آنانکه جهان واپسین را بخواهند و فراخور آن بکوشند و مؤمن باشند؛ سپاسگزاری خواهد شد؛ سوره اسراء، آیه: ۱۹.
- ↑ و سخن پروردگارت به راستی و دادگری کامل شد؛ هیچ دگرگون کنندهای برای سخنان وی نیست؛ سوره انعام، آیه: ۱۱۵.
- ↑ و اگر پروردگارت میخواست مردم را امّتی یگانه میکرد؛ و آنان هماره اختلاف میورزند؛ سوره هود، آیه: ۱۱۸.
- ↑ هیچ گزندی در زمین و به جانهایتان نمیرسد مگر پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابی (آمده) است؛ این بر خداوند آسان است؛ سوره حدید، آیه: ۲۲.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ باب حادی عشر، ص ۱۵۱.
- ↑ نمونه، ج ۲۶، ص ۶۴.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ کلام اسلامی، ش ۳۱، ص ۱۰۸؛ «نیم نگاهی به مقاله علم و اختیار استاد سبحانی».
- ↑ المیزان، ج ۷، ص ۷۹.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ رسائل المرتضی، ج ۳، ص ۱۹۱.
- ↑ نمونه، ج ۲۶، ص ۶۴ - ۶۶.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ اما آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند برای آنچه انجام میدادند به پذیرایی، آنان را بوستانسراهاست؛ سوره سجده، آیه: ۱۹.
- ↑ الکافی، ج ۱؛ ص ۱۵۹.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ و اگر ما پیش از آن با عذابی آنان را نابود میکردیم میگفتند: پروردگارا! چرا فرستادهای برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیش از آنکه زبون و خوار گردیم پیروی کنیم؛ سوره طه، آیه: ۱۳۴.
- ↑ هر کس رهیاب شود تنها به سود خود راه یافته و هر کس گمراه شود تنها به زیان خود گمراه گردیده است و هیچ باربرداری بار (گناه) دیگری را بر دوش نخواهد گرفت و ما تا پیامبری برنینگیزیم (کسی را) عذاب نمیکنیم؛ سوره اسراء، آیه: ۱۵.
- ↑ المیزان، ج ۷، ص ۲۲.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ المیزان، ج ۷، ص ۲۲.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ بحارالانوار، ج ۵، ص ۲ - ۶۷.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ توضیح المراد، ص ۵۵۸.
- ↑ آموزش عقائد، مصباح، ص ۱۳۴.
- ↑ توضیح المراد، ص ۵۵۷؛ اسفار، ج ۶، ص ۳۷۴.
- ↑ معارف قرآن، ص ۱۹۸.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ مجموعه رسائل فلسفی، ص ۲۷۴ - ۲۷۶.
- ↑ توضیح المراد، ص ۵۵۶.
- ↑ کیهان اندیشه، ش ۶۵، ص ۱۵۹؛ رساله «جبر و اختیار»، ص ۱۵۹.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ مصباح الهدایه، ص ۲۸ - ۳۵؛ شرح التعرف، ربع ۱، ص ۴۱۰ - ۴۲۹.
- ↑ اسفار، ج ۶، ص ۳۷۵.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ الاصفی، ج ۲، ص ۹۳۵ - ۹۳۴.
- ↑ و پروردگارت هر چه خواهد میآفریند و میگزیند؛ آنان را گزینشی نیست، پاکا خداوند و فرابرترا (که اوست) از آنچه (برای او) شریک میآورند؛ سوره قصص، آیه: ۶۸.
- ↑ التبیان، ج ۸، ص ۱۷۰.
- ↑ جامع البیان، ج ۹، ص ۷۰ - ۷۱.
- ↑ پس شما آنان را نکشتید که خداوند آنان را کشت، و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند؛ سوره انفال، آیه: ۱۷.
- ↑ مجمع البیان، ج ۴، ص ۸۱۴.
- ↑ جامع البیان، ج ۹، ص ۷۰ - ۷۱.
- ↑ نمونه، ج ۷، ص ۱۱۵.
- ↑ جوامع الجامع، ج ۱، ص ۵۶۲ - ۵۶۳.
- ↑ المیزان، ج ۹، ص ۴۸.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ راهنما، ج ۸، ص ۶۴۸.
- ↑ بیگمان خداوند آنچه را که گروهی دارند دگرگون نمیکند (و از آنان نمیستاند) مگر آنها آنچه را که در خویش دارند دگرگون سازند و چون خداوند برای گروهی بلایی بخواهد بازگشتی ندارد؛ سوره رعد، آیه: ۱۱.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ بیگمان این یک پند است پس هر که خواهد، راهی به سوی پروردگارش در پیش گیرد.و جز آنچه خواست خداوند است، مخواهید که خداوند دانایی فرزانه است؛ سوره انسان، آیه: ۲۹ - ۳۰.
- ↑ نمونه، ج ۲۵، ص ۳۸۵.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ و اگر میخواستیم رهنمود هر کس را به او به اجبار ارزانی میداشتیم؛ سوره سجده، آیه: ۱۳.
- ↑ و اگر پروردگارت میخواست مردم را امّتی یگانه میکرد؛ و آنان هماره اختلاف میورزند؛ سوره هود، آیه: ۱۱۸.
- ↑ ما به او راه را نشان دادهایم؛ سوره انسان، آیه: ۳.
- ↑ آنگاه راه را بر او هموار ساخته؛ سوره عبس، آیه:۲۰.
- ↑ خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس؛ سوره انسان، آیه: ۳.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ این است آن روز راستین؛ پس هر که خواهد راه بازگشتی به سوی پروردگار خویش در پیش گیرد؛ سوره نبأ، آیه: ۳۹.
- ↑ و بگو که این (قرآن) راستین و از سوی پروردگار شماست، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر پیشه کند؛ سوره کهف، آیه: ۲۹.
- ↑ آموزش عقاید، غرویان، ص ۲۰۹ - ۲۱۰.
- ↑ المنیر، ج ۲۹، ص ۳۰۹.
- ↑ و هیچ کس را جز به اذن خداوند یارایی نیست که ایمان آورد و (خداوند) عذاب را بر آنان که خرد نمیورزند برقرار میدارد؛ سوره یونس، آیه: ۱۰۰.
- ↑ المیزان، ج ۸، ص ۴۸.
- ↑ و برای هر یک بدانچه انجام دادهاند پایههایی است؛ سوره انعام، آیه: ۱۳۲.
- ↑ این برای کارهایی است که کردهاید و (بدانید) که خداوند با بندگان، ستمگر نیست؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۸۲.
- ↑ خداوند بر آن نبود که به آنان ستم کند ولی آنان خود به خویش ستم میورزیدند؛ سوره توبه، آیه: ۷۰.
- ↑ خداوند بر دلها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بیناییهای آنها پردهای است و عذابی سترگ خواهند داشت؛ سوره بقره، آیه: ۷.
- ↑ نمونه، ج ۱، ص ۸۳.
- ↑ در حالی که چنین نیست بلکه برای کفرشان خداوند بر آن (دل) ها مهر نهاد، پس جز اندکی ایمان نمیآورند؛ سوره نساء، آیه: ۱۵۵.
- ↑ شیطان شما را از تنگدستی میهراساند و به کار زشت وا میدارد؛ سوره بقره، آیه: ۲۶۸.
- ↑ در زمین (بدیها را) در دید آنها خواهم آراست؛ سوره حجر، آیه: ۳۹.
- ↑ و همگان را از راه به در خواهم برد؛ سوره حجر، آیه: ۳۹.
- ↑ فی ظلال القرآن، ج ۴، ص ۲۱۴۲.
- ↑ که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل میکنند چیرگی نیست؛ سوره نحل، آیه: ۹۹.
- ↑ چیرگی او تنها بر کسانی است که دوستش میدارند و بر کسانی که به او شرک میورزند؛ سوره نحل، آیه:۱۰۰.
- ↑ گفت: پروردگارا! برای آنکه مرا بیراه نهادی؛ سوره حجر، آیه: ۳۹.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱۹، ص ۱۴۵، ۱۹۰.
- ↑ الموسوعة القرآنیه، ج ۱۰، ص ۱۸۱.
- ↑ اعراب القرآن، ج ۲، ص ۳۸۱.
- ↑ جامع البیان، ج ۶، ص ۱۵.
- ↑ و نیز برای این گفتارشان که: دلهای ما در پوششهایی است؛ سوره نساء، آیه: ۱۵۵.
- ↑ در حالی که چنین نیست بلکه برای کفرشان خداوند بر آن (دل) ها مهر نهاد، پس جز اندکی ایمان نمیآورند؛ سوره نساء، آیه: ۱۵۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص ۱۷۳.
- ↑ به زودی مشرکان خواهند گفت: اگر خداوند میخواست ما و پدرانمان شرک نمیورزیدیم و چیزی را حرام نمیدانستیم؛ سوره انعام، آیه: ۱۴۸.
- ↑ همینگونه پیشینیان آنها پیامبران را دروغگو شمردند تا آنکه عذاب ما را چشیدند؛ بگو: آیا نزدتان دانشی است تا آن را برای ما آشکار سازید؟ شما جز از گمان پیروی ندارید و جز نادرست برآورد نمیکنید؛ سوره انعام، آیه: ۱۴۸.
- ↑ الکافی، ج ۸، ص ۸۱.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ مجمع البیان، ج ۹، ص ۳۶۲.
- ↑ هیچ گزندی در زمین و به جانهایتان نمیرسد مگر پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابی (آمده) است؛ این بر خداوند آسان است؛ سوره حدید، آیه: ۲۲.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۹، ص ۴۶۷.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ و برای هر یک بدانچه انجام دادهاند پایههایی است، و پروردگارت از آنچه انجام میدهند غافل نیست؛ سوره انعام، آیه: ۱۳۲.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص ۱۵۳.
- ↑ الکافی، ج ۸، ص ۸۱.
- ↑ و بیگمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریدهایم؛ زیرا دلهایی دارند که با آن درنمییابند و دیدگانی که با آن نمینگرند و گوشهایی که با آن نمیشنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراهترند؛ آنانند که ناآگاهند؛ سوره اعراف، آیه: ۱۷۹.
- ↑ الکافی، ج ۸، ص ۸۱.
- ↑ و سخن پروردگارت به راستی و دادگری کامل شد؛ هیچ دگرگون کنندهای برای سخنان وی نیست و او شنوای داناست؛ سوره انعام، آیه: ۱۱۵.
- ↑ تفسیر قاسمی، ج ۶، ص ۶۹۲.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ انسان و سرنوشت، ص ۳۲ ـ ۳۸.
- ↑ نمونه، ج ۲۳، ص ۸۳؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۳۸۵؛ معارف قرآن، ص ۲۰۴ - ۲۰۵.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ و بدینگونه برای هر پیامبری دشمنی از شیطانهای آدمی و پری قرار دادیم که برخی به برخی دیگر یکدیگر، به فریب سخنان آراسته الهام میکنند و اگر پروردگار تو میخواست آن (کار) را نمیکردند پس آنان را با دروغی که میبافند واگذار؛ سوره انعام، آیه: ۱۱۲.
- ↑ فی ظلال القرآن، ج ۳، ص ۱۱۸۸.
- ↑ المیزان، ج ۷، ص ۳۲۱.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص ۱۱۹.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ فی ظلال القرآن، ج ۶، ص ۳۷۶۳.
- ↑ و پند نمیگیرند مگر که خداوند بخواهد که او سزیده پرهیختن و سزاوار آمرزیدن است؛ سوره مدثر، آیه: ۵۶.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۳۰، ص ۷۱۷.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۳۰، ص ۷۱۷.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ زشتی همه اینها نزد پروردگارت ناپسند است؛ سوره اسراء، آیه: ۳۸.
- ↑ و ناسپاسی را برای بندگانش نمیپسندد؛ سوره زمر، آیه: ۷.
- ↑ رسائل المرتضی، ج۱، ص۱۴۰ - ۱۴۱؛ کشف المراد، ص ۴۲۲ - ۴۲۳.
- ↑ نهایة الحکمه، ص ۳۶۵ - ۳۶۶.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ چه بر سر شما آمده است که درباره منافقان، دو گروه شدهاید در حالی که خداوند آنان را برای آنچه که انجام دادهاند واژگون کرده است؛ آیا میخواهید کسی را که خداوند گمراه وا نهاده است راهنمایی کنید؟ و هر کس را که خداوند گمراه وانهد هرگز راهی برای او نمییابی؛ سوره نساء، آیه: ۸۸.
- ↑ خداوند هر که را بخواهد بیراه میدارد و هر که را بخواهد به راه میآورد؛ سوره ابراهیم، آیه: ۴.
- ↑ جامع البیان، ج ۶، ص ۲۶۶.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ خداوند بر دلها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بیناییهای آنها پردهای است و عذابی سترگ خواهند داشت؛ سوره بقره، آیه: ۷.
- ↑ جامع البیان، ج ۱، ص ۱۶۴ - ۱۶۵.
- ↑ جامع البیان، ص ۱۶۴ - ۱۶۹.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱، ص ۲۹۲ - ۲۹۱.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۸۱.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۳۹۳.
- ↑ آنگاه بر دلهاشان مهر نهاده شد از این رو (حقیقت را) درنمییابند؛ سوره منافقون، آیه: ۳.
- ↑ و هیچ کس را جز به اذن خداوند یارایی نیست که ایمان آورد و (خداوند) عذاب را بر آنان که خرد نمیورزند برقرار میدارد؛ سوره یونس، آیه: ۱۰۰.
- ↑ المیزان، ج ۱۰، ص ۱۲۶ - ۱۲۷.
- ↑ بیگمان تو هر کس را که دوست داری راهنمایی نمیتوانی کرد امّا خداوند هر کس را بخواهد راهنمایی میکند و او به رهیافتگان داناتر است؛ سوره قصص، آیه:۵۶.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ تا وجود شیء ممکن به حدّ ضرورت نرسد، تحقق نمییابد؛ نهایة الحکمه، ص ۵۴.
- ↑ معارف قرآن، ص ۳۸۸.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ Emile Durkheim.
- ↑ مجموعه آثار، ج ۲، ص ۳۴۶ - ۳۴۷، «جامعه و تاریخ».
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ مجموعه آثار، ج ۲، ص ۳۴۸.
- ↑ جامعه و تاریخ، ص ۱۲۸، ۱۴۴.
- ↑ مجموعه آثار، ج ۲، ص ۳۴۹، «جامعه و تاریخ».
- ↑ معارف قرآن، ص ۳۹۲ - ۳۹۳.
- ↑ و به لوط داوری و دانشی دادیم و او را از شهری که (مردم آن) کارهای پلید میکردند رهاندیم که آنان گروه بدی نافرمانبردار بودند؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۴.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ جامعه و تاریخ، ص ۱۵۷ - ۱۵۸؛ مجموعه آثار، ج ۲، ص ۳۸۱ - ۳۸۳ «جامعه و تاریخ»؛ ج ۲۱، ص ۴۲۸، «اسلام و نیازهای زمان».
- ↑ معارف قرآن، ص ۳۹۱.
- ↑ جامعه و تاریخ، ص ۱۵۸ - ۱۶۱.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ الکافی، ج ۵، ص ۱۲۵؛ نورالثقلین، ج ۳، ص ۱۸۲ - ۱۸۴.
- ↑ کلام اسلامی، ش ۱۷، ص ۱۰ - ۱۱، «علم و اختیار انسان یا انسان و طبیعیات».
- ↑ معارف قرآن، ص ۳۹۰ - ۳۹۱.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ و اگر میخواستیم رهنمود هر کس را به او (به اجبار) ارزانی میداشتیم اما همه را مختار آفریدیم که راه خیر یا شرّ را برگزینند و این گفته من حقّ یافته است که دوزخ را از پریان و آدمیان همگی پر خواهم کرد؛ سوره سجده، آیه: ۱۳.
- ↑ خداوند) فرمود: آنگاه که به تو فرمان دادم. چه چیز تو را از فروتنی بازداشت؟ گفت:من از او بهترم! مرا از آتش و او را از گل آفریدهای؛ سوره اعراف، آیه: ۱۲.
- ↑ المیزان، ج ۷، ص ۸۱.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم؛ از ایشان یکی آن است که خداوند با وی سخن گفت و پایگاههای برخی از ایشان را بالا برد. و ما به عیسی پسر مریم، برهانها (ی روشن) دادیم و او را با روح القدس پشتیبانی کردیم و اگر خداوند میخواست پس از آنان کسانی که این برهانها (ی روشن) به آنان رسید، با هم جنگ نمیکردند ولی اختلاف ورزیدند و برخی از ایشان مؤمن و برخی کافر شدند و اگر خداوند میخواست با یکدیگر به پیکار بر نمیخاستند اما خداوند آنچه بخواهد، همان میکند؛ سوره بقره، آیه:۲۵۳.
- ↑ و اگر پروردگارت میخواست مردم را امّتی یگانه میکرد؛ و آنان هماره اختلاف میورزند؛ سوره هود، آیه:۱۱۸.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۲.
- ↑ و گفتیم: ای آدم! تو و همسرت در بهشت جای گیرید و از (نعمتهای) آن، از هر جا خواهید فراوان بخورید اما به این درخت نزدیک نشوید که از ستمگران گردید؛ سوره بقره، آیه:۳۵.
- ↑ و ای آدم! تو و همسرت در بهشت جای گزینید و از هر جا خواهید بخورید و به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید شد؛ سوره اعراف، آیه:۱۹.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۲.
- ↑ و (یاد کنید) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید، همه فروتنی کردند جز ابلیس که سرباز زد و سرکشی کرد و از کافران شد؛ سوره بقره، آیه:۳۴.
- ↑ و به راستی شما را آفریدیم و شما را چهرهنگاری کردیم سپس به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید! همه فروتنی کردند جز ابلیس که از فروتنان نبود؛ سوره اعراف، آیه:۱۱.
- ↑ پس آنان را با فریب فرو لغزاند؛ و چون از آن درخت چشیدند شرمگاههایشان بر آنان نمودار گشت و به چسباندن از برگهای بهشت بر آنها آغازیدند و پروردگارشان به آن دو ندا داد: آیا شما را از این درخت باز نداشته و به شما نگفته بودم که به راستی شیطان، شما را دشمنی آشکار است؟؛ سوره اعراف، آیه:۲۲.
- ↑ آنگاه همه فرشتگان، همگان فروتنی کردند؛جز ابلیس که از بودن با فروتنان خودداری ورزیدفرمود: ای ابلیس! تو را چه میشود که با فروتنان نیستی؟گفت: سر آن ندارم که برای بشری فروتنی کنم که او را از گلی خشک برآمده از لایی بویناک آفریدهای؛ سوره حجر، آیه: ۳۰ - ۳۳.
- ↑ و (یاد کن) آنگاه را که با فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید و فروتنی کردند جز ابلیس که گفت: آیا برای کسی فروتنی کنم که از گل آفریدهای؟؛ سوره اسراء، آیه:۶۱.
- ↑ آنان را نه در آفرینش آسمانها و زمین گواه کردم و نه در آفرینش خودشان و من آن نیم که گمراهکنندگان را یاور گیرم؛ سوره کهف، آیه: ۵۱.
- ↑ و (یاد کن) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم برای آدم فروتنی کنید (همگان) فروتنی کردند جز ابلیس که سر باز زد؛ سوره طه، آیه:۱۱۶.
- ↑ فرمود: ای ابلیس! چه چیز تو را از فروتنی برای چیزی که به دست خویش آفریدم، باز داشت؟ سرکشی کردی یا از والا رتبگانی؟ گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفریدی و او را از گل؛ سوره ص، آیه: ۷۵ - ۷۶.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۲.
- ↑ و بدینگونه برای هر پیامبری دشمنی از شیطانهای آدمی و پری قرار دادیم که برخی به برخی دیگر یکدیگر، به فریب سخنان آراسته الهام میکنند و اگر پروردگار تو میخواست آن (کار) را نمیکردند پس آنان را با دروغی که میبافند واگذار؛ سوره انعام، آیه:۱۱۲.
- ↑ و روزی که همه آنان را گرد میآورد (میفرماید:) ای گروه پریان! به یقین از انسانها (پیروان) بسیار یافتید و دوستان ایشان از انسانها میگویند: پروردگارا! برخی از ما از برخی دیگر بهرهمند شدیم و به اجلی که برای ما مقرّر فرموده بودی رسیدیم؛ (خداوند) میفرماید: آتش (دوزخ) جایگاه شماست که در آن جاودانید- جز آنچه را که خداوند بخواهد- بیگمان پروردگارت فرزانه داناست؛ سوره انعام، آیه:۱۲۸.
- ↑ ای گروه پریان و آدمیان! آیا پیامبرانی از خودتان نزد شما نیامدند که آیات مرا برایتان میخواندند و به دیدار امروزتان شما را هشدار میدادند؟ میگویند: (چرا،) ما بر (زیان) خود گواهی میدهیم و زندگانی این جهان آنان را فریفته بود و بر (زیان) خویش گواهی دادند که کافر بودهاند؛ سوره انعام، آیه:۱۳۰.
- ↑ خداوند) میفرماید: در میان امّتهایی از پریان و آدمیان که پیش از شما بودهاند، در آتش (دوزخ) درآیید! هر گاه امّتی (در دوزخ) درآید همگون خویش را لعنت میکند تا آنگاه که همگان با هم در آن به هم پیوندند؛ پیروان درباره پیشوایان میگویند: پروردگارا! اینان ما را بیراه کردند پس به آنها عذابی دو چندان از آتش (دوزخ) بده! (خداوند) میفرماید: برای همگان دو چندان خواهد بود اما نمیدانید.و پیشوایان به پیروان میگویند: شما را بر ما هیچ برتری نیست پس عذاب را برای آنچه بجای میآوردید بچشید!؛ سوره اعراف، آیه: ۳۸ - ۳۹.
- ↑ و اگر میخواستیم رهنمود هر کس را به او (به اجبار) ارزانی میداشتیم اما (همه را مختار آفریدیم که راه خیر یا شرّ را برگزینند و) این گفته من حقّ یافته است که دوزخ را از پریان و آدمیان همگی پر خواهم کرد. پس، برای آنکه لقای امروزتان را فراموش کردید (عذاب را) بچشید؛ ما (نیز) فراموشتان کردهایم و عذاب جاودان را برای آنچه میکردید بچشید؛ سوره سجده، آیه: ۱۳ - ۱۴.
- ↑ بگو: به من وحی شده است که دستهای از پریان (به قرآن) گوش فراداشتهاند آنگاه گفتهاند: ما قرآنی شگفتانگیز را شنیدهایم؛ سوره جن، آیه: ۱.
- ↑ و اینکه ما چون رهنمود را شنیدیم بدان ایمان آوردیم پس هر کس به پروردگارش ایمان آورد از هیچ کاستی و ستمی نمیهراسد و اینکه برخی از ما فرمانبردارند و برخی رویگردان از راه درست، پس کسانی که فرمانبرداری کنند، رهیافتی را میجویند؛ سوره جن، آیه: ۱۳ - ۱۴.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۲.
- ↑ برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم؛ از ایشان یکی آن است که خداوند با وی سخن گفت و پایگاههای برخی از ایشان را بالا برد. و ما به عیسی پسر مریم، برهانها (ی روشن) دادیم و او را با روح القدس پشتیبانی کردیم و اگر خداوند میخواست پس از آنان کسانی که این برهانها (ی روشن) به آنان رسید، با هم جنگ نمیکردند ولی اختلاف ورزیدند و برخی از ایشان مؤمن و برخی کافر شدند و اگر خداوند میخواست با یکدیگر به پیکار بر نمیخاستند اما خداوند آنچه بخواهد، همان میکند؛ سوره بقره، آیه:۲۵۳.
- ↑ ای مردم! این پیامبر حقیقت را از سوی پروردگارتان برای شما آورده است پس ایمان بیاورید که برایتان بهتر است و اگر انکار کنید (بدانید که) بیگمان آنچه در آسمانها و زمین است از آن خداوند است و خداوند دانایی فرزانه است؛ سوره نساء، آیه: ۱۷۰.
- ↑ و اگر پروردگارت میخواست، تمام آن کسان که روی زمیناند همگی ایمان میآوردند؛ آیا تو مردم را ناگزیر میکنی که مؤمن باشند؟؛ سوره یونس، آیه:۹۹.
- ↑ بگو: چه بدان (آیات) ایمان آورید چه ایمان نیاورید؛ بیگمان چون بر کسانی که پیش از این (به آنان) دانش دادهاند خوانده شود به سجده با روی بر زمین میافتند؛ سوره اسراء، آیه:۱۰۷.
- ↑ و بگو که این (قرآن) راستین و از سوی پروردگار شماست، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر پیشه کند، ما برای ستمگران آتشی آماده کردهایم که سراپردههایش آنان را فرا میگیرد و اگر فریادرسی خواهند با آبی چون گدازه فلز به فریادشان میرسند که (گرمای آن) چهرهها را بریان میکند؛ آن آشامیدنی بد است و زشت آسایشگهی است (آن آتش)؛ سوره کهف، آیه:۲۹.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۲.
- ↑ آن، از این روست که خداوند نعمتی را که به گروهی بخشیده است نمیگرداند تا آنان آنچه در خود دارند بگردانند و بیگمان خداوند شنوایی داناست؛ سوره انفال، آیه:۵۳.
- ↑ امام باقر(ع) درباره آیه "إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ..." فرمودهاست: خداوند نعمتی را که به بندهاش میدهد، ازاو نمیگیرد تا این بنده مرتکب گناه، و سبب سلب نعمت شود؛ تفسیر عیاشی، ذیل آیه؛ نورالثقلین، ذیل آیه.
- ↑ او را از پیش رو و پشت سر فرشتگانی پیگیرند که به فرمان خداوند، نگهبان ویاند. بیگمان خداوند آنچه را که گروهی دارند دگرگون نمیکند (و از آنان نمیستاند) مگر آنها آنچه را که در خویش دارند دگرگون سازند و چون خداوند برای گروهی بلایی بخواهد بازگشتی ندارد و آنان را در برابر وی سروری نیست؛ سوره رعد، آیه:۱۱.
- ↑ و اگر خداوند میخواست آنان را امّتی یگانه میکرد امّا هر کس را که بخواهد در بخشایش خویش درمیآورد و ستمگران را هیچ یار و یاوری نیست؛ سوره شوری، آیه:۸.
- ↑ از اینکه خداوند نخواسته همگان به اجبار آیینواحدی داشته باشند، میتوان استفاده کرد که انتخاب آیین و سرنوشت به اختیار انسان واگذار شدهاست.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۲.
- ↑ داستان آنچه در زندگی این جهان میبخشند همچون داستان بادی است دارای سوز سرما که بر کشتگاه گروهی بر خویش ستم کرده بوزد و آن را نابود سازد و خداوند به آنان ستم نکرده است بلکه آنان خود به خویش ستم میورزند؛ سوره آل عمران، آیه:۱۱۷.
- ↑ آیا چون گزندی به شما رسید که دو چندان آن را (به دشمنان خود) رسانده بودید (باز) میگویید این (گزند) از کجا (آمد)؟ بگو: این از سوی خود شماست؛ بیگمان خداوند بر هر کاری تواناست؛ سوره آل عمران، آیه:۱۶۵.
- ↑ این برای کارهایی است که کردهاید و (بدانید) که خداوند با بندگان، ستمگر نیست؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۸۲.
- ↑ شأن نزول آیه مربوط به غزوه احد است؛ تفسیرعیاشی؛ نورالثقلین، ذیل آیه ولی آن مورد خصوصیتی ندارد و "مِنْ عِندِ أَنفُسِكُمْ" میتواند بیانگر یک امر کلّی باشد.
- ↑ از آنچه به تو از سوی پروردگارت وحی میشود پیروی کن! هیچ خدایی جز او نیست و از مشرکان روی بگردان و اگر خداوند میخواست شرک نمیورزیدند و ما تو را بر آنان نگهبان نگماردهایم و تو گمارده بر آنها نیستی؛ سوره انعام، آیه: ۱۰۶ - ۱۰۷.
- ↑ اینگونه برخی از ستمکاران را بر برخی دیگر به سبب آنچه انجام میدادند سرپرستی میدهیم؛ سوره انعام، آیه:۱۲۹.
- ↑ آن از این روست که (سنّت) پروردگارت (این است که) نابود کننده شهرها به ستم- در حال بیخبری مردم آن (شهر) ها- نبوده است؛ سوره انعام، آیه: ۱۳۱.
- ↑ و بدینگونه در نظر بسیاری از مشرکان، شریکان آنان کشتن فرزندانشان را آراسته جلوه دادند تا آنان را نابود کنند و دینشان را بر آنان مشتبه گردانند و اگر خداوند میخواست چنین نمیکردند پس آنان را با آنچه دروغ میبافند واگذار؛ سوره انعام، آیه:۱۳۷.
- ↑ با توجّه به آیات مزبور و مشابه آنها، از تأکید به تأثیر عملکرد انسانها و ستم آنان به خویش از یک طرف، و نفی ظلم از خدا، از سوی دیگر، مطلب فوق قابل استفاده است.
- ↑ آیا خبر پیشینیان آنان: قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهیم و اصحاب مدین و سرزمینهای زیرورو شده (ی قوم لوط) به آنها نرسیده است که پیامبرانشان برای آنها برهانها آوردند؛ خداوند بر آن نبود که به آنان ستم کند ولی آنان خود به خویش ستم میورزیدند؛ سوره توبه، آیه:۷۰.
- ↑ بیگمان خداوند بر مردم هیچ ستم روا نمیدارد امّا این مردمند که به خویش ستم میورزند؛ سوره یونس، آیه:۴۴.
- ↑ آیا (کافران) جز این چشم دارند که فرشتگان بر آنان درآیند یا فرمان پروردگارت در رسد؟ پیشینیان ایشان هم همینگونه رفتار کردند و خداوند به آنان ستم نورزید بلکه آنان خود به خویش ستم روا میداشتند.زشتیهای آنچه کرده بودند به آنان رسید و آنچه به ریشخند میگرفتند آنان را فرا گرفت؛ سوره نحل، آیه: ۳۳- ۳۴.
- ↑ بیگمان گناهکاران در عذاب دوزخ جاودانند؛ سوره زخرف، آیه:۷۴.
- ↑ و ما به آنان ستم نکردهایم بلکه آنان خود (به خویش) ستمکار بودند؛ سوره زخرف، آیه:۷۶.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۲.
- ↑ از آنچه به تو از سوی پروردگارت وحی میشود پیروی کن! هیچ خدایی جز او نیست و از مشرکان روی بگردان و اگر خداوند میخواست شرک نمیورزیدند و ما تو را بر آنان نگهبان نگماردهایم و تو گمارده بر آنها نیستی؛ سوره انعام، آیه: ۱۰۶ - ۱۰۷.
- ↑ و بدینگونه در نظر بسیاری از مشرکان، شریکان آنان کشتن فرزندانشان را آراسته جلوه دادند تا آنان را نابود کنند و دینشان را بر آنان مشتبه گردانند و اگر خداوند میخواست چنین نمیکردند پس آنان را با آنچه دروغ میبافند واگذار؛ سوره انعام، آیه:۱۳۷.
- ↑ به زودی مشرکان خواهند گفت: اگر خداوند میخواست ما و پدرانمان شرک نمیورزیدیم و چیزی را حرام نمیدانستیم؛ همینگونه پیشینیان آنها (پیامبران را) دروغگو شمردند تا آنکه عذاب ما را چشیدند؛ بگو: آیا نزدتان دانشی است تا آن را برای ما آشکار سازید؟ شما جز از گمان پیروی ندارید و جز نادرست برآورد نمیکنید. بگو: برهان رسا از آن خداوند است، اگر میخواست شما همگان را رهنمایی میکرد؛ سوره انعام، آیه: ۱۴۸ - ۱۴۹.
- ↑ و مشرکان گفتند: اگر خداوند میخواست نه ما و نه پدرانمان به جای او چیزی را نمیپرستیدیم و چیزی را بی (فرمان) وی حرام نمیشمردیم؛ پیشینیان ایشان نیز بدینگونه رفتار میکردند و آیا جز پیامرسانی آشکار بر عهده پیامبران است؟؛ سوره نحل، آیه:۳۵.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۲.
- ↑ و اوست که شب و روز را پی سپر یکدیگر قرار داد برای آن کس که بخواهد در یاد گیرد یا بخواهد سپاس گزارد؛ سوره فرقان، آیه:۶۲.
- ↑ آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت میآورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید گفت: این از بخشش (های) پروردگار من است تا بیازمایدم که سپاس میگزارم یا ناسپاسی میکنم و هر که سپاس گزارد تنها به سود خویش گزارده است و هر که ناسپاسی کند بیگمان پروردگار من بینیازی ارجمند است؛ سوره نمل، آیه:۴۰.
- ↑ و به راستی ما به لقمان فرزانگی دادهایم، که خداوند را سپاس گزار! و هر که سپاس گزارد به سود خویش سپاس گزارده است؛ و هر که ناسپاسی ورزد خداوند، بینیازی ستوده است؛ سوره لقمان، آیه:۱۲.
- ↑ ما به او راه را نشان دادهایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس؛ سوره انسان، آیه:۳.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۲.
- ↑ بگو: خداوند را در حالی که دینم را برای او ناب میدارم، میپرستم. بنابراین هر چه را میخواهید به جای او بپرستید! بگو: بیگمان زیانکاران آنانند که در روز رستخیز به خود و خانواده خویش زیان رساندهاند، آگاه باشید که این همان زیان آشکار است؛ سوره زمر، آیه:۱۴- ۱۵.
- ↑ و گفتند: اگر (خداوند) بخشنده میخواست ما آن (بت) ها را نمیپرستیدیم، آنان را به این (امر) دانشی نیست، آنان جز نادرست برآورد نمیکنند؛ سوره زخرف، آیه:۲۰.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۲.
- ↑ و گفتند: اگر (خداوند) بخشنده میخواست ما آن (بت) ها را نمیپرستیدیم، آنان را به این (امر) دانشی نیست، آنان جز نادرست برآورد نمیکنند؛ سوره مدثر، آیه: ۵۴ - ۵۵.
- ↑ نه چنین است؛ آن (قرآن) به راستی یادکردی است.هر که خواهد آن را به یاد میآورد؛ سوره عبس، آیه: ۱۱- ۱۲.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۲.
- ↑ و اوست که شب و روز را پی سپر یکدیگر قرار داد برای آن کس که بخواهد در یاد گیرد یا بخواهد سپاس گزارد؛ سوره فرقان، آیه:۶۲.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۲.
- ↑ خداوند به هیچ کس جز (برابر با) توانش تکلیف نمیکند: هر کس آنچه نیکی ورزیده به سود خود و آنچه بدی کرده است به زیان خویش است؛ پروردگارا! اگر فراموش کردیم یا لغزیدیم بر ما مگیر، پروردگارا! بر دوش ما بار گران مگذار چنان که بر دوش پیشینیان ما نهادی؛ پروردگارا! چیزی که در توان ما نیست بر گرده ما منه و از ما درگذر و ما را بیامرز و بر ما ببخشای؛ تو سرور مایی، پس ما را بر گروه کافران پیروز فرما؛ سوره بقره، آیه:۲۸۶.
- ↑ و بدینگونه برای هر پیامبری دشمنی از شیطانهای آدمی و پری قرار دادیم که برخی به برخی دیگر یکدیگر، به فریب سخنان آراسته الهام میکنند و اگر پروردگار تو میخواست آن (کار) را نمیکردند پس آنان را با دروغی که میبافند واگذار؛ سوره انعام، آیه:۱۱۲.
- ↑ هر کس کفر ورزد کفرش به زیان اوست و آنان که کاری شایسته انجام دهند برای (آسایش) خویش زمینهسازی میکنند؛ سوره روم، آیه:۴۴.
- ↑ بیگمان کسانی که در آیات ما کژاندیشی میکنند بر ما پوشیده نیستند، آیا آن کس که در روز رستخیز در آتش افکنده میشود بهتر است یا آنکه در امن و امان میآید؟ هر چه میخواهید انجام دهید که او به آنچه انجام میدهید بیناست؛ سوره فصلت، آیه:۴۰.
- ↑ هر کس کار نیکویی انجام دهد به سود خویش انجام داده و هر کس کار بدی کند به زیان خود کرده است سپس به سوی پروردگارتان بازگردانده میشوید؛ سوره جاثیه، آیه:۱۵.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۲.
- ↑ برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم؛ از ایشان یکی آن است که خداوند با وی سخن گفت و پایگاههای برخی از ایشان را بالا برد. و ما به عیسی پسر مریم، برهانها (ی روشن) دادیم و او را با روح القدس پشتیبانی کردیم و اگر خداوند میخواست پس از آنان کسانی که این برهانها (ی روشن) به آنان رسید، با هم جنگ نمیکردند ولی اختلاف ورزیدند و برخی از ایشان مؤمن و برخی کافر شدند و اگر خداوند میخواست با یکدیگر به پیکار بر نمیخاستند اما خداوند آنچه بخواهد، همان میکند؛ سوره بقره، آیه:۲۵۳.
- ↑ ای مردم! این پیامبر حقیقت را از سوی پروردگارتان برای شما آورده است پس ایمان بیاورید که برایتان بهتر است و اگر انکار کنید (بدانید که) بیگمان آنچه در آسمانها و زمین است از آن خداوند است و خداوند دانایی فرزانه است؛ سوره نساء، آیه:۱۷۰.
- ↑ ای مؤمنان! پدران و برادرانتان را دوست مگیرید اگر کفر را بر ایمان برگزینند و کسانی از شما که آنها را دوست بگیرند ستمگرند؛ سوره توبه، آیه:۲۳.
- ↑ بگو: چه بدان (آیات) ایمان آورید چه ایمان نیاورید؛ بیگمان چون بر کسانی که پیش از این (به آنان) دانش دادهاند خوانده شود به سجده با روی بر زمین میافتند؛ سوره اسراء، آیه:۱۰۷.
- ↑ و بگو که این (قرآن) راستین و از سوی پروردگار شماست، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر پیشه کند، ما برای ستمگران آتشی آماده کردهایم که سراپردههایش آنان را فرا میگیرد و اگر فریادرسی خواهند با آبی چون گدازه فلز به فریادشان میرسند که (گرمای آن) چهرهها را بریان میکند؛ آن آشامیدنی بد است و زشت آسایشگهی است (آن آتش)؛ سوره کهف، آیه:۲۹.
- ↑ هر کس کفر ورزد کفرش به زیان اوست و آنان که کاری شایسته انجام دهند برای (آسایش) خویش زمینهسازی میکنند؛ سوره روم، آیه:۴۴.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۲.
- ↑ پس اگر با تو، به چون و چرا برخاستند بگو: من روی تسلیم به خداوند آوردهام و (نیز) هر کس از من پیروی کرده است (چنین است) و به اهل کتاب و درس ناخواندگان (مشرک) بگو: آیا اسلام میآورید؟ آنگاه اگر اسلام آوردند که رهیاب شدهاند و اگر رو گرداندند، بیگمان بر تو جز پیامرسانی نیست و خداوند به (حال) بندگان بیناست؛ سوره آل عمران، آیه:۲۰.
- ↑ آیا به آنان ننگریستهاید که از کتاب (آسمانی) بهرهای (اندک) دارند، خریدار گمراهیاند و میخواهند شما نیز گمراه باشید؟؛ سوره نساء، آیه: ۴۴.
- ↑ بیگمان بینشهایی از (سوی) پروردگارتان به شما رسیده است پس هر کس بینا شد به سود خود اوست و آنکه کور (دل) گشت به زیان وی است و من بر شما نگهبان نیستم؛ سوره انعام، آیه:۱۰۴.
- ↑ بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، هر که رهیاب شد به سود خویش رهیاب میشود و هر که گمراه گشت بیگمان به زیان خویش گمراه میگردد و من کارگزار شما نیستم؛ سوره یونس، آیه:۱۰۸.
- ↑ و همه نزد خداوند حضور مییابند آنگاه ناتوانان به سرکشان میگویند: ما پیروان شما بودیم، آیا چیزی از عذاب خداوند را از ما باز میدارید؟ میگویند: اگر خداوند ما را (به رهایی از عذاب) رهنمایی کرده بود ما شما را راهبری میکردیم، برای ما برابر است که بیتابی کنیم یا شکیبایی ورزیم، ما را گریزگاهی نیست.و چون کار به پایان آید شیطان میگوید: خداوند به شما وعده راستین کرده بود و من به شما وعده کردم و وفا نکردم و مرا بر شما هیچ چیرگی نبود جز اینکه شما را فرا خواندم و شما پذیرفتید پس مرا سرزنش مکنید و خود را سرزنش کنید، نه من فریادرس شمایم و نه شما فریادرس منید، پیشتر (هم) که مرا (در کار خداوند) شریک میپنداشتید انکار کردم، بیگمان برای ستمکاران عذابی دردناک (در پیش) خواهد بود؛ سوره ابراهیم، آیه:۲۱ - ۲۲.
- ↑ بیگمان تو بر بندگان من چیرگی نداری مگر آن گمراهان که از تو پیروی کنند؛ سوره حجر، آیه:۴۲.
- ↑ هر کس رهیاب شود تنها به سود خود راه یافته و هر کس گمراه شود تنها به زیان خود گمراه گردیده است و هیچ باربرداری بار (گناه) دیگری را بر دوش نخواهد گرفت و ما تا پیامبری برنینگیزیم (کسی را) عذاب نمیکنیم؛ سوره اسراء، آیه:۱۵.
- ↑ و از روزی (یاد کن) که آنان را و آنچه را به جای خداوند میپرستند، گرد میآورد آنگاه میفرماید: آیا شما این بندگان مرا گمراه کردید یا آنان خود، راه را گم کردند؟میگویند: پاکا که تویی، سزاوار ما نیست که به جای تو دوستی برگزینیم امّا تو چندان آنان و پدرانشان را بهرهمند کردی که یاد (تو) را فراموش کردند و گروهی شدند به نابودی افتاده؛ سوره فرقان، آیه: ۱۷ - ۱۸.
- ↑ و اینکه قرآن را بخوانم؛ آنگاه هر کس رهیاب شد به سود خویش رهیاب میشود و آنکه گمراه شد بگو: من تنها از بیمدهندگانم؛ سوره نمل، آیه:۹۲.
- ↑ و اگر میخواستیم رهنمود هر کس را به او (به اجبار) ارزانی میداشتیم اما (همه را مختار آفریدیم که راه خیر یا شرّ را برگزینند و) این گفته من حقّ یافته است که دوزخ را از پریان و آدمیان همگی پر خواهم کرد؛ سوره سجده، آیه: ۱۳.
- ↑ بگو اگر گمراه گردم تنها به زیان خویش گمراه میگردم و اگر رهیاب شوم از آن روست که پروردگارم به من وحی میکند؛ بیگمان او شنوایی نزدیک است؛ سوره سبأ، آیه:۵۰.
- ↑ ما این کتاب را به سوی تو برای مردم به حقّ فرو فرستادهایم؛ آن کس که رهیاب شود به سود خود اوست و هر که بیراه گردد تنها به زیان خود اوست و تو نگهبان آنان نیستی؛ سوره زمر، آیه:۴۱.
- ↑ و اما (قوم) ثمود را رهنمون شدیم و آنان نابینایی (و گمراهی) را بر رهیابی گزیدند و آذرخش عذاب خوارساز، آنان را برای کارهایی که میکردند فرو گرفت؛ سوره فصلت، آیه:۱۷.
- ↑ این، نهایت دانش آنهاست؛ بیگمان پروردگار تو بهتر میداند چه کسی از راه وی گمراه شده و چه کسی رهیافته است؛ سوره نجم، آیه:۳۰.
- ↑ بیگمان پروردگارت به آنان که از راه او گم گشتهاند و به رهیافتگان داناتر است؛ سوره قلم، آیه:۷.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۲.
- ↑ پس اگر با تو، به چون و چرا برخاستند بگو: من روی تسلیم به خداوند آوردهام و (نیز) هر کس از من پیروی کرده است (چنین است) و به اهل کتاب و درس ناخواندگان (مشرک) بگو: آیا اسلام میآورید؟ آنگاه اگر اسلام آوردند که رهیاب شدهاند و اگر رو گرداندند، بیگمان بر تو جز پیامرسانی نیست و خداوند به (حال) بندگان بیناست؛ سوره آل عمران، آیه:۲۰.
- ↑ بیگمان بینشهایی از (سوی) پروردگارتان به شما رسیده است پس هر کس بینا شد به سود خود اوست و آنکه کور (دل) گشت به زیان وی است و من بر شما نگهبان نیستم؛ سوره انعام، آیه:۱۰۴.
- ↑ بگو: برهان رسا از آن خداوند است، اگر میخواست شما همگان را رهنمایی میکرد؛ سوره انعام، آیه: ۱۴۹.
- ↑ بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، هر که رهیاب شد به سود خویش رهیاب میشود و هر که گمراه گشت بیگمان به زیان خویش گمراه میگردد و من کارگزار شما نیستم؛ سوره یونس، آیه:۱۰۸.
- ↑ و اگر قرآنی بود که کوهساران بدان به جنبش میافتاد یا زمین با آن پاره پاره میشد یا با آن مردگان به سخن آورده میشدند (باز ایمان نمیآوردند و کار ایمانشان با شما نیست)؛ بلکه تمام کارها از آن خداوند است؛ آیا مؤمنان درنیافتهاند که اگر خداوند بخواهد همه مردم را راهنمایی میکند؟ و به کافران همواره برای کارهایی که کردهاند بلایی سخت میرسد یا آنکه (بلا) نزدیک خانهشان وارد میشود تا وعده خداوند فرا رسد، بیگمان خداوند در وعده (خویش) خلاف نمیورزد؛ سوره رعد، آیه:۳۱.
- ↑ و (راهنمایی به) راه راست با خداوند است و برخی از آن (راه) ها کژ راه است و اگر میخواست همه شما را راهنمایی میکرد؛ سوره نحل، آیه:۹.
- ↑ هر کس رهیاب شود تنها به سود خود راه یافته و هر کس گمراه شود تنها به زیان خود گمراه گردیده است و هیچ باربرداری بار (گناه) دیگری را بر دوش نخواهد گرفت و ما تا پیامبری برنینگیزیم (کسی را) عذاب نمیکنیم؛ سوره اسراء، آیه:۱۵.
- ↑ و اینکه قرآن را بخوانم؛ آنگاه هر کس رهیاب شد به سود خویش رهیاب میشود و آنکه گمراه شد بگو: من تنها از بیمدهندگانم؛ سوره نمل، آیه: ۹۲.
- ↑ و اگر میخواستیم رهنمود هر کس را به او (به اجبار) ارزانی میداشتیم اما (همه را مختار آفریدیم که راه خیر یا شرّ را برگزینند و) این گفته من حقّ یافته است که دوزخ را از پریان و آدمیان همگی پر خواهم کرد؛ سوره سجده، آیه: ۱۳.
- ↑ بگو اگر گمراه گردم تنها به زیان خویش گمراه میگردم و اگر رهیاب شوم از آن روست که پروردگارم به من وحی میکند؛ بیگمان او شنوایی نزدیک است؛ سوره سبأ، آیه:۵۰.
- ↑ ما این کتاب را به سوی تو برای مردم به حقّ فرو فرستادهایم؛ آن کس که رهیاب شود به سود خود اوست و هر که بیراه گردد تنها به زیان خود اوست و تو نگهبان آنان نیستی؛ سوره زمر، آیه:۴۱.
- ↑ این، نهایت دانش آنهاست؛ بیگمان پروردگار تو بهتر میداند چه کسی از راه وی گمراه شده و چه کسی رهیافته است؛ سوره نجم، آیه:۳۰.
- ↑ بیگمان پروردگارت به آنان که از راه او گم گشتهاند و به رهیافتگان داناتر است؛ سوره قلم، آیه:۷.
- ↑ ما به او راه را نشان دادهایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس؛ سوره انسان، آیه:۳.
- ↑ این (قرآن) جز پندی برای جهانیان نیست، برای هر کس از شما که بخواهد راه راست در پیش گیرد؛ سوره تکویر، آیه: ۲۷ - ۲۸.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۲.
- ↑ برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم؛ از ایشان یکی آن است که خداوند با وی سخن گفت و پایگاههای برخی از ایشان را بالا برد. و ما به عیسی پسر مریم، برهانها (ی روشن) دادیم و او را با روح القدس پشتیبانی کردیم و اگر خداوند میخواست پس از آنان کسانی که این برهانها (ی روشن) به آنان رسید، با هم جنگ نمیکردند ولی اختلاف ورزیدند و برخی از ایشان مؤمن و برخی کافر شدند و اگر خداوند میخواست با یکدیگر به پیکار بر نمیخاستند اما خداوند آنچه بخواهد، همان میکند؛ سوره بقره، آیه:۲۵۳.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۲.
- ↑ و اگر رویگردانی آنان بر تو گران است چنانچه بتوانی سوراخی در زمین یا نردبانی بر آسمان بیابی تا نشانهای (دیگر) برای آنان بیاوری (چنین کن، اما باز ایمان نمیآورند) و اگر خداوند میخواست همه آنان را بر رهنمود (خود) گرد میآورد پس، هرگز از نادانان مباش!؛ سوره انعام، آیه: ۳۵.
- ↑ و اگر ما فرشتگان را به سوی آنان فرو میفرستادیم و مردگان با ایشان سخن میگفتند و همه چیز را پیش روی آنان گرد میآوردیم سر آن نداشتند که ایمان آورند مگر آنکه خداوند بخواهد اما بیشتر آنان نادانی میکنند؛ سوره انعام، آیه:۱۱۱.
- ↑ بگو: برهان رسا از آن خداوند است، اگر میخواست شما همگان را رهنمایی میکرد؛ سوره انعام، آیه: ۱۴۹.
- ↑ و اگر پروردگارت میخواست، تمام آن کسان که روی زمیناند همگی ایمان میآوردند؛ آیا تو مردم را ناگزیر میکنی که مؤمن باشند؟؛ سوره یونس، آیه:۹۹.
- ↑ و اگر پروردگارت میخواست مردم را امّتی یگانه میکرد؛ و آنان هماره اختلاف میورزند؛ سوره هود، آیه:۱۱۸.
- ↑ و (راهنمایی به) راه راست با خداوند است و برخی از آن (راه) ها کژ راه است و اگر میخواست همه شما را راهنمایی میکرد؛ سوره نحل، آیه:۹.
- ↑ و اگر خداوند میخواست آنان را امّتی یگانه میکرد امّا هر کس را که بخواهد در بخشایش خویش درمیآورد و ستمگران را هیچ یار و یاوری نیست؛ سوره شوری، آیه:۸.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۲.
- ↑ بگو: چه بدان (آیات) ایمان آورید چه ایمان نیاورید؛ بیگمان چون بر کسانی که پیش از این (به آنان) دانش دادهاند خوانده شود به سجده با روی بر زمین میافتند؛ سوره اسراء، آیه:۱۰۷.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۲.
- ↑ و گفتند: اگر (خداوند) بخشنده میخواست ما آن (بت) ها را نمیپرستیدیم، آنان را به این (امر) دانشی نیست، آنان جز نادرست برآورد نمیکنند؛ سوره زخرف، آیه:۲۰.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۲.
- ↑ و هرگز در هیچ کار مگو: «من فردا انجام دهنده آن خواهم بود.مگر اینکه (بگویی اگر) خداوند بخواهد و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن و بگو: امید است پروردگارم مرا به رهیافتی نزدیکتر از این رهنمایی کند؛ سوره کهف، آیه: ۲۳ - ۲۴.
- ↑ و جز آنچه خواست خداوند است، مخواهید که خداوند دانایی فرزانه است؛ سوره انسان، آیه:۳۰.
- ↑ و جز آنچه خواست خداوند پروردگار جهانیان است؛ نخواهید؛ سوره تکویر، آیه:۲۹.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۲.
- ↑ و بدینگونه برای هر پیامبری دشمنی از شیطانهای آدمی و پری قرار دادیم که برخی به برخی دیگر یکدیگر، به فریب سخنان آراسته الهام میکنند و اگر پروردگار تو میخواست آن (کار) را نمیکردند پس آنان را با دروغی که میبافند واگذار؛ سوره انعام، آیه:۱۱۲.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۲.
- ↑ و اگر پروردگارت میخواست، تمام آن کسان که روی زمیناند همگی ایمان میآوردند؛ آیا تو مردم را ناگزیر میکنی که مؤمن باشند؟؛ سوره یونس، آیه:۹۹.
- ↑ مبادا خود را از اینکه (مشرکان) ایمان نمیآورند به هلاکت افکنی.اگر بخواهیم از آسمان بر آنان نشانه ای فرو میفرستیم تا فروتنانه بدان گردن نهند؛ سوره شعراء، آیه:۳ - ۴.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۹.
- ↑ بیگمان کسانی که فرمان (عذاب) پروردگارت بر آنان به حقیقت پیوسته است ایمان نمیآورند؛هر چند هر نشانهای برای آنان بیاید تا آنگاه که عذاب دردناک را ببینند پس چرا (مردم) هیچ شهری بر آن نبودند که (به هنگام) ایمان آورند تا ایمانشان آنان را سودمند افتد جز قوم یونس که چون (به هنگام) ایمان آوردند عذاب خواری را در زندگانی این جهان از آنان برداشتیم و تا روزگاری آنان را (از زندگی) بهرهمند ساختیم؛ سوره یونس، آیه: ۹۶- ۹۸.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۹.
- ↑ و اگر خداوند میخواست شرک نمیورزیدند و ما تو را بر آنان نگهبان نگماردهایم و تو گمارده بر آنها نیستی؛ سوره انعام، آیه:۱۰۷.
- ↑ به زودی مشرکان خواهند گفت: اگر خداوند میخواست ما و پدرانمان شرک نمیورزیدیم و چیزی را حرام نمیدانستیم؛ همینگونه پیشینیان آنها (پیامبران را) دروغگو شمردند تا آنکه عذاب ما را چشیدند؛ بگو: آیا نزدتان دانشی است تا آن را برای ما آشکار سازید؟ شما جز از گمان پیروی ندارید و جز نادرست برآورد نمیکنید؛ سوره انعام، آیه:۱۴۸.
- ↑ و مشرکان گفتند: اگر خداوند میخواست نه ما و نه پدرانمان به جای او چیزی را نمیپرستیدیم و چیزی را بی (فرمان) وی حرام نمیشمردیم؛ پیشینیان ایشان نیز بدینگونه رفتار میکردند و آیا جز پیامرسانی آشکار بر عهده پیامبران است؟؛ سوره نحل، آیه:۳۵.
- ↑ و گفتند: اگر (خداوند) بخشنده میخواست ما آن (بت) ها را نمیپرستیدیم، آنان را به این (امر) دانشی نیست، آنان جز نادرست برآورد نمیکنند؛ سوره زخرف، آیه:۲۰.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۹.
- ↑ در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست؛ سوره بقره، آیه:۲۵۶.
- ↑ نفی "إِكْرَاهَ" در دین به صورت مطلق، این مطلب را میفهماند که سنخ مسائل عقیدتی ـ که با قلب و فکر انسان سر و کار دارد ـ قابل تحمیل نیست و این برداشت مبتنی بر این است که جمله "لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ" نفی دین اجباری و قضیه اخباری و حاکی از تکوین باشد؛ المیزان، ج۲، ص۳۴۳.
- ↑ و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستادهایم که کتاب پیش از خود را راست میشمارد و نگاهبان بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواستههای آنان پیروی مکن، ما به هر یک از شما شریعت و راهی دادهایم و اگر خداوند میخواست شما را امّتی یگانه میگردانید لیک (نگردانید) تا شما را در آنچهتان داده است بیازماید؛ پس در کارهای خیر بر یکدیگر پیشی گیرید، بازگشت همه شما به سوی خداوند است بنابراین شما را از آنچه در آن اختلاف میورزیدید آگاه میگرداند؛ سوره مائده، آیه:۴۸.
- ↑ و اگر پروردگارت میخواست مردم را امّتی یگانه میکرد؛ و آنان هماره اختلاف میورزند؛ سوره هود، آیه:۱۱۸.
- ↑ و اگر خداوند میخواست شما را امّتی یگانه میکرد امّا هر که را بخواهد بیراه وا مینهد و هر که را بخواهد راهنمایی میکند و بیگمان از آنچه انجام میدادهاید از شما خواهند پرسید؛ سوره نحل، آیه:۹۳.
- ↑ و اگر خداوند میخواست آنان را امّتی یگانه میکرد امّا هر کس را که بخواهد در بخشایش خویش درمیآورد و ستمگران را هیچ یار و یاوری نیست؛ سوره شوری، آیه:۸.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۹.
- ↑ و بدینگونه برای هر پیامبری دشمنی از شیطانهای آدمی و پری قرار دادیم که برخی به برخی دیگر یکدیگر، به فریب سخنان آراسته الهام میکنند و اگر پروردگار تو میخواست آن (کار) را نمیکردند پس آنان را با دروغی که میبافند واگذار؛ سوره انعام، آیه:۱۱۲.
- ↑ و بدینگونه در نظر بسیاری از مشرکان، شریکان آنان کشتن فرزندانشان را آراسته جلوه دادند تا آنان را نابود کنند و دینشان را بر آنان مشتبه گردانند و اگر خداوند میخواست چنین نمیکردند پس آنان را با آنچه دروغ میبافند واگذار؛ سوره انعام، آیه:۱۳۷.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۹.
- ↑ برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم؛ از ایشان یکی آن است که خداوند با وی سخن گفت و پایگاههای برخی از ایشان را بالا برد. و ما به عیسی پسر مریم، برهانها (ی روشن) دادیم و او را با روح القدس پشتیبانی کردیم و اگر خداوند میخواست پس از آنان کسانی که این برهانها (ی روشن) به آنان رسید، با هم جنگ نمیکردند ولی اختلاف ورزیدند و برخی از ایشان مؤمن و برخی کافر شدند و اگر خداوند میخواست با یکدیگر به پیکار بر نمیخاستند اما خداوند آنچه بخواهد، همان میکند؛ سوره بقره، آیه:۲۵۳.
- ↑ و بدینگونه برای هر پیامبری دشمنی از شیطانهای آدمی و پری قرار دادیم که برخی به برخی دیگر یکدیگر، به فریب سخنان آراسته الهام میکنند و اگر پروردگار تو میخواست آن (کار) را نمیکردند پس آنان را با دروغی که میبافند واگذار؛ سوره انعام، آیه:۱۱۲.
- ↑ و بدینگونه در نظر بسیاری از مشرکان، شریکان آنان کشتن فرزندانشان را آراسته جلوه دادند تا آنان را نابود کنند و دینشان را بر آنان مشتبه گردانند و اگر خداوند میخواست چنین نمیکردند پس آنان را با آنچه دروغ میبافند واگذار؛ سوره انعام، آیه:۱۳۷.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۹.
- ↑ و چون به آنان بگویند که از آنچه خداوند روزیتان کرده است ببخشید، کافران به مؤمنان میگویند: آیا به کسی خوراک دهیم که اگر خداوند میخواست بدو خوراک میداد؟ شما جز در گمراهی آشکاری به سر نمیبرید؛ سوره یس، آیه:۴۷.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۹.
- ↑ اگر خداوند میخواست همه آنان را بر رهنمود (خود) گرد میآورد؛ سوره انعام، آیه:۳۵.
- ↑ بگو: برهان رسا از آن خداوند است، اگر میخواست شما همگان را رهنمایی میکرد؛ سوره انعام، آیه:۱۴۹.
- ↑ و اگر قرآنی بود که کوهساران بدان به جنبش میافتاد یا زمین با آن پاره پاره میشد یا با آن مردگان به سخن آورده میشدند (باز ایمان نمیآوردند و کار ایمانشان با شما نیست)؛ بلکه تمام کارها از آن خداوند است؛ آیا مؤمنان درنیافتهاند که اگر خداوند بخواهد همه مردم را راهنمایی میکند؟ و به کافران همواره برای کارهایی که کردهاند بلایی سخت میرسد یا آنکه (بلا) نزدیک خانهشان وارد میشود تا وعده خداوند فرا رسد، بیگمان خداوند در وعده (خویش) خلاف نمیورزد؛ سوره رعد، آیه:۳۱.
- ↑ و (راهنمایی به) راه راست با خداوند است و برخی از آن (راه) ها کژ راه است و اگر میخواست همه شما را راهنمایی میکرد؛ سوره نحل، آیه:۹.
- ↑ و اگر خداوند میخواست شما را امّتی یگانه میکرد امّا هر که را بخواهد بیراه وا مینهد و هر که را بخواهد راهنمایی میکند و بیگمان از آنچه انجام میدادهاید از شما خواهند پرسید؛ سوره نحل، آیه:۹۳.
- ↑ و اگر میخواستیم رهنمود هر کس را به او (به اجبار) ارزانی میداشتیم اما (همه را مختار آفریدیم که راه خیر یا شرّ را برگزینند و) این گفته من حقّ یافته است که دوزخ را از پریان و آدمیان همگی پر خواهم کرد؛ سوره سجده، آیه:۱۳.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۹.
- ↑ به زودی مشرکان خواهند گفت: اگر خداوند میخواست ما و پدرانمان شرک نمیورزیدیم و چیزی را حرام نمیدانستیم؛ همینگونه پیشینیان آنها (پیامبران را) دروغگو شمردند تا آنکه عذاب ما را چشیدند؛ بگو: آیا نزدتان دانشی است تا آن را برای ما آشکار سازید؟ شما جز از گمان پیروی ندارید و جز نادرست برآورد نمیکنید؛ سوره انعام، آیه:۱۴۸.
- ↑ و مشرکان گفتند: اگر خداوند میخواست نه ما و نه پدرانمان به جای او چیزی را نمیپرستیدیم و چیزی را بی (فرمان) وی حرام نمیشمردیم؛ پیشینیان ایشان نیز بدینگونه رفتار میکردند و آیا جز پیامرسانی آشکار بر عهده پیامبران است؟؛ سوره نحل، آیه:۳۵.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۹.
- ↑ و همه نزد خداوند حضور مییابند آنگاه ناتوانان به سرکشان میگویند: ما پیروان شما بودیم، آیا چیزی از عذاب خداوند را از ما باز میدارید؟ میگویند: اگر خداوند ما را (به رهایی از عذاب) رهنمایی کرده بود ما شما را راهبری میکردیم، برای ما برابر است که بیتابی کنیم یا شکیبایی ورزیم، ما را گریزگاهی نیست؛ سوره ابراهیم، آیه:۲۱.
- ↑ در صورتی که منظور مستکبران هدایت در دنیا باشد ، مفهوم جمله چنین میشود: اگر خدا ما را به دین حق هدایت کرده بود، ما نیز شما را هدایت میکردیم. بر این اساس میتوان از ظاهر این سخن عقیده مستکبران به جبر را برداشت نمود، زیرا حرف «لو» شرط امتناعی است و مقدّم قضیه را ممتنع میکند؛ یعنی هدایت ما از سوی خدا تحقّق نیافت و قهراً هدایت شما هم به دست ما ممکن نبود؛المیزان، ج۱۲، ص۴۴.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۹.
- ↑ به زودی مشرکان خواهند گفت: اگر خداوند میخواست ما و پدرانمان شرک نمیورزیدیم و چیزی را حرام نمیدانستیم؛ همینگونه پیشینیان آنها (پیامبران را) دروغگو شمردند تا آنکه عذاب ما را چشیدند؛ بگو: آیا نزدتان دانشی است تا آن را برای ما آشکار سازید؟ شما جز از گمان پیروی ندارید و جز نادرست برآورد نمیکنید؛ سوره انعام، آیه:۱۴۸.
- ↑ و مشرکان گفتند: اگر خداوند میخواست نه ما و نه پدرانمان به جای او چیزی را نمیپرستیدیم و چیزی را بی (فرمان) وی حرام نمیشمردیم؛ پیشینیان ایشان نیز بدینگونه رفتار میکردند و آیا جز پیامرسانی آشکار بر عهده پیامبران است؟؛ سوره نحل، آیه:۳۵.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۹.
- ↑ به زودی مشرکان خواهند گفت: اگر خداوند میخواست ما و پدرانمان شرک نمیورزیدیم و چیزی را حرام نمیدانستیم؛ همینگونه پیشینیان آنها (پیامبران را) دروغگو شمردند تا آنکه عذاب ما را چشیدند؛ بگو: آیا نزدتان دانشی است تا آن را برای ما آشکار سازید؟ شما جز از گمان پیروی ندارید و جز نادرست برآورد نمیکنید؛ سوره انعام، آیه:۱۴۸.
- ↑ و مشرکان گفتند: اگر خداوند میخواست نه ما و نه پدرانمان به جای او چیزی را نمیپرستیدیم و چیزی را بی (فرمان) وی حرام نمیشمردیم؛ پیشینیان ایشان نیز بدینگونه رفتار میکردند و آیا جز پیامرسانی آشکار بر عهده پیامبران است؟؛ سوره نحل، آیه:۳۵.
- ↑ و گفتند: اگر (خداوند) بخشنده میخواست ما آن (بت) ها را نمیپرستیدیم، آنان را به این (امر) دانشی نیست، آنان جز نادرست برآورد نمیکنند؛ سوره زخرف، آیه:۲۰.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۹.
- ↑ اگر خداوند میخواست همه آنان را بر رهنمود (خود) گرد میآورد؛ سوره انعام، آیه:۳۵.
- ↑ به زودی مشرکان خواهند گفت: اگر خداوند میخواست ما و پدرانمان شرک نمیورزیدیم و چیزی را حرام نمیدانستیم؛ همینگونه پیشینیان آنها (پیامبران را) دروغگو شمردند تا آنکه عذاب ما را چشیدند؛ بگو: آیا نزدتان دانشی است تا آن را برای ما آشکار سازید؟ شما جز از گمان پیروی ندارید و جز نادرست برآورد نمیکنید؛ سوره انعام، آیه:۱۴۸.
- ↑ و گفتند: اگر (خداوند) بخشنده میخواست ما آن (بت) ها را نمیپرستیدیم، آنان را به این (امر) دانشی نیست، آنان جز نادرست برآورد نمیکنند؛ سوره زخرف، آیه:۲۰.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۹.
- ↑ و چون به آنان بگویند که از آنچه خداوند روزیتان کرده است ببخشید، کافران به مؤمنان میگویند: آیا به کسی خوراک دهیم که اگر خداوند میخواست بدو خوراک میداد؟ شما جز در گمراهی آشکاری به سر نمیبرید؛ سوره یس، آیه:۴۷.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۹.
- ↑ آنگاه برای پیمانشکنی آنان و کفر ورزیدنشان به آیات خداوند و کشتن پیامبران به ناحق (لعنتشان کردیم) و (نیز برای این) گفتارشان که: دلهای ما در پوششهایی است- (در حالی که چنین نیست) بلکه برای کفرشان خداوند بر آن (دل) ها مهر نهاد، پس جز اندکی ایمان نمیآورند؛ سوره نساء، آیه:۱۵۵.
- ↑ "قُلُوبُنَا غُلْفٌ" سخن بنیاسرائیل و یهود است که از آن چنین ادّعایی فهمیده میشود: کوردلی در آفرینش و سرشت ما نهاده شده یا قدرت بر ایمان به محمد(ص) نداشته و از خود اختیاری نداریم؛ المیزان، ج۵، ص۱۳۲.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۹.
- ↑ «و اگر پروردگارت میخواست، تمام آن کسان که روی زمیناند همگی ایمان میآوردند؛ آیا تو مردم را ناگزیر میکنی که مؤمن باشند؟» سوره یونس، آیه ۹۹.
- ↑ «تو بر آنان چیره نیستی،» سوره غاشیه، آیه ۲۲.
- ↑ «و اگر خداوند میخواست شرک نمیورزیدند و ما تو را بر آنان نگهبان نگماردهایم و تو گمارده بر آنها نیستی» سوره انعام، آیه ۱۰۷.
- ↑ «ما به آنچه میگویند داناتریم و تو بر آنان چیره نیستی از این روی هر کس را که از وعده عذاب من میهراسد با قرآن پند بده!» سوره ق، آیه ۴۵.
- ↑ «پس پند بده که تنها تو پند دهندهای» سوره غاشیه، آیه ۲۱.
- ↑ «تو بر آنان چیره نیستی،» سوره غاشیه، آیه ۲۲.
- ↑ «و بگو که این (قرآن) راستین و از سوی پروردگار شماست، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر پیشه کند، ما برای ستمگران آتشی آماده کردهایم که سراپردههایش آنان را فرا میگیرد و اگر فریادرسی خواهند با آبی چون گدازه فلز به فریادشان میرسند که (گرمای آن) چ» سوره کهف، آیه ۲۹.
- ↑ «نه چنین است؛ آن (قرآن) به راستی یادکردی است» سوره عبس، آیه ۱۱.
- ↑ «که هر کس خواهد از آن پند میگیرد» سوره مدثر، آیه ۵۵.
- ↑ «و تو از آنان برای این (رسالت خویش) پاداشی نمیخواهی؛ این (قرآن) جز یادکردی برای جهانیان نیست» سوره یوسف، آیه ۱۰۴.
- ↑ «بیگمان این یک پند است و هر که خواهد راهی به سوی پروردگارش در پیش گیرد» سوره مزمل، آیه ۱۹.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۴۱۰.
- ↑ «ما به آنچه میگویند داناتریم و تو بر آنان چیره نیستی از این روی هر کس را که از وعده عذاب من میهراسد با قرآن پند بده!» سوره ق، آیه ۴۵.
- ↑ «و اگر پروردگارت میخواست، تمام آن کسان که روی زمیناند همگی ایمان میآوردند؛ آیا تو مردم را ناگزیر میکنی که مؤمن باشند؟» سوره یونس، آیه ۹۹.
- ↑ «مبادا خود را از اینکه (مشرکان) ایمان نمیآورند به هلاکت افکنی * اگر بخواهیم از آسمان بر آنان نشانه ای فرو میفرستیم تا فروتنانه بدان گردن نهند» سوره شعراء، آیه ۳.
- ↑ «و اگر خداوند میخواست شرک نمیورزیدند و ما تو را بر آنان نگهبان نگماردهایم و تو گمارده بر آنها نیستی» سوره انعام، آیه ۱۰۷.
- ↑ «و اگر پروردگارت میخواست، تمام آن کسان که روی زمیناند همگی ایمان میآوردند؛ آیا تو مردم را ناگزیر میکنی که مؤمن باشند؟» سوره یونس، آیه ۹۹.
- ↑ «ما به آنچه میگویند داناتریم و تو بر آنان چیره نیستی از این روی هر کس را که از وعده عذاب من میهراسد با قرآن پند بده!» سوره ق، آیه ۴۵.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۴۰۹.