مقصره

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۰ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۱۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل مقصره (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

اهل تقصیر یکی از جریان‌های اعتقادی بودند که در زمان ائمه(ع) پدید آمدند و به سبب جهل، در محوری‌ترین کانون اعتقادی شیعه ایده‌های فکری جدیدی مطرح ساختند و با رویکردی متفاوت در مسئله جانشینی پیامبر(ص) امامت مفضول را پذیرفتند و اموری مانند عصمت، مناقب و... را در حق ائمه(ع) روا ندانستند‌. به نظر می‌رسد بجز منابع روایی و حدیثی، می‌توان بخشی از اعتقاد این جریان را در عناصری با اندیشه‌های کلامی زیدی - شیعی جست‌وجو کرد و پیشینه بعضی آموزه‌ها را در اندیشه مخالفان مذهب شیعه و در منابع رجالی و فرقه‌نگاری یافت. نوشته حاضر می‌کوشد با تطبیق تفکر گروهی از زیدیه با نظریه جریان اهل تقصیر، چهره واقع‌بینانه‌ای از آنان ارائه دهد و چگونگی تعامل ائمه(ع) با جریان فکری مقصره را از نگاه ایشان ارزیابی کند تا مشخص گردد برخی از افراد این جریان که به گمان خویش تفکر شیعی را ترویج می‌دادند، چرا از دیدگاه امام ماهیت غیر شیعی داشته‌اند و چگونه با تمایز نهادن میان اندیشه تقصیر و روایت‌ها می‌توان معنای روشنی از تطور مفهوم کلامی مقصره در باب علم ائمه(ع) ارائه کرد. در منابع تاریخی و فرقه‌نگاری اگرچه این گروه به نام مقصره شناخته نشده‌اند، ولی به یقین کتاب‌هایی در رد عقاید جریان تقصیر در عصر ائمه(ع) به نگارش در آمده بود.

ابن ندیم کتاب‌های الرد علی من قال بإمامة مفضول اثر هشام بن حکم، الرد علی المعتزله فی إمامة المفضول اثر مؤمن الطاق و علی من أبی وجوب الإمامة بالنص اثر سکاک را در فهرست خویش آورده است[۱] که می‌توانند ردیه‌ای بر پیش‌فرض‌های اهل تقصیر به شمار آیند‌. در عصر کنونی کتاب مکتب در فرآیند تکامل، مقاله «بازخوانی نظریه علمای ابرار» نگاه متفاوتی به جریان تقصیر داشته‌اند و می‌توان این دو نگاشته و گمانه‌زنی را تلاشی برای احیای اندیشه مقصره در عصر حاضر دانست. مدرسی طباطبایی مقصره را از شیعیان فرمان‌بردار در برابر ائمه(ع) بر می‌شمارد؛ مقصره‌ای که در مبانی اعتقادی خود نصبی یا نصی بودن امام را نمی‌پذیرفتند و نزدشان وجوب طاعت و علم اختصاصی امام اعتباری نداشت. مدرسی طباطبایی نص یا نصب، افتراض طاعت و علم اختصاصی ائمه(ع) را نظریه‌ای تطور یافته می‌داند که از مقام سیاسی به مقام مذهبی و علمی امام نزد برخی شیعیان انتقال یافت و عصمت در مسیر سامان یافتن مرجعیت مذهبی نهادینه شد[۲].

در میان کتاب‌ها و مقاله‌هایی که به نقد دیدگاه مدرسی پرداخته‌اند می‌توان به کتاب بررسی نظریه تطور تاریخی تشیع به صورت محدود و مقاله «مرجئه شیعه» اشاره کرد. همچنین بخشی از جلد ششم کتاب ادب فنای مقربان با بررسی غلات و مقصره به تشریح واژۀ تقصیر می‌پردازد. گفتنی است سلاح اعتقادی جریان تقصیر به برندگی سلاح اعتقادی غلات نیست، ولی در عصر حضور ائمه(ع) بسیار تأثیرگذار بوده است. نظریه و اندیشه این گروه از آن روی آفت دینی به شمار می‌رود که افزون بر تعمیق مظلومیت و تضعیف جایگاه ائمه(ع) در مردود شمردن شماری از متون حدیثی که به زعم این گروه بوی غلو می‌داد، نقش اساسی داشته است و باعث شده عناصر درون مذهبی با دامن زدن به اندیشۀ جریان تقصیر فرصت را غنیمت شمارند و بدین طریق چهره شیعه را غیر واقع‌بینانه جلوه دهند.[۳]

تقصیر و مفهوم آن

در لغت‌نامه‌ها «قصر» اغلب به معنای کوتاهی و نرسیدن چیزی به پایان خود آمده و در نرسیدن تیر به هدف قَصُرَ السَّهْمُ عن الهَدَفِ به کاربرد آن اشاره شده است. نیز وقتی أَقْصَرَتِ المَرْأَةُ گفته شود، به معنای زادن بچه‌های ناقص است[۴]. اگر واژه «قصر» به باب تفعیل برود، اقدام قصدی متوجه فاعل آن می‌شود[۵]. دو مفهوم اصطلاحی برای واژه «تقصیر‌» شهرت یافته است که اولی به اموری اطلاق می‌شود که روا نیست از معرفت آنها کوتاهی کرد؛ مانند گواهی به یکتایی خدا، حق بودن رسالت پیامبر(ص)، ولایتی که خدا امر فرموده و...[۶]. مفهوم دوم تقصیر نیز به معنای کوتاه کردن موی سر آمده است[۷].

گاهی با واژه «قصر‌» همپوشانی معنایی دارد. ابن منظور در چند مورد از واژه «بتر» به معنای قصر بهره برده و در بیان اصطلاح الأَبْتَرُ من الحَيَّات می‌نویسد: الذي يُقال له الشَّيْطَانُ، قَصِيرُ الذَّنَبِ لا يَراه أَحَدٌ إِلّا فَرَّ منه، و لا تُبْصِرُه حامِلٌ إِلَّا أَسقطَتْ؛ و إِنّمَا سُمِّيَ بذلك لِقِصَرِ ذَنَبِه، كأَنّه بُتِرَ منه[۸]. بنابراین، هر دو اصطلاح در معنای یکدیگر به کار رفته و همواره در رسیدن به نهایت خویش عقیم می‌مانند و منقطع از خیر و ثوابند. با توجه به حدیث امام سجاد(ع) در بیان معنای مقصره و تبیین حدیث شریف رسول خدا(ص) از «مبتوره» معلوم می‌گردد که این دو تلقی واحدی از ائمه(ع) داشته و بنابر خیر امت بودن اهل بیت(ع)[۹] اعتقاد ناتمامی در معرفت وجودی به ایشان پیدا کرده‌اند.[۱۰]

منابع

  1. کاجی، قاسم و رضوی، رسول، بتریه و اندیشه تقصیر

جستارهای وابسته

پانویس

  1. ابن ندیم، محمد بن اسحاق، فهرست، ترجمه و تحقیق: محمدرضا تجدد، ص٣٢٨.
  2. مدرسی طباطبایی، سیدحسین، مکتب در فرآیند تکامل، ترجمه: هاشم ایزدپناه، ص٧٩، ٨٠، ١٠٢.
  3. کاجی، قاسم و رضوی، رسول، بتریه و اندیشه تقصیر، ص ۱۴۵.
  4. ابن منظور‌، محمد بن مکرم، لسان العرب‌، ج۵، ص٩۵.
  5. فراهیدی، خلیل بن احمد بصری، العین، ج۵، ص۵٨.
  6. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج٢، ص١٩.
  7. راغب اصفهانی، حسین، مفردات الفاظ القرآن، ج١، ص۶٣٧.
  8. ابن منظور‌، محمد بن مکرم، لسان العرب‌، ج۴، ص٣٨.
  9. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج٩٧، ص٢٣۵.
  10. کاجی، قاسم و رضوی، رسول، بتریه و اندیشه تقصیر، ص ۱۴۶.