بحث:اصول دین
مقدمه
- هر دینی اصول و فروعی دارد. مراد از اصول، پایههای اعتقادی دین است که نخست باید بدانها ایمان آورد و آن گاه به فروعی که از آنها برخاستهاند، پای بندی کرد. اصول دین مربوط به اعتقاد است و فروع دین، مربوط به عمل[۱]. اعتقاد به اصول دین باید از روی تحقیق باشد، نه تقلید. کسی که به اصول دین ایمان ندارد، از دین بیرون است. در آغاز برخی رسالههای عملیه از اصول دین سخن رفته است. توحید، نبوت، معاد، اصول دین اسلاماند و دو اصل امامت و عدل از مسلمات مذهب شیعهاند و هر کس بدانها ایمان ندارد، از مذهب شیعه بیرون است اگر چه از اسلام بیرون نیست[۲]. "توحید" نخستین اصل است به معنای یگانگی خداوند متعال. "نبوت" اصلی دیگر است به معنای پیامبری حضرت محمد بن عبدالله(ص) و دیگر پیامبران الهی(ع). "معاد" از دیگر اصول دین به معنای آن است که روزی همه مکلفان برای بازخواست و حساب در پیشگاه الهی گرد هم میآیند و هر کس به پاداش و کیفر خویش میرسد. "عدل" به معنای آن است که افعال خداوند متعال از سر دادگری و شایستگی است و به هیچ کس ستم نمیکند و هر چیز را در جای خویش نگاه میدارد و با هر موجودی، چنان که شایسته است، رفتار میکند. "امامت" اصل دیگر از اصول مذهب است بدین معنا که پس از پیامبر اسلام(ص) دوازده امام معصوم(ع) منصب خلافت و امامت را بر عهده دارند و آنان منصوب خداوند متعالاند. اهمیت اصول دین بسیاری از دانشمندان شیعه را برانگیخته است تا پژوهشهایی سامان دهند و آثار مکتوبی درباره آن بیافرینند. کتاب الذریعه، نام هفتاد و پنج تن از این دانشمندان را آورده است[۳]. اصول دین، اصطلاحی کلامی است و در علم کلام اسلامی بررسی میشود[۴].
مقدمه
- در یک نگرش کلی و فراگیر، دین الهی و وحیانی از دو بخش اعتقادی و عملی تشکیل میشود و بخش عملی آن نیز خود شامل دو بخش اخلاقی و فروع فقهی میباشد[۵].
- یکی از اندیشمندان معاصر درباره بخشهای یاد شده دین و کارایی هر کدام، توضیحاتی به شرح زیر ارائه کرده است: دین مبتنی بر وحی از بخشهای گوناگون تشکیل میشود: بخشی شامل عقاید است؛ یعنی شامل باور و اعتقاد به حقایق و واقعیتهای جهان هستی بر اساس توحید است؛ مانند اعتقاد به وجود خدا، وحی و نبوّت، قیامت و معاد، بهشت و دوزخ و نظایر آنها. بخش دیگر دین، اخلاقیات است؛ یعنی تعالیمی است که فضایل و رذایل اخلاقی را به انسان شناسانده و راه تهذیب نفس او را از رذایل و تخلّق به آن را به فضایل ارائه کرده است. بخش دیگر دین، شریعت و مناسک و احکام و مقررات است که روابط فرد با خود و با خدای خود و با دیگران - یعنی روابط اجتماعی، حقوقی، مدنی و سلوک اجتماعی و کیفیت روابط اقتصادی و سیاسی و نظامی - در این بخش قرار میگیرد[۶].
- تقسیم دین به دو بخش اعتقادی و عملی (یا اصلی و فرعی)، ریشه قرآنی دارد؛ زیرا اصل دیانت که معتقداتی چون توحید، وحی، رسالت و نبوّت، امامت، عدالت، برزخ، قیامت و مسائلی از این نوع است، همان خطوط کلی است که قرآن کریم از آن تحت عنوان واحدی به نام "دین" یاد میکند که برای همه پیامبران به ویژه اولواالعزم تشریع شده و فرو فرستاده شده استشَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ[۷]؛ و در سه اصل کلی و مشترک همه ادیان و شرایع آسمانی یعنی توحید، نبوت و معاد متبلور است[۸].
- اما قرآن آنگاه که از فروع عملی دین یعنی احکام، مناسک و شرایع ادیان یاد میکند، از تعدد، تفاوت و تغییر سخن میگویدلِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا[۹]، که در هر دینی نسبت به دین دیگر یک سری تفاوتهایی دارد، برخلاف اصول کلی دین که در همه ادیان از آدم تا خاتم ماهیت یکسان و واحدی دارد[۱۰].
- با آنچه گفته شد، تا حدودی به معنای اصول و فروع دین و معیار و ملاک این تقسیمبندی و نامگذاری پی بردیم و آن اینکه، هر آنچه به اعتقادیات و باورها برمیگردد؛ یعنی باید به آنها براساس دلیل و استدلال معتقد شد و باور کرد - صرف نظر از درجه اعتبار و اهمیت آنها - جزو "اصول دین" به شمار میآیند و هر آنچه که به شیوههای عملی و رفتار ظاهری برمیگردد؛ یعنی احکام و تکالیف عملی یا بایدها و نبایدهایی - از قبیل اخلاقیات، عبادات، معاملات و... - که از سوی شرع بر عهده گروندگان به دین نهاده شده و انجام آن را از آنان خواسته است، "فروع دین" نامیده میشود؛ و در یک عبارت کوتاه، "اصول دین"، آنگونه معارف و مسایل دینی است که "ایمان و اعتقاد"انسان مؤمن با آن شکل میگیرد و "فروع دین"، آنگونه احکام و مسائلی از دین است که به حوزه عمل و رفتار دینی مؤمن برمیگردد.
- اما برخی اندیشمندان و تکلمان دینی معاصر، معیارها و ملاکهای دیگری را نیز مطرح کردهاند که دانستن آنها هم معنا و مبنای اصولی بودن برخی آموزههای کلیدی و مهم دینی را برای ما آشکارتر میکند و هم جایگاه اصلی اعتقادی بودن امامت را.
- علامه طباطبایی بر این باور است که "اصول دین یعنی ریشهها و پایههای اصلی دینی و یا آموزههای پایهای اعتقادی و ریشههای اصلی اسلام"[۱۱].
- آیتالله مصباح یزدی در این باره مینویسد: ادیان توحیدی که همان ادیان آسمانی و حقیقی هستند، دارای سه اصل کلی مشترک میباشند: اعتقاد به خدای یگانه، اعتقاد به زندگی ابدی برای هر فردی از انسان در عالم آخرت و دریافت پاداش و کیفر اعمالی که در این جهان انجام داده است و اعتقاد به بعثت پیامبران از طرف خدای متعال برای هدایت بشر به سوی کمال نهایی و سعادت دنیا و آخرت. این اصول سهگانه، در واقع پاسخهایی است به اساسیترین پرسشهایی که برای هر انسان آگاهی مطرح میشود:
- ایشان ادامه میدهد: هر یک از اصول اعتقادی یاد شده توابع و فروعاتی دارد که گرچه به درجه اهمیت این سه اصل نیستند ولی با این حال از درجهای از اعتبار و اهمیت برخوردارند که نمیتوان از آنها صرفنظر کرد و آنها را از سه اصل اساسی مزبور جدا دانست؛ بهطوری که برخی از اینگونه مسائل اصول دین از چنان اهمیتی برخوردارند که در برخی ادیان و مذاهب جزو اصول دین - هم ردیف سه اصل اساسی دین - اعلام گردیدهاند.
- این جاست که اصول دین دو معنا پیدا میکند: "اصول دین عام"، که مشترک میان همه ادیان و مذاهب است و "اصول دین خاص"، که مربوط به دین یا مذهب خاصی میشود.
- اسلام و مذاهب اسلامی نیز از این قاعده مستثنی نیستند؛ زیرا هم از اصول دین عام و مشترک برخوردارند و هم از اصول دین خاص. بر این اساس، در مذاهب اسلامی، مضاف بر باور به سه اصل کلی و عام دین، همگی یا برخی از آنها، یک یا چند اصل دینی مخصوص مذهبشان را قبول دارند و در نتیجه از اصول دین خاص مذهب خویش نیز برخوردارند.
- بر این اساس است که مذهب اهل بیت(ع) بنا به دلایل عقلی و نقلی که اقامه میکند، معتقد است که علاوه بر سه اصل دینی کلی و مشترک، دو اصل دیگری نیز وجود دارد که همه مسلمانان باید به آنها معتقد شوند و آنها را مکمّل دو اصل اعتقادی مشترک قرار دهند، تا بتوانند از ایمان دینی کامل و نجاتبخش برخوردار شوند، در غیر این صورت از ایمان و اعتقاد کامل دینی نجاتبخش و سعادتآفرین برخوردار نیستند، گرچه از اصل اسلام و مسلمانی به دور نیستند. آن دو اصل مکمّل، یکی عدل است که مکمّل اصل توحید است و دیگری، امامت است که مکمّل اصل نبوّت است[۱۳].
- استاد شهید مطهری نیز در این زمینه میگوید: علمای شیعه - نه ائمه شیعه - از قدیم الایام پنج اصل را به عنوان اصول خمسه تشیّع معرفی کردهاند[۱۴] و آنها عبارت است از: توحید، عدل، نبوّت، امامت و معاد... این پنج اصل از اصول دیناند و باقی هم از فروع دین. قهراً اینجا این پرسش پیش میآید که اگر مقصود از اصول دین، اصولی است که ایمان و اعتقاد به آنها شرط مسلمان بودن است، پس دو اصل بیشتر نیست؛ یعنی توحید و نبوّت، مفاد شهادتین ، که شرط مسلمانی است، همین دو تاست و بس؛ تازه، شهادت دوم مربوط است به نبوّت خاصّه؛ یعنی نبوّت حضرت خاتم النبیّین(ص). نبوّت عامه یعنی نبوّت سایر انبیا که از محتوای شهادتین خارج است؛ و حال آنکه آنچه جزو اصول دین است و ایمان به آن لازم است، نبوّت همه انبیاء است. اگر مقصود از اصول دین، اصولی است که از نظر اسلام جزء امور ایمانی و اعتقادی است، نه امور عملی، برخی امور دیگر نیز در خور امور ایمانی است؛ مانند ملائکه که در قرآن تصریح شده که به وجود ملائکه باید ایمان داشتآمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ[۱۵]؛ و نیز صفت عدل چه خصوصیتی دارد که تنها این صفتِ حق در زمره امور ایمانی قرار گرفته است و سایر صفات حق از قبیل علم، قدرت، سمعیّت و بصریّت، خارج از حوزه ایمان قرار گرفته است؟ اگر ایمان به صفات خدا لازم است، به همه صفات خدا باید ایمان آورد و اگر لازم نیست به هیچ صفت نباید ایمان داشت.
- حقیقت این است که اصول پنجگانه فوق از آن جهت به این صورت انتخاب شده که از طرفی مُعین اصولی باشد که از نظر اسلام باید به آنها ایمان و اعتقاد داشت و از طرف دیگر معرّف و مشخِّص مکتب باشد. اصل توحید و اصل نبوّت و اصل معاد سه اصلی است که از نظر اسلام لازم است که فرد به آنها ایمان داشته باشد؛ یعنی ایمان به آنها جزء اهداف اسلام است و اصل عدل معرّف مکتب خاص تشیّع است.
- اصل عدل اگرچه جزء هدفهای ایمانی اسلام نیست، یعنی با اصل علم و حیات و قدرت حق تفاوتی ندارد، ولی جزء اصولی است که دیده خاص تشیّع را نسبت به اسلام نشان میدهد[۱۶]. اما اصل امامت از نظر شیعه دارای هر دو جنبه است یعنی مانند سه اصل کلی و مشترک هم داخل ایمانیات است و هم معرّف و مشخِّص مکتب است[۱۷][۱۸]
اصول دین در فرهنگ مطهر
اصول عقاید، یعنی چیزهایی که وظیفه هر فرد کوشش درباره تحصیل عقیده درباره آنهاست. کاری که در این زمینه بر عهده انسان از نوع کار تحقیقی و علمی است[۱۹]. اصول عقاید اسلامی برحسب مذهب شیعه پنج اصل است: توحید، عدل، نبوّت، امامت، معاد. اسلام درباره اصول عقاید که وظیفه هر فرد تحصیل عقیده صحیح درباره آنهاست، تقلید و تعبّد را کافی نمیداند، بلکه لازم میداند که هر فردی مستقلاً و آزادانه صحّت آن عقاید را به دست آورد[۲۰]. اصول دین هم یعنی مسائل مربوط به مبدا و معاد[۲۱][۲۲]
؟؟؟
اصول دين از ديدگاه اهل سنت در اينجا به اعتقادات دو فرقه مشهور و معروف از ايشان (اشاعره و معتزله) اشاره ميكنيم:
الف) مذهب معتزله مذهب معتزله بر پايهي پنج اصل استوار است كه هر كسي به آنها اعتقاد داشته باشد معتزلي خوانده ميشود. اينك به اختصار به شرح و بررسي اصول ياد شده ميپردازيم:
1- اصل توحيد همانگونه كه گفته شد اين اصل مشترك بين همه مسلمانان بلكه همه اديان الهي است.
2- اصل عدل بحث درباره توحيد، مربوط به صفات ذات خداوند است، ولي بحث از عدل مربوط به صفت فعل الهي است. در اينكه عدل از صفات جمال الهي است اختلافي نيست. ليكن سخن در تفسير معناي عدل است، آياعدل معيار روشن و ثابتي دارد كه ابتدا عقل آن را يافته، آنگاه بر پايه آن افعال خداوند را به عدل توصيف ميكند، يا چنين معيار ثابت عقلي وجود ندارد. معتزله طرفدار نظر نخست و اشاعره طرفدار نظر دوماند.
3- وعد و وعيد وفاي به وعد (وعده به پاداش) عقلاً و نقلاً واجب است ولي درباره وفاي به وعيد (وعده به مجازات) دو نظريه است: اكثريت معتزله وفاي به وعيد را نيز واجب ميدانند و آنان به "وعيديه" معروفند و ديگران كه قائل به وجوب آن نيستند به "تفضليه" مشهورند.
4- المنزلة بين المنزلتين اين اصل مربوط به مرتكبان گناه كبيره است و اين نظريه را ابتدائاً معتزله مطرح كردند.
درباره مرتكبان گناهان كبيره دو بحث مطرح است: يكي اينكه مؤمن هستند يا نه؟ كه در اين باره سه نظريه معروف ابراز گرديده است، اكثريت امت اسلامي آنان را مؤمن و فاسق و اكثريت خوارج آنان را كافر و مشرك مي دانستند و معتزله نظريه "المنزلة بين المنزلتين" را ابراز كردند.
و بحث ديگر درباره وضع اخروي و عقوبت آنان است، كه معتزله فعليت يافتن عذاب را براي گنهكاران حتمي ميدانند و علاوه بر اين به جاودانگي و خلود عذاب براي مرتكبان كبائر نيز عقيده دارند.
5- امر به معروف و نهي از منكر معتزله وجوب آن را كفايي و مشروط به شرايطي ميدانستند. و در اجراي اين فريضه ديني، اهتمام بسيار داشتند به ويژه با زندقه و الحاد شديداً مبارزه ميكردند.(5)
ب) اشاعره اشاعره نيز علاوه بر اصول اعتقادي به توحيد، نبوت، معاد؛ عقايدي دارند كه با آن اعتقادات از اصول اهل السنة دفاع كرده و يا به نوي عقيده اهل السنة را تأويل و توجيه كرده اند.(6)
5- سبحاني، جعفر، منشور عقايد اماميه، مؤسسه امام صادق عليه السلام
6- مطهري، مرتضي، آشنايي با علوم اسلامي، دفتر انتشارات اسلامي
پانویس
- ↑ فرهنگ معارف اسلامی، ۱/ ۲۲۲.
- ↑ آموزش دین، ۱۸.
- ↑ الذریعة، ۲/ ۱۹۶- ۱۸۱.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 83-84.
- ↑ گرچه برخی بزرگان دین را به سه بخش اعتقادی، اخلاقی و عملی تقسیم کردهاند (ر.ک: آموزش دین، ص۹ - ۱۱؛ دینشناسی، ص۲۷ - ۲۸) ولی به نظر میرسد ضرورتی برای این تقسیم سهگانه نباشد، زیرا تقسیم دین به دو بخش اعتقادی و عملی، منشأ قرآنی داشته و مورد تأیید آن است که در متن به آن اشاره شده است.
- ↑ دینشناسی، ص۲۷ - ۲۸.
- ↑ «از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید» سوره شوری، آیه ۱۳.
- ↑ راز این که قرآن کریم پیوسته دین را به صورت مفرد میآورد و به جمع و به صورت «ادیان»، در همین نهفته است که حقیقتش از آدم تا خاتم ثابت است.
- ↑ «ما به هر یک از شما شریعت و راهی دادهایم» سوره مائده، آیه ۴۸.
- ↑ این قسمت از این کتابها گرفته شده است: شریعت در آینه معرفت، عبدالله جوادی آملی، ص۱۰۰-۱۰۱؛ معالم النبوّة فی القرآن، جعفر سبحانی، ج۳، ص۱۱۹-۱۲۰.
- ↑ ر.ک: آموزش دین، ص۱۷ و قرآن در اسلام، ص۳-۱۱.
- ↑ آموزش عقاید، ص۳۱.
- ↑ آموزش عقاید، ص۳۲ - ۳۳، با تغییر و تصرّف در برخی عبارات؛ نیز آموزش دین، علامه طباطبائی، ص۱۷ - ۱۸.
- ↑ توجه دارید که مراد استاد شهید این نیست که علمای شیعه بدون اینکه ائمه یا پیامبر(ص) و یا قرآن کریم بفرمایند و بدون استناد به دلایل عقلی و نقلی این پنج اصل را اصول دین تعیین و اعلام کردهاند، بلکه مرادش این است که گرچه ریشه و خاستگاه این اصول پنجگانه سخنان معصومین(ع) و قرآن است ولی گزینش و چینش اینگونه کار علمای شیعه است.
- ↑ «این پیامبر به آنچه از (سوی) پروردگارش به سوی او فرو فرستادهاند، ایمان دارد و همه مؤمنان به خداوند و فرشتگانش و کتابهایش و پیامبرانش، ایمان دارند» سوره بقره، آیه ۲۸۵.
- ↑ درباره چرایی این اعتقاد شیعه نسبت به اصل عدل به کتاب عدل الهی استاد شهید به ویژه ص۱۴ - ۴۲ رجوع کنید.
- ↑ آشنایی با علوم اسلامی، شهید مطهری، بخش کلام، درس هشتم، ص۱۷۸ - ۱۷۹.
- ↑ ابراهیمزاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری، ص:۷۲-۷۷.
- ↑ مجموعه آثار، ج۲، ص۶۳.
- ↑ مجموعه آثار، ج۲، ص۶۴.
- ↑ مجموعه آثار، ج۱، ص۷۷.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۰۹.