حدوث و قدم
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل حدوث و قدم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- از جمله بحثهای مرتبط با اثبات واجبالوجود بحث "حدوث" و "قدم" ذاتی و زمانی است که تمام موجودات اعم از واجب و ممکن در یکی از این چهار قسم قرار میگیرد.
- "حدوث حقیقی" بر دو قسم است: "حدوث زمانی" و "حدوث ذاتی". این تقسیمبندی از اینجا پیدا شد که حدوث را به "مسبوقیت وجود شیء به عدم" تعریف کردند و بعد گفتند که این مسبوقیت وجود شیء به عدم، دو گونه است، یکی "مسبوقیت وجود شیء به عدم مجامع" و دیگری "مسبوقیت وجود شیء به عدم مقابل".
- "حدوث زمانی"، یعنی مسبوقیت وجود شیء به عدم مقابل. عدم مقابل همان عدم خود این شیء است که نقطه مقابل وجود شیء است و به یک اعتبار میشود گفت: نقیض وجود شیء است. اگر وجود شیء مسبوق به این عدم، یعنی عدمی که نقطه مقابل وجود شیء است، باشد؛ این حدوث زمانی است.
- "حدوث ذاتی"، یعنی مسبوقیت وجود شیء به عدم مجامع. عدم مجامع علمی است که با وجود شیء، قابل اجتماع است، یعنی مقابل این وجود نیست، به طوری که با این وجود قابل اجتماع نباشد و مقصود از عدم مجامع، به تعبیر شیخالرئیس "لیسیت ذاتیه" است که لازمه هر امر ممکنی است. وقتی میگوییم یک شیء امکان دارد، یعنی نه وجودش ضروری است و نه عدمش.
- حدوث ذاتی در مقابل قدم ذاتی است. ما اگر به شیء بگوییم "قدیم ذاتی"، یعنی ماهیتش در مرتبه ذاتش این "لااقتضائیت" را ندارد، بلکه ماهیتش در مرتبه ذاتش اقتضای وجود دارد و اگر به شیء بگوییم "حادث ذاتی"، یعنی ماهیتش در مرتبه ذاتش لااقتضای از وجود و عدم است و در مرتبه بعد موجود است و قهراً چیزی که در مرتبه ذات، لااقتضا باشد و در مرتبه بعد موجود باشد، وجود این شیء، دیگر از ناحیه خودش نیست، بلکه از ناحیه غیر است.
- بنابراین هر معلولی از معلولهای عالم به حدوث ذاتی متصف است. پس، هر معلولی که به وجود متصف میشود، این وجود او که مأخوذ از علت است، به لااقتضائیت ذاتش مسبوق است.
- این معنای حدوث ذاتی است. پس، تنها موجودی که معلول هیچ علتی نباشد و وجودش از ذات خودش باشد، "قدیم بالذات" است و هر موجودی که این چنین نباشد، "حادث بالذات" است [۱][۲].
حدوث در فرهنگ مطهر
حدوث عبارت است از، تقدم واقعی نیستی شی ء (که این نیستی هم باید همان نیستی خود شیء باشد) بر هستی شیء، نه تقدم رتبی و عقلی و ذهنی[۳]. اصلاً حدوث یعنی، مسبوقیت وجود شیء به عدم خودش، نه به عدم چیز دیگر[۴]. فلاسفه “حدوث” را به “مسبوق بودن هستی شیء به نیستی خودش” تعریف میکنند[۵]. حدوث به معنی همان آغاز داشتن است[۶]. حدوث یک شیء یعنی بودن وجودش بعد از عدم. اگر وجودی باشد و عدمی - که البته واضح است که این عدم باید به نحوی عدم خود این شیء باشد نه عدم یک شیء دیگر- و این وجود بعد از عدم باشد. همین قدر که این وجود عنوان بعدیّت آن عدم را داشته باشد. یعنی عدمش تقدم داشته باشد بر وجودش، این معنایش حدوث است. وقتی میگوییم فلان شیء حادث است، یعنی قبلاً نبود و حالا بود شد. پس حدوث یعنی مسبوقیت وجود شیء به عدم؛ و قدم، یعنی عدم مسبوقیت وجود شیء به عدم[۷]. حدوث یعنی نوعی پیشی گرفت نیستی جهان بر هستی جهان[۸]. اصلاً حدوث جز تأخر هستی از نیستی چیزی نیست[۹]. متکلمین مناط احتیاج به علّت را حدوث میدانند[۱۰]. حدوث یعنی اینکه “نبود و بود شد”[۱۱]. حدوث عبارت است از مسبوقیت وجود شیء به عدمش، یعنی وجودش در یک ظرفی است که قبلاً عدمش در آن ظرف بوده است، پس ما برای عدمش هم باید ظرف اعتبار بکنیم. این مسبوقیت وجود شیء به عدم دو گونه است: یکی مسبوقیت وجود شیء به عدم جامع و یکی هم مسبوقیت وجود شیء به عدم مقابل[۱۲].[۱۳]
حدوث اسمی
اینکه اشیاء و ماهیّات در مرحله اسماء ظهور پیدا میکنند و در مرتبه ماقبل اسماء ظهور ندارند، این هم خودش نوعی حدوث است؛ زیرا حدوث مگر غیر از پیشی داشتن نیستی یا خفاء شیء بر هستی و ظهور شیء است؟ حاجی سبزورای میگوید من این نوع از حدوث را “حدوث اسمی” اصطلاح میکنم[۱۴].[۱۵]
حدوث دهری
عبارت است از مسبوقیت وجود شیء به عدم خودش در عالم دهر، یعنی آنچه که در عالم طبیعت موجود است در مرتبه عالم دهر - که عالم دهر تقدم دارد بر عالم طبیعت - موجود نیست. یعنی معدوم است. پس وجودش در این عالم مسبوق است به عدمش در عالم دیگر[۱۶]. دهري أبدي سيد الأفاضل كذاك سبق العدم المقابل، حدوث دهری که آن را میرداماد بیان کرده است همانند حدوث زمانی عبارت است از نیستی گرفتن عدم مقابل [بر وجود شیء][۱۷].[۱۸]
حدوث دهری میرداماد
حدوث دهری میرداماد مسبوقیّت وجود شیء است به عدم واقعی خودش، و عدم دهری میرداماد ثابت کرد که عدم واقعی شیء یعنی عدمی که عدم خودش باشد. یعنی عدمی که ما به او نسبت میدهیم منحصر به عدم زمانی نیست؛ عدم دهری هم واقعاً عدم است[۱۹].[۲۰]
حدوث ذاتی
حدوث ذاتی عبارت است از مسبوقیت وجود شیء به عدم شیء در مرتبه ماهیت[۲۱]. هر ممکنالوجودی که به دلیل امکانش نیازمند به علت است- خواه حادث زمانی باشد و خواه حادث زمانی نباشد- وجودش مسبوق به امکان ذاتیاش است، پس وجودش مسبوق به نوعی عدم است و به همین دلیل هم نیازمند به علت است. ما این مسبوقیّت را “حدوث ذاتی” مینامیم. مگر غیر از این است که حدوث مسبوقیت وجود شیء به عدم است؟ این هم نوعی مسبوقیت وجود شیء به عدم است[۲۲]. امکان ذاتی شیء نیستی به معنی نیست اقتضای هستی یعنی لااقتضائیت هستی و نیستی است. آن لااقتضائیت را به معنی نیستی شیء در نظر گرفتند سبق را هم به نوعی سبق نه سبق زمانی بلکه به نوعی سبق رتبی عقلی تعبیر کردند و گفتند فرق جهان و ذات حق در این است که جهان ماهیّتی دارد و امکانی دارد که همان امکان او نیستی اوست و این امکان جهان بر هستی جهان به نوعی از پیش -که پیشی عقلی است یعنی در مرتبه عقل اعتبار میشود- تقدم دارد. این را حدوث ذاتی نامیدند[۲۳]. حدوث ذاتی عبارت است از مسبوقیت وجود شیء به عدم مجامع (یعنی امکان ذاتی) که مراد از عدم مجامع همان امکان ذاتی است[۲۴]. حدوث ذاتی یعنی مسبوقیت وجود شیء به عدم شیء در مرتبه ذات یعنی در مرتبه ذات این وجود نیست[۲۵]. معنای حدوث ذاتی مسبوق بودن شیء است به یک عدمی که آن عدم مقابل این وجود نیست. بلکه قابل اجتماع با این وجود است[۲۶]. حکما میگویند: چنین نیست که مخلوقیّت و معلولیّت و ممکنالوجود بودن ملازم با “حدوث زمانی”، و واجب الوجود بودن ملازم با “قدم زمانی” باشد، بلکه ممکن است موجودی مخلوق و معلول و ممکنالوجود بوده و در عین حال قدیم زمانی باشد و نیز ممکن است یک شیء، قدیم زمانی بوده و در عین حال یک نوع حدوث هم داشته باشد که ما آن را “حدوث ذاتی” مینامیم[۲۷]. پس هر معلولی از معلولهای عالم به حدوث ذاتی متصف است. هر چه که در عالم معلول باشد حادث بالذات است. چون واضح است که تا شیء ممکنالوجود نباشد معلول نمیشود. هر معلولی وجودش از ناحیه علّت است و در مرتبه قبل از آنکه این وجود را از علّت بگیرد. یعنی در مرتبه ذات خودش یک لااقتضائیتی دارد پس هر معلولی که متصف به وجود میشود این وجود او که مأخوذ از علت است مسبوق است به لااقتضائیت ذاتش، این معنای حدوث ذاتی است[۲۸].[۲۹]
حدوث ذاتی از نظر بوعلی سینا
حدوث ذاتی مسبوقیت وجود شیء به امکان ذاتی بود نه به عدم خود شیء. حدوث ذاتی بوعلی مسبوقیّت وجود به یک نیستیای بود، ولی آن “نیستی” نیستی خودش نبود، بلکه نیستی وجوب و نیستی ضرورت بود[۳۰].[۳۱]
حدوث زمانی
معنای حدوث زمانی مسبوق بودن شیء است به عدم که آن عدم مقابل با وجود خودش است. یعنی غیرقابل اجتماع با وجود شیء است[۳۲]. حدوث زمانی به معنی “سبق عدمالشیء علی وجود الشیء”[۳۳]. وجود عالم، مسبوق به عدم عالم است، آن هم به عدمی که مجامع با وجود عالم نیست[۳۴]. عالم با همه اجزای خودش که یکی از آنها زمان است، حادث به حدوث که عجالتاً اسم آن را میگذاریم حدوث زمانی[۳۵]. تقدم لیسیّت زمانی یا عدم مقابل بر وجود شیء، “حدوث زمانی” است[۳۶]. و چون عرف از میان انواع پیشیها و سبقها با این نوع از سبق که سبق زمانی است آشنایی دارد آن وقت قهرا در مورد مسأله حدوث عالم که ما میگوییم عالم حادث است و برای پیدا کردن مصداق حدوث به سراغ همین مصداق بسیار روشن میرود که نیستی شیء بر هستی شیء سبق زمانی و پیشی زمانی داشته باشد و در مورد حدوث عالم میگوید نیستی جهان بر هستی جهان پیشی دارد. آن هم این نوع خاص از پیشی که اسمش پیشی زمانی است. این معنی از حدوث را عرف عام هم به سادگی درک میکند[۳۷]. در مورد حدوث زمانی وجود شیء مسبوق بود به عدمش در عالم طبیعت، ولی در امتداد زمانی[۳۸].[۳۹]
حدوث و فنا
یعنی نسبت وجود اشیاء با یکدیگر است. یعنی این شیء در این مرتبه که موجود میشود در مرتبه بعد خودش نیست، و باز آنی که در مرتبه بعد هست در مرتبه قبل نیست[۴۰].[۴۱]
حدوث و قدم
حدوث عبارت است از پیشی داشتن نیستی شیء بر هستی شیء و قدم که نقطه مقابل حدوث است عبارت است از پیشی نداشتن شیء بر هستی شیء[۴۲][۴۳]
منابع
پانویس
- ↑ مطهری، شرح مبسوط منظومه، ج۴، ص۱۷-۱۹.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۰۵-۱۰۶.
- ↑ شرح مبسوط منظومه، ج۴، ص۹۲ و ص۱۰.
- ↑ شرح مبسوط منظومه، ج۴، ص۳۸.
- ↑ مجموعه آثار، ج۵، ص۱۶۶.
- ↑ شرح مبسوط منظومه، ج۴، ص۱۵۷.
- ↑ شرح مبسوط منظومه، ج۴، ص۹؛ مجموعه آثار، ج۵، ص۳۸۴؛ حرکت و زمان، ج۱، ص۱۹؛ شرح مبسوط منظومه ج۴، ص۹۲، ۹۶ و ۱۱۲؛ مقالات فلسفی (۳)، ص۶۱ و ص۶۵.
- ↑ شرح مبسوط منظومه، ج۴، ص۹۹.
- ↑ شرح مبسوط منظومه، ج۴، ص۱۱۸.
- ↑ حرکت و زمان، ج۲، ص۲۷۳.
- ↑ شرح مبسوط منظومه، ج۴، ص۳۳؛ مجموعه آثار، ج۱، ص۵۰۵.
- ↑ شرح مبسوط منظومه، ج۴، صص ۱۱، ۱۷، ۳۵، ۸۹ و ۱۱۶؛ مجموعه آثار، ج۵، ص۳۹۱.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۳۴۰.
- ↑ شرح مبسوط منظومه، ج۴، ص۹۹.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۳۴۱.
- ↑ شرح مبسوط منظومه، ج۴، ص۱۲، ۴۶ و ۲۰۸.
- ↑ شرح مبسوط منظومه، ج۴، ص۱۵.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۳۴۱.
- ↑ شرح مبسوط منظومه، ج۴، ص۸۸.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۳۴۱.
- ↑ شرح مبسوط منظومه، ج۴، ص۴۴.
- ↑ شرح مبسوط منظومه، ج۴، ص۴۴.
- ↑ شرح مبسوط منظومه، ج۴، ص۹۲.
- ↑ شرح مبسوط منظومه، ج۴، ص۱۵، ۱۷ و ۳۷.
- ↑ شرح مبسوط منظومه، ج۴، ص۴۲.
- ↑ شرح مبسوط منظومه، ج۴، ص۴۵.
- ↑ مجموعه آثار، ج۵، ص۳۸۸.
- ↑ شرح مبسوط منظومه، ج۴، ص۱۹.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۳۴۱.
- ↑ شرح مبسوط منظومه، ج۴، ص۸۸.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۳۴۲.
- ↑ منبع قبلی، ص۸۸ و ۴۵ و ۱۷.
- ↑ شرح مبسوط منظومه، ج۲، ص۲۸۳ و ۳۸۰.
- ↑ حرکت و زمان، ج۲، ص۲۸۲.
- ↑ حرکت و زمان، ج۲، ص۲۸۱.
- ↑ مجموعه آثار، ج۵، ص۳۸۵.
- ↑ شرح مبسوط منظومه، ج۴، ص۹۱.
- ↑ شرح مبسوط منظومه، ج۴، ص۲۰۹.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۳۴۲.
- ↑ شرح مبسوط منظومه، ج۴، ص۱۳۱.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۳۴۳.
- ↑ شرح مبسوط منظومه، ج۴، ص۹۰.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۳۴۳.