حج به عنوان یکی از فروع دین اسلام، آیینی عبادی ـ سیاسی است به معنای انجام مناسکی خاص در خانه خدا. این اعمال دارای رمز و رازهای فراوانی است. وجوب حج بر انسان‌های مستطیع است که در ماه دی الحجه انجام می‌گیرد هر چند عمره مفرده که مستحب است در هر زمانی قابلیت انجام دارد. حج نماد وحدت مسلمانان است که مسأله احیاء و ترویج فرهنگ اهل بیت (ع) در آن می‌تواند صورت بگیرد و اصولا روح حج همان امامت است.

مقدمه

حج آیینی عبادی سیاسی و از فروع دین اسلام است. واژه حج در لغت به معنای قصد و آهنگ زیارت و در اصطلاح، سفر به خانه خدا برای برگزاری مناسک خاص در ایام ذی‌الحجه است[۱]. حج بر عهده کسانی است که توانایی مالی و جسمی داشته باشد. مناسک حج، علاوه بر آنکه سرشار از احکام دقیق است، رمز و رازهای اخلاقی، تربیتی، اجتماعی و... فراوانی دارد[۲].[۳]

فریضه حج در شهر مکه و در کنار خانه کعبه برگزار می‌شود. افزون بر این، حاجیان در منا و عرفات در روزهایی خاص از ماه ذی‌الحجه مراسمی برگزار می‌کنند. نخستین حج در دوره پس از اسلام در سال دهم هجری انجام شد، پیامبر اکرم در این حج که به حجة الوداع معروف است، مردم را به حج فراخواند و به ‌آنها فرمود مناسب حج را از من بیاموزید[۴].

حج در شریعت اسلام دو گونه است: نخست حج واجب یا تمتّع که افراد، تحت شرایطی خاصّ مکلّف به انجام آن می‌شوند و در صورت ترک آن، مرتکب گناه کبیره خواهند شد. حج تمتّع برای هر فرد مکلّف یک بار در طول عمر تکلیف شرعی است. دوم، عمره مفرده که مستحب است و افراد در ایامی غیر از ایام حج تمتّع، آهنگ مکه می‌کنند و به زیارت و مناسک حج می‌پردازند[۵].

آیین حج را مناسک گویند. مناسک به‌معنای مکان یا زمان عبادت، عبادت کردن و محل ذبح است که گسترش معنایی یافته و در مجموع به اعمال واجب در حج اطلاق شده است.

قرآن کریم در آیاتی چند موضوع حج را مورد توجه قرار داده است. حج و وجوب آن به زمان حضرت ابراهیم (ع) بازمی‌گردد. مطابق با کلام قرآن کریم، نخستین کسی که دستور حج را ابلاغ کرد، حضرت ابراهیم (ع) بود[۶]. مناسک حج در زمانی معین همراه با رسیدن ماه ذی‌حجه آغاز می‌شود[۷].[۸]

حج، یکی از پرشکوه‌ترین اجتماعات دینی سالانه مسلمانان در کنار کعبه مقدّس و مظهر وحدت و همبستگی آنان است و دیدار قبله و مسجد الحرام و سپس به زیارت مرقد رسول خدا (ص) رفتن بنیان‌های اعتقادی مسلمانان را تقویت می‌کند. پیامبران گذشته نیز خانه خدا را زیارت می‌کردند. حضرت ابراهیم (ع) به کمک فرزندش اسماعیل، این خانه را بازسازی کرد و مسلمانان با رفتن به حج، با ابراهیم بت‌شکن، تجدید پیمان می‌کنند. حج، از باارزش‌ترین عبادت‌هاست و موجب آمرزش گناهان می‌شود. کسی که به این سفر می‌رود، "حاجی" می‌شود. "حج"، نام یکی از سوره‌های قرآن نیز هست[۹].

حج و احیای فرهنگ اهل بیت (ع)

در مسأله ترویج و احیای فرهنگ اهل بیت (ع)، از جمله سنگرها و پایگاه‌هایی که می‌توانست ـ و باید ـ نقش عظیم و سرنوشت‌سازی داشته باشد، حج و زیارت خانه خدا بود. اعتقاد داشتن به امامت ائمه معصوم (ع) و التزام به رهبری آنان، در همه ابعاد مکتب و فروعِ دین، نقش اساسی دارد و مسائل اسلام، تنها در ارتباط با امامت، و اعتقاد به رهبری و ولایت امام معصوم یا جانشینان اوست که در جهت صحیح خویش، سیر می‌کند، ولی از این میان، به فریضه بزرگِ حجّ می‌‌پردازیم که با بحث زیارت، تناسب و پیوند دارد و مکه، خود، یکی از زیارتگاه‌های بزرگ اسلامی است و کعبه مقدس و حرم خدا و رسول، از مزارهای بسیار شریف و پرارج، در نظر همه مذاهب و فرقه‌های اسلامی و ملیت‌های مختلف این امت عظیم است. و کنگره عظیم سالانه را به کانونی فعّال، در جهت هدایت و وحدت مسلمین و اتحاد قوا و صفوف و قلوب، در برابر دشمن، تبدیل کند و از آن، مرکزیّتی برای رشد فرهنگ دینی و تعلیمات اسلام پدید آورد.

حج، تنها یک عبادت نیست که به هر صورت، انجام گیرد. فلسفه و اهداف این مناسک مهم، اگر درست شناخته و پی‌گیری و پیاده شود، آنگاه ادا شده است. در حج، مهم، اقامه آن است، برپا داشتن! سفارش امیرالمؤمنین (ع) به "قثم بن عباس" که از طرف آن حضرت، حکمفرمای مکه بود، این است که: «فَاقِمْ لِلناسِ الحجَّ وذَکِّرهُمْ بایّام اللهِ»[۱۰]حج را برای مردم برپای دار، و آنان را به یاد "ایام الله" بیانداز. یادآوری و احیای ایام الله، در کنار اقامه حج و برپایی این مراسم بیان شده است، توجه به سازندگی این دو کار، مهم است.

پس، روح حج، امامت است و این عبادت، تنها در پیوند با رهبری است که سیاست صحیح قرآن را پیاده خواهد کرد و کعبه، قیاماً للناس خواهد شد و منافع و سودهای عظیم این فریضه الهی، عاید مسلمانان خواهد گشت[۱۱].[۱۲]

حج، عبادتی سیاسی

حج، بیش از هرچیز، درونمایه توحیدی و تأثیر تربیتی و عرفانی و آموزش اطاعت و تعبّد دارد و بازآفرینی خاطره ابراهیم بت‌شکن و عشق و اخلاص و ایثار او در راه خداست و حضور، در کلاسی است که انبیای بزرگ و اولیاء الله، آموزگار آن هستند، عامل تقویت تقوا و ایمان و مبارزه با نفسانیت و هواپرستی و خودخواهی و غرور و تکبر و دنیادوستی است. این بحث، در جای خود مسلّم است. لکن، بُعد سیاسی این اجتماع عظیم، به خصوص در رابطه با رهبری، نباید مورد غفلت قرار گیرد که اگر حج، فاقد این بُعد باشد، آن سود لازم را نخواهد داشت و نیروی عظیمی که در حج، متمرکز و متبلور می‌شود، هدر و هرز خواهد رفت[۱۳].

تمامیت زیارت حج

حج، باید پیام‌آور وحدت و بیداری و تحکیم کننده آثار و اخبار و طرح‌ها و برنامه‌های دینی و فرهنگی در خطّ امامت و دارای بهره‌های سیاسی و اجتماعی باشد وگرنه حج، حج نخواهد بود. این اهداف، در زیارت حج، هم از طریق برخورد عینی و رابطه حضوری با امام معصوم (ع) در مراسم حج تحقق پیدا می‌کند، هم به ملاقات و دیدار امام رفتن در ارتباط و در پی این سفر عظیم و الهی و هم با الهام‌گیری از فرهنگ اهل بیت (ع) و علوم و معارف معصومین (ع): از رهگذر این زیارت، و هم از راه تبعیّت از جانشینان بر حق و شایسته ائمه، در عصر غیبت حجت خدا.

شناخت شیوه عمل و سیره ائمه در این موضوع، ضروری و مفید است. ببینیم آنان در این باره چه می‌کرده و چه می‌گفته‌اند و رهنمودشان چه بوده است؟ وقتی که امامان معصوم (ع) را، وارثان خلف و صالح پیامبر و احیاگر سنت آن حضرت می‌دانیم، روشن است که معالم دین و سرمشق عمل و معارف اسلام و چه باید کردها را هم باید از آنان بگیریم و بیاموزیم. پذیرش امامت و ولایت و هدایت و رهبری آنان، که معلمان پرارج امت اسلام‌اند دین و عبادات و احکام را در مسیر حق قرار می‌دهد. در واقع، روح اعمال مذهبی و تکالیف شرعی، ولایت آنان است.

ابوحمزه ثمالی نقل می‌کند که: امام زین العابدین (ع) به ما گفت: - کدامیک از بقعه‌های روی زمین برتر است؟ گفتم: خدا و رسولش و فرزند رسولش داناترند. فرمود: آگاه باش! که با فضیلت ترین محلّ، بینِ رکن و مقام- در مسجدالحرام- است. و اگر کسی به درازای نهصد و پنجاه سال عمر نوح، با نماز و روزه و عبادت در این مکان، به سر برد و خدا را در حالی ملاقات کند که بدون ولایت ما باشد، آن همه عبادت، سودی نخواهد بخشید[۱۴]. روشن است که نمی‌توان ولایت را تنها در محدوده محبت قلبی و اعتقاد درونی خلاصه کرد. این شناخت و محبت و ولایت، باید آثار خارجی و تأثیرگذاری در فکر و عمل و اقدام و موضعگیری داشته باشد. اگر تنها به حج آمدن و تلاش و سعی بی هدف و بدون رابطه با امام و بدون پیوند با رهبری و ولایت باشد، فاقد ارزش است و به طواف و قربانی جاهلیت می‌ماند که تکرار برخی اعمال بیهوده و بی محتوا و بی جهت و بی خط و بدون سازندگی است. این، سخن و شعار یک هوادار ائمه نیست، سخن خود آن معصومان است که جز با اتکاء به خدا و مکتب، سخنی نگفته اند.

ابوحمزه ثمالی، مورد دیگری را از زبان امام باقر (ع) نقل می‌کند و می‌گوید: امام (ع)، در حالی که در آستانه دری مُشرِف به مسجدالحرام نشسته بود و مردم را در حال طواف می‌‌نگریست، به من گفت: ای اباحمزه! این مردم به چه چیز امر شده‌اند؟ من ندانستم که در پاسخ، چه بگویم. حضرت فرمود: «انّما امِروا انْ یَطوفوا بهذه الأحجار، ثُمّ یأتونا فَیُعْلِمونا ولایَتهم»[۱۵]. و در نقلِ محجه البیضاء، این اضافه را دارد که: «فَیُخبرونا بولایتهم ویَعرضوا علینا نَصرهم»[۱۶]. یعنی: مردم مأمور شده‌اند که این سنگ‌ها (ی کعبه) را طواف کنند، سپس پیش «ما» آمده و ولایت خود را به ما خبر دهند و اعلام کنند و یاری خویش را بر ما عرضه بدارند. مسأله "عرضه نصر" و "اعلام ولایت" و "دیدار با امام" و "اعلان مودّت" و این قبیل تعبیرات، که در اینگونه روایات آمده است، بسیار آموزنده و جالب است. الزام می‌کند که زائران خانه خدا، در آنجا امام را ملاقات کنند و اعلام آمادگی برای تبعیت و اطاعت و یاری بنمایند. یعنی اگر نیرویی، امکاناتی، عِدّه و عُدّه‌ای دارند، به اطلاعِ ولیّ خدا برسانند، مواضعشان را در اطاعت از رهبری ائمه، صریح و آشکار، بیان کنند تا اگر نیازی به آنان بود، ائمه از وجودشان در مسیر اهداف، استفاده کنند.

در حدیثی دیگر، فضیل نقل می‌کند که: در حج، امام باقر (ع) نگاه به مردمی کرد که گِرد کعبه طواف می‌کردند، فرمود: "در جاهلیت هم اینگونه طواف می‌کردند (یعنی بدون هدف و معرفت و شناخت و جهت) اینان امر شده‌اند که کعبه را طواف کنند، آنگاه به سوی ما حرکت کنند و ولایت و مودّت خویش را به ما اعلام کنند و نصرت و یاری خود را به ما عرضه نمایند، ولی چون چنین نمی‌کردند، حج آنان هم چون اعمالِ جاهلی بود"[۱۷]. مرحوم فیض کاشانی در "وافی"، در توضیح این حدیث می‌گوید: «معنای سخن امام، این است که آنان، بدون شناخت مقصود اصلی از آمدن به زیارت کعبه و طواف خانه خدا چنین می‌کنند. حضرت ابراهیم وقتی کعبه را ساخت و ذریه خویش را در آنجا ساکن نمود، از خدا خواست که در پاداش آن، دل‌های مردم را به سوی ذریه‌اش جذب کند. خدا هم دعایش را پذیرفت و مردم را فرمان داد تا از هرجا به حج آیند و محبت و نصرت و ولایت خویش را بر ذریه او که پیامبر (ص) و اولادش هستند عرضه و اعلام بدارند، تا بدین سبب، نجات یابند و درجاتشان بالا رود و راهی باشد برای شناخت احکام دین و تقویتِ ایمان و یقین. عرضه داشتنِ نصرت به این است که به آنان بگویند: آیا در کاری از کارها، به یاریِ ما نیازتان هست؟...[۱۸]. آنچه در این حدیث، محور کلام است، تقویت ایمان و شناخت احکام و اعلام یاری به نفع حق و در رکاب و تحت امر اولاد ابراهیم- که ائمه معصومین‌اند- می‌باشد. مرحوم علامه مجلسی در شرح این روایت می‌گوید: «... از شرایط قبولی حج آنان، اسلام و ایمان است و آنان به خاطر نداشتن ولایت، مثل آن است که فاقد ایمان و اسلامند. و در این، توجه دادن به این نکته است که علت وجوبِ حج، به حضور امام رسیدن و عرضه کردن ولایت و یاری به آنان و فرا گرفتن احکام از آنان است. آنگاه درباره عرضه نصرت، می‌گوید: "به امامان بگویند: ما از شیعیان شماییم، و آماه یاری تان. اگر ما را به خروج و جهاد، یا هر کار دیگر فرمان دهید، شما را اطاعت می‌کنیم"[۱۹].

شبیه آنچه که امت آگاه و انقلابی ایران، در دیدارهایشان با رهبر بزرگ انقلاب، حضرت امام خمینی، مرتباً عرضه نصر و مودّت و اعلام حمایت و اطاعت می‌کردند و با شعار "ما همه سرباز توئیم خمینی، گوش به فرمان توئیم خمینی" با رهبر خویش، تجدید بیعت می‌کردند. در حدیث دیگری که همین مضمون نقل شده، راوی، سدیر است. بنا به نقلِ او، امام باقر (ع) پس از انتقادی که از حلقه‌های بحث و جلساتی که در مسجد، از سوی ابوحنیف و سفیان ثوری و... تشکیل می‌شد، کار آنان به نوعی جلوگیری از دین خدا شمرده و آنان را موانع هدایت، قلمداد کرده، و آرزو کرده است که: "کاش اینان در خانه‌هایشان می‌‌نشستند و مردم می‌گشتند و کسی را که از خدا و رسول، به آنان خبر دهد، نمی‌یافتند، آنگاه پیش ما می‌آمدند تا از خدا و رسول به مردم خبر دهیم"[۲۰]. یعنی راه آموزش احکام خدا و معارف دین، اهل بیت (ع) هستند. راهی مطمئن، که دین خدا را به دور از پیرایه‌ها و آرایش‌ها و بدعت‌ها و آراء شخصی به مردم بیان می‌کنند. این مسأله، به خصوص در روزگار امام محمد باقر (ع) که مذهب‌سازی‌ها و فرقه‌بازی‌ها و جریانات ناسالم فرهنگی و سیاسی گوناگون و تبعیّت از آراء و اهواء، رواج بیشتری داشته و برای خیلی‌ها، امر حق و باطل مشتبه می‌شده و خطّ اصلی را گم می‌کردند، بیشتر اهمیت داشت. و از امام باقر (ع) سخنانِ مکرّری در این زمینه روایت شده است. از ابوعبیده نقل شده است که: "امام باقر (ع) وقتی مردم و کارهایشان را در مکه دید، فرمود: کاری است همچون کارهای جاهلیت! به خدا سوگند، اینان مأمورند که آلودگی‌ها را از خود دور کنند-اشاره به آیه ۲۹ سوره حج:  ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ  - و به نذرهای خود وفا کنند و بر ما بگذرند و ولایت خویش را به ما خبر دهند و نصرت خویش را بر ما عرضه بدارند"[۲۱]. قرآن کریم، از جمله تکالیف زائران حج را دور کردن و زدودن چرک‌ها و آلودگی‌ها از خویش می‌شمارد[۲۲]. و این در سایه دیدار با امام میسّر است که الهام بخش خیر و تقوا و اخلاق شایسته و معارف والای دین است و پاک کننده دل و جان و فکر و ذهن. در آیه فوق، امام صادق (ع)، کلمه "تَفَث" را به دیدار و ملاقات امام تفسیر می‌کند:«التَفَثُ لقی الأمام، یا: لِقاءُ الامام»[۲۳] چرا که از این طریق، مناسک حج مسلمین جهت یافته و در مسیر سازنده تری هدایت می‌شود[۲۴].

آثار حج

در روایات اسلامی به برخی از آثار حج اشاره شده، و بیشتر مورد توجه قرار گرفته است:

آثار مادی و دنیوی حج

  1. سلامتی؛
  2. توسعه رزق؛
  3. تأمین هزینه زندگی. امام سجاد(ع) می‌فرماید:  حُجُّوا وَ اعْتَمِرُوا تَصِحَّ أَبْدَانُكُمْ وَ تَتَّسِعْ أَرْزَاقُكُمْ وَ تُكْفَوْنَ مَئُونَاتِ عِيَالِكُمْ [۲۵]حج و عمره به جا آورید که این دو فریضه، آثار و منافعی به همراه دارد، (از آن جمله) بدن‌ها را سالم، روزی را وسیع، و هزینه زندگی شما را تأمین می‌نماید.
  4. بی‌نیازی؛
  5. حفظ خانواده؛
  6. حفظ سرمایه.

پیامبر گرامی اسلام(ص) در فرازهایی می‌فرماید:

  1. «حُجُّوا تَسْتَغْنُوا»[۲۶]حج انجام دهید، تا بی‌نیاز شوید.
  2. «الْحَجُّ يَنْفِي الْفَقْرَ»[۲۷]حج، فقر را در دنیا از بین می‌برد.
  3. «... حُجُّوا لَنْ تَفْتَقِرُوا»[۲۸]حج انجام دهید، هرگز نیازمند نمی‌شوید.

امام سجاد(ع) می‌فرماید: «... الْحَاجُّ مَغْفُورٌ لَهُ وَ مَوْجُوبٌ لَهُ الْجَنَّةُ وَ مُسْتَأْنَفٌ لَهُ الْعَمَلُ وَ مَحْفُوظٌ فِي أَهْلِهِ وَ مَالِهِ»[۲۹] زائر خانهٔ خدا از آمرزش الهی بهره‌مند شده و بهشت بر او واجب و اعمال خود را از آغاز شروع نموده و خانواده و سرمایهٔ مالی او در حفظ خدای رحیم است[۳۰].

آثار معنوی و اخروی حج

  1. نور حج؛
  2. غفران الهی؛
  3. وجوب بهشت؛
  4. خیر دنیا و آخرت؛
  5. آرامش دل.

امام صادق(ع) می‌فرماید: «الْحَاجُّ لَا يَزَالُ عَلَيْهِ نُورُ الْحَجِّ مَا لَمْ يُلِمَّ بِذَنْبٍ»[۳۱] نور حج، پایدار است تا زمانی که حاجی به (گناه) آلوده نشود. امام سجاد(ع) می‌فرماید: زائر خانهٔ خدا، از آمرزش الهی بهره‌مند و بهشت بر او واجب می‌شود[۳۲]. رسول گرامی اسلام(ص) می‌فرماید: زائران خانهٔ خدا، میهمانان الهی هستند، آن‌چه بخواهند به آنان عطا نموده و دعای آنها را مستجاب می‌کند[۳۳].

پیامبر گرامی اسلام(ص) می‌فرماید: «مَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةَ فَلْيَؤُمَّ هَذَا الْبَيْتَ، فَما أتاهُ عَبدٌ يَسأَلُ اللّهَ دُنيا إلّا أعطاهُ اللّهُ مِنها، و لا يَسأَلُهُ آخِرَةً إلَّا ادَّخَرَ لَهُ مِنها»[۳۴] کسی که دنیا و آخرت می‌خواهد آهنگ خانهٔ خدا کند. بنده‌ای بدان روی نیاورده که دنیا را خواسته باشد، جز این که خدا دنیا را به او داده است، و آخرت را نخواسته، جز آنکه برایش اندوخته است. همچنین امام باقر(ع) می‌فرماید: «الْحَجُّ تَسْكِينُ الْقُلُوبِ»[۳۵]حج، آرام‌بخش دل‌هاست.

علاوه بر فوائد مادی و معنوی که در سفرهای معمول مترتب می‌باشد، سفر به مکه و مدینه، آثار و برکات ویژه‌ای را نیز برای افراد به همراه دارد:

  1. زیارت خانه خدا
  2. توفیق انجام اعمال حج و عمره و بهره‌مند شدن از ثواب‌های تعیین‌شده برای این اعمال
  3. زیارت قبور پیامبر(ص) و ائمه معصومین و اولیای الهی، همچنین آشنایی با اماکن متبرکه و آثار پیامبران و ائمه اطهار(ع)
  4. آشنایی با اقوام و ملل مختلف
  5. آشنایی با فرق و مذاهب مختلف
  6. ملاحظه نمایش شکوه و عزت و عظمت مسلمانان در سایه دستورات اسلام
  7. تقویت اسلام و برگزاری مانور اتحاد اسلامی[۳۶].

آداب سفر حج

سفر معنوی حج، فرصتی ارزشمند برای کسب معرفت و جلب رضایت الهی است. هر کس به میزان آگاهی و شناخت خویش از آن بهره می‌گیرد. تعدادی از حاجیان در پایان این سفر روحانی، قلب خود را از محبت خدا لبریز کرده، با حجی مقبول به شهر و دیار خود باز می‌گردند، گروهی نیز همچون انسان فرورفته در خوابی، پس از سفر به ناگاه از خواب خوش پریده و در حسرت از دست دادن فرصت‌های ارزشمند آن اندوهگین می‌شوند. آگاهی به آداب سفر معنوی حج می‌تواند ما را نسبت به شکوهمندترین عبادات دینی مشتاق‌تر کرده و با عمل به آن در روح و جان‌مان تحولی بزرگ رخ بدهد. برخی آداب که از زبان پیشوایان معصوم(ع) به ما رسیده چنین است:

  1. هدفداری در مسافرت؛ امام صادق(ع) فرمود: در حکمت آل داوود آمده است: انسان عاقل، شایسته است که با سه هدف به مسافرت برود: توشه‌ای برای فردای قیامت برگیرد، مخارج زندگی را تأمین کند، از راه حلال لذت ببرد[۳۷].
  2. توبه و استغفار؛ امام صادق(ع) فرمود: هر گاه قصد حج کردی، با آب توبهٔ خالص، گناهانت را بشوی و لباس راستی و پاکی و خضوع و خشوع را بر تن کن.
  3. وصیت کردن
  4. اخلاص در نیت و قصد قربت
  5. زاد و توشه حلال فراهم کردن
  6. چشم به مال دیگران نداشتن
  7. تأمین مخارج زن و فرزند
  8. انتخاب زمان مناسب برای سفر
  9. غسل کردن
  10. صدقه دادن
  11. بی‌خبر به مسافرت نرفتن
  12. مسافرت در شب سفارش شده است
  13. انتخاب همراه مناسب
  14. هم‌شأنی در مسافرت
  15. یادآوری نعمت‌های خداوند
  16. دعا و ذکر در حال حرکت
  17. شراکت در هزینه‌ها
  18. حفظ پول و اثاثیه، همراه داشتن مواد خوراکی و نیازمندی‌های سفر
  19. لباس تمیز پوشیدن
  20. پرهیز از پرخوری
  21. پرهیز از اسراف و تبذیر
  22. خدمت کردن به حاجیان و مراعات کردن حال دیگران
  23. پرهیز از آزار دیگران
  24. حل مشکلات همسفران و خیرخواهی برای آنان
  25. نماز خواندن در مساجد
  26. رو به قبله نشستن
  27. گرامی داشتن همراهان
  28. پرهیز از سوء ظن به دیگران
  29. پرهیز از ناسازگاری
  30. کاستی‌ها و لغزش‌ها را به رخ نکشیدن
  31. زینت شیعه بودن
  32. مدارا با بیماران و کهنسالان
  33. سوغات آوردن[۳۸]

در ارتباط با تشرف به حج و آمادگی‌های قبلی از لسان ائمه معصومین توصیه‌ها و سفارش‌هایی به زائران حرمین شریفین شده است. از آن جمله، توصیه‌های ارزشمند امام صادق(ع) است که آن حضرت فرموده‌اند: وقتی أرادهٔ حج نمودی، قبلاً خانهٔ دل را از هر شاغل و حاجبی که تو را از خدا غافل کند، و مشغول به خود گرداند، فارغ ساز. کارها و تمام شئون زندگیت را به خدا واگذار و در جمیع حرکات و سکنات، توکل بر او نموده و تسلیم قضا و تقدیر الهی باش. از دنیا و آسایش دنیا و مردم، منقطع شو. حقوقی را که از دیگران به ذمّه داری، ادا کن. متکی بر توشه و مرکب و یاران راه و قوت بدنی و نیروی جوانی و مال و دارایی خود مباش؛ زیرا ترس آن می‌رود که خدا همین‌ها را دشمن انسان و مایۀ وزر و وبال آدم خودخواه گرداند، تا دانسته شود که تمام حول و قوه و تدبیر و چاره، به دست خالق یکتا بوده و بدون توفیق و تسدید او، احدی قادر بر چاره و تدبیری نخواهد بود.

پس مهیا و آمادهٔ رفتن شو، مانند کسی که امید به بازگشت مجدد به خانه و اهل و عیال خود ندارد. با همسفران، نیکورفتار و خوش‌سفر باش. اوقات نماز را رعایت نما، سنن و دستورات رسول مکرم(ص) را به کار بند و آن‌چه را وظیفه است از آداب و رسوم و صبر و تحمل و شکر و مهربانی و بخشش و ترجیح دیگران بر خود، در همه‌جا و در همه‌وقت انجام ده. سپس با آب توبهٔ خالص خود را از گناه شستشو داده و جامهٔ صدق و صفا و افتادگی و خشوع، در بر کن و از هرچه که تو را از یاد خدا باز می‌دارد و از طاعت او منصرف می‌سازد، محرم شو و لبیک بگو... و هم‌چنان‌که با بدنت در میان انبوه مسلمانان، طواف کرده، و گرد بیت خدا می‌چرخی، با قلبت در میان فرشتگان، طواف انجام داده و گرد عرش خدا گردش کن. هروله کن، اما هروله‌ای که در معنی، گریختن از هوای نفس باشد. با بیرون رفتنت از مکه به منا، از غفلت و لغزش‌های خود، بیرون آی و هرگز آرزوی آن‌چه را که بر تو حلال نمی‌باشد و یا شایستگی آن را نداری، منما.

در عرفات، اعتراف به خطیئات و گناهان نموده و تجدید عهد عبودیت و اقرار به وحدانیت حضرت حق کن و خود را به مقام قرب خدا برسان. در «مزدلفه» تقوای خدا در دل بگیر و با صعود به کوه مشعر، روح خود را به سوی عالم بالا حرکت ده. با ذبح قربانی، حنجر هوا و هوس را بریده و رگ‌های طمع را قطع کن. هنگام رمی و سنگ انداختن بر جمرات، افعال زشت و اخلاق ناپسند و دنائت و پستی و شهوت‌پرستی‌ها را از خود دور کن. با تراشیدن سر، عیب‌های ظاهر و باطن خود را بتراش و با دخول به حرم، خود را از شر متابعت هوای نفس و خواهش دل، رهانیده و در حفظ و امان خدا، داخل ساز. بیت را با توجه به عظمت و جلالت رب البیت و آشنایی با سطوت سلطان او زیارت کن. استلام حجر بنما. درحالتی که رضا به قسمت او داده و خاضع در برابر عظمتش گشته‌ای. طواف وداع را که حاکی از وداع ماسوی الله قرار داده، باهرچه که غیر خداست، وداع بنما. با وقوف در کوه صفا در تصفیهٔ روح و تهذیب نفس خود بکوش و سعی کن خود را برای لقای خدا در روز لقا آماده گردانی. به مروه که رسیدی، مروت نموده و اوصاف خود را در جنب ارادهٔ حق، فانی ساز و به عهدی که با خدا بسته‌ای و حج خود را مشروط به آن، به جا آورده‌ای تا روز قیامت، وفادار بمان. و بدان سرّ اینکه خداوند حج را واجب نمود و آن را در میان طاعات، به خودش نسبت داده و فرموده است:  وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا [۳۹]، و هم نبی اکرم(ص) ترتیب مناسک را به این صورت که هست، تنظیم کرده است، آن است که اشاره‌ای به مرگ و قبر و بعث و قیامت باشد و صاحبدلان و خردمندان از مشاهدهٔ این مناسک، از اول تا به آخر، متذکر عوالم بعد از مرگ، از بهشت و جهنم بشوند و آمادگی برای ارتحال به آن عالم را به دست آورند[۴۰].[۴۱]

آرزوی حج

چه بسیارند کسانی که مشتاق زیارت حریم الهی و کعبه مقدس‎اند، اما شرایط این سفر معنوی برای آنان فراهم نمی‌شود. بر اساس روایات، آرزومند حج اگر به یکی از این آداب مداومت کند، به آرزویش می‌رسد:

  1. قرائت سوره حج هر سه روز یک بار؛ امام ششم(ع) می‌فرماید: هر کس سوره حج را هر سه روز یک بار بخواند از آن سال بیرون نمی‌رود تا بار سفر مکه را ببندد و اگر در سفر خود از دنیا برود و به مکه نرسد، جای او، در بهشت است[۴۲].
  2. تلاوت سوره نبأ در هر روز یک بار[۴۳].
  3. ختم «ماشاء الله» هزار بار در یک مجلس[۴۴].
  4. در تعقیب هر نماز واجب بگوید: اللهم صل على محمد و آل محمد و اقض عنّي دَين الدنيا و الاخرة راوی پرسید: دَین آخرت چیست؟ فرمود: حج.
  5. از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمود: هر کس شوق حج دارد، لباس جدید خود را بپوشد و ظرف آبی را بردارد و ۳۵ بار سوره قدر را بر آن بخواند و بعد آن را بر خود بریزد، سپس چهار رکعت نماز بگذارد، به درستی که خدای تعالی حج و عمره را روزی او می‌کند.
  6. طبق روایات بسیاری، در شب ۲۳ ماه مبارک رمضان اسامی وافدین و زائرین خانهٔ خدا ثبت می‌گردد، پس در این شب مبارکه می‌توان با کوشش در عبادت و درخواست این موهبت، نام خود را به ثبت رساند.  
  7. در مناجات طلب حج، مداومت کند. محدث قمی این مناجات را از حضرت جواد(ع) در باقیات الصالحات، حاشیه مفاتیح نقل فرموده است[۴۵].

از جمله خواسته‌های مهم پیشوایان معصوم ما به‌ویژه در ماه مبارک رمضان درخواست انجام حج و زیارت خانه خدا بوده که از رهگذر دعا از خود بجای گذاشته‌اند. در دعای شب اول ماه رمضان می‌خوانیم: «اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ الَّذِي أَنْزَلْتَ فِيهِ الْقُرْآنَ... اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَ فِيمَا تَقْضِي وَ تُقَدِّرُ مِنَ الْأَمْرِ الْمَحْتُومِ فِي الْأَمْرِ الْحَكِيمِ مِنَ الْقَضَاءِ الَّذِي لَا يُرَدُّ وَ لَا يُبَدَّلُ أَنْ تَكْتُبَنِي مِنْ حُجَّاجِ بَيْتِكَ الْحَرَامِ الْمَبْرُورِ حَجُّهُمُ الْمَشْكُورِ سَعْيُهُمُ الْمَغْفُورِ ذُنُوبُهُمُ الْمُكَفَّرِ عَنْ سَيِّئَاتِهِمْ...» و در دعای هر شب ماه رمضان آمده است: «اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ الَّذِي أَنْزَلْتَ فِيهِ الْقُرْآنَ وَ افْتَرَضْتَ عَلَى عِبَادِكَ فِيهِ الصِّيَامَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ فِي عامِي هذا وَ فِي كُلِّ عامٍ وَ اغْفِرْ لِيَ تِلْكَ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ فَإِنَّهُ لَا يَغْفِرُهَا غَيْرُكَ يَا رَحْمَنُ يَا عَلَّامُ». ابن ابی عمیر از یکی از خاندان رسول خدا(ص) نقل کرده کسی که این دعا را شب اول بخواند گناهان چهل سالش آمرزیده می‌شود. در این دعا تنها سه درخواست مطرح است:

  1. درود بر محمد و آل محمد
  2. حج خانه خدا در هر سال
  3. بخشش گناهان

از امام صادق و امام کاظم(ع) دعایی نقل شده که در ماه مبارک رمضان در پی هر فریضه‌ای خوانده شود: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ فِي عَامِي هَذَا وَ فِي كُلِّ عَامٍ مَا أَبْقَيْتَنِي فِي يُسْرٍ مِنْكَ وَ عَافِيَةٍ وَ سَعَةِ رِزْقٍ وَ لَا تُخْلِنِي مِنْ تِلْكَ الْمَوَاقِفِ الْكَرِيمَةِ وَ الْمَشَاهِدِ الشَّرِيفَةِ وَ زِيَارَةِ قَبْرِ نَبِيِّكَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ...»[۴۶] خداوندا امسال و هر سال تا وقتی مرا زنده می‌داری حجّ خانه خودت را روزی‌ام کن، آن هم در آسانی و تندرستی و وسعت روزی از سوی خودت و جایم را در آن جایگاه‌های ارزشمند و حرم‌های شریف خالی مگذار و از زیارت قبر پیامبرت محرومم مکن. از دعاهای بسیار مهم و نورانی در ماه مبارک رمضان دعای ابوحمزه ثمالی از امام سجاد(ع) است که در سحرگاهان خوانده می‌شود. در این دعای شریف سه مرتبه زیارت کعبه از خداوند درخواست شده است... به قسمتی از این دعا اشاره می‌شود.

«... وَ ارْزُقْنَا حَجَّ بَيْتِكَ وَ زِيَارَةَ قَبْرِ نَبِيِّكَ صَلَوَاتُكَ وَ رَحْمَتُكَ... وَ ارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ فِي عَامِنَا هَذَا وَ فِي كُلِّ عَامٍ وَ زِيَارَةَ قَبْرِ نَبِيِّكَ وَ لَا تُخْلِنِي يَا رَبِّ مِنْ تِلْكَ الْمَشَاهِدِ الشَّرِيفَةِ وَ الْمَوَاقِفِ الْكَرِيمَةِ... وَ ارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرامِ فِي عامِنا هذا وَ فِي كُلِّ عامٍ، وَ ارْزُقْنِي رِزْقاً واسِعاً مِنْ فَضْلِكَ الْواسِعِ»[۴۷]. دعاهای متعددی در شب قدر وارد شده و در میان خواسته‌های این شب که شب تقدیر انسان‌ها است حج خانه خدا برجسته است. در روایتی از امام صادق(ع) در این باره نقل شده است: «يُكْتَبُ فِيهَا وَفْدُ مَكَّةَ فَمَنْ كَانَ فِي تِلْكَ السَّنَةِ مَكْتُوباً لَمْ يَسْتَطِعْ أَنْ يَحْبِسَ وَ إِنْ كَانَ فَقِيراً مَرِيضاً وَ مَنْ لَمْ يَكُنْ فِيهَا مَكْتُوباً لَمْ يَسْتَطِعْ أَنْ يَحُجَّ وَ إِنْ كَانَ غَنِيّاً صَحِيحاً»[۴۸].[۴۹]

ایام تشریق

«تشریق»[۵۰]، نام سه روز آخر مناسک حج، یعنی روزهای یازدهم، دوازدهم و سیزدهم ذی‌حجه است، که در این سه روز حاجیان پس از انجام قربانی در روز دهم (عید قربان)، در صحرای منا اقامت نموده و روز یازدهم و دوازدهم (و برای بعضی‌ها روز سیزدهم) به سنگسار کردن شیطان در جمرات ثلاثه مشغول می‌شوند. این ایام در شرع مقدس اسلام از قداست خاصی برخوردار است، تا آنجا که در قرآن مجید در دو آیه از آن یاد شده است:  وَاذْكُرُوا اللَّهَ فِي أَيَّامٍ مَعْدُودَاتٍ [۵۱]،  وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ [۵۲].

که در بعضی از روایات آمده است که «ایام معلومات» اشاره به این روزها می‌باشد. در کتب ادعیه فضایل بسیاری برای عبادت در این روزها ذکر شده است. هم‌چنین روایت شده که مستحب است در این روزها پس از هر نمازی این دعا (تکبیر) گفته شود: «اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ لِلَّهِ الْحَمْدُ اللَّهُ أَكْبَرُ عَلَى مَا هَدَانَا اللَّهُ أَكْبَرُ عَلَى مَا رَزَقَنَا مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ»[۵۳]. گفته شده است، تشریق همچنان که از نامش پیداست، ایامی است روشنی‌بخش که روح و جان انسان در پرتو آن مراسم عالی مذهبی نورانی می‌شود. برخی دیگر علت تسمیه این ایام را به ایام تشریق این دانسته‌اند که در این ایام گوشت‌های قربانی را زیر نور آفتاب خشک می‌کردند. «تابش ماهتاب در طول شب»، «رمی و قربانی پس از طلوع آفتاب»، «رفتن به سوی مشرق»، «منع از قربانی گوسفند مشرقه -گوش شکافته -»، و «برق زدن خورشید بر خون‌های ریخته شده و درخشندگی آنها» را از جمله و وجوه تسمیه ایام تشریق ذکر کرده‌اند.[۵۴]

ایام معلومات

چنان‌چه در آیه شریفه آمده است  وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ [۵۵] خداوند را در ایام معلومات یاد کنید و نیز در سوره بقره آمده است  وَاذْكُرُوا اللَّهَ فِي أَيَّامٍ مَعْدُودَاتٍ [۵۶] میان مفسران در این زمینه گفتگوست و روایات اسلامی در این زمینه متفاوت است. گروهی از مفسران به استناد برخی از روایات اسلامی، معتقدند که منظور از ایام معلومات ده روز آغاز ذی‌حجه است و ایام معدودات «ایام التشریق» یعنی روزهای یازدهم، دوازدهم و سیزدهم ذی‌حجه می‌باشد. روزهایی که نورانی و روشنی‌بخش همه دل‌هاست. در حالی که گروهی دیگر، طبق بعضی دیگر از روایات گفته‌اند: هر دو اشاره به ایام تشریق است و ایام تشریق را گاهی همان سه روز گرفته‌اند و گاهی روز دهم، یعنی عید قربان را نیز بر آن افزوده‌اند.

جمله  فَمَنْ تَعَجَّلَ فِي يَوْمَيْنِ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ [۵۷] که در سوره بقره آمده، نشان می‌دهد که ایام تشریق بیش از سه روز نیست؛ زیرا تعجیل در آن سبب می‌شود که یک روز از آن کاسته و تبدیل به دو روز گردد. ولی با توجه به این که در آیات سوره حج بعد از ذکر «ایام معلومات» مسأله قربانی آمده و می‌دانیم قربانی در روز دهم انجام می‌گیرد، این موضوع تأیید می‌شود که ایام معلومات ده روز آغاز ذی الحجه است که به روز دهم (روز قربانی) ختم می‌گردد. و به این ترتیب تفسیر اول که دوگانگی مفهوم ایام معلومات با ایام معدودات باشد تقویت می‌گردد. اما با توجه به وحدت تعبیرهایی که در هر دو آیه وارد شده بیشتر این مسأله به ذهن می‌رسد که هر دو اشاره به یک مطلب است. هدف در هر دو توجه به یاد خدا در ایام معینی است، که از دهم ذی الحجه شروع می‌‌شود و به سیزدهم آن ماه پایان می‌یابد. البته یکی از موارد ذکر نام خدا، ذکر نام او به هنگام قربانی است[۵۸].[۵۹]

ایام نَحر

به روزهای دهم و یازدهم و دوازدهم ذی‌حجه گویند. پنجمین عمل از اعمال حج تمتع، قربانی کردن در سرزمین منی است و اصطلاح نحر درباره قربانی کردن شتر به کار برده می‌شود[۶۰].[۶۱]

تاریخ حج

از نظر آیات مبارکه قرآن، کعبه خانه‌ای کهن و منسوب به حضرت ابراهیم(ع) است. اما پرسش این است که آیا کعبه پیش از حضرت ابراهیم(ع) وجود داشته یا نه؟ همه مفسران شیعه و بیشتر مفسران اهل سنت بر آنند که کعبه پیش از ابراهیم(ع) بوده و پیشینه آن، به زمان حضرت آدم، بلکه قبل از آن بر می‌گردد؛ چون از سویی ظاهر اطلاق آیه:  إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا [۶۲] این است که کعبه کهن‌ترین معبد است و از سوی دیگر همه انبیا بر اساس آیات ۳۱، ۵۸ و ۵۹ مریم و آیات دیگر نماز و سجده می‎گزاردند. پس اگر بگوییم قبله‎گاه آنها غیر از کعبه بوده، با اطلاق آیه سازگاری نخواهد داشت[۶۳]. و همچنین، این آیه و آیه پس از آن، در مقام بیان مزایای خانه خدا است که نخستین مزیت آن، داشتن پیشینه طولانی و ممتد ذکر شده است؛ به این معنی که محلی پیش از کعبه پرستشگاه عمومی مردم نبوده وگرنه اولیت آن باطل خواهد شد. دلیل دیگر این که این آیه در پاسخ به ایراد یهود در تغییر قبله به سوی کعبه است که اعتراض کردند بیت المقدس سزاوار به استقبال است، چون که قبل از کعبه ساخته شده و قبله گروهی از انبیا بوده است؛ و نیز نخستین خانه توحید و با سابقه معبد در زمین است. هم چنان که تاریخ و سایر منابع اسلامی هم دلالت دارند که کعبه نه تنها پیش از بیت المقدس بوده، بلکه از زمان حضرت آدم(ع) وجود داشته و در تاریخ آمده است که از زمان‌های قدیم، تمام ملل و اقوام هند و فارس و کلدانیان و بودائیان و اعراب، که معتقد به پرستش بودند، به کعبه احترام می‎گذاشتند؛ به طوری که نوشته‌اند از زمان‌های قدیم هفت معبد بزرگ و عمومی بوده که قدیمی‌تر از همه، کعبه است.

سؤال این است که آغاز مراسم حج آیا همزمان با وجود کعبه بوده یا از زمان حضرت ابراهیم؟ با توجه به این که در آیات قرآن، حج و کعبه به حضرت ابراهیم نسبت داده شده، بررسی تاریخی حج را در چهار فصل به طور جداگانه مرور می‌کنیم:

  1. پیش از حضرت ابراهیم(ع).
  2. دوران حضرت ابراهیم(ع).
  3. پس از حضرت ابراهیم(ع) تا ظهور اسلام.
  4. از زمان ظهور اسلام تا کنون.[۶۴]

پیش از حضرت ابراهیم(ع)

با توجه به مطالب پیشین که در آن، موجودیت اجمالی کعبه پیش از زمان حضرت ابراهیم ثابت گردید و با ضمیمه این مطلب که کعبه اصولاً برای انجام مراسم حج به وجود آمده است، از این رو وجود اجمالی حج به کمک همان آیات و روایات، که توضیح آن‎ها پیش‌تر گذشت، اثبات می‌شود. شاهد این مطلب، تمسک امام صادق(ع) به همان آیات برای اثبات حج آدم و نوح و... می‌باشد: «قَالَ الْحَلَبِيُّ سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنِ الْبَيْتِ أَ كَانَ يُحَجُّ قَبْلَ أَنْ يُبْعَثَ النَّبِيُّ(ص) قَالَ نَعَمْ وَ تَصْدِيقُهُ فِي الْقُرْآنِ قَوْلُ شُعَيْبٍ حِينَ قَالَ لِمُوسَى حَيْثُ تَزَوَّجَ  عَلَى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ [۶۵] وَ لَمْ يَقُلْ ثَمَانِيَ سِنِينَ وَ إِنَّ آدَمَ وَ نُوحاً حَجَّا وَ سُلَيْمَانَ بْنَ دَاوُدَ قَدْ حَجَّ الْبَيْتَ بِالْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ وَ الرِّيحِ وَ حَجَّ مُوسَى عَلَى جَمَلٍ أَحْمَرَ يَقُولُ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ وَ إِنَّهُ كَمَا قَالَ اللَّهُ  إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ [۶۶] وَ قَالَ  وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ [۶۷] وَ قَالَ  أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ [۶۸] وَ إِنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ الْحَجَرَ لآِدَمَ وَ كَانَ الْبَيْتَ‌»[۶۹]؛

شاید وجه استشهاد امام صادق(ع) بر سه، آیه این باشد که آیه نخست مربوط به حج انبیا، تا پیش از ابراهیم و آیه دوم زمان ابراهیم(ع) و آیه سوم مربوط به بعد از زمان ابراهیم، یعنی سلیمان و موسی باشد؛ چراکه در آیه سوم ابراهیم مأموریت یافت که خانه خدا را برای سه دسته  لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ  پاکسازی کند و روشن است که مراد، فقط طواف کنندگان در زمان ابراهیم(ع) نیست، بلکه شامل آن‎هایی است که بعداً هم می‎آیند. پس با تمسک به آیات، می‌توان وجود اجمالی حج را از زمان آدم(ع) تا ابراهیم(ع) اثبات کرد. علاوه بر این آیات، روایات خاص دیگری هم نقل شده که دلالت، بر انجام حج در این برهه از تاریخ دارد. بعد از جبرئیل و فرشتگان، نخستین کسی که خانه خدا را زیارت کرد و اعمال حج را انجام داد، حضرت آدم است که روایات در این زمینه بسیار است و مرحوم کلینی در فروع کافی بابی با نام حج آدم[۷۰] آورده است. این روایات در بیشتر کتب تفسیری و جوامع روایی نقل شده است.[۷۱]

دوران حضرت ابراهیم(ع)

آن چه که از نظر قرآن امر مسلم، قطعی و انکارناپذیر می‌باشد، وجود حج و احیای آن، در زمان حضرت ابراهیم(ع) است و این مطلب را می‌شود از آیات متعددی استفاده کرد که صریح‌ترین آن‎ها آیه  وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ [۷۲] می‌باشد که حضرت ابراهیم مأمور شد اعلان عمومی کند برای همه انسان‌ها؛ چه آن‎هایی که در آن زمان بودند و چه بعداً می‎آیند. از این رو بعضی از مفسران گفته‌اند که هر کس در هر زمان به حج مشرف می‌شود، در حقیقت لبیک به همان دعوت ابراهیم(ع) است. پس، وجود حج در زمان ابراهیم، امری است مسلم و قطعی، اما این که چگونه انجام می‌گرفته و چه مناسکی وجود داشت، دقیقاً مشخص نیست. فی الجمله، از بعضی آیات و روایات می‌شود برداشت کرد که اعمال زیر در آن زمان وجود داشته و جزوه مناسک حج بوده است:

  1. طواف: از آیه:  طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ [۷۳].
  2. سعی: از ظاهر آیه  إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا [۷۴] برداشت می‌شود که سعی، پیش از اسلام وجود داشته و احتمالاً به زمان ابراهیم(ع) بر می‌گردد؛ چون یکی از حکمت‎های وجود سعی را همان هفت مرتبه سعی هاجر در میان کوه صفا و مروه، برای یافتن آب جهت رفع تشنگی اسماعیل دانسته‌اند.
  3. قربانی: آیات: ۱۰۲ تا ۱۰۷ سوره مبارکه صافات، مربوط به ذبح حضرت اسماعیل(ع) است.
  4. رمی: از روایاتی که در ذیل آیات مربوط به ذبح اسماعیل نقل شده، استفاده می‌شود که رمی از آن زمان تشریع شده است.
  5. وقوف در عرفات: بعضی از روایاتی که در ذیل آیه فوق و آیه  ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ [۷۵] نقل شده، ظهور در این دارد که یکی از اعمال مناسک حج در زمان ابراهیم، وقوف در عرفات بوده است.[۷۶]

بعد از ابراهیم تا ظهور اسلام

علاوه بر آیات و روایاتی که گذشت، آیات دیگری هم دلالت بر وجود حج و کیفیت بعضی از مناسک حج در این زمان خاص دارد که شرح آن‎ها در ذیل می‌آید.

  1.  قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ [۷۷]. آیه مبارکه، در مورد ازدواج حضرت موسی با یکی از دختران شعیب است که مهریه دخترش، هشت سال کار قرار داده شد. از این که به جای ثَمَانِيَ سِنِينَ  ثَمَانِيَ حِجَجٍ  ذکر شده، فهمیده می‌شود که در آن زمان، آن قدر معروف بوده که معیار شمارش سال قرار حج می‌گرفت. و از سوی دیگر بیان‎گر این مطلب است که در هر سال یک بار حج صورت می‌پذیرد.
  2.  وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ [۷۸].

پیمان الهی از دو پیامبر بزرگوار این بود که: کعبه را برای زائران و طواف کنندگان و معتکفان و رکوع و سجده‎گزاران؛ چه آن‎هایی که الآن موجود هستند و چه آنان که بعداً می‌آیند، پاک و پاکیزه نگه بدارند؛ به خصوص با عنایت به این که این مأموریت در اواخر عمر حضرت ابراهیم(ع) به او ابلاغ شد و به یقین مربوط به زمان خاص نبوده است. علاوه بر آیات، روایاتی هم راجع به حج موسی و سلیمان و داوود و عیسی و... در کتب روایی نقل شده که مرحوم کلینی آن‎ها را در فروع کافی با عنوان حَجُّ الْأَنْبِيَاءِ(ع)[۷۹]، جمع‌آوری کرده است.

از بعض روایات استفاده می‌شود که برای مردم جای سؤال بود که آیا حج به وسیله اسلام تأسیس شد یا قبل از اسلام هم وجود داشت؛ از جمله روایاتی که زراره از امام باقر(ع) نقل کرده که از حضرت سؤال کردند: آیا قبل از بعثت پیامبر خدا(ص) حج انجام می‎گرفت یا نه؟ فرمود: بله. سپس تعبیری به کار برد که دلالت بر استمرار حج در زمان‌های گذشته دارد: «أَنَّ النَّاسَ قَدْ كَانُوا يَحُجُّونَ‌». آن‎گاه فرمود: «نُخْبِرُكُمْ أَنَّ آدَمَ وَ نُوحاً وَ سُلَيْمَانَ قَدْ حَجُّوا الْبَيْتَ... وَ لَقَدْ حَجَّهُ مُوسَى‌»[۸۰]؛ و اما حج در دوران جاهلیت؛ دسته دیگر از آیات، نه تنها دلالت بر وجود حج در زمان جاهلیت دارد، بلکه چگونگی بعضی از مناسک حج را نیز بیان کرده است که آن آیات به شرح زیر است:

  1.  وَمَا كَانَ صَلَاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلَّا مُكَاءً وَتَصْدِيَةً [۸۱]. این آیه ظهور دارد که نماز و دعای آن‎ها هنگام انجام حج، به صورت سوت کشیدن و کف زدن بوده است.
  2.  ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ [۸۲]. این آیه ناظر به یکی از عادات مشرکین مکه در زمان جاهلیت است که وقوف در عرفات را مربوط به کسانی می‌دانستند که از خارج مکه برای حج می‎آمدند، اما قریش و طوایف اطراف حرم و وابستگان قریش، از این کار معاف بودند.

از مجموعه آیات و روایات استفاده شد که حج در این برهه از تاریخ، نه تنها وجود داشته، بلکه امری معروف و مشهور بوده؛ به طوری که معیار شمارش سال قرار گرفته بود و در هر سال این عمل عبادی انجام می‎گرفته است. منتهی به وسیله سودجویان و قدرت‎طلبان، حج از حقیقت اصلی و توحیدی‎اش منحرف گشت و هر کس برای منافع شخصی یا گروهی، چیزی را بر آن اضافه یا جایگزین نمود و عبادت مردم در پاک‎ترین مرکز عبادت، تبدیل به سوت کشیدن و کف زدن و فحشا و تفاخرات موهوم و آلوده به انواع بدعت‎ها و خرافات گردید و کانون توحیدی که به وسیله ابراهیم(ع) پاکسازی شده بود، تبدیل به بت خانه و بتکده شد؛ به طوری که هر گروهی که به مکه می‎آمد، برای خود بتی داشت و در مقابل آن تعظیم و کرنش می‌کرد.[۸۳]

حج از زمان ظهور اسلام تاکنون

این برهه از زمان را به سه دوره تقسیم نموده، سپس هر دوره را به طور جداگانه بررسی می‌کنیم:

۱. حج در زمان پیامبر خدا(ص): حج در فاصله زمانی میان حضرت ابراهیم(ع) و بعثت پیامبر خدا، از معنای حقیقی خود خارج و دچار تحریف گردید و کانون توحید، که قهرمان توحید ایجاد کرده بود، مبدل به بت‎خانه و آلوده به مشتی خرافات و موهومات و بدعت‎ها شد و این وضع با ظهور اسلام تا زمان فتح مکه؛ یعنی سال هشتم هجرت باقی ماند؛ چراکه مکه و کعبه تا آن زمان در دست مشرکان و سران قریش بود. از این رو، مراسم حج بر همان اساس جاهلیت انجام می‎گرفت. پیامبر خدا(ص) در سال ششم هجرت با نزول آیه  أَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ [۸۴] تقریباً با ۱۴۰۰ نفر از مدینه به قصد حج خارج شد و در مسجد شجره محرم گردید. اما از آن‎جا که مکه هنوز در سیطره و سلطه مشرکان بود، جلوی کاروان حج را گرفتند که رفتند که منجر به صلح حدیبیه گردید[۸۵] و آیه مبارکه:  لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ [۸۶] در آن زمان نازل شد. پیامبر(ص) با اصحاب خود به مدینه برگشتند، اما بر اساس یکی از بندهای صلح حدیبیه، پیامبر در سال بعد، تقریباً با ۲۰۰۰ نفر و هشتاد شتر قربانی، عمرة القضاء را انجام داد[۸۷] و مسلمانان، با شکوه و جلال خاصی لبیک‎گویان، در حالی که عبدالله بن رواحه شتر پیامبر را در دست داشت، وارد مکه شده و قریش برای این که این صحنه دشوار را نبینند، مسجدالحرام را خالی و بر فراز کوه ابوقبیس به تماشا ایستادند. پیامبر(ص) سواره وارد مسجدالحرام و سواره طواف نمود و بعد از پایان عمره، به مدینه برگشتند و این نخستین عمره‎ای بود که در اسلام رسماً انجام پذیرفت.

عمره رسمی دوم در سال هشتم هجرت، در فتح مکه انجام گرفت که پیامبر در این سال همچون ابراهیم خلیل، مشغول پاکسازی حریم قدس کعبه از بت و بت‎پرستی شد و با تلاوت آیه  وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ [۸۸] بت‎ها را یکی پس از دیگری به زمین کشید. اما نخستین حج واجب که بعد از بعثت پیامبر خدا(ص) به طور رسمی انجام گرفت، در سال نهم پس از هجرت بود که به دلایلی، خود پیامبر در آن شرکت نکرد و امیرالحاج در آن سال حضرت علی، امیر مؤمنان(ع) بود و در این سال بود که سوره برائت نازل شد و پیامبر(ص) به علی(ع) مأموریت داد که برای اعلام جدایی کامل مرز توحید از شرک و کفر و جدایی صفوف مسلمانان از صفوف کفار، چند آیه از اوایل سوره برائت را همراه با قطعنامه‌ای در مجمع عمومی حج برای مردم قرائت کند و این سال از یک طرف آخرین سال شرکت مشرکین در مراسم حج بود و از سوی دیگر، نخستین سالی بود که مسلمانان و مشرکان، با هم مراسم حج برگزار کردند. اما بزرگ‎ترین و شکوهمندترین حج در اسلام، در سال دهم هجرت واقع شد، که پیامبر خدا(ص) در آن شرکت کرد[۸۹] و مناسک و اعمال واقعی حج را در عمل به مسلمانان آموزش داد و فرمود: «خُذُوا عَنِّي مَنَاسِكَكُمْ‌»؛ «همان‎گونه که در مورد نماز فرمود: «صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِي أُصَلِّي‌». ابتدا و انتهای این مراسم، با مجموع خطبه‌های آن حضرت در جوامع روایی و تاریخی فریقین نقل شده است. تلاش پیامبر(ص) در این حج، این بود که مناسک حج را از آلودگی‌های شرک جاهلی و بدعت‌ها و خرافات پاک کند و این اولین حجی بود که هیچ مشرکی حق شرکت در آن را نداشت. از این رو، تمام ویژگی‌های حج جاهلی نفی و محتوای توحیدی حج در قالب مناسک حج و به وسیله پیامبر مکرم اسلام در عمل و منطق بیان شد و هر گونه امتیاز‌طلبی و تبعیض، لغو و حتی اختلافات ظاهری برکنار گردید و همه با یک شکل و یک لباس و یک نوع عمل، به انجام مناسک حج پرداختند. و بدین وسیله افزون بر تعلیم صحیح مناسک حج، عظمت اسلام و مسلمانان به نمایش گذاشته شد و این اولین و آخرین حجی بود که شخص پیامبر(ص) در جمع مسلمانان شرکت کرد، اما در این که پیامبر(ص) چند حج و عمره انجام داد، اختلاف نظریه وجود دارد و در بعضی روایات، تا ۲۰ حج برای پیامبر ذکر شده که حضرت مخفیانه انجام داده است؛ چنان که فرمود: «حَجَّ رَسُولُ اللَّهِ(ص) عِشْرِينَ حَجَّةً مُسْتَسِرَّةً»[۹۰].

همچنان که در سال وجوب حج در اسلام هم اختلاف وجود دارد که آیا در سال ششم هجرت با نزول آیه  وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ [۹۱] واجب شد یا در سال نهم و یا در سال دهم با نزول آیه  وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ [۹۲] که پیامبر تصمیم به حج گرفت.

۲. در زمان امامان معصوم(ع)؛ از آنجا امام معصوم(ع) وارثان صالح پیامبر و احیاگر سنت رسول الله(ص) هستند، در طول تاریخ با بذل جان و مال در حفظ و نگهداری آن کوشیدند و امامان معصوم، به تعبیر امام سجاد(ع) و فرزندان راستین مکه و منا و کعبه پاسدار روح کعبه هستند و با حضور فکری و تبلیغی و شخصی و عینی خود، در حفظ و حراست حج، از هیچ‎گونه تحریفی مضایقه نداشتند؛ چراکه حج یکی از سنگرها و پایگاه‎های مهم برای ترویج و احیای فرهنگی غنی اسلام است. از این رو، ائمه(ع) در طول زندگی، اصرار بر حضور شخصی خود در حج داشتند که سفرهای متعدد امامان و خطبه و سخنرانی‎های آن‎ها در مواضع مختلف حج، گویای حساسیت امامان معصوم بر مسأله حج است که از هر فرصت مناسب در مسجدالحرام و عرفات و... استفاده نموده و به تشکیل جلسه و ایراد سخنرانی می‎پرداختند؛ چنان که امام حسین(ع) برای حفظ و قداست کعبه و حرم، حاضر شد حج را ناتمام گذارده، به بیابان‎ها آواره گردد تا حریم امن الهی دچار خدشه نشود.

روایات و احادیثی که درباره اهمیت حج و بخش‎های مختلف این نوشته و جوامع روایی، از امامان معصوم(ع) نقل شده، شاهدی گویا بر اهمیت و عظمت این فریضه الهی و از سوی دیگر نشانه اهتمام ائمه(ع) بر حفظ و حراست حج از هر گونه تحریف است و بنا به روایات مختلفی امام زمان(ع) در عصر غیبت، در هر سال، در مراسم با شکوه حج شرکت می‌نمایند، چنان که امام صادق(ع) در این زمینه فرمود: «يَفْقِدُ النَّاسُ إِمَامَهُمْ‌، يَشْهَدُ الْمَوْسِمَ‌، فَيَرَاهُمْ وَ لَايَرَوْنَهُ»[۹۳]؛ همچنان که از محمد بن عثمان، یکی از نواب خاص امام زمان(ع) نقل شده است که: «وَ اللَّهِ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ لَيَحْضُرُ الْمَوْسِمَ كُلَّ سَنَةٍ يَرَى النَّاسَ وَ يَعْرِفُهُمْ وَ يَرَوْنَهُ وَ لَا يَعْرِفُونَهُ»[۹۴].

۳. حج در عصر کنونی: از آنجا که مراسم با شکوه حج، مهم‌ترین سنگر و پایگاه برای ترویج اسلام ناب محمدی(ص) است و آثار و فواید مختلفی در تمام زمینه‎های فردی و اجتماعی، مادی و معنوی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی به همراه دارد و از سوی دیگر، موجب اتحاد مسلمین جهان و شکوه و عزت اسلام و در مقابل، موجب ضعف و زبونی دشمنان اسلام و مسلمین می‌گردد، از این رو، همه کسانی که به نحوی منافع‎شان از طریق انجام حج به خطر می‎افتد، سعی بر آن داشته و دارند که حج را از مسیر واقعی آن منحرف و بی‌اثر و بی‌خاصیت گردانند که شیطانی‌ترین راه برای تأمین این اهداف شوم، ابقای ظاهری حج و محتوا کردن آن است. اگر در آن روز، کفار قریش بت را می‌پرستیدند و اعمال حج را آلوده به انواع خرافات و بدعت‌ها کرده بودند، امروز هم بت‎های غرب مورد پرستش واقع می‌شوند و اعمال حج آلوده به انواع موهومات و بدعت‎ها توسط وهابی گردیده است[۹۵].[۹۶]

تحریف در حج

مردم همچنان به پیروی از انبیاء، مناسک حج را به جا می‌آوردند تا آن که:  فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ [۹۷] به تدریج، فساد در زندگی و سپس تحریف در مناسک حج پدید آمد و حج با شرک، آلوده گردید و قدرت طلبان و سودجویان سلطه‌گر از موقعیت کعبه برای تثبیت موضع خود سوء استفاده کردند و هر کدام در کعبه برای خود خدائی و آئینی ساختند و در حقیقت، پایگاهی بدلی برای حفظ قدرت و منافع خود ایجاد نمودند. قبیله «جرهم» علیه قبیله «سعد بن عدنان» و سپس «عمروبن ربیعه بن حارثه» رئیس قبیله «خزاعه»، علیه «عمروبن حارث جرهمی» رئیس قبیله «جرهم» و آن گاه قبیله «قصی بن کلاب» برای نابودی قبیله «خزاعه» جنگ‌ها به راه انداختند و هر کدام با پیروزی بر کعبه، جای پای خود را با بت جدید و مراسم شرک‌آلود ویژه‌ای تثبیت نمودند[۹۸]. کلبی در «الاصنام» می‌گوید: قبیله «ازد» هر ساله به عنوان حج به مکه می‌رفتند و قریش، به قصد زیارت بت عزی و قبیله «مدحج» برای زیارت بت «یغوث» و قبائل «لحم و قضاعه و جذام» در محل «اقیصر» حج می‌نمودند.

و اما درباره انتقال حج به یمن؛ موقعیت کعبه و ریشه‌دار بودن مناسک حج، هر قبیله قدرتمند، جاه طلب و سلطه جوئی را به وسوسه تسخیر این مرکز دل‌ها و مقصد آمال می‌انداخت و هر کدام پس از پیروزی، ضمن نصب بت ویژه و ایجاد بدعت جدید، سعی بر آن داشتند که مراسم حج هر چه باشکوه‌تر و جذاب‌تر و با آرایشی چشمگیرتر برگزار گردد. در تمامی درگیری‌ها و کشمکش‌ها، که بر سر حراست کعبه و سیادت بر آن رخ می‌داد، قدرت‌های سلطه‌جو علی‌رغم اختلاف و درگیری و تفاوت در بت‌های ویژه و مراسم مخصوص به خود، در یک جهت متفق القول بودند و آن این که برگزاری مراسم توحیدی حج به زبان مقاصد و منافع تمامی آنها بوده و در نهایت موجب زوال قدرت و نابودی مطامع آنها می‌باشد. چنان که هر گونه صدمه و زیان به اصل کعبه و مراسم حج، آنان را از بهره‌گیری سرشار از یک موقعیت رایگان که از گذشتگان به ایشان رسیده است محروم خواهد نمود. پر کردن چاه زمزم توسط قبیله «جرهم» نیز نه به خاطر آن بود که با ایجاد مشکل آب از ممانعت کنند، بلکه اقدامی برای نفی زمینه سیادت دیگران محسوب می‌شد. علی رغم این تفکر سودجویانه برای اولین بار؛ حادثه جدیدی در تاریخ جاهلی رخ داد و فرمانروای یمن بر آن شد که این موقعیت تاریخی را از مکه به یمن انتقال دهد و با حفظ اصل حج و جاذبه آن، محل برگزاری مناسک را تغییر دهد تا بهره‌های مادی و معنوی حاصل از مراسم حج نصیب دربار ابرهه گردد.

به منظور تحقق بخشیدن به این آرزو، ابرهه با سپاهی کلان برای ویران نمودن کعبه به سوی مکه حرکت کرد. او در این تهاجم، از فیل‌های عظیم الجثه و سپاهیان دلیر استفاده کرد و همه وسائل و ابزار ظاهری پیروزی را فراهم آورد ولی علی‌رغم همه این تدارکات، به وسیله ابابیل و سجیل نابود شدند و این نقشه خطرناک عقیم ماند. زمانی هم مسائلی از قبیل غارت رفتن اشیاء زرین کعبه قریش را بر آن داشت که به خاطر استحکام و امنیت و شکوه بیشتر کعبه آن را منهدم و سپس به نوسازی آن همت گمارند. گرچه این حادثه همزمان با سیادت مجدد حامیان دین حنیف و آئین توحیدی ابراهیمی است و اینک عبدالمطلب و فرزندانش پاسدار حرمت کعبه و اختیاردار زمزم و متولی تأمین آب آشامیدنی حجاج‌اند و پیامبر(ص) در دوران جوانی شخصاً قریش را در تجدید بنا هدایت و یاری می‌دهد، اما کعبه همچنان جولانگاه بت داران و هیاکل شرک است و هر قبیله‌ای در خانه خدا بتی دارد و از رهگذر آن منافعی را می‌طلبد[۹۹].[۱۰۰]

تشرف در حج

تشرف به معنای دیدن و شرف حضور یافتن به خدمت امام زمان(ع) است. البته رؤیت، ملاقات، فیض حضور، شهود و مشاهده با هم تفاوت‌هایی دارد. اگر چه در توقیع امام زمان(ع) به آخرین نائب خود علی بن محمد سمری آمده است که: «هر کس در دوران غیبت کبری، ادعای دیدن مرا نماید، دروغگو است، اما از طرف دیگر حکایات متواتری با سندهای معتبر، در آنها بیان شده که عده‌ای از اشخاص و علمای مورد وثوق، به خدمت حضرت مشرف شده و او را دیده‌اند. در این قسمت به چند نمونه از انسان‌های پاک و منزهی که توفیق و لیاقت دیدار امام زمان(ع) را در مراسم باشکوه حج داشته‌اند اشاره می‌گردد، به امید آنکه ما را نیز لایق این دیدار نماید. تشرف در طواف؛ عده‌ای از شاگردان حضرت آیت‌الله اراکی از معظم له خواستند مطالبی را درباره داستان تشریف دخترشان به محضر امام عصر(ع) بیان کنند. ایشان فرمودند: دخترم به احکام شرعی و دستورات دیدنی کاملاً آشنا و نسبت به اعمال شرعی پایبندند. من از دوران کودکی او تا کنون مواظب حالش بودم، تا این که چندی پیش می‌خواست عازم مکه شود، ولی شوهرش نمی‌توانست همراه او برود، و پسرش هم راضی نشد همراهی‌اش کند. سرانجام بر این شد که در معیت آیت‌الله آقای حاج آقا موسی زنجانی و خانواده ایشان مشرف شود. موقع خداحافظی، از تنهایی اظهار نگرانی می‌کرد و می‌گفت: با این وضع چگونه اعمال حج را به جا آورم؟ به او گفتم که ذکر «يَا حَفِيظُ يَا عَلِيمُ‌» را زیاد بگوید. ایشان خداحافظی کرد و به حج رفت.

روزی که از سفر حج بازگشت، خاطره‌ای برای من نقل کرد و گفت: هنگام طواف خانه خدا معطل ماندم، دیدم با ازدحام جمعیت نمی‌توانم طواف کنم؛ لذا در کناری به انتظار ایستادم، ناگهان صدایی شنیدم که می‌گفت: ایشان امام زمان است، متصل به امام زمان شده، پشت سر او طواف کن! دیدم آقایی در میان جمعیت و پیشاپیش آنان در حرکت است و مردمی دور او حلقه زده‌اند. به طوری که هیچ کس نمی‌توانست وارد آن حلقه شود، من وارد شدم و دستم را به عبایش گرفتم و مکرر می‌گفتم: قربان شما بروم و هفت بار دور خانه طواف کردم. آیت‌الله اراکی در پایان فرمودند: من به صدق و راستی این دختر قطع و یقین دارم و او این داستان را برای کسی حتی آقای حاج آقا موسی زجانی نگفته بود[۱۰۱]. تشرف در عرفات؛ حجة الاسلام و المسلمین آقای انصاریان نقل کرده‌اند: فردی بود به نام «محمد علی اربابی تهرانی» که با آقای «شیخ رجبعلی خیاط» بسیار نزدیک بود، درباره سفرش به مکه می‌گفت: شب نهم به عرفات رسیدم، در آن زمان عرفات بسیار تاریک بود و از چراغ دستی استفاده می‌شد. ساعت ۱۰ شب بود که پیوسته متذکر حضرت امام عصر(ع) بودم، البته نه برای زیارت‌شان؛ چراکه خود را لایق زیارت ایشان نمی‌دانستم. بیرون چادر متذکر بودم در حالی که هیچ کس حضور نداشت، ولی صدایی به زبان فارسی شنیدم که گفت: حاج آقا محمد علی! برگشتم با یک چهره نورانی، روحانی و آسمانی مواجه شدم، گفت: بیا کنار دست من. گفتم: چشم و در حقیقت به سوی ایشان کشیده شدم، کنارش نشستم. فرمود: امشب شب عرفه است، زیارت حضرت سیدالشهداء وارد است، دلت می‌خواهد من یک زیارت بخوانم؟ حاج آقا محمد علی گفت: من از کودکی زیارت‌های معروف را شنیده بودم و با آنها آشنایی داشتم و مضامین و کلمات آنها را می‌دانستم، به ایشان گفتم که خیلی دوست دارم. حدود یک ساعت زیارتی را خواند که تا آن زمان نشنیده بودم. کلمه به کلمه که می‌خواند، من حفظ می‌کردم و تا آخر به حافظه‌ام سپرده شد. گریه کردن آن شخص هم غیر قابل توصیف بود. پس از زیارت خداحافظی کرد و رفت. هر قدر از من دور می‌شد، زیارت هم از خاطرم می‌رفت تا اینکه به کلی آن را فراموش کردم. از مکه به کاظمین رفتم و کنار راه آهن ایستاده بودم، ناگاه همان شخص را دیدم. نزدیک آمد، سلام کرد و گفت: به تهران که رفتی، سلام مرا تنها به آقا شیخ محمد حسن طالقانی برسان. می‌گفت: وقتی به تهران آمدم و نزد آقا شیخ محمد حسن رفتم و قضیه را نقل کردم، ایشان بسیار گریست و مرا متوجه کرد که آن شخص امام عصر(ع) بوده است، در حالی که من در عرفات و کاظمین آن بزرگوار را نشناخته بودم[۱۰۲].

تشرف در راه مسجدالحرام؛ مرحوم حجة الاسلام و المسلمین هادی مروی نقل کردند: «آیت‌الله شیخ راضی نجفی تبریزی» ابوالزوجه شهید حاج شیخ عباس شیرازی، با شنیدن شهادت ایشان بسیار ناراحت شد و می‌گفت: نمی‌توانم شهادت حاج شیخ عباس شیرازی را باور کنم. خیلی نا آرام بود و گریه می‌کرد، زمینه‌ای فراهم گردید که ایشان به حج مشرف شد و پس از بازگشت، داستانی را نقل کرد. گفت خداوند عنایت کرد و در کاروانی که نزدیک حرم مستقر بود، قرار گرفتم (چون پایش ناراحت بود و با عصا راه می‌رفت) در ساعات میان ۹ تا ۱۰ که وقت خلوتی است به مسجدالحرام رفتم، روزهای هفتم و هشتم ذیحجه بود و همه زائران به مکه آمده بودند و خیابان‌ها شلوغ بود. یک بار که به طرف حرم می‌رفتم، دیدم هیچ کسی در خیابان نیست، ماشین دیده می‌شود، ولی کسی در داخل آنها نیست، تعجب کردم که خیابان‌های شلوغ همه روزه، چرا امروز خلوت است در همین فکر بودم که ناگاه دیدم فردی از روبه‌رو می‌آید، نعلین مردانه‌ای در پا و نقابی بر چهره داشت. به محض این که خواستم سؤالی بکنم، مثل کسی که برق او را گرفته باشد، خشکم زد. در مقابلم ایستاد و هیچ حرکتی نتوانستم بکنم. نقاب را تا بالای ابرو بالا زد، وقتی چشمم به آن صورت زیبا افتاد، مکرر گفتم: «مَا شَاءَ اللَّهُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‌» این جمله را چند بار تکرار کردم و مبهوت جمال ایشان شدم. سپس نقاب را انداخت و من دوباره غوغای جمعیت را دیدم. در جلسه بعد، یکی از منسوبین از ایشان پرسید چه درخواستی از خدا کرده بودی که این ماجرا برایت رخ داد؟ گفت: وقتی چشمم به کعبه افتاد، بی‌اختیار این جمله بر زبانم جاری شد که «اللَّهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ...» و آن گاه افزود: خیلی غصه خوردم که ای کاش غیر از «رؤیت»، «تکلم» را هم خواسته بودم. چون در مرتبه اول که چشم انسان به کعبه می‌افتد، هر آرزویی که داشته باشد اجابت می‌شود[۱۰۳]. کسانی که در دوران غیبت طولانی آن حضرت به دیدارش مفتخر شده‌اند، بسیارند. برشمردن نام و نشان همه آنان ممکن نیست. علامه مجلسی در کتاب خود[۱۰۴] نام گروهی را که در غیبت کبری به دیدار حضرت نایل آمده‌اند، بر شمرده است. مرحوم نوری نیز در کتاب خود[۱۰۵] داستان یکصد تن از آنان را که بدین افتخار نائل شده‌اند، آورده و آن گاه از این یکصد داستان، ۵۸ سرگذشت دیدار را برگزیده و در کتاب دیگرش «جَنَة الماوی» آورده است. علاوه بر اینها، دانشمندان پیشین و معاصر نیز کتاب‌های جداگانه‌ای درباره داستان کسانی که به دیدار آن حضرت مفتخر شده‌اند، به رشته تحریر در آورده‌اند. از جمله آنها است: تبصرة الولی فیمن رأی القائم المهدی، سید هاشم بحرانی - تذکرة الطالب فیمن رأی الامام المهدی الغائب، میثمی عراقی- دارالسلام فیمن فاز بسلام الامام، مرحوم نوری - بدائع الکلام فیمن اجتمع بالامام، سید جمال الدین محمد طباطبایی - البهجة فیمن فاز بلقاء الحجة، میرزا محمد نقی الماسی اصفهانی - العبقری الحسان، علی اکبر نهاوندی[۱۰۶].[۱۰۷]

تشریع حج

درباره تشریع حج، روایات بسیاری وارد شده که یکی از آنان را ذکر می‌کنیم: فضل بن شاذان از هشتمین امام، علی بن موسی الرضا(ع) از علل تشریع حج می‌پرسد و حضرت پاسخ می‌دهد: «لِعِلَّةِ الْوِفَادَةِ إِلَى اللَّهِ‌»؛ «حج به سوی خدا رفتن و در پیشگاه باری تعالی حاضر شدن است». (کسی که معنای حضور در پیشگاه. حی داور را بداند و بفهمد، به غیر از او توجه نکرده، خود را به گناه نمی‌آلاید.) «وَ طَلَبِ الزِّيَادَةِ»؛ «حج زیادت‌طلبی و کمال‌خواهی و از خدا پاداش و ثواب فراوان خواستن است». «وَ الْخُرُوجِ مِنْ كُلِّ مَا اقْتَرَفَ الْعَبْدُ تَائِباً مِمَّا مَضَى مُسْتَأْنِفاً لِمَا يَسْتَقْبِلُ»؛ «حج از گذشته تاریک و پر گناه خارج شدن و از آن‌چه در گذشته انجام شده توبه کردن و برای آینده کار خوب و نیک را از نو آغاز کردن است».

«مَعَ مَا فِيهِ مِنْ إِخْرَاجِ الْأَمْوَالِ‌»؛ (حج وسیله‌ای برای) خارج نمودن و جداسازی دارایی‌ها از یکدیگر است؛ خمس و زکات و دیون واجب را پرداختن و حق فقرا و محرومان و دیگر حقوق دینی را ادا کردن است». «وَ تَعَبِ الْأَبْدَانِ وَ الِاشْتِغَالِ عَنِ الْأَهْلِ وَ الْوَلَدِ وَ حَظْرِ الْأَنْفُسِ عَنِ اللَّذَّاتِ»؛ «حج بدن را به سختی انداختن، از زن و فرزند دور شدن، و جان را از هواهای نفسانی و شهوات و لذت‌های نامشروع منع کردن و تمرین خودسازی و گناه نکردن است». «... مَعَ مَا فِي ذَلِكَ لِجَمِيعِ الْخَلْقِ مِنَ الْمَنَافِعِ فِي شَرْقِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا وَ مَنْ فِي الْبَرْدِ وَ الْحَرِّ مِمَّنْ يَحُجُّ وَ مِمَّنْ لَا يَحُجُّ مِنْ بَيْنِ تَاجِرٍ وَ جَالِبٍ وَ بَائِعٍ وَ مُشْتَرٍ وَ كَاسِبٍ وَ مِسْكِينٍ وَ مُكَارٍ وَ فَقِيرٍ وَ قَضَاءِ حَوَائِجِ أَهْلِ الْأَطْرَافِ فِي الْمَوَاضِعِ الْمُمْكِنِ لَهُمُ الِاجْتِمَاعُ فِيهَا»؛ «در حج برای تمامی مردم در شرق و غرب زمین و آنان که در دریا و خشکی به سر می‌برند؛ چه آنها که حج می‌گزارند و چه غیر آنان، از تاجر، وارد کننده، فروشنده و خریدار، کاسب و کرایه دهنده مرکب و فقیر و مسکین، سودمند بوده و نیازهای مردم در اطراف و اکناف زمین را بر می‌آورد». «مَعَ مَا فِيهِ مِنَ التَّفَقُّهِ وَ نَقْلِ أَخْبَارِ الْأَئِمَّةِ(ع) إِلَى كُلِّ صُقْعٍ وَ نَاحِيَةٍ كَمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى  فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ [۱۰۸]  لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ [۱۰۹]»؛ «علاوه بر آن، حج جایگاه فراگیری فقه و احگام دین، و انتقال و گسترش اخبار پیشوایان به گوشه و کنار [[[جهان]]] است. همان‌گونه که خداوند فرمود: پس چرا کوچ نمی‌کنند از هر فرقه و.»..[۱۱۰].[۱۱۱]

تشویق به حج

تأکید ائمه معصومین(ع) بر این بوده که از عظمت حج کاسته نشود و همیشه این مراسم عظیم عبادی سیاسی با شکوه هر چه تمام‌تر برگزار گردد؛ لذا از هر فرصتی استفاده کرده و مردم را به انجام حج ترغیب می‌فرمودند. عذافر می‌گوید: امام صادق‌(ع) به من فرمود: چه چیز مانع شده که همه ساله به حج نروی؟ گفتم: فدایت گردم، زن و فرزند! امام فرمود: هنگامی که از دنیا رفتی چه کسی آنها را اداره می‌کند؟ به همسر و فرزندانت سرکه و زیتون بخوران و با مازاد آن همه ساله به حج مشرف شو[۱۱۲]. امام صادق(ع) با افرادی دیگر نیز، همین برخورد را داشته‌اند. عیسی بن ابی منصور می‌گوید: امام صادق(ع) به من فرمود: ای عیسی اگر می‌توانی نان را با نمک بخوری و همه ساله به حج بروی این کار را بکن[۱۱۳]. ترغیب و تشویق مردم به حدی است که امام صادق(ع) می‌فرماید: برای ترک حج استخاره جایز نیست و حتی برای نرفتن به حج نباید مشورت کرد. اسحاق بن عمار می‌گوید: به امام صادق(ع) گفتم: مردی ضعیف الحال با من در مورد حج مشورت کرد، به او گفتم حج نرود، آن گاه امام فرمود: «مَا أَخْلَقَكَ أَنْ تَمْرَضَ سَنَةً» و اسحاق بن عمار می‌گوید یک سال پس از آن مریض بودم[۱۱۴]. یکی از شرایط انجام حج، استطاعت مالی است لیکن در روایات حتی کسانی که مستطیع هم نیستند برای انجام این فریضه الهی تشویق شده‌اند. معاویة بن وهب از افراد مختلفی نقل می‌کند که به امام صادق(ع) گفته‌اند ما مقروض هستیم، آیا پول قرض کرده و حج انجام دهیم؟ امام فرمودند: آری [حج وسیله خواهد بود که]دین او زودتر ادا شود[۱۱۵].

در پاره‌ای از روایات از تجار خواسته شده تا در طول سال مقداری از سود حاصله از تجارت را برای حج کنار گذاشته، از آن برای انجام فریضه حج استفاده نمایند[۱۱۶]. عیسی بن ابی منصور می‌گوید: امام صادق‌(ع) به من فرمود: ای عیسی دوست دارم خداوند در فاصله بین حج گذشته و آینده همیشه تو را در حالتی ببیند که برای حج [آینده] آماده می‌شوی[۱۱۷]. امامان معصوم(ع) تنها به تشویق و ترغیب مردم بسنده نکرده، بلکه کسانی را که خانه خدا را ترک نموده‌اند، به هلاکت و نابودی تهدید کرده‌اند.[۱۱۸]

تظلیل

به معنای سایه بر سر گرفتن و خود را زیر سایه قرار دادن است. پس از احرام بستن در روز، سایه بر سر گرفتن و خود را زیر سایه قرار دادن در هنگام پیمودن راه، مثل این که چتر به سر بگیرد یا روپوش بر کجاوه اندازد یا در اتومبیل سقف‌دار یا اطاق ترن یا طیاره سوار شود، بر مرد حرام است. فرقی میان سواره و پیاده نیست، بلکه خود را در سایه چتری نگه داشتن (اگرچه آن چتر، سایه‌انداز روی سر نباشد) حرام است. در شب و در هوای ابری هم جائز نیست، در حال راه پیمودن زیر سایبان برود[۱۱۹]. سایه‌ای که از پهلو بیفتد، مانند: سایه دیوار، اتومبیل، شتر، درخت، چتری که در دست دیگری است، و امثال اینها، بعضی فرموده‌اند: احواط اجتناب است، و بعضی فرموده‌اند، ضرر ندارد ولی اگر چتر و مانند آن بالای سر او نیست، طوری نکند که سایه آنها بر سر او افتد. این احکام که نسبت به آفتاب گفته شد، نسبت به باران نیز جاری است؛ یعنی برای مرد حرام است که خود را به وسیله چتر و مانند آن، از باران بپوشاند. سایه بر سر قرار دادن، بر زنان و کودکان، مطلقاً جائز است، و می‌توانند در حال حرکت به اتومبیل سقف‌دار، سوار شوند، و یا چتر بر سر گیرند. البته احرام بستن در زیر سقف مسجد شجره، جائز است.

نکته دیگر این که بعد از فرود آمدن در منزلگاه، (چه مکه باشد، چه منازل بین راه، چه منی و عرفات) در حال توقف، و در رفت و آمد، زیر سایبان بودن، مانعی ندارد[۱۲۰]. در صورت ضرورت (مانند: شدت گرما، یا سرما، یا باران شدید، و یا مریضی) می‌تواند خود در سایه نگه دارد، و معصیت نکرده، اما «یک گوسفند» باید کفاره بدهد. کفاره تظلیل «یک گوسفند» است، چه با عذر باشد، چه با اختیار، اما بعضی فرموده‌اند: اگر بدون عذر تظلیل کند، به تکرار آن، کفاره مکرر می‌شود، ولی اگر با عذر باشد، تا رفع آن برای هر احرامی، یک کفاره است. بعضی فرموده‌اند: مطلقاً در احرام عمره، هر چند بیش از یک مرتبه تظلیل کند «یک گوسفند» است، و همچنین در احرام حج و بعضی هم گفته‌اند: احوط آن است که اگر می‌تواند برای هر روزی «یک گوسفند» بدهد[۱۲۱]. کسانی که نذر کرده‌اند مثلاً از ایران، یا کشور دیگر مُحرم شوند، و باید با طیاره یا کشتی، یا مرکب دیگری که سقف‌دار است بروند، نذر آنها صحیح است[۱۲۲]، لکن یک گوسفند باید کفاره بدهند.[۱۲۳]

حجة الاسلام

اولین حجی است که بر هر مسلمان واجب می‌شود. به بیانی دیگر، حجة الاسلام حجی است که بیش از یک مرتبه در تمام عمر، بر مستطیع واجب نیست. در مقابل این حج، حجی است که وجوب آن به خاطر نذر باشد و یا حج‌هایی که مکراراً به صورت استحبابی انجام می‌شود. یکی از حج‌هایی که پیامبر اسلام(ص) انجام داده است، معروف به «حجة الوداع» است که گاه آن را «حجة الاسلام و گاه «حجة البلاغ» نامیده‌اند. «ابن سعد» در «طبقات» می‌گوید: «ابن عباس» کراهت داشت نام «حجة الوداع» را بر حج رسول خدا بنهد و خود آن را حجة الاسلام می‌نامید. شاید اصرار وی از آن جهت بود که بزرگ‌ترین شاخص حج پیامبر آن بود که در طی مناسک حج، اسلام با تمام محتوایش به نمایش گذارده شد، و در برابر حج شرک‌آلود جاهلی، حج صحیح ارائه گردید.

خصوصیات چشمگیر «حجة الوداع» نشانگر این حقیقت است که پیامبر در قالب مناسک حج و در طی این جریان با شکوه، تمامی قدرت اسلام و عظمت مسلمانان و نقش رهبری را به نمایش گذاشتند و تجلی روح توحید را در ایجاد همبستگی با شکوه و استحکام و استواری و یک جهت نمودن هدف‌ها و خلوص و پاکی نیت‌ها و خدایی شدن همه حرکت‌ها و تلاش‌ها ارائه دادند. و دشمنان را در برابر این همه عظمت و قدرت و معنویت به خضوع و احساس عجز واداشتند[۱۲۴]. شرایط وجوب حجة الاسلام: امام خمینی رحمه الله و سایر مراجع عظام نیز چنان که در «مناسک محشی» آمده است، فرموده‌اند: با چند شرط حج واجب می‌شود:

  1. بلوغ.
  2. عقل.
  3. حرّیت.
  4. استطاعت از جهت مال و صحت بدن و توانایی، بازبودن راه و آزادی آن و وسعت وقت و کفایت آن.

استطاعت از جهت مال یعنی داشتن زاد و راحله که توشه راه و مرکب سواری است. و چنان چه عین آنها را ندارد، کافی است چیزی مثل پول یا متاع دیگر داشته باشد که ممکن است آن را صرف در تهیه آنها نماید و شرط است که مخارج برگشتن را نیز داشته باشد[۱۲۵].[۱۲۶]

حاجی

کسی که اعمال و مناسک حج را انجام می‌دهد حاج است و در عرف جامعه به او حاجی می‌گویند. امام ششم(ع) می‌فرماید: حجاج سه صنف بازگشت می‌کنند؛ صنفی از آتش جهنم آزاد می‌شوند، و صنفی از گناهان خود بیرون می‌روند، مانند روزی که ما در آنها را زاییده است، و صنفی محفوظ خواهند بود از اهل و مال خویش. از آن حضرت سؤال شد که: چگونه بدانیم حج ما قبول شده است؟ فرمود: اگر در شما تغییری پدید آید، حج شما قبول است. به طور کلی نور حج، چون شمع فروزان و ستاره‌ای درخشان، در حاجی باید ساطع باشد. حاجی باید بداند که پس از بازگشت از این سفر باید حامل نوری باشد که تا پایان عمر، تاریکی‌های زندگی خود را روشن و آنها را که به دیدن او می‌آیند و یا بعد از مراجعت، با او سر و کار دارند، از گفتار و کردار و بینش او، حقیقت رهنمود گردند. طبق روایات بسیاری، گناهان حاجی به هنگام سعی صفا و مروه و وقوف عرفات، هر اندازه‌ای که باشد، آمرزیده می‌شود. پس حاجی باید یادش باشد آن روز که بازگشت می‌نماید، دیگر گناهی برای او باقی نمی‌ماند. حاجی باید ملتفت باشد که چون بازگشت به وطن نمود، ممکن است روزهای اول، هفته‌های اول، و بلکه ماه‌های اول، بعد از سفر تا گرد و غبار حج هنوز باقی است، معنویتش باقی باشد، اما بعد از اندک زمانی کم‌کم نفس اماره و «شیطان نیمه جانی» که به او سنگ زده است، به سراغش آمده، به اندک وقتی روحانیت خود را از دست داده، بر غرور و نخوتش افزوده می‌گردد.

امام ششم(ع) می‌فرماید: حاجی مادامی که دامنش به گناه آلوده نگردد، پیوسته نور حج در او متجلی است. امام پنجم(ع) در حدیثی طولانی می‌فرماید: حاجی وقتی که مناسک حج را انجام داد، گناهان او آمرزیده می‌شود و تا چهارماه (ذی‌الحجه، محرم، صفر و ربیع الاول) خدا امر می‌کند، حسنات او را بنویسند و سیئات او را ننویسند، مگر آن‌که گناه کبیره‌ای که مستوجب آتش باشد، انجام دهد. از این روایت مهم‌تر، این است که در کتاب وسائل الشیعه از امام ششم(ع) روایت نموده: که خداوند عزوجل همانا شخص حاجی و خانواده و بستگان او را و حتی کسانی را که برایشان طلب آمرزش نموده، تا چهار ماه گناهانشان را می‌آمرزد و گناهی برای آنها ثبت نمی‌شود![۱۲۷] رسول خدا(ص) می‌فرماید: نشانه قبول حج، ترک گناهانی است که بنده مؤمن پیش از حج، آنها را مرتکب می‌شد.

وظایفی را که پیشوایان مذهبی ما نسبت به تجلیل حجاج و زائرین خانه خدا به هنگام بازگشت آنان از سفر حج بیان فرموده‌اند، در حقیقت دستوراتی ارشادی و فطری است. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: هنگامی که برادر دینی تو از سفر حج بازگشت، میان دیدگان و دهان او را که به آن حجرالاسود را بوسیده، ببوس که رسول خدا(ص) آن را بوسیده و دیدگان او را بوسه زن که به خانه خدا نگاه کرده، و موضع سجده و صورت او را ببوس، و آن وقت که به او تهنیت گفتید، بگویید: خدا عبادت تو را قبول و سعی و زحمات تو را مورد لطف و آن‌چه که در این راه خرج نموده‌ای به تو پاداش و عوض دهد و این آخرین سفر تو نباشد. امام چهارم(ع) می‌فرماید: بر کسی که از سفر حج یا عمره آمده و هنوز آلوده به گناه نشده، در سلام کردن و مصافحه با آنها پیش‌دستی کنید. در روایت دیگر نیز آن حضرت می‌فرماید: ای گروهی که به حج نرفته‌اید! حاجیان را در موقع بازگشت با خوشروئی دیدن کنید و با آنها مصافحه نمائید و آنها را محترم بشمارید تا در اجر و ثواب با آنها شریک باشید. امام ششم(ع) می‌فرماید: هر کس با حاج مصافحه کند، در حالی که هنوز غبار آلوده است، مانند کسی است که حجرالاسود را بوسیده[۱۲۸]. به کسی که هم حج کرده و هم به مدینه مشرف شده باشد، حاجی حرمین هم می‌گویند و زنی را که حج گزارده باشد، حاجیه صدا می‌کنند.[۱۲۹]

حَلق

تراشیدن سر در حج تمتع و عمره، از عباداتی است که مظهر و نشانه خضوع و خشوع بنده در برابر خالق توانا و متعال است. خداوند سبحان، بندگان خویش را به میهمانی خود فرا خوانده و آنها نیز در جرگه اطاعت اوقدم نهاده‌اند و از بندگی غیرش (بت‌ها، قدرت‌ها، هوا و هوس‌ها) گریخته‌اند و در بند اسارت عشق به الله به حالت احرام درآمده‌اند و به اعمالی چون طواف، سعی بین صفا و مروه، وقوف در عرفات، رمی جمرات و قربانی پرداخته‌اند. در این هنگام، خداوند از آنان می‌خواهد علامت بندگی و خشوع و تسلیم کامل، یعنی «حلق» و «تقصیر» در حج تمتع و عمره تمتع و مفرده را با شیوه‌ای خاص به همراه قصد قربت او، بر خود ظاهر سازند و با این فریضه الهی از احرام خارج گردند. جد بزرگ ما آدم(ع) از انجام این فریضه در حج خود کوتاهی نکرد. بلکه همان‌طور که امام باقر(ع) فرمود: خدای سبحان جبرئیل را به همراه[۱۳۰] یاقوتی از بهشت فرستاد، آن‌گاه سر آدم توسط خود او و یا جبرئیل تراشیده شد. «حلق» (سر تراشیدن) این سنت الهی در دوران جاهلیت هم به جا آورده می‌شد. معتمرین هر گاه عمره خود را به جای می‌آوردند سرشان را نیز می‌تراشیدند. قرآن مجید سر تراشی در حج را در رؤیای صادق رسول خدا(ص) مطرح می‌فرماید.

 لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لَا تَخَافُونَ [۱۳۱]. مرحوم صاحب جواهر لله در موضوع وجوب سر تراشیدن در منا برای کسی که اولین بار موفق به انجام حج می‌شود (که اصطلاحاً به او صروره می‌گویند) به روایت «سلیمان بن مهران» استشهاد می‌کند و می‌گوید: سلیمان از امام صادق(ع) سؤال کرد: چرا حلق و سر تراشیدن بر «صروره» واجب است نه بر دیگران؟ حضرت در جواب فرمود: زیرا با عمل سر تراشیدن علامت ایمان را در خود ظاهر نموده (و سپس فرمود) آیا نشنیده‌اید قول خداوند عزوجل را  لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ...  که در سوره فتح آمده است. فضیلت حلق بر تقصیر؛ اگر چه غیر صروره ملزم به حلق و تراشیدن سر نیست و مخیر است میان کوتاه کردن مو و ناخن و تراشیدن سر، اما حلق و تراشیدن سر فضیلت و ثواب بیشتری دارد. امام صادق(ع) فرمود: «الْحَلْقُ أَفْضَلُ مِنَ التَّقْصِيرِ لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) حَلَقَ رَأْسَهُ فِي حِجَّةِ الْوَدَاعِ وَ فِي عُمْرَةِ الْحُدَيْبِيَةِ»[۱۳۲].[۱۳۳]

فلسفه حج

مراسم پرشکوه حج همچون عبادات دیگر، دارای برکات و آثار فراوانی در فرد و جامعه اسلامی است که اگر طبق برنامه صحیح انجام پذیرد و از آن بهره‌برداری درستی شود، می‌تواند منشاء تحول تازه‌ای در جوامع اسلامی گردد. این مناسک بزرگ در حقیقت دارای چهار بعد است؛ که هر یک از دیگری ریشه‌دارتر و سودمندتر است.

۱. بعد اخلاقی حج؛ مهم‌ترین حج همان دگرگونی اخلاقی است که در انسان‌ها به وجود می‌آورد، مراسم «احرام» انسان را به کلی از تعینات مادی و امتیازات ظاهری و لباس‌های رنگارنگ و زر و زور بیرون می‌برد، و با تحریم لذائذ و پرداختن به خودسازی که از وظایف محرم است، او را از جهان ماده جدا کرده و در عالمی از نور و روحانیت و صفا قرار می‌دهد[۱۳۴]. سپس مراسم دیگر حج یکی پس از دیگری انجام می‌گیرد، مراسمی که علاقه‌های معنوی انسان را لحظه به لحظه با خدایش محکم‌تر می‌کند و رابطه او را نزدیک‌تر و قوی‌تر می‌سازد. مخصوصا توجه به این حقیقت که مراسم حج در هر قدم، یادآور خاطرات ابراهیم بت‌شکن و اسماعیل ذبیح الله و مادرش هاجر است که مجاهدت‌ها و ایثارگری آنها را در برابر چشمان انسان مجسم می‌کند. و نیز در هر گوشه‌ای از مسجد الحرام و سرزمین مکه، انسان چهره پیامبر(ص) و علی(ع) و سایر پیشوایان بزرگ را می‌بیند و صدای آوای حماسه‌های آنها را می‌شنود. اینها همه دست به دست می‌دهند و زمینه یک انقلاب اخلاقی را در دل‌های آماده فراهم می‌سازند، به گونه‌ای توصیف ناشدنی ورق زندگانی انسان را برمی‌گردانند و صفحه نوینی در حیات او آغاز می‌کنند. در روایات اسلامی می‌خوانیم کسی که حج را به طور کامل انجام دهد: «از گناهان خود بیرون می‌آید، همانند روزی که از مادر متولد شده»[۱۳۵].

۲. بعد سیاسی حج؛ مراسم حج در عین این که خالص‌ترین و عمیق‌ترین عبادات را عرضه می‌کند، مؤثرترین وسیله برای پیشبرد اهداف سیاسی اسلام است. روح عبادت، توجه به خدا و روح سیاست، توجه به خلق خداست، این دو در حج آن‌چنان به هم آمیخته‌اند که تار و پود یک پارچه‌اند! حج عامل مبارزه با تعصبات ملی و نژاد پرستی و محدود شدن در حصار و مرزهای جغرافیایی است. حج وسیله‌ای است برای انتقال اخبار سیاسی کشورهای اسلامی از هر نقطه به نقطه دیگر، و خلاصه حج، عامل مؤثری است برای شکستن زنجیرهای اسارت و استعمار و آزاد ساختن مسلمین. روی همین جهت، حضرت علی(ع) هنگامی که فلسفه فرائض و عبادات را می‌شمرد، درباره حج می‌گوید: «الْحَجُّ تَقْوِيَةً لِلدِّينِ‌»[۱۳۶] «خداوند مراسم حج را برای تقویت آیین اسلام تشریع کرد».

۳. بعد فرهنگی؛ ارتباط قشرهای مسلمانان در ایام حج می‌تواند به عنوان مؤثرین عامل مبادله فرهنگی و انتقال فکرها به شمار آید. با توجه به اینکه اجتماع شکوهمند حج، نماینده طبیعی و واقعی همه قشرهای مسلمانان جهان است، (چراکه در انتخاب افراد برای رفتن به زیارت خانه خدا هیچ عامل مصنوعی موثر نیست و زوار کعبه از میان تمام گروه‌ها، نژادها و زبان‌هایی که مسلمانان به آن تکلم می‌کنند، برخاسته و در آنجا جمع می‌شوند). لذا در روایات اسلامی می‌خوانیم یکی از فوائد حج، نشر اخبار و آثار رسول الله(ص) به تمام جهان اسلام است. «هشام بن حکم» می‌گوید: از امام صادق(ع) درباره فلسفه حج و طواف کعبه سوال کردم، فرمود:[۱۳۷] خداوند این بندگان را آفرید... و فرمان‌هایی از طریق مصلحت دین و دنیا به آنها داد، از جمله اجتماع مردم شرق و غرب را (در آیین حج) مقرر داشت تا مسلمانان به خوبی یکدیگر را بشناسند و از حال هم آگاه شوند و هر گروهی سرمایه‌های تجاری را از شهری به شهر دیگر منتقل کنند. و برای این که آثار پیامبر(ص) و اخبار او شناخته شود، مردم آنها را به خاطر آورند و هرگز فراموش نکنند[۱۳۸]. بنابراین، حج می‌توانند تبدیل به یک کنگره عظیم فرهنگی شود و اندیشمندان جهان اسلام در ایامی که در مکه هستند گردهم آیند و افکار و ابتکارات خویش را بر دیگران عرضه کنند. یکی از بدبختی‌های بزرگ این است که مرزهای کشور اسلامی، سبب جدایی فرهنگی آنها شود، مسلمانان هر کشور تنها به خود بیندیشند که در این صورت، جامعه واحد اسلامی پاره پاره و نابود می‌گردد. طبیعی است که حج می‌تواند جلو این سرنوشت شوم را بگیرد.

۴. بعد اقتصادی؛ بر خلاف آنچه بعضی فکر می‌کنند، استفاده از کنگره عظیم حج برای تقویت پایه‌های اقتصادی کشورهای اسلامی، نه تنها با روح حج منافات ندارد، بلکه طبق روایات اسلامی، یکی از فلسفه‌های آن را تشکیل می‌دهد. چه مانعی دارد، مسلمانان در آن اجتماع بزرگ، پایه یک بازار مشترک اسلامی را بگذارند و زمینه‌های مبادلاتی و تجاری را در میان خود به گونه‌ای فراهم سازند که نه منافع‌شان به جیب دشمنان برود و نه اقتصادشان وابسته به اجانب باشد که این دنیاپرستی نیست، عین عبادت است و جهاد؛ لذا در روایت هشام بن حکم از امام صادق(ع) ضمن بیان فلسفه‌های حج صریحا به این موضوع اشاره شده بود که یکی از اهداف حج، تقویت تجارت مسلمانان و تسهیل روابط اقتصادی است[۱۳۹]. در حدیث دیگری از امام صادق(ع) در تفسیر آیه  لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ [۱۴۰] می‌خوانیم که فرمود: منظور از این آیه، کسب روزی است: «إِذَا أَحَلَّ الرَّجُلُ مِنْ إِحْرَامِهِ وَ قَضَى نُسُكَهُ فَلْيَشْتَرِ وَ لْيَبِعْ فِي الْمَوْسِمِ‌»[۱۴۱]؛ «هنگامی که انسان از احرام بیرون آید و مناسک حج را بجا آورد. در همان موسم حج، خرید و فروش کند (و این موضوع نه تنها گناه ندارد، بلکه ثواب دارد)[۱۴۲].

و اما در روایات بسیاری، فلسفه حج چنین بیان شده است:

  1. حج، پشتوانه دین
  2. حج، پرچم دین
  3. حج، آرامش دل‌ها
  4. حج، نابودکننده تکبر
  5. حج، یادآور قیامت
  6. حج، معاد مجسم
  7. حج، قطع کننده وابستگی به دنیا
  8. حج، پایه و اساس دین
  9. حج، روی آوردن به خدا
  10. حج، حافظ دین
  11. حج، مانع نزول عذاب.

این عبادت بزرگ، اگر به طور صحیح و کامل مورد بهره‌برداری قرار گیرد و زائرین خانه خدا در آن ایام که در آن سرزمین مقدس حضور فعال دارند و دل‌هایشان آماده است، از این فرصت بزرگ برای حل مشکلات گوناگون جامعه اسلامی با تشکیل کنگره‌های مختلف سیاسی و فرهنگی و اقتصادی استفاده کنند، این عبادت می‌تواند از هر نظر مشکل‌گشا باشد و شاید به همین دلیل است که امام صادق(ع) می‌فرماید: «لَا يَزَالُ الدِّينُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْكَعْبَةُ»[۱۴۳]؛ «مادام که خانه خدا برپا است، اسلام هم برپا است. و نیز حضرت علی(ع) فرمودند: «وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي بَيْتِ رَبِّكُمْ لَا تُخَلُّوهُ مَا بَقِيتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِكَ لَمْ تُنَاظَرُوا»[۱۴۴]؛ خدا را، خدا را در مورد خانه پروردگارتان «مکه معظمه» هرگز تا زنده هستید، آن را خالی نگذارید، که اگر آن را ترک گویید مهلت داده نمی‌شوید (به عذاب خدا مبتلا می‌شوید). به خاطر اهمیت این موضوع است که فصلی در روایات اسلامی تحت این عنوان گشوده شده است که اگر یک سال مسلمانان بخواهند حج را تعطیل کنند، بر حکومت اسلامی لازم است که به اجبار آنها را به حج بفرستد[۱۴۵].[۱۴۶].

منابع

پانویس

  1. المفردات فی غریب القرآن.
  2. نک: صهبای حج، جوادی آملی؛ حج، محسن قرائتی؛ حج در قرآن، شهید بهشتی و....
  3. شایسته‌نژاد، علی اکبر، مقاله «حج»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۱۸۱.
  4. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۲۷۴.
  5. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۲۷۴.
  6.  وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ أَن لّا تُشْرِكْ بِي شَيْئًا وَطَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ ؛ سوره حج، آیه ۲۶ ـ ۲۷.
  7.  يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوْا الْبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُواْ الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ؛ سوره بقره، آیه ۱۸۹.
  8. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۲۷۵.
  9. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۸۱.
  10. نهج البلاغه، فیض الاسلام، نامه۶۷.
  11. آیات ۹۷ مائده، ۲۵ حج، ۹۶ آل عمران، ۱۲۵ و ۱۵۹ بقره مطالعه شود.
  12. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۱۳۳-۱۳۵.
  13. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۱۳۵-۱۴۰.
  14. محجه البیضاء، ج۲، ص۱۵۳؛ به نقل از "من لا یحضره الفقیه".
  15. وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۲۵۴، حدیث۹.
  16. امحجه البیضاء، ج۲، ص۱۸۳؛ بحار الانوار، ج۹۶ بیروتی، ص۳۷۴.
  17. اصول کافی عربی، جلد۱، ص۳۹۲، حدیث۱.
  18. اصول کافی، ج۱، ص۳۹۲ پاورقی.
  19. مرآه العقول، ج۴، ص۲۸۵.
  20. اصول کافی، ج۱، ص ۳۹۳.
  21. اصول کافی، ج۱، ص۳۹۲، حدیث۲.
  22. حج، ۲۹.
  23. وسائل الشیعه، ج۱۰، ص ۲۵۳، حدیث ۳و ۴؛ تفسیر نور الثقلین، ج۳، ص ۴۹۲.
  24. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۱۴۰-۱۴۵.
  25. کافی ج۴، ص۲۵۳.
  26. بحار الانوار، ج۷، ص، ۲۲۱؛ وسائل الشیعه، ج۸، ص۷؛ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۱۶.
  27. بحار الانوار، ج۷۴، ص۶۲.
  28. مستدرک الوسائل، ج۸، ص۸.
  29. وسائل الشیعه، ج۸، ص۵؛ کافی، ج۴، ص۲۵۳.
  30. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۴۴.
  31. من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۱۴۳.
  32. وسائل الشیعه، ج۸، ص۵؛ کافی، ج۴، ص۲۵۳.
  33. الحج والعمرة فی الکتاب والسنة، حجة الاسلام والمسلمین محمدی ری‌شهری، ص۵۴.
  34. حج و عمره در قرآن و حدیث، حجة الاسلام والمسلمین محمدی ری‌شهری، ص۲۴۶.
  35. امالی، شیخ طوسی، ص۲۹۶. (به نقل از گلواژه‌های حج و عمره، علیرضا بصیری، ص۲۱).
  36. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۴۵.
  37. وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۳۴۳.
  38. حج در اندیشه اسلامی، سیدعلی قاضی عسکر، ص۶۳.
  39. «و حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست» سوره آل عمران، آیه ۹۷.
  40. حج برنامه تکامل، سید محمد ضیاء آبادی.
  41. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۴۸.
  42. وسائل الشیعه، ج۸ (به نقل از راهنمای حرمین شریفین، ج۳، ص۳۱).
  43. وسائل الشیعه، ج۸ (به نقل از راهنمای حرمین شریفین، ج۳، ص۳۱).
  44. وسائل الشیعه، ج۸ (به نقل از راهنمای حرمین شریفین، ج۳، ص۳۱).
  45. راهنمای حرمین شریفین، ابراهیم غفاری، ج۳، ص۳۰.
  46. فصلنامه میقات حج، شماره ۵۴، ص۳۵.
  47. معانی الاخبار، ص۱۱.
  48. وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۳۱۳.
  49. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۵۱.
  50. لسان العرب، جدهم، ص۱۷۶، تشریق یعنی به طرف شرق رفتن، «ایام التشریق» یعنی سه روز پس از عید قربان، التشریق ایضا به معنای نماز عید. (ترجمه منجد الطلاب، ماده شرق)
  51. «و خداوند را در روزهایی چند یاد کنید» سوره بقره، آیه ۲۰۳.
  52. «و نام خداوند را در روزهایی معین بر آنچه از دام‌ها که روزیشان کرده است (هنگام قربانی) یاد کنند» سوره حج، آیه ۲۸.
  53. دائره المعارف تشیع، ج۴، ص۲۶۵.
  54. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۵۷.
  55. «و نام خداوند را در روزهایی معین بر آنچه از دام‌ها که روزیشان کرده است (هنگام قربانی) یاد کنند» سوره حج، آیه ۲۸.
  56. «و خداوند را در روزهایی چند یاد کنید» سوره بقره، آیه ۲۰۳.
  57. «و آنکه (برای کوچ کردن از منا) بشتابد (و اعمال را) دو روزه (انجام دهد) گناهی نکرده است» سوره بقره، آیه ۲۰۳.
  58. تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۷۳.
  59. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۵۸.
  60. فرهنگ اصطلاحات حج، حریری، ص۲۲.
  61. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۵۹.
  62. «بی‌گمان نخستین خانه‌ای که برای (عبادت) مردم (بنا) نهاده شد همان است که در مکّه است، خجسته و رهنمون برای جهانیان» سوره آل عمران، آیه ۹۶.
  63. فصلنامه میقات حج، ش۴، ص۵۵.
  64. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۲۳۲.
  65. «بنابر آنکه هشت سال برای من کار کنی» سوره قصص، آیه ۲۷.
  66. «بی‌گمان نخستین خانه‌ای که برای (عبادت) مردم (بنا) نهاده شد همان است که در مکّه است، خجسته و رهنمون برای جهانیان» سوره آل عمران، آیه ۹۶.
  67. «و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایه‌های خانه (کعبه) را فرا می‌بردند» سوره بقره، آیه ۱۲۷.
  68. «که خانه مرا برای طواف‌کنندگان (مسافر) و مجاوران (حرم) و رکوع‌کنندگان سجده‌گزار، پاکیزه بدارید» سوره بقره، آیه ۱۲۵.
  69. تفسیر برهان، ج۱، ص۱۵۵؛ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۶۰.
  70. فروع کافی، ج۴، ص۱۹۰.
  71. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۲۳۴.
  72. «و در میان مردم به حجّ بانگ بردار تا پیاده و سوار بر هر شتر تکیده‌ای که از هر راه دوری می‌رسند، نزد تو آیند» سوره حج، آیه ۲۷.
  73. «و خانه مرا برای طواف‌کنندگان و قیام‌کنندگان و رکوع‌کنندگان سجده‌گزار پاکیزه بدار!» سوره حج، آیه ۲۶.
  74. «بی‌گمان صفا و مروه از نشانه‎های (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید» سوره بقره، آیه ۱۵۸.
  75. «سپس از همان‌جا که مردم رهسپار می‌شوند رهسپار شوید» سوره بقره، آیه ۱۹۹.
  76. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۲۳۴.
  77. «(شعیب) گفت: می‌خواهم یکی از این دو دخترم را همسر تو کنم بنابر آنکه هشت سال برای من کار کنی» سوره قصص، آیه ۲۷.
  78. «و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که خانه مرا برای طواف‌کنندگان (مسافر) و مجاوران (حرم) و رکوع‌کنندگان سجده‌گزار، پاکیزه بدارید» سوره بقره، آیه ۱۲۵.
  79. فروع کافی، ج۴، ص۲۱۲.
  80. مستدرک الوسایل، ج۸، ص۹؛ تفسیر برهان، ج۱، ص۳۰۰.
  81. «و نماز آنان نزد خانه (ی کعبه) جز سوت کشیدن و کف زدن نبود پس عذاب را برای کفری که می‌ورزیدید بچشید!» سوره انفال، آیه ۳۵.
  82. «سپس از همان‌جا که مردم رهسپار می‌شوند رهسپار شوید و از خداوند آمرزش بخواهید، به راستی خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۹۹.
  83. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۲۳۵.
  84. «و حجّ و عمره را برای خداوند تمام (و کامل) بجا آورید» سوره بقره، آیه ۱۹۶.
  85. بحارالانوار، مجلسی ج۲۰، ص۳۱۷؛ سیره ابن هشام، ج۲، ص۳۰۸.
  86. «به راستی خداوند از مؤمنان خشنود شد هنگامی که با تو در زیر آن درخت بیعت می‌کردند» سوره فتح، آیه ۱۸.
  87. سیره ابن هشام ج۲، ص۳۷۰.
  88. «و بگو حقّ آمد و باطل از میان رفت» سوره اسراء، آیه ۸۱.
  89. بحار الانوار، ج۲۱، ص۳۷۸؛ فروع کافی، ج۴، ص۲۴۵.
  90. بحارالانوار، ج۲۱، ص۳۹۸.
  91. «و حجّ و عمره را برای خداوند تمام (و کامل) بجا آورید» سوره بقره، آیه ۱۹۶.
  92. «و در میان مردم به حجّ بانگ بردار» سوره حج، آیه ۲۷.
  93. بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۵۱.
  94. بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۵۲.
  95. فصلنامه میقات حج، ش۵۱، ص۹۰.
  96. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۲۳۶.
  97. «اما روزگار بر آنان به درازا کشید و دل‌هاشان سخت شد» سوره حدید، آیه ۱۶.
  98. فروع کافی، ج۴، ص۲۱۱.
  99. در راه برپایی حج ابراهیمی، عمید زنجانی، ص۸۸.
  100. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۲۴۵.
  101. برکات سرزمین وحی، ص۸۹ (به نقل از شرح احوال آیت‌الله اراکی، رضا استادی، ص۵۹۸).
  102. برکات سرزمین وحی، ص۹۱.
  103. برکات سرزمین وحی، ص۹۴.
  104. بحارالانوار، ج۵۲، ص۱ – ۷۷.
  105. نجم الثاقب، باب هفتم.
  106. موعود نامه، مجتبی تونه‌ای، ص۲۲۵.
  107. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۲۵۱.
  108. «اما چرا از هر گروه ایشان دسته‌ای رهسپار نمی‌گردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند» سوره توبه، آیه ۱۲۲.
  109. «تا سودهایی که برای آنان دارد ببینند» سوره حج، آیه ۲۸.
  110. عیون اخبار الرضا، باب ۳۴، مروی از ابن شاذان؛ با همین مضمون در باب ۳۳ نیز نقل شده است.
  111. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۲۵۴.
  112. وسائل، ج۱۱، ص۱۳۴.
  113. وسائل، ج۱۱، ص۱۳۵.
  114. فروع کافی، ج۴، ص۲۷۱.
  115. وسائل، ج۱۱، ص۱۴۰.
  116. وسائل، ج۱۱، ص۱۴۳.
  117. وسائل، ج۱۱، ص۱۵۰.
  118. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۲۵۵.
  119. تضلیل در شب خلاف احتیاط است، گرچه جائز بودن آن بعید نیست، بنابراین، بعید نیست جایز بودن نشستن مُحرم، در هواپیمایی که شب حرکت می‌کند. (امام).
  120. حرام بودن تظلیل، مختص به حال راه پیمودن است، و اما هرگاه در محلی منزل نماید، چه منی باشد چه غیر آن، با چتر و مثل آن، سایه بر سر قرار دادن مانع ندارد، اگر چه در حال راه رفتن باشد، مثل این که از خیمه خود، در منی برای قربانی یا رمی جمرات با چتر برود، گرچه احتیاط مستحب ترک است در حال راه رفتن. (امام).
  121. اقوی کفایت یک گوسفند است در احرام عمره، هر چند بیش از یک مرتبه تظلیل کرده باشد، و همچنین در احرام حج. (امام).
  122. در صورت التفات به این مطلب که ناچار است در حال راه پیمودن، زیر سایبان باشد، پیش از نذر معصیت‌کار است، برای آنکه خود را عملاً مبتلا به معصیت کرده است (امام).
  123. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۲۵۶.
  124. ره توشه حج، ج۱، ص۵۹.
  125. مناسک محشی، ص۲۳ – ۲۴.
  126. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۹۷.
  127. وسائل الشیعه، ج۸، ص۷۱.
  128. راهنمای حرمین شریفین، ابراهیم غفاری، ص۲۲۵.
  129. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۵۰.
  130. فصلنامه میقات حج، ج۹، ص۲۷ و ۲۸؛ کافی، ج۴، ص۱۹۵.
  131. «خداوند، به حق رؤیای پیامبرش را راست گردانیده است؛ شما اگر خداوند بخواهد با ایمنی، در حالی که سرهای خود را تراشیده و موها را کوتاه کرده‌اید، بی‌آنکه بهراسید به مسجد الحرام وارد می‌شوید بنابراین او چیزی را می‌دانست که شما نمی‌دانید، از این رو پیش از آن پیروزی نزدیکی پدید آورد» سوره فتح، آیه ۲۷.
  132. بحار الانوار، ج۹۶، ص۳۰۱.
  133. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۴۲۹.
  134. تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۷۵ و ۷۶.
  135. بحار الانوار، ج۹۹، ص۲۶.
  136. نهج البلاغه، فیض الاسلام، کلمات قصار، شماره ۲۴۴، ص۱۱۹۷.
  137. وسائل الشیعه، ج۸، ص۹.
  138. تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۷۹.
  139. وسائل الشیعه، ج۸، ص۹.
  140. «بر شما گناهی نیست که (در ایام حج) بخششی از پروردگار خود بخواهید» سوره بقره، آیه ۱۹۸.
  141. تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۱۵، تفسیر برهان، ج۱، ص۲۰۱.
  142. تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۱۸.
  143. معارف و معاریف، دائره المعارف جامع اسلامی، ج۹، ص۴۶.
  144. نهج البلاغه، فیض الاسلام، نامه ۴۸، ص۹۷۸.
  145. تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۸۲. به نقل از گلواژه‌های حج و عمره، بصیری – ص۴۳۰.
  146. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۷۴۰.