نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۰ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۵۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۰ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۵۶ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
الملهوف - از امام حسین(ع)، در روز عاشورا -: هان! بینَسَبِ پسر بینَسَب[۱]، مرا میان دو چیز قرار داده است: شمشیر و خواری. خواری از ما دور است و خداوند، آن را برای ما نمیپذیرد، و نیز پیامبرش و مؤمنان و دامنهای پاک و پاکیزه و جانهای غیرتمند و خوددار که اطاعت از لیئمان را بر مرگی کریمانه، مقدّم نمیدارند[۲].
نظم درر السمطین - از امامزین العابدین(ع) -: شنیدم [پدرم] حسین(ع) میفرماید: «اگر مردی در این گوشم - و به گوش راستش اشاره کرد - به من دشنام دهد و در گوش دیگرم، پوزشخواهی کند، آن را از او میپذیرم؛ زیرا امیر مؤمنان علی بن ابی طالب(ع) برایم گفت که از جدّم پیامبر خدا(ص) چنین شنیده است: آن کس که عذر را از مُحِق یا غیر مُحِق نپذیرد، بر حوضکوثر، وارد نمیشود»[۶].
تاریخ الطبری - به نقل از حمید بن مسلم، در یادکرد وقایع روز عاشورا -: حسین(ع)، پیاده، مانند سواران شجاع میجنگید، از تیرها میگریخت، شکافها [ی صفوف دشمن] را میجُست و بر سواران میخروشید[۱۰].
تحف العقول: مردی از انصار، نزد امام حسین(ع) آمد و دست نیاز به سوی او بر آورد. امام حسین(ع) فرمود: «ای برادرانصاری! از نیازخواهی رو در رو، خود را دور دار و نیازت را در برگهای [بنویس و] پیش من بفرست که من، چیزی به تو میدهم که خوشحالت سازد، إن شاء الله!» مرد انصاری نوشت: ای ابو عبدالله! فلان کس، پانصد دینار از من طلبکار است و در طلبش پافشاری میکند. با او گفتگو کن تا به من مهلت دهد. امام حسین(ع) چون برگه را خواند، به درون خانهاش رفت و کیسهای حاوی هزار دینار، بیرون آورد و به او فرمود: «با پانصد دینار، بدهیات را میپردازی و پانصد دینار دیگر را کمکهزینهات در پیشامدهای روزگار میکنی. نیازت را جز پیش سه کس مَبَر: دیندار یا جوانمرد یا اصیل (خانوادهدار)؛ زیرا دیندار، [با عطا کردن به تو] دینش را حفظ میکند، و جوانمرد، از جوانمردی خویش شرم میکند، و خانوادهدار میداند که تو آبروی خویش را برای نیازت هزینه کردهای و او آبروی تو را نگاه میدارد و تو را بیآنکه نیازت را بر آورده کند، باز نمیگرداند»[۱۶].
نثر الدر - به نقل از اَنَس -: نزد امام حسین(ع) بودم که کنیزی با دستهگلی در دست، وارد شد و امام(ع) را با آن، تحیّت (سلام و درود) گفت. امام(ع) هم فرمود: «به خاطر خدای متعال، آزادی». من گفتم: با یک دستهگل تحیّت دادن، اینقدر نمیارزد که بدان، آزادش کنی! فرمود: «خدای بزرگ بِشْکوه، ما خاندان پیامبر(ص) را چنین پرورده است. فرموده است: ﴿وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا﴾[۱۷]، و بهتر از آن [تحیّت او]، آزاد کردنش بود»[۱۸].
المحلی - به نقل از عبدالله بن شداد -: حسین بن علی(ع) بر چوپانی گذشت. چوپان، گوسفندی به او هدیه داد. حسین(ع) پرسید: «تو آزادی یا بَرده؟». گفت: بَرده هستم. حسین(ع) گوسفند را باز گرداند. چوپان گفت: این، مال خودم است. حسین(ع) پذیرفت و سپس، او و گلّه را خرید. چوپان را آزاد نمود و گلّه را به او بخشید[۱۹].[۲۰]
کشف المحجة - از امام باقر(ع) -: امام حسین(ع) کشته شد، در حالی که بدهکار بود و امام زین العابدین(ع)، یکی از مزرعههای او را به سیصد هزار [سکه] فروخت تا بدهی و نیز وعدههای امام حسین(ع) به مردم را بپردازد[۲۱].
المعجم الکبیر - به نقل از عمر بن علی بن الحسین، از پدرش امام زین العابدین(ع): حسین بن علی(ع)، در حالی به شهادت رسید که بدهیِ فراوانی داشت و [پدرم] امام زین العابدین(ع) برای [پرداخت] آن، فلان چاه و فلان چاه را فروخت[۲۲].[۲۳]
الزهد، ابن حنبل - به نقل از مِسعَر -: حسین بن علی(ع) بر بینوایانی گذشت. با آنان نشست و سپس گفت: ﴿إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ﴾[۲۶][۲۷].
تفسیر العیاشی - به نقل از مسعدة بن صدقه -: حسین بن علی(ع) بر بینوایانی گذشت که عبایشان را پهن نموده و تکّه نانی بر آن گذاشته بودند. گفتند: ای فرزند پیامبر خدا! به سوی ما بیا. امام حسین(ع) خم شد و با آنان، همغذا شد و سپس تلاوت کرد: ﴿إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ﴾[۲۸]. سپس فرمود: «من دعوت شما را پذیرفتم. شما نیز بپذیرید». آنان گفتند: حتماً و بر روی چشم، ای فرزند پیامبر خدا! سپس برخاستند و با او آمدند تا به خانهاش رسیدند. امام(ع) به رباب فرمود: «آنچه اندوختهای، [برای آنان] بیاور»[۲۹].[۳۰]
المناقب، ابن شهرآشوب -: حسن و حسین(ع) بر پیرمردی گذشتند که خوب وضو نمیگرفت. آن دو با هم دعوای ظاهری راه انداختند و هر یک به دیگری میگفت: «تو خوب وضو نمیگیری!». هر دو گفتند: «ای مردکهنسال! تو میان ما داور باش. هر یک از ما جداگانه وضو میگیرد». سپس گفتند: «کدام یک از ما خوب وضو میگیرد؟». پیرمرد گفت: شما، هر دو، خوب وضو میگیرید؛ اما این پیرمرد نادان است که بلد نیست وضو بگیرد و اکنون، از شما فرا گرفت و به برکت شما و دلسوزیتان بر امّت جدّتان، به دست شما توبه کرد[۳۱].[۳۲]
معانی الأخبار - به نقل از امامزین العابدین(ع) -: چون کار امام حسین(ع) سخت شد، برخی از همراهانش به او نگریستند. امام(ع) و برخی از یاران ویژهاش، بر خلاف آنان که هر گاه کار سخت شود، رنگشان دگرگون میشود و به لرزه میافتند و دلهایشان به تپش میافتد، رنگشان گلگون میشد و اندامشان آرام میشد و جانهایشان قرار میگرفت. برخی به برخی دیگر گفتند: بنگرید که باکی از مرگ ندارد! امام حسین(ع) به یارانش فرمود: «ای بزرگزادگان! شکیبا باشید. مرگ، جز پلی نیست که شما را از ترس و سختی به سوی بهشتِ گسترده و نعمت جاوید، عبور میدهد. پس کدام یک از شما ناخوش دارد که از زندان به کاخ، منتقل شود؟! و آن برای دشمنانتان، جز مانند این نیست که از کاخ به زندان و [جایگاه] عذاب، منتقل میشوند. پدرم علی(ع) از پیامبر خدا(ص) برایم نقل کرد که: دنیا، زندانِ مؤمن و بهشتِ کافر است و مرگ، پل اینها به سوی بهشتشان و پل آنان به سوی دوزخشان است. نه دروغ گفتم و نه به من، دروغ گفته شده است»[۳۴].[۳۵]