نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Bahmani(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۶ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۵۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۶ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۵۳ توسط Bahmani(بحث | مشارکتها)
رابطه عقل با علم معصوم(ع) چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم معصوم مراجعه شود.
«شناختن از طریق الهام غیبی و تفرس ملاک تکلیف نمیباشد و این علم مبنای عمل قرار نمیگیرد و تا به حسب ظاهر ملاکی برای کفر و نفاقشان بهدست نیاوردهای، باید آنها را مسلمان بدانی. این مطلب بسیار مشکل هم هست. مثلا با اینکه پیامبر اکرم(ص) میداند این فردی که هم اکنون در مقابلش نشسته و اظهار اخلاص و محبت میکند؛ در باطن دشمن سرسخت اوست و پس از وفاتش چه جنایاتی مرتکب خواهد شد و آتش برای سوزاندن خانهاش آورده و نسبت به یگانه یادگار عزیزش چه ستمها روا خواهد داشت، در عین حال موظف است با او خوشرفتار باشد و به صورتش بخندد. دختر بدهد و دختر بگیرد. به راستی کار دشواری است و تحملش سنگین است.
حضرت امام مجتبی(ع) از طریق علم امامت میدانست که آن آب مسموم است، اما چون از طریق عادی علم به آن نداشت، مکلف به نخوردن آن نبود. بلی؛ اگر خودش میدید یا دو نفر میگفتند که ما دیدیم آن زن آب را مسموم کرد، در آن صورت مکلف بود از آن پرهیز کند چون علم از طریق عادی حاصل شده بود و ملاک تکلیف بود.[۱]. قرآن، یکی از راههای معرفت را تعقل و تدبر در آیات و انفس میداند و انسان را برای رسیدن به حقایق و کشف مجهولاتش به روشهای عقلانی توصیه میکند. در سیره و روش اهل بیت(ع) نیز چنین امری از جایگاه خاصی برخوردار است. نمود این رویه را، هم میتوان در کلمات آسمانی آن بزرگواران دریافت و هم در سیره و روش عملی آنان. مناظرات ائمه در حوزههای مختلف دینی با رهبران و نمایندگان ادیان و نحلههای مختلف فکری که براساس مبانی عقلانی استوار است یکی از شواهد متقن و مصادیق بارز اهمیت و لزوم دفاع عقلانی از دین است. (...) در حوزه کلام و اعتقادات، اهتمام آن حضرت به مباحث اعتقادی زبانزد بود و یک رکن مکتب جعفری را مباحث کلامی و اعتقادی و تبیین اصول دین بر اساس براهین و مستندات منطقی و عقلی تشکیل میداد. در این حوزه شاگردان فراوانی تربیت فرمود تا در مباحث اعتقادی به کمک مردم بشتابند و پاسخگوی سؤالات و شبهات آنها باشند که هشام بن حکم معروفترین آنهاست. توحید مفضل تقریرات سخنان امام در باب توحید است که برای مفضل بن عمر جعفی بیان فرموده است. خلاصه تدوین علم کلام و تبیین مباحث عقلانی را میتوان از ابداعات علمی آن امام همام دانست. در باب طب و پزشکی نیز دستورالعملها و آموزشهای طبی و تربیت شاگردان در این باب از دیگر امتیازات علمی ایشان است که در کتب مربوطه تا حدی ممکن شده است. حوزه درسی ایشان در باب علوم طبیعی و سایر علوم و تربیت شاگردان مهمی در این باب کاشف از سعه علمی آن حضرت و اشراف منحصر به فرد ایشان به علوم روز بود. جابربن حیان پدر شیمی جهان از شاگردان آن حضرت است. به هر حال صولت علمی امام صادق(ع) جامعه جهانی و فرق و مذاهب اسلامی و غیراسلامی را اسیر علم خویش کرده بود. (...) تمام مناظراتی که ائمه(ع) انجام میدادند از این خصوصیت برخوردار بوده است. مثلا مباحث و مناظراتی که امام رضا(ع) با سران و نمایندگان ادیان و مذاهب مختلف انجام داد با آن همه امتیازات و خصوصیتهای خاص خود که محتوای آنها چیزی جز تبیین علوم و معارف اسلامی نبود، از یک درخشش خاص برخوردار بود و آن، تجلی بعد منطقی و عقلانی در نوع استدلالهایی بود که اقامه میفرمود. با مراجعه به سخنان و مناظرات ایشان به راحتی میتوان به این نکته پی برد که هر سخنی از حضرت رضا(ع) در خصوص اثبات مدعای خود با اصل و یا اصول منطقی و عقلانی همراه بوده است. بهگونهای که عنصر تعقل و خردپذیری، جزء لاینفک استدلالهای آن حضرت در مقام احتجاج با مخالفان دین و مذهب بوده است و صد البته همین نکته هم باعث محکوم شدن و ساکت ماندن مخالفین در مقابل امام و در نتیجه هدایت و مشرف شدن آنها به دین اسلام و مذهب تشیع بوده است. همین رویه در مناظرات امام صادق(ع) با علمای یهود، نصاری، ماتریالیستها، زنادقه، مجوس و دیگر فرقالحادی و انحرافی جاری بود. اصلا یکی از اصول مناظره تمرکز بر اصول مشترک است و عنصر تعقل از همین باب است و بدیهی است در مباحث اعتقادی و در باب مناظرات باید به نقطه مشترک و مقبول بین طرفین که همان اصول و قواعد منطقی و عقلی است توجه کرد و استدلال بر هر مدعایی را از همین طریق پی گرفت، چرا که در غیر این صورت نمیتوان شاهد نتیجه مثبتی از مقدمات خود بود. بنابراین آن حضرت، هم در حوزه نظر و سیره نظری و هم در حوزه عمل و سیره عملی، بر دفاع عقلانی از دین تأکید داشتند. (...) آنچه از سیره امام صادق(ع) میتوان دریافت کرد آن است که باید همانند ایشان و سایر ائمه(ع) در نشر علوم معارف دینی با سعه صدر و با استفاده از اصول و قوانین منطقی و عقلانی وارد بحث شد و دفاع و تبلیغ کرد و از این رو بر همه علما و اندیشمندان دینی است که در تبادل اندیشهها و نحلههای مختلف فکری همین رویه را پیش گیرند، باید به زبان دنیا آشنا شوند تا بتوانند سخن خود را به جهانیان برسانند. از وسایل ارتباط جمعی جهت رساندن پیام اسلام به سایر جوامع، کمال استفاده را ببرند. با پیشرفت زمان جلو بروند و از مشی منطقی و عقلانی خویش در دفاع از دین و تبلیغ آن غافل نشوند که این سیره و روش اهل بیت عصمت و طهارت(ع) باید تبلیغ دین و مذهب بر اساس آموزههای حکیمانه اسلام و مذهب حقه تشیع باشد»[۲].
عقل کامل: یکی دیگر از منابع علمائمه(ع)، عقل کاملی است که خداوند به آنان داده است. در واقع بسیاری از حقایقعلمی با عقل عادی درکپذیر نیست؛ چراکه عقل و خرد معمولی انسان، شعاع خاصی را روشن میسازد. ولی عقل ائمه اطهار(ع) شعاع بسیار گستردهای را روشن میسازد و این امر سبب میشود که حقایقی را به دست آورند که از دیگران پنهان است[۳]. حضرت علی(ع) در داستان لیلة المبیت در جواب "ابوجهل" که آن حضرت را سفیه خوانده بود فرمود: «... بَلِ اللَّهُ تَعَالَی قَدْ أَعْطَانِی مِنَ الْعَقْلِ مَا لَوْ قُسِمَ عَلَی جَمِیعِ حَمْقَاءِ الدُّنْیَا وَ مَجَانِینِهَا- لَصَارُوا بِهِ عُقَلَاء...»؛... ای ابوجهل خدا آنقدر به من عقل و خرد بخشیده است که اگر بر جمیع نادانان و مجنونهای دنیا تقسیم کنند همه آنها عاقل خواهند شد...[۴].[۵]
«طریق عقل مانند راه قلب، از راههای درونی شناخت محسوب شده و برخلاف شناخت حسی، میتواند انسان را به شناخت یقینی برساند. در این راه، میزانی به نام "منطق" وجود دارد که عهدهدار دو کار عمده است:
در بخش صورت، عهدهدار بیان صور استدلال یعنی نحوۀ چینش و ترتیب مقدمات برای حصول به نتیجۀ یقینی است.
در بخش مواد مقدّمات، مرز بین مواد یقینی را با مواد ظنّی و دیگر موادی که در صورتهای مختلف قیاس ظاهر میشوند، مشخص میسازد.
اگر در هر یک از موارد بالا خللی ایجاد شود، ادراکی عقلی دچار خطا خواهد شد. لذا کسی که از راه عقل برای رسیدن به واقع، استفاده مینماید در صورتی به واقعیت خواهد رسید که ضوابط راه را رعایت کند و تا آنجا که میتواند، راه را درست طی نماید. شاید به همین دلیل، راه عقل را، راه خواص نامیدهاند. پر واضح است که در فهم قواعد عقلی، تنها معصومین(ع) مصون از خطاینند ولی دیگران در پیمودن راه عقل، چه بسا مرتکب اشتباه میشوند. عقل، قوۀ ادراک مفاهیم کلی مجرد است که با تجزیه، ترکیب، تجرید، تعمیم و انتزاعِ مفاهیمی که از راه حس وارد ذهن شدهاند، انسان را به شناخت نائل، و از دستاورد آن تصدیق و استنتاج بهرهمند میسازد. بر اساس آیات و روایات؛ تفکّر، تعلّم، عبرت، تجربه و معرفت اضداد، از اسباب معارف عقلی بشمار میآیند که هر یک به سهم خود، گوشهای از حقیقت را برای انسان آشکار میسازد[۶]. در اینجا به جهت رعایت اختصار اشارهای گذرا به اولین سبب تفکر داریم: در شأن و فضلیت تفکر همین بس که که آن را، مفتاح ابواب معارف، کلید خزائن علوم و کمالات، و مقدمۀ سیر و سلوک انسانیت معرفی کردهاند[۷]. و عرفا آن را عامل رسیدن به مکاشفۀ غیبی میدانند[۸]. و اربابِ کتب روایی، غالباً بابی را به "تفکر" اختصاص دادهاند از جمله مرحوم کلینی در کتاب "ایمان و کفر" از اصول کافی، بابی تحت عنوان "باب تفکر" گشوده است که احادیث مندرج در آن حاکی از تعظیم و تمجید تفکر، از ناحیۀ معصومین(ع) میباشد و ما برای تبرک و تیمن به نقل دو حدیث اکتفا میکنیم: پیوسته اندیشیدن دربارۀ خداوند و توانایی او، برترین پرستش است[۹] و بر شما باد فکر کردن، چرا که فکر، زندگی صاحبدلان و کلید درهای حکمت است[۱۰]. با رجوع به کلام الهی نیز درمییابیم آیات بسیاری وجود دارد که آدمیان را به تعقل ترغیب، و با عبارت ﴿أَفَلاَ تَعْقِلُونَ﴾[۱۱] و بر ترک بی جهت آن، مؤاخذه مینماید و حتی پا را فراتر نهاده و در موارد متعددی برای اثبات مدعا، یا بطلان اندیشههای مخالفینِ خود، از براهین و استدلالات عقلی بهره میجوید که در این مختصر مجال پرداختن به آنها نیست»[۱۲].