دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب امامیه در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب امامیه در باره منبع علم معصوم چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم معصوم
مدخل اصلیعلم معصوم
تعداد پاسخ۱ پاسخ

دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب امامیه در باره منبع علم معصوم چیست؟ یکی از سؤال‌های مصداقی پرسشی تحت عنوان «دیدگاه‌های دانشمندان مسلمان در باره منبع علم معصوم چیست؟» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم معصوم مراجعه شود.

پاسخ نخست

نعمت‌الله صفری فروشانی

آقای دکتر نعمت‌الله صفری فروشانی و آقایمحمد جعفر رضایی در مقاله «تبیین معنایی اصطلاح علمای ابرار با تأکید بر جریانات فکری اصحاب ائمه» در این‌باره گفته‌اند:

«از مهم‌ترین سؤالات مرتبط با علم امام (ع) آن بود که منبع علم ائمه (ع) چیست؟ آیا آنها نیز مانند پیامبر اکرم (ص) با فرشتگان مرتبط‌ هستند یا علم خود را از پیامبر (ص) آموخته‌أند؟ پاسخ به این پرسش، سبب شکل‌گیری سه جریان گوناگون در بین اصحاب ائمه (ع) شد:

۱. گروهی با تأکید بر ختم نبوت، هرگونه ارتباط بین امام (ع) و فرشتگان را نفی کردند و علم ائمه (ع) را برگرفته از پیامبر (ص) دانستند.

۲. گروهی دیگر از سویی سعی کردند بر ختم نبوت تأکید کنند و از سویی‌ دیگر علاقه‌مند بودند امام (ع) را از علوم آسمانی و ارتباط با فرشتگان بهره‌مند بدانند و به‌ همین دلیل از الهام و تحدیث در برابر وحی استفاده کردند. در نظر این گروه، امام (ع) تنها صدای فرشته را می‌شنود؛ برخلاف پیامبر (ص) که او را می‌بیند.

۳. گروهی دیگر پا را از این فراتر گذاشته، معتقد بودند امام (ع) هم صدای فرشته را می‌شنود و هم او را می‌بیند. در ادامه به بررسی هریک از این جریان‌های فکری خواهیم پرداخت.

گروه اول: نفی الهام: از جمله افراد این گروه می‌توان به هشام بن حکم، سدیر صیرفی، یونس بن عبدالرحمن و فضل بن شاذان اشاره کرد. (...) کارکردی که در نظر هشام برای وحی بیان شده (نگهداری انسان از خطا و گناه) و امام (ع) فاقد آن دانسته شده است، اختصاص به وحی ندارد؛ بلکه تحدیث (سخن گفتن فرشته با امام (ع)) و الهام (القا به قلب) را نیز شامل می‌شود؛ چراکه برای نگهداری امام (ع) از خطا و گناه نیازی نیست که بتواند فرشته را ببیند؛ بلکه همین‌که فرشته با او سخن بگوید، کفایت می‌کند. پس ازاین‌جهت فرقی بین تحدیث و الهام با وحی وجود ندارد و امامان (ع) فاقد این ویژگی هستند و به‌ همین دلیل باید معصوم باشند. آنچه در روایات موجود در منابع امامیه از هشام بن حکم به‌جای مانده است نیز با این سخن تعارض ندارد و حتی مؤید آن نیز هست. در گزارشی که در کتاب اصول کافی از مناظره هشام با مرد شامی نقل شده است، هشام امام صادق (ع) را از امور مربوط به آسمان و زمین آگاه می‌داند و تأکید می‌کند که او این علم را از پیامبر اکرم (ص) به ارث برده است. [۱] در گزارشی دیگر نیز که هشام به نقل از امام صادق (ع) ائمه (ع) را عالم به کتب انبیای گذشته می‌داند، بر این نکته تأکید شده است که این کتب به وراثت به ایشان رسیده است. [۲] به‌ جز این موارد، هیچ شاهد دیگری در منابع امامیه درباره دیدگاه هشام در این مسئله وجود ندارد. بنابراین شواهد موجود نه‌تنها در تعارض با گزارش اشعری نیست، مؤید آن هم است. سدیر صیرفی نیز از دیگر اصحاب امام صادق (ع) است که آشکارا منکر هرگونه تحدیث یا الهام برای ائمه (ع) می‌شود. البته وی توارث و علم‌الکتاب را منبع علم ائمه (ع) می‌داند. روایات بسیاری از وی در مسئله علم امام (ع) نقل شده است؛ از جمله در روایتی به نقل از امام صادق (ع) همه منابع علم امام (ع) به‌ جز علم‌الکتاب را انکار کرده است. وی می‌گوید: نزد امام صادق (ع) رفتم و درباره اختلاف شیعیان در مسئله علم ائمه (ع) با ایشان گفتگو کردم و به ایشان گفتم: عده‌ای می‌گویند آنچه را امام (ع) برای هدایت مردم نیاز دارد، به گوشش گفته می‌شود و برخی می‌گویند به او وحی می‌شود و عده‌ای معتقدند به قلبش الهام می‌شود و دیگری می‌گوید در خواب می‌بیند و عده‌ای نیز معتقدند از روی نوشته‌های برجای‌مانده از اجدادشان فتوا می‌دهند. حال کدام‌یک از این تعبیرات صحیح است؟ امام (ع) فرمود: "هیچ‌کدام‌ ای سدیر! ما حجت خدا و امنای او بر بندگانش هستیم و حلال و حرام را از کتاب خدا می‌گیریم". [۳] هر چند در این روایت، تنها از علم به حلال و حرام سخن گفته شده است، در هیچ‌یک از روایات دیگر سدیر، الهام و تحدیث پذیرفته نشده است. گذشته از آن، روایات وی بیانگر آن است که مصدر علم غیب ائمه (ع)، توارث از رسول اکرم (ص) و علم‌الکتاب است. [۴] یونس بن عبدالرحمن [۵] از اصحاب امام کاظم (ع) و امام رضا (ع) [۶] و شاگرد هشام بن حکم است. [۷] وی نیز همچون استادش، الهام و تحدیث را برای ائمه (ع) نمی‌پذیرد و علم ایشان را براساس بررسی منابع مکتوبی می‌داند که از پیامبر (ص) به ایشان رسیده است. اشعری در المقالات و الفرق در گزارش خود از اختلاف اصحاب ائمه (ع) پس از شهادت امام رضا (ع) دیدگاه یونس را این‌گونه بیان کرده است: اما گروه دیگر معتقد بودند امام (ع) باید علوم دین را از راه معمولی کسب کند، نه از راه الهام، تحدیث، القای در قلب و بیان در گوش؛ زیرا وحی در تمام وجوهش بعد از پیامبر (ص) به اجماع امت منقطع گردیده است و از راه الهام کسی نمی‌تواند به رموز احکام و فرایض دینی برسد، مگر اینکه قبلاً از راه سمع و بصر به آن آگاهی یافته باشد؛ زیرا الهام یعنی تجدید آگاهی سابق. بنابراین امام جواد (ص) بعد از بلوغ، علم به شرایع و سنن دینی را از کتب و آثار پدرش به‌دست می‌آورد و کسب می‌کند و برخی از این گروه، قیاس در احکام را برای امام (ع) جایز می‌دانند و معتقدند قیاس برای انبیا و رسولان (ص) و ائمه (ع) جایز است و یونس بن عبدالرحمن به این معتقد بود. [۸] (...) گروه دوم: پذیرش الهام و تحدیث و نفی رؤیت فرشته: این گروه درحالی‌که ارتباط امام (ع) با فرشتگان و عالم غیب را قبول دارند، برای آنکه سخنشان به ادعای نبوت برای ائمه (ع) نینجامد، این ارتباط را "الهام و تحدیث" می‌خوانند و بین آن و وحی تفاوت قائل هستند. در نظر آنها، ملائکه با پیامبران (ص) و رسولان سخن می‌گویند و آنها می‌توانند فرشته را ببینند؛ درحالی‌که امام (ع) تنها می‌تواند سخن آنها را بشنود یا اینکه مفاهیم به قلب او القا می‌شود؛ ولی خود فرشته را نمی‌بیند. این افراد برای آنکه بین امام (ع) و نبی (ص) فرق بگذارند، از اصطلاح "عالم" برای امام (ع) بهره برده‌أند. نمونه‌هایی از این روایات را می‌توان در سخنان زراره، [۹] محمد بن مسلم، [۱۰] برید بن معاویه [۱۱] و برخی دیگر از اصحاب مشاهده کرد. با نگاهی به روایات نقل‌شده از این افراد می‌توان به این نکته پی برد که این اصطلاح در نظر آنها معنایی خاص داشته است؛ برای نمونه، هنگامی‌که حمران بن اعین از امام باقر (ع) می‌پرسد جایگاه علما چیست، این‌طور پاسخ می‌شنود که علما مانند ذی‌القرنین، صاحب سلیمان (ع) و صاحب موسی (ع) هستند. [۱۲] در این روایت، علما که همان ائمه (ع) هستند، به افرادی خاص تشبیه شده‌اند. این افراد ازسویی پیامبر (ص) نیستند و از سویی‌ دیگر از انسان‌های عادی و دیگر عالمان (بنا به تلقی رایج) بالاترند؛ چراکه علوم این افراد گاه حتی از پیامبران (ص) نیز بالاتر است.(...) از کنار هم قرار دادن این شواهد می‌توان به این نکته پی برد که اصطلاح علما در رد ادعای نبوت ائمه (ع) به‌کار برده شده است؛ هر چند در این تبیین، علما محدث هستند و این‌طور نیست که رابطه امام (ع) و فرشتگان و سفیران عالم غیب قطع باشد. تفاوت بین تحدیث و الهام با وحی در کلام این افراد، تنها در جعل لفظ نیست؛ بلکه در روایات این گروه سعی شده تا تحدیث و الهام به‌گونه‌ای تعریف شود که با وحی متفاوت باشد. محمد بن مسلم از امام صادق (ع) نقل می‌کند که محدث امام (ع) صدای فرشته را می‌شنود؛ ولی شخص او را نمی‌بیند. برخلاف پیامبر (ص) که هم صدای فرشته را می‌شنود و هم او را می‌بیند. [۱۳] زراره نیز روایتی دقیق‌تر درباره تمایز معنایی این دو اصطلاح بیان کرده است. وی به نقل از امام باقر (ع) نبی (ص) را کسی می‌داند که فرشته را در خواب می‌بیند و صدای او را می‌شنود؛ ولی با چشم او را نمی‌بیند و رسول (ص) را کسی می‌داند که هم صدای فرشته را می‌شنود و هم او را چه در خواب و چه در بیداری (با چشم) می‌بیند و امام (ع) را کسی می‌داند که تنها صدای فرشته را می‌شنود و تصویر فرشته را نه در خواب و نه در بیداری نمی‌بیند. [۱۴] یکی از پیروان دیدگاه تحدیث و الهام، عبدالله بن ابی‌یعفور است. (...) بنابر این روایت، علت آنکه برخی از اصحاب، ائمه (ع) را نبی می‌دانستند، آن بود که امام (ع) برای آنکه بتواند مرجع قابل اعتمادی در دین باشد، باید علمی ورای علوم دیگران داشته باشد و بتواند مسائلی را پاسخ دهد که دیگران قادر به پاسخگویی به آنها نیستند. تنها راه حصول این علم از دیدگاه این افراد، ارتباط وحیانی امام (ع) با ملائکه بوده است و از نظر آنها کسی که دارای چنین ارتباطی است، نبی خواهد بود. بنابراین ادعای نبوت برای ائمه (ع)، ناظر به منبع علم ائمه (ع) و نوع ارتباط ایشان با فرشته است.

گروه سوم: معتقدان به عدم تفاوت در رابطه نبی (ص) و امام (ع) با فرشته: در مقابل گروه قبل که بین امام (ع) و نبی (ص) در نحوه ارتباط آسمانی آنها تفاوتی قائل بودند، این گروه اعتقادی به این تفاوت ندارند. آنها معتقدند ائمه (ع) نیز مانند انبیا می‌توانند فرشته را با چشم خود ببینند. برخی از آنها تحت تأثیر همین آموزه، امام (ع) را آشکارا نبی خواندند و برخی دیگر سخنی از نبوت ائمه (ع) مطرح نکردند. برای نمونه، افرادی مانند ابوالخطاب ـ بنا به‌گفته روایات ـ به‌ دلیل عدم درک صحیح از ارتباط امام (ع) با ملائکه معتقد به نبوت ائمه (ع) شد. با این‌ حال، برخی دیگر مانند ابوبصیر، هرچند هیچ تفاوتی در ارتباط ائمه (ع) و انبیا با ملائکه قائل نبودند، ائمه (ع) را نبی نخواندند. در روایت ابوبصیر علم ائمه (ع) به سه شکل تبیین شده است: ۱. مشاهده (دیدن با چشم) خلقی که از جبرئیل و میکائیل نیز عظیم‌تر است؛ ۲. الهام در قلب؛ ۳. شنیدن صدا. [۱۵] در روایت دیگری که ابن‌ابی حمزه از امام صادق (ع) نقل کرده است، به‌ جای مشاهده در بیداری از دیدن در خواب سخن گفته شده است. [۱۶] سخن معلی بن خنیس هم که اوصیا را پیامبر (ص) می‌دانست، باید در این سیاق تحلیل شود؛ وی نیز تفاوتی بین امام (ع) و نبی (ص) در نوع رابطه آنها با فرشتگان قائل نبود؛ در حالی‌که عبدالله ابن ‌ابی‌یعفور این ارتباط را متفاوت می‌دانست. در برخی از روایات به‌جای ارتباط امام (ع) با فرشته، از روحی برتر از ملائکه سخن گفته شده که بر پیامبر (ص) نازل شده است و همچنان در زمین قرار دارد و ائمه (ع) را حفظ می‌کند و آنچه را نمی‌دانند، به آنها خبر می‌دهد. [۱۷] البته در برخی از این روایات تصریح شده است که امام (ع) روح را می‌بیند؛ [۱۸] درحالی‌که در برخی دیگر سکوت شده یا حتی ارتباط امام (ع) با روح از نوع الهام و تحدیث عنوان شده است.»[۱۹].

پاسخ‌های دیگر

۱. حجت الاسلام و المسلمین نیرومند، آقای مرتضوی و خانم نقاشان؛
حجت الاسلام و المسلمین رضا نیرومند، آقای مرتضوی و خانم الهام محمدزاده نقاشان در مقاله «رابطه الهام و تحدیث در علم امامان شیعه» در این‌باره گفته‌اند: «اکثر متکلمان و محدثان شیعه الهام و تحدیث را جزء منابع علم ائمه معصومین (ع) معرفی می‌کنند و معتقدند فرق اساسی بین منابع علم ائمه‌ها (ع) و پیامبر (ص) را در مسأله وحی است. وحی بر ائمه (ع) نازل نمی‌شود و اصل خاتمیت باب پیامبری (ص) بعد از رسول اکرم (ص) را بسته است و علاوه بر قرآن نصوصی در روایات نیز بر این مسأله دلالت دارد. (...) شیخ مفید معتقد است عقل نزول وحی بر ائمه (ع) را رد نمی‌کند، همچنان که عقل بر بعثت نبی دیگری بعد از پیامبر (ص) ما و نسخ شریعت محمدی را نیز منعی ندارد، بلکه منع نزول وحی بر ایشان به حسب نقل (رجوع به قرآن و سنت پیامبر (ص)) و اجماع علمای امت ثابت می‌شود. لذا گرچه ایشان نبی (ص) نیستند اما از بندگان صالح خداوندند و اگر کسی قائل شود بعد از پیامبر (ص) بر او وحی می‌شود خطا کرده است بنابراین اینکه ائمه (ع) سخن ملائکه را می‌شنوند از نظر عقلی جایز است و این امر در مورد صدیقان شیعه ممتنع نیست گرچه این نوبخت آن را رد کرده است. نیز رؤیاهای انبیاء (ع) و ائمه (ع) رؤیاهای صادقه هستند و خداوند ایشان را از رؤیاهای باطل مصون داشته است [۲۰]. صدوق در باب علم امام (ع)، اصطلاح علم غیب را نمی‌پذیرد اما علم محدود امام (ع) به حوادث آینده را قبول دارد. لذا روایاتی درباره علم امامان (ع) به حوادث آینده را نقل کرده و پذیرفته است [۲۱] و به همین دلیل به الهام و تحدیث به عنوان یکی از منابع علم ائمه (ع) توجه دارد. از نظر وی امام (ع) مانند سایر افراد بشر است که نیازمند به مربی و راهنما به سوی خداوند می باشد، مربی امام (ع) خداوند متعال است که از طریق الهام، امام (ع) را هدایت می‌کند. وی متذکر شده است که این هدایت الهی، وحی نبوده بلکه از سنخ الهام به مادر موسی (ع) می‌باشد. [۲۲] کراجکی به عنوان یکی از متکلمان مکتب بغداد همانند شیخ مفید خواب‌های ائمه (ع) را جاری مجرای وحی دانسته که همواره صادق هستند و میان احکامی که به امام (ع) اختصاص دارد و احکام عامی که شامل مردم نیز می‌شود فرق می‌گذارد و قائل است که امام (ع) احکام مختص به خود را از طریق الهام الهی دریافت می‌کند و این احکام خاص مربوط به حوادث آینده (غیبی) است.[۲۳] به نظر می‌رسد اکثر کسانی که برای ائمه (ع) قائل به علم لدنی (علم غیب) حتی به صورت محدود هستند الهام و تحدیث را یکی از منابع علم امام (ع) معرفی می‌کنند. البته ممکن است در آثار برخی از ایشان به صراحت درباره الهام مطلبی یافت نشود. به طور مثال ابن میثم بحرانی متأثر از اندیشه‌های ابن سینا در باب حصول علم برای امام معصوم (ع) به این نکته اشاره می‌کند که تعلم، ایجاد علم در متعلم نیست بلکه معلم نفس او را آماده می‌کند تا علم از مبادی عالیه (ملکوتی) بر متعلم اشراق گردد، حصول علم در امام معصوم (ع) نیز همین گونه است. [۲۴] سید بن طاووس علم امام (ع) ما را علم لدنی تعریف می‌کند که این علم بدون تلمذ نزد استاد در قلب انسان القاء می‌شود و ائمه (ع) بدون تعلم ظاهری عالم شده‌أند و حتی ایشان نزد پدران خود به صورت رسمی و متداول کسب علم نکرده‌أند. بنابراین معارف الهی از طریق الهام بر ائمه (ع) افاضه می گردد. [۲۵] وی در ذیل حدیثی که حضرت علی (ع) فرمود: رسول خدا (ص) زبان مبارکش را در دهان من گذاشت پس در قلب من هزار باب علم باز شد که از هر یک، هزار در علم گشوده گردید، می‌نگارد که این علم از طریق آموزش ظاهری حاصل نمی‌شود بلکه رسیدن به آن از طریق علم لدنی امکان‌پذیر است [۲۶] : در بررسی آثار متکلمان و محدثان شیعه دو نفر از ایشان به تفصیل بیشتری بحث الهام و تحدیث را طرح نموده‌أند که فیض کاشانی یکی از آنهاست. وی قائل است حصول علم در نفس یا به صورت اکتسابی است و یا به صورت هجوم به قلب به گونه‌إی که فرد متوجه آن نباشد. این القاء علم در قلب یا با مشاهده فرشته و شنیدن صدای او همراه است، یا با صرف شنیدن صدای ملک بدون مشاهده او حاصل می‌شود، یا اثری در قلب می‌گذارد بدون اینکه صدای ملک را بشنود که این قسم أخیر الهام نامیده می‌شود.[۲۷] (...) مجلسی نیز مانند فیض درباره الهام بحث مبسوطی طرح کرده و معتقد است وحی تشریعی مختص به انبیاء اولوالعزم است و مراد از وحی به مادر حضرت موسی (ع) در آیه شریفه ﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى [۲۸] رؤیای صادقه‌إی بود که سخن خداوند از آن طریق بر مادر موسی (ع) الهام گردید.[۲۹] (...) نکته دیگر ملاک امام (ع) در تشخیص منشأ ربانی علوم القاء شده از منشأشیطانی آن است که امام (ع) با توجه به آرامش و سکینه‌إی که بر قلبش وارد می‌شود متوجه می‌گردد که الهام بر قلب او از جانب خداوند متعال است. چرا که ﴿أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ [۳۰] و شیطان هرگز نمی‌تواند در القاءاتش اطمینان در قلب ایجاد کند. [۳۱] همان گونه که گذشت عموم متکلمان و محدثان یا به صراحت الهام و تحدیث را به عنوان مصادر علم امام (ع) معرفی کرده و آن را توضیح داده‌أند و یا به طور ضمنی آن را پذیرفته‌أند اما در بین محدثان شیعه کسی که الهام را در مورد ائمه (ع) نمی‌پذیرد فضل بن شادان است. او معتقد است شیعیان به رأی و الهام در مورد ائمه (ع) قائل نیستند و دلیل آن را این سخن حضرت علی (ع) می‌داند که فرمود: "ما عندنا الآ ما فی کتاب الله او مافی الصحیفه" دلیل این نفی آن است که رأی را به معنای افهام مطلب در جایی که حکم الهی در سنت پیامبران (ص) وجود ندارد می‌داند و الهام نیز همان افهام مطلب است، پس رأی و الهام هر دو در مورد امام (ع) باطلند. لذا ابن شاذان معتقد است که اعتقاد به الهام و تحدیث در مورد امام (ع) از انتسابات اهل سنت به شیعیان می‌باشد.[۳۲] اما در واقع علت مخالفت ابن شاذان این است که او الهام را نوعی وحی تشریعی می‌داند در حالی که وحی بعد از پیامبر اکرم (ص) قطع گردیده و الهام نیز به معنای فهم احکام الهی از مجرایی غیر از حضرت رسول اکرم (ص) است و پذیرش این مجرا اشکالاتی را ایجاد می‌کند که وی پاسخی برای آنها ندارد و در نتیجه الهام را باطل می‌داند. اما همان گونه که گذشت و در ادامه به تفصیل خواهد آمد مراد از الهام و تحدیث هرگز به معنای وحی تشریعی نبوده و دریافت الهامات الهی و دارا بودن تحدیث ملازم با برتری ایشان بر مقام حضرت رسول (ص) و نمی‌باشد.»[۳۳].
۲. آقای عظیمی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
آقای محمد صادق عظیمی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی» در این‌باره گفته‌ است:

«به اعتقاد جمیع امامیه، امام همه علوم و معارف دینی و تمام احکام شرعی را می‌داند و بر بسیاری از اسرار پنهانی عالم آگاه است چنان‌چه که پیامبر (ص) چنین بود. اما اینکه این علوم گسترده از چه راه‌هایی در اختیار امام قرار گرفته، امری است که اکنون بدان می‌پردازیم. به‌طور کلی سرچشمه‌های علوم اهل‌ بیت (ع)، امور متعددی است که در ذیل به مهم‌ترین آنها اشاره می‌شود:

۱. قرآن: یکی از معتبرترین خاستگاه علوم اهل‌ بیت (ع)، قرآن کریم است. این کتاب آسمانی، سرچشمه تمامی احکام شریعت و مهم‌ترین منبع علوم و معارف اسلامی است، لکن همه کس نمی‌تواند به عمق و باطن آن دست یابد و حقایق علمی آن را کشف کند. تنها کسانی که بعد از رسول اعظم (ص) به تمام قرآن آشنایند و از ظاهر و باطن، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، عام و خاص، و مطلق و مقیدش آگاهی دارند، ائمه (ع) و پیشوایان معصوم هستند. با این تفاوت که پیامبر (ص) به‌طور مستقیم از نور وحی برخوردار بود و از این راه با تأویل آیات و حقایق قرآنی آشنا می‌شد ولی امامان معصوم (ع) از وحی برخوردار نیستند و لذا با هدایت‌های پیامبر (ص) و تأییدات ویژه خدای متعال که از لوازم شایستگی برای تصدی مقام امامت می‌باشد، از حقایق قرآنی آگاه می‌شدند. فضل بن شاذان می‌گوید: "قرآن به تمام و کمال و با همه حلال و حرام خود، بدون هیچ اختلاف و نزاعی، نزد ائمه (ع) – که درود خداوند بر ایشان باد – موجود است". ابن قبه رازی نیز بعد از نقل حدیث ثقلین، می‌گوید: "از این حدیث دانستیم که عترت از قرآن جدا ناشدنی است و تمسک به آن سبب نجات از گمراهی است. بنابراین، تمسک به عترت واجب است، چنان‌که واجب است آنها، عالم به قرآن باشند، ناسخ‌اش را از منسوخ، خاص‌اش را از عام، مستحب‌اش را از واجب و محکم‌اش را از متشابه، باز شناسند. و نیز نسبت به قرآن امین باشند تا هر چیزی را در جای که خدا مقرر فرموده است، قرار دهند و مقدم را مؤخر و مؤخر را مقدم نسازند. در تأیید این مطلب روایاتی فراوانی نیز وجود دارد که به عنوان نمونه دو روایت نقل می‌شود.

روایت اول: حضرت علی (ع) فرمود: "هیچ آیه از قرآن بر پیامبر (ص) نیامد مگر آنکه آن را بر من خوانده و املا نمود و من آن را با خط خود نوشتم، پیامبر (ص) تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم متشابه و عام و خاص آن را به من آموخت".

روایت دوم: جابر از امام باقر (ع) نقل کرده که فرمود: "هیچ کس نمی‌تواند ادعا کند که از ظاهر و باطن قرآن به طور کامل آگاه است، مگر اوصیا و جا نشینان پیامبر (ص)".داز این روایات و سخنان بزرگان امامیه، استفاده می‌شود که یکی از مصادر علوم و معارف اهل‌ بیت (ع) قرآن مجید است.

۲. احادیث و تعالیم پیامبر (ص): خاستگاه مهم دیگر برای علوم اهل‌ بیت (ع) احادیث و تعالیمی است که رسول گرامی اسلام (ص) در آغاز در اختیار حضرت علی (ع) قرار دارد و به وسیله او ثبت و ضبط شد، سپس به نوبت در اختیار سایر امامان قرار گرفت. با این توضیح که حضرت حضرت علی (ع) به دلیل هوش سرشار ذاتی و تأییدات و توفیقات خاص الهی و عنایت ویژه پیامبر (ص) در تعلیم و تربیت او، توانست در دوران بیست و سه ساله رسالت، مجموع علوم، معارف و احکام شریعت را از رسول خدا (ص) فرا بگیرد و حفظ کند، به گونه‌ای که خزینه‌دار علوم نبوت شد. سپس این علوم از طریق وراثت به هریکی از امامان بعدی منتقل شد، یعنی هر امامی آن را از امام پیشین به ارث برد. چنان‌که شیخ مفید یکی از راه‌های علم امام (ع) را تعالیم پیامبر (ص) و ودایع امامان پیشین می‌داند. ملاّصدرا علم امام را از جهت متعلق به سه قسم تقسیم می‌کند؛ علم به حوادث گذشته، علم به حوادث فعلی و علم به حوادث آینده. سپس می‌گوید: این علوم سه‌گانه، برای جانشینان پیامبر (ص) از طریق وراثت و تبعیت ثابت است، چنان که از روایات نیز به روشنی استفاده می‌شود. فیاض لاهیجی درباره چگونگی انتقال میراث علمی پیامبر (ص) به نخستین جانشین ایشان، یعنی امام علی (ع) چنین می‌نویسد: "به اعتراف همه، امام علی (ع) دارای استعداد فوق‌العاده، هوش سرشار و فراست شگفت‌آور بود و عطش سیری‌ناپذیر برای یادگیری و آموختن داشت. چنان‌که پیامبر اکرم (ص) نیز علاقه وافر به آموزش و یاد دادن او داشت. از سوی دیگر منزلت ویژه نزد پیامبر (ص) یافته و در تمام دوران زندگی آن بزرگوار از کودکی تا لحظه وفات آن حضرت در کنار او و تحت تربیت او بود و این مسئله برترین فرصت‌ها را برای آموختن و تربیت یافتن نزد آن حضرت فراهم آورد و شخصیت کامل او را تحت آموزش‌های مستقیم پیامبر (ص) شکل بخشید و جایگاه علمی آن حضرت را به مرتبه رساند که خزینه‌دار علوم نبوی شد".[۳۴] بی‌گمان این میراث گران‌بهای نبوی که در اختیار علی (ع) قرار داشته است از ایشان به امامان بعد منتقل شده و همواره مورد استفاده ایشان قرار داشته است. به فرموده خود امیرمؤمنان (ع) همه دانش‌های غیبی که داشت در اختیار یکی از شایستگان خاندان خود قرار داده و تا روز قیامت از نسلی به نسلی دیگر منتقل خواهد شد.[۳۵] از امام باقر (ع) روایت شده که فرمود: "اگر ما برای مردم با رأی و هوای نفسانی خویش فتوا می‌دادیم هرآینه هلاک و تباه می‌شدیم ولی ما با آثار رسول خدا و اصولی که نزد ما است فتوا می‌دهیم و آنها را یکی پس از دیگری ارث می‌بریم و به مانند گنجی پاس می‌داریم".[۳۶] در روایت دیگر راوی به امام صادق (ع) عرض می‌کند: علم عالم شما از چه راهی به‌دست می‌آید؟ حضرت فرمود: از راه وراثت از پیامبر اکرم (ص) و علی بن ابی‌طالب (ع) – که درود خدا بر آنها باد- از این جهت مردم به ما نیازمندند ولی ما نیاز به آنها نداریم. از روایات استفاده می‌شود که این آثار و تعالیم دو گونه است:

الف. بخشی از این تعالیم، علوم شفاهی بوده است که سینه به سینه و دهان به دهان از امامی به امامی منتقل شده است. از این‌رو، امامان (ع) گفته‌های خود را به رسول خدا (ص) اسناد می‌دادند. از امام صادق (ع) روایت شده است که می‌فرمود: "حدیث من حدیث پدرم، حدیث پدرم حدیث جدّم، حدیث جدم حدیث حسین، حدیث حسین حدیث حسن، حدیث حسن حدیث امیرالمؤمنین، حدیث امیرالمؤمنین حدیث رسول خدا و حدیث رسول خدا سخن خداوند عزوجل است".[۳۷]

ب. بخش دیگری از این آثار، منابع مکتوبی است که نزد ائمه (ع) وجود داشته است و خصوصیات آنها در روایات آمده و با عناوینی هم چون کتاب ‌علی، جفر، جامعه و مصحف فاطمه معرفی شده است. اینک برخی از این روایات را مرور می‌کنیم:

۱. حماد بن عثمان می‌گوید: از امام صادق (ع) شنیدم که فرمود: "زنادقه[۳۸] در سال یکصد و بیست‌ و هشت ظهور خواهند کرد، چرا که آن را از مصحف فاطمه در یافته‌ام" عرض کردم، مصحف فاطمه چیست؟ فرمود: "هنگامی که پیامبر (ص) از دنیا رفت، اندوهی بر فاطمه(س) وارد شد که سنگینی آن را جز خدای تعالی ندانست. پس خدای تعالی فرشته به سوی او فرستاد تا او را تسلی دهد و با او سخن گوید. فاطمه (س) این راز را با علی (ع) در میان گذاشت و علی (ع) به او فرمود: هرگاه این ارتباط را درک کردی و صدای فرشته را شنیدی به من بگو! فاطمه (س) نیز آن را به حضرت گفت و حضرت هرچه را می‌شنید می‌نوشت تا از این سخنان مصحفی ساخت، اما در این مصحف چیزی از حلال و حرام نیامده و تنها علم از امور آینده در آن است". ۲. ابوبصیر در ضمن یک روایت طولانی از امام صادق (ع) نقل می‌کند که فرمود: "ای ابا محمد همانا "جامعه" نزد ما است و مردم چه می‌دانند جامعه چیست؟ عرض کردم: قربانت گردم، جامعه چیست؟ فرمود: دفتری است به طول هفتاد ذراع از ذراع رسول خدا (ص) و املای زبانی آن حضرت و دست خط علی که تمام حلال و حرام و همه نیازمندی‌های مردم حتی جریمه خراش در آن آمده است ... سپس فرمود: همانا "جفر" نزد ما است و مردم چه می‌دانند جفر چیست؟ عرض کردم جفر چیست؟ فرمود: مخزنی است از چرم که علم انبیا و اوصیا و دانشمندان گذشته بنی‌اسرائیل در آن است ... سپس فرمود: "مصحف فاطمه" نزد ما است و آنها چه می‌‌دانند مصحف فاطمه چیست؟ عرض کردم: مصحف مصحف فاطمه چیست؟ فرمود: مصحفی است سه برابر قرآنی که در دست شما است به خدا سوگند، حتی یک حرف از قرآن شما هم در آن نیست". از این روایات به دست می‌آید که آثار خطی مزبور، مشتمل بر علوم بسیار گسترده و همه‌جانبه بوده و تمام احکام شریعت حتی جزئیات آنها و نیز همه نیازمندی‌های مردم را در بر می‌گرفته است و در برخی از آنها اخبار و حوادث آینده ثبت شده است. نتیجه اینکه دومین منبع از منابع علوم ائمه (ع)، آثار و تعالیم شفاهی و کتبی پیامبر اکرم (ص) است که نسل به نسل از امامی به امام دیگر به ارث رسیده است.

۳. الهام و تحدیث: الهام از ماده لَهَمَ در اصل به معنای بلعیدن و نوشیدن است.[۳۹] و در اصطلاح علما عبارت است از القا مطلبی از سوی پروردگار در روح و جان آدمی، چنان که فخر رازی می‌گوید: الهام آن است که خداوند در دل بنده‌اش مطلبی بیافکند."فان الالهام هو ان یقع الله فی قلب العبد شیئاً"[۴۰] علامه طباطبائی نیز می‌نویسد: "الهام آن است که خداوند سبحان، صور علمی تصوری یا تصدیقی را در نفس و جان آدمی افاضه کند".[۴۱] تحدیث از ماده حدث و حدوث است که در لغت به معنای ایجاد چیزی جدید است که بیشتر نبوده، و در اصطلاح عالمان و متکلمان اسلامی، محدث کسی است که فرشتگان با او سخن می‌گوید بدون اینکه پیامبر (ص) باشد و فرشته را ببیند. یا آنکه حقایقی علمی در جان و دل او الهام می‌شود. یا آنکه حقیقت بدون توجه بر زبان او جاری می‌شود.[۴۲] به هر حال، الهام و تحدیث یکی از منابع مهم علم امام در کلام امامیه است. صاحب الغدیر می‌گوید: "امت اسلامی اتفاق نظر دارند که در میان ایشان همانند امت‌های پیشین افرادی هستند که به آنها "محدث" می‌گویند و پیامبر اسلام (ص)، چنان‌که در صحاح و مسانید از طریق عامه و خاصه آمده از این واقعیت خبر داده است. محدث کسی است که فرشته با او سخن گوید بدون آن که نبی باشد و یا فرشته را ببیند و یا آن که در او دانشی از راه الهام و مکاشفه از مبدأ اعلی ایجاد شود، و یا آن که در قلب‌اش از حقایقی که بر دیگران پنهان است پدید آید. پس بودن چنین کسی در میان امت اسلامی، مورد اتفاق تمامی فرقه‌های اسلامی است. نهایت آن که در تشخیص و شناخت او اختلاف است، شیعه امیرمؤمنان (ع) و فرزندان معصوم‌اش را که امامان بعد از او هستند "محدث" می‌دانند و اهل سنت عمر بن خطاب را". برخی دیگر نوشته است: "هر چند به امام وحی نمی‌شود و لکن مورد الهام قرار می‌گیرد و می‌تواند لوح محفوظ را مطالعه نموده و بخواند".[۴۳] شیخ مفید می‌نویسد: "به اعتقاد من، فرستادگان الهی و پیامبران‌اش و امامان جانشین ایشان محدث‌اند".[۴۴] در جای دیگر می‌گوید: "به اعتقاد ماخدای متعال بعد از رسول خدا (ص) به اولیای خودش کلماتی را در باره حوادث آینده القا می‌کند، ولی به آن وحی گفته نمی‌شود".[۴۵] در روایات نیز به این خاستگاه اشاره شده است و محدث بودن ائمه (ع) را برای شیعیان به عنوان موضوع تشکیک ناپذیر در آورده است، زراره می‌‌گوید: از امام باقر (ع) شنیدم که می‌فرمود: "مابعد از حضرت رسول (ص) دوازده امام، همه از آل محمد و همگی نیز محدث هستیم و علی بن ابی‌طالب (ع) جزو این دوازده امام است".[۴۶] در راویت دیگر رسول اکرم (ص) فرموده است: از فرزندان من دوازده تن پیشوای اصیل و نیک نژاد و محدث و مفهّم است و آخرین آنها کسی است که به حق قیام کرده‌ و زمین را پر از عدالت کند چنان که از ستم پر شده باشد.[۴۷] امام رضا (ع) می‌فرماید: "هرگاه خدای عزوجل بنده را برای اصلاح امور بندگان‌اش برگزیدند، سینه‌اش را گشاده کند و چشمه‌سارهای حکمت در دلش جاری سازد و علمی به او الهام کند که از آن پس از هیچ پاسخی در نماند و از درستی منحرف نگردد".

۴. رؤیای صادق: خواب‌های امامان (ع) همیشه راست و حقیقت است و لذا آنان در خواب هم از تأییدات الهی برخوردار بوده و از این راه بر بسیاری از حقایق جهان دست می‌یابند. مرحوم کراجکی می‌نویسد: "خواب‌های پیامبران چون در واقع وحی است، همیشه راست است و خواب‌های ائمه (ع) نیز به منزله وحی است هرچند وحی گفته نمی‌شود و لذا جز راست و حقیقت نیست".[۴۸] استاد سبحانی نیز می‌نویسد: "خواب انواع و اقسامی دارد که یک نوع آن مورد نظر ماست و آن خواب‌های است که از یک واقعیت جدا ار اندیشه و ذهن، از واقعیتی محکم و استوار و پا برجا گزارش می‌دهد این نوع، خواب‌های الهی است که ما را با جهان خارج از خود مربوط می‌سازد و از روی حقایقی دور از محیط ذهن و اندیشه پرده برمی‌دارد".[۴۹] در روایات نیز از این نوع خواب‌ها سخن گفته شده است، امام صادق (ع) می‌فرماید: خواب‌های راستین بخشی از هفتاد جزء نبوت است.[۵۰] نتیجه اینکه به اعتقاد امامیه که ریشه روایی هم دارد مهم‌ترین سرچشمه‌های علوم اهل‌ بیت (ع) کتاب خدا، آثار پیامبر (ص)، الهام و تحدیث و رؤیای صادق است»[۵۱].

پرسش‌های مصداقی همطراز

پرسش‌های وابسته

  1. منابع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  2. آیا شیوه دستیابی معصوم به علم با دیگران مشترک است یا متفاوت؟ (پرسش)
  3. رابطه قرآن با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  4. رابطه علم لدنی با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  5. رابطه روح یا روح القدس با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  6. آیا ارتباط با ارواح می‌تواند یکی از منابع علم معصوم باشد؟ (پرسش)
  7. رابطه وحی یا الهام با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  8. رابطه تحدیث با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  9. رابطه نقر در گوش و نکت در دل با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  10. رابطه رؤیای صادق با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  11. رابطه کشف یا شهود با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  12. رابطه امام مبین یا کتاب مبین با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  13. رابطه ام الکتاب با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  14. رابطه کتاب اعمال با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  15. رابطه علم‌الکتاب با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  16. رابطه لوح یا لوح محفوظ با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  17. رابطه عرش با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  18. رابطه مصحف فاطمه یا کتاب‌هایی مثل جفر با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  19. رابطه مقام علیین با علوم معصوم چیست؟ (پرسش)
  20. رابطه مقام راسخان در علم با علوم معصوم چیست؟ (پرسش)
  21. رابطه عمود نور با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  22. رابطه اسم اعظم با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  23. رابطه وراثت از پیامبر یا امام پیشین با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  24. رابطه الف باب با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  25. علم معصوم امام به طور مستقیم از جانب خدا به او داده می‌شود یا با وساطت پیامبر خاتم؟ (پرسش)
  26. آیا تعلیم اسماء با علم معصوم ارتباط دارد؟ (پرسش)
  27. آیا علم ویژه معصوم قابل تعلیم و انتقال به دیگران است؟ (پرسش)

منبع‌شناسی جامع علم غیب معصوم

پانویس

  1. کلینی، ۱۳۶۵: ۱ / ۱۷۳.
  2. همان: ۲۲۷.
  3. قاضی نعمان، ۱۳۸۵: ۱ / ۵۰.
  4. کلینی، ۱۳۶۵: ۱ / ۲۵۷ .
  5. م. ۲۰۸ق.
  6. نجاشی، ۱۴۰۷: ۴۴۶؛ حلی، ۱۴۱۱: ۱۸۴.
  7. طوسی، ۱۳۴۸: ۲۷۸.
  8. اشعری، ۱۳۶۱: ۹۸ ـ ۹۷.
  9. کلینی، ۱۳۶۵: ۱ / ۱۷۶.
  10. همان: ۲۷۱.
  11. همان: ۲۶۹.
  12. همان: ۲۶۸.
  13. کلینی، ۱۳۶۵: ۱ / ۲۷۱.
  14. همان: ۱۷۶؛ صفار، ۱۴۰۴: ۳۲۰.
  15. همان: ۲۳۱.
  16. همان: ۲۳۲.
  17. کلینی، ۱۳۶۵: ۱ / ۲۷۲ ـ ۲۷۱.
  18. صفار، ۱۴۰۴: ۲۳۳ ـ ۲۳۱.
  19. تبیین معنایی اصطلاح علمای ابرار با تأکید بر جریانات فکری اصحاب ائمه ص ۶۷ الی ۷۳ .
  20. مفید، اوائل المقالات، ۱۴۱۱: ۶۸.
  21. ابن بابویه، معانی الاخبار، ۱۳۶۱: ۱۰۱.
  22. همو، کمال الدین و تمام النعمه، ۱۳۶۱: ۲، ۵۷۳.
  23. کراجکی، ۱: ۱۴۱۰، ۳۷۰؛ همو، ۲، ۶۱ .
  24. بحرانی، شرح نهج البلاغه، ۱۳۷۸: ۱، ۸۵). (...) (همو، ۳، ۱۴۰؛ همو، شرح ابن میثم علی مائة کلمة لأمیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، ۱۳۴۹: ۲۴۷).
  25. ابن طاووس، کشف المحجة لثمرة المهجة، ۱۳۴۹: ۹۰ .
  26. همو، الطرائف فی معرفه مذاهب الطوائف، ۱۴۰۰: ۱، ۱۳۶.
  27. فیض کاشانی، ۱۴۰۶، ۲، ۷۵ .
  28. قصص: ۷؛و به مادر موسی الهام کردیم.
  29. مجلسی، بحارالانوار، ۱۳: ۱۴۰۴ ، ۵۲).
  30. رعد: ۲۸؛با یاد خداوند دل‌ها آرام می‌یابد.
  31. مجلسی، مرآة العقول، ۱۴۰۴، ۳، ۱۳۸-۱۳۶ .
  32. ابن شاذان، ۱۳۶۳: ۴۶۱ .
  33. رابطه الهام و تحدیث در علم امامان شیعه، فصلنامه کلام اسلامی، شماره ۹۴ ص ۶۲ - ۶۶.
  34. لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، ص ۵۵.
  35. مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۶ ص ۱۷۹.
  36. صفار، قمی، بصایرالدرجات، ص ۳۰۰.
  37. کلینی، اصول کافی، ج ۱ ص ۵۳.
  38. زندیق کسی است که بر شریعتی ایمان ندارد و دهر را دایم می‌داند، عرب او را ملحد گویند (طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج ۱ ربع دوم، ص ۲۹۳).
  39. ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج ۵ ص ۲۱۷.
  40. فحررازی، محمد، مفاتیح الغیب، ج ۳۱، ص ۱۷۷.
  41. ر.ک: علامه امینی، الغدیر، ج ۵، ص ۶۷؛ المناوی، عبدالرئوف، التیسیر بشرح الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۳۷۸.
  42. ر.ک: علامه امینی، الغدیر، ج ۵، ص ۶۷؛ المناوی، عبدالرئوف، التیسیر بشرح الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۳۷۸.
  43. مرعشی، قاضی نورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج ۲، ص۳۱۲.
  44. مفید، اوائل المقالات، ص ۷۲.
  45. همان، تصحیح الاعتقاد، ص ۱۰۰.
  46. کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص ۲۷۱.
  47. "مِنْ وُلْدِیَ اثْنَا عَشَرَ نَقِیباً نُجَبَاءُ مُحَدَّثُونَ مُفَهَّمُونَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ یَمْلَأُهَا عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً".
  48. کراجکی، محمد، کنزالفواید، ج ۲، ص ۶۱.
  49. سبحانی، جعفر، آگاهی سوم یا علم غیب، ص ۵۷.
  50. "ان الرؤیا الصادقه جزء من سبعین جزءً من النبوه"؛ مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۸، ص ۱۶۷.
  51. محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۲۴۶ الی ۲۵۸.