آیا علم ویژه معصوم قابل تعلیم و انتقال به دیگران است؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا علم ویژه معصوم قابل تعلیم و انتقال به دیگران است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم معصوم
مدخل بالاترعلم معصوم / ویژگی علم معصوم
مدخل اصلیعلم ویژه
مدخل وابستهعلم عادی / تعلیم معصوم

آیا علم ویژه معصوم (ع) قابل تعلیم و انتقال به دیگران است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم معصوم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم معصوم مراجعه شود.

پاسخ نخست

علامه طباطبایی

علامه طباطبایی در دو کتاب «در محضر علامه طباطبایی» و «پژوهشی در باب علم امام» در این باره گفته است:

«از روایاتی که درباره تعلیم رسول الله (ص) به امیرمؤمنان علی (ع) وارد شده می‌توان دریافت که تعلیم ایشان همانند تعلیمی که در میان ما رایج است، تدریجی نبوده است، بلکه آن حضرت به شکل دفعی و یکباره همه علوم را به امام علی به وراثت آموزش داده است. در آن روایات آمده است که رسول خداوند (ص) در بیماری پایان عمرش، امیرمؤمنان علی (ع) را فراخواند و در مدت کوتاه هزار حدیث و یا هزار باب و در از دانش را به آن بزرگوار آموخت که هر کدام از آنها خود هزار در را می‌گشاید: «يَفْتَحُ كُلُّ حَدِيثٍ أَلْفَ بَاب‏»[۱][۲].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. آیت‌الله مظفر؛
آیت‌الله محمد حسین مظفر در دو کتاب «علم الإمام» و «پژوهشی در باب علم امام» در این‌باره گفته‌ است: «یکی دیگر از منابع علوم سرشار آنان است که گروهی از روایات به آن اشاره دارد و ما به نقل یکی از آنها می‌پردازیم: ابی‌بصیر می‌گوید: «دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي أَسْأَلُكَ عَنْ مَسْأَلَةٍ هَاهُنَا أَحَدٌ يَسْمَعُ كَلَامِي‏ قَالَ: فَرَفَعَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) سِتْراً بَيْنَهُ‏ وَ بَيْنَ‏ بَيْتٍ‏ آخَرَ فَاطَّلَعَ فِيهِ ثُمَّ قَالَ: يَا أَبَا مُحَمَّدٍ سَلْ عَمَّا بَدَا لَكَ قَالَ: قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ شِيعَتَكَ يَتَحَدَّثُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) عَلَّمَ عَلِيّاً (ع) بَاباً يُفْتَحُ لَهُ مِنْهُ أَلْفُ بَابٍ قَالَ: فَقَالَ: يَا أَبَا مُحَمَّدٍ عَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) عَلِيّاً (ع) أَلْفَ بَابٍ يُفْتَحُ مِنْ كُلِّ بَابٍ أَلْفُ بَابٍ قَالَ: قُلْتُ هَذَا وَ اللَّهِ الْعِلْم‏»[۳]. آن گاه امام صادق (ع) چون دید ابابصیر این منبع عظیم را بزرگ شمرده است، شروع کرد به بیان منابعی عظیمتر و سرشارتر و فرمود: جامعه نزد آنهاست و آن، طوماری است به طول هفتاد ذراعِ پیامبر (ص) و به املاء زبانی آن حضرت و دستخط علی (ع) که تمام حلالها و حرامها و هر چه مردم بدان نیازمندند در آن موجود است حتی جریمۀ خراش. سپس فرمود: جفر که مخزنی است از چرم و علم انبیاء و اوصیا و همۀ دانشمندان پیشین بنی اسرائیل در آن وجود دارد، نزد آنهاست. و آنگاه فرمود: مصحف فاطمه (س) که سه برابر قرآن است نزد آنهاست. سپس امام صادق (ع) فرمود: «إِنَ‏ عِنْدَنَا عِلْمَ‏ مَا كَانَ‏ وَ عِلْمَ‏ مَا هُوَ كَائِنٌ‏ إِلَى‏ أَنْ‏ تَقُومَ‏ السَّاعَة»[۴]در تمام این مراحل ابابصیر با شگفتی و تعجب می‌گفت:«هَذَا وَ اَللَّهِ اَلْعِلْم»[۵] و امام (ع) می‌فرمود:«إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ لَيْسَ بِذَاك‏‏»[۶] پس ابابصیر گفت: جانم به فدایت، پس آن علم کامل کدام است؟ و امام (ع) فرمود:«مَا يَحْدُثُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ وَ الْأَمْرُ بَعْدَ الْأَمْرِ وَ الشَّيْ‏ءُ بَعْدَ الشَّيْ‏ء‏‏»[۷] ما گرچه این منابع و قدر این چشمه‌ها را نمی‌دانیم اما از این بیان می‌فهمیم، علمی که افزون بر آن نیست، روزی امامان (ع) ما شده و اگر بیان اجازه می‌داد نامی بالاتر از "حضوری" و "بالفعل" بر آن بگذاریم، دریغ نداشتیم. آیا پس از این می‌توان گفت: علم ایشان منوط به خواست آنهاست؟ و اما اینکه امام (ع) در این روایت پرده را برداشت و سرکشی نمود، نه به خاطر آن بود که خود بداند کسی هست یا نه، تا با علم حضوری ناسازگار باشد، بلکه برای آن بود که ابابصیر مطمئن شود شنونده‌ای در خانه نیست. ما با اختصار احادیثی را که بر وسعت علوم ایشان و حضورش نزد آنها دلالت داشت، نقل نمودیم چرا که در مقام بیان تمام روایات این موضوع نبودیم، بلکه غرض ما فقط آن بود که علم آنها را بشناسیم و برای شناخت آن از راه نقل، چاره‌ای نیست جز تمسک به آنچه به ما آموختند و از آن پرده برداشتند. آنچه آوردیم برای وصول به آن غرض و یافتن آن گمشده، کافی است، گر چه قطره‌ای است از باران و اندکی از دریای آثار و روایاتی که در این باره رسیده است»[۸]
۲. آیت‌الله مکارم شیرازی؛
آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی در کتاب «پیام قرآن» در این‌باره گفته‌ است: «آنها به تمام اسرار غیب آگاه‌اند ولی آگاهی آنها بر اصول کلی است؛ در همه جا کلیات را می‌دانند؛ در حالی که علم به تمام کلیات و جزئیات عالم، مخصوص ذات پاک خدا است. در حقیقت این سخن شبیه چیزی است که در روایات متعددی آمده است که امام علی (ع) فرمود: «اِنَّ رَسُولَ اللهِ (ص) عَلَّمَنى اَلْفَ بَاب مِنَ الْحَلاَلِ وَ الْحَرَامِ وَ مِمَّا کَانَ وَ مِمَّا یَکُونُ اِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ، کُلُّ بَاب مِنْهَا یَفْتَحُ اَلْفَ باب فَذلِکَ اَلْفَ اَلْفَ باب»[۹][۱۰].
۳. آیت‌الله ضیاءآبادی؛
آیت‌الله سید محمد ضیاءآبادی در کتاب «تفسیر سوره ابراهیم» در این‌باره گفته‌ است: «آنها به تمام اسرار غیب آگاهند ولی آگاهی آنها بر اصول کلی است، در همه جا کلیات را می‌دانند، در حالی که علم به تمام کلیات و جزئیات عالم مخصوص ذات پاک خدا است. در حقیقت این سخن شبیه چیزی است که در روایات متعددی آمده است که علی (ع) فرمود: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) عَلَّمَنِي أَلْفَ بَابٍ مِنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ مِمَّا كَانَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلُّ بَابٍ مِنْهَا يَفْتَحُ أَلْفَ بَابٍ فَذَلِكَ أَلْفُ أَلْفِ بَابٍ»[۱۱] عدد هزار در این احادیث خواه عدد تعداد باشد یا تکثیر، دلیل بر گسترش فوق‌العاده ابواب علمی است که پیامبر (ص) به آن حضرت آموخت، و نیز اشاره به آن است که این ابواب مشتمل بر یک سلسله اصول کلی بود که از آنها صدها یا هزاران باب دیگر گشوده می‌شد. این نکته نیز قابل توجه است که حدیث «اِذا شاوُا اَنْ یَعْلَمُوا عُلِّمُوا»[۱۲] ممکن است اشاره به همین معنی بوده باشد که آنها هرگاه بخواهند از بعضی جزئیات آگاه شوند به اصول کلی که از سوی خداوند یا پیامبر (ص) به آنها تعلیم شده است مراجعه کرده، به وسیله آن آگاه می‌شوند»[۱۳].
۴. آیت‌الله مصباح یزدی؛
آیت‌الله محمد تقی مصباح یزدی، در کتاب «آموزش عقاید» در این‌باره گفته‌ است: «بی‌شک اهل بیت پیغمبر (ص) بیش از سایر مردم از علوم آن حضرت، بهره‌مند بودند چنانکه درباره ایشان فرمود: «لا تُعلِّموهُمْ فَاِنَّهُمْ أعْلَمُ مِنْکُم»[۱۴] مخصوصاً شخص امیرمؤمنان (ع) که از دوران کودکی در دامان رسول خدا (ص) پرورش یافته و تا آخرین لحظات عمر آن حضرت ملازم وی، و همواره درصدد فراگرفتن علوم و حقایق از پیامبر اکرم (ص) بود، و درباره وی فرمود: «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»[۱۵] و از خود امیرمؤمنان (ع) نقل شده که فرمود: «اِنَّ رَسُولَ اللّهِ (ص) عَلَّمَنی اَلْفَ باب، وَ کُلُّ باب یَفْتَحُ اَلْفَ بابِ فَذلِکَ اَلْفَ باب، حتّی عَلِمْتُ ما کانَ وَ ما یکونُ اِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ عَلِمْتُ عِلْمَ الْمَنایا وَ الْبَلایا وَ فَصْلَ الْخِطابِ»[۱۶] ولی علوم ائمه اهل بیت (ع) منحصر به آنچه از پیامبر اکرم (ص) بی‌واسطه یا باواسطه شنیده بودند نبوده است بلکه ایشان از نوعی علوم غیرعادی نیز بهره‌مند بوده‌اند که به‌صورت "الهام و "تحدیث"[۱۷] به ایشان افاضه می‌شده است نظیر الهامی که به خضر و ذوالقرنین[۱۸] و حضرت مریم (س) و مادر موسی (ع) "وحی" گردیده که البته منظور از آن، وحی نبوت نیست، و با چنین علمی بوده که بعضی از ائمه اطهار (ع) که در سنین طفولیت به مقام امامت می‌رسیدند از همه چیز آگاه بودند و نیازی به تعلّم و فراگیری از دیگران نداشتند»[۱۹].
۵. آیت‌الله مصطفوی؛
آیت‌الله سید حسن مصطفوی و حجت الاسلام و المسلمین احمد مروی در مقاله «دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم» در این‌باره گفته‌اند: «دانش پیامبر (ص) از دو راه به امامان (ع) رسیده است: یکی از راه عادی که همان تعلیم و تعلم است. حضرت علی (ع) می‌فرماید: «کنت ادخل علی رسول االله لیلاً و نهارا فکنت اذا سألته اجانبی و ان سکتت ابتدأنی‏‏»[۲۰]، راه دیگر تعلیم از راه غیر عادی و از راه القاء و عنایت خداوندی است. امام علی (ع) آنگاه که به دستور پیامبر (ص) عازم یمن شد، از پیامبر (ص) درباره پرسشهایی که مردم یمن دربارة قضا از او می‌کنند، راهنمایی خواست که پیامبر (ص) فرمود: «فَضَرَبَ‏ بِيَدِهِ‏ عَلَى‏ صَدْرِي‏ وَ قَالَ اللَّهُمَّ اهْدِ قَلْبَهُ وَ ثَبِّتْ لِسَانَهُ فَمَا شَكَكْتُ فِي قَضَاءٍ بَعْدُ حَتَّى‏‏‏»[۲۱]. درباره معاشرت امامان (ع) با ملائکه آمده است، ملائکه در همه احوال بر امامان (ع) نازل و مانع رسیدن شرور به ایشان می‌شوند. به هنگام نماز با ایشان نماز می‌گذراند و آنچه در زمین، چه در شب و چه در روز رخ می‌دهد، به آگاهی امام (ع) می‌رسانند؛ چنانکه خداوند می‌فرماید: ﴿تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ [۲۲]. جبرئیل، میكائیل و ملک‌الموت همواره در معرض رؤیت امام‌اند و به ایشان مشکلات و دشواری‌هایی كه در كتاب و سنت نیست، الهام می‌کند، امامان محل آمد و شد ملائکه‌اند و هر ملکی که برای امری نازل می‌شود، نخست نزد امام (ع) می‌آید و آن را بر امام (ع) عرضه می‌دارد[۲۳]. به هر روی، چنانکه فیلسوفان مسلمان اثبات كرده‌اند، نظام آفرینش نظام احسن است و آنچه در هستی وجود دارد، جلوه‌هایی از ذات باری‌ تعالی است. هر موجودی که از نظر رتبه وجودی نزدیک‌تر به هرم هستی باشد، از کمالات فرزن‌تری برخوردار است. انبیا و امامان برگزیدگان خداوندند که با اعطای الهی و ظرفیت‌های ذاتی که دارند به این کمالات نائل آمده‌اند»[۲۴].
۶. حجج الاسلام و المسلمین نجارزادگان، شاکر و محمدی؛
۷. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید علی هاشمی در مقاله «علم امام تام یا محدود؟» و در کتاب «ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی» در این‌باره گفته است:
  • «اگرچه روایات و بررسی‌های تاریخی، دانش آموختن ائمه (ع) را نزد انسان‌های غیر معصوم تأیید نمی‌کنند، اما روایات متعددی دلالت بر آن دارند که هر امامی از امام پیشین، دانش‌هایی را فرا می‌گرفته است که در صدر این سلسله، پیامبر اکرم (ص) قرار دارد. در روایات متعددی از ائمه این مضمون نقل شده است که تمام علوم پیامبر نسل به نسل به آنان منتقل شده است. روایاتی نیز بر آن دلالت دارند که هر امام (ع)، علوم خود را به امام پس از خود تحویل می‌دهد. سند برخی از این روایات معتبر است. در روایتی به صراحت بیان شده است که امام هر زمان، در آخرین لحظۀ عمر امام پیشین، علوم او را دریافت می‌کند. سند حدیث دوم این مجموعه موثق است . این روایات نشان می‌دهند علم امام (ع)، پیش از تحویل گرفتن آن علوم، کامل نیست»[۲۵]
  • «اگرچه روایات و بررسی‌های تاریخی، دانش‌آموزی ائمه (ع) را نزد انسان‌های غیرمعصوم تأیید نمی‌کند، اما روایات متعددی دلالت بر آن دارند که هر امامی از حجت پیش از خود دانش‌هایی را فرا می‌گرفته است که در صدر این سلسله، پیامبر اکرم (ص) قرار دارند. در این موضوع، افزون بر فراگیری علومی که به حوزه‌هایی از دانش مانند احکام و تفسیر قرآن اشاره دارند، به آموختن مطالب جزئی مانند آگاهی از رخ دادن حادثه‌ای در آینده نیز توجه داشته‌ایم؛ زیرا حتی این‌گونه موارد جزئی نیز می‌توانند علم‌آموزی ائمه (ع) را از حجت‌های پیشین تأیید کنند. اینک به‌ترتیب روایات یکایک ائمه (ع) را در این موضوع مرور می‌کنیم. (...)

روایات متعددی از امام باقر و امام صادق (ع) بر این نکته تأکید دارند که ائمه (ع) از رسول ‌خدا (ص) و امامان پیشین، علوم الهی و ویژه‌ای را دریافت کرده بودند. این روایات، تواتر معنوی دارند و افزون بر اثبات محتوای خود، ضعف سندی برخی روایات دیگر را نیز جبران می‌کنند. از امام باقر (ع) نقل شده است که به خدا قسم! رسول‌ خدا، حرفی از علومی را که خداوند عزو‌جل به او آموخته بود نگذاشت، مگر آنکه آن را به علی آموخت؛ سپس آن علوم به ما رسید.[۲۶] در روایتی، به‌صراحت بیان شده است که علم امیرالمؤمنین (ع) از علم رسول ‌خدا (ص) سرچشمه گرفته است و سپس دیگر ائمه (ع) یکایک این علوم را آموخته‌اند.[۲۷] از آن حضرت نقل شده است: خداوند اسرارش را به جبرئیل بیان کرد و جبرئیل آن را به محمد (ص) و ایشان به علی (ع) و آن حضرت به هرکس بخواهد، یکی پس از دیگری.[۲۸] روایات دیگری نیز این مضمون را تأیید می‌کنند. در گفتار دیگری که از ایشان نقل شده، آمده است: «اگر از خودمان سخن بگوییم، گمراه می‌شویم؛ چنان‌که کسانی که پیش از ما بودند، گمراه شدند؛ ولی ما با دلیل روشن از جانب خداوند سخن می‌گوییم که خداوند آن را برای پیامبرش و او (پیامبر (ص)) برای ما بیان کرده است». سندهای دیگری از این روایت، با تغییرات اندکی در عبارات، همین مطلب را گزارش کرده‌اند.[۲۹]

در روایات امام صادق (ع) نیز نقل شده است همه علومی را که خداوند به پیامبر آموخته بود، آن حضرت به امیرالمؤمنین (ع) آموزش داد.[۳۰] روایات این باب، مستفیض‌اند.[۳۱] به ‌کار رفتن تعبیر «تعلیم» در این روایات، به‌خوبی بر آموزشی بودن این علوم تصریح دارند. در روایات متعددی از آن حضرت، این مضمون نقل شده است که علوم پیامبران به پیامبر اکرم (ص) و از آن حضرت به امیرالمؤمنین (ع) و نسل‌به‌نسل به امامان پس از ایشان منتقل شده است.[۳۲] بنا بر این روایات، هیچ‌چیز نیست که خداوند به پیامبران داده باشد، ولی به پیامبر اعظم (ص) نداده باشد و هیچ‌چیز نیست که به پیامبر داده شده باشد، مگر آنکه ایشان آن را به امیرالمؤمنین (ع) آموخته است.[۳۳] در روایات متعددی، آن حضرت وراثت از رسول‌ خدا (ص) را یکی از شیوه‌های دریافت دانش توسط ائمه (ع) معرفی کرده‌اند که می‌تواند مؤید روایات پیشین باشد.[۳۴] آن حضرت بر این نکته تأکید کرده‌اند که هر پاسخ ایشان به پرسش‌های دیگران، دانشی است که از رسول‌ خدا (ص) فراگرفته‌اند و نظرات شخصی خود نیست.[۳۵] سند این روایت، صحیح است.[۳۶] همچنین از ایشان نقل شده است که امامی از دنیا نمی‌رود، مگر آنکه علم خود را به جانشینش منتقل می‌کند. البته امام بعدی در آن حال ساکت است و آن علوم را اظهار نمی‌کند تا اینکه به مقام امامت برسد.[۳۷] این‌گونه تعابیر، ظهور روشنی در علم‌آموزی هر امام از حجت پیشین دارند. (...) شیوه انتقال دانش از یک حجت به حجت بعد:

  1. تعلیم و تعلم عادی: ظاهر برخی تعابیر روایات یاد‌شده، این احتمال را تقویت می‌کند که دست‌کم در برخی موارد، تعلیم علوم به‌ صورت عادی بوده است. قرائت آیاتی که در غیبت امیرالمؤمنین (ع) بر پیامبر (ص) نازل شده بود، برخی پرسش‌های امیرالمؤمنین (ع) از پیامبر (ص)، یا امامی از امام پیشین، و برخی از خبرهای مربوط به زمان و چگونگی شهادت ائمه (ع) که حتی افراد عادی دیگر نیز آنها را نقل کرده‌اند، ظهور یا صراحت در آن دارند که این علوم به‌ طور عادی به آنان تعلیم داده شده است؛ مانند خبر شهادت سیدالشهدا (ع) که افرادی مانند جناب ام‌سلمه (س) نیز آن را نقل کرده‌اند. چنین دانش‌هایی، به شیوه‌ای عادی به امام آموخته شده‌اند؛ یعنی اگر کس دیگری نیز آن سخنان را می‌شنید، به‌ طور عادی آن مطالب را فرامی‌گرفت. یادآور می‌شویم که مقصود از علم‌آموزی در این نوشتار، اعم از فراگرفتن دانش‌های جامع و کلی مانند احکام دین است، و آموختن مطالب جزئی، مانند آگاهی از تفسیر یک آیه یا تحقق یک حادثه در آینده را نیز شامل می‌شود.
  2. تعلیم و تعلم ویژه: با اینکه برخی از علوم ائمه (ع) به شیوه عادی فراگرفته شده‌اند، به ‌نظر می‌رسد در موارد بسیاری، آموزش و فراگیری علوم اهل‌بیت (ع) عادی نبوده است. بنا بر روایتی، امام باقر (ع) در پاسخ به این پرسش که شما چگونه مدعی هستید که تنها وارث علوم پیامبرید، درحالی‌که پیامبر (ص) برای تمام مردم مبعوث شده بود، با استناد به برخی آیات بیان کردند که آنچه پیامبر (ص) آشکار کرد، برای تمام مردم بود؛ اما آنچه از آن سخن نگفت و خداوند از ایشان خواست که بر زبان نیاورد، مخصوص اهل‌بیت (ع) است. در ادامه این روایت آمده است که رسول ‌خدا (ص) با برادرش علی (ع) پنهانی سخن می‌گفت و با دیگر اصحابش این‌گونه رفتار نمی‌کرد. به همین دلیل است که امیرالمؤمنین (ع) فرمود: پیامبر (ص) بر من هزار باب علم را گشود که از هر باب، هزار باب دیگر گشوده می‌شد. این علوم، همان علوم مخصوص و پنهانی بوده که از پیامبر (ص) به امیرالمؤمنین (ع) و از ایشان به دیگر ائمه (ع) منتقل شده است. در ادامه همین روایت، در توضیح بیشتر این مطلب آمده است: خداوند متعال بر پیامبرش کتابی را فرستاد که در آن، (علم) آنچه گذشته و آنچه تا قیامت رخ می‌دهد، آمده است. سپس فرمودند: خداوند به پیامبرش وحی کرد که چیزی از علوم پنهان و اسرارش باقی نگذارد، مگر آنکه آن را به‌ طور پنهانی به او (امیرالمؤمنین (ع)) بیاموزد. این تعابیر، اگرچه به‌صراحت غیر‌عادی بودن روش این تعلیم و تعلم را نشان نمی‌دهد، با توجه به گستردگی قلمرو این تعالیم، می‌توان ادعا کرد که ظهور در غیر‌عادی بودن روش آموزش و فراگیری آن دارد. در روایتی از امام صادق (ع) آمده است که تا کنون بیش از دو حرف از آن حروف (هزار حرفی که پیامبر (ص) به امیرالمؤمنین (ع) آموخت) آشکار نشده است.
چنان‌که گفته شد، در برخی از این روایات آمده است تمام علومی که خداوند به فرشتگان و پیامبرانش داده بود، از طریق رسول ‌خدا (ص) به ائمه (ع) رسیده است. گستردگی قلمرو این علوم، این احتمال را تأیید می‌کند که بسیاری از این علوم به شیوه‌ای ویژه به ائمه (ع) تعلیم داده شده‌اند؛ وگرنه عمر محدود انسان‌ها برای آموختن همه این علوم کفایت نمی‌کند؛ به‌ویژه آنکه می‌دانیم برخی از ائمه، مدت محدودی امام پیش از خود را درک کردند؛ مانند امام جواد (ع) که در حدود هفت یا نه‌سالگی به امامت رسیدند. همین‌طور امام هادی (ع) که در حدود هشت‌سالگی، و حضرت صاحب‌الزمان (ع) در حدود پنج‌سالگی امامت را بر عهده ‌گرفتند. همچنین تعبیر اسرار الهی که در برخی روایات برای اشاره به این علوم به ‌کار رفته است، نشان می‌دهد شیوه تعلیم ـ دست‌کم برخی مصادیق یا مراتب ـ این علوم، عادی نبوده و گونه خاصی داشته است. بنابراین می‌توان به این نتیجه رسید که انتقال بسیاری از علوم و اسرار به ائمه (ع)، به شیوه‌ای خاص و غیرمتعارف بوده است؛ هرچند آنان به‌ طور عادی و طبیعی نیز برخی علوم را از پیامبر یا امام پیشین دریافت کرده‌اند؛ مانند مواردی که امام همانند دیگران حدیثی را از رسول ‌خدا (ص) یا امام پیشین شنیده و آن را مانند دیگر راویان نقل کرده است»[۳۸].
۸. حجت الاسلام و المسلمین موسوی؛
حجت الاسلام و المسلمین موسوی، در کتاب «گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی» در این‌باره گفته‌ است: «شیعیان و عده کثیری از اهل تسنن بر این باورند که علم غیب ذاتی و مطلق از آن خدای سبحان است و هیچ کس از آن خبر ندارد و آیاتی از قرآن کریم[۳۹]. هم آگاهی از غیب مطلق و احاطه بر آن را برای خدا ثابت می‌کنند. ولی جایز است این علم که بالذّات از آن خداوند است به افرادی از بشر نیز داده شود، البته آگاهی از غیب چنین افرادی بالذّات نخواهد بود بلکه به تعلیم و موهبت الهی بدون اکتساب خواهد بود و آنها جز انبیا و اولیا کسان دیگر نمی‌باشند، علم غیب انبیا و اولیا حاصل از علم و عمل است، علم و عمل به منزله دو بال نفس ناطق‌اند که به اندازه پیروی این دو بال از عوالم بی‌پایان پرواز می‌کنند، پروازی که نشأت شهادت داخل به عالم غیب به‌وسیله وحی و الهام است. آموزه وحی و الهام به انبیا و آموزه الهام به اولیا طریقی از اشراق معرفت است، این نوع آگاهی و معرفت انبیا از ضروریات رسالت آن‌هاست تا دلیل بر صدق نبوت‌شان باشد و آنها هم در زمان‌ها و مکان‌های مختلف آگاهی از غیب را از خودشان نشان داده‌اند»[۴۰].
۹. حجت الاسلام و المسلمین نادم؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن نادم در کتاب «علم امام از نگاه امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه» در این‌باره گفته‌ است:

«امام علی (ع) نحوۀ دریافت علم از پیامبر اکرم (ص) را به دو صورت بیان کرده‌اند؛ یکی به‌صورت عادی و دیگری به‌صورت غیرعادی. فراگیری علم به‌صورت عادی، امری است همگانی که هرکس به‌اندازۀ استعداد، تلاش و کوشش خود می‌تواند از علم و معلّم بهره برد. امام علی (ع) از این نظر هم در میان اصحاب فردی ممتاز بوده است؛ ازاین‌جهت وقتی به معاویه نامه می‌نویسند بر این نکته تأکید کرده و امتیاز بهره‌مندی از علوم رسول الله (ص) را مختص خود می‌دانند و موقعیت علمی خویش نسبت به قرآن و مسائل مربوط به دین را مرهون نزدیکی‌شان به پیامبر (ص) می‌دانند. حضرت در بخشی از آن نامه می‌فرمایند: به‌راستی‌که ممتازترین مردم برای رهبری این امت کسی است که درگذشته و اکنون نزدیک‌ترین کس به رسول خدا (ص)، داناترین کس به کتاب خدا و فهیم‌ترین شما به دین خدا باشد.[۴۱]

  1. علم عادی از نگاه امام علی (ع): امام علی (ع) دربارۀ علوم عادی، به منابع انسانی و عادی اشاره می‌کنند و بعضی از آگاهی‌های خود را ناشی از تجربه، تحقیق و به‌کارگیری فکر و اندیشه می‌دانند. آن حضرت دراین‌باره در وصیتی که به فرزندانشان دارند، می‌فرمایند: فرزندم! هرچند من به‌اندازۀ همۀ آنان که پیش از من بوده‌اند نزیسته‌ام، اما در کارهایشان نگریسته‌ام و در سرگذشتشان اندیشیده و آنچه از آنان مانده را دیده‌ام تا چون یکی از ایشان گردیده‌ام؛ بلکه با آگاهی از کارهایشان، به دست آورده‌ام، گویی چنان است که با نخستین تا پسینیان به سر برده‌ام.[۴۲] پیامبر اکرم (ص) نیز درجایی به قدرت ذهنی و خرد امام علی (ع) اشاره کرده و می‌فرمایند: داناترین اصحاب، علی بن ابی‌طالب است، به علت داشتن علم فراوان و دقت نظر در برداشت‌ها.[۴۳]
  2. علم غیرعادی امام از نگاه امام علی (ع): نخست باید توجه داشت که فراگیری علم به‌صورت غیرعادی از جانب پیامبر اکرم (ص) چند ویژگی دارد: همانند علم عادی، همگانی و فراگیر نیست؛ کسی می‌تواند از این علم _که از آن به علم القایی یاد می‌شود_ بهره‌مند گردد که دارای ظرفیت و جایگاه خاص باشد. به گواهی تاریخ، امام علی (ع) از این ظرفیت و جایگاه در حد اعلای آن برخوردار بود. این نوع آموزش، به امیرالمؤمنین (ع) اختصاص دارد و دیگر اصحاب از این نوع تعلیم بهره نداشتند، یا اگر داشتند، در تراز امام علی (ع) نبود. حضرت امیر (ع) در خطبۀ قاصعه در تأیید موارد ذکر شده می‌فرمایند: شما از موقعیت و جایگاه من نسبت به رسول خدا به سبب خویشاوندی نزدیک و مقام مخصوصم آگاهید. در زمان کودکی مرا در دامن خود می‌نشاند و در آغوشش به گرمی می‌فشرد و کنارش می‌خواباند؛ بدنش را به بدنم می‌چسباند و بوی عطر دل انگیزش را به مشامم می‌رساند و لقمه را می‌جوید و در دهانم می‌گذارد. هیچ‌گاه دروغی در گفتارم و خطایی در رفتارم ندید. از آن زمان که پیامبر را از شیر گرفتند، خداوند بزرگ‌ترین فرشته‌اش را ملازم وی ساخت تا شبانه‌روز او را در طریق کرامت و اخلاق نیک براند. من نیز همانند کودکی که در پی مادرش گام برمی‌دارد به دنبال او می‌رفتم، هرروز روزنه‌ای از اخلاق کریمانۀ خود برایم می‌گشود و مرا به پیروی از خودش فرمان می‌داد. هرسال به غار حرا می‌رفت و مجاور آن می‌شد، من می‌دیدمش و جز من کسی نمی‌دیدش. در آن زمان اسلام در هیچ خانه‌ای نیامد جز خانه‌ای که پیامبر خدا و خدیجه در آن بودند و من سومین آنها بودم. نور وحی و رسالت را می‌دیدم و بوی پیامبری به مشامم می‌رسید. صدای ناله و فغان شیطان را هنگامی‌که وحی بر پیامبر فرود می‌آمد شنیدم، گفتم: ای رسول خدا! این صدای ناله چیست؟ فرمود: این فریاد فغان شیطان است که از اینکه پرستیده شود ناامید گشت. تو می‌شنوی آنچه را من می‌شنوم، و می‌بینی آنچه را من می‌بینم، مگر اینکه نبی نیستی؛ اما وزیر و یاور من هستی و بر راه خیر می‌روی.[۴۴]
شبیه همین مضمون را ابن اثیر از زبان امیرالمؤمنین (ع) این‌گونه می‌آورد: پیامبر می‌خواست مرا به یمن بفرستد، گفتم: ای رسول خدا! مرا به‌سوی یمن برمی‌انگیزانی درحالی‌که از من قضاوت طلب می‌کنند و من نسبت به آن آگاهی ندارم. پیامبر گفت: نزدیک بیا! پس نزدیک شدم، با دستش بر سینه‌ام زد و آنگاه فرمود: خداوندا! زبانش را استوار گردان و قلبش را هدایت کن» سپس به شکافندۀ دانه سوگند، هرگز در قضاوت بین مردم ازآن‌پس تردید نکردم.[۴۵] ابن سعد این روایت را به‌گونه‌ای دیگر آورده به این مضمون که پیامبر اکرم در پاسخ علی (ع) در حق او این‌گونه دعا کردند: خدایا قلبش را هدایت کن و زبانش را استوار گردان.[۴۶] تذکر این نکته لازم است که از روایات استفاده می‌شود که بعضی از اصحاب پیامبر (ص)، مانند سلمان فارسی و حذیفه بن یمان، نیز بهره‌ای از علوم القائی پیامبر داشته‌اند؛ اما هیچ‌کدام نگفته‌اند که بر امام علی (ع) پیشی دارند و شواهد گوناگونی بر اعتراف ایشان نسبت به برتری آن حضرت بر تمامی صحابه، وجود دارد.[۴۷]»[۴۸].
۱۰. حجت الاسلام و المسلمین شاکر؛
حجت الاسلام و المسلمین محمد تقی شاکر در مقاله «منابع علم امام در قرآن» در این‌باره گفته‌ است:

«روایات مشهور به "ألف باب"، از روایات پرتعدادی هستند که یکی از منابع و مجاری علوم ائمه (ع) را تبیین می‌کنند. در مناقب آمده است که ابن بابویه در خصال از ۲۴ طریق و صفار در بصائرالدرجات از ۶۶ طریق این خبر را روایت نموده‌اند.[۴۹] در کتب اهل‌سنت نیز این روایت نقل شده است.[۵۰] بر خلاف سایر مجاری علوم اهل‌ بیت (ع) که غالباً در زمان امام باقر (ع) و به صورت گسترده تر در زمان امام صادق (ع) تبیین گردیده‌اند ، روایات "الف باب" در موارد متعددی از زبان امیرالمؤمنین (ع) و برخی از صحابه و تعدادی از همسران رسول خدا (ص) بیان و نقل شده است. همه روایاتی که در این زمینه وارد شده‌اند، انتقال‌دهنده علوم را پیامبر اکرم (ص) و دریافت‌کننده آنها را امام علی (ع) بیان نموده‌اند.

روایت اصبغ بن نباته از امیرالمؤمنین (ع) دلالت می‌کند که ابواب تعلیمی به آن حضرت توسط پیامبر اکرم (ص)، شامل حلال و حرام الهی و آگاهی‌هایی نسبت به گذشته و آینده است؛ هرچند باید ادعا نمود طبق روایات، تعلیمات پیامبر (ص) به امام علی (ع) منحصر به این امور نبوده است. [۵۱] از این روایت استفاده می‌شود که هزار باب علم، منحصر به علم حلال و حرام نیست؛ بلکه علومی گسترده را شامل می‌شود.[۵۲]

از نکات دیگری که روایات به آن اشاره نموده‌اند، آشکار شدن و ظهور تنها یک باب یا دو باب از آن ابواب است.[۵۳] این امر نیز دلیلی است بر گستردگی و عظمت این ابواب.[۵۴] ابن عباس که راوی روایت "ألف باب" در چند مورد است،[۵۵] خود در عظمت این دانش و عجز نسبت به درک و فهم آن می‌گوید: «سمعت من علی حدیثاً لم أدر ما وجهه و لم أنکره، سمعته یقول: ان رسول الله (ص) أسر إلیّ فی مرضه فعلّمنی مفتاح ألف باب من العلم یفتح کل باب ألف باب».[۵۶]

غزالی نیز در توصیف این دانش امیرالمؤمنین (ع) و طبیعی بودن و یا فوق طبیعی بودن آن، با پذیرش این روایت و صحیح دانستن آن، معتقد به الهی و لدنی بودن این معرفت و آگاهی است و با تجلیل واحترام از این امر یاد می کند.[۵۷]

نکته‌ای که برخی علما و اندیشمندان را به تبیین و توضیح درباره روایت الف باب واداشته است، استدلال برخی از عامه و معتزله به صحت قیاس و اجتهاد با استناد به همین روایات است. این گونه برداشت باعث شده است علمای شیعه به تبیین مقصود و منظور روایات الف باب بپردازند.[۵۸] درباره اینکه ابواب مترتب بر هر بابی از هزار باب چگونه محقق شده است، چهار دیدگاه مشهور از قدما مطرح است:

  1. توسط خود پیامبر اکرم (ص)؛
  2. با تفکر و جستجوی حضرت علی (ع)؛
  3. هزار باب اصلی، نشانه‌های هزاران باب بوده‌اند؛
  4. شیوه حکم نمودن را به صورت اجمالی تعلیم داده است.[۵۹]
هر چند با توجه به محتوا و شاکله موضوعات علم "ألف باب" در روایات بیان شده، می‌توان بیش از یکی از این اقوال را متناسب با آگاهی و معرفتی که برای امیرالمؤمنین (ع) حاصل شده، صحیح دانست»[۶۰].
۱۱. حجت الاسلام و المسلمین نصیری؛
حجت الاسلام و المسلمین محمد حسین نصیری در پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد خود با عنوان«گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات» در این‌باره گفته است:
۱۲. حجج الاسلام و المسلمین شاکر و بهرامی؛
حجج الاسلام و المسلمین محمد تقی شاکر و علی رضا بهرامی در مقاله «واکاوی نگاه فریقین به احادیث هزار درب دانش» در این‌باره گفته‌‌اند:

«عبدالله بن عمر نیز در گزارش خود از لحظات پایانی عمر پیامبر (ص)، به مسئله خلوت حضرت با امیرالمؤمنین (ع) اشاره و مسئله الف باب را مطرح و آنگاه نقل می‌کند؛ وقتی از حضرت پرسیده شد آیا آنچه را دریافت نمودی حفظ نمودی، ایشان در جواب با تایید آن، به عمق این ادراک با عبارت "و عقلته" اشاره می‌فرماید. برتری این دانش به گونه‌ای است که امام علی (ع) در برابر یهود نیز به مسئله الف باب و بهره‌مندی از دانش گسترده پیامبر اشاره دارد.[۶۳]

یونس بن رباط نقل می‌کند همراه کامل تمار در محضر امام صادق (ع) بودیم که کامل تمار خواستار عرضه روایتی شد که آن را شنیده است، وی عرضه می‌کند، شنیده‌ام که پیامبر در مریضی پایان عمر در روز وفاتشان هزار باب دانش را به امام علی (ع) حدیث نمود که هر بابی گشاینده هزار باب بوده است، حضرت با تأیید این گفتار، دانش منتشر شده از ائمه برای شیعیانشان را تا آن دوره یک یا دو باب از آن هزار باب علم معرفی می‌نماید. این روایت علاوه بر دلالت بر شهرت یافتن این مسئله در عصر امام صادق (ع) دلالت می‌نماید دانش انتقالی از ائمه (ع) به پیروانشان از منبع دانش انتقالی از پیامبر به امام علی (ع) تغذیه می‌شود.[۶۴]

مؤید دیگر این گفتار پاسخ امام کاظم (ع) به چگونگی آگاهی و دانش ائمه است در حالی که پس از پیامبر (ص) نبی دیگر نبوده است و اهل‌بیت (ع) نیز درجه نبوت نداشته‌اند؟ حضرت با اشاره به آیه: ﴿لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ[۶۵] می‌فرماید: "آنچه را پیامبر به امر الهی برای دیگران به زبان نیاورد، ما را مخصوص به آن فرمود. از این رو از میان اصحاب خود تنها با علی به نجوا می‌نشست و پس از نزول آیه ﴿وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ[۶۶] پیامبر، خطاب به اصحابشان فرمود که از خدا خواسته‌ام آن را گوش تو قرار دهد. آنگاه حضرت، گفتار امام علی (ع) در مسجد کوفه: «عَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) عَلِیّاً أَلْفَ بَابٍ یَفْتَحُ کُلُّ بَابٍ أَلْفَ بَاب»[۶۷] را، از مکنون سرّ و امور اختصاص یافته به حضرت می‌داند که پس از ایشان تنها ائمه (ع) آن را به ارث برده‌اند.[۶۸] و این‌گونه اتصال دانش ائمه اطهار به رسول خدا را با استناد به دلائل بیان می‌نماید»[۶۹].
۱۳. حجت الاسلام و المسلمین بابایی؛
حجت الاسلام و المسلمین بابایی در مقاله «اهل بیت پیامبر مفسران آگاه به تمام قرآن» در این‌باره گفته‌ است:

«قرآن کریم یکی از وظایف نبی اکرم (ص) را تبیین قرآن کریم معرفی کرده است: ﴿وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ [۷۰] این روایت نشان می‌دهد که خدای متعال حضرت علی (ع) را برگزیده است تا وظیفه پیامبر اکرم (ص) را پس از آن حضرت عهده‌دار شود، و ادامه دهنده کار آن حضرت باشد. از این‌رو، می‌توان گفت: همانگونه که رسول خدا (ص) مفسّر برگزیده خدا برای قرآن کریم است، امیرمؤمنان علی (ع) نیز مفسّر برگزیده خداست و این امر سبب شده که رسول خدا (ص) نسبت به تعلیم و تفسیر و تأویل قرآن به آن حضرت اهتمام شدید و سعی وافر داشته باشد.

کلینی، در کافی در پایان روایتی طولانی از امیرالمؤمنین (ع) چنین روایت کرده است: و من پیوسته هر روز یک بار و هر شب یک بار بر رسول خدا (ص) وارد می‌شدم. در هر بار با من خلوت می‌کرد و هرجا می‌گردید با او می‌گردیدم. در هر موضعی وارد می‌شد، با او بودم. اصحاب رسول خدا (ع) می‌دانند که با هیچ کس جز من اینگونه رفتار نمی‌کرد. بسا که رسول خدا (ص) در خانه من به نزدم می‌آمد، بیشتر آن خلوت در خانه من بود و هرگاه بر آن حضرت در بعضی از منزلهایش وارد می‌شدم، با من خلوت می‌کرد و زنانش را از آنجا بیرون می‌کرد و جز من کسی نزد او باقی نمی‌ماند و هرگاه برای خلوت کردن با من به منزل من می‌آمد، فاطمه و هیچیک از پسرانم را بیرون نمی‌فرستاد. هرگاه از او سؤال می‌کردم، مرا پاسخ می‌داد و هرگاه پرسشهایم تمام می‌شد و سکوت می‌کردم، با من سخن آغاز می‌کرد. هیچ آیه از قرآن بر رسول خدا (ص) نازل نشد، مگر اینکه قرائت آن را به من آموخت و آن را بر من املا کرد و آن را با خط خود نوشتم و تأویل و تفسیر، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه و خاص و عام آن را به من تعلیم داد و از خدا خواست که توان فهم و حفظ آن را به من عطا فرماید. از زمانی که آن دعا را درباره من فرمود، هیچ آیه‌ای از کتاب خدا و هیچ یک از علومی‌ را که بر من املا کرد و نوشتم، فراموش نکردم. هرچه خدا به او تعلیم داد، از حلال و حرام و امر و نهی و گذشته و آینده و هر کتابی که پیش از وی نازل شده، از طاعت و معصیت، همه را به من تعلیم فرمود و آن را حفظ کردم و حتی یک حرف از آن را فراموش نکردم. سپس دستش را بر سینه‌ام نهاد و از خدا خواست دلم را از علم و فهم و حکم و نور پر کند. گفتم: ای پیامبر خدا، پدر و مادرم به فدایت، از زمانی که آنگونه برایم دعا فرمودی چیزی را فراموش نکردم و آنچه را ننوشتم نیز از یاد من نرفت. آیا هنوز بر من بیم فراموشی داری؟ فرمود: نه، بر تو بیم فراموشی و نادانی ندارم»[۷۱]

محمد بن حسن صفّار در بصائر الدرجات در ضمن دو باب درباره اینکه رسول خدا (ص) همه علمش را به امیرالمؤمنین یاد داده و آن حضرت در علم رسول خدا (ص) مشارکت داشته و در نبوّت مشارکت نداشته، ۲۳ حدیث ذکر کرده است[۷۲] که همه آن روایات بر مدّعای ما دلالت دارند و در باب یگری نیز روایاتی که با صراحت این مدعا را ثابت می‌کند، آورده است[۷۳]

ابو جعفر اسکافی، از دانشمندان معتزله، نیز مضمون روایت کلینی را با اندکی تفاوت لفظی در ضمن پاسخهای امام علی (ع) به پرسشهای ابن الکوّاء آورده است[۷۴].

اکم حسکانی، از دانشمندان اهل تسنّن، نیز با سند متصل از امام علی (ع) روایت کرده است: «مَا فِي‏ الْقُرْآنِ‏ آيَةٌ إِلَّا وَ قَدْ قَرَأْتُهَا عَلَى‏ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عَلَّمَنِي مَعْنَاهَا‏‏»[۷۵] هیچ آیه‌ای در قرآن نیست، مگر اینکه آن را بر رسول خدا (ص) قرائت کردم و معنای آن را به من آموخت.

حدیث دیگری نیز از آن حضرت چنین روایت کرده است: «هر آیه که بر رسول خدا (ص) نازل شد، قرائت آن را به من یاد داد و آن را بر من املا کرد و من آن را با خط خود نوشتم و تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه آن را به من تعلیم داد و از خدا خواست فهم و حفظ آن را به من یاد دهد و در اثر آن، حتی یک حرف آن را هم فراموش نکردم»[۷۶].

ابن عساکر، دانشمند معروف اهل تسنّن، نیز نظیر این روایت را با سندی دیگر در تاریخ مدینه دمشق آورده است[۷۷].

بنابراین، روایات شیعه و سنّی دلالت دارند، بر اینکه رسول خدا (ص) همه معانی و معارف قرآن را به حضرت علی (ع) تعلیم داده و آن حضرت نیز بدون کمترین خطا و اشتباهی همه آن معانی و معارف را دریافت نموده و حتی یک حرف از آن را فراموش نکرده است. روایاتی از قبیل «علی خازنُ علمی‏‏‏»[۷۸]. «عَلِيٌ‏ عَيْبَةُ عِلْمِي‏‏‏»[۷۹].«أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ‏ وَعَلِيٌ‏ بَابُهَا‏‏‏»[۸۰]. و «أَنَا مَدِينَةُ الْحِكْمَةِ وَعَلِيٌ‏ بَابُهَا»[۸۱]. که در کتب فریقین با سندهای متعدد از رسول خدا (ص) نقل شده، نیز مؤید، بلکه مؤکد این مدّعاست؛ زیرا از اینگونه روایات به خوبی دریافت می‌شود که امام علی (ع) کسی بوده که رسول خدا (ص) علم و حکمت خود را به او آموخته و آن حضرت هم بدون کم و کاست و سهو و خطا، علم و حکمت پیامبر را دریافت و ضبط کرده است، به گونه‌ای که هرکس در هر موضوعی بخواهد از علم و حکمت رسول خدا استفاده کند، از طریق آن حضرت می‌تواند به علم و حکمت آن بزرگوار نایل شود و تردیدی نیست که علم به معانی و معارف و تنزیل و تأویل قرآن کریم جزء عمده و قدر متیقّن علم و حکمت آن بزرگوار است. این اهتمام و سعی وافر پیامبر (ص) در تعلیم و تربیت آن حضرت، موجب شد که آن حضرت همانند خود رسول خدا (ص) به همه معانی و معارف قرآن کریم آگاه باشد. شاهد آن، افزون بر آنچه گذشت، روایات بسیاری است که دلالت می‌کنند به آنکه حضرت، به همه معانی و معارف قرآن آگاه بوده است»[۸۲].
۱۴. آقاى دكتر يوسفيان (هیئت علمی مؤسسه امام خمينى)؛
آقای دکتر حسن یوسفیان، در مقاله «علم غیب امام» در این‌باره گفته‌ است: «امیرمؤمنان (ع) هنگام رازگشایی از امور نهانی و غیبی، بارها بر این حقیقت پای می‌فشارد این آگاهی را از رسول خدا (ص) به دست آورده است[۸۳] در اینجا برای نمونه، به چند حکایت اشاره می‌کنیم: (...) نقل است که امیرمؤمنان (ع) برده‌ای که "سالم" نامیده می‌شد خرید و آزاد کرد. سپس فرمود: رسول خدا (ص) به من خبر داده است: نامی که پدرت بر تو نهاده، میثم است. مشاهده این معجزه، وی را از یاران نزدیک امام ساخت[۸۴] (...) نیز نقل است یکی از یاران امام علی (ع) پس از شنیدن پیشگویی‌های آن حضرت، شگفت زده، پرسید: ای امیرمؤمنان، تو را علم غیب داده‌اند؟ امام در پاسخ فرمود: این، علم غیب نیست، علمی است که از دارنده علم آموخته‌ام. علم غیب، علم قیامت است و آنچه خدا در گفته خود شمرده است که ﴿إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ[۸۵]. پس این علم غیب است که جز خدا کسی آن را نداند و جز این، علمی است که خدا آن را به پامبرش آموخته و او نیز مرا آموخته و دعا کرده است که سینه من آن را فرا گیرد و دلم آن علم را در خود بپذیرد[۸۶] امیرمؤمنان (ع) بارها از شهادت خود و چگونگی اش خبر داده است و این گونه بر تردیدناپذیری‌اش پای فشرده است: به خدا سوگند، چنین خواهد شد. دروغ نمی‌گویم و به من دروغ نگفته‌اند [۸۷]. گاه می‌فرمود: در انتظار روزی هستم که وعده رسول خدا (ص) تحقق یابد و محاسنم با خون سر خضاب گردد[۸۸] در برخی دیگر از روایات، امام با استناد به سخن پیامبر اکرم (ص) روز دقیق ضربت خوردن و شهادت خود را نیز تعیین کرده است[۸۹] اندیشه مندان شیعه و سنی در اینکه علی (ع) بیش از هر کس از گنجینه علوم نبری بهره‌ برده و در محضر رسول خدا (ص) دانش اندوخته است، اتفاق نظر دارند. احادیثی از این دست در کتب هر دو گروه فراوان به چشم می خورد که امیرمؤمنان (ع) فرموده است: هر گاه از رسول خدا (ص) می‌پرسیدیم، پاسخ می‌داد و چون ساکت می‌شدیم، خود آغاز به سخن می‌کرد[۹۰]. اما نکته در خور توجه آن است که این بهره‌گیری همواره به گونه عادی نبوده و چه بسا راه فراگیری علوم غیبی، خود نیز پدیده ای استثنایی بوده است، چنانکه امام علی (ع) می‌فرماید: رسول خدا (ص) هزار درِ دانش را به روی من گشود ... که هر دری خود به هزار درِ دیگر رهنمون است ... به گونه‌ای که اکنون از زمان فرا رسیدن مرگ و پیشامدهای ناگوار خبر دارم و با دانش خدادادی به داوری می‌پردازم [۹۱]. ناگفته پیداست که درهای دانش که در این حدیث آمده است، چیزی فراتر از اصل و قانون کلی است که می‌توان از آن، فروع گوناگون را با روش معمولِ اجتهاد، استنباط کرد. در هیچ مکتب بشری نمی‌توان اصلی را یافت که بسط و گسترش آن، به چنین آگاهی های غیبی بینجامد[۹۲]. به فرموده امیرمؤمنان (ع) این دانش‌های غیبی در اختیار یکی از شایستگان اهل بیتش قرار گرفته است و تا روز قیمامت از نسلی به نسل دیگر منتقل خواهد شد[۹۳]. بر این اساس، امام معصوم (ع) همواره بر این حقیقت پای فشرده‌اند که دانش آنان از پدرانشان و سرانجام از رسول خدا (ص) به ارث رسیده است [۹۴]. گفتنی است که بخشی از این انتقال دانش، به کمک صحیفه‌هایی همچون جَفر و جامعه، کتاب علی و مصحف فاطمه (س) صورت پذیرفته [۹۵]. که ویژگی‌های آنها چندان برای ما روشن نیست، اما بی گمان پیشوایان معصوم (ع) بسیاری از خبرهای غیبی خود را به این کتابها مستند ساخته‌اند و به ویژه درباره مصحف فاطمه (س) بر این حقیقت پای فشرده‌اند که رویدادهای آینده در آن پیشگویی شده است[۹۶]»[۹۷].
۱۵. آقای دکتر غلامی (پژوهشگر دانشگاه تهران)؛
آقای دکتر اصغر غلامی در مقاله «آفاق علم امام در الکافی» در این‌باره گفته است: «بر اساس روایات، رسول اکرم (ص) هنگام رحلت، هزار باب از علم را به امیر المؤمنین (ع) آموخت که از هر باب آن هزار باب باز دیگر مى‌شود. شیخ کلینى از ابو بصیر نقل مى‌کند که به امام صادق (ع) عرض کردم: فدایت شوم! شیعیان شما حدیث مى‌کنند که رسول اللّه (ص) به على (ع)، بابى از علم آموخت که از آن، هزار باب باز مى‌شود؟ حضرت فرمود: اى ابا محمّد! رسول اللّه (ص) به على (ع) هزار باب آموخت که از هر باب، هزار باب علم گشوده مى‌شود[۹۸] در روایت دیگرى علاوه بر نشان دادن ما فوق درک و تصور بودن علم ائمه (ع)، تصریح دارد که از علوم ائمه (ع) چیز بسیار اندکى که به یک حرف ناقص از حروف ابجد تشبیه شده به ما رسیده است. همچنین این روایات نشان مى‌دهد که قسمتى از علوم رسیده به اهل بیت (ع)، به صورت جمعى و جملى است که در وقت لازم تفصیل آن به امام هر عصر مى‌رسد و افزوده شدن بر علم ائمه (ع) نیز بدین معناست که در آینده پیرامون این موضوع بیشتر بحث خواهد شد[۹۹].
۱۶. آقای عرفانی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
آقای محمد نظیر عرفانی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین» در این‌باره گفته‌ است: «دو‌مین منبع از منابع علوم امامان (ع)، علم پیامبر (ص) است. به این معنی که پیامبر اکرم (ص) تمام معارف و شرایع اسلام را به امام علی (ع) آموخته است‌. در حدیثی ابو بصیر می‌گوید: از امام صادق (ع) پرسیدم که پیروان شما می‌گویند رسول اکرم (ص) یک باب از علم به علی (ع) آموخت که از آن هزار باب گشوده شد، امام فرمود‌: «عَلَّم رسول اللّه (ص) علِیاً أَلف بابٍ یفْتَحُ کل بابٍ أَلف بَاب‏»[۱۰۰] از روایات دیگر پیامبر (ص) که بر این امر دلالت دارد، حدیث «أنا مدینه العلم و علی بابها‏»[۱۰۱] که از جمله راویان این حدیث ابن عباس‌، جابر بن عبدالله، عبدالله بن عمر و علی (ع) می‌باشند. پیامبر (ص) فرموده‌اند: «لمّا صرت بین یدی ربّی کلّمنی و ناجانی فما علّمت شیأ ً الا علّمته علیاً فهو باب علمی‏»[۱۰۲] روایات متعددی وجود دارد که دلالت می‌کند آنچه اهل‌ بیت (ع) نقل می‌کنند همه از پیامبر اکرم (ص) است، چرا که آنان همه احادیث را به وسیله اجداد خود از پیامبر اکرم (ص) شنیده‌اند. در نتیجه علوم آنان از رسول خدا (ص) می‌‌باشد‌، برخی از این روایات عبارتند از: از امام صادق (ع) سؤال شد‌: «أَسْمَعُ الحدیث فلا أَدری منک سَمَاعُهُ أَو من أَبِیکَ. قالَ (ع): ما سَمِعتهُ منِّی فارْوِهِ عنْ رسول اللَّه (ص)‏»[۱۰۳] در جای دیگری نیز از امام صادق (ع) روایت شده که فرمودند‌: «حدیثی حدیثُ أَبی و حدیثُ أَبی حدیثُ جدِّی و حدیثُ جدِّی حدیثُ الحُسین و حدیثُ الْحُسینِ حدیثُ الحَسن و حدیثُ الحسن حدیثُ أَمیرِالمؤمنین و حدیثُ أَمیرالمؤمنین حدیثُ رَسُول اللَّه (ص) و حدیثُ رَسُول اللَّه، قولُ اللَّه عزَّوجل‏»[۱۰۴] از این روایات به دست می‌آید که ائمه (ع) بسیاری از مطالبی را که نقل می‌کنند از نزد خودشان نبوده بلکه از علم رسول الله (ص) بوده است»[۱۰۵].
۱۷. آقای مطهری (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
آقای منصف علی مطهری در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم ائمه از نظر عقل و نقل» در این‌باره گفته‌ است: «از منابع علمی ائمه وراثت از پیامبر است به این معنی که پیامبر (ص) تمام معارف و شرایع را به علی (ع) آموخت و این معارف و آگاهی نسل اندر نسل به فرزندان علی (ع) رسیده و از حضرت علی (ع) روایت است که پیامبر اکرم (ص) هزار باب علم به من آموختند که از هر باب هزار باب دیگر باز شد (...). حضرت علی (ع) می‌فرماید : «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) عَلَّمَنِي أَلْفَ بَابٍ مِنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ مِمَّا كَانَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلُّ بَابٍ مِنْهَا يَفْتَحُ أَلْفَ بَابٍ فَذَلِكَ أَلْفُ أَلْفِ بَابٍ حَتَّى عَلِمْتُ عِلْمَ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ فَصْلَ الْخِطاب»[۱۰۶]»[۱۰۷].
۱۸. آقای افقی (هیئت علمی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان)؛
آقای داوود افقی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات» در این‌باره گفته‌ است: «در بسیاری از روایات ائمه هدی (ع) به این موضوع پرداخته‌اند که، یکی از منابع عمده علومشان تعالیم پیامبر گرامی اسلام بوده است که یا به صورت مستقیم و یا به واسطه امام سابق به آنها رسیده است و البته این تعالیم و بهره‌گیری از علوم پیامبر اکرم و امام سابق همواره به صورت عادی نبوده است و چه بسا فراگیری علوم غیبی و استثنایی به نحو ویژه و استثنایی بوده است که ما از حقیقت آن اطلاعی نداریم. جناب صفار در کتاب بصائر الدرجات در ضمن ۱۲ باب و بیش از ۱۲۰ روایت به این موضوع پرداخته است. در بسیاری از روایات به علم‌آموزی و دانش‌اندوزی امیرمؤمنان در محضر پیامبر اکرم (ص) اشاره شده و به ابواب مختلفی از علوم که از سوی نبی گرامی بر امام علی (ع) گشوده شده، پرداخته شده است. برخی از روایات گویای این حقیقت هستند که پیامبر تمامی علوم و دانش‌های خود را به امام علی تعلیم داده و آن حضرت واجد تمامی علوم پیامبر می‌باشد (...) "عن سماعة بن مهران عن أبی عبد االله (ع) قال: انّ االله علّم رسوله الحلال والحرام والتأویل وعلّم رسول االله علمه کلّه علیّا"[۱۰۸] (...) به طور کلی آنچه از روایات برمی‌آید، این است که پیامبر (ص) وارث همه انبیاء و اوصیاء پیشین بوده و تمامی علوم آنان نزد پیامبر بوده است و بعد از پیامبر (ص) اوصیای ایشان یکی پس از دیگری واجد این علوم بوده و به یکدیگر منتقل کرده‌اند، گفتنی است که بخشی از این انتقال علوم، توسط صحیفه‌ها و نوشته‌هایی چون جفر و جامعه و مصحف فاطمه بوده است که در بخش بعدی تفصیل در مورد آن بحث خواهد شد»[۱۰۹].
۱۹. آقای دکتر تورانی و خانم خطیبی؛
آقای دکتر اعلا تورانی و خانم زهرا خطیبی در مقاله «علم امام در آینه حکمت متعالیه» در این‌باره گفته‌اند:

«تعلیمی بودن مؤلفه دیگر علم امام (ع) از دیدگاه حکمت متعالیه است. علامه طباطبائی، از دیگر نمایندگان حکمت متعالیه، در تفسیر خود اشاره می‌کند که ‌"علم غیب بالأصاله از آن خداست و بالتبع و به تعلیم الهی، دیگران هم می‌توانند آن را دارا شوند‌" [۱۱۰] ایشان درباره آیه ﴿إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ[۱۱۱] می‌افزاید: این استثنا، [۱۱۲] استثنای از کلمه ﴿أَحَدًا است، و جمله ﴿مِن رَّسُولٍ بیان جمله ﴿مَنِ ارْتَضَى است، در نتیجه می‌فهماند که خدای تعالی هر پیغمبری از پیامبران را که بخواهد به هر مقدار از غیب مختص به خود آگاه می‌کند.

پس اگر این آیه را به آیاتی مانند آیه شریفه ﴿وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ في‏ ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبين[۱۱۳] و آیه ﴿وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا أَمْرُ السَّاعَةِ إِلاَّ كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ [۱۱۴] و آیه ﴿قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ[۱۱۵] ضمیمه کنیم که علم غیب را مختص به خدای تعالی می‌داند، این نتیجه به دست می‌آید که علم غیب اصالتاً از آن خداست، و به تبعیت خدا دیگران هم می‌توانند به هر مقداری که او بخواهد به تعلیم او داشته باشند. می‌توان گفت، آیات راجع به غیب که عد‌های آن را مختص به خدا می‌دانند، و دست‌های دیگر، آن را درباره غیرخدا هم ممکن می‌دانند، نظیر آیات راجع به میراندن است، که یک جا آن را مختص خدا دانسته، می‌فرماید: ﴿وَهُوَ الَّذِى يَتَوَفَّكُم بِالَّيْلِ‏[۱۱۶] و یک جا آن را به ملائکه نسبت می‌دهد، می‌فرماید: ﴿قُلْ يَتَوَفَّاكُم مَّلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ‏ [۱۱۷] و جایی دیگر آن را به رسل نسبت می‌دهد و می‌فرماید: ﴿وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُم حَفَظَةً حَتَّىَ إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لاَ يُفَرِّطُونَ‏[۱۱۸]

پس توفّی اصالتاً منسوب به خداست، و به تبعیت، منسوب به ملائکه و یا به عبارتی رسل است، چون ملائکه اسباب متوسطی‌اند که مسخر خدا و تحت فرمان اویند [۱۱۹]. علامه بر این عقیده است که علم به غیب بالأصاله و مستقلاً خاص خدای تعالی است، به آن معنایی که توضیح دادیم، پس خدای تعالی به ذات خودش عالم به غیب است، و دیگران اگر علمی به غیب داشته باشند به تعلیم او دارند، با این نکته که از آیه استفاده کردیم روشن می‌شود که هر جا خدای تعالی از انبیا حکایت کرده که منکر علم غیب خود شد‌هاند، منظور این بوده که بفهمانند ما رسولان بالأصاله و مستقلاً علم به غیب نداریم، نه اینکه با وحی خدا هم دانای به غیب نمی‌شویم، مانند آنجا که فرموده: ﴿قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ[۱۲۰] و آنجا که فرموده: ﴿وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ[۱۲۱] و آنجا که فرموده: "بگو من از میان رسولان، رسولی نوظهور نیستم نه می‌دانم که با من چه می‌کنند، و نه اینکه با شما چه می‌کنند، و پیروی نمی‌کنم مگر آنچه را که به من وحی می‌شود" [۱۲۲].

علامه طباطبائی "ره" در ادامه اشاره می‌کند که بعد از آنکه عمومیت جمله ﴿فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا[۱۲۳] با جمله ﴿إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ[۱۲۴] شکسته شد، به صورت عام مخصص درآمده که می‌تواند باز هم تخصیص بخورد، همچنان که در بحث درباره انبیا تخصیص خورده، چون آیات قرآنی دلالت دارد بر اینکه بر آن حضرت وحی می‌شود، مثلاً فرموده: "ما به تو وحی کردیم، همان طور که به نوح و پیغمبران بعد از او وحی کردیم" [۱۲۵]. و نیز دلالت دارد بر اینکه وحی یکی از مصادیق غیب است. بنابراین، یک نبی دسترسی به غیب دارد، همچنان که رسول دارد، البته این در صورتی است که مراد از رسول در جمله ﴿إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ[۱۲۶] مقامی مقابل مقام نبوت باشد، و اما اگر منظور مطلق کسانی باشد که از ناحیه خدا به سوی خلق گسیل می‌شوند، نبی هم از همان کسان است، همچنان که آیه زیر بر این معنا شهادت می‌دهد: "ما قبل از تو هیچ رسول و پیامبری نفرستادیم مگر اینکه..." [۱۲۷]. چون نبی را هم ارسال شده می‌داند، و آیه "ما در هیچ شهر و آبادی پس پیامبری نفرستادیم، مگر اینکه..." [۱۲۸] نبی هم مانند رسول جزء استثناشدگان از عموم نفی است، بدون اینکه عموم مذکور نیازمند به تخصیص جدیدی بشوند.

همچنین در مورد ‌امام به آن معنایی که قرآن کلمه ‌امام را در آن استعمال می‌کند، چون خدای تعالی ‌امام را به صفت صبر و یقین توصیف می‌کند، مثلاً می‌فرماید: "و ما بعضی از آنان را پیشوایانی کردیم که به امر ما هدایت می‌کنند، و بدین جهت چنین کردیم که صبر کردند، و به آیات ما یقین همچنین امامان را چنین توصیف کرده داشتند" [۱۲۹]. که پرده و حجاب از پیش رویشان برداشته شده، مثلاً فرمود: ﴿وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ،[۱۳۰] تا چنین و چنان شود. و نیز فرموده: چنان نیست که شما خیال می‌کنید اگر شما علم الیقین داشتید به سراغ این موهومات و تفاخر‌ها نمی‌رفتید، شما قطعاً جهنم را خواهید دید[۱۳۱]. در کتاب خرائج و جرائح از حضرت رضا (ع) روایت شده که آن جناب نظر کرد به ابن هذاب، و سپس فرمود: اگر به تو خبر دهم که در همین روز‌ها یکی از بستگانت کشته می‌شود، آیا تصدیقم می‌کنی؟ گفت: نه، برای اینکه کسی به جز خدای تعالی غیب نمی‌داند؛ فرمود: مگر این خدای تعالی نیست که می‌فرماید: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ[۱۳۲]، پس رسول الله (ص) که مرضی نزد خداست غیب می‌داند، ما هم ورثه همان رسولی هستیم که خدا او را به هر مقدار از غیب خود خواسته آگاه کرده، پس ما هم می‌دانیم آنچه شده و آنچه تا روز قیامت خواهد شد [۱۳۳]»[۱۳۴].
۲۰. پژوهشگران وبگاه بیان معرفت؛
پژوهشگران وبگاه بیان معرفت، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند: «بی‌شک اهل بیت (ع) بیش از سایر مردم از علوم پیامبر اکرم (ص) بهره‌مند بودند، چنان که درباره آنها فرموده است: به آنها چیزی نیاموزید زیرا آنها از شما داناترند. خصوصاً آنکه شخص امیرالمؤمنین (ع) از دوران کودکی در دامان رسول خدا (ص) پرورش یافته و تا آخرین لحظات عمر آن حضرت ملازم وی، و همواره در صدد فراگرفتن علوم و حقایق از پیامبر اکرم (ص) بود و پیامبر درباره وی فرمود: "من شهر علمم و علی در آن است" و از خود امیرالمؤمنین (ع) نقل شده که فرمود: رسول خدا (ص) هزار باب علم به من آموخت که هر بابی هزار باب دیگر می‌گشاید و مجموعاً می‌شود هزار هزار باب تا آنجا که از هر چه بوده و تا روز قیامت خواهد بود آگاه شدم و علم منایا و بلایا مرگ‌ها و مصیبت‌ها و فصل الخطاب داوری به حق را فرا گرفتم»[۱۳۵].
۲۱. پژوهشگران مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات؛
پژوهشگران مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:

«در خصوص منابع شفاهی علم ائمه (ع) که شامل تمامی علومی می‌شود که هر امامی به صورت شفاهی از امام پیش از خود دریافت نموده، روایاتی وجود دارد که به برخی اشاره می‌کنیم:

امام صادق (ع) فرمود: «عَلَّمَ رَسُولُ اَللَّهِ (ص) عَلِيّاً (ع) أَلْفَ بَابٍ يُفْتَحُ مِنْ كُلِّ بَابٍ أَلْفُ بَابٍ»؛[۱۳۶]

امام باقر (ع) می‌فرماید: «فلم يعلم واللَّه رسول‌اللَّه (ص) حرفاً ممّا علّمه اللَّه إلاّ علّمه عليّاً (ع)»؛[۱۳۷]»[۱۳۸].
۲۲. پژوهشگران بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود.
پژوهشگران بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(ع)، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند: «آموختن پیامبر (ص) به اجمال بوده که حضرت علی‏(ع) را از اسرار جهان آگاه ساخته، همان‏گونه که حضرت می‏‌فرماید: در ساعات پایانی عمر پیامبر (ص) بود که مرا طلبید:«عَلَّمَنِي أَلْفَ بَابٍ يَفْتَحُ لِي كُلُّ بَابٍ أَلْفَ بَابٍ»[۱۳۹]. بر این اساس، آگاهی امامان (ع) از احکام دینی، احوال افراد، جوامع، آینده و غیب عالم به طور مستقل و ذاتی نبوده بلکه خدای خالق از اقیانوس نامتناهی علوم خود به خاطر پاکی باطن و عبودیت و قرب ایمانهم به او به آنان عطا فرموده است[۱۴۰].

پرسش‌های وابسته

  1. منابع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  2. آیا شیوه دستیابی معصوم به علم با دیگران مشترک است یا متفاوت؟ (پرسش)
  3. رابطه قرآن با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  4. رابطه علم لدنی با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  5. رابطه روح یا روح القدس با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  6. آیا ارتباط با ارواح می‌تواند یکی از منابع علم معصوم باشد؟ (پرسش)
  7. رابطه وحی یا الهام با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  8. رابطه تحدیث با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  9. رابطه نقر در گوش و نکت در دل با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  10. رابطه رؤیای صادق با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  11. رابطه کشف یا شهود با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  12. رابطه امام مبین یا کتاب مبین با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  13. رابطه ام الکتاب با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  14. رابطه کتاب اعمال با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  15. رابطه علم‌الکتاب با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  16. رابطه لوح یا لوح محفوظ با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  17. رابطه عرش با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  18. رابطه مصحف فاطمه یا کتاب‌هایی مثل جفر با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  19. رابطه مقام راسخان در علم با علوم معصوم چیست؟ (پرسش)
  20. رابطه عمود نور با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  21. رابطه اسم اعظم با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  22. رابطه وراثت از پیامبر یا امام پیشین با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  23. رابطه الف باب با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  24. علم معصوم امام به طور مستقیم از جانب خدا به او داده می‌شود یا با وساطت پیامبر خاتم؟ (پرسش)
  25. آیا تعلیم اسماء با علم معصوم ارتباط دارد؟ (پرسش)
  26. دیدگاه‌های دانشمندان مسلمان در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    1. دیدگاه‌های دانشمندان عرفان اسلامی در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    2. دیدگاه‌های دانشمندان فلسفه و حکمت اسلامی در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    3. دیدگاه‌های دانشمندان تفسیر در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    4. دیدگاه‌های دانشمندان حدیث در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    5. دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب امامیه در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    6. دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب معتزله در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    7. دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب اشعریه در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    8. دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب اباضیه در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    9. دیدگاه فرقه وهابیت در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)

منبع‌شناسی جامع علم معصوم

پانویس

  1. «هر سخنی هزار درب را باز می‌نماید»بصائر الدرجات ، ص ۳۱۳ تا ۳۱۵ و نیز بحارالانوار ، ج ۲۲ ، ص ۴۶۱.
  2. مرکز اطلاع‌رسانی غدیر
  3. خدمت امام صادق (ع) رسیدم و عرض کردم: قربانت گردم، از شما – پرسشی دارم، آیا در اینجا کسی هست که سخن مرا بشنود؟. امام (ع) پرده‌ای را که میان آنجا و اطاق دیگر بود، بالا زد و آنجا سرکشید و سپس فرمود: ای ابا محمّد هر چه می‌خواهی بپرس. عرض کردم: قربانت گردم، شیعیان روایت نقل می‌کنند که پیامبر (ص) به علی (ع) بابی از علم آموخت که از آن هزار باب علم گشوده می‌شود. فرمود: ای ابا محمد، پیامبر (ص) به علی (ع) هزار باب از علم آموخت که از هر باب آن هزار باب گشوده می‌شود. عرض کردم: به خدا که علم کامل اینست؛ اصول کافی، کتاب الحجة، باب «ذکر الصحیفة و الجفر و الجامعة ...» حدیث اوّل.
  4. همانا علم گذشته و آینده تا روز قیامت نزد ماست.
  5. به خدا سوگند علم کامل همین است.
  6. این علم هست اما نه آن علم کامل.
  7. علمی که در هر شب و هر روز دربارۀ موضوعی پس از موضوع دیگر و چیزی پس از چیز دیگر تا روز قیامت پدید آید.
  8. پژوهشی در باب علم امام، ص۷۹ - ۸۲.
  9. رسول خدا هزار باب از حلال و حرام و از آنچه در گذشته واقع شده، و یا در آینده تا روز قیامت واقع می‌شود به من تعلیم داد که هر بابی هزار باب را می‌گشاید، و آن هزار هزار باب است؛ بحارالانوار، جلد ۴۰، صفحه ۱۳۰.
  10. پیام قرآن، ج۷، ص۲۴۲
  11. «رسول خدا (ص) هزار باب از حلال و حرام و از آنچه در گذشته واقع شده، و یا در آینده تا روز قیامت واقع می‌شود به من تعلیم داد که هر بابی هزار باب را می‌گشاید، و این هزار هزار باب است».
  12. «هرگاه بخواهند بدانند می‌دانند»
  13. کتاب تفسیر سوره ابراهیم، ص۲۴۹-۲۵۳.
  14. «به ایشان نیاموزید چرا که ایشان از شما داناتر می‌باشند»ر. ک: غاية المرام: ص۲۶۵، اصول کافی: ج۱، ص ۲۹۴.
  15. «من شهر دانش می‌باشم و علی درب آن می‌باشد»ر. ک: مستدرک حاكم، ج۳، ص ۲۲۶، جالب اين است كه يكى از علماء اهل‌سنت كتابى بنام «فتح الملک» العلىّ بصحة حديث مدينة العلم على نوشته كه در سال ۱۳۵۴ه‍ در قاهره به چاپ رسيده است.
  16. «یعنی رسول خدا (ص) هزار باب علم به من آموخت که هر بابی هزار باب دیگر می‌گشاید و مجموعاً می‌شود هزار هزار باب، تا آنجا که از هر چه بوده و تا روز قیامت خواهد بود آگاه شدم و علم منایا و بلایا (مرگ‌ها و مصیبت‌ها) و فصل‌الخطاب (داوری بحق) را فرا گرفتیم». ر. ک: ینابیع المودة: ص۸۸، اصول کافی: ج۱، ص ۲۹۶.
  17. ر. ک: اصول کافی، كتاب الحجة، ص ۲۶۴ و ص ۲۷۰.
  18. اصول کافی: ج۱، ص ۲۹۶.
  19. آموزش عقاید، ص۳۲۲.
  20. «من شبها و روزها بر پیامبر اکرم (ص) وارد می‌گشتم، هر زمان که از او سؤال می‌پرسیدم پاسخ می‌نمود، و هر زمان که ساکت می‌گشتم او شروع به سخن گفتن می‌نمود»
  21. «با دست خود بر سینه من زد و فرمود پروردگارا قلب او را هدایت نما و زبان او را ثابت فرما، از آن زمان به بعد نسبت به هیچ قضاوتی تردید ننمودم»؛ علامه حلی، احقاق الحق، ج۷، ص۶۶.
  22. فرود می‌آیند که نهراسید و اندوهناک نباشید و شما را به بهشتی که وعده می‌دادند؛ سوره فصلت، آیه:۳۰.
  23. صفار قمی، بصائر الدرجات، ج۲ ،ص۱۱۰-۱۱۳ و ج۵ ،ص۲۵۳-۲۵۶.
  24. دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، فصلنامه قبسات، شماره ۶۳ ص ۲۹.
  25. علم امام تام یا محدود؟
  26. ر.ک: محمد‌ بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‏۱، ص۶۵۵؛ محمد‌بن‌حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۹۵؛ محمد بن محمد مفید، الاختصاص، ص۲۷۹.
  27. ر.ک: محمد‌ بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۹۵؛ محمد بن محمد مفید، الاختصاص، ص۲۷۹.
  28. ر.ک: محمد‌ بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۷۷.
  29. ر.ک: محمد‌ بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۹۹.
  30. ر . ک: همان، ص۲۹۰ـ۲۹۳.
  31. همچنین ر.ک: محمد‌ بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‏۱، ص۶۵۴ـ ۶۵۵.
  32. ر.ک: محمد‌ بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‏۱، ص۵۵۹، روایات ۴، ۵ و ۶.
  33. محمد‌ بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۹۷.
  34. ر.ک: محمد‌ بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‏۱، ص۶۵۷.
  35. ر.ک: محمد‌ بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‏۱، ص۱۴۸.
  36. همچنین ر.ک: محمد‌ بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۰۰ـ۳۰۱.
  37. ر.ک: محمد‌بن‌حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۴۶۶. سند این روایت، صحیح است.
  38. ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی؛ ص۱۶۳-۱۷۹.
  39. نمل، آیه ۶۵؛ انعام، آیه ۵۹؛ اعراف، آیه ۱۱۸.
  40. گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی؛ ص: ۱۵۶.
  41. ابن مزاحم، نصر، وقعه الصفین، ۱۵۰٫ قابل توجه اینکه امام در این نامه؛ ملاک امامت را برتری علمی خود در قرآن، در احکام دین ودرقرابت با رسول خدا بر دیگران می‌داند: إنّ أولی النّاس بأمر هذه الأمه قدیما و حدیثا أقربها من رسول الله (صلی الله علیه و آله) و ألمها بالکتاب و أفقها فی الدّین....
  42. أَیْ‏ بُنَیَ‏ إِنِّی‏ وَ إِنْ لَمْ أَکُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ کَانَ قَبْلِی فَقَدْ نَظَرْتُ فِی أَعْمَالِهِمْ وَ فَکَّرْتُ فِی أَخْبَارِهِمْ وَ سِرْتُ فِی آثَارِهِمْ حَتَّى عُدْتُ کَأَحَدِهِمْ بَلْ کَأَنِّی بِمَا انْتَهَى إِلَیَّ مِنْ أُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ‏ أَوَّلِهِمْ إِلَى آخِرِهِمْ فَعَرَفْتُ صَفْوَ ذَلِکَ مِنْ کَدَرِهِ وَ نَفْعَهُ مِنْ ضَرَرِه‏... (نهج البلاغه، نامۀ ۳۱)
  43. عالمهم علی بن ابی طالب لمزید علمه و دقایق مستنبطاته. (ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقه،۹۰؛ ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، اسد الغابه،۴/۱۰)
  44. وقد علمتم موضعی من رسول الله بالقرابه القریبه، والمنزله الخصیصه. وضعنی فی حجره وأنا ولید، یضمنی إلی صدره، ویکنفنی فی فراشه، ویمسنی جسده، ویشمنی عرفه. وکان یمضغ الشیء ثم یلقمنیه، وما وجد لی کذبه فی قول، ولا خطله فی فعل، ولقد قرن الله به من لدن أن کان فطیما أعظم ملک من ملائکته، یسلک به طریق المکارم، ومحاسن أخلاق العالم، لیله ونهاره، ولقدکنت أتبعه إتباع الفصیل أثر أمه، یرفع لی فی کل یوم من أخلاقه علما، ویأمرنی بالإقتداء به، ولقد کان یجاور فی کل سنه بحراء، فأراه ولا یراه غیری. ولم یجمع بیت واحد یومئذ فی الإسلام غیر رسول الله وخدیجه وأنا ثالثها، أری نور الوحی والرساله وأشم ریح النبوه. ولقد سمعت رنه الشیطان حین نزل الوحی علیه فقلت: یا رسول الله ما هذه الرنه؟ فقال: هذا الشیطان قد أیس من عبادته. أنک تسمع ما أسمع. وتری ما أری، ألا إنک لست بنبی، ولکنک لوزیر، وأنک لعلی خیر
  45. بعثنی رسول الله (صلی الله علیه و آله) الی الیمن، فقلت: یا رسول‌الله (صلی الله علیه و آله) تبعثنی الی الیمن و یسألونی عن القضاء و لا علم لی به، قال أدن، فدنوت، فضرب بیده علی صدری، ثم قال: «اللّهم ثبّت لسانه واهد قلبه»، فلما و الّذی فلق الحبّه، و برأ النسمه، ما شککت فی قضاء بین اثنین بعد. (ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، همان، ۴/۹۹؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ۳/۱۳۴؛ احمد حنبل، المسند، ۱/۸۳؛ ابی داوود طیالسی، المسند، ۱/۱۶ و ۶۹؛ ابن حنبل، فضائل الصحابه، ۲/۵۸۱، ۶۹۹، ۷۱۶؛ به نقل ازمرعشی نجفی، موسوعه الامامه فی نصوص اهل السنه، ۱۶/۲۱۵ و ۲۱۶)
  46. ابن سعد، طبقات الکبری، ۲/۱۰۰٫ دربارۀ اینکه رسول خدا در حق امام علی مکرر دعا فرموده، ر.ک: مرعشی نجفی، همان، ۱۶/۲۲۳ ـ ۲۲۸٫
  47. ر.ک: ابن ابی الحدید، عبدالحمیدبن هبه الله، همان، ۲/۲۸۶ و ۲۸۷؛ مجلسی، محمد باقر، همان، ۴۳/۳۲۵، ۳۳۱-۳۳۲٫
  48. علم امام از نگاه امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه.
  49. ابن‌شهرآشوب، مناقب، ج۲، ص۳۶.
  50. [[علامه حلی، نهج الحق، ص۲۴۰.
  51. ابن بابویه، خصال، ج۲، ص۶۴۷؛ صفار، بصائرالدرجات، ص۳۰۵ (با كمی تفاوت).
  52. ابن بابویه، همان، ص۶۵۱؛ صفار، همان، ص۳۰۶، ۳۰۹ و ۳۵۸؛ راوندی، خرائج و الجرائح، ج۲، ص۷۴۶؛ ابن بابویه، همان، ج۲، ص۶۴۴؛ سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، ص۸۰۱.
  53. ابن بابویه، همان، ص۶۴۵ و ۶۵۰؛ صفار، همان، ۳۰۷ و ۳۰۸.
  54. شیخ کلینی، کافی، ج۱، ص۲۹۷.
  55. نباطی، صراط المستقيم، ج۲، ص۱۵۱.
  56. «از علی (ع) روایتی شنیدم که تفسیر آن را نمی‌دانم و آن را انکار نمی‎کنم، از ایشان شنیدم که فرمود: رسول اکرم (ص) در زمان بیماریشان رازی را بیان نمودند پس کلید هزار درب از دانش را به من آموختند که هر دربی هزار درب را می‌گشاید.»؛ سلیم بن قیس، كتاب سليم بن قيس، ص۸۰۱.
  57. ابن طاووس، سعد السعود، ص۲۸۴؛ همو، طرائف، ج۱، ص۱۳۶.
  58. مجلسی، بحارالانوار، ج۴۰، ص۱۲۹.
  59. نباطی، صراط المستقيم، ج۳، ص۲۰۹.
  60. منابع علم امام در قرآن، فصلنامه امامت‌پژوهی، ش۶، ص۱۷۵-۱۷۷.
  61. «رسول خدا به من هزار باب از علم را آموخت که از هر باب هزار باب برای من گشوده می‌‏شود».
  62. گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات.
  63. ابن بابویه، الخصال، ج۲، ص۶۴۳، ح۲۳.
  64. فیض کاشانی، الوافی، ج۲، ص۳۲۲‑۳۲۴.
  65. «زبانت را به (خواندن) آن مگردان تا در (كار) آن شتاب كنى.»؛ سوره قیامه، آیه۱۶.
  66. «و گوش‏هاى نيوشنده آن را به گوش گيرند.»؛ سوره حاقه، آیه۱۲.
  67. «رسول اکرم (ص) به علی هزار درب آموخت که هر دربی هزار درب می‌گشاید»
  68. همو، ج۳، ص۷۷۵-۷۷۶.
  69. واکاوی نگاه فریقین به احادیث هزار درب دانش، تحقیقات علوم قرآن و حدیث، ش۲۶، ص۱۴۲.
  70. و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی؛ سوره نحل، آیه: ۴۴.
  71. اصول کافی، ج ۱، ص ۱۱۶، کتاب «العلم»، باب اختلاف الحدیث، قسمتی از حدیث ۱، همچنین ر.ک: محمد بن علی صدوق، الخصال، ج ۱، ص ۲۵۷، باب «الاربعه حدیث».
  72. محمد بن حسن صفّار، بصائر الدرجات، ص ۲۹۰ ـ ۲۹۴، جز ۴، بابهای ۱۰ و ۱۱.
  73. همان، ص ۱۹۷ و ۱۹۸، جز ۴، باب ۸، حدیثهای ۱ و ۳، همچنین ر.ک: بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۲۰۸ ـ ۲۱۲.
  74. ابو جفعر اسکافی، المعیار و الموازنه، ص ۳۰۰.
  75. حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۴۳، حدیث ۳۳.
  76. حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۴۸، حدیث ۳۴۱.
  77. علی بن حسین، ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۴۲، ص ۳۸۶، حدیث ۸۹۹۳.
  78. «علی منبع دانش من است»؛ بحارالانوار، ج ۳۸، ص ۳۱۴، حدیث ۱۸؛ ج ۴۰ ، ص ۲۰۴، حدیث ۱۱؛ ج ۴۴، ص ۲۳۸، حدیث ۲۹؛ عبدالحسین امینی، الغدیر، ج ۳، ص ۹۵.
  79. «علی گنجینه دانش من است»؛ الغدیر، ج ۳، ص ۹۵؛ بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۲۹۷، حدیث ۳۶؛ ج ۱۸، ص ۳۹۲، حدیث ۹۸؛ ج ۵۰، ص ۷۰، حدیث ۱۰۴؛ ص ۱۴۹، حدیث ۵۴؛ ص ۲۰۴، حدیث ۱۱.
  80. «من شهر علم و علی درب آن است»؛ بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۷۰، حدیث ۱۰۴؛ ص ۸۷، حدیث ۱۱۴؛ ص ۲۰۱، حدیث ۴؛ ص ۲۰۲، حدیثهای ۶ و ۷، ص ۲۰۳، حدیث ۸؛ ص ۲۰۴، حدیث ۱۱؛ ص ۲۰۵، حدیث ۱۲؛ ص ۲۰۶، حدیثهای ۷ و ۱۳ ـ ۱۶؛ ج ۴۱، ص ۲۸۶، ص ۳۰۱.
  81. «من شهر حکمت و علی درب آن است»؛ بحارالانوار، ج ۲۵، ص ۲۳۴؛ ج ۲۶، ص ۱۱۱؛ ج ۶۹، ص ۸۱، ج ۹۳، ص ۵۷؛ ج ۴۰، ص ۲۰۱، حدیث ۳، ص ۲۰۳، حدیثهای ۸ و ۱۰ و ص ۲۰۷؛ الغدیر، ج ۵، ص ۵۰۲.
  82. اهل بیت پیامبر مفسران آگاه به تمام قرآن، ماهنامه معرفت، شماره ۷۳، دی ۱۳۸۲، ص ۲۲ - ۲۳.
  83. ر.ک: ابن حنبل، احمد، المسند، ج۱، ص۲۵۸ - ۲۵۷.
  84. ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۹۱.
  85. «بی‌گمان، تنها خداوند است كه دانش رستخيز نزد اوست‏»؛ سوره لقمان، آیه:۳۴.
  86. نهج البلاغه، خطبه۱۲۸، ص۱۲۷
  87. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۴۱۸، ۴۱۳.
  88. شیخ صدوق، محمد، علل الشرایع، ج۱، ص ۲۰۶؛ ابن حجر مکی، احمد، الصواعق المحرقه، ص۱۳۴. نیز ر.ک: ابن حنبل، احمد، المسند، ج۱، ص۲۱۹، ح۸۰۲.
  89. ر.ک: ابن حسام الدین هندی، کنزالعمال، ج۱۳، ص۱۹۷.
  90. سنن ترمذی، ج۵، ص۶۳۷، ح۳۷۲۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۳۸؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۵۱. همچنین ر.ک: نهج البلاغه، خطبه۲۱۰.
  91. بحارالانوار، ج۲۶، ص۳۰؛ بحرانی، سیدهاشم، ینابیع المعاجز، ص۱۴۷.
  92. برای آشنایی با تفاسیر دیگری از این حدیث، ر.ک: مصنفات الشیخ المفید، الفصول المختاره، ج۲، ص۱۰۶ - ۱۰۷.
  93. بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۷۹.
  94. ر.ک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۴؛ فیض کاشانی، ملا محسن، الوافی، ج۳، ص۰۷، شیخ مفید، الامالی، ص۲۳؛ و بحارالانوار، ج۴۶، ص۳۰۷ و ۳۰۸.
  95. ر.ک: الکافی، ص۲۴۲ - ۲۳۸؛ صفار قمی، محمد، بصارالدرجات، ص۱۶۱ - ۱۴۲؛ ری شهری، محمد، اهل البیت فی الکتاب و السنه، ص۲۱۵-۲۲۵.
  96. الکافی، ج۱، ص۲۴۰، صفار قمی، بصارالدرجات، ص۱۵۷.
  97. علم غیب امام، ص۳۴۸.
  98. جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ شِيعَتَكَ يَتَحَدَّثُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) عَلَّمَ عَلِيّاً الگو:عل بَاباً يُفْتَحُ لَهُ مِنْهُ أَلْفُ بَابٍ قَالَ فَقَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ عَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) عَلِيّاً (ع) أَلْفَ بَابٍ يُفْتَحُ مِنْ كُلِّ بَابٍ أَلْفُ بَاب‏.
  99. وبگاه بیان معرفت
  100. رسول اکرم (ص) به علی (ع) هزار باب از علم آموخت و از هر بابی هزار باب گشوده شد‌.
  101. من شهر علم هستم و علی دروازه آن است.
  102. چون شب معراج به مقام قرب الهی رسیدم، پروردگارم با من سخن گفت و نجوا کرد؛ پس هیچ چیزی به من آموخته نشد جز این که آن را به علی (ع) آموختم پس او دروازه علم من است.
  103. حدیث و سخنی را می‌شنوم نمی‌دانم آن را از شما شنیدم، یا از پدرتان (چه کنم)؟ فرمود: آنچه (هر حدیث و سخنی) را از من شنیدی آن را از رسول خدا‍(ص) روایت نموده و نقل کن زیرا آنچه را من یا پدرم گفته و می‌گویم رسول خدا‍(ص) فرموده است).
  104. حدیث من حدیث پدرم است و حدیث پدرم حدیث جدم و حدیث جدم حدیث حسین و حدیث حسین حدیث حسن و حدیث حسن حدیث امیرالمؤمنین و حدیث امیرالمؤمنین حدیث رسول خدا (ص)و حدیث رسول خدا (ص) گفتار خدای عزوجل می‌باشد.
  105. بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین، ص۱۸۱.
  106. «همانا رسول خدا (ص) هزار باب به من آموخت راجع به حلیت و حرمت آنچه هست و آنچه در آینده تا قیامت خواهد بود که هر باب خود گشاینده هزار باب دیگر است. بنابر این هزار باب از علم پیامبر اکرم (ص) فراگرفته‌ام تا آنجا که علم منایا و بلایا و علم حل و فصل امور مردم همگی نزد من است»؛ بحار الانوار، ج۲۶، ص۲۹.
  107. پایان‌نامه علم ائمه از نظر عقل و نقل، ص۶۴.
  108. «از سماعة بن مهران روایت شده است که از امام صادق (ع) روایت نموده‌اند: بی‌تردید خداوند متعال دانش حلال و حرام و علم تأویل را به رسول خود آموختند و رسول الله (ص) تمام آن را به علی (ع) آموختند»؛ بصائر الدرجات، ص ۲۹۵ ،ح۱.
  109. بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات، ص ۴۰-۴۳.
  110. طباطبائی، ۱۴۱۷ق: ۲۰ ،ذیل آیات ۲۶ و ۲۷ سوره مبارکه جن؛ علامه مظفر و علامه طباطبائی، ۱۳۸۶ :۲۴ ، ۲۵ .
  111. «جز فرستاده‏‌اى را كه بپسندد»؛ سوره جن، آیه: ۲۷.
  112. ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ سوره جن، آیه: ۲۶ و ۲۷.
  113. «و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ هیچ کس جز او آنها را نمی‌داند؛ و او آنچه را در خشکی و دریاست می‌داند و هیچ برگی فرو نمی‌افتد مگر که او آن را می‌داند و هیچ دانه‌ای در تاریکی‌های زمین و هیچ‌ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است»، سوره انعام، آیه: ۵۹.
  114. «و نهان آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است و کار رستخیز جز یک چشم بر هم زدن نیست یا خود کوتاه‌تر است؛ بی‌گمان خداوند بر هر کاری تواناست»، سوره نحل، آیه: ۷۷.
  115. «بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند و درنمی‌یابند که چه هنگام برانگیخته خواهند شد»، سوره نمل، آیه: ۶۵.
  116. «و او كسى است كه (روح) شمارا در شب (به هنگام خواب) مى ‏گیرد»، سوره انعام، آیه ۶۰.
  117. "بگو جان شما را ملک الموتی می‌گیرد که موکل بر شماست"سوره سجده، آیه: ۱۱.
  118. «زمانی که مرگ یکی از شما فرا رسد، فرستادگان ما جان او را می‌گیرند». سوره انعام، آیه: ۶۱.
  119. طباطبائی، ۱۴۱۷ق:۴۸ /۲‌‌.
  120. «بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم»؛ سوره انعام، آیه۵۰.
  121. «و اگر من غیب‌دان بودم، خیرات و منافع زیادی جمع می‌کردم»؛ سوره اعراف، آیه: ۱۸۸.
  122. ﴿قُلْ مَا كُنتُ بِدْعًا مِّنْ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلاَّ نَذِيرٌ مُّبِينٌ‏ سوره احقاف، آیه: ۹.
  123. «پس هيچ كس را بر نهان خويش آگاه نمی‌كند.»
  124. «جز فرستاده‌اى را كه بپسندد»
  125. ﴿إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِن بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا‏ سوره نساء، آیه: ۱۶۳.
  126. «جز فرستاده‌اى را كه بپسندد»
  127. ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلا نَبِيٍّ إِلاَّ إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ‏ سوره حج، آیه: ۵۲.
  128. ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّبِيٍّ إِلاَّ أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ‏ سوره اعراف، آیه: ۹۴.
  129. ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ سوره سجده، آیه: ۲۴.
  130. «و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد»؛ سوره انعام، آیه: ۷۵.
  131. ﴿كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ سوره تکاثر، آیه: ۵.
  132. «او داناى نهان است پس هيچ كس را بر نهان خويش آگاه نمى‏‌كند. جز فرستاده‏‌اى را كه بپسندد»
  133. راوندی، ۱۴۰۹ق: ۱ /۳۴۳.
  134. علم امام در آینه حکمت متعالیه، ص ۵۷.
  135. وبگاه بیان معرفت
  136. «پیامبر اکرم (ص) هزار باب علم به علی (ع) تعلیم داد که از هر باب هزار باب دیگر گشوده می‌شود».
  137. هیچ حرفی نبود از آنچه خداوند به پیامبر اکرم (ص) تعلیم کرد مگر آنکه پیامبر اکرم (ص) آن را به علی (ع) تعلیم داد
  138. مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات
  139. هزار باب از علم و اسرار الهی را به من آموخت که از هر یک، هزار باب دیگر به رویم می‏‌گشاید؛ بحار الانوار: ج ۲۲ ص ۴۷۰.
  140. بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود