رابطه مقام راسخان در علم با علوم معصوم چیست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
رابطه مقام راسخان در علم با علوم معصوم چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم معصوم
مدخل بالاترعلم معصوم / ویژگی علم معصوم
مدخل اصلیرسوخ در علم
مدخل وابستهعلم به تأویل قرآن

رابطه مقام راسخان در علم با علوم معصوم (ع) چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم معصوم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم معصوم مراجعه شود.

پاسخ نخست

محمد حسین مظفر

آیت‌الله محمد حسین مظفر در دو کتاب «علم الإمام» و «پژوهشی در باب علم امام» در این‌باره گفته‌ است:

«گروهی از احادیث بیانگر آنند که راسخین در علم، که از تأویل قرآن آگاهند و علمشان به تأویل در کنار علم خدا قرار گرفته، همان امامان از اهل بیت می‌باشند و همان‌هایند که خداوند در کتاب محکم خویش دربارۀ آنها می‌گوید: ﴿بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ [۱][۲] امام باقر (ع) یا امام صادق (ع) دربارۀ آیۀ ﴿وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ [۳]. فرمود: پیامبر (ص) بهترین راسخ در علم است. خداوند عزّوجلّ همه آنچه را از تنزیل و تأویل نازل فرمود، به او آموخت، چیزی را که خداوند تأویلش را به او نیاموخت بر او نازل نفرمود و اوصیای پس از اوی هم تمام آن را می‌دانند[۴]»[۵]

پاسخ‌های دیگر

۱. آیت‌الله شریعتمدار جزایری؛
آیت‌الله سید نورالدین شریعتمدار جزایری در مقاله «امام حسین و علم به شهادت» در این باره گفته است: «مقصود از راسخان‌ در علم‌ به‌ یقین‌ پیامبر (ص) است‌، زیرا کسی‌ جز او سزاوار این‌ مقام نیست‌ و علم‌ او با علم‌ خدا در آیه‌ ﴿وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ[۶] در یک‌ سیاق‌ آمده‌ است‌. این آیه‌، همتا بودن‌ علم پیامبر (ص) با علم‌ خدا را بیان‌ می‌کند و چون‌ علم‌ خدا حضوری‌ است‌ - نه‌ حصولی‌ - پس‌ علم پیامبر (ص) نیز حضوری‌ است‌ و به‌ جهت آنکه علم به تأویل قرآن از علوم پنهانی و غیب بوده و امام (ع) جانشین پیامبر (ص) است، پس پیامبر (ص) و امام (ع) بر علوم پنهانی و غیب آگاهی دارند»[۷].
۲. حجت الاسلام و المسلمین مهدی‌فر؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر حسن مهدی‌فر در پایان‌نامه دکتری خود با عنوان «علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن» در این‌باره گفته‌ است:

«رسوخ به معنای ثبات است و راسخان در علم کسانی هستند که دانش آن ها ثبات داشته، تزلزل و تبدل در رای ندارند و علم آنها مطابق با واقع است و با توجه به این که الف و لام در العلم برای جنس است، اینان در تمام قلمرو علم، ثبات رای داشته، در هیچ بخش از دانش تزلزل ندارد، یعنی راسخ در مطلق علم هستند.

علامه جعفری می‌گوید: هیچ مفسر و فقیه و حکیم و فیلسوفی که منابع علم و معرفت آنان همین حواس و اندیشه و تعقل و منقولات است نمی‌توانند ادعایی رسوخ در علم (استحکام غیر قابل تزلزل و قطعی مطلق) داشته باشند و چنین ادعایی هم هیچ کس نکرده است. از طرف دیگر با توجه با منابع قطعی که رسوخ در علم را برای امیرالمؤمنین و ائمه (ع) اثبات می‌کند.[۸] امام علی (ع) می‌فرماید: "أينَ الَّذينَ زَعَموا أنَّهُمُ الرّاسِخونَ فِي العِلمِ دونَنا ، كَذِبًا وبَغيًا عَلَينا أن رَفَعَنَا اللّه ُ ووَضَعَهُم ، وأعطانا وحَرَمَهُم"[۹] اصول کافی بابی به‌عنوان، "بَابُ أَنَّ الرَّاسِخِينَ فِي الْعِلْمِ هُمُ الْأَئِمَّةُ"[۱۰] منعقد نموده است که چند روایت درآن وجود دارد. از جمله: (...) برید از یکی امامان (ع) باقر یا صادق (ع) درباره آیه شریفه ﴿وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ[۱۱] روایت می‌کند که فرمود: برترین راسخان در علم رسول خدا است که خداوند تمام آنچه را که بر او نازل کرده تنزیل و تأویلش را نیز به او تعلیم داده است و چنین نیست که خداوند چیزی را به او نازل کند و تأویل آن را به او نیاموزد و اوصیای آن حضرت تمامی آن را می‌دانند. بعد فرمود: قرآن عام و خاص، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ دارد، وراسخون در علم آن را می‌دانند.[۱۲] رسول خدا (ص) در باره علی (ع) فرمود: علی پس از من تأویل آنچه را مردم ازقرآن نمی‌دانند؛ به آنها می‌آموزد.[۱۳] و علی (ع) فرمود: "سَلُونِي‌ عَن‌ كِتَابِ اللهِ‌ عزوجل فَوَاللَّهِ مَا نَزَلَتْ آيَةٌ مِنْهُ فِي اللَّيْلِ وَالنَّهَارَ وَلَا مسیر وَلَا مقام إِلاَّ وَ قَدْ أَقرَأَنِیهَا رَسُولِ اللهِ وَ عَلَّمَنِی تَأوِیلَهَا"[۱۴]»[۱۵].
۳. حجت الاسلام و المسلمین موسوی؛
حجت الاسلام و المسلمین موسوی، در کتاب «گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی» در این‌باره گفته‌ است:

«راسخان در علم کسانی هستند، که بر خوردار از دانش استوار و حقیقی‌اند، دانشی که تغییر و تحول در آن راه ندارد و دانشی است که خدا بر صفحه قلب خاصان از بندگانش که پیامبران و امامان‌اند تابانیده، چنان که از حضرت صادق (ع) روایت شده «نَحْنُ‏ الرَّاسِخُونَ‏ فِي‏ الْعِلْمِ‏ وَ نَحْنُ‏ نَعْلَمُ‏ تَأْوِيلَه‏»[۱۶]. آری تنها دانشی که دگرگونی نمی‌یابد و با دانش همه دانشمندان تفاوت دارد. دانش پیامبران و امامان (ع) است که تا قیامت ثابت است؛ زیرا دانش آنان الهی و لدنی و بر اساس مشاهده صادقانه قلب آنان نسبت به حقایق است. و بی‌تردید چنین قلب‌هایی هرگز در تماشای حقايق و یافتن واقعیت‌ها و اسرار ظاهر و باطن هستی خطا نمی‌کنند[۱۷].

بنابراین، رسول اکرم و جانشینان وی از "راسخین در علم" هستند، همان کسانی که خداوند علم‌شان به تأویل قرآن را در کنار علم خویش قرار داد و عالم بودن ایشان را به تأویل قرآن مجید و کتاب آسمانی در عرض علم خود قرار داده است و چگونه با علمی که از صفحه جان، غایب است تأویل آن را می‌دانند؟ و چگونه خداوند علم ایشان را کنار علم خویش قرار می‌دهد در حالی که آن علم نزدشان حضور ندارد و از آن اطلاعی ندارند؟[۱۸]»[۱۹].
۴. حجت الاسلام و المسلمین منصورآبادی؛
حجت الاسلام و المسلمین محمد منصورآبادی در کتاب «راسخان در علم از دیدگاه فریقین» در این‌باره گفته‌‌اند:

«در این‌باره که آیا راسخان در علم فقط معصومین هستند یا این عنوان علما را هم شامل می‌شود دو نظر عمده وجود دارد: اول: پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) که جانشینان به حق ایشان می‌باشند به تنهایی راسخ در علم هستند و منحصراً عالم به تأویل بوده و به حقایق قرآن آگاه هستند. دوم: پیامبر (ص) و "ائمه (ع)" برترین راسخان در علم هستند و رسوخ در علم شامل سایر علما نیز می‌باشد.

یاد آوری می‌شود که دیدگاه برخی از علمایی که در این قسمت ذکر می‌شود ممکن است قبلا به آن اشاره شده باشد. هرکدام از این دو قول قائلین و دلالیل خود را دارد که به بررسی آن خواهیم پرداخت:

  • قول اول: "راسخان در علم فقط پیامبر (ص) و ائمه (ع) هستند" (...). مرحوم طیب نیز راسخان را منحصر در محمد (ص) و آل محمد (ع) دانسته و استدلال خود را اینگونه بیان می‌کند: مراد از راسخين در علم يعنى ثابت در جميع آنچه اطلاق علم بر او مي‌شود و كلمه راسخ به معنى ثابت دلالت دارد بر اينكه جهل و شك و سهو و نسيان در او راه ندارد و اين معنى عصمت است و معصوم منحصر به محمّد (ص) و آل او (ع) است‏. هرچند که شاید معصوم از گناه به دیگران نیز اطلاق شود اما این نوع عصمت انحصاری است [۲۰]. ایشان نیز انحصار در عصمت از شک و نسیان را برای پیامبر (ص)و اهل بیت (ع) ثابت می‌کند و سپس آنها را تنها راسخان در علم، که تأویل قرآن را می‌دانند معرفی می‌نماید (...)

نتيجه: استدلالات کسانی که قول اول را پذیرفته اند از این قرار می‌باشد:

دلیل اول: دلیل اصلی و اولی همه قائلین این قول که از علمای شیعه هستند انحصاری است که از روایات فهمیده می‌شود و این روایات چند بخش می‌باشند.

  • الف: روایاتی که اهل بیت (ع) خود را منحصرا راسخان در علم و عالمان به تأویل دانسته‌اند مثل این روایت: جمعی از یاران نقل کردند از احمد بن محمد از حسین ابن سعید از نضر ابن سوید از ایوب ابن حر از عمران ابن علی از ابی بصیر از امام صادق (ع) نقل می‌کنند که حضرت فرمودند: "تنها ما راسخان در علم هستیم و ما تأویل را می‌دانیم".[۲۱] یا مثل روایتی دیگر که امام (ع)، آل محمد (ع) را راسخ در علم معرفی کرده و می‌فرماید باقی امت مأمور به اقرار به ندانستن هستند. راسخان‏ در علم، ما آل محمّد هستيم و خداوند به ساير امّت دستور داده كه بگويند: به آن ايمان آورديم و همه از طرف پروردگار ماست[۲۲].
  • ب: در دسته دیگری روایاتی است که اهل بیت (ع) را به تنهایی قرین کتاب قرار داده است مثل این روایت: ابوالقاسم کوفی روایت کرده است: امام در مورد این آیه ﴿وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْم فرمودند: راسخان در علم کسانی هستند که رسول خدا (ص) آنها را قرین و در کنار قرآن قرار داد و خبر داد که راسخان و قرآن از هم جدا نمی‌شوند تا بر حوض کوثر وارد شوند‏. [۲۳] و هم چنین حدیث مشهور و گرانقدر ثقلین این مطلب را تایید می‌کند. و به خوبی معلوم است که اگر غیر از ائمه اطهار (ع) کسی دیگر راسخ در علم بود در این روایات از آنها یاد می‌شد. و از طرف دیگر تنها آل محمد (ع) هستند که به صورت انحصاری قرین و ثقل کتاب هستند.
  • ج: دسته‌ای دیگر از روایات حسادت‌کردن مردم به اهل بیت (ع) را می‌رساند و این خود نشان می‌دهد یقینا رسوخ در علم ویژگی خاصی است که مردم به آن حسادت می‌کنند والا اگر علما این ویژگی را داشتند دیگران نیز سعی و تلاش کرده و آن را به دست می‌آوردند. ابوالقاسم کوفی می‌گوید: اميرالمؤمنين (ع) فرموده كجايند كسانى كه خيال مي‌كنند راسخين‏ در علم غير از ما هستند از دروغ و ستمگرى و حسادتى كه به ما دارند چون خداوند ما را سربلند كرده و ايشان را پائين آورده و به ما لطف نموده و آنها را محروم كرده است‏. در این روایت امام (ع) هرکس که خود را راسخ در علم معرفی کند دروغگو، ستمگر و حسود، خطاب نموده و می‌فرماید این مقام رسوخ فقط و فقط در ما اهل بیت (ع) است. و هم چنین در روایت دیگری آمده است: روایت کرده یعقوب ابن یزید از ابن ابی عمیر از سیف ابن عمیرة از ابی صباح کنانی گفت امام صادق (ع) فرمودند: ای اباصباح ما قومی‌هستیم که خداوند طاعتمان را واجب کرد و انفال و اموال برگزیده برای ماست و ما راسخان در علم هستیم وما مورد حسد مردم هستیم همانطور که خداوند فرمود: ﴿أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ [۲۴]. از این روایت استفاده می‌شود راسخان منحصرا ائمه (ع) هستند زیرا باقی صفات و ویژگی‌هایی که در روایت آمده مانند صاحب انفال و سود خاص اموال منحصر به امامان معصوم (ع) می‌باشد.

در نتیجه روایات بسیار دیگری نیز موجود است که در آنها معصومین (ع) خود را به تنهایی راسخ در علم و عالم به تأویل معرفی نموده‌اند و هرگز دیده نشده است که اهل بیت (ع) شخص دیگری را راسخ در علم بخوانند.

دلیل دوم: عصمت و جانشینی رسول خدا (ص) دلیل بر منحصر بودن راسخان در ائمه (ع) است و به گفته شیخ مفید و مرحوم طیب همانطورکه عصمت از خطا و نسیان منحصر در رسول (ص) و ائمه هدی (ع) است دانستن تأویل و رسوخ در علم نیز منحصر در این بزرگواران است.

دلیل سوم: سیاق آیه نشانگر مدح و ستایش گروه خاصی از بندگان حق تعالی می‌باشد و همین سیاق باعث انحصار رسوخ و علم به تأویل در رسول خدا (ص) و ائمه (ع) می‌شود در غیر این صورت خداوند آیه را عام بیان می‌کرد تا شامل علماء و... نیز گردد.

دلیل چهارم: علم به تأویل اکتسابی نبوده بلکه علم و موهبت الهی است که خداوند به گروه خاصی عطا کرده است. همین علم خاص را خداوند از راه وحی بر قلب پیامبر (ص) نازل کرده است و ایشان نیز به امیرمؤمنان (ع) و همینطور علی (ع) به ائمه دیگر انتقال داده اند در این صورت تنها رسول اکرم (ص) و اهل بیت (ع) او هستند که دارای این علم بوده و دیگران از آن بی‌بهره می‌باشند.

  • قول دوم: "علما نیز راسخ در علم هستند". فخر رازی نیز راسخان در علم را عموم عالمانی می‌داند که اولاً: علم بی‌انتهای خدا را با دلائل قطعی می‌شناسند. ثانیاً: می‌دانند قرآن کلام خداست و خداوند بیهوده و باطل نمی‌گوید. این دلیل مدح آنان است و وقتی این را از خارج دانستیم دیگر به ظاهر آیه بسنده نمی‌کنیم و می‌گوییم فقط خداوند است که تأویل آیات را می‌داند. "پس خداوند در آیه معنای عامی‌را برای راسخان اراده کرده است و آن علمایی است که دو شرط بالا را داشته باشند" (...)»[۲۵].
۵. حجت الاسلام و المسلمین ردایی؛
حجت الاسلام و المسلمین ردایی در مقاله «قرآن و مرجعیت علمی اهل بیت در تأویل» در این‌باره گفته است:

«برخورداری از علم رسول خدا (ص)؛ بنابر آنچه در بعضی احادیث، مانند حدیث ابی جعفر (ع) آمده است: راسخین در علم، کسانی‌اند که در دانش آنان جای شک و تردید نیست و معلومی را که بیان می‌کنند جای خدشه و ایراد نمی‌گذارد. و همین ویژگی را نشانه جانشین رسول خدا بودن بیان کردند؛ چراکه خلأ علمی رسول خدا در میان مردم پس از رحلت آن حضرت به دلیل بی‌پاسخ ماندن بسیاری مسائل علمی و معارف دینی نابود کردن حق امتها در زمانهای بعدی است و این خلاف حکمت می‌باشد. در نتیجه، به حکم عقل و نقل می‌بایست کسانی پس از رسول خدا (ص)، برخوردار از علم رسول خدا (ص) بوده باشند و آنها با توجه به همین ویژگی و دلالت بعضی از احادیث دیگر و بعضی از آیات، غیر از اهل بیت (ع) معصوم نبوده‌اند[۲۶].

إخبار از معانی باطن قرآن؛ امیر المؤمنین (ع) در سخنی می‌فرماید: «ذَلِكَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ وَ لَنْ يَنْطِقَ، وَ لَكِنْ أُخْبِرُكُمْ عَنْهُ أَلَا إِنَ‏ فِيهِ‏ عِلْمَ‏ مَا يَأْتِي‏، وَ الْحَدِيثَ‏ عَنِ‏ الْمَاضِي‏، وَ دَوَاءَ دَائِكُمْ، وَ نَظْمَ مَا بَيْنَكُم‏‏»[۲۷]. از اینکه حضرت فرمود: اگر می‌توانید قرآن را به سخن در بیاورید، ولی چنین نخواهد شد، یعنی از اسرار و باطن خود چیزی نمی‌گوید، اما من از اسرار و باطن قرآن خبر می‌دهم و ناگفته‌های آن را درباره هر امری بازگو می‌کنم. بنابراین، آگاهی از باطن و اسرار قرآن کریم نیز از امتیازات اهل بیت و راسخون در علم است و به تعبیری، کسی به تأویل قرآن راه می‌یابد که خود به "مقام مکنون" رسیده باشد[۲۸] برخورداری از مراتب عالی طهارت؛ در روایت أنس آمده که از نبی اکرم درباره راسخون در علم پرسیدند و حضرت فرمود: راسخون در علم کسانی‌اند که به سوگند خویش ماندگار و در گفتار راستگو و قلبی مستقیم و عفت و پاکدامنی برخوردارند[۲۹] البته صفات مذکور نشان از تحقق مراتب متعدد آن برحسب افراد مختلف است، و هرکس که متّصف به این صفات بشود و دانش او در راستای متّصف شدن به این صفات در خارج باشد، مشمول مرتبه‌ای از مراتب این صفات قرار می‌گیرد؛ اما مصداق کامل و نمونه برای این صفات، وجود اهل بیت (ع) عصمت است. برعکس، اگر کسی به حقیقت این صفات متّصف نباشد و دانش ظاهری را در راستای بهره‌برداری عمل درست و مطابق با روح شریعت قرار ندهد، به باطن قرآن و حقایق آن بهرهای نخواهد برد و شاید به همین جهت حضرت صادق (ع) به ابو حنیفه فرمود: «مَا وَرَّثَكَ اللَّهُ‏ مِنْ‏ كِتَابِهِ‏ حَرْفاً ‏‏»[۳۰]»[۳۱].
۶. حجج الاسلام و المسلمین اکبرنژاد و محمدی؛
حجج الاسلام و المسلمین اکبرنژاد و محمدی در مقاله «بررسی سندی و دلالی احادیث راسخون فی العلم» در این‌باره گفته‌اند:

«با بررسی احادیث "راسخون فی العلم" معلوم می‌شود که دو رویکرد کلی نسبت به راسخان در علم وجود دارد؛ رویکرد نخست آنکه راسخان در علم به تأویل آیات قرآن آگاه‌اند و رویکرد دوم آنکه، راسخان در علم به تأویل متشابهات قرآن آگاه نیستند، آنها کسانی هستند که به جهل خود در برابر تأویل آیات متشابه اقرار دارند و از تکلف بی حاصل در کسب دانشی که از فهم آنها خارج است، خودداری می‌ورزند. البته این رویکرد قابل توجیه و نقد است و باید گفت بنا بر دلایل روشن عقلی و نقلی و به شهادت روایات صحیح السند و صریح الدلاله، راسخان در علم به تأویل آیات قرآن آگاه هستند و وجود متشابهات در قرآن بنا بر حکمت الهی و ظهور مسائل جدید در گذر زمان و نیاز مبرم پاره‌ای از آیات الهی به تبیین، نیز مؤید آن است.

در مسئله آگاهی از تأویل، در روایات "راسخون فی العلم"، نیز باید گفت دو رویکرد نسبت به تأویل وجود دارد؛ رویکرد نخست شامل روایاتی است که مراد از تأویل را آگاهی از معانی پنهان معارف قرآنی می‌داند که جز از طریق پیوند با وحی الهی حاصل نمی‌شود. از این منظر راسخان در علم، تنها بر پیامبر (ص) و ائمه معصومین (ع) تطبیق شده است. رویکرد دوم، مراد از تأویل را آگاهی از ابعاد باطنی و عمیق آیات قرآن می‌داند که فراتر از ظاهر تنزیلی آن به نظر می‌آید و با توجه به گستره معنایی باطنی از سویی و مراتب گوناگون افهام بشری از سوی دیگر، بهره با عالمانی خواهد بود که بیشتر به فرهنگ قرآن آشنا بوده و ضمن آگاهی به علوم نقلی و عقلی مرتبط با معارف قرآن، بیشتر با منبع معرفت بخش الهی و یا سنت نبوی ارتباط داشته باشند. از این رو رویکرد نخست، از لحاظ دلالت، در اختصاص علم تأویل به اهل بیت (ع) ظهور دارد و تنها عالمان به علمِ تأویل و راسخان در علمِ حقیقی، ائمه (ع) هستند. که علم آنها از منبع وحی دریافت شده است، چنان که از معنای "راسخ در علم" دریافت می‌شود که همانند با ریشه لغوی آن، به معنای پای بندی به علم و ریشه داری در علم است. اما رویکرد دوم، علم به تأویل را مختص اهل بیت (ع) ندانسته و راسخان در علم را اعم از معصومین (ع) شمرده است. اما با بررسی روایاتی که در این باره آمده است اثبات شد که نسبت دادن راسخ در علم، به غیر اهل بیت (ع) به معنای نفی نکردن فهم بشری از درک معانی ظاهری و مفاهیم قرآنی است نه به معنای آگاهی آنان از علم تأویل؛ چون از صریح روایاتی که ذکر شد به آسانی این انحصار را می‌توان فهمید. اشاره به این نکته مفید خواهد بود که لحن و سیاق روایات ذکر شده در تعیین ائمه (ع) به عنوان عالمان به تأویل، لحن بیان مصداق نیست هر چند در برخی موارد دیگر می‌توان این را گفت اما چگونگی بیان روایات و نیز نوع انحصاری که در برخی از آنها آمده صرف بیان مصداق را رد می‌کند؛ بلکه در صدد بیان معنی آیه و به نوعی مشخص کردن تفسیر آن هستند.

حاصل سخن آنکه، تحت پرتو شواهد فراوان احادیث "راسخون فی العلم"به دست می‌آید که علاوه بر خداوند، راسخان در علم نیز به تأویل آیات قرآن آگاهی دارند و بنا بر روایات تفسیری و غیر تفسیری معتبر و صریح الدلاله، معصومین (ع) به عنوان پیشوایان دینی، راسخان حقیقی علم و عالمان حقیقی تأویلند»[۳۲].
۷. آقای حسینی؛
آقای حسینی در کتاب «هادیان در کلام امام هادی» در این‌باره گفته است:

«﴿وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ [۳۳] ابی بصیر از امام صادق (ع) نقل می‌کند که فرمود: " "نحن الراسخون فی العلم و تحت تعلم تأويله"[۳۴]؛ چون خداوند متعال تأویل قرآن را به ما یاد داده است. بیایید تحذی کنیم. به دنیا اعلام می‌کنیم که هر کس ادعا دارد تأویل قرآن را می‌داند، بیاید و اثبات کند. این را بدانید که سنی‌ها در تأویل قرآن بالاتر از سدی و مقاتل بن سلیمان و ابن عباس ندارند. ما می‌گوییم امیرالمؤمنین و حضرت صدیقه طاهره و فرزندان آنها سلام الله عليهم أجمعين پر از تأویل قرآن هستند. بفرمایید کدام بیشتر و بهتر و دقیق تر تأویل قرآن را می‌دانند.

امام علی (ع) می‌فرماید: ما راسخان در علم هستیم؛ یعنی: کسی که دانش در جان او رسوخ کرده و هیچ گاه دانش وی از بین نمی‌رود. مانند این که اگر کلید حذف رایانه را بزنی، تمامی علوم ذخیره شده در دیسک پاک می‌شود؛ اما می‌توانی آن علوم را در دیسک سخت حفظ کنی و کلمه رمز برایش بگذاری تا دیگر به این آسانی از بین نرود. "اینها راسخ در علم‌اند" یعنی : علومی که دارند، هیچ‌گاه از ذهن و جانشان پاک نمی‌شود. برید بن معاویه روایتی را از یکی از دو امام باقر (ع) یا صادق علی نقل می‌کند. این چنین می‌گوید؛ چون این اصحاب افراد ثقه و مطمئنی بودند و سعی می‌کنند که نقلشان متقن و دقیق باشد. او دربارهی تأویل آیه فوق‌الذکر از یکی از آن دو امام می‌پرسد. آن حضرت در پاسخ می‌فرماید: "رسول الله أفضل الراسخين في العلم"؛[۳۵] سرچشمه علم آنجاست. یعنی: خداوند عز و جل همه ی کدها را به پیغمبر داده؛ کلید را به دست او داده است. وقتی آن کلید را می‌زند، آینده را می‌بیند و تمام حقایق را مشاهده می‌کند. "قد علمه الله - عز وجل - جميع ما أنزل عليه من التنزيل و التأويل"[۳۶]»[۳۷].
۸. آقای بنی‌سعید لنگرودی؛
آقای سید محمد جواد بنی‌سعید لنگرودی در کتاب «شرب مدام در تبیین علم امام» در این‌باره گفته‌ است: «[از امام علی (ع) نقل است که فرمود:] "بدان ای بنده خدا، که راسخین در علم کسانی هستند که خداوند ایشان را از فرو افتادن در موانعی که بر سر راه غیب وجود دارد، بی‌نیاز فرمود؛ در حالی‌ که اقرار دارند که تفسیر مجهولاتی از غیب محجوب را نمی‌دانند. پس گفتند: به آن ایمان می‌آوریم که تمامش از نزد پروردگارمان است. و خداوند ایشان را بخاطر اعتراف به ناتوانی بر آنچه علم ندارند، ستوده؛ و ترک تعمق ایشان در آنچه که تکلیف ندارند از کنه آن جستجو کنند را "رسوخ" نامیده است"[۳۸]. بنا بر تفسیری که راسخین در علم را ائمه (ع) می‌داند، معلوم می‌شود که در مقابل ایشان هم غیب محجوب قرار دارد، غیبی که در پرده است و خداوند ایشان را از در افتادن با موانعی که بر سر راه فهم این غیوب می‌باشد بی‌نیاز کرده، و ترک تعمقشان را ستوده است»[۳۹].
۹. آقای مطهری (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
آقای منصف علی مطهری در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم ائمه از نظر عقل و نقل» در این‌باره گفته‌ است: «برید بن معاویه از یکی از دو امام باقر (ع) یا صادق (ع) روایت کرده در تفسیر قول خدای عز و جل: ﴿وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ؛ که فرمود: رسول‌الله افضل راسخون در علم است، خدای عز و جل به او آموخته است هر چه را بدو فرو فرستاده از تنزیل و تأویل، خدا چیزی را که تأویل آن را نمی‌‏دانست به وی نازل نمی‌‏کرد و اوصیاء پس از وی هم همه آن را می‌‏دانند و آن کسانی که تأویل آن را نمی‌‏دانند چون عالم راسخ در علم که میان آنها است از روی علم به آنها بگوید خدا پذیرش آنها را اعلام کرده به قول خود که: می‌‏گویند ما بدان ایمان داریم همه آن از نزد پروردگار ما است قرآن خاص دارد و عام، محکم دارد و متشابه، ناسخ دارد و منسوخ، و راسخون در علم همه را می‌دانند[۴۰].
۱۰. آقای افسردیر و خانم فضلی‌نژاد؛
آقای افسردیر و خانم فضلی‌نژاد در مقاله «بررسی مصادیق راسخان در علم در نگاه مفسران» در این‌باره گفته‌ است:

«در روایات شیعی، راسخان در علم یا آگاهان به علم تأویل، تنها در مورد پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) ایشان ذکر شده؛ ولی در منابع اهل سنت از ابن عباس نقل شده که گفته من از عالمان به تأویل و راسخان در علم هستم. در ذیل به ذکر این روایات و بررسی و نقد آنها می‌پردازیم. برید عجلی از امام باقر (ع) یا امام صادق (ع) نقل می‌کند که درباره آیه شریفه ﴿وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ[۴۱] فرمودند: پیامبر اکرم (ص) افضل راسخین در علم است. خداوند او را از تأویل و تنزیل تمام آنچه نازل فرموده، آگاه نموده و هرگز چیزی بر پیغمبرش نازل نمی‌کنند مگر این که تأویلش را به او تعلیم نماید[۴۲].

جانشینان پیامبر (ص) نیز پس از ایشان، عالم به تمام آنها هستند. کسانی که از تأویل قرآن بی‌اطلاعند اگر آگاهان تأویل آنها را از تأویل آیه مطلع سازند، خداوند با این آیه از طرف آنها چنین جواب داده: ﴿يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا[۴۳] قرآن دارای خاص و عام، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ است. راسخین در علم به این مطالب آگاهند. این روایت از دو بخش تشکیل شده، بخش اول مربوط به تأویل و در صدر روایت آمده، این بخش مخصوص پیامبر (ص) و ائمه (ع) است؛ زیرا در این روایت ذکر شده که خداوند علم آن را به ایشان تعلیم داده و اگر علم به تأویل از قبیل علوم اکتسابی بود دیگر نیازی به ذکر "قَدْ عَلَّمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ جَمِيعَ مَا أَنْزَلَ عَلَيْهِ مِنَ التَّنْزِيلِ وَ التَّأْوِيلِ" نبود. بخش دوم و ذیل حدیث که در آن از علم به خاص و عام، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ خبر داده از مقوله تفسیر و بین همه افراد مشترک است.(...) به طور کلی باید گفت که کسی به تأویل راه می‌یابد که خود به "مقام مکنون" رسیده باشد، از این رو وقتی شخصیتی مانند قتاده به امام باقر (ع) گفت: من با بسیاری از دانشمندان مصاحبه و مناظره کرده و مجالس علمی بسیاری دیده‌ام؛ اما نزد کسی چون شما این گونه مرعوب نشده‌ام، امام باقر (ع) فرمود: "أَنْتَ بَيْنَ يَدَيْ ﴿بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ " و ضمناً سبب محرومیت آنها را دوری از معدن علم و کتاب الهی خواند. در مقابل، امام صادق (ع) به ابو حنیفه فرمود: خداوند یک حرف و مطلب از قرآن کریم را به تو ارث نداده است.[۴۴].

خداوند به هر کس بخواهد، علم تأویل را می‌دهد. در صورتی که عاطفه بودن "واو" را در ﴿وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ[۴۵] بپذیریم؛ بیان‌گر این است که آنها باید در علم به تأویل با خداوند شریک باشند و این علم باید از یک سنخ باشد. از سویی علم خداوند ازلی و ابدی است نه از مقوله علوم تحصیلی؛ ولی علم انسان این گونه نیست. یک قسم از علوم را به صورت تحصیلی کسب می‌کند و یک سری را با تعلیم الهی. بنابراین کسی که عالم به تأویل است حتماً علم خود را از خداوند گرفته نه از راه تحصیل در غیر این صورت، علم تأویل او هم سنخ با علم خداوند نمی‌شود. پس، نمی‌توان قبول کرد که موول با تلاش و تفکر بتواند به علم تأویل دست یابد، بلکه لازمه دستیابی به آن، طهارت و پاکی دل است که تنها درباره معصومین (ع) صدق می‌کند و خداوند در آیه تطهیر هرگونه رجس را از ایشان برطرف نموده است. ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۴۶].

اما آنچه از ابن عباس روایت شده که: "عن ابن عباس قال: أنا ممن یعلم تأویله"[۴۷] به نظر می‌رسد تأویل در آن زمان، هم معنای تفسیر بوده نه به معنای خاصی که در تأویل ذکر شد و اگر "تأویل" به معنای "تفسیر" باشد، علم آن به عترت طاهره (ع) اختصاص ندارد و هر کسی می‌تواند با تحصیل مبادی و مبانی، بدان دست یابد؛ زیرا قرآن کریم برای هدایت مردم است و همگان را به تدبر در آیات خویش فرا می‌خواند. افزون بر این، اگر دسترسی به قرآن کریم برای همگان ممکن نبود، ائمه (ع) نمی‌فرمودند: روایات ما را بر آن عرضه کنید. قرآن کریم علاوه بر اینکه تمامی علوم و معارف را در بر دارد و از دیدگاه تفسیری و الفاظ و مفاهیم، از آن استفاده ادبی، اصولی، فقهی، کلامی، فلسفی و عرفانی می‌شود، دارای "تأویل" نیز هست که هرگز با لغت، ادبیات، فقه، اصول و مانند اینها به دست نمی‌آید. آیات قرآن به وفور، بهشت را دو گونه تقسیم می‌کند: "جنة اللقاء" و "جنات حسی ظاهری". فهمیدن هر دو قسم، به ویژه جنات حسی: ﴿جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا[۴۸] آسان است؛ اما فهمیدن ﴿مَّثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ أُكُلُهَا دَائِمٌ[۴۹] دشوار است؛ زیرا در این آیه سخن از متل بهشت است، بنابراین خود بهشت یا "تأویل" و "ممتل" این مل، چیز دیگری است که فهمش مقدور هر کسی نیست[۵۰]»[۵۱].
۱۱. خانم میرشمسی (عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی تهران شمال).
خانم صدیقه میرشمسی در مقاله «تأویل در قرآن» در این‌باره گفته‌ است:

«در تفسیر کافی و عیاشی از حضرت صادق (ع) روایت شده که فرمودند: "نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ وَ نَحْنُ نَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ"؛[۵۲] در روایت دیگر آمده: پس رسول خدا برترین راسخان در علم است که در حقیقت خداوند، تنزیل و تأویل همه آیات را برای وی بیان فرموده است.[۵۳] در کتاب احتجاج از امیرالمؤمنین (ع) در حدیثی آمده: خداوند تعالی به دلیل وسعت رحمت و رأفتش بر بندگان و به دلیل اینکه می‌داند کسانی کلام او را تبدیل می‌کنند، کلامش را بر سه قسم قرار داد:

  1. قسمی که هم عالم و هم جاهل آن را می‌فهمند.
  2. قسمی که آن را نمی‌فهمند مگر کسانی که صفحه ذهنشان را صفا داده و دارای احساسی لطیف و تشخیصی صحیح باشند؛ یعنی آن کسانی که خداوند سینه آنان را برای اسلام گشاده گردانیده است.
  3. قسمی که آن را نمی‌فهمند مگر خدا و رسولانش و راسخون در علم[۵۴]

سیدرضی در این باره می‌نویسد: دسته‌ای از علما ﴿وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ[۵۵]. را جمله استینافی گرفته‌اند و در این صورت همه علما را از دانستن تأویل و حقیقت آن و استنباط غوامض قرآن خارج کرده و علما را از مرتبه‌ای که استحقاق آن را دارند، پایین آورده با اینکه خداوند به علما راه و روش و نوری اعطا کرده تا در پرتو آن با توفیق الهی تاریکی‌ها را پشت سر نهاده و معارف حقّه الهی را درک کنند. دسته‌ای دیگر از علما، "وقف" را بعد از ﴿وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ قرار داده‌اند؛ یعنی "واو" را عطف گرفته و علما را در مرتبت علم به تأویل داخل کردند و این قولی است که از ابن عباس روایت شده است. اما محققون علما به یک منزلت میانه‌ای قائل شدند که در آن نه آن چنان هستند که هیچ از تأویل قرآن ندانند و نه اینکه به آنان جمیع منزلت علم تأویل اعطا شده باشد، بلکه می‌گویند: "اِنّ فی التأویل ما یعلمه العلماء و فیه ما لا یعلمه الاّ الله تعالی" و قول راسخون در علم که می‌گویند: ﴿آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا[۵۶] دلالت می‌کند بر تسلیم بودن آنان در آنچه نمی‌دانند از تأویل متشابه مانند: وقت قیامت و مانند آن[۵۷] نیز فرموده: "ما یعلم جمیع المتشابه الاّ الله"؛ یعنی علم به همه متشابهات مختص خداست. زیرا چه بسا چیزهایی در قرآن هست که انسان با تحصیل مقدمات آن، می‌تواند به آنها علم حاصل کند و چه بسا چیزهایی هست که دانستن آن در توان بشر نیست.

راغب اصفهانی نیز قائل به حد وسطی بین دو نظر شده و گفته است: متشابه بر سه قسم است:

  1. آیاتی که راهی برای آگاهی و وقوف بر آن نیست ، مثل وقت وقوع قیامت و خروج دابّة الارض و مانند آن.
  2. آیاتی که برای انسان راهی به سوی شناسایی آنها وجود دارد، مثل الفاظ غریب و احکام مشکل و مبهم قرآن (که اگر مقدمات شناسایی آن برای انسان فراهم شود مثل دانستن لغت و نحو و بیان و بدیع و معانی، اسباب نزول و... آن معانی دانسته می‌شود).
  3. نوعی از متشابه که مردد بین امرین است و جایز است معرفت و شناسایی به حقیقت آن ، که مخصوص راسخین در علم است و این همان است که پیامبر در مورد حضرت علی(ع) دعا کرد: "اَللهُمَّ فَقِّههُ فِی الدِّینِ وَ عَلِّمهُ التَّأوِیلَ"[۵۸]و همین مطلب را در مورد ابن عباس هم گفته است»[۵۹].

پرسش‌های وابسته

  1. منابع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  2. آیا شیوه دستیابی معصوم به علم با دیگران مشترک است یا متفاوت؟ (پرسش)
  3. رابطه قرآن با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  4. رابطه علم لدنی با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  5. رابطه روح یا روح القدس با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  6. آیا ارتباط با ارواح می‌تواند یکی از منابع علم معصوم باشد؟ (پرسش)
  7. رابطه وحی یا الهام با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  8. رابطه تحدیث با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  9. رابطه نقر در گوش و نکت در دل با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  10. رابطه رؤیای صادق با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  11. رابطه کشف یا شهود با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  12. رابطه امام مبین یا کتاب مبین با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  13. رابطه ام الکتاب با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  14. رابطه کتاب اعمال با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  15. رابطه علم‌الکتاب با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  16. رابطه لوح یا لوح محفوظ با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  17. رابطه عرش با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  18. رابطه مصحف فاطمه یا کتاب‌هایی مثل جفر با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  19. رابطه عمود نور با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  20. رابطه اسم اعظم با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  21. رابطه وراثت از پیامبر یا امام پیشین با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  22. رابطه الف باب با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  23. علم معصوم امام به طور مستقیم از جانب خدا به او داده می‌شود یا با وساطت پیامبر خاتم؟ (پرسش)
  24. آیا تعلیم اسماء با علم معصوم ارتباط دارد؟ (پرسش)
  25. آیا علم ویژه معصوم قابل تعلیم و انتقال به دیگران است؟ (پرسش)
  26. دیدگاه‌های دانشمندان مسلمان در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    1. دیدگاه‌های دانشمندان عرفان اسلامی در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    2. دیدگاه‌های دانشمندان فلسفه و حکمت اسلامی در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    3. دیدگاه‌های دانشمندان تفسیر در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    4. دیدگاه‌های دانشمندان حدیث در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    5. دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب امامیه در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    6. دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب معتزله در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    7. دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب اشعریه در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    8. دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب اباضیه در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    9. دیدگاه فرقه وهابیت در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)

منبع‌شناسی جامع علم معصوم

پانویس

  1. اما آن (قرآن) آیاتی روشن است در سینه کسانی که به آنان دانش داده‌اند؛ سوره عنکبوت، آیه: ۴۹.
  2. اصول کافی، کتاب الحجة، " بَابُ أَنَ‏ الرَّاسِخِينَ‏ فِي‏ الْعِلْمِ‏ هُمُ‏ الْأَئِمَّةُ (ع) ‏‏" و نیز باب " بَابُ أَنَ‏ الْأَئِمَّةَ قَدْ أُوتُوا الْعِلْمَ‏ وَ أُثْبِتَ‏ فِي‏ صُدُورِهِم‏ ‏‏".
  3. تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش؛ سوره آل عمران، آیه:۷.
  4. " فَرَسُولُ اللَّهِ (ص) أَفْضَلُ‏ الرَّاسِخِينَ‏ فِي‏ الْعِلْمِ‏ قَدْ عَلَّمَهُ‏ اللَّهُ‏ عَزَّ وَ جَلَ‏ جَمِيعَ مَا أَنْزَلَ عَلَيْهِ مِنَ التَّنْزِيلِ وَ التَّأْوِيلِ وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُنْزِلَ عَلَيْهِ شَيْئاً لَمْ يُعَلِّمْهُ تَأْوِيلَهُ وَ أَوْصِيَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ يَعْلَمُونَهُ كُلَّهُ‏‏‏"؛الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏۱، ص ۲۱۳.
  5. پژوهشی در باب علم امام، ص۶۹.
  6. «در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش».
  7. مقاله امام حسین و علم شهادت
  8. ترجمه و تفسیر نهج البلاغه ج۲۴، ص۱۵۵.
  9. «کجایند کسانی که گمان کرده‌اند که راسخان در علم آنهایند نه ما؟ آنان دروغ می‌گویند و به حق ما تجاوز می‌کنند. خداوند، ما را بالا برده و آنها را پست کرده است و به ما بخشیده و آنها را محروم ساخته است»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۴۴، مناقب ابن‌شهرآشوب، ج۱، ص ۲۸۵ و غرر الحکم ش ۲۸۲۶.
  10. اصول کافی، ج۱، ص ۲۱۳.
  11. «در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش»؛ سوره آل عمران، آیه ۷.
  12. کافی،ج۱، ص۲۱۳، ح۲. تفسیر العیاشی،ج۱، ص۱۶۴.
  13. شواهد التنزیل لقواعد التفضیل‏، ج۱، ص۳۹.
  14. «پیرامون کتاب خدا از من بپرسید که بخدا سوگند آیه‌ای از آن در شب یا روز و در طول راه یا جایگاه نازل نشده مگر آنکه پیامبر خدا قرائت آن را با تأویلش به من آموخته است»؛ الأمالی، شیخ طوسی، ص۵۲۳، ح۱۱۵۸، مجلس۱۸.
  15. علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن، ص۱۹۹.
  16. راسخان در دانش ما هستیم و ما به تأویل قرآن آگاهیم؛ الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏۱، ص ۲۱۳.
  17. اهل بیت (ع) عرشیان فرش‌نشین، حسین انصاریان، ص۵۳۵-۵۳۶.
  18. محمد حسین مظفر، علم الإمام، ص ۴۱.
  19. گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی؛ ص: ۲۶۰.
  20. طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۱۴.
  21. "عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ الْحُرِّ وَ عِمْرَانَ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: نَحْنُ‏ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ وَ نَحْنُ نَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ"؛ كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - الإسلامية)، ج۱، ص ۲۱۳.
  22. "﴿وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْم الرَّاسِخُونَ‏ نَحْنُ آلُ مُحَمَّدٍ وَ أَمَرَ اللَّهُ سَائِرَ الْأُمَّةِ أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا"؛ هلالى، سليم بن قيس، كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج۲، ص ۷۷۱.
  23. "أَنَّ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مَنْ قَرَنَهُمُ الرَّسُولُ بِالْكِتَابِ وَ أَخْبَرَ أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض"؛ ابن‌شهرآشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبي طالب (ع) (لابن شهرآشوب)، ج۱، ص ۲۸۵.
  24. سوره نساء، آیه: ۵۴.
  25. راسخان در علم از دیدگاه فریقین، ص ۱۸۴-۱۹۳.
  26. کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۲۴۲.
  27. نهج البلاغه، خ ۱۵۸.
  28. جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۱۳، ص ۲۳۱.
  29. سیوطی، الدر المنثور، ج۲، صص۷ و۱۵۱.
  30. علامه مجلسی،بحار الانوار ،ج۲ ،ص۲۹۳.
  31. قرآن و مرجعیت علمی اهل بیت در تأویل؛ ص ۱۲۷ - ۱۲۸.
  32. بررسی سندی و دلالی احادیث راسخون فی العلم، ص ۶۰.
  33. تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش؛ سوره آل عمران، آیه:۷.
  34. «راسخون در علم ماییم و ما تأویل آیات قرآن را می‌دانیم»؛ کافی ۱: ۲۱۳ ح۱.
  35. «رسول خدا برترین راسخان در علم است». کافی ۱: ۲۱۳، ح۲.
  36. «خداوند - عز وجل - همه تنزیل و تأویل را به ایشان یاد داده».
  37. هادیان در کلام امام هادی، ص ۷۶.
  38. تفسیر العیاشی جلد۱ صفحه ۱۶۳؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۳، ص۲۵۷.
  39. شرب مدام در تبیین علم امام، ص ۶۹].
  40. "حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ الْعِجْلِيِّ عَنْ أَحَدِهِمَا فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى‏ ﴿وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ فَرَسُولُ اللَّهِ أَفْضَلُ الرَّاسِخِينَ فِي الْعِلْمِ قَدْ عَلَّمَهُ اللَّهُ جَمِيعَ مَا أَنْزَلَ عَلَيْهِ مِنَ التَّنْزِيلِ وَ التَّأْوِيلِ وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُنْزِلَ عَلَيْهِ شَيْئاً لَمْ يُعَلِّمْهُ تَأْوِيلَهُ وَ أَوْصِيَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ يَعْلَمُونَهُ كُلَّهُ وَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ تَأْوِيلَهُ إِذَا قَالَ الْعَالِمُ فِيهِ فَأَجَابَهُمُ اللَّهُ يَقُولُونَ‏ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ الْقُرْآنُ خَاصٌّ وَ عَامٌّ وَ مُحْكَمٌ وَ مُتَشَابِهٌ وَ نَاسِخٌ وَ مَنْسُوخٌ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَعْلَمُونَهُ"؛ پایان‌نامه علم ائمه از نظر عقل و نقل، ص۱۴۲.
  41. در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند؛ سوره آل عمران، آیه ۷.
  42. "عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ الْعِجْلِيِّ عَنْ أَحَدِهِمَا فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى ﴿وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ فَرَسُولُ اللَّهِ أَفْضَلُ الرَّاسِخِينَ فِي الْعِلْمِ قَدْ عَلَّمَهُ اللَّهُ جَمِيعَ مَا أَنْزَلَ عَلَيْهِ مِنَ التَّنْزِيلِ وَ التَّأْوِيلِ وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُنْزِلَ عَلَيْهِ شَيْئاً لَمْ يُعَلِّمْهُ تَأْوِيلَهُ وَ أَوْصِيَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ يَعْلَمُونَهُ كُلَّهُ وَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ تَأْوِيلَهُ إِذَا قَالَ الْعَالِمُ فِيهِ فَأَجَابَهُمُ اللَّهُ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ الْقُرْآنُ خَاصٌّ وَ عَامٌّ وَ مُحْكَمٌ وَ مُتَشَابِهٌ وَ نَاسِخٌ وَ مَنْسُوخٌ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَعْلَمُونَهُ"؛کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص ۲۱۳؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۱، ص ۹۷-۹۶؛ حویزی عروسی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج ۱، ص ۳۱۷؛ فیض کاشانی، ملا محسن، تفسیر الصافی، ج ۱، ص ۳۱۸؛ بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۵۹۷ قمی مشهدی، محمد بن محمد رضا، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج۳، ص ۳۶.
  43. ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست؛ سوره آل عمران، آیه ۷.
  44. "ما ورنک الله من کتابه حرف"؛ جوادی آملی، تسنیم، ج۱۳، صص ۲۳۲ - ۲۳۱.
  45. و استواران در دانش، می‌گویند؛ سوره آل عمران، آیه ۷.
  46. جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند؛ سوره احزاب، آیه ۳۳.
  47. طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۱۲۲؛ سیوطی جلال الدین، الدر المنشور فی تفسیر المأثور، ج ۲، ص۷.
  48. به بهشت‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویبارها روان است، سوره محمد، آیه ۱۲.
  49. چگونگی بهشتی که به پرهیزگاران وعده داده‌اند، این است که نهرها از بن آن جاری است، میوه‌ها و سایه‌هایش ماندنی است، سوره رعد، آبه ۳۵.
  50. جوادی آملی، تسنیم، ج ۱۳، ص ۱۷۴-۱۷۳.
  51. بررسی مصادیق راسخان در علم در نگاه مفسران؛ ص ۲۳ الی ۲۷.
  52. راسخان در علم ماییم و ما تأویل آن را می‌دانیم.
  53. «فرسول الله (ص)، افضل الراسخین فی العلم ، قد کلّم الله عزّوجل جمیع ما أنزل علیه مِن التنزیل و التأویل»؛ فیض کاشانی کتاب الصافی فی تفسیر القرآن ج۱، ص۱۴۶.
  54. رضی: حقایق التأویل فی متشابه التنزیل ج۵، ص۹۴.
  55. «و استواران در دانش»؛ سوره آل عمران، آیه:۷.
  56. «ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست»؛ سوره آل عمران، آیه:۷.
  57. رضی، حقایق التأویل فی متشابه التنزیل؛ ج۵، ص۹۴. شیخ طوسی [رازی، امام فخر. (بی تا). التفسیر الکبیر. ج۴، ص۴۰۰.
  58. «خدایا دین را به او تفهیم کن و تأویل را بیاموز».
  59. تأویل در قرآن؛ فصلنامه پژوهش‌نامه متین (شماره ۱۵ و ۱۶، تابستان و پاییز ۱۳۸۱)؛ ص۲۱۷.