نقش دولت‌ها در تحقق آزادی سیاسی چیست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۹ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۸:۳۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

نقش دولت‌ها در تحقق آزادی سیاسی چیست؟
موضوع اصلیبانک جمع پرسش و پاسخ فقه سیاسی
مدخل اصلی؟

نقش دولت‌ها در تحقق آزادی سیاسی چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث فقه سیاسی است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

سید کاظم سیدباقری
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید کاظم سیدباقری در کتاب «آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم» در این‌باره گفته‌ است:
«آیات قرآن کریم مواردی را بیان می‌کند که دولت‌ها و طاغوتیان سوار بر قدرت بوده‌اند که از موانع جدی آزادی به شمار می‌روند؛ اما آیات دیگر که سیره پیامبر گرامی اسلام(ص)، انبیا و حاکمان شایسته را گزارش می‌کنند، حکایت از آن دارد که دولت‌ها و صاحبان قدرت، خود عاملی مهم در عملی کردن آزادی سیاسی به شمار می‌روند، حاکمانی که خود، طالب آزادی و جوینده دیدگاه و رأی اطرافیان و پیرامونیان خود بوده‌اند؛ برای نمونه در رفتار و استشاره بلقیس این امر را می‌بینیم که خداوند از قول او نقل می‌کند: ﴿قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنْتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ[۱] در امور کشورداری بدون مشورت کاری نکرده‌ام و استبداد رأی نداشته‌ام[۲].
طبعاً حاکم مشورت‌جو، یکه‌تازی نمی‌کند و مشورت و اظهارنظر، در بستر آزادی بیان معنادار است. در دولت نبوی که برگرفته از وحی الهی سامان یافت، مسلمانان آزاد بودند تا دیدگاه خویش را بیان کنند و حتی غیرمسلمانان در انجام مناسک دینی خود آزاد بودند. گفت‌وگوهای انجام شده میان مسلمانان و مشرکین و یهودیان مدینه، نشان از فضای آزاد در جامعه آن روز دارد با آنکه محمدبن عبدالله(ص) در آن سامان، حکومت تشکیل داده بود و اقتداری بالا داشت. در دولت نبوی، مردم، مسلمان و غیرمسلمان، در امر سیاسی و اجتماعی آنجا که حکمی صریح از سوی خداوند نازل نشده بود، دارای حقوقی یکسان بودند. در حق الله، همگی در برابر خداوند یکسان بودند و در حق‌الناس و امور سیاسی - اجتماعی کسی به دلیل عقیده‌اش، از حقوقش محروم نمی‌شد. مردم در دولت نبوی، حق انتخاب داشتند که بر اساس آیات قرآن در دین، اجباری نبود[۳]، بر اساس سیره پیامبر(ص) و غیرمسلمانان، مجبور به پذیرش اسلام نشدند، آنان در پناه اسلام بودند و برخوردار از حقوق عادلانه. بر اساس این تعالیم بود که پیغمبر رحمت(ص) حتی کنیز خود، ریحانه را که یک یهودی بود، وادار به پذیرش اسلام نکرد، او بر دین خود باقی ماند تا آنکه به دلخواه مسلمان شد[۴]. ایشان می‌فرمود، هر کس، ذمّی و فردی را که در پناه اسلام است، آزار و اذیت کند، پس من دشمن او خواهم بود و کسی که من دشمنش باشم، در روز رستاخیز با او دشمنی خواهم کرد[۵]؛ همچنین در قرارداد مدینه که به منشور مدینه نیز مشهور است، تأکید گردید برای همه افرادی که طرف قرارداد هستند، یثرب (مدینه)، حرم و دارای امنیت است و اینکه “یهود بنی عوف” همراه با مؤمنین، یک امت هستند و یهود، دارای دین خود و مسلمانان، دین خود باشند[۶]. همچنین در فرایندی آزادانه مسلمانان در دولت مدینه، با حضرت محمد(ص)، مشورت و رایزنی می‌کردند و بی‌تکلف می‌توانستند دیدگاه خود را ابراز کنند، در سیره ایشان، روحیه مشاوره و رایزنی ترویج می‌شد که از سازوکارهای عمده در جلوگیری از استبداد و رفتار ناعادلانه است؛ در تفسیر ابوالفتوح رازی آمده است، پیامبر اسلام(ص) تأکید داشت هنگامی که زمامداران شما برترین شما و نیکان باشد و کارهایتان به رایزنی و مشورت انجام گیرد، پس در این هنگام، روی زمین از زیر زمین برای شما بهتر است (شایسته زندگی هستید)، ولی اگر زمامدارانتان بدان، توانگران و افراد آزمند باشند و کارهایتان به مشورت نباشد، پس در این صورت، زیر زمین از روی آن برای شما بهتر است[۷].
یکی از الگوهای برتری که دولت، خود عامل آزادی سیاسی می‌گردد و رفتارها و برخوردهای آزادانه را می‌توان در آن جست‌وجو کرد، حکومت علی(ع) است، دولتی که در نقشی کلیدی در بستر‌سازی آزادی سیاسی برای شهروندان جامعه اسلامی دارد، یکی از نمونه‌های آشکار آن برخورد علی(ع) با خوارج بود که در فصل‌های قبل به آن اشاره شد؛ نمونه دیگر، نحوه تعامل آن حضرت با اصحاب جمل است. در تاریخ آمده است که طلحه و زبیر خدمت علی(ع) رفتند و اجازه خواستند تا به قصد عمره به مکه روند؛ آن حضرت اجازه نداد؛ آن دو اصرار کردند. حضرت فرمود: به خدا شما قصد عمره ندارید؛ اما قصد حیله و نیرنگ دارید و می‌خواهید به بصره بروید. آنها گفتند جز عمره جایی دیگر نروند. حضرت فرمود: سوگند بخورید که در امور مسلمانان فساد نخواهید کرد، پیمان خویش را با من نخواهید شکست و فتنه‌جویی نخواهید کرد. آن دو سوگند یاد کردند، آن‌گاه از نزد حضرت بیرون رفتند. ابن‌عباس وارد شد و ایشان جریان طلحه و زبیر و عهد آنان را بیان کردند و اینکه آنان قول داده‌اند که فساد نورزند، سپس فرمود، اما به خداوند سوگند که آنان هدفی جز فتنه‌گری ندارند و به زودی بر من خروج کنند و خون شیعیان و یاران مرا بریزند. ::::::ابن‌عباس گفت اگر مسئله چنین است، پس چرا آنان را زندانی نکردی و جلوی شر آنان را نگرفتی؟ امام علی(ع) فرمود: «يَا ابْنَ عَبَّاسٍ أَ تَأْمُرُنِي أَنْ أَبْدَأَ بِالظُّلْمِ وَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَ أُعَاقِبَ‏ عَلَى‏ الظِّنَّةِ وَ التُّهَمَةِ أُؤَاخِذُ بِالْفِعْلِ قَبْلَ كَوْنِهِ كَلَّا وَ اللَّهِ لَا عَدَلْتُ عَمَّا أَخَذَ اللَّهُ عَلَيَّ مِنَ الْحُكْمِ بِالْعَدْلِ»[۸].
با آنکه حضرت می‌داند افراد فتنه‌گری خواهند کرد، اما قصاص قبل از جنایت نمی‌کند و آزادی مخالفان خود را که بر باطل بودند، محدود نکرد و تا آن‌گاه که موجب ناامنی نگردیدند و دست به کشتار نزدند، در امنیت و آزادی به سر بردند. آن گونه که درباره یکی دیگر از مخالفان خود نیز یکی از یاران حضرت از او خواسته بود که مخالفش را دستگیر و زندانی کند، حضرت فرمود: اگر قرار باشد هر کسی را به صرف اتهام دستگیر کنیم، زندان‌ها پر از مردم می‌شود. من نمی‌توانم پیش از اینکه مردم مخالفت خود را آشکار کرده باشند آنان را دستگیر، زندانی یا عقوبت کنم[۹].
با توجه به کارکردها و اموری که روایت شد، می‌توان بیان کرد دولت در نگرش اسلامی، نه تنها نباید جلوی آزادی را بگیرد، بلکه خود در قالب یک کنشگر اثرگذار باید نقش بازی کند تا بسترهای دستیابی شهروندان به حقوق سیاسی آنان فراهم آید. واقعیت آن است که در آزادی سیاسی همه امور به دولت بر می‌گردد، همه سامان آزادی یا نابسامانی استبداد از دولت بر می‌خیزد و حتی آن‌گاه که فرد یا جامعه در مقابل دولت، صف‌آرایی کنند، در نهایت همان فرد و جامعه، تنظیم جامعه را در دولت جدید می‌جویند و از همو است که آزادی را می‌طلبند»[۱۰]

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع فقه سیاسی

پانویس

  1. «(آنگاه) گفت: ای سرکردگان! در کار، به من نظر دهید که من هیچ کاری را تا گواهم نبوده‌اید به پایان نبرده‌ام» سوره نمل، آیه ۳۲.
  2. ر.ک: سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۳۶۰.
  3. ﴿متن بقره: ۲۵۶؛ یونس: ۹۹.
  4. ر.ک: ابی محمد عبدالملک ابن هشام، السیره النبویه، ص۶۰۴.
  5. محمد بن عیسی الترمذی، الجامع الکبیر، ج۱، ص۸۵.
  6. ر.ک: ابی محمد عبدالملک ابن‌هشام، السیره النبویه، ص۵۰۳؛ ر.ک: علی المیانجی، مکاتیب الرسول، ج۱، ص۲۵۹.
  7. حسین بن علی ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۶۷۴؛ نیز ر.ک: محمد بن عیسی الترمذی، سنن الترمذی ج۴، ص۴۵۹؛ ابن شعبه، تحف العقول، ص۲۶؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۶، ص۳۸؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۲۵، ص۴۶-۴۷.
  8. «ای ابن‌عباس! آیا امر می‌کنی که به ستم آغاز کنم و قبل از نیکی، بدی را شروع کنم و بر پایه گمان و تهمت عقوبت کنم و قبل از وقوع کاری بر آن مؤاخذه کنم؟ هرگز! سوگند به خداوند که به دادگری رفتار می‌کنم، بنابر آنچه که خداوند از من پیمان گرفته است تا به عدالت، حکم کنم.» ر.ک: محمد بن محمد بن نعمان الشیخ المفید، الجمال و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ص۱۶۷.
  9. ر.ک: ابن هلال ثقفی، الغارات، ص۱۶۵.
  10. سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم، ص ۲۳۳.