اراده الهی در کلام اسلامی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۷ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۶:۳۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اعتقادات شیعه
خداشناسی
توحیدتوحید ذاتیتوحید صفاتیتوحید افعالیتوحید عبادیصفات ذات و صفات فعل
فروعتوسلشفاعتتبرکاستغاثه
عدل الهی
حُسن و قُبحبداءامر بین الامرین
نبوت
عصمت پیامبرانخاتمیتپیامبر اسلاممعجزهعدم تحریف قرآن
امامت
باورهاعصمت امامانولایت تكوینیعلم غیبخلیفة‌اللهغیبتمهدویتانتظار فرجظهوررجعت
امامانامام علیامام حسنامام حسینامام سجادامام باقرامام صادقامام کاظمامام رضاامام جوادامام هادیامام عسکریامام مهدی
معاد
برزخمعاد جسمانیحشرصراطتطایر کتبمیزان
مسائل برجسته
اهل‌بیتچهارده معصومکرامتتقیهمرجعیتولایت فقیه
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث اراده الهی است. "اراده الهی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اراده الهی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

ماهیت ارادۀ الهی

  1. علم به اصلح: بر اساس این نظریه، ارادۀ خداوند، نفس داعی است و آن، علم الهی به اصلح است؛ یعنی اراده عبارت است از علم خدا به صلاحی که در امور نهفته است. بیشتر متکلمان شیعه بر همین عقیده‌اند[۶]. حکمای الهی نیز بر این معنا تصریح کرده و گفته‌اند که ارادۀ حق تعالی، عین علم به نظام احسن است و این علم، منشأ آفرینش جهان به شمار می‌‌آید[۷]. شیخ طوسی گفته است: معنای مرید بودن حق تعالی آن است که هر گاه کاری را مصلحت بداند، انجامش می‌‌دهد؛ چنانکه اشیای عالم را به تدریج و آنگاه که مصلح دانسته، آفریده است[۸].[۹]
  2. نظریۀ علم و امر: از منظر این دیدگاه، ارادۀ خداوند به دو معنا باز می‌‌گردد: علم به معنای آفرینش و امر به معنای تکلیف[۱۰]. شیخ مفید می‌‌گوید" متعلق ارادۀ الهی، کارهای خدا و بندگان است. ارادۀ خدا، علم اوست به نظام احسن و یا مصلحت نهفته در کارها؛ علمی که سبب آفرینش پدیده‌ها و انجام کارها در زمان‌های معین می‌‌شود. وصفِ ذات حق به ارادۀ ازلی، همانا وصف ذات او به علم ازلی است. وقتی ارادۀ حق به کارهای انسان تعلق می‌‌گیرد، مراد آن است که خداوند، انسان را به انجام آزادانۀ کارها فرمان می‌‌دهد[۱۱].

ارتباط ارادۀ حق با شرور موجود در جهان

معنای مطلق بودن ارادۀ الهی

  • مسئلۀ دیگر، معنای مطلق بودن ارادۀ الهی است. به این معنا که خداوند هر چه اراده کند، به همان نحو و بدون اینکه اجرای اراده‌اش بر امری ماورای خودش متوقف باشد، انجام می‌‌گیرد. بنابراین، اگر او وجود چیزی را به شکل دفعی اراده کند، آن چیز به صورت آنی و دفعی به وجود می‌‌آید و اگر وجود چیزی را به صورت تدریجی اراده نماید، آن چیز به صورت تدریجی به وجود می‌‌آید. در حقیقت ایجاد پدیده، به این نکته بستگی دارد که ذات احدیت، وجود آن چیز را به چه شکلی اراده کرده باشد (دفعتاً یا تدریجاً)[۱۵].
  • توضیح آنکه، اراده و مشیّت ما ناقص و محدود است؛ لذا اگر چیزی را اراده کنیم، باید به چیزهایی غیر از ارادۀ خود متوسل شویم و تا آن اسباب و وسایل را کسب نکنیم، از ارادۀ ما کاری ساخته نیست. همچنین به منظور تحقق اراده، سلسله‌ای از موانع را باید رفع کنیم و با وجود آن موانع، از ارادۀ ما کاری ساخته نیست؛ اما چون ارادۀ خداوند بر همه چیز محیط است و همه چیز به ارادۀ اوست؛ اسباب و وسایط و موانع نیز مولود اراده و مشیت خداست. پس، در مرتبه‌ای که ارادۀ او حاکم است، هیچ چیز در برابر او به عنوان شرط یا سبب یا مانع موجودیت نخواهد یافت و شروط و اسباب و موانع و زوال موانع، همگی مادون و محکوم و تابع ارادۀ اوست. پس، آنچه او اراده می‌‌کند، بدون هیچ وقفه‌ای، همان طور تحقق می‌‌یابد که او اراده کرده است.
  • اگر وجود چیزی به یک سلسله شرایط موقوف باشد، از منظر آن چیز صحیح است که بگوییم به شرایطی مشروط است؛ اما از منظر ارادۀ الهی صحیح نیست گفته شود به شرایطی مشروط است. در حقیقت اجرای ارادۀ الهی به چیزی مشروط نیست، بلکه ارادۀ الهی، آن را با همان شرط اراده کرده است و آن هم بدون هیچ وقفه و به همان نحو که اراده شده به وجود آمده است. اگر اراده و مشیت و حکمت الهی تعلق گرفته باشد که جانداران تدریجاً و در طول میلیاردها سال سلسله‌وار گردند، طبعاً موجودات به همان نحو وجود می‌‌یابند. پس غلط است بگوییم لازمۀ مشیت مطلقۀ الهی این است که همه چیز دفعی الوجود باشد، بلکه لازمۀ مشیت مطلقه الهی این است که همه چیز به همان نحو که او اراده کرده است، خواه به صورت دفعی و خواه به صورت تدریجی، بدون توقف به امری ماورای اراده پروردگار، وجود پیدا کند[۱۶].
  • به علاوه، حکما ثابت کرده‌اند نحوۀ وجود امور تدریجی الوجود که به تدریجی منحصر است؛ نوعی دیگر از وجود، یعنی وجود ثابت و دفعی، بر آنها محال است. (علاوه بر آنکه، حکما ثابت کرده‌اند نوعی دیگر از وجود، یعنی وجود ثابت و دفعی، بر نحوۀ وجودِ امور تدریجی الوجود که به تدریجی، منحصر است، محال می‌‌باشد). پس قابلیت قابل نیز تدریج را اقتضا می‌‌کند؛ چراکه بنابر اصل حرکتِ جوهریه صدرالمتألهین شیرازی، هیچ امر ثابتی در طبیعت وجود ندارد و نمی‌تواند وجود داشته باشد. همه چیز در طبیعت تدریجی الوجود است و جز این نمی‌تواند باشد[۱۷].[۱۸]

نتیجه گیری

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

  1. ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۶۸.
  2. ر.ک. سبحانی، محمدتقی، منشور عقاید امامیه، ص۶۰.
  3. ر.ک. صدرالمتألهین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعة، ج۶، ص۳۱۶
  4. ر.ک. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۴.
  5. ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۶۸.
  6. ر.ک. انوار الملکوت‌، ۶۷.
  7. دانشنامۀ علائی، ۹۳-۹۷؛ اسفار، ج ۲، ص ۳۱۶.
  8. ر.ک. الرسائل العشر، ۹۵؛ نهج المسترشدین، ۴۰.
  9. ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۶۹.
  10. ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۶۹.
  11. ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۶۹.
  12. ر.ک. شرح منظومه، حکمت ۱۲۷ و ۱۲۸.
  13. ر.ک. شرح منظومه، حکمت ۱۲۷ و ۱۲۸.
  14. ر.ک. النکت الاعتقادیة، ۱۹؛ تصحیح الاعتقاد، ۱۹؛ اعتقادات صدوق‌، ۲۱ و ۲۲؛ شرح باب حادی عشر، ۲۶- ۲۳؛ کشف المراد، ۱۹۴، ۲۳۳ و ۲۳۸.
  15. ر.ک. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۴.
  16. . ر.ک. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۵.
  17. ر.ک. مطهری، مرتضی، علل گرایش به مادی‌گری، ص۱۱۵.
  18. . ر.ک. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۵.