حدیث سلسلة الذهب در معارف و سیره رضوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۷ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۲۱:۲۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث حدیث سلسلة الذهب است. "حدیث سلسلة الذهب" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

امام رضا(ع) در سفر تاریخی خود به ایران، هر جا که توانست کوشیدند مردم را با اسلام، قرآن، تشیع، اخلاق اسلامی، آرمان‌های دینی و احکام مذهبی آشنا سازند؛ زیرا که این یکی از اهداف بزرگ امام(ع) از آمدن به این سفر بود. از جمله مهم‌ترین فراز‌های این سفر، توقف امام(ع) در نیشابور و سخن تاریخی ایشان در جمع گروه بسیاری از مردم و حدیث شناسان این شهر است که از زبان ابا صلت هروی بیان می‌گردد: «امام(ع) به هنگام ترک نیشابور، بر استری (شهباء) سیاه و سفید سوار بودند. به ناگاه ابو زرعه رازی و محمد بن اسلم طوسی، محمد بن رافع و احمد بن حرث[۱] و یحیی بن یحیی و اسحق بن راهویه و گروهی از علما در «محله مربعه» به دهانه استر آویختند و گفتند: ای بزرگوار، ای بازمانده از دودمان امامان! ای سلاله پاک پاکان! و ای فرزند پیامبر(ص)! به حق پدران و اجداد پاک و نیاکان نیکو مقام سوگندت می‌دهیم که پرده را برداری، رخسار خود را به ما نشان دهی و حدیثی از نیاکان خود را برای ما بازگو فرمایی تا خاطره‌ای فراموش نشدنی از شما داشته باشیم. امام(ع) کاروان را از حرکت باز داشتند، پرده هودج را کنار زدند. انبوه جمعیت می‌کوشیدند تا خود را به امام(ع) نزدیک کنند اما آنان که حدیث می‌نوشتند از مردم خواستند که آرام باشند تا آنان بتوانند سخن امام(ع) را بشنوند و آن را برای تاریخ ثبت کنند و به یادگار بنویسند. آن‌گاه امام(ع) چنین فرمود: « سَمِعْتُ أَبِي مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ يَقُولُ: سَمِعْتُ أَبِي جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ يَقُولُ: سَمِعْتُ أَبِي مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ يَقُولُ: سَمِعْتُ أَبِي عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ يَقُولُ: سَمِعْتُ أَبِي الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ يَقُولُ: سَمِعْتُ أَبِي أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(ع) يَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) يَقُولُ: سَمِعْتُ جَبْرَئِيلَ يَقُولُ: سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ: إِنِّي أَنَا اللَّهُ، لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِي، مَنْ جَاءَ مِنْكُمْ بِشَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ بِالْإِخْلَاصِ دَخَلَ فِي حِصْنِي وَ مَنْ دَخَلَ فِي حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي» (پدرم بنده شایسته خدا، موسی بن جعفر(ع)، از پدرش جعفر بن محمد(ع)، و او از پدرش محمد بن علی(ع)، و او از پدرش علی بن الحسین(ع)، و او از پدرش حسین بن علی(ع)، و او از پدرش علی بن ابی طالب(ع) که فرمودند: از پیامبر(ص) شنیدم که ایشان فرمودند: از جبرئیل شنیدم که خداوند بلند مرتبه و بزرگوار فرموده است: منم خدایی که خدایی جز من نیست. پس مرا عبادت کنید. هر کس «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» بگوید داخل قلعه و حصار من شده است و هر کس داخل حصار من گردد از عذاب من ایمن است)[۲].

اسحاق بن راهویه نقل می‌کند: «گوش‌ها شنیدند و قلم‌ها نوشتند. کاروان امام(ع) آماده رفتن می‌شد که در این هنگام حضرت ندا در داد و فرمودند: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا» (با شرایط آن... و من از شرط‌های آن هستم.)[۳]

هر چند این حدیث کوتاه بود اما، نکات حیاتی و مهمی را در بر داشت که می‌توان به این موارد اشاره کرد:

  1. اهمیت مسأله توحید و محوری بودن آن در اندیشه اسلامی.
  2. پیوستگی معارف خاندان امامت به شخص پیامبر اسلام(ص) و به سرچشمه وحی.
  3. پیوند گسست ناپذیر توحید با رهبری.
  4. تثبیت امامت حضرت رضا(ع) و رد دیدگاه کسانی که به امامت ایشان باور نداشتند.

و اما چرا این حدیث به حدیث سلسلة الذهب معروف گردید؛ یا به عبارت دیگر، وجه تسمیه حدیث چه می‌باشد؟ وقتی جمله‌ای از کسی نقل می‌شود، گاه چندین نفر در بازگو کردن آن نقش دارند و آن را از قول دیگری روایت می‌کنند. این افراد را در اصطلاح علم حدیث، «سلسله سناد حدیث» می‌گویند.

در حدیثی که امام رضا(ع) از قول پدران خویش نقل فرمودند، افرادی که در این حدیث، از آنها نام برده می‌شود، سلسله سند این حدیث نامیده می‌شوند. از آنجا که همه این افراد، امامان عزیز ما شیعیان هستند، این حدیث در تاریخ به عنوان حدیثی که همه افراد سلسله سند آن طلایی و زرین هستند معروف شده است و آن را «سلسلة الذهب»، یعنی رشته طلایی نام داده‌اند.

این حدیث، از آن زمان که از زبان مبارک امام رضا(ع) شنیده شد، همواره مورد توجه و عنایت حدیث شناسان، تاریخ نویسان و هنرمندان بوده است. سلسلة الذهب، واژه‌ای است که یاد آور ورود امام رضا(ع) به نیشابور، و استقبال بی‌نظیر دانشمندان و محدثین به نام اهل سنت، و ثبت آن توسط بیست هزار کاتب و محدث از قبیل حاکم نیشابوری، ابو نعیم اصفهانی، ابن حجر هیثمی و... می‌باشد.

حاکم نیشابوری می‌گوید: «هنگامی‌که امام رضا(ع) وارد نیشابور شد. مرکب امام(ع) ایستاد و امام(ع) داخل کجاوه نشسته بود و احدی صورت وی را نمی‌دید. دو پیشوای اهل حدیث نیشابور به نام‌های ابو زرعه رازی و محمد بن اسلم طوسی و سایر طلاب علوم حدیث (که قابل شمارش نبودند) به پیشواز امام(ع) آمده، ابو زرعه و محمد بن اسلم با التماس و گریه و زاری از امام(ع) خواستند تا صورت خود را بنمایاند و برای آنها حدیثی از پدرانش نقل کند. خطاب به امام(ع) چنین گفتند: ای سرور جلیل القدر! ای فرزند سروران و امامان جلیل! به حق پدر و اجداد پاک و طاهرینت، صورت مبارکت را بنمایان و برای ما از اجدادت روایتی نقل کن. در این هنگام، شتر ایستاد و امام(ع) به غلامان خویش دستور داد پرده را برداشته تا چشمان مردم به جمال نورانی ایشان منور شود. مردم در حالتی که فریاد می‌زدند، بعضی روی زمین در حالت سینه خیز بوده و برخی دیگر خاک مرکب امام(ع) را می‌بوسیدند. علمای شهر فریاد زدند: ای مردم! ساکت باشید. امام(ع) چنین فرمود: پدرم موسی بن جعفر(ع) از پدرش جعفر بن محمد(ع) از پدرش محمد بن علی(ع) از پدرش علی بن حسین(ع) از پدرش شهید کربلا، از پدرش علی بن ابی طالب(ع) نقل شده که فرمود، حبیبم و نور چشمم رسول الله(ص) فرمود: جبرئیل برایم روایت کرد که خداوند عز و جل به من چنین گفت: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» دژ من است هر کس این کلمه را بگوید داخل در دژ من خواهد شد و هر کس در دژ من داخل شود از عذابم در امان خواهد بود. پس از نقل این حدیث، پرده را کشید و حرکت کرد. تمامی اهل قلم که این مطلب را ثبت می‌کردند قریب به بیست هزار بودند»[۴].

ابو نعیم اصفهانی این حدیث را از طریق خود چنین نقل می‌کند: «ابا صلت، به نقل از امام رضا(ع) از پدرانش، از امام علی(ع) از رسول الله(ص)، از جبرئیل، که خداوند فرمود: همانا من خداوندی هستم که جز من خدایی نیست، پس مرا عبادت کنید. هر کس از شما با اخلاص شهادت دهد که معبودی جز من نیست در دژ من داخل شده و هر کس در دژ من داخل شود از عذابم در امان است»[۵]. هر چند در میان علمای اهل سنت هستند متعصبینی[۶] که در باره این حدیث سخنان شگفت آمیزی نقل کرده و آن را از دروغ پردازی‌های ابا صلت دانسته و حدیث را باطل می‌دانند؛ اما در نقطه مقابل این متعصبین، باز هم سخنان همین علمای اهل سنت است که علاوه بر تأیید سخن ابا صلت، سخنان شگفت‌انگیزی در باب این حدیث بیان کرده‌اند: ابن حجر هیثمی به نقل از احمد می‌گوید: «لَوْ قَرَأْتَ هَذَا الْإِسْنَادَ عَلَى مَجْنُونٍ لَبَرَأَ مِنْ جُنُونِهِ» (اگر این سند بر دیوانه خوانده شود، همانا بهبود می‌یابد)[۷].

ابو نعیم اصفهانی در یک بیان جامع، پیرامون این حدیث چنین می‌گوید: هذا حديث ثابت مشهور بهذا الإسناد من روايت الطاهرين عن آبائهم الطيبين و كان بعض سلفنا من المحدثين اذا روى هذا الاسناد قال لو قرء هذا الاسناد على مجنون لافاق. (این حدیث مشهور و مستند است که ائمه طاهرین از اجداد خویش نقل کرده و برخی از محدثین در گذشته این حدیث را روایت کرده‌اند به طوری که اگر این سند را بر دیوانه بخوانند او بهبود یابد)[۸].

سبط بن جوزی می‌گوید: لو قرء على مجنون برئ (اگر این حدیث را بر دیوانه بخوانید، او سالم می‌گردد)[۹]. ابو القاسم قشیری درباره این حدیث سخن شگفت‌انگیزی نقل می‌کند که به آن اشاره می‌شود: «این حدیث، با این سلسله سناد، به بعضی از پادشاهان سامانی رسید و دستور دادند که این حدیث با طلا نوشته شده و هنگام مرگ با وی در قبر دفن کنند. بعد از مرگش، وی را در خواب دیدند، از او پرسیدند: خداوند با تو چه کرد؟ در پاسخ گفت: خداوند مرا به خاطر تکریم این سند و به شهادت «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» و تصدیق محمد رسول الله(ص) بخشید»[۱۰].[۱۱]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. در برخی از منابع اسم ایشان به صورت احمد بن حرب نیز آمده است.
  2. عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، باب ۳۷، ص۲۹۶ و ۲۹۷.
  3. عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، باب ۳۷، ص۲۹۸ و ۲۹۹ (شیخ صدوق جمله پایانی امام(ع) را چنین تفسیر کرده که از شرایط پذیرش لا اله الا الله، پذیرش امامت امام است و این که امام از جانب خداوند بر مردم واجب الاطاعه است. اقرار کردن بر امامت امام رضا(ع) به اینکه ایشان امام بر بندگان و برگزیده از سوی خدا و واجب بر اطاعت از ایشان است.)
  4. کشف الغمة، ج۲، ص۲۳۷؛ به نقل از تاریخ نیشابور.
  5. حلیة الاولیاء، ج۳، ص۱۹۳.
  6. الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۲، ص۳۴۲، ج۵، ص۳۳۱؛ المجروحین، ج۲، ص۱۰۶؛ المعنی فی الضعفاء، ج۲، ص۴۵۶.
  7. الصواعق المحرقه، ص۲۰۵؛ الاعتصام بحبل الاسلام، ص۲۰۵.
  8. حلیة الأولیاء، ج۳، ص۱۹۳ و ۱۹۴.
  9. تذکره الخواص، ص۳۱۵.
  10. فیض القدیر فی شرح جامع الصغیر، ج۴، ص۴۸۹؛ نور الابصار، ص۳۱۴؛ الاعتصام بحبل الاسلام، ص۲۰۵؛ مسند الامام الرضا(ع)، ج۱، ص۵۹.
  11. محمدی، حسین، رضانامه ص۲۲۵.