نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Msadeq(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۶ دسامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۱۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۶ دسامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۱۵ توسط Msadeq(بحث | مشارکتها)
غیب مطلق چیست و مصداقهای آن کداماند؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
غیب مطلق به غیبی گفته میشود که برای همه انسانها و در همه مقاطع وجودی در هیچ ظرف زمان و مکانی توسط حس و یا عقل و یا دریافت حضوری قابل ادراک نبوده و از قلمرو شهادت خارج هستند؛ مانند: کنه ذات خداوند متعال که از آن به غیبالغیوب تعبیر میشود: ﴿﴿لاَّ تُدْرِكُهُ الأَبْصَارُ﴾﴾[۱]؛ «يَا مَنْ لَا تَحْوِيهِ الْفِكَرُ»[۲]، «يَا مَنْ لَا تُحِيطُ بِهِ الْفِكَرُ»[۳]؛ «لَا يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَلَا يَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ»[۴]. هرچند مشاهده قلبی خداوند به کمک نیروی ایمان منافاتی با غیب بودن معلوم ندارد و ممکن است:«وَلَكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الاِْيِمَانِ»[۵].
با انتخاب "ادامه مطلب" از پاسخهای تفصیلی ذیل بهرهمند شوید:
پاسخهای تفصیلی (متفرقه)
با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته میشود:
یکی غیبهایی که پا به عرصه شهود هم گذاشتهاند؛
و دیگری غیبهایی که از مرحله شهادت خارج اند و ما آنها را "غیب مطلق" مینامیم.
البته آن غیبهایی هم که پا به عرصه وجود و شهود و عالم حد و قدر نهادهاند، در حقیقت و صرف نظر از حد و اندازهای که به خود گرفتهاند، باز به غیب مطلق برمیگردند، و باز همان غیب مطلق هستند، و اگر به آنها شهود میگوییم با حفظ حد و قدری است که دارند، و میتوانند متعلق علم ما قرار گیرند، پس این موجودات هم وقتی شهودند که متعلق علم ما قرار گیرند، و گر نه غیب خواهند بود»[۶].
«غیب مطلق بودن یعنی چه؟ یعنی حقیقتی که احاطه به کنه ذاتش و اطلاع بر کنه ذاتش برای هیچ موجودی امکان پذیر نیست. البته این که معرفت خدا پیدا میشود و معرفت خدا هم خیلی درجات دارد یک مطلب است، مسأله معرفت به کنه ذات یعنی خدا را آنچنان شناختن که دیگر ماورای آن شناختن شناختنی نباشد، مطلب دیگر؛ آن مختص به خود ذات پروردگار است. حتی پیغمبر که عارف اول عالَم است باز میگوید: «ما عَرَفْناکَ حَقَّ مَعْرِفَتِک». این جمله همان معنای "هو" است؛ یعنی تو در مرتبه و درجهای هستی که هرچه برای من "اَنْتَ" باشی باز در یک درجهای "هو" هستی؛ یعنی برای هیچ بشری امکان اینکه احاطه به ذات پروردگار پیدا کند نیست؛ لهذا او را میگویند "غیب الغیوب" (غیب همه غیبها) و آن، آن جهتی است که جز ذات پروردگار هیچ موجودی نمیتواند بر آن دست بیابد و احاطه پیدا کند: «لا اُحْصی ثَناءً عَلَیْکَ اَنْتَ کَما اَثْنَیْتَ عَلی نَفْسِکَ»
پروردگارا من هر چه تو را ستایش کنم و ثنا بگویم قادر نخواهم بود که تو را آنچنان که شایسته هستی و باید، ثنا بگویم؛ تو آنچنان هستی که خود، خود را وصف و توصیف میکنی. پس این، معنی اسم بودن "هو" است. ﴿﴿هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ﴾﴾[۷] عالم و علیم هر دو اسم پروردگار است. عالمِ مطلق است و علیمِ مطلق؛ ولی برای آنکه ضمناً بیان شود که آنچه او میداند از دو نوع است (یعنی در واقع ما دو جور عالَم داریم: غیب و شهادت) او هم عالِم غیب است و هم عالِم شهادت، لهذا این تعبیر در قرآن مکرر آمده است که ﴿﴿الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ﴾﴾. شهادت یعنی حضور، آشکار؛ غیب یعنی نهان. در واقع ﴿﴿عالم الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ﴾﴾ یعنی دانای نهان و آشکار، دانای ناپیدا و پیدا»[۸].
«غیب مطلق، آن واقعیت ناشناختهای است که هیچ گاه و در هیچ شرایطی برای آدمیان آشکار نخواهد شد و آدمی در هر درجهای از تعالی که باشد، به کنه آن پی نمیبرد. مانند غیب ذات احدیت حق، که نه در دست رسِ عقل حکیم است و نه مشهود دل عارف؛ هر حکیمی و هر عارفی. امام علی بن الحسین(ع) فرمود: «أنتَ الّذي قَصُرَتِ الاَوهامُ عَنْ ذاتيّتِك، وَ عَجَزَتِ الأوهامُ عَنْ كيفيّتكَ، وَ لَم تُدرِكُ الأبصَارُ مَوضِعَ أيْنَيّتِكَ»[۹]»[۱۰].
«"غیب مطلق" به چیزی گفته می شود که برای همگان و در همه مقاطع وجودی، غیب باشد؛ مثل: "ذات اقدس الهی" که نه قابل ادراک با حواس است: ﴿﴿لاَّ تُدْرِكُهُ الأَبْصَارُ﴾﴾[۱۱] ونه قابل احاطه و اکتناه با قلب و فکر: «يَا مَنْ لَا تَحْوِيهِ الْفِكَرُ»[۱۲]، «يَا مَنْ لَا تُحِيطُ بِهِ الْفِكَرُ»[۱۳]؛ «لَا يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَلَا يَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ»[۱۴]. آری، مشاهده قلبی او به کمک نیروی ایمان که منافاتی با غیب بودن معلوم ندارد، ممکن است:«وَلَكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الاِْيِمَانِ»[۱۵]. البته ذات اقدس الهی برای خودش مشهود است. از این جهت، غیب مطلق بدین معنا که برای خود همان شیء نیز غیب باشد، وجود ندارد»[۱۶].
۵. حجج الاسلام و المسلمین غرویان، میرباقری و غلامی؛
بعضی امور غیبی هستند که به طور مطلق از قلمرو حس و عقل و حتی یافت حضوری انسان خارجاند. مانند ذات خداوند که در هیچ انسانی امکان راهیابی علمی به آن وجود ندارد[۱۷].(...)
اموری است که برای بعضی از انسانها امور غیبی و برای بعضی دیگر غیر غیبی و آشکار به حساب میآیند که مناسب است این نوع غیب را "غیب اضافی" نام کنیم»[۱۸].
«غیب مطلق آن است که در همه مقاطع وجودی و برای همگان پوشیده و مستور است؛ مانند ذات خداوند که در همه مقاطع وجودی و برای همگان پوشیده و مستور است، گرچه برای خودش مشهود است؛ به همین جهت، غیب مطلق، که حتی برای خود همان شیء نیز غیب باشد، هرگز وجود ندارد بلکه معدوم محض است»[۱۹].
«غیب مطلق آن است که در همه مقاطع وجودی و برای همگان پوشیده و مستور است مانند ذات خداوند که معرفت کنه ذات او برای احدی مقدور نیست و نسبت به همگان غیب است اگر چه برای خودش مشهود است البته غیب مطلق به این معنی که حتی برای خود همان شیء غیب باشد هرگز وجود ندارد بلکه معدوم محض است که حتی برای خود نیز معدوم است چون خودش عین عدم است یعنی خودی ندارد تا چیزی برای او معلوم باشد»[۲۰].
«غیب مطلق آن است که در همه مقاطع وجودی و برای همگان پوشیده و مستور است، مانند ذات خداوند که معرفت کنه او برای احدی مقدور نیست و نسبت به همگان غیب است، یعنی کنه ذات او برای احدی نه با علم حصولی و مفهومی قابل شناخت است و نه با علم حضوری و شهود قلبی، گرچه برای خودش مشهود است»[۲۳].
«غیب مطلق یعنی ساحتی از هستی که همیشه در حجاب غیب و برای انسان مستور است و خواهد بود و انسان در این سیر کمالی اگر در بالاترین نقطه آن نیز قرار گیرد دست او از آن کوتاه است. این مرحله در حقیقت درون حجاب امکانی است که البته برای بشر امکان ندارد و ممکن نیست که بتواند از این حجاب بیرون آید البته در صورت اتصال و تعلق به معدن عظمت، انسان رنگ و بوی آنجا را میگیرد و هر چه به آن متعلق میشود آزاد میگردد، اما با این حال حد و مرز امکانی وجود دارد، که برای بشر بزرگترین حجاب غیب است. در قرآن کریم آیاتی نیز آمده که کلمه غیب را بر حقایقی اطلاق میکند که "نادیدنی" است و اصلاً در هیچ شرایطی قابل احساس نمیباشد و بدیهی است آنجا که قرآن صفات مؤمنان را بیان میکند: ﴿﴿الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ﴾﴾؛[۲۴] مقصودش غیب مطلق است، غیبی که احدی را به آن راه نیست. بهترین نمونه برای غیب مطلق ذات خداوند است که هیچگاه و برای هیچکس تحت حواس ظاهری قرار نمیگیرد و تنها از طریق عقل و دلایل و براهین عقلی میتوان آن را درک نمود، عالم فرشتگان، جهان آخرت و به طور کلی عالم ماوراءالطبیعه نمونههای دیگر غیب مطلقاند[۲۵]»[۲۶].
«یعنی ساحتی از هستی که همیشه در حجاب غیب و برای انسان مستور است، و خواهد بود و انسان در این مسیر کمالی اگر در بالاترین نقطه آن نیز قرار گیرد دست او از آن کوتاه است. مانند ذات خداوند (...) غیب مطلق آن اموری است که انسان توانایی احاطه علمی بر آن ندارد»[۲۷].
↑«واژهها در توصیف تو ناتوانند و به هنگام ترسیم ارزشهایت، از ناتوانی به گمراهی میروند و تار و پود الفاظ در زیر بار ستایش تو از هم میگسلد»؛ صحيفه سجادیه، دعاى عرفه امام سجاد(ع)