بحث:دلیل عقلی بر وجود امام مهدی چیست؟ (پرسش)

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۶ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۲۱ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

نویسنده: آقای پورانزاب

پاسخ تفصیلی

امامت و دلیل عقلی

یکی از باورهای اساسی شیعۀ امامیه، وجود امام معصوم در هر زمان است که در وجود امامان دوازده‌‌گانه اهل بیت(ع) محقق و تبلور یافته است. مهدی موعود(ع) آخرین امام معصوم است که پس از امام حسن عسکری(ع) عهده‌‌دار مقام امامت شده است و حق در هر مسأله‌‌ای در امت اسلامی است و نمی‌‌توان خارج از حوزۀ اسلام حق را به دست آورد؛ زیرا مذاهب دیگر یا به عصمت امام قائل نیستند و یا سخن آنان دربارۀ مصداق‌‌شناسی امام معصوم باطل است[۱]؛ بنابراین مسألۀ امامت یکی از مسائل علم کلام است که در اثبات آن باید از ادله عقلی استفاده شود، اما سؤال از تولد، زندگی و... امام جزء مسائلی است که عقل با استفاده از نقل به تحقیق در آنها می‌پردازد؛ چون وجود امام مهدی(ع) با ادله نقلی متواتر اثبات شده است و متواترات یکی از بدیهیات است؛ بنابراین وجود احادیث متواتر در دین اسلام و حتی در سایر ادیان بر وجود امام مهدی(ع) مستند به ادله عقلی می‌باشند به عنوان مثال: محقق طوسی در اثبات اصل امامت اول به قاعدۀ لطف که یک قاعدۀ عقلی است تمسک کرده و نصب امام را بر خداوند متعال برای تحصیل غرض واجب می‌‌داند و بعد از اثبات اصل امامت و اثبات اینکه امام باید معصوم از گناه و خطا و امامتش منصوص از سوی پیامبر (ص) باشد می‌فرماید: نقل متواتر دلالت بر امامت یازده امام بعد از حضرت علی(ع) می‌کند، چون عصمت امام واجب است و غیر اینها معصوم نیستند و تمام کمالات تنها در ائمه جمع است[۲].

برخی دلایل عقلی بر وجود امام مهدی(ع)

برخی از دلایل عقلی بر وجود امام مهدی(ع) از نظر متکلمین شیعه عبارت‌اند از:

  1. برهان علت غایی: تحقق‌‌بخشی غایت خلقت انسان در توحید تبلور می‌‌یابد و در گرو آن است که همواره در میان بشر، راهنمایان معصوم و برگزیده‌‌ای از جانب خدا وجود داشته باشند و مصداق این هادیان الهی، پیامبران و انبیاء الهی(ع) هستند و از آنجا که باب نبوت با بعثت پیامبر اسلام(ص) بسته شده است؛ پس هادیان الهی پس از ایشان همان امامان معصوم(ع) هستند[۳].
  2. برهان هدایت باطنی: براساس آموزه‌های قرآنی، انسان غیر از این حیات مادی دنیوی که از میان خواهد رفت، دارای حیات دیگری نیز هست که "حیات معنوی" نامیده می‌شود. این معنویت در لسان قرآن "حیات" نامیده شده: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ[۴]؛ ﴿أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ[۵] و حقیقتاً یک واقعیت زنده و حقیقی بوده و از قبیل مقامات و موقعیت‌‌های پنداری و قراردادی اجتماعی مانند ریاست و مالکیت و فرمان روایی و نظایر آنها نیست[۶]؛ بنابراین برای رسیدن به این حیات معنوی باید امام معصوم و پیشوایی وجود داشته باشد تا آنها را هدایت کند و زمین بدون انسان کامل مانند جسم بدون روح است و اینکه ریاست با اوست مقصود حکومت ظاهری او نیست بلکه گاهی در نهایت پنهانی به سر می‌‌برد و این امام همان کسی است که مردم او را قطب می‌نامند. ریاست جامعه با این انسان است اگرچه نشانی از او در دست نباشد[۷].[۸]
  3. برهان لطف: متکلمان، لطف را بر خداوند واجب می‌‏دانند: الامام لطف فیجب نصبه علی اللّه تعالی تحصیلا للغرض؛ زیرا او بندگان خود را عبث و بیهوده نیا‌فریده و راه رسیدن به هدف را برای ایشان فراهم می‌‏سازد (قاعده لطف) این قاعده ایجاب می‌‏کند در میان جامعه امامی باشد تا محور حق بوده و جامعه را از خطای‏ مطلق بازدارد[۹] و آنان را به سعادت حقیقی هدایت کند[۱۰].
  4. برهان حفظ شریعت: یکی دیگر از براهین مشهور "برهان حفظ شریعت" است به این برهان هم "برهان لطف" و هم "برهان حفظ شریعت" گفته می‌شود. برهان حفظ شریعت ناظر به استمرار هدایت و بقاء آن است در حالی که برهان لطف در اصطلاح متکلمین، ناظر به اصل نیازمندی بشر به هدایت آسمانی و الهی است[۱۱].
  5. برهان فطرت:انسان با نهاد خدادادی خود بدون هیچگونه تردیدی درک می‌کند هرگز جامعۀ متشکلی مانند یک کشور یا یک شهر یا ده یا قبیله و حتی یک خانه که از چند تن انسان تشکیل یابد، بدون سرپرست و زمامداری که چرخ جامعه را به کار اندازد و ارادۀ او بر اراده‌‌های جزء حکومت کند و هر یک از اجزای جامعه را به وظیفۀ اجتماعی خود وا‌دارد، نمی‌تواند به بقای خود ادامه دهد و در کمترین وقتی اجزای آن جامعه متلاشی شده وضع عمومیش به هرج و مرج گرفتار خواهد شد[۱۲].
  6. محال بودن منع دائمی یا اکثری از راه ظلم و ستم:بشر در طول تاریخ تا به امروز با ظلم و ستم دست و پنجه نرم کرده و تحت ظلم و ستم ظالمان و ستمگران به سر برده است از طرفی بر اساس دلیل عقلی، قسر انسان در تمام عمر یا در اکثر عمرش تحت ظلم و ستم محال خواهد بود؛ بنابراین باید روزگاری فرا رسد که ظلم و ستم با همه انوا‌عش از جامعۀ بشری رخت بربندد و روزگار عدل و داد از راه برسد و آن روزگاری است که انسانیت و ارزش‌‌های والای انسانی و کرامت‌‌های اخلاقی حاکمیت می‌‌یابد که همان عصر طلایی ظهور منجی موعود و حکومت جهانی امام مهدی(ع) است[۱۳].
  7. محال بودن منع دائمی یا اکثری از راه استخدام شهوات نسبت به عقل: خداوند از سر حکمت خویش نیروی عقل را در انسان قرار داده تا راهنما و دلیل او به سوی خوبی‌‌ها و ارزش‌‌ها باشد و او را از ارتکاب پلیدی‌‌ها و زشتی‌‌ها باز دارد. از طرف دیگر انسان دارای قوای شهوانی و نفسانی است که او را به سوی تجاوز‌گری و خودکامگی و بدی‌‌ها سوق می‌دهد؛ بنابراین همواره نزاع و کشمکشی بین تمایلات نفسانی و عقل وجود دارد. کسی که عقل او بر قوای نفسانی‌‌اش غالب و چیره گردد به مقامی بلند و کمالات انسانی خواهد رسید. در حقیقت حکمت وجود عقل در انسان ایجاد تعدیل در قوای مختلف انسانی و تشخیص خوبی و بدی افعال است؛ اما تا به امروز عقل نتوانسته در جایگاه اصلی خود بنشیند و به کار واقعی‌‌اش که تدبیر و فرماندهی وجود انسان است به طور کامل بپردازد؛ زیرا همواره در خدمت شهوات و قوای نفسانی بوده است و آن را از مسیر طبیعی‌‌اش باز داشته‌‌اند این در واقع بر خلاف اقتضای طبیعی عقل در وجود انسان است؛ پس باید روزی فرا رسد تا عقل بشر از اسارت و بردگی قوای نفسانی نجات یابد و رسالت خویش را به نحو اتم به انجام رساند. وعدۀ فرارسیدن چنین روزی در اسلام در اندیشه مهدویت متبلور شده است. یعنی با آمدن امام مهدی(ع) و ظهور ایشان طوق بردگی و اسارت از گردن عقل برگرفته می‌‌شود و به مجد و عظمت واقعی می‌‌رسد و در جایگاه واقعی خود قرار می‌‌گیرد؛ بنابراین عصر ظهور، عصر عقلانیت و حاکمیت ارزش‌های عقلانی و انسانی است. مردم در سایۀ رشد و کمال عقلانی به سعادت خواهند رسید. حضرت باقر (ع) فرمودند: «چون قائم ما قیام کند خداوند دست رحمتش را بر سر بندگان گذارد پس عقولشان را جمع کند و تا پیروی هوس نکنند و با یک دیگر اختلاف نورزند و در نتیجه خردشان کامل شود، متانت و خود نگهداریشان کامل شود»[۱۴].[۱۵]
  8. فلسفۀ تاریخ و هدفمندی آن در پرتو ظهور منجی موعود: یکی دیگر از دلایل عقلی بر اندیشۀ منجی موعود و مهدویت، معنا داشتن تاریخ در سایۀ اعتقاد به منجی آخرالزمان است؛ زیرا بر اساس "معناداری و فلسفۀ تاریخ" روند طولانی تاریخ هدف و غایت و معنای مشخصی دارد و آن تحقق جامعۀ موعود الهی و رسیدن بشر به اوج سعادت و کمال مادی و معنوی است در حقیقت ظهور منجی موعود، سر منزل متعالی و متکامل تاریخ بشری است بر این اساس این معناداری تاریخ در فکر و ذهن بشر سایه انداخته و او را متوجه فرجام متعالی تاریخ ساخته است این ایده در دورانی از تاریخ به کمال و تمام تحقق خواهد یافت و آن "عصر ظهور منجی موعود" است؛ پس معناداری تاریخ و کشف غایت و هدف آن، می‌تواند منشأ توجه انسان‌‌ها به ظهور مصلح بزرگ باشد[۱۶].

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ر.ک: امامی میبدی، علی رضا، آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی، ص ۳۱ ـ ۴۷.
  2. ر.ک: موسوی نسب، سیدجعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۹۱ـ ۹۵.
  3. ر.ک: امامی میبدی، علی رضا، آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی، ص ۳۱ ـ ۴۷.
  4. «ای مؤمنان! (ندای) خداوند و پیامبر را هر گاه شما را به چیزی فرا خوانند که به شما زندگی می‌بخشد پاسخ دهید» سوره انفال، آیه ۲۴.
  5. «و آیا (داستان) آن کس که (به دل) مرده بود و زنده‌اش کردیم و برای او فروغی پدید آوردیم که با آن در میان مردم راه می‌رود» سوره انعام، آیه ۱۲۲.
  6. ر.ک: امامی میبدی، علی رضا، آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی، ص ۳۱ ـ ۴۷.
  7. شیخ اشراق، حکمة الاشراق، ج ۱، ص ۱۱ ـ ۱۲.
  8. ر.ک: موسوی نسب، سیدجعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۹۱ـ ۹۵؛ امامی میبدی، علی رضا، آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی، ص ۳۱ ـ ۴۷.
  9. علی اصغر رضوانی، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص ۲۶۷.
  10. ر.ک: مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ص ۳۴، ۱۲۰.
  11. ر.ک: امامی میبدی، علی رضا، آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی، ص ۳۱ ـ ۴۷.
  12. ر.ک: امامی میبدی، علی رضا، آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی، ص ۳۱ ـ ۴۷.
  13. ر.ک: ملکی راد، محمود، خانواده و زمینه‌سازی ظهور، ص ۱۷۸ـ۱۸۲.
  14. «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ یَدَهُ عَلَی رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ کَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُمْ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۵؛
  15. ر.ک: ملکی راد، محمود، خانواده و زمینه‌سازی ظهور، ص ۱۷۸ـ۱۸۲.
  16. ر.ک: ملکی راد، محمود، خانواده و زمینه‌سازی ظهور، ص ۱۷۸ـ۱۸۲.