بحث:ازدواج امام علی با حضرت فاطمه در تاریخ اسلامی

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۶ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۵۱ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مراسم عروسی

نزدیک به یک ماه از خرید اثاثیه می‌گذشت؛ اما علی(ع) با این که بیشتر اوقات با پیامبر بود، به سبب شرم و حیا با پیامبر درباره عروسی صحبتی نمی‌کرد. روزی عقیل، برادر علی(ع) به او گفت: چرا همسرت را به خانه نمی‌آوری، تا با عروسی تو چشم ما روشن شود؟ موضوع به اطلاع پیامبر رسید. علی(ع) را خواست و از او پرسید آیا برای عروسی آماده است؟ علی(ع) پاسخ مثبت داد[۱]. در روز اول یا ششم ذی‌حجه سال دوم هجری، به دستور پیامبر، مراسم ازدواج علی(ع) و زهرا(س) برپا شد. پیامبر دستور داد ولیمه بدهند. یکی از بزرگان انصار به نام سعد گوسفندی برای ولیمه هدیه کرد. جمعی از انصار مقداری آرد ذرت آوردند. مقداری کشک و روغن و خرما هم از بازار خریداری شد. با نظارت پیامبر، غذایی تهیه شد و مردم بسیاری به سبب برکت دست رسول خدا(ص)، غذا خوردند و مقداری از غذا نیز برای فقیران فرستاده شد[۲].

پیامبر به همسران خود و دختران عبدالمطلب دستور داد تا فاطمه(س) را آماده کنند و در عروسی او تکبیر بگویند و حمد خدا نمایند و چیزی را که رضای خداوند در آن نیست به زبان نیاورند[۳]. زنان پیامبر و دختران عبدالمطلب فاطمه(س) را آماده کردند و سوار استر نمودند. مهار استر در دست سلمان بود. مقداد و عده‌ای از بنی‌هاشم اطراف استر را گرفته، با تشریفات خاصی فاطمه(س) را به طرف خانه علی(ع) حرکت دادند. جبرئیل و میکائیل همراه هفتاد هزار فرشته در این جشن فرخنده شرکت داشتند. ابتدا جبرئیل تکبیر گفت، سپس میکائیل و باقی فرشتگان تکبیر گفتند. پیامبر نیز تکبیر گفت. از همان موقع بود که تکبیر گفتن در عروسی رسم شد[۴].[۵].

یاد خدا در شب عروسی

شب عروسی و لحظه‌های شروع زندگی مشترک، برای هر زن و مردی شیرین و خاطره‌انگیز است. بسیاری این لحظات شیرین را به گناه می‌آلایند و اعمال خلافشان را توجیه می‌کنند. ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه(س) الگویی است برای آنان که می‌خواهند زندگی مشترک خویش را با گناه آغاز نکنند.

امام علی(ع) در شب عروسی، فاطمه(س) را نگران و گریان دید؛ پرسید: چرا غمگینی؟ فاطمه(س) پاسخ داد: درباره حال و رفتار خویش فکر کردم و به یاد پایان عمر و قبر خویش افتادم. امروز از خانه پدر به خانه شما آمدم و روز دیگر از این جا به طرف قبر و قیامت خواهم رفت. تو را به خدا سوگند می‌دهم! بیا به نماز بایستیم و با هم خدا را عبادت کنیم[۶].

ما نیز اگر خواهان سعادت هستیم و خود را پیرو راستین اسلام می‌دانیم، باید آغاز زندگی مشترک امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) را سرمشق خود قرار دهیم و تلاش کنیم ساده زیستی در همه مراحل زندگی ما حاکم باشد و از فرهنگ‌های غلط و اسراف‌گری و مزاحمی که مانع ازدواج جوانان است، دست برداریم.[۷].

عروسی دختر پیامبر(ص)

بعد از عقد ازدواج، مدتی طول کشید تا دختر پیامبر از خانه پدر به خانه شوهر رفت. بعضی مدت را خیلی کم و یک ماه[۸] گفته‌اند در حالی که دیگران آن را تا یک سال[۹] پیش برده‌اند. بنابر مشهور مراسم عروسی امیرالمؤمنین و حضرت زهرا(س) پس از جنگ بدر انجام گرفت[۱۰].

علی(ع) جهت درخواست برپایی مراسم عروسی پیش‌گام نمی‌شد؛ زیرا حیا و شرم از یک طرف و احترامی که ایشان برای پیامبر در نظر داشت، سخن گفتن در این باره را دشوار می‌ساخت. بنابراین روزی عقیل برادر بزرگ‌تر کوشید ایشان را با اصرار برای این کار به نزد پیامبر ببرد. در نیمه راه ام ایمن را ملاقات کردند. او که روزگاری پرستار پیامبر و همانند مادر ایشان بود، پیشنهاد کرد که وی این وظیفه را به عهده بگیرد[۱۱]. ام ایمن به خدمت پیامبر رسیده و عرضه داشت: اگر خدیجه(س) زنده بود از عروسی فاطمه دیدگانش روشن می‌شد. پیامبر وقتی نام خدیجه را شنید، چشمان مبارکش از اشک پر شد، فرمود: خدیجه مرا هنگامی که همه تکذیب می‌کردند تصدیق کرد، در پیش‌برد بار سنگین رسالت یاری‌ام داد، در این راه همه مال خودش را فدا کرد. ام ایمن افزود: شما فاطمه را به خانه شوهر بفرستید، با این کار همه را خشنود کنید.

پیامبر علی را خواست و فرمود: آیا دوست داری زوجه‌ات را به خانه خودت ببری؟ ایشان در حالی که سر به زیر انداخته بود، عرض کرد: آری، پدر و مادرم فدایت باد! پیامبر به امیرالمؤمنین فرمودند: خانه‌ای تهیه کن. امیرالمؤمنین(ع) با شادمانی برخاست و به دستور عمل کرده، خانه‌ای اجاره‌ای یافت که از خانه پیامبر دور بود. مراسم عروسی در همان خانه سرانجام یافت.[۱۲]

مراسم عروسی و اتفاقاتی خاص پس از آن

پیامبر دستور فرمود که زنان، فاطمه را برای عروسی آماده کنند[۱۳]. می‌گویند پیامبر در ازدواج حضرت زهرا(س) ولیمه داد. از امام صادق(ع) نقل شده است که در این مراسم، پیامبر از علی خواست که غذای بسیار آماده کند. گوشت و نان از جانب پیامبر بود و تهیه خرما و روغن بر عهده علی گذاشته شد. پس از خریداری خرما و روغن، پیامبر خود آستین بالا زد و خرما را با روغن ورز داد و حلوا درست کرد[۱۴]. سپس به دستور ایشان گوسفند بزرگی ذبح و نان فراوانی آماده شد. آن‌گاه پیامبر از علی(ع) خواست هرکس را می‌خواهد دعوت کند. پس از دعوت عمومی در مسجد، عده بسیاری در این مهمانی شرکت کردند. جمعیت زیاد بود و غذا اندک. پیامبر خدا دریافت که در علی(ع) چه می‌گذرد. پیامبر به امیرالمؤمنین فرمود: یا علی! من دعا می‌کنم که خدا به غذای شما برکت دهد.

سپس پیامبر کاسه‌هایی برای غذا خواست، از غذا پر و سپس پخش کردند، همه مردم تا آخرین نفر از غذا و نوشیدنی خوردند و نوشیدند و طلب برکت کردند. اما از غذا هیچ کم نشده بود. و پیامبر در آخر قدحی خواست و آن را پر کرده و فرمود: این نیز برای فاطمه و شوهر او[۱۵]. سپس پیامبر اسلام، فاطمه و علی را فراخواند. دست فاطمه را گرفته و در دستان امیرالمؤمنین(ع) نهاد و فرمود: یا علی! خدا قدم این دختر را برای تو مبارک کند! یا علی! فاطمه خوب زوجه‌ای است. ای فاطمه! علی خوب شوهری است. سپس به امیرالمؤمنین فرمود: «يَا أَبَا الْحَسَنِ هَذِهِ وَدِيعَةُ اللَّهِ وَ وَدِيعَةُ رَسُولِهِ مُحَمَّدٍ عِنْدَكَ فَاحْفَظِ اللَّهَ وَ احْفَظْنِي فِيهَا وَ إِنَّكَ لِفَاعِلُهُ»[۱۶]؛ ای ابوالحسن این دختر امانت خدا و رسول اوست در نزد تو[۱۷].

روایات گفته‌اند: هنگامی که موکب عروس، رهسپار خانه علی(ع) بود، زن فقیری پیش آمده و اظهار احتیاج نمود. او لباسی کهنه بر تن داشت. فاطمه(س) در آن وقت دو پیراهن داشت؛ یکی مستعمل و کهنه که لباس خانه پدری بود، دیگری نو که به عنوان جهاز عروسی ایشان تهیه شده بود. او در همان میان راه، همراهان را به دور خود جمع کرد، لباس نوی خود را از تن بیرون کرده به آن زن فقیر بخشید، با همان لباس قبلی به خانه شوهر رفت.

چون صبح شد رسول خدا(ص) به دیدن عروس و داماد آمد، و چون دخترش را با آن لباس دید فرمود: تو جامه نو داشتی چرا نپوشیدی؟ فاطمه عرض کرد: مگر شما نفرموده بودید: هر آنچه صدقه می‌دهید باقی می‌ماند؟ من آن را به صدقه دادم. حضرت رسول اکرم در جواب فرمودند: جامه کهنه را می‌دادی، نو را نگه می‌داشتی؟ فاطمه عرض کرد: در این عمل اقتدا به شما کردم. در وقتی که مادرم خدیجه به ازدواج شما در آمد، هرچه داشت همه را در راه شما بذل نمود. کار به آنجا رسید که چون سائلی از شما سؤال کرد. شما تنها پیراهن خود را به سائل دادید، خود را به حصیر پیچیدید، شما از این گونه امور بسیار به جا آوردید؛ تا اینکه این آیه شریفه در حق شما نازل گردید: ﴿وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا[۱۸].

در اینجا رسول خدا گریست، فاطمه را به سینه خود چسبانید آن‌گاه فرمود: جبرئیل آمده به تو سلام می‌رساند، عرض می‌کند: بگو: فاطمه هر دعایی بکند مستجاب است. ایشان به پدر عرضه داشت: «یا أبتاه شغلتنی عن المسئلة لذة خدمته لا حاجة لی غیر لقاء ربی الکریم فی دار السلام»؛ پدر جان! لذت خدمت به پروردگار، چنان مشغولم کرده که هیچ حاجتی ندارم مگر لقاء پروردگار کریمم در دارالسلام. پیامبر فرمود: دست خود را بلند کن. چون بلند کردم آن جناب هم دست‌های خود را بلند کرد. دعای ایشان در حق امت بود، آمرزش ایشان را از خدای متعال درخواست نمود، عرض کرد: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِأُمَّتِي‌» فاطمه آمین گفت. آن‌گاه جبرئیل عرضه داشت که خداوند دعای شما را مستجاب فرمود، گناهان امت تو را از آنان که محبت فاطمه و پدر فاطمه و شوهر فاطمه و اولاد فاطمه را داشته باشند، خواهد آمرزید[۱۹].

سپس پیامبر خدا فرمود: مقداری آب نزد من بیاورید، فاطمه برخاست ظرفی را پر از آب کرد و به حضور آن حضرت آورد، رسول خدا معوذتین[۲۰] را به آب خواندند و سپس مقداری از آن آب را در دهان مبارک مضمضه نمود و آن را در میان کاسه ریخت، از آب کاسه مقداری به سر فاطمه اطهر ریخت و عرض کرد: بار خدایا! این دخترم محبوب‌ترین خلق است نزد من. سپس از آن آب بر سینه و صورت علی(ع) کشید. و عرض کرد: پروردگارا! این علی برادر من است که محبوب‌ترین مخلوق است نزد من، بار خدایا! این علی را ولی و مطیع خود قرار بده و اهل و عیالش را برایش مبارک بگردان!! و فرزندانشان را برایشان خجسته بدار!

فاطمه با شرم و حیا به سوی پیامبر حرکت کرد. سپس به فاطمه فرمود: من در اینکه تو را به همسری محبوب‌ترین فرد خاندانم درآوردم کوتاهی نکردم[۲۱]. پس از این سخنان فرمود: یا علی! اکنون نزد زوجه‌ات برو! برکات و رحمت خدا بر شما اهل بیت باد![۲۲].[۲۳]

پانویس

  1. بحارالانوار، ج۴۳، ص۹۲ و ۱۳۰.
  2. الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۲؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۳۷.
  3. مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۴۰۳.
  4. مقتل الحسین، ص۱۰۸؛ مناقب ابن مغازلی، ص۳۴۴؛ روضة الواعظین، ص۱۲۷.
  5. مظفری ورسی، حیدر، مادران چهارده معصوم ص ۱۰۰.
  6. «تفكرت في حالي و أمري عند ذهاب عمري و نزولي في قبري فشبهت دخولي في فراشي بمنزلي كدخولي إلى لحدي و قبري فأنشدك الله ان قمت إلى الصلاة فنعبد الله تعالى هذه الليلة». فرهنگ سخنان حضرت فاطمه، ص۲۰.
  7. مظفری ورسی، حیدر، مادران چهارده معصوم ص ۱۰۱.
  8. الامالی (طوسی)، ص۴۱؛ المناقب، ج۳، ص۴۰۲.
  9. الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۹۳؛ البدء و التاریخ، ج۵، ص۲۰؛ مقتل الحسین خوارزمی، ص۸۳؛ ذخائر العقبی، ص۲۷؛ تاریخ الخمیس، ج۱، ص۴۱۱.
  10. جنگ بدر در ماه رمضان سال دوم هجری اتفاق افتاد.
  11. الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۹۴؛ اسد الغابه، ج۶، ص۳۰۳.
  12. جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۱۰۵.
  13. کشف الغمه، ج۱، ص۶۴۳؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۳۰.
  14. المعجم الاوسط، ج۶، ص۲۹۰، ح۶۴۴۱.
  15. الامالی (طوسی)، ص۴۲.
  16. طرف من الانباء و المناقب، ص۱۶۸؛ الیقین، ص۴۸۸.
  17. عوالم العلوم، ج۱۱، ص۵۵۳.
  18. «و (هنگام بخشش) نه دست خود را فرو بند و نه یکسره بگشای که نکوهیده دریغ خورده فرو مانی» سوره اسراء، آیه ۲۹.
  19. ریاحین الشریعة، ج۱، ص۱۰۵؛ الوقایع و الحوادث (ملبوبی)، ج۴، ص۱۸۶.
  20. معوذتین، به دو سوره «ناس» و «فلق» گفته می‌شود.
  21. المعجم الکبیر، ج۲۴، ص۱۳۷، ح۳۶۵.
  22. السنن الکبری (نسائی)، ج۶، ص۷۳، ح۱۰۰۸؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۹۴؛ الامالی (طوسی)، ص۴۲.
  23. جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۱۰۶.