آراستگی و پیراستگی در معارف و سیره فاطمی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

آراستگی و زینت را می‌توان به اعتباری از اخلاق فردی و به اعتباری از اخلاق جمعی به شمار آورد. از آنجا که سزاوار است انسان در حیات فردی ـ به ویژه در مقام عبادت و نیایش ـ به جمال و زیبایی ظاهری بی‌توجه نباشد، در سیره اخلاقی معصومان (ع) گزارش‌های زیادی در این باره به چشم می‌خورد. پیامبر اکرم به اصلاح موی سر و صورت، شانه زدن موها، مرتب کردن ظاهر، روغن زدن موها، خضاب کردن، عطر زدن و انگشتر به دست راست کردن مقید بود[۱].[۲]

آراستگی در محیط خانه و برای همسر

فاطمه (س) نیز به تناسب وضع زنانه‌اش و با رعایت حدود شرعی، در آراستگی و زینت از پدر بزرگوارش پیروی می‌کرد. هر چند گزارش‌های مرتبط با سیره و رفتار فاطمی - چنان که گذشت - بسیار محدود است، معدود روایات موجود، گویای نکات مهمی در این باره است. وی درباره انگشتر عقیق به دست کردن به نقل از رسول خدا (ص) می‌فرماید: هر کس انگشتری عقیق به دست کند، همواره با خیر مواجه خواهد بود[۳].

فاطمه (س) در محیط خانه و برای همسر و محارم - نه برای نامحرم - معطر بود. روزی پیامبر برای ورود خود و فرد نابینای همراهش از فاطمه (س) اذن ورود خواست که ایشان در پس پرده رفت و علت این کار را چنین بیان کرد: «اگر او مرا نمی‌بیند، من او را می‌بینم و او بوی مرا استشمام می‌کند». و رسول خدا (ص) در واکنش به این رفتار فاطمه (س) فرمود: «شهادت می‌دهم که تو پاره تن منی»[۴].

در این روایت، هرچند به استعمال عطر توسط آن حضرت تصریح نشده، با توجه به این سخن که «او بوی مرا استشمام می‌کند» می‌توان حدس زد بویی که فرد نابینا بتواند از یک زن حاضر در محل استشمام کند، بوی خوشی باشد که وی استعمال کرده است، و یا به طور غیرطبیعی، از جسم زنی چون فاطمه به مشام برسد؛ چراکه او حوریه‌ای انسان‌نما بود.

همچنین می‌توان از روایت مربوط به استفاده از گردنبند و دستبند برای خود و نیز استفاده از پرده برای خانه، توجه فاطمه (س) به مظاهر زینت درباره خود و محل زندگی‌اش را برداشت کرد. بر اساس این روایت، یک روز پیامبر اکرم (ص) در گردن فاطمه، گردنبندی دید و در چهره‌اش نارضایتی احساس شد. فاطمه نیز به محض احساس نارضایتی پیامبر، گردنبند را جدا کرد و به فقیری بخشید. پیامبر با ابراز خشنودی از این کار فرمود: «تو از منی ای فاطمه» و در ادامه فرمود: غضب خدا و غضب من شدید است بر کسی که خون مرا (با ریختن خون عترتم) بریزد و عترتم را اذیت کند[۵].

روشن است که اگر وضعیت سخت اقتصادی مسلمانان در عصر پیامبر از سویی و انتساب فاطمه به پیامبر – به‌عنوان حاکم و رهبر جامعه اسلامی - از سوی دیگر نبود، زیبنده زنی همچون فاطمه بود که از چنین زینت‌هایی بهره گیرد.

در سفر حجه الوداع، فاطمه نیز با پدرش همراه بود. در این سفر پس از دستور پیامبر برای خروج از احرام عمره تمتع، فاطمه امتثال امر کرد و لباس رنگین پوشید و خود را قبل از آمدن همسرش آراست[۶]. از این روایت دو نکته قابل استنباط است: آراستگی فاطمه برای همسرش و اطاعت محض او از دستورات خدا و رسول. این در حالی بود که برخی اصحاب رسول خدا (ص) در برابر فرمان آن حضرت برای خروج از احرام، لب به اعتراض گشودند![۷].

روزی سهمی از غنائم به امیرالمؤمنین (ع) رسید و وی آن را به فاطمه (س) داد و او نیز دست‌بندی از نقره برای خود و پرده‌ای برای خانه خویش تهیه کرد. عادت پیامبر چنان بود که هرگاه عازم سفر می‌شد، آخرین کسی که با او وداع می‌کرد و هرگاه از سفر باز می‌گشت، اولین کسی را که ملاقات می‌کرد، دخترش فاطمه بود. در بازگشت از یکی از سفرها، هنگامی که رسول خدا (ص) به خانه فاطمه وارد شد و آن پرده و دست‌بند را دید، نگاه معناداری به ایشان کرد و او نیز که از منظور پدر آگاه شده بود، آنها را به وسیله حسن و حسین تقدیم پدر کرد. پیامبر نیز آنها را بین اصحاب صفه - که در اوج فقر بودند - تقسیم کرد و فرمود: خدا فاطمه را مورد رحمتش قرار دهد. خداوند به عوض این پرده و زینت، از لباس و زینت بهشت بر او خواهد پوشاند[۸].

و بر اساس روایتی دیگر، رسول خدا (ص) همین واکنش را هنگامی بروز داد که بر دخترش - فاطمه - وارد شد و گردنبندی بر گردنش دید. فاطمه نیز گردنبند را از گردن باز کرد و به فقیری بخشید، و رسول خدا با مشاهده این رفتار، فرمود: «ای فاطمه! تو از من هستی»[۹].

نکته تربیتی شایان توجه در این دو روایت، نوع رفتار رسول خدا (ص) و دخترش - فاطمه (س) - است؛ پدر تنها با نگاهی معنادار، مقصودش را به دخترش می‌فهماند، و دختر فهیم او نیز به محض احساس نارضایتی پدر، دست از خواسته خود می‌کشد و خواست پدر را ترجیح می‌دهد و بلافاصله در راستای خواسته پدر، اقدام عملی انجام می‌دهد[۱۰].

منابع

پانویس

  1. بنگرید به: کتاب سیره اخلاقی پیامبر اعظم (ص) از نگارنده، فصل چهارم.
  2. جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی و سبک زندگی حضرت زهرا، ص ۳۲.
  3. «عَنْ فَاطِمَةَ (س)، قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): مَنْ تَخَتَّمَ بِالْعَقِيقِ لَمْ يَزَلْ يَرَى خَيْراً»؛ (شیخ طوسی، الامالی، ص۳۱۱؛ طبرانی، المعجم الأوسط، ج۱، ص۳۹؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۵، ص۸۸).
  4. «عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (ع) أَنَّهُ قَالَ: اسْتَأْذَنَ أَعْمَى عَلَى فَاطِمَةَ (س) فَحَجَبَتْهُ فَقَالَ لَهَا النَّبِيُّ (ص) لِمَ تَحْجُبِينَهُ وَ هُوَ لَا يَرَاكِ قَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنْ لَمْ يَكُنْ يَرَانِي فَإِنِّي أَرَاهُ وَ هُوَ يَشَمُّ الرِّيحَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّكِ بَضْعَةٌ مِنِّي»؛ (تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۲۱۴؛ راوندی، النوادر، ص۱۱۹؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۹۱).
  5. «عَنِ الْكَاظِمِ (ع) قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) دَخَلَ عَلَى ابْنَتِهِ فَاطِمَةَ وَ فِي عُنُقِهَا قِلَادَةٌ فَأَعْرَضَ عَنْهَا فَقَطَعَهَا وَ رَمَتْ بِهَا فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَنْتِ مِنِّي يَا فَاطِمَةُ ثُمَّ جَاءَ سَائِلٌ فَنَاوَلَتْهُ الْقِلَادَةَ. ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ وَ غَضَبِي عَلَى مَنْ أَهْرَقَ دَمِي وَ آذَانِي فِي عِتْرَتِي»؛ (طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۹۵؛ ابن‌شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۲۱؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۲).
  6. شیخ طوسی، الامالی، ص۴۰۲؛ نیشابوری، صحیح مسلم، ج۴، ص۴۱؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۲۱، ص۳۸۳ و ۴۰۴؛ ج۳، ص۶۰۷؛ ج۹۶، ص۹۹؛ متن کامل این روایت در بحث مربوط به عبودیت و طاعت فاطمه خواهد آمد.
  7. شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۱۷۴؛ طبرسی، اعلام الوری، ج۱، ص۲۶۱؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۲۱، ص۳۸۶.
  8. «عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِذَا أَرَادَ السَّفَرَ سَلَّمَ عَلَى مَنْ أَرَادَ التَّسْلِيمَ عَلَيْهِ مِنْ أَهْلِهِ ثُمَّ يَكُونُ آخِرُ مَنْ يُسَلِّمُ عَلَيْهِ فَاطِمَةَ (س) فَيَكُونُ تَوَجُّهُهُ إِلَى سَفَرِهِ مِنْ بَيْتِهَا وَ إِذَا رَجَعَ بَدَأَ بِهَا فَسَافَرَ مَرَّةً وَ قَدْ أَصَابَ عَلِيٌّ (ع) شَيْئاً مِنَ الْغَنِيمَةِ فَدَفَعَهُ إِلَى فَاطِمَةَ ثُمَّ خَرَجَ فَأَخَذَتْ سِوَارَيْنِ مِنْ فِضَّةٍ وَ عَلَّقَتْ عَلَى بَابِهَا سِتْراً فَلَمَّا قَدِمَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) دَخَلَ الْمَسْجِدَ فَتَوَجَّهَ نَحْوَ بَيْتِ فَاطِمَةَ (س) كَمَا كَانَ يَصْنَعُ فَقَامَتْ فَرِحَةً إِلَى أَبِيهَا [صَبَابَةً وَ شَوْقاً إِلَيْهِ‌] فَنَظَرَ (ص) فَإِذَا فِي يَدِهَا سِوَارَانِ مِنْ فِضَّةٍ وَ إِذَا عَلَى بَابِهَا سِتْرٌ فَقَعَدَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) حَيْثُ يَنْظُرُ إِلَيْهَا فَبَكَتْ فَاطِمَةُ وَ حَزِنَتْ وَ قَالَتْ مَا صَنَعَ هَذَا أَبِي قَبْلَهَا فَدَعَتْ ابْنَيْهَا وَ نَزَعَتِ السِّتْرَ مِنْ بَابِهَا وَ خَلَعَتِ السِّوَارَيْنِ مِنْ يَدِهَا ثُمَّ دَفَعَتِ السِّوَارَيْنِ إِلَى أَحَدِهِمَا وَ السِّتْرَ إِلَى الْآخَرِ ثُمَّ قَالَتْ لَهُمَا انْطَلِقَا إِلَى أَبِي فَأَقْرِئَاهُ السَّلَامَ وَ قُولَا لَهُ مَا أَحْدَثْنَا بَعْدَكَ غَيْرَ هَذَا فَمَا شَأْنُكَ بِهِ فَجَاءَاهُ فَأَبْلَغَاهُ ذَلِكَ عَنْ أُمِّهِمَا فَقَبَّلَهُمَا رَسُولُ اللَّهِ صوَ الْتَزَمَهُمَا وَ أَقْعَدَ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا عَلَى فَخِذِهِ ثُمَّ أَمَرَ بِذَيْنِكَ السِّوَارَيْنِ فَكُسِرَا فَجَعَلَهُمَا قِطَعاً قِطَعاً ثُمَّ دَعَا أَهْلَ الصُّفَّةِ قَوْمٌ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ مَنَازِلُ وَ لَا أَمْوَالٌ فَقَسَّمَهُ بَيْنَهُمْ قِطَعاً ثُمَّ جَعَلَ يَدْعُو الرَّجُلَ مِنْهُمُ الْعَارِيَ الَّذِي لَا يَسْتَتِرُ بِشَيْ‌ءٍ وَ كَانَ ذَلِكَ السِّتْرُ طَوِيلًا وَ لَيْسَ لَهُ عَرْضٌ فَجَعَلَ يُؤَزِّرُ الرَّجُلَ فَإِذَا الْتَقَى عَلَيْهِ قَطَعَهُ حَتَّى قَسَّمَهُ بَيْنَهُمْ أُزُراً ثُمَّ أَمَرَ النِّسَاءَ لَا يَرْفَعْنَ رُءُوسَهُنَّ مِنَ الرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ حَتَّى يَرْفَعَ الرِّجَالُ رُءُوسَهُمْ وَ ذَلِكَ أَنَّهُمْ كَانُوا مِنْ صِغَرِ إِزَارِهِمْ إِذَا رَكَعُوا وَ سَجَدُوا بَدَتْ عَوْرَتُهُمْ مِنْ خَلْفِهِمْ ثُمَّ جَرَتْ بِهِ السُّنَّةُ أَنْ لَا تَرْفَعَ النِّسَاءُ رُءُوسَهُنَّ مِنَ الرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ حَتَّى يَرْفَعَ الرِّجَالُ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) رَحِمَ اللَّهُ فَاطِمَةَ لَيَكْسُوَنَّهَا اللَّهُ بِهَذَا السِّتْرِ مِنْ كِسْوَةِ الْجَنَّةِ وَ لَيُحَلِّيَنَّهَا بِهَذَيْنِ السِّوَارَيْنِ مِنْ حِلْيَةِ الْجَنَّةِ»؛ (طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۹۴).
  9. «عَنِ الْكَاظِمِ (ع) قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) دَخَلَ عَلَى ابْنَتِهِ فَاطِمَةَ وَ فِي عُنُقِهَا قِلَادَةٌ فَأَعْرَضَ عَنْهَا فَقَطَعَهَا وَ رَمَتْ بِهَا فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَنْتِ مِنِّي يَا فَاطِمَةُ ثُمَّ جَاءَ سَائِلٌ فَنَاوَلَتْهُ الْقِلَادَةَ»؛ (طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۹۵؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۸۳).
  10. جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی و سبک زندگی حضرت زهرا، ص ۳۳.