آسیبشناسی تربیتی مهدویت
مقدمه
مهدویت تنها مسألهای اعتقادی نیست، بلکه بعد تربیتی نیز دارد. هنگامی که ما مشخص میکنیم بر اساس متون روایی، اعتقاد به وجود و ظهور مهدی(ع) ضروری است، مجموعه دانشی را برای افراد فراهم نمودهایم. اما هنگامی که این مجموعه، به همراه خود، تحوّلات هیجانی، عاطفی و عملی معینی را ایجاد میکند که ضمن آن، افراد میکوشند خود را برای یاوری امام مهدی(ع) مهیا سازند، چهره تربیتی مهدویت آشکار میگردد. وقتی به جنبه تربیتی مهدویت واقف شدیم، باید آسیبشناسی تربیتی مهدویت را مورد تأمل قرار دهیم:
- حصاربندی و حصارشکنی، از آسیبهای تربیتی مهدویت است. برخی معتقدند پیروان حق، باید بریده و برکنار از پیروانباطل، انتظار بکشند تا لحظه وقوع واقعه فرارسد. در این تصور، دوران غیبت به مثابه "اتاق انتظار" است که باید در آن، به دور از اهل باطل نشست و منتظر بود تا صاحب امر بیاید و کار را یکسره کند. تنها تلاش افراد در اینجا برای دور نگاه داشتن و مصون داشتن خود و دیگران، از اهل باطل است. این آسیب از کجفهمی نسبت به مهدویت نشأت گرفته است؛ چون اگر مهدویت، ناظر به غلبه نهایی حق بر باطل است، باید این غلبه را در پرتو قانون کلی چالش میان حق و باطل فهم کرد. در چالش با باطل است که حق غالب میگردد. حصارشکنی هم از آسیبهاست. در حصارشکنی هر مرزی را برمیدارند و بیمرزی را حاکم میکنند. نمونه این بیمرزی و التقاط در عرصه مهدویت، ان است که کسانی معتقد شوند، "مهدی" اسم خاصی برای فرد معینی نیست، بلکه نمادی کلی برای اشاره به چیرگی نهایی حق و عدالت بر باطل و بیدادگری است و مصداق این نماد میتواند هرکسی باشد.
- کمالگرایی (غیر واقعگرا) و سهلانگاری: اینکه کمالگرایی چگونه در عرصه تربیت مهدوی آشکار میگردد، زمینه این امر آن است که مهدی(ع) عهدهدار رسالتی سترگ است و این رسالت، جز با یارانی نستوه به انجام نمیرسد. در نظر بودن چنین غایت بلندی در مسأله مهدویت، زمینهساز آسیب تربیتی کمالگرایی میگردد. مربیان، بدون توجه به وسع فهمی و عملی افراد، آنان را از همان ابتدا به فتح این قله عظیم میخوانند؛ لذا فرد از همان آغاز از مقصد و مقصود اعراض میکند. در نقطه مقابل کمالگرایی، سهلانگاری است؛ یعنی جایی برای مهدویت، در ذهن و ضمیر فرد فراهم نمیآید و سهلانگاری نسبت به مهدویت در تربیت دینی، به منزله از دست نهادن این تأثیر عظیم تحولبخش در شخصیت افراد است.
- گسست و دنبالهروی: هنگامی که مباحث و مطالب مربوط به مهدویت، به زبانی مهجور مطرح گردد یا با مسائل و مباحثی که نسل جدید با آنها درگیر است ارتباط نیابد، گسست رخ میدهد. در نقطه مقابل، قطب آسیبزای دیگر، دنبالهروی نسل پیشین نسبت به نسل جدید است که میتواند در عرصه مهدویت به دو شکل آشکار شود: اول؛ سخن نگفتن از آن، به سبب اینکه به ذائقه نسل جدید، خوش نمیآید، دوم؛ فروکاستن مهدویت به شکلهای رایج حکومت، مانند دموکراسی. هیچیک از دو روش مطلوب نیست. پس کسانی که مسأله مهدویت را در جریان تربیت دینی مطرح میکنند، باید هم تناسب و هماهنگی آن را با ذهن و زبان نسل جدید بازشناسی کنند و هم مراقب باشند که آن را به امیال و آرای رایج آنان فرونکاهند.
- مریدپروری و تکروی: مریدپروری، صورتِ تحریفشده امامت است، یعنی افراد، امامان را چنان بستایند که گویی آنان، منشأ اولیه حق و حقیقتاند (محبِّ غال). افراطیگری آنان در این است که امام را از حد خویش فراتر میبرند و او را به مقام الوهی برمیکشند، در حالی که حضرت، کارگزار و فرمانبر خداست. قطب دوم آسیب، تکروی است، یعنی نفی امامت یا تعمیم امامت. در حالت تکروی، فرد تربیتشونده در حد خود محدود میشود و از بهره جستن از نمونهها و الگوهای برجسته باز میماند.
- قشریگری و عقلگرایی: قشریگری در دین، مانع فهم عمق معارف دینی میگردد و از این رو، بستری برای رشد کجفهمی و انحراف و بدعت است (مانند خوارج که در زمان حضرت علی(ع) حاضر نشدند بر ورقهای کاغذین قرآن تعرض کنند.) در دوران غیبت هم، قشری بودن افراد، آنان را به تعبیرهای نادرست از احکام دینی خواهد کشاند؛ چنانکه هنگام ظهور حضرت، سخنان او و احکام دینی که او مطرح میسازد، در نظر مردم، جدید و ناشناخته است. از سوی دیگر، عقلگرایی نیز یکی دیگر از ورطههای لغزش است؛ یعنی اینکه انسان در عرصه دین، همه چیز را پس از اثبات قطعی عقل بپذیرد. چنین تصوری نه با واقعیت عقل هماهنگ است و نه با تربیت دینی.
- خرافهپردازی و راززدایی: خرافهپردازی یعنی حقایق ماورای طبیعی دین، دستخوش عوامزدگی گردد و بستر مناسبی برای خرافهپردازی فراهم آید و عدهای داعیه رؤیت حضرت در خواب و بیداری کنند؛ هرچند امکان این امر، در اصل منتفی نیست. راززدایی هم یعنی امور، مانند اموری طبیعی نگریسته شوند و ردّ پای هر امر ماورای طبیعی در آنها محو گردد؛ مانند ابن خلدون که معتقد است مراد از ظهور مهدی(ع)، پیدایش حکومتی مبتنی بر اتحاد قبایل سادات اطراف مدینه و حجاز است.
- انحصارگرایی و کثرتگرایی: انحصارگرایی یعنی اعتقاد به حکومت عدل مهدی(ع)، موجب تحریم هر حکومتی -حتی عدل- پیش از آن گردد، که متأسفانه این دیدگاه عملا در میان برخی از معتقدان به مهدویت آشکار شده است، و اینکه هر حکومتی قبل از حکومت مهدی(ع) طاغوت است، فهمی آسیبزا از مهدویت است، چون پیامد عملی چنین فهمی، عدم تلاش برای برقراری حکومت عادلانه پیش از ظهور است و حاصل عملی آن، تمکین نسبت به هرگونه حکومت جورپیشه خواهد بود. در مقابل، کثرتگرایی نیز قطب دوم آسیب است. کثرتگرایی به مفهوم برابر دانستن طریقههای مختلف، میتواند به این نتیجه منجر شود که هر وضع موجودی، شروع تلقی شود و بالاخره کثرتگرایی به تجویز هر حکومتی ختم خواهد شد[۱].[۲]
پرسشهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ برترینهاى فرهنگ مهدویت در مطبوعات، ص۳۳.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۴۳.