آیا آیه ۲۰۰ سوره اعراف بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا آیه ۲۰۰ سوره اعراف بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ عصمت
مدخل بالاترعصمت پیامبران
مدخل اصلیعصمت پیامبر خاتم
مدخل وابستهعصمت - پیامبران - پیامبر خاتم
تعداد پاسخ۲ پاسخ

آیا آیه ۲۰۰ سوره اعراف بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت می‌کند؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث عصمت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.

تبیین شبهه

یکی از آیاتی که توهم عدم عصمت پیامبر خاتم(ص) را برای برخی به وجود آورده آیه ۲۰۰ سوره اعراف است که می‌فرماید: ﴿وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۱].

بر اساس این آیه برخی تصور کرده‌اند که پیامبر هم مانند سایر مردم ممکن است مورد وسوسه و تسلط شیطان قرار گرفته و خطا کند به همین جهت است که قرآن کریم به آن حضرت رسفارش می‌کند که در چنین شرایطی باید به خدای متعال پناه برد. روشن است که تاثیر پذیری از شیطان با عصمت آن حضرت سازگار نیست.

پاسخ جامع اجمالی

پاسخ نخست: تلازم نداشتن شرط با تحقق مشروط: پاسخ این است که جمله شرطیه هرگز با تحقق مشروط آن پیوند ندارد، مانند آیه ﴿لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ[۲].

پاسخ دوم: مخاطب واقعی؛ امت: تفسیر آیه شریفه این است که اگر شیطان وسوسه کند که تو را در برابر جهالت و بدی آنان غضبناک سازد تا دست به انتقام زنی، پس به خداوند پناه ببر. گرچه خطاب به پیامبر (ص) است، مخاطب واقعی، همه امت آن حضرت‌اند[۳]. به بیانی دیگر، جمهور مفسران، نزغ ﴿وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ[۴] را به وسوسه شیطان تفسیر کرده‌اند که اگر در قلب شما وسوسه کرد که شما را به امری قبیح، زشت، معصیت و شر وادار کند، باید به خدا پناه ببری و استعاذه کنی؛ ولی این اشتباهی بزرگ است و قلب‌های مطهر آن حضرت و اوصیای ایشان از وسوسه شیاطین خالی است؛ زیرا در مقام خود ثابت کرده‌ایم که از برای قلوب دو باب است: یکی باب ملایکه است و دیگری باب شیاطین، و خطورات قلبی اگر از طرف ملایکه باشد، الهامش گویند و اگر از شیاطین باشد، وسوسه نام نهند و باب ملایکه اخلاق حمیده است و باب شیاطین صفات خبیثه و کسی که جامع جمیع صفات حمیده باشد و منزه از جمیع اخلاق خبیثه، باب شیطان مسدود است بر او، و وسوسه در قلب او داخل نمی‌شود؛ چنانچه بالعکس بالعکس است؛ و این خاندان، مستکمل جمیع کمالات و صفات حسنه و خالی از جمیع نواقص و صفات قبیحه‌اند؛ شیطان به آنها راه نمی‌یابد: ﴿مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ[۵]، و مراد از نزغ وسوسه شیطان نسبت به قوم آن حضرت است که وادار می‌کند آنها را بر مخالفت آن حضرت و اذیت به آن بزرگوار[۶].

پاسخ سوم: منظور از وسوسه؛ همان چیرگی خشم بر انسان: برخی چنین توجه کرده‌اند که منظور از وسوسه شیطان، همان معنای مجازی آن، یعنی چیرگی خشم بر انسان است، و امر به استعاذه (پناه بردن به خداوند) مفید آن است که این از امور پیچیده و مشکلی است که تنها با پناه بردن به حرم عصمت می‌توان از زیان آن در امان ماند[۷].

پاسخ چهارم: لزوم پناه بردن به خداوند در برابر وسوسه‌های شیطان: در آیات یاد شده، هیچ مطلبی وجود ندارد که مخالف مقام عصمت بوده باشد؛ زیرا پیامبران و معصومان هم در برابر وسوسه‌های شیطان باید خود را به خدا بسپارند و هیچ کسی از لطف و حمایت خدا در برابر وساوس شیاطین و نفس بی‌نیاز نیست، حتی معصومان[۸].

پاسخ پنجم: نفوذ شیطان در پیامبر، در حد ترک اولی: بر فرض که وسوسه شیطان در پیامبر کارساز شود، بیش از ترک اولی را به دنبال نخواهد داشت: «قَالَ رَسُولِ اللَّهِ (ص): إِنَّهُ لَيُغَانُ عَلَى قَلْبِي وَ إِنِّي لَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِي الْيَوْمِ وَ اللَّيْلَةِ سَبْعِينَ مَرَّةً»[۹].

این آیه شریفه نیز هیچ دلالتی بر نفی عصمت پیامبر (ص) ندارد[۱۰].

پاسخ ششم: خطاب آیه خود پیامبر(ص) است: قرائنی دلالت می‌کند که خطاب آیه به پیامبر است؛ زیرا در ابتدای این سوره، از آیه ۱۶ تا ۲۷ داستان وسوسه شیطان نسبت به حضرت آدم آمده است. در اواخر سوره هم نسبت به وسوسه‌‏هاى شیطان هشدار مى‌‏دهد، و در آیه قبل نیز دعوت به اعراض از جاهلان مطرح می‌شود. رسول خدا(ص) از جبرئیل پرسید: با وجود خشم، چگونه مى‌‏توان تحمّل کرد؟ که همین آیه نازل شد[۱۱]. اما این تفسیر چگونه با عصمت پیامبر سازگار است؟ در جواب باید گفت: از نظر تشیع تمام پیامبران معصوم‌اند، مرتکب گناه، خطا و حتی اشتباه نمی‌شوند[۱۲]. اما این مقام آنان منافاتی با این نکته موجود در آیه ﴿وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ ندارد؛ زیرا مقصود از آیه فوق این است که شیطان به وسوسه‌گری در تمام افراد - حتی پیامبران – می‌پردازد. عمومات آیات قرآن دلالت بر این دارد که وسوسه مختص گروه خاصی نیست، بلکه شامل همه انسان‌ها می‌شود. این مطلب به وضوح از سوره ناس قابل اقتباس است. بنابر این شیاطین از دست‌‏اندازى و وسوسه حتّى نسبت به پیامبران هم نمى‌‏گذرند. چنان‌که قرآن مى‌‏فرماید: ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الإِنسِ وَالْجِنِّ[۱۳]. از همین مطلب ارزش کار انبیا روشن می‌شود که با وجود غرائز بشرى و وسوسه‏‌هاى شیطانى، انسان‌‏هاى صالح و با تقوا و دور از گناه‌اند. در حقیقت شیطان، با وسوسه‏‌هاى خود قصد گمراه کردن تمام انسان‌‏ها را دارد، ولى در برابر مخلصین شکست مى‏‌خورد. ﴿قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ[۱۴]. به عبارت دیگر، باید گفت؛ فرض وسوسه، دلالت بر تحقق مفاد آن در خارج از سوی پیامبر ندارد و تنها هشدار است؛ زیرا «إِمَّا» در آیه ﴿وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ، در قالب شرط است، نه تحقّق[۱۵]. به عبارت روشن‌تر؛ وسوسه از سوی شیطان انجام می‌شود اما از آنجا که پیامبران معصوم‌اند، وسوسه شیطان در آنها اثری نخواهد داشت[۱۶].[۱۷]

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

1. حجت الاسلام و المسلمین محسن قرائتی
حجت الاسلام و المسلمین قرائتی در کتاب «تفسیر نور» در این‌باره گفته‌ است:

«در آیات ۱۹۹ و ۲۰۰ سوره اعراف چهار دستور از سوی خداوند بدین صورت صادر شده است: «در طرز رفتار با مردم سختگیر مباش، مردم را به کارهاى نیک و آنچه را عقل و خرد می‌پسندد دستور ده، از جاهلان روى برگردان و با آنها ستیزه مکن، اگر وسوسه‌‏هاى شیطانى، متوجه تو شد، به خدا پناه ببر؛ زیرا او سخن تو را مى‌‏شنود و از اسرار درونت آگاه است».

بی‌گمان اگر خطاب آیات فوق، امت رسول الله(ص) باشد، مشکلی وجود ندارد، اما با توجه به قراین، مخاطب آیه پیامبر گرامی اسلام است. در این صورت باید گفت که عمومات آیات قرآن دلالت بر این دارد که وسوسه مختص گروه خاصی نیست، بلکه شامل همه انسان‌ها ـ حتی پیامبران ـ می‌شود، اما این وسوسه‌ها در مخلصین با ناکامی مواجه می‌شود:‌ «به عزتت سوگند که همه آنها را جز بندگان مخلصت گمراه خواهم کرد».

بر اساس برخی از تفاسیر مصداق وسوسه شیطان درباره پیامبر عظیم الشأن اسلام مربوط به غضب پیامبر در مواجهه با جاهلان بوده است، اما از آنجا که از نظر تشیع تمام پیامبران معصوم‌اند، مرتکب گناه، خطا و حتی اشتباه نمی‌شوند، این وسوسه به انجام گناهی از سوی پیامبر(ص) نیانجامیده است.

پاسخ

در آیات ۱۹۹ و ۲۰۰ سوره اعراف[۱۸]. چهار دستور از سوی خداوند به شخص پیامبر اسلام(ص) ابلاغ شده است:

  1. ﴿خُذِ الْعَفْوَ: در طرز رفتار با مردم سختگیر مباش و با آنها مدارا کن، عذرشان را بپذیر، و بیش از آنچه قدرت دارند از آنها مخواه. عفو معانی متفاوتی دارد، اما مراد از عفو با توجه به قرائن، آسان گرفتن، گذشت و انتخاب میانه است[۱۹]. بدیهى است اگر رهبر و مبلغ، شخص سختگیرى باشد به زودى جمعیت از اطراف او پراکنده مى‌‏شوند و نفوذ خود را در قلوب از دست خواهد داد، همان‌طور که قرآن مجید مى‌‏فرماید: ﴿وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ[۲۰].
  2. ﴿وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ: مردم را به کارهاى نیک و آنچه را عقل و خرد، شایسته مى‌‏شناسد و خداوند آن‌ را نیک معرفى کرده، دستور ده. اشاره به اینکه ترک سختگیرى مفهومش مجامله کارى نیست، بلکه باید رهبران و مبلغان همه حقایق را بگویند و مردم را به سوى حق دعوت کنند و چیزى را فروگذار ننمایند.
  3. ﴿وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ: از جاهلان روى برگردان و با آنها ستیزه مکن. رهبران و مبلغان در مسیر خود با افراد متعصب، لجوج، جاهل و بی‌خبر، روبرو مى‌‏شوند، راه پیروزى بر این مشکل تقابل با جاهلان نیست، بلکه بهترین راه تحمل و حوصله‌ای است که آتش خشم و حسد و تعصبشان را خاموش کند.
  4. ﴿وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ[۲۱]مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ: «اگر وسوسه‌‏هاى شیطانى، متوجه تو شد، به خدا پناه ببر و خود را به او بسپار و از لطفش مدد بخواه؛ زیرا او سخن تو را مى‌‏شنود و از اسرار درونت آگاه و از وسوسه‌‏هاى شیاطین با خبر است. «نزغ»، به معناى ورود در کارى به قصد افساد و تحریک است. [۲۲]. بر سر راه پیامبران و مبلغان همواره وسوسه‌‏هاى شیطانى در شکل مقام، مال، شهوت و امثال اینها خودنمایى مى‌‏کند و شیطان و شیطان‏ صفتان مى‌‏کوشند آنها را از طریق این وسوسه‌‏ها از مسیرشان منحرف سازند و از هدفشان باز دارند[۲۳].

با توجه به اینکه آیه اخیر دلالت بر وسوسه دارد، ممکن است گمان شود که با مقام عصمت منافاتی دارد؛ لذا تمرکز بحث بر این نکته مناسب به نظر می‌رسد؛ از این آیه دو گونه تفسیر ارائه شده است:

  1. خطاب آیه امت پیامبر است: بدین صورت که اگر شیطان خواست مداخله نماید و با رفتار جاهلانه ایشان، تو را به غضب و انتقام وادار کند تو به خدا پناه بر که او شنوا و دانا است، با اینکه خطاب در آیه به رسول خدا(ص) است ولی مقصود، امت آن حضرت است؛ زیرا خود آن حضرت معصوم است[۲۴].
  2. خطاب آیه خود پیامبر(ص) است: قرائنی دلالت می‌کند که خطاب آیه به پیامبر است؛ زیرا در ابتدای این سوره، از آیه ۱۶ تا ۲۷ داستان وسوسه شیطان نسبت به حضرت آدم آمده است. در اواخر سوره هم نسبت به وسوسه‌‏هاى شیطان هشدار مى‌‏دهد، و در آیه قبل نیز دعوت به اعراض از جاهلان مطرح می‌شود.

رسول خدا(ص) از جبرئیل پرسید: با وجود خشم، چگونه مى‌‏توان تحمّل کرد؟ که همین آیه نازل شد[۲۵].

اما این تفسیر چگونه با عصمت پیامبر سازگار است؟ در جواب باید گفت: از نظر تشیع تمام پیامبران معصوم‌اند، مرتکب گناه، خطا و حتی اشتباه نمی‌شوند. [۲۶] اما این مقام آنان منافاتی با این نکته موجود در آیه ﴿وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ ندارد؛ زیرا مقصود از آیه فوق این است که شیطان به وسوسه‌گری در تمام افراد - حتی پیامبران – می‌پردازد. عمومات آیات قرآن دلالت بر این دارد که وسوسه مختص گروه خاصی نیست، بلکه شامل همه انسان‌ها می‌شود.

این مطلب به وضوح از سوره ناس قابل اقتباس است. بنابر این شیاطین از دست‌‏اندازى و وسوسه حتّى نسبت به پیامبران هم نمى‌‏گذرند. چنان‌که قرآن مى‌‏فرماید: ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الإِنسِ وَالْجِنِّ[۲۷].

از همین مطلب ارزش کار انبیا روشن می‌شود که با وجود غرائز بشرى و وسوسه‏‌هاى شیطانى، انسان‌‏هاى صالح و با تقوا و دور از گناه‌اند.

در حقیقت شیطان، با وسوسه‏‌هاى خود قصد گمراه کردن تمام انسان‌‏ها را دارد، ولى در برابر مخلصین شکست مى‏‌خورد. ﴿قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ[۲۸].

به عبارت دیگر، باید گفت؛ فرض وسوسه، دلالت بر تحقق مفاد آن در خارج از سوی پیامبر ندارد و تنها هشدار است؛ زیرا «إِمَّا» در آیه ﴿وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ، در قالب شرط است، نه تحقّق[۲۹]. به عبارت روشن‌تر؛ وسوسه از سوی شیطان انجام می‌شود اما از آنجا که پیامبران معصوم‌اند، وسوسه شیطان در آنها اثری نخواهد داشت.

گفتنی است از آن جهت که «یَنْزَغَنَّکَ» فعل مضارع است و با نون تأکید آمده است، دلالت دارد که این وسوسه حتمى و دائمی و مستمر است. همچنین باید توجه داشت که از راه‏‌هاى عصمت پیامبران، استمداد و توجّه و پناه بردن به خدا است؛‌ یعنی انبیا نیز نیاز به استعاذه و پناه‏جویى به خدا دارند. پس گمان نشود آنان از آن‌رو که معصوم‌اند نیاز به استعاذه ندارند»[۳۰].[۳۱]
2. حجت الاسلام و المسلمین انواری؛
حجت الاسلام و المسلمین انواری در کتاب «نور عصمت بر سیمای نبوت» در این‌باره گفته‌ است:

«یکی از آیاتی که توهم عدم عصمت پیامبر خاتم(ص) را برای برخی به وجود آورده آیه ۲۰۰ سوره اعراف است که می‌فرماید: ﴿وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۳۲].

تبیین شبهه

بر اساس این آیه برخی تصور کرده‌اند که پیامبر هم مانند سایر مردم ممکن است مورد وسوسه و تسلط شیطان قرار گرفته و خطا کند به همین جهت است که قرآن کریم به آن حضرت رسفارش می‌کند که در چنین شرایطی باید به خدای متعال پناه برد.

پاسخ نخست: تلازم نداشتن شرط با تحقق مشروط: پاسخ این است که جمله شرطیه هرگز با تحقق مشروط آن پیوند ندارد، مانند آیه ﴿لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ[۳۳].

پاسخ دوم: مخاطب واقعی؛ امت: تفسیر آیه شریفه این است که اگر شیطان وسوسه کند که تو را در برابر جهالت و بدی آنان غضبناک سازد تا دست به انتقام زنی، پس به خداوند پناه ببر. گرچه خطاب به پیامبر (ص) است، مخاطب واقعی، همه امت آن حضرت‌اند[۳۴]. به بیانی دیگر، جمهور مفسران، نزغ ﴿وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ[۳۵] را به وسوسه شیطان تفسیر کرده‌اند که اگر در قلب شما وسوسه کرد که شما را به امری قبیح، زشت، معصیت و شر وادار کند، باید به خدا پناه ببری و استعاذه کنی؛ ولی این اشتباهی بزرگ است و قلب‌های مطهر آن حضرت و اوصیای ایشان از وسوسه شیاطین خالی است؛ زیرا در مقام خود ثابت کرده‌ایم که از برای قلوب دو باب است: یکی باب ملایکه است و دیگری باب شیاطین، و خطورات قلبی اگر از طرف ملایکه باشد، الهامش گویند و اگر از شیاطین باشد، وسوسه نام نهند و باب ملایکه اخلاق حمیده است و باب شیاطین صفات خبیثه و کسی که جامع جمیع صفات حمیده باشد و منزه از جمیع اخلاق خبیثه، باب شیطان مسدود است بر او، و وسوسه در قلب او داخل نمی‌شود؛ چنانچه بالعکس بالعکس است؛ و این خاندان، مستکمل جمیع کمالات و صفات حسنه و خالی از جمیع نواقص و صفات قبیحه‌اند؛ شیطان به آنها راه نمی‌یابد: ﴿مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ[۳۶]، و مراد از نزغ وسوسه شیطان نسبت به قوم آن حضرت است که وادار می‌کند آنها را بر مخالفت آن حضرت و اذیت به آن بزرگوار[۳۷].

پاسخ سوم: منظور از وسوسه؛ همان چیرگی خشم بر انسان: برخی چنین توجه کرده‌اند که منظور از وسوسه شیطان، همان معنای مجازی آن، یعنی چیرگی خشم بر انسان است، و امر به استعاذه (پناه بردن به خداوند) مفید آن است که این از امور پیچیده و مشکلی است که تنها با پناه بردن به حرم عصمت می‌توان از زیان آن در امان ماند[۳۸].

پاسخ چهارم: لزوم پناه بردن به خداوند در برابر وسوسه‌های شیطان: «در آیات یادشده، هیچ مطلبی وجود ندارد که مخالف مقام عصمت بوده باشد؛ زیرا پیامبران و معصومان هم در برابر وسوسه‌های شیطان باید خود را به خدا بسپارند و هیچ کسی از لطف و حمایت خدا در برابر وساوس شیاطین و نفس بی‌نیاز نیست، حتی معصومان»[۳۹].

پاسخ پنجم: نفوذ شیطان در پیامبر، در حد ترک اولی: بر فرض که وسوسه شیطان در پیامبر کارساز شود، بیش از ترک اولی را به دنبال نخواهد داشت: «قَالَ رَسُولِ اللَّهِ (ص): إِنَّهُ لَيُغَانُ عَلَى قَلْبِي وَ إِنِّي لَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِي الْيَوْمِ وَ اللَّيْلَةِ سَبْعِينَ مَرَّةً»[۴۰].

این آیه شریفه نیز هیچ دلالتی بر نفی عصمت پیامبر (ص) ندارد»[۴۱].

منبع‌شناسی جامع عصمت

پانویس

  1. «و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که او شنوایی داناست» سوره اعراف، آیه ۲۰۰.
  2. «و به تو و به پیشینیان تو وحی شده است که اگر شرک بورزی بی‌گمان کردارت از میان خواهد رفت و بی‌شک از زیانکاران خواهی بود» سوره زمر، آیه ۶۵.
  3. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۸، ص۳۸۱؛ نصرت بیگم امین، مخزن العرفان، ج۵، ص۳۴۵.
  4. «و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که او شنوایی داناست» سوره اعراف، آیه ۲۰۰.
  5. «و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که او شنوایی داناست» سوره اعراف، آیه ۲۰۰.
  6. ر.ک: عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۶، ص۶۲.
  7. ر.ک: ابوالفضل شهاب الدین محمود آلوسی، روح المعانی، ج۶، جزء ۹، ص۲۱۴.
  8. ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۷، ص۶۴.
  9. محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۸، جزء ۱۵، ص۱۰۲.
  10. انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۵۰۵.
  11. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نور، ج ‏۴، ص۲۵۷.
  12. دلایل نقلی و عقلی فراوانی بر عصمت پیامبران به‌ویژه حضرت محمد(ص) وجود دارد. برای آگاهی بیشتر: عصمت انبیا از دیدگاه قرآن، ۱۱۲؛ عصمت انبیا (ع) در قرآن، ۱۲۹.
  13. «اینچنین در برابر هر پیامبرى دشمنى از شیاطین انس و جن قرار دادیم». سوره انعام، آیه۱۱۲.
  14. «به عزتت سوگند که همه آنها را جز بندگان مخلصت گمراه خواهم کرد». سوره ص، آیات ۸۲- ۸۳.
  15. مانند آیه ﴿لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ؛ اگر شرک ورزى، عملت تباه مى‌‏شود». سوره زمر، آیه ۶۵.
  16. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نور، ج ‏۴، ص۲۵۷.
  17. قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج ‏۴، ص۲۵۷.
  18. ﴿خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ * وَ إِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.
  19. براى توضیح بیشتر در باره معناى «عفو»، ر. ک: مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۲، ص۸۰، دار الکتب الإسلامیة، تهران، ۱۳۷۴ش.
  20. «اگر سختگیر و بد اخلاق و سنگدل بودى به طور مسلم از گرد تو پراکنده مى‌‏شدند». آل عمران، ۱۵۹.
  21. ینزغنک از ماده نزغ (بر وزن نزع) به معناى ورود در کارى، به قصد افساد و یا تحریک بر آن است.
  22. قرائتى، محسن، تفسیر نور، ج ‏۴، ص۲۵۶، نشر مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن، تهران، ۱۳۸۳ش.
  23. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏۷، ص۶۲- ۶۵.
  24. موسوى همدانى، سید محمد باقر، ترجمه المیزان، ج ‏۸، ص۴۹۸، دفتر انتشارات اسلامى، قم، ۱۳۷۴ش.
  25. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نور، ج ‏۴، ص۲۵۷.
  26. دلایل نقلی و عقلی فراوانی بر عصمت پیامبران به‌ویژه حضرت محمد(ص) وجود دارد. برای آگاهی بیشتر: عصمت انبیا از دیدگاه قرآن، ۱۱۲؛ عصمت انبیا (ع) در قرآن، ۱۲۹.
  27. «اینچنین در برابر هر پیامبرى دشمنى از شیاطین انس و جن قرار دادیم». سوره انعام، آیه۱۱۲.
  28. «به عزتت سوگند که همه آنها را جز بندگان مخلصت گمراه خواهم کرد». سوره ص، آیات ۸۲- ۸۳.
  29. مانند آیه ﴿لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ؛ اگر شرک ورزى، عملت تباه مى‌‏شود». سوره زمر، آیه ۶۵.
  30. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نور، ج ‏۴، ص۲۵۷.
  31. قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج ‏۴، ص۲۵۷.
  32. «و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که او شنوایی داناست» سوره اعراف، آیه ۲۰۰.
  33. «و به تو و به پیشینیان تو وحی شده است که اگر شرک بورزی بی‌گمان کردارت از میان خواهد رفت و بی‌شک از زیانکاران خواهی بود» سوره زمر، آیه ۶۵.
  34. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۸، ص۳۸۱؛ نصرت بیگم امین، مخزن العرفان، ج۵، ص۳۴۵.
  35. «و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که او شنوایی داناست» سوره اعراف، آیه ۲۰۰.
  36. «و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که او شنوایی داناست» سوره اعراف، آیه ۲۰۰.
  37. ر.ک: عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۶، ص۶۲.
  38. ر.ک: ابوالفضل شهاب الدین محمود آلوسی، روح المعانی، ج۶، جزء ۹، ص۲۱۴.
  39. ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۷، ص۶۴.
  40. محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۸، جزء ۱۵، ص۱۰۲.
  41. انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۵۰۵.