آیا روایات دین جدید در عصر ظهور را تأیید می‌کنند؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا روایات دین جدید در عصر ظهور را تأیید می‌کنند؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / عصر ظهور امام مهدی / کلیات عصر ظهور / دین جدید در عصر ظهور
تعداد پاسخ۱ پاسخ

آیا روایات دین جدید در عصر ظهور را تأیید می‌کنند؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. در ذیل، پاسخ به این پرسش را بیابید. تلاش بر این است که پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه این پرسش، در یک پاسخ جامع اجمالی تدوین گردد. پرسش‌های وابسته به این سؤال در انتهای صفحه قرار دارند..

پاسخ نخست

محمد جواد فاضل لنکرانی

آیت الله محمد جواد فاضل لنکرانی، در کتاب «گفتارهای مهدوی» در این‌باره گفته است:

«البته همان‌طور که محققین محترم مستحضرند، در این زمینه، روایات متعددی از نظر تعبیر وارد شده‌اند که بدواً می‌توان آنها را در هفت تعبیر تقسیم‌بندی نمود که عبارتند از: یک. "روایات دال بر دعوت مردم به امر جدید"؛ دو. "روایات دال بر ارائه اسلام جدید و انهدام گذشته توسط حضرت بقیة الله (ع)"؛ سه. "روایات دال بر دعوت مردم به عدل و ابطال گذشته"؛ چهار. "روایات دال بر تعلیم قرآن موافق با نزول"؛ پنج. "روایات دال بر عمل به کتاب خدا در عصر ظهور"؛ شش. "روایات دال بر تکامل عقول بشری"؛ هفت. "روایات دال بر عمومیت و گستردگی دین اسلام در زمان ظهور حضرت مهدی (ع)". بنابراین اینک لازم است، به اندازه وسع این مجال، درباره نکات مهم هر عنوان، مطالب مختصری تقدیم خوانندگان ارجمند گردد.

  • بررسی تعبیر اول: روایات دال بر "دعوت مردم به امر جدید"؛ آن‌طور که اجمالا بیان شد، عنوان اول، روایاتی است که همگی دلالت دارند بر این‌که حضرت مهدی (ع) پس از ظهور مبارکشان، مردم را به امر جدیدی دعوت می‌نمایند. به یکی از این روایات توجه فرمایید: "إِن قَائِمَنَا إِذَا قَامَ دَعَا الناسَ إِلَی أَمْرٍ جَدِیدٍ کمَا دَعَا إِلَیهِ رَسُولُ اللهِ (ص) وَ إِن الْإِسْلَامَ بَدَأَ غَرِیباً وَ سَیعُودُ غَرِیباً کمَا بَدَأَ فَطُوبَی لِلْغُرَبَاءِ"[۱]

یا در روایت دیگر امام صادق (ع) می‌فرمایند: "إِذَا قَامَ الْقَائِمُ‌ جَاءَ بِأَمْرٍ غَیرِ الذِی کانَ"[۲]

بررسی یک پرسش و تبیین پاسخ آن در مقام؛ همان‌طور که روشن است از روایات یادشده چنین استفاده می‌شود که حضرت مهدی (ع)، پس از ظهورشان، مردم را به "امر جدیدی" یا "امری که در گذشته نبوده" فرا می‌خوانند.

حال سؤال این است که مراد از "امر جدید" چیست؟ آیا مراد این است که با قیام حضرت مهدی (ع)، قوانین و مقررات جدیدی وضع می‌شود و به تعبیری دیگر، دین جدیدی آورده خواهد شد؟ یا این‌که اصلا چنین نیست و دین جدیدی در کار نیست، بلکه احیای همان قوانین و دستورهایی مراد است که در قرآن و سنت پیامبر اکرم (ص) آمده است؟.

بنابر تحقیق، پاسخ به این سؤال را باید در فراز انتهایی روایت اول جستجو نمود؛ چه این‌که از بیان پایانی روایت اول که فرمود: "وَ سَیعُودُ غَرِیباً کمَا بَدَأَ" اسلام در آخر نیز، گرفتار غربت می‌شود، به خوبی می‌توان استفاده نمود که در زمان ظهور، همان قوانین زمان رسول خدا (ص) که دچار فراموشی یا تحریف شده‌اند، با قیام فرزند رسول خدا (ع)، احیاء مجدد و بازسازی دوباره خواهند شد، به طوری که دعوت آن حضرت به احکام و قوانین صحیح دینی، در نظر مردم، جدید و تازه جلوه می‌نماید. در نتیجه احکام وارده در زمان ظهور، نه تنها جدید نیستند، بلکه عیناً همانی احکامی هستند که پیامبر اکرم (ص) آنها را آورده بودند، لکن در نظر مردم، به علت دوری آنان از حقیقت دین، "جدید" جلوه خواهند نمود.

  • بررسی تعبیر دوم: روایات دال بر "عرضه‌ اسلام‌ جدید و انهدام گذشته"؛ آن‌طور که مطرح شد، تعبیر دوم، روایاتی است که دلالت می‌کنند بر این‌‌که حضرت مهدی (ع) پس از ظهور مبارکشان، نه تنها اسلامی جدید به مردم عرضه می‌نمایند، بلکه اسلام قدیم و آن‌چه قبل از آن بوده را نابود می‌سازند. به یکی از این روایات که از امام باقر (ع) نقل شده است، توجه فرمایید: "یهْدِمُ مَا قَبْلَهُ کمَا صَنَعَ رَسُولُ اللهِ (ص) وَ یسْتَأْنِفُ الْإِسْلَامَ جَدِیداً"[۳]

تبیین دو نکته مهم در این روایت؛ در این دسته از روایات، دو نکته مهم وجود دارد که عبارتند از:

نکته اول: انهدام اسلام قدیم؛ نکته اول مستفاد از روایت فوق، این است ‌که با قیام حضرت بقیة الله الاعظم (ع)، آن چه که قبل از او بوده، منهدم می‌شود. به عبارت دیگر، بدعت‌ها و تحریف‌هایی که در طول زمان، نسبت به اسلام حقیقی و راستین، واقع شده است، به طور کلی از بین خواهد رفت.

نکته دوم: ظهور اسلام به شکل جدید؛ نکته دوم مستفاد از این روایت، آن است که با قیام حضرت بقیة الله الاعظم (ع)، اسلام، به شکلی جدید، ظهور خواهد کرد.

بررسی یک پرسش و تبیین پاسخ آن در مقام؛ پس از ذکر دو نکته فوق، اکنون این پرسش به وجود می‌آید که آیا کلمه "جَدِیداً"، وصف برای کلمه "الْإِسْلَامَ" است، یا این‌که وصف برای کلمه "یسْتَأْنِفُ" است و واژه "جَدِیداً" صفت برای مفعول مطلق محذوف خواهد بود که در اصل "یستأنف الاسلام استینافاً جدیداً" بوده است.

بنابر تحقیق، پاسخ این سؤال این است که ظاهر تعبیر این روایت، آن نیست که اسلامی جدید و با مقرراتی جدید آورده می‌شود که تاکنون در قرآن و سنت پیامبر اکرم (ص) ذکری از آن نشده است، بلکه منظور آن این است که شروع اسلام، به صورت مجدد خواهد بود و یا به تعبیری روشن‌تر، اسلام، تولدی دیگر خواهد یافت و از نو به میدان عمل، قدم خواهد گذاشت.

به عبارت دیگر، منظور این روایت آن است که با ظهور حضرت مهدی (ع)، قوانین روشن و بسیار محکم و استوار اسلام که تا آن زمان به بوته فراموشی سپرده شده‌ بودند و یا گرفتار تحریف‌ها و تحلیل‌های غلط گردیده بودند و یا موانعی در اجرای کامل آنها بوده است، با قوت و قدرت به میدان عمل خواهد آمد و همه آنها اجرایی خواهد گشت.

  • بررسی تعبیر سوم: روایات دال بر "دعوت مردم به عدل و ابطال گذشته"؛ همان‌گونه که گفته شد، تعبیر سوم، روایاتی است ‌که دلالت دارند بر این‌که آن حضرت پس از ظهور، مردم را به قسط و عدل دعوت می‌کند و اسلام رایج بین مردم را جایگزین اسلام واقعی عدل گستر می‌نماید. در یکی از این روایات، امام باقر (ع) در توصیف رفتار و کردار امام مهدی (ع) فرموده‌اند: "رَسُول اللهِ (ص)... أَبْطَلَ مَا کانَ فِی الْجَاهِلِیةِ وَ اسْتَقْبَلَ الناسَ بِالْعَدْلِ وَ کذَلِک الْقَائِمُ (ع) إِذَا قَامَ یبْطِلُ مَا کانَ فِی الْهُدْنَةِ مِما کانَ فِی أَیدِی الناسِ وَ یسْتَقْبِلُ بِهِمُ الْعَدْلَ"[۴]

تبیین سه نکته مهم مستفاد از این روایت؛ در این دسته از روایات، سه نکته مهم وجود دارد که عبارتند از:

نکته اول: ابطال اسلام منحرف شده؛ نکته اول مستفاد از روایت بالا، این است ‌که حضرت بقیة الله الاعظم (ع) همانند پیامبر اکرم (ص)، با قیام الهی خود، آن چه که قبل از ایشان بوده را باطل می‌نماید. به عبارت دیگر، آن حضرت، همانند جد گرامی‌شان (ص)، انحرافات، خرافات و جهالت‌هایی که در گذر زمان، نسبت به اسلام واقعی، شکل یافته است را باطل می‌کنند.

نکته دوم: ظهور اسلام عدل گستر؛ نکته دوم مستفاد از این روایت، آن است که با قیام حضرت بقیة الله الاعظم (ع)، اسلام، به همان شکل اولیه‌ای ظهور خواهد کرد که نمود بارز آن، عدالت گستری است.

نکته سوم: اجرای عدالت جهانی؛ سومین نکته حائز اهمیت و مستفاد از این روایت، آن است که بر طبق این طائفه از روایات، پیامبر اکرم (ص) با آنکه خاتم انبیاء و پیامبر تمام عالمیان بودند و همه مردم، مخاطب دعوت ایشان به شمار می‌رفتند، اما ایشان در محدوده سرزمین جزیرة العرب، فریاد عدالت خواهی سر دادند و در تمام دنیا موفق به اجرای اسلام نشدند، در حالی‌که خاتم اوصیای ایشان (ع)، فریاد عدالت خواهی را در سراسر گیتی گسترش خواهند داد و منطقه‌ای باقی نخواهد ماند که دعوت آن حضرت به عدل و قسط، به آن‌جا نرسد.

تعبیر چهارم، روایاتی است ‌که دلالت دارند بر این‌که حضرت مهدی (ع) پس از ظهور، مشغول ایفای وظیفه خطیر "تعلیم قرآن بر اساس نزول" می‌شوند. اینک به بررسی یکی از این روایات که از امام باقر (ع) نقل شده، عنایت فرمایید. "إِذَا قَامَ قَائِمُ آلِ مُحَمدٍ (ع) ضَرَبَ فَسَاطِیطَ لِمَنْ یعَلمُ الناسَ الْقُرْآنَ عَلَی مَا أَنْزَلَ اللهُ جَل جَلَالُهُ..."[۵]

تبیین دو نکته مهم مستفاد از این روایت؛ همان‌گونه که از این روایت بر می‌آید، یکی از ویژگی‌های حکومت حضرت مهدی (ع)، "تعلیم قرآن، طبق مقصود خدا از آیات شریفه" می‌باشد. از این رو، دو نکته قابل توجه در این روایت وجود دارد که عبارت است از:

نکته اول: بی‌اعتنایی به قرآن، عامل رکود مسلمانان؛ یکی از اسبابی که جامعه مسلمانان و محافل علمی آنان را دچار رکود و توقف کرده، همانا "اعتنا نکردن به قرآن" است.

نکته دوم: ناتوانی مردم از فهم صحیح قرآن؛ مسلمانان، نسبت به برخی از آیات شریفه، توان فهم کامل و تشخیص مراد اصلی خداوند متعال را ندارند و این، یکی از آثار محرومیت از حضور حضرت مهدی (ع) است. چه این‌که در طول دوران غیبت، مشاهده می‌شود که صاحبان افکار و اندیشه‌های متضارب، همزمان به برخی از آیات شریفه استدلال می‌کنند. در نتیجه یکی از برکات ظهور حضرت بقیة الله الاعظم (ع)، "تعلیم قرآن، طبق مقصود اصلی خداوند متعال" است.

دفع یک شبهه درباره قرآن کریم؛ نباید از فراز پایانی این روایت و یا روایات مشابه چنین توهم شود که ظاهر این روایات، با حجیت قرآن موجود، منافات دارد. چرا که قطعاً، قرآن برای تمام اعصار و تمام مردم حجیت دارد و در هر زمانی باید به آن عمل شود.

به عبارت دیگر با ادله محکم و قطعی اثبات شده است که قرآن کریم در هیچ زمانی مورد تحریف قرار نگرفته و نخواهد گرفت؛ از این رو، آن‌چه از فراز مذکور استفاده می‌شود، این است که در زمان ظهور، تمام جزئیات و خصوصیات آیات الهی از سوی حضرت حجت (ع) برای مردم روشن و بیان می‌شود و تعلیم قرآن، به نحو جامع و کامل، در آن زمان خواهد بود.

  • بررسی تعبیر پنجم: روایات دال بر "عمل به کتاب خدا در عصر ظهور"؛ تعبیر پنجم، طوایفی از روایات‌اند ‌که دلالت دارند بر این‌که حضرت مهدی (ع) پس از ظهور، عمل به کتاب خدا می‌کند. اینک به بررسی یکی از این روایات که از امام باقر (ع) نقل شده، عنایت فرمایید. "إِن الدنْیا لَا تَذْهَبُ حَتی یبْعَثَ اللهُ عَز وَ جَل رَجُلاً مِنا أَهْلَ الْبَیتِ یعْمَلُ بِکتَابِ اللهِ لَا یرَی فِیکمْ مُنْکراً إِلا أَنْکرَهُ"[۶]

تبیین چهار نکته مهم مستفاد از این روایت؛ مطابق روایت فوق، چهار نکته در این روایت، چشم‌گیر است که عبارتند از:

نکته اول: عمل به کتاب خدا؛ یکی از خصوصیاتی که توسط امام زمان (ع) در عصر ظهور محقق خواهد شد، "عمل به کتاب خداست". چه این‌که در عصر ظهور حضرت مهدی (ع) قرآن، بعد از آن که در طی زمان‌های متمادی و قرون متوالی، مهجور واقع می‌شود و به دستورها و احکام آن عمل نمی‌گردد، نهایتاً به دست پر توان حضرت بقیة الله الاعظم (ع)، غبار بی‌اعتنایی از آن کتاب شریف، زدوده خواهد شد و بالاخره معیار عمل تمام انسان‌ها خواهد شد.

نکته دوم: عمل به تمام احکام و زوایای قرآن؛ مقصود از عمل به قرآن، عمل به همه احکام و قوانین آن در جمیع اَبعاد و زوایاست و این موضوع، با این مساله که قبل از ظهور حضرت حجت (ع) اجمالاً به قرآن عمل می‌شود، منافات ندارد.

نکته سوم: امام، تنها عالم و عامل کتاب الهی؛ از امثال چنین روایات و تعبیراتی می‌توان به خوبی استفاده نمود که امام معصوم (ع) تنها فرد شایسته‌ و لایقی است که بر فهم صحیح کتاب خدا قادر بوده و بر عمل دقیق به آن، عامل است.

نکته چهارم: امام (ع)، تنها حاکم شایسته؛ مطابق این روایت، در دوران ظهور، حکومت را باید مردی در اختیار گیرد که از اهل بیت پیامبر اکرم (ص) است و به نحو کامل به قرآن عمل می‌کند و از این جهت است که حکومت‌های قبل از حضرت مهدی (ع)، هرگز نمی‌توانند به نحو کامل، به کتاب خدا، عمل کنند؛ از این رو، طبق این روایت، حکومتی که قبل از آن حضرت تشکیل شود و چنین ادعایی را بنماید، قطعاً مردود است، هر چند این مطلب، منافات با لزوم تشکیل حکومت اسلامی قبل از ظهور حضرت حجت (ع) ندارد.

  • بررسی تعبیر ششم: روایات دال بر "کمال عقول بشری در عصر ظهور"؛ ششمین تعبیر، روایاتی ‌است ‌که دلالت دارند بر این‌که پس از ظهور، خداوند متعال دست خویش را بر سر بندگان می‌گذارد و عقول آنها را جامع و آرزوهایشان را کامل می‌کند. اینک به بررسی یکی از این روایات که از امام باقر (ع) نقل شده، عنایت فرمایید. "إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللهُ یدَهُ عَلَی رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ کمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُمْ"[۷].

تبیین سه نکته مهم مستفاد از این روایت؛ مطابق روایت بالا، چند نکته در این روایت، قابل طرح است که عبارتند از:

نکته اول: تکامل عقول زمینه ساز پذیرش و عمل؛ مطابق این روایت، با قیام قائم آل محمد (ع) به عنایت خاص خداوند، عقول بشری کامل گردیده و این امر، زمینه پذیرش دین و عمل به قوانین آن را فراهم می‌سازد.

نکته دوم: تکامل عقل و رابطه آن با دینداری؛ نگارنده معتقد است که از یک طرف، هر چه علم و عقل بشر، تکامل پیدا کند، نیاز او به دین نیز بیشتر می‌شود و از طرف دیگر، هر چه نیاز بشر به دین بیشتر شود، پذیرش و تسلیم او نسبت به قوانین و احکام دین نیز، بیشتر می‌شود و میان این دو امر، ملازمه روشنی وجود دارد.

به دیگر سخن، هر چه جامعه، از حیث علم و عقل، در سطح بالاتری قرار گیرد، حضور قوانین سازنده و بسیار متعالی در آن، امکان بیشتری خواهد داشت و هر چه جامعه از جهت دانایی و ادراک، در مرحله پایینی باشد، روشن است که نمی‌توان همه قوانین حیات بخش دین را به آن عرضه کرد. همین مطلب، یکی از اسباب مهم تدریجی بودن بعثت انبیاء عظام (ع) است.

نکته سوم: ظهور زمینه ساز عنایت به بشریت؛ از تعابیر وارده در این روایت، به خوبی استفاده می‌شود که ظهور حضرت مهدی (ع)، "زمینه ساز عنایت خاص و بزرگ خداوند متعال به همه افراد بشر" است و جامعه بشری در آن دوران، از نظر رشد عقلی و درک حقایق دینی، به درجه بالایی خواهد رسید که با حکومت جهانی و عدالت‌گستر آن حضرت، در همه ابعاد سنخیت پیدا می‌کند. یعنی این‌که بشریت صلاحیت و ظرفیتِ درک معارف والای دینی را داشته باشد، از عنایات خاص خداوند متعال است.

  • بررسی تعبیر هفتم: روایات دال بر "عمومیت دین اسلام، در عصر ظهور"؛ آن‌طور که مطرح شد، تعبیر هفتم، روایاتی است که می‌گویند پس از ظهور حضرت مهدی (ع) دین اسلام، همه عالم را علی‌رغم کراهت مشرکان و کافران، فرا خواهد گرفت. حال به یکی از این روایات، که از امام صادق (ع) نقل شده است، توجه فرمایید: "وَ لَا تَبْقَی فِی الْأَرْضِ بُقْعَةٌ عُبِدَ فِیهَا غَیرُ اللهِ عَز وَ جَل إِلا عُبِدَ اللهُ فِیهَا وَ یکونُ الدینُ کلهُ لِلهِ وَ لَوْ کرِهَ الْمُشْرِکونَ‌"[۸]

مطابق این روایت، یکی از امور بسیار مهم و قابل توجه، آن است که با ظهور حضرت قائم (ع)، دین اسلام، همه عالم را فرا خواهد گرفت و مکانی باقی نمی‌ماند، مگر آنکه در آن مکان، شهادت به توحید الهی و به رسالت پیامبر اکرم (ص) داده خواهد شد(...) جمع‌بندی و نتیجه بحث؛ بنابراین، از مجموع نکات مطرح شده و نیز از جمیع تعابیر روایی که درباره "کیفیت دین در عصر ظهور" وارد شده، استفاده می‌شود که دین در دوران ظهور حضرت مهدی (ع)، با همه اَبعاد و ظرفیت‌های بالقوة و بالفعل، به مرحله اجرا در خواهد آمد و سعادت بشری در پرتو آن، تحقق خواهد یافت، در نتیجه در آن زمان مبارک، هیچ‌ گونه محدودیتی در بیان و اجرای احکام وجود نخواهد داشت و هر آن‌چه به عنوان مانع تصور شود، به قدرت لا یزال الهی از بین خواهد رفت.»[۹].

پرسش‌های وابسته

پانویس

  1. «هنگامی که قائم ما قیام کند، مردم را به امر جدیدی دعوت می‌کند، همان‌گونه که پیامبر مردم را به اصل دین اسلام دعوت کرد و اسلام، شروع آن، با غربت و مجددا قبل از [[[قیام]]] نیز گرفتار غربت خواهد شد و خوشا به حال غریبان. [احتمال دیگر آن است که اسلام در بدو حدوث غریب بود و احکام و قوانین آن برای مردم آشنا نبود و در هنگام ظهور هم نیز همین طور خواهد بود.]» بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج۵۲، ص۳۶۶؛ الغیبة، نعمانی، ص۱۷۲.
  2. «آن گاه که قائم، قیام کند، امری را مطرح می‌کند که در گذشته نبوده است.» بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج۵۲، ص۳۳۲.
  3. «گذشته را ویران می‌سازد همان‌طوری که پیامبر چنین نمود و اسلام را از نو آغاز می‌کند.» الغیبة، نعمانی، ص۲۳۱، باب۱۳، ح۱۳؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۵۲، ص۳۵۲.
  4. «[همانگونه که] پیامبر (ص) [همه] آن کارها[و بی‌عدالتی‌ها]یی که در عهد جاهلیت بود باطل کرد و برانداخت و عدل و داد را برای مردم به ارمغان آورد و این چنین، قائم (ع) هم چون قیام کند آن‌چه در روزگار گذشته در دست مردم بوده، باطل می‌کند و عدل و داد را برای مردم به ارمغان می‌آورد.» تهذیب، شیخ طوسی، ج۶، ص۱۵۴، باب۷۰، ح۱؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۵۲، ص۳۸۱؛ اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، شیخ حر عاملی، ج۶، ص۳۷۷.
  5. «در زمانی که قائم آل محمد (ع) قیام کند خیمه‌هایی بر پا کرده تا به مردم قرآن را آن‌گونه تعلیم کند که خدای متعال نازل فرموده است.» بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۵۲، ص۳۳۹ به نقل از ارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۳۸۶، با کمی اختلاف.
  6. «دنیا پایان نمی‌یابد تا خدای والا و شکوهمند مردی از ما اهل بیت را برانگیزد و به کتاب خدا عمل کند، زشتی در شما نبیند مگر اینکه از آن نهی کند.» کافی، شیخ کلینی ج۸، ص۳۹۶؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۵۲، ص۳۷۸.
  7. «وقتی که قائم ما قیام کند خدا دستش را بر سر بندگان می‌گذارد تا عقل‌هایشان را جامع [و در بردارنده همه چیز] گرداند و افکار [و آرزوها]یشان جامه کمال پوشیده» کافی، شیخ کلینی، ج۱، ص۲۵؛ بحار الانوار، مجلسی، ج۵۲، ص۳۲۸؛ با کمی اختلاف: کمال الدین، شیخ صدوق، ج۲، ص۶۸۵.
  8. «و باقی نمی‌ماند قطعه‌ زمینی در زمین که غیر از خدای والا و شکوهمند در آن پرستش شود، مگر این‌که خدا در آن پرستش شود و دین، تماماً برای خدا باشد، هر چند برای مشرکان ناخوشایند باشد» کمال الدین، شیخ صدوق،ص۳۷۹؛ بحارالانوار، مجلسی، ج۵۱، ص۱۴۶.
  9. فاضل لنکرانی، محمد جواد، گفتارهای مهدوی، ص ۲۴-۳۷.